poune
11th January 2011, 09:16 AM
دیشب مطلب جالبی در مورد هورمونی خواندم که نقش زیادی در زندگی ما بازی میکند. این هورمون اکسی توسین نام دارد.
تا همین چند وقت پیش، دانشمندان عملکرد این هورمون در فرایند زایمان و تسهیل شیردهی را، تنها کارهای مهم اکسی توسین میدانستند. در کتاب زیستشناسی دوره دبیرستان یا تکستبوکهای پزشکی تا چند سال پیش هم آنچه در مورد اکسی توسین نوشته میشد، صرفا همینها بود.
اما در عرض دهه گذشته، ما شناخت جدید به این هورمون پیدا کردهایم. اکسیتوسین حالا یک لقب جدید پیدا کرده است: هورمون اعتمادساز! پژوهشگران میگویند که این هورمون میتواند حرفهای دوستان، غریبهها و حتی دولتمردان را برای ما باورپذیر کند!
بیایید ببینیم، قضیه چیست:
دختری که به همه اعتماد میکند!
ایزابل، یک دختر
۹ ساله است که مبتلا به سندرم ویلیامز (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2 Fwiki%2FWilliams_syndrome) است. این سندرم یک اختلال نادر ژنتیکی است که علایم خاصی دارد، مبتلایان به این سندرم، تأخیر در تکامل فیزیکی و جثه کوچکی دارند. اما چیز جالبتر در مبتلایان به این سندرم این است که آنها به صورت بیمارگونهای به همه اعتماد میکنند، آنها به طور عجیب و غرببی هیچ هراس جمعی ندارند و به همه مردم چه دوست و چه آشنا علاقهمند میشوند!
دانشمندان عقیده دارند که علت این رفتار عجیب بیماران مبتلا به سندرم ویلیامز این است که ناحیهای از مغز آنها که وظیفه تنظیم ساخت اکسیتوسین را به عهده دارد، دچار مشکل است. همین مسئله باعث میشود که از لحاظ فیزیولوژیک، اعتماد نکردن برای این بیماران غیرممکن شود.
همین مسئله باعث شده شده است که مادر ایزابل دچار مشکل شود، چون او باید به دخترش اعتماد نکردن را آموزش دهد. گرچه سایر مشکلات ناشی از سندرم، در ایزابل تا حدی حل شده و مثلا علیرغم مشکل شناختی بیماران ویلیمامز، او توانسته است که خواندن را فرابگیرد، اما مشکل اعتماد بیجا در او باقی است و مادرش علیرغم تلاشهایی که کرده است، نتوانسته بر این مشکل فیزیولوژیک فائق آید.
هورمون اعتمادساز
«پل زاک»، پژوهشگری است که تعدادی از اطفال مبتلا به سندرم ویلیامز را مورد بررسی قرار داده است و اعتماد بیجا را در همه آنها مشاهده کرده است. در مغز سالم، اکسیتوسین تنها به دنبال رخدادهای عینی که اعتمادبرانگیز باشند، ترشح میشود. مثلا وقتی کسی لبخند به لب بیاورد یا کلاهش را به احترام شما از سر بردارد یا تعارف کند که پیش از او وارد اتاقی شوید، مغز شما این هورمون را ترشح میکند و باعث میشود که از ترسی که برای تعامل با دیگران داریم، کاسته شود و احساس کنیم که شخصی که روبروی ماست، یک تهدید نیست. به موازات متابولیزه شدن اکسیتوسین هم این اعتماد تکانهای از بین میرود.
اما اگر در نتیجه یک سری اختلال، سطح بالای اکسی توسین در مغز وجود داشته باشد، این سیستم اعتماد همچنان به کار خود ادامه میدهد و خاموش نمیشود.
آیا فرایندهای بیولوژیک میتوانند روی اعتماد ما به دولتمردان تأثیر بگذارد؟!
زاک نخستین بار وقتی به مکانیسم فیزیولوژیک اعتمادساز علاقهمند شد که در پژوهشی که روی میزان اعتماد ملتها و میزان پایداری سیستم اقتصادیشان انجام میشد، مشارکت کرده بود. این مطالعه نشان میداد که هر چقدر میزان اعتماد بیشتر باشد، وضعیت اقتصادی ملت هم بهتر میشود.
اینجا بود که زاک به این فکر افتاد که روی راههایی که میتوان اعتمادسازی را دستکاری کرد، تحقیق کند. در سال ۲۰۰۱، او از اسپریهای اکسی توسین استفاده میکرد و بررسی کرد که آیا دادن اکسی توسین میتواند منجر به تغییر تعامل با غریبههاش شود یا نه. بله! افشانه الکسی توسین واقعا میتوانست موجب اعتماد به بیگانهها شود، طوری که ۸۰درصد دانشجوهایی که تحقیق رویشان انجام میشد، با احتمال بیشتری حاضر میشدند به افراد کاملا ناآشنا، پول قرض بدهند!
اینجا بود که ایده عجیب و غریبی به فکر زاک رسید، ایدهای که در حد داستانهای فانتزی و کمیک بود: آیا میشود قرصهای شادیآوری درست کرد و با یک لیوان آب به خورد ملت داد و آنها را به دولتشان علاقهمند کرد؟!
بله! اگر این فکر به ذهن ماها متبادر میشد، سعی میکردیم آن را با کسی مطرح نکنیم، چون میترسیدیم، پشت سرمان حرفهایی بزنند! اما زاک جرات به خرج داد و به طور عملی فکرش را در جریان رکود اقتصادی آمریکا مورد بررسی قرار داد.
زاک ۱۳۰ فرد عادی را انتخاب کرد، به بینی نیمی از آنها اکسی توسین اسپری کرد و به نیم دیگر تنها اسپری دارونما داد. معلوم شد که افرادی که اکسیتوسین گرفتهاند، اعتماد بیشتری به دیگران و حرفهای دولتشان پیدا کردهاند!
زاک مکانیسم فیزیولوژیک عدم اعتماد به دولتمردان را در جریان وضعیت بد اقتصادی و دوره رکود این گونه توجیه میکند: در این دورههای سختی، مردم دچار استرش و اضطراب طولانی میشوند و همین استرس و اضطراب، موجب میشود که سطح اکسی توسین مغز بسیار پایین بیاید.
اکسی توسین در فرایند اعتماد نقش دارد اما نباید در نقشاش بزرگنمایی کرد:
اما «ماگارت لوی» -استاد دانشگاه واشنگتن و سیدنی- که بیشتر دوره زندگی حرفهاش را صرف مطالعه مکانیسم اعتماد کرده است، عقیده مخالفی دارد.
او عقیده دارد که بیولوژی و هورمون اکسیتوسین نقش جزئی در اعتماد یا عدم اعتماد دارد. او عقیده دارد که اعتماد از بالا به پایین صورت میگیرد و نه از پایین به بالا.
بر اساس تئوری که یک استاد دانشگاه هاروارد به نام «رابرت پوتنام» در کتابی با عنوان «بولینگ تنها: فروپاشی و احیای جامعه آمریکا»، ارائه کرده بود، اعتماد به دولت از نهادهای پاییندستی شروع میشود. یعنی وقتی شهروندان یک جامعه به همسایهها، مدیران ادارهها و یا رؤسای باشگاههای فوتبال بتوانند اعتماد کنند، این اعتماد به دلتمردانشان هم تسری پیدا میکند.
اما خانم «لوی» عقیده دارد که اعتماد از بالا به پایین شکل میگیرد، یعنی دولتها برای اعتمادبرانگیزی باید ارزش اعتماد داشته باشند و با انجام کارهایی که مورد نظر مردمشان است، این حس و حال را ایجاد کنند.
صرفنظر از اینکه اعتماد به دولتها از پایین به بالا شکل بگیرد از بالا به پایین، مطالعه فرایند اعتماد از منظر جامعهشناسی و دانش زیستی، بسیار حائز اهمیت است، چون اعتماد نقش کلیدی در موفقیت یک جامعه در ابعاد مختلف مثلا بعد اقتصادی دارد.
منبع: 1Pezeshk.com
تا همین چند وقت پیش، دانشمندان عملکرد این هورمون در فرایند زایمان و تسهیل شیردهی را، تنها کارهای مهم اکسی توسین میدانستند. در کتاب زیستشناسی دوره دبیرستان یا تکستبوکهای پزشکی تا چند سال پیش هم آنچه در مورد اکسی توسین نوشته میشد، صرفا همینها بود.
اما در عرض دهه گذشته، ما شناخت جدید به این هورمون پیدا کردهایم. اکسیتوسین حالا یک لقب جدید پیدا کرده است: هورمون اعتمادساز! پژوهشگران میگویند که این هورمون میتواند حرفهای دوستان، غریبهها و حتی دولتمردان را برای ما باورپذیر کند!
بیایید ببینیم، قضیه چیست:
دختری که به همه اعتماد میکند!
ایزابل، یک دختر
۹ ساله است که مبتلا به سندرم ویلیامز (http://www.njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fen.wikipedia.org%2 Fwiki%2FWilliams_syndrome) است. این سندرم یک اختلال نادر ژنتیکی است که علایم خاصی دارد، مبتلایان به این سندرم، تأخیر در تکامل فیزیکی و جثه کوچکی دارند. اما چیز جالبتر در مبتلایان به این سندرم این است که آنها به صورت بیمارگونهای به همه اعتماد میکنند، آنها به طور عجیب و غرببی هیچ هراس جمعی ندارند و به همه مردم چه دوست و چه آشنا علاقهمند میشوند!
دانشمندان عقیده دارند که علت این رفتار عجیب بیماران مبتلا به سندرم ویلیامز این است که ناحیهای از مغز آنها که وظیفه تنظیم ساخت اکسیتوسین را به عهده دارد، دچار مشکل است. همین مسئله باعث میشود که از لحاظ فیزیولوژیک، اعتماد نکردن برای این بیماران غیرممکن شود.
همین مسئله باعث شده شده است که مادر ایزابل دچار مشکل شود، چون او باید به دخترش اعتماد نکردن را آموزش دهد. گرچه سایر مشکلات ناشی از سندرم، در ایزابل تا حدی حل شده و مثلا علیرغم مشکل شناختی بیماران ویلیمامز، او توانسته است که خواندن را فرابگیرد، اما مشکل اعتماد بیجا در او باقی است و مادرش علیرغم تلاشهایی که کرده است، نتوانسته بر این مشکل فیزیولوژیک فائق آید.
هورمون اعتمادساز
«پل زاک»، پژوهشگری است که تعدادی از اطفال مبتلا به سندرم ویلیامز را مورد بررسی قرار داده است و اعتماد بیجا را در همه آنها مشاهده کرده است. در مغز سالم، اکسیتوسین تنها به دنبال رخدادهای عینی که اعتمادبرانگیز باشند، ترشح میشود. مثلا وقتی کسی لبخند به لب بیاورد یا کلاهش را به احترام شما از سر بردارد یا تعارف کند که پیش از او وارد اتاقی شوید، مغز شما این هورمون را ترشح میکند و باعث میشود که از ترسی که برای تعامل با دیگران داریم، کاسته شود و احساس کنیم که شخصی که روبروی ماست، یک تهدید نیست. به موازات متابولیزه شدن اکسیتوسین هم این اعتماد تکانهای از بین میرود.
اما اگر در نتیجه یک سری اختلال، سطح بالای اکسی توسین در مغز وجود داشته باشد، این سیستم اعتماد همچنان به کار خود ادامه میدهد و خاموش نمیشود.
آیا فرایندهای بیولوژیک میتوانند روی اعتماد ما به دولتمردان تأثیر بگذارد؟!
زاک نخستین بار وقتی به مکانیسم فیزیولوژیک اعتمادساز علاقهمند شد که در پژوهشی که روی میزان اعتماد ملتها و میزان پایداری سیستم اقتصادیشان انجام میشد، مشارکت کرده بود. این مطالعه نشان میداد که هر چقدر میزان اعتماد بیشتر باشد، وضعیت اقتصادی ملت هم بهتر میشود.
اینجا بود که زاک به این فکر افتاد که روی راههایی که میتوان اعتمادسازی را دستکاری کرد، تحقیق کند. در سال ۲۰۰۱، او از اسپریهای اکسی توسین استفاده میکرد و بررسی کرد که آیا دادن اکسی توسین میتواند منجر به تغییر تعامل با غریبههاش شود یا نه. بله! افشانه الکسی توسین واقعا میتوانست موجب اعتماد به بیگانهها شود، طوری که ۸۰درصد دانشجوهایی که تحقیق رویشان انجام میشد، با احتمال بیشتری حاضر میشدند به افراد کاملا ناآشنا، پول قرض بدهند!
اینجا بود که ایده عجیب و غریبی به فکر زاک رسید، ایدهای که در حد داستانهای فانتزی و کمیک بود: آیا میشود قرصهای شادیآوری درست کرد و با یک لیوان آب به خورد ملت داد و آنها را به دولتشان علاقهمند کرد؟!
بله! اگر این فکر به ذهن ماها متبادر میشد، سعی میکردیم آن را با کسی مطرح نکنیم، چون میترسیدیم، پشت سرمان حرفهایی بزنند! اما زاک جرات به خرج داد و به طور عملی فکرش را در جریان رکود اقتصادی آمریکا مورد بررسی قرار داد.
زاک ۱۳۰ فرد عادی را انتخاب کرد، به بینی نیمی از آنها اکسی توسین اسپری کرد و به نیم دیگر تنها اسپری دارونما داد. معلوم شد که افرادی که اکسیتوسین گرفتهاند، اعتماد بیشتری به دیگران و حرفهای دولتشان پیدا کردهاند!
زاک مکانیسم فیزیولوژیک عدم اعتماد به دولتمردان را در جریان وضعیت بد اقتصادی و دوره رکود این گونه توجیه میکند: در این دورههای سختی، مردم دچار استرش و اضطراب طولانی میشوند و همین استرس و اضطراب، موجب میشود که سطح اکسی توسین مغز بسیار پایین بیاید.
اکسی توسین در فرایند اعتماد نقش دارد اما نباید در نقشاش بزرگنمایی کرد:
اما «ماگارت لوی» -استاد دانشگاه واشنگتن و سیدنی- که بیشتر دوره زندگی حرفهاش را صرف مطالعه مکانیسم اعتماد کرده است، عقیده مخالفی دارد.
او عقیده دارد که بیولوژی و هورمون اکسیتوسین نقش جزئی در اعتماد یا عدم اعتماد دارد. او عقیده دارد که اعتماد از بالا به پایین صورت میگیرد و نه از پایین به بالا.
بر اساس تئوری که یک استاد دانشگاه هاروارد به نام «رابرت پوتنام» در کتابی با عنوان «بولینگ تنها: فروپاشی و احیای جامعه آمریکا»، ارائه کرده بود، اعتماد به دولت از نهادهای پاییندستی شروع میشود. یعنی وقتی شهروندان یک جامعه به همسایهها، مدیران ادارهها و یا رؤسای باشگاههای فوتبال بتوانند اعتماد کنند، این اعتماد به دلتمردانشان هم تسری پیدا میکند.
اما خانم «لوی» عقیده دارد که اعتماد از بالا به پایین شکل میگیرد، یعنی دولتها برای اعتمادبرانگیزی باید ارزش اعتماد داشته باشند و با انجام کارهایی که مورد نظر مردمشان است، این حس و حال را ایجاد کنند.
صرفنظر از اینکه اعتماد به دولتها از پایین به بالا شکل بگیرد از بالا به پایین، مطالعه فرایند اعتماد از منظر جامعهشناسی و دانش زیستی، بسیار حائز اهمیت است، چون اعتماد نقش کلیدی در موفقیت یک جامعه در ابعاد مختلف مثلا بعد اقتصادی دارد.
منبع: 1Pezeshk.com