PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فراموشی(دل نوشته)



maryam28
16th January 2011, 04:26 PM
فراموشی
هوای دلم ابری شده آسمان چشمانم تیره وتار است.
همدم باوفایم ای قلم بنویس ازغم ...
روزگار مرا به بازی گرفت ...
حال که من باختم میایی سوی من...
شدم بازیچه ای که به این سو وآنسو می کشانیم ...
من می روم تو می روی من این طرف تو آن طرف ...
بایدهمان پاییزباشم باید همان تنهاشده ی غم انگیز باشم ...
دیگر دلم آفتاب نمی خواهد ...
باران ببار تمام وجودم را تر کن تا فراموشم شود که آفتابم کو...
من همان پاییزم مریم پاییزیه غمگین وتنها در میان این همه نیرنگ دنیا
رنگ ها دیگر آبی نیستند...
چشمه ها خشک شده اند....
ودرختان تازیانه ای که می کوبندنم زیاد
آرزوهای محال ...
رنگ های زردوخام...
شعرهای پر ابهام...
حرف های ناتمام ...
عشق های بی دوام...
دردهای ناله دار...
چهره های پرنقاب...
این است دنیای ما
فراموش شده ی فردا
نویسنده:مریم رمضانی(maryam28)

*FATIMA*
17th January 2011, 02:42 AM
شعر فراموشی از استاد محمدی (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Froshanzamani.Parsi Blog.com%2F-1344831.htm)



فراموشی !!

چون روزهای پیشتر با ما نمی جوشی چرا ! ؟
سرشار از ناگفته و چون کوه، خاموشی چرا !
من چشمه ی آب وتو له له می زنی از تشنگی
اما نمی دانم مرا بانو! نمی نوشی چرا !؟
آیندگان از عشقمان افسانه ها خواهند ساخت
ما خود ولی، در حق یکدیگر فراموشی چرا ! ؟
صد لاک پشت زندگی از خط پایان رد شدند
ما همچنان مستغرق یک خواب خرگوشی چرا!؟
خانم بخند! حرفی بزن! لبهات مال گریه نیست !!
این لب گزیدن ها و این یکریز خاموشی چرا !؟
درهای دل را بی سبب بر روی شادی بسته ای!
ما برای غصه ها پا تا سر آغوشی چرا !؟
مثل سماور ، آب و آتش در تو ذر حال نبرد !
لب بر نمی آری ولی، در خویش می جوشی چرا ؟!
پیراهن سرخ غروب هفتم مرداد را
از تن به در ‌آوردی و حالا سیه پوشی چرا ! ؟
سی،پانصد و پنجاه و... آه اینبار زنگی بی جواب !
یارفته یا نه ! بر نمی دارد دگر گوشی چرا !؟

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد