SaNbOy
9th December 2008, 07:37 PM
عمونوروز در برره (http://zarghanpatogh.com/Post-106.aspx)
عمونوروز در برره
عمونوروز مشغول گذاشتن هداياروي تاقچه است كه شيرفرهاد با چوبش فرياد كشان به طرف او يورش برده ويكي محكم ميزند توي سرش.عمونوروز بيهوش ميشود.
سالار خان:آرومتر پسرم.وَكفشتيش.
سحرناز:هاااااا.بذار وَكفشَش.وَيامَده بودي خونه ما دزدي؟ها؟(يكي با لنگه كفش محكم ميزند تو سر عمونوروز)
كيانوش:اينكارشما اصلا درست نيست.اين داشت اسباب بازي ميذاشت تو خونه.من ميگم ممكنه عمونوروز باشه.
شير فرهاد:او وقت اي كه گفتي يعني چه؟
كيانوش:به كسي كه شب عيد مياد براي همه عيدي مياره ميگند عمونوروز.
سالارخان:لال وَشو.باز از خودت حرف سياسي در وفكردي؟
شادونه خانوم:افوا.خاك وَچوك.ميگم بيان دزد كفشونش وَكنيم.
شيرفرهاد:هاااا.نَوفشفد.ياو طغرل وَگفته بايد دزدها رو وَبريم ژاندارمري.
دست وپاي عمونوروز راميبندند وبه ژاندارمري ميبرند
عمونوروز در برره
عمونوروز مشغول گذاشتن هداياروي تاقچه است كه شيرفرهاد با چوبش فرياد كشان به طرف او يورش برده ويكي محكم ميزند توي سرش.عمونوروز بيهوش ميشود.
سالار خان:آرومتر پسرم.وَكفشتيش.
سحرناز:هاااااا.بذار وَكفشَش.وَيامَده بودي خونه ما دزدي؟ها؟(يكي با لنگه كفش محكم ميزند تو سر عمونوروز)
كيانوش:اينكارشما اصلا درست نيست.اين داشت اسباب بازي ميذاشت تو خونه.من ميگم ممكنه عمونوروز باشه.
شير فرهاد:او وقت اي كه گفتي يعني چه؟
كيانوش:به كسي كه شب عيد مياد براي همه عيدي مياره ميگند عمونوروز.
سالارخان:لال وَشو.باز از خودت حرف سياسي در وفكردي؟
شادونه خانوم:افوا.خاك وَچوك.ميگم بيان دزد كفشونش وَكنيم.
شيرفرهاد:هاااا.نَوفشفد.ياو طغرل وَگفته بايد دزدها رو وَبريم ژاندارمري.
دست وپاي عمونوروز راميبندند وبه ژاندارمري ميبرند