PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مجموعه اشعار حمیدمصدق



تووت فرنگی
4th February 2011, 11:42 AM
*ارزش انسان*


دشتهاي آلوده ست

در لجنزار گل لاله نخواهد روئيد



در هواي عفن آواز پرستو به چه كارت آيد ؟

فكر نان بايد كرد

و هوايي كه در آن

نفسي تازه كنيم



گل گندم خوب است

گل خوبي زيباست

اي دريغا كه همه مزرعه دلها را

علف كين پوشانده ست



هيچكس فكر نكرد

كه در آبادي ويران شده ديگر نان نيست

و همه مردم شهر

بانگ برداشته اند

كه چرا سيمان نيست

و كسي فكر نكرد

كه چرا ايمان نيست



و زماني شده است

كه به غير از انسان

هيچ چيز ارزان نيست .

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:43 AM
*نقش*


آسمان سربي رنگ.

من درون قفس سرد اتاقم

دلتنگ.

مي پرد مرغ نگاهم

تا دور.

آه باران باران

پر مرغان نگاهم را شست.

از دل من اما

چه كسي

نقش او را خواهد شست؟

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:44 AM
*رهايي*


بر آستانه در گردِ مرگ مي باريد

از آسمان شبزده در شب

تگرگ مي باريد

و از تمام درختان بيد

با وزش باد

برگ مي باريد

كه آن تناور تاريخ تا بهاران رفت

به جاودان پيوست

و بازوان بلندش

كه نام نامي او را هميشه با خود داشت

به جان جان پيوست

به بيكران پيوست

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:44 AM
*آفتاب و ذره*


تو اي شكوهمند من

شكوه دلپسند من

تو آن ستاره بوده اي

كه مهر آسمان شدي

ز مهر برتر آمدي

فراز كهكشان شدي



به دره ها نگاه كن

به ژرف دره ها نگر

به تكه سنگهاي سرد

به ذره ها نگاه كن



به من بتاب

كه سنگ سرد دره ام

كه كوچكم

كه ذره ام



به من بتاب

مرا ز شرم مهر خويش آب كن

مرا به خويش جذب كن

مرا هم آفتاب كن .

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:45 AM
*دشت ارغوان*




آه چه شام تيره اي، از چه سحر نمي شود

ديو سياه شب چرا جاي دگر نمي شود



سقف سياه آسمان سوده شده ست از اختران

ماه چه، ماه آهني، اين كه قمر نمي شود



واي ز دشت ارغوان، ريخته خون هر جوان

چشم يكي به ماتم اينهمه تر نمي شود



مادر داغدار من، طعنه تهنيت شنو

بهر تو طعن و تسليت، گر چه پسر نمي شود



كودك بينواي من، گريه مكن براي من

گر چه كسي به جاي من، بر تو پدر نمي شود



باغ ز گل تهي شده، بلبل زار را بگو:

(( از چه ز بانگ زاغها، گوش تو كر نمي شود ))



اي تو بهار و باغ من، چشم من و چراغ من

( بي همگان به سر شود، بي تو به سر نمي شود )

***

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:46 AM
*انتظار*


چون باز بر كشيد سر از پشت كوهسار

هنگام صبح جام بلورين آفتاب

آن گرد تك سوار

غرق سليح گشت و به ميدان جنگ رفت

تا بسترد ز نام وطن گرد ننگ رفت



دشتي سپاه چشم به راهش

- در انتظار

(( آيد اگر سوار

(( پيروزي است و

- فتح

(( شادي و افتخار

(( گر برنگردد ؟

- آه

چه فرياد و شيون است

(( تا دور دست ملك لگد كوب دشمن است

***

خورشيد سر نهاد به بالين كوهسار

آهنگ خواب داشت

تا آيد آن سوار

دشتي سپاه چشم براهش در انتظار

***

ناگاه

برخاست گرد راه

از دور دست دشت ميان غبار راه

آمد سوي سپاه

يك اسب بيقرار

يك اسب بي سوار

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:46 AM
*غزلواره*


اين عشق ماندني

اين شعر بودني

اين لحظه هاي با تو نشستن

سرودني ست



اين لحظه هاي ناب

در لحظه هاي بي خودي و مستي

شعر بلند حافظ

از تو شنودني ست



اين سر

- نه مست باده،

اين سر كه مست

مست دو چشم سياه توست

اينك به خاك پاي تو مي سايم

كاين سر به خاك پاي تو با شوق سودني ست



تنها تو را ستودمت كه بدانند مردمان

محبوب من به سان خدايان ستودني ست



من پاكباز عاشقم

از عاشقان تو

با مرگم آزماي

با مرگ اگر كه شيوه تو آزمودني ست



اين تيره روزگار

در پرده غبار دلم را فرو گرفت

تنها به خنده

يا به شكر خنده هاي تو

گرد و غبار از دل تنگم زدودني ست



در روزگار هر كه ندزديد مفت باخت

من نيز مي ربايم

اما چه ؟

- بوسه،

بوسه از آن لب ربودني ست



تنها تويي كه بود و نمودت يگانه بود

غير از تو، هر كه بود

هر آنچه نمود

نيست



بگشاي در به روي من و عهد وعشق بند

كاين عهد بستني

- اين در گشودني ست



اين شعر خواندني

اين عشق ماندني

اين شور بودني ست



اين لحظه هاي پر شور

اين لحظه هاي ناب

اين لحظه هاي با تو نشستن

تووت فرنگی
4th February 2011, 11:48 AM
*حسادت*


مگر آن خوشه گندم

مگر سنبل

مگر نسرين

تو را ديدند.

كه سر خم كرده خنديدند.



مگر بستان

شميم گيسوانت را

چو آب چشمه ساران روان نوشيد

مگر گلهاي سرخ باغ ريگ آباد

در عطر تن تو غوطه ور گشتند

كه سرنشناس و پانشناس

از خود بي خبر گشتند



مگر دست سپيد تو

تن سبز چناران بلند باغ حيدر را نوازش كرد

كه مي شنگند و

مي رقصند و

مي خندند



مگر ناگاه

نسيم سرد گستاخ از سر زلفت ...

چه مي گويي ؟

تو و انكار ؟

تو را بر اين وقاحت ها كه عادت داد ؟

صداي بوسه را حتي

درخت تاك قد خم كرده بستان شهادت داد

مگر ديوار حاشا تا كجا،

- تا چند ؟



خدا داند كه شايد خاك اين بستان

هزاران

صد هزاران

بوسه بر پاي تو ...

- ديگر اختيارم نيست

توانم نيست

تابم نيست

به خود مي پيچم از اين رشك

- اما خنده بر لب با تو گويم:

- اضطرابم نيست .



مگر ديگر من و اين خاك،

- واي از من

چناران بلند باغ حيدر را

تبر باران من در خاك خواهد كرد

نسيم صبحگاهي جان ز دست من نخواهد برد



ترحم كن،

نه بر من

بر چناران بلند باغ حيدر

بر نسيم صبح

شفاعت كن

به پيش خشم، اين خشم خروشان كه در چشم است

به پيش قله آتشفشان درد

شفاعت كن

كه كوه خشم من با بوسه تو

ذوب مي گردد

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:09 PM
*از اينجا تا مصيبت*



گلي جان سفره دل را

برايت پهن خواهم كرد

گلي جان وحشت از سنگ است و سنگ انداز

و گرنه من برايت شعرهاي ناب خواهم خواند



در اينجا وقت گل گفتن

زمان گل شنفتن نيست

نهان در آستين همسخن ماري

درون هر سخن خاري ست



گلي جان در شگفتم از تو و اين پاكي روشن

شگفتي نيست ؟

كه نيلوفر چنين شاداب در مرداب مي رويد ؟



از اينجا تا مصيبت راه دوري نيست

از اينجا تا مصيبت سنگ سنگش

- قصه تلخ جدائي ها

سر هر رهگذرش مرگ عشق و آشنايي هاست

از اينجا تا حديث مهرباني راه دشواري ست

بيابان تا بيابانش پر از درد است

***

مرا سنگ صبوري نيست

گلي جان با توام

سنگ صبورم باش!

شبم را روشنائي بخش

گلي، درياي نورم باش !

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:15 PM
*ايمان به بازگشت*


محبوب خوب من

من عازم نبردم

گفتي وداع ؟

هرگز

دشمن وداع آخر خود را

بايست كرده باشد

من از نبرد

پيش تو
برمي گردم

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:15 PM
*آرزوي نقش بر آب*


در من غم بيهودگيها مي زند موج

در تو غرور از توان من فزونتر

در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد

در تو گريزي مي گشايد هر زمان پر

***

اي كاش در خاطر گل مهرت نمي رست

اي كاش در من آرزويت جان نمي يافت

اي كاش دست روز و شب با تار و پودش

از هر فريبي رشته عمرم نمي بافت

***

انديشه روز و شبم پيوسته اين است

((‌من بر تو بستم دل ؟

دريغ از دل كه بستم

افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم

در پاي بتهائي كه بايد مي شكستم

***

اي خاطرات روزهاي گرم و شيرين

ديگر مرا با خويشتن تنها گذاريد

در اين غروب سرد دردانگيز پائيز

با محنتي گنگ و غريبم واگذاريد

***

اينك دريغا آرزوي نقش بر آب

اينك نهال عاشقي بي برگ و بي بر

در من،

غم بيهودگيها مي زند موج

در تو،

غروري از توان من فزونتر

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:16 PM
*هرگز*


من تمنا كردم

كه تو با من باشي

تو بمن گفتي

- هرگز، هرگز

پاسخي سخت و درشت

و مرا اين غصه اين

هرگز
كشت

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:16 PM
*افسوس*


در پيش چشم دنيا

دوران عمر ما

يك قطره دربرابر اقيانوس



در چشمهاي آنهمه خورشيد كهكشان

عمر جهانيان

كم سوتراز حقارت يك فانوس

افسوس !

***

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:17 PM
*ياد نامه شهيدان*


رنج بسيار برده ايم از جنگ

رنجهاي بي ثمر نمي گردند



مي رسد روزهاي بهروزي

ديگر از اين بتر نمي گردند



داغ بسيار هست بر دلها

داغها بيشتر نمي گردند



مي رسد روزهاي پر شوري

شورهايي كه شر نمي گردند



ليكن افسوس كاين شهيدانند

رفتگاني كه برنمي گردند

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:18 PM
*مرگ شهزاده*


پشت شهزاده قاجار شكست

چون سر ميز به اجبار نشست

سند صلح به امضاي تزار

و قاجار

گشت مكتوب و سر ايران را

هيفده شهر،

بهين شهرستان را

به يك امضا ز تن مام وطن بركندند



شاهزاده سوي شاه

با دل و جان پريشان آمد

سوي تهران آمد

حيرتش گشت فزون

شور و غوغايي ديد

همه جا جشن و چراغاني بود

سخن از فتحي ايراني بود



شاه قاجار

نشسته بر تخت

شاعران وقاد

- يا نه -

جمله قواد

فتحنامه به كف از فتح سخن مي گفتند

تهنيتها به شه و مام وطن مي گفتند



دل شهزاده شكست

صبحگاهان از غم

ديده بر دنيا بست

تووت فرنگی
4th February 2011, 12:18 PM
*بي تو، با تو*


آن روز با تو بودم

امروز بي توام



آن روز كه با تو بودم

- بي تو بودم

امروز كه بي توام

- با توام

Bad Sector
4th February 2011, 12:24 PM
خوبه . موفق باشي[nishkhand]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد