تووت فرنگی
4th February 2011, 11:27 AM
بگو كجاست:
ای مرغ آفتاب! زندانی دیار شب جاودانیم
یك روز، از دریچه زندان من بتاب
میخواستم به دامن این دشت،
چون درخت
بی وحشت از تبر
در دامن نسیم سحر، غنچهوا كنم
با دست های بر شده تا آسمان پاك
خورشید و خاك و آب و هوا را دعاكنم
گنجشك ها ره شانه ی من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان وسربلند
این دشت خشك غمزده را با صفا كنم
ای مرغ آفتاب
از صد هزار غنچه یكینیز وا نشد
دست نسیم با تن من آشنا نشد
گنجشك ها دگر نگذاشتند از ایندیار
وان برگ های رنگین، پژمرده در غبار
وین دشت خشك غمگین، افسرده بیبهار
ای مرغ آفتاب
با خود مرا ببر به دیاری كه همچو باد
آزاد و شاد، پای بههرجا توان نهاد
گنجشك پر شكسته ی باغ محبتم
تا كی در این بیابان سر زیر پرنهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور
شاید به یك درخت رسم نغمه سر دهم
منبی قرار و تشنه ی پروازم
تا خود كجا رسم به هر آوازم
اما بگو كجاست؟
آن جاكه - زیر بال تو - در عالم وجود
یك دم به كام دل
اشكی توان فشاند
شعریتوان سرود؟
فریدون مشیری
ای مرغ آفتاب! زندانی دیار شب جاودانیم
یك روز، از دریچه زندان من بتاب
میخواستم به دامن این دشت،
چون درخت
بی وحشت از تبر
در دامن نسیم سحر، غنچهوا كنم
با دست های بر شده تا آسمان پاك
خورشید و خاك و آب و هوا را دعاكنم
گنجشك ها ره شانه ی من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان وسربلند
این دشت خشك غمزده را با صفا كنم
ای مرغ آفتاب
از صد هزار غنچه یكینیز وا نشد
دست نسیم با تن من آشنا نشد
گنجشك ها دگر نگذاشتند از ایندیار
وان برگ های رنگین، پژمرده در غبار
وین دشت خشك غمگین، افسرده بیبهار
ای مرغ آفتاب
با خود مرا ببر به دیاری كه همچو باد
آزاد و شاد، پای بههرجا توان نهاد
گنجشك پر شكسته ی باغ محبتم
تا كی در این بیابان سر زیر پرنهم؟
با خود مرا ببر به چمنزارهای دور
شاید به یك درخت رسم نغمه سر دهم
منبی قرار و تشنه ی پروازم
تا خود كجا رسم به هر آوازم
اما بگو كجاست؟
آن جاكه - زیر بال تو - در عالم وجود
یك دم به كام دل
اشكی توان فشاند
شعریتوان سرود؟
فریدون مشیری