تووت فرنگی
4th February 2011, 11:21 AM
پیاده نمی شوم
از دست هایت
دورم نکن
آن قدر نزدیک
تا صدای دریا را از تو بشنوم
صدای پری کوچک غمگینی را
که فروغ داشت
نمی شود پل زد
از دامنت
که بوی دریا می دهد
به دلم
حرف ها ماند ه
کجا نشسته ای که نمازم را
شکسته می خوانم
تورا در گلو
دارم
داری برایم حرف می شوی
مثل این کلماتی که تو می شوند
پیاده نشو
دست هایم خسته می شوند
بدون تو
تو
تو ....دارم تکرار می شوم
به تو
نمی رسم
پیاده نشو
دست هایم
بوی نارنج گرفته
از دست هایت
دورم نکن
آن قدر نزدیک
تا صدای دریا را از تو بشنوم
صدای پری کوچک غمگینی را
که فروغ داشت
نمی شود پل زد
از دامنت
که بوی دریا می دهد
به دلم
حرف ها ماند ه
کجا نشسته ای که نمازم را
شکسته می خوانم
تورا در گلو
دارم
داری برایم حرف می شوی
مثل این کلماتی که تو می شوند
پیاده نشو
دست هایم خسته می شوند
بدون تو
تو
تو ....دارم تکرار می شوم
به تو
نمی رسم
پیاده نشو
دست هایم
بوی نارنج گرفته