NeshaNi
31st January 2011, 03:32 PM
آغاز گرایش نقاشی و نقاشان ایران به نقاشی اروپا
«از مدرسه دارالفنون تا مدرسه صنایع مستظرفه »
آغاز گرایش نقاشان ایرانی به نقاشی اروپایی از اواخر دوران صفویه شکل گرفت.از علت های آن می توان به ورود نقاشان اروپایی و آثار آنان به دربار ایران و اعزام نقاشان ایرانی به اروپا اشاره کرد. در زمان قاجار این گرایش به اوج خود رسید و تاسیس مدارس دارالفنون و صنایع مستظرفه در این امر سهم زیادی داشت. کمال الملک در مدرسه ی صنایع مستظرفه به تربیت هنرجویانی پرداخت که همگی کار استاد را پی گرفتند و به « مکتب کمال الملکی » معروف شدند.
دوران تاریخی نقاشی ایران از آغاز، درون غارهای لرستان (هزاره ی هفتم پیش از میلاد )تا نقاشی های دیواری حکومت ساسانیان،تا دوران اسلامی ایران و توجه به کتاب آرایی و خوشنویسی و ادامه ی آن تا اواسط دوران حکومت صفویه نمودی تجریدی و ذهن گراداشته است. هنر و نقاشی این دوران بازتابی از اندیشه ی واحد، آرمانی و تصویری از بهشت آرزوهای ایرانی بوده است. اما در اواخر حکومت صفویان، تفکر و اندیشه ی هنرمند نقاش با ورود پرده های نقاشی رنگ و روغن – که از سوی سلاطین اروپایی به دربار ایران هدیه می شد– رو به عین گرایی گذارد. همچنین نقاشان اروپایی نیز به ایران آمدند و به نقاشی از شاهان و اشراف درباری و نقاشی بر روی دیوار کاخ ها و عمارت های سلطنتی پرداختند. برخی از کارهای آنان بر روی دیواره های خارجی کاخ چهلستون اصفهان باقی است. بدین ترتیب نقاشی ایرانی از کتاب ها خارج شد و بر روی دیوارها جای گرفت. این تصاویر شامل چند شخصیت محدود که تا حدودی به پوشش اروپایی درآمده اند به همراه یک حیوان دست آموز است. به نظر « بازیل گری » نخستین کسی که در دوره ی صفویه با شیوه ی اروپایی به نقاشی پرداخت « مولانا شیخ محمد سبزواری » و حامی وی شاه اسماعیل صفوی بوده است.از معروفت ترین نقاشانی که در اواخر دوران صفویه به اروپا اعزام شدند می توان به « محمد زمان » (1049-1120 ه. ق. ) اشاره کرد. آورده اند که وی آن قدر شیفته ی غرب شد که به دین مسیحیت گروید و نامش را به «پائولو» تغییر داد
نقاشی از دوران صفویه به عهد زندیه رسید؛ « از بارزترین مشخصه ی تاریخ نقاشی سده ی دوازدهم، رواج گونه های تازه ی هنر تصویری است. بسیاری از نقاشان این دوره استعدادشان را عمدتاً در تزیین اشیایی چون قلمدان، قاب آیینه، جلد کتاب، صندوقچه ی جواهری، سینی و ... به کار بردند. این نوع نقاشی که «زیر لاکی » نام گرفته است از میانه ی سده یازدهم هجری متداول شد.»
موضوع های رایج در این نوع نقاشی گل و بلبل، تک چهره ی زنان، چند پیکره با منظره ای در پس زمینه، قطعات تذهیب و خوشنویسی بوده است. از هنرمندان این دوران می توان به «محمد علی » (پسر محمد زمان )، «علیقلی » (پسر شیخ عباسی )، « محمد صادق » و « علی اشرف » اشاره کرد.
نقاشی و هنر در روند تاریخی اش به عهد قاجار رسید. « ایل قاجار ترکانی در خدمت صفویان بودند که در اوایل سده ی سیزدهم بر ویرانه های ****و کریم خان زند با بی رحمی به قدرت رسیدند. نخستین سال های فرمانروایی فتحعلی شاه مقارن با جنگ های ناپلئون در اروپا بود و کشمکش سیاسی میان انگلستان و فرانسه در دربار ایران جریان داشت (که به پیروزی انگلیسی ها انجامید، زیرا هدایای گرانبهاتری با خود آوردند.) فتحعلی شاه نیز در ضمن برقراری رابطه ی سیاسی، درگیر جنگ با روس ها شد. هیچ گاه پیش از این چنین تماس نزدیک و پیوسته ای میان ایران و قدرت های اروپایی برقرار نشده بود. دیپلمات ها و ماموران اروپایی در تهران استقرار یافتند و مسافران فرنگی، دسته دسته، سراسر ****و شاه را زیر پا گذاشتند.»
فتحعلی شاه برخی از برجسته ترین هنرمندان نقاش را در تهران گردآورد. کسانی چون «میرزا بابا »، « مهر علی »، « عبدالله خان »، « محمد حسن افشار »، «ابوالقاسم »، « سید میرزا »، « احمد» و « محمود ». آثار این هنرمندان دارای ویژگی هایی است که آن ها را « پیکره نگاری درباری » می خوانند. از مشخصه های این مکتب رسمی می توان به « ترکیب بندی متقارن و ایستا با عناصر افقی و عمودی و منحنی؛ سایه پردازی مختصر در چهره و جامه؛ تلفیق نقش مایه های تزیینی و تصویری و رنگ گزینی محدود با تسلط رنگ های گرم به ویژه قرمز اشاره کرد.به سخن دیگر؛ این مکتبی است که در آن روش های طبیعت پردازی، چکیده نگاری و آذین گری به طرزی درخشان با هم سازگار شده اند. در این مکتب پیکر انسان اهمیت اساسی دارد، ولی با وجود بهره گیری از اسلوب برجسته نمایی، همواره شبیه سازی فدای میثاق های زیبایی استعاره و جلال و وقار ظاهر می شود .
بیشتر اوقات، شاه، شاهزادگان و رامشگران درباری تنها در برابر اُرسی یا پنجره ای که پرده اش به کنار جمع شده است، قرار گرفته اند. مردان با ریش بلند و سیاه، کمر باریک و نگاه خیره در حالی که دستی بر شال کمر و دست دیگری بر قبضه ی خنجر دارند، نمایانده شده اند و زنان با چهره ی بیضی، ابروان پیوسته، چشمان سرمه کشیده و انگشتان حنا بسته در حالتی مخمور به تصویر درآمده اند.
بدین ترتیب نقاشان با تغییر منظر از درون به برون و از خیال به واقعیت روزمره به خلق آثاری پرداختند که ترکیبی از سنت نگارگری و نقاشی اروپایی بود. به نظر « شیلا ر . کن بای »هنرمندان در این دوران تاریخی به شیوه ی تلفیقی- هنر ایرانی و اروپایی – به هنر آفرینی پرداختند. او این ترکیب را تا حدودی نا متعادل می داند. « آشنایی با اصول اولیه و ابزار متداول نقاشی غربی سبب شد تا فضای خیالی و مثالی هنر ایران در هم ریزد و باغ های خیالی و فضاهای عاطفی و عاری از ویژگی های جسمانی که نتیجه ی دوری از پرسپکتیو [عمق نمایی] و حجم سازی و تاکید نداشتن بر بافت و به طور کلی پرهیز از هر آن چه تصویر را به طبیعت عینی شبیه ساز بود، جای خود را به دنیای سه بعدی و تجسم یافته دهد. ادامه تاثیرات نقاشی مغرب زمین در دوره های افشاریه، زندیه و قاجاریه موجب ظهور سبکی در نقاشی ایران گردید که در دوران حاکمیت خاندان قاجار، به ویژه در زمان اقتدار فتحعلی شاه به اوج شکفتگی رسید و به «مکتب قاجاریه » شهرت یافت ». در عصر ناصری ،« شاه مدرسه ای عالی به نام « دارالفنون » در تهران تاسیس کرد، با این هدف قطعی که در آن شیوه ی نقاشی اروپایی به هنر آموزان تعلیم داده شود. دارالفنون در آغاز کار (دهه 1280 ه .ش. ) با استعدادترین هنرجوی فراغ خود را با نام « اسماعیل جلایر » بیرون داد که توفیق یافت تعدادی چهره پردازی و نقاشی گروهی، هم با رنگ روغن و هم به اسلوب مینیاتوری از خود به یادگار گذارد. شیوه ی او به طور علنی جنبه ای فردی دارد و آمیخته است به نوعی افسرده حالی بهت زده.»منبع:کورش کبیر
«از مدرسه دارالفنون تا مدرسه صنایع مستظرفه »
آغاز گرایش نقاشان ایرانی به نقاشی اروپایی از اواخر دوران صفویه شکل گرفت.از علت های آن می توان به ورود نقاشان اروپایی و آثار آنان به دربار ایران و اعزام نقاشان ایرانی به اروپا اشاره کرد. در زمان قاجار این گرایش به اوج خود رسید و تاسیس مدارس دارالفنون و صنایع مستظرفه در این امر سهم زیادی داشت. کمال الملک در مدرسه ی صنایع مستظرفه به تربیت هنرجویانی پرداخت که همگی کار استاد را پی گرفتند و به « مکتب کمال الملکی » معروف شدند.
دوران تاریخی نقاشی ایران از آغاز، درون غارهای لرستان (هزاره ی هفتم پیش از میلاد )تا نقاشی های دیواری حکومت ساسانیان،تا دوران اسلامی ایران و توجه به کتاب آرایی و خوشنویسی و ادامه ی آن تا اواسط دوران حکومت صفویه نمودی تجریدی و ذهن گراداشته است. هنر و نقاشی این دوران بازتابی از اندیشه ی واحد، آرمانی و تصویری از بهشت آرزوهای ایرانی بوده است. اما در اواخر حکومت صفویان، تفکر و اندیشه ی هنرمند نقاش با ورود پرده های نقاشی رنگ و روغن – که از سوی سلاطین اروپایی به دربار ایران هدیه می شد– رو به عین گرایی گذارد. همچنین نقاشان اروپایی نیز به ایران آمدند و به نقاشی از شاهان و اشراف درباری و نقاشی بر روی دیوار کاخ ها و عمارت های سلطنتی پرداختند. برخی از کارهای آنان بر روی دیواره های خارجی کاخ چهلستون اصفهان باقی است. بدین ترتیب نقاشی ایرانی از کتاب ها خارج شد و بر روی دیوارها جای گرفت. این تصاویر شامل چند شخصیت محدود که تا حدودی به پوشش اروپایی درآمده اند به همراه یک حیوان دست آموز است. به نظر « بازیل گری » نخستین کسی که در دوره ی صفویه با شیوه ی اروپایی به نقاشی پرداخت « مولانا شیخ محمد سبزواری » و حامی وی شاه اسماعیل صفوی بوده است.از معروفت ترین نقاشانی که در اواخر دوران صفویه به اروپا اعزام شدند می توان به « محمد زمان » (1049-1120 ه. ق. ) اشاره کرد. آورده اند که وی آن قدر شیفته ی غرب شد که به دین مسیحیت گروید و نامش را به «پائولو» تغییر داد
نقاشی از دوران صفویه به عهد زندیه رسید؛ « از بارزترین مشخصه ی تاریخ نقاشی سده ی دوازدهم، رواج گونه های تازه ی هنر تصویری است. بسیاری از نقاشان این دوره استعدادشان را عمدتاً در تزیین اشیایی چون قلمدان، قاب آیینه، جلد کتاب، صندوقچه ی جواهری، سینی و ... به کار بردند. این نوع نقاشی که «زیر لاکی » نام گرفته است از میانه ی سده یازدهم هجری متداول شد.»
موضوع های رایج در این نوع نقاشی گل و بلبل، تک چهره ی زنان، چند پیکره با منظره ای در پس زمینه، قطعات تذهیب و خوشنویسی بوده است. از هنرمندان این دوران می توان به «محمد علی » (پسر محمد زمان )، «علیقلی » (پسر شیخ عباسی )، « محمد صادق » و « علی اشرف » اشاره کرد.
نقاشی و هنر در روند تاریخی اش به عهد قاجار رسید. « ایل قاجار ترکانی در خدمت صفویان بودند که در اوایل سده ی سیزدهم بر ویرانه های ****و کریم خان زند با بی رحمی به قدرت رسیدند. نخستین سال های فرمانروایی فتحعلی شاه مقارن با جنگ های ناپلئون در اروپا بود و کشمکش سیاسی میان انگلستان و فرانسه در دربار ایران جریان داشت (که به پیروزی انگلیسی ها انجامید، زیرا هدایای گرانبهاتری با خود آوردند.) فتحعلی شاه نیز در ضمن برقراری رابطه ی سیاسی، درگیر جنگ با روس ها شد. هیچ گاه پیش از این چنین تماس نزدیک و پیوسته ای میان ایران و قدرت های اروپایی برقرار نشده بود. دیپلمات ها و ماموران اروپایی در تهران استقرار یافتند و مسافران فرنگی، دسته دسته، سراسر ****و شاه را زیر پا گذاشتند.»
فتحعلی شاه برخی از برجسته ترین هنرمندان نقاش را در تهران گردآورد. کسانی چون «میرزا بابا »، « مهر علی »، « عبدالله خان »، « محمد حسن افشار »، «ابوالقاسم »، « سید میرزا »، « احمد» و « محمود ». آثار این هنرمندان دارای ویژگی هایی است که آن ها را « پیکره نگاری درباری » می خوانند. از مشخصه های این مکتب رسمی می توان به « ترکیب بندی متقارن و ایستا با عناصر افقی و عمودی و منحنی؛ سایه پردازی مختصر در چهره و جامه؛ تلفیق نقش مایه های تزیینی و تصویری و رنگ گزینی محدود با تسلط رنگ های گرم به ویژه قرمز اشاره کرد.به سخن دیگر؛ این مکتبی است که در آن روش های طبیعت پردازی، چکیده نگاری و آذین گری به طرزی درخشان با هم سازگار شده اند. در این مکتب پیکر انسان اهمیت اساسی دارد، ولی با وجود بهره گیری از اسلوب برجسته نمایی، همواره شبیه سازی فدای میثاق های زیبایی استعاره و جلال و وقار ظاهر می شود .
بیشتر اوقات، شاه، شاهزادگان و رامشگران درباری تنها در برابر اُرسی یا پنجره ای که پرده اش به کنار جمع شده است، قرار گرفته اند. مردان با ریش بلند و سیاه، کمر باریک و نگاه خیره در حالی که دستی بر شال کمر و دست دیگری بر قبضه ی خنجر دارند، نمایانده شده اند و زنان با چهره ی بیضی، ابروان پیوسته، چشمان سرمه کشیده و انگشتان حنا بسته در حالتی مخمور به تصویر درآمده اند.
بدین ترتیب نقاشان با تغییر منظر از درون به برون و از خیال به واقعیت روزمره به خلق آثاری پرداختند که ترکیبی از سنت نگارگری و نقاشی اروپایی بود. به نظر « شیلا ر . کن بای »هنرمندان در این دوران تاریخی به شیوه ی تلفیقی- هنر ایرانی و اروپایی – به هنر آفرینی پرداختند. او این ترکیب را تا حدودی نا متعادل می داند. « آشنایی با اصول اولیه و ابزار متداول نقاشی غربی سبب شد تا فضای خیالی و مثالی هنر ایران در هم ریزد و باغ های خیالی و فضاهای عاطفی و عاری از ویژگی های جسمانی که نتیجه ی دوری از پرسپکتیو [عمق نمایی] و حجم سازی و تاکید نداشتن بر بافت و به طور کلی پرهیز از هر آن چه تصویر را به طبیعت عینی شبیه ساز بود، جای خود را به دنیای سه بعدی و تجسم یافته دهد. ادامه تاثیرات نقاشی مغرب زمین در دوره های افشاریه، زندیه و قاجاریه موجب ظهور سبکی در نقاشی ایران گردید که در دوران حاکمیت خاندان قاجار، به ویژه در زمان اقتدار فتحعلی شاه به اوج شکفتگی رسید و به «مکتب قاجاریه » شهرت یافت ». در عصر ناصری ،« شاه مدرسه ای عالی به نام « دارالفنون » در تهران تاسیس کرد، با این هدف قطعی که در آن شیوه ی نقاشی اروپایی به هنر آموزان تعلیم داده شود. دارالفنون در آغاز کار (دهه 1280 ه .ش. ) با استعدادترین هنرجوی فراغ خود را با نام « اسماعیل جلایر » بیرون داد که توفیق یافت تعدادی چهره پردازی و نقاشی گروهی، هم با رنگ روغن و هم به اسلوب مینیاتوری از خود به یادگار گذارد. شیوه ی او به طور علنی جنبه ای فردی دارد و آمیخته است به نوعی افسرده حالی بهت زده.»منبع:کورش کبیر