Isengard
29th December 2010, 03:29 PM
دورنماي «ريست» روابط روسيه و امريكا
ايراس: پس از تصويب پيمان استارت3 در سناي امريكا و دوماي روسيه، حجم گمانهزنيهاي منفي در خصوص چالش در روابط مسكو و واشنگتن تا حدي كاهش يافته و در مقابل، دورنماي مثبتي از روابط ميان اين دو كشور به تصوير كشيده ميشود. با اين وجود، همچناني كه پوتين بر وجود اختلاف ميان روسيه و امريكا تأكيد كرد، روابط بين دو كشور آنچناني كه تبليغ ميشود، بدون چالش نيست. با اين ملاحظه، پاسخ به اين پرسش كه آيا دورنماي «ريست» روابط مسكو و واشنگتن مثبت است؟، مثبت و در عين حال مشروط خواهد بود. مشروط از اين جهت كه روسيه و امريكا نبايد به اين روند و به طرف مقابل به عنوان ابزاري براي تأمين منافع و ضرورتهاي موقت خود نگريسته، بلكه بايد به موضوع «ريست» روابط ديدي راهبردي و بلندمدت داشته باشند. با اين ملاحظه، اگر طرفين تنها براي گذر از وضعيت نامناسب فعلي خود به جلب طرف مقابل متمايل شده و تنها تأمين منافع كوتاهمدت را مطمحنظر داشته باشند، نميتوان دورنماي مثبتي براي «ريست» روابط قائل شد.
مقدمه
هرچند با تصويب پيمان استارت 3 در سناي امريكا و دوماي روسيه فرآيند بهبود در روابط مسكو- واشنگتن يك گام بهپيش برده شد، اما روند بازسازي روابط ميان اين دو كشور تنها در صورتي ميتواند آيندة روشني داشته باشد كه به «تنشزدايي» جديد تبديل نشود. «تنشزدايي»، اصطلاحي سياسي و به معني تغيير موقت شيوه عمل حريفان راهبردي است كه مسكو و واشنگتن از دهة 1950 به بعد بارها اين شرايط را تجربه كردهاند. با اين ملاحظه، هرچند تا پايان سال 2010 خوشبينيهاي زيادي در خصوص آينده روابط روسيه و آمريكا ابراز شد، اما بايد در قضاوت نهايي در اين خصوص محتاط بود. فصل سياسي گذشته ميان دو كشور به علت جنجال جاسوسي روسيه در ايالات متحده كه گويا عمداً سه روز بعد از خروج دميتري مدويديف از واشنگتن و مذاكرات به ظاهر موفقيتآميز او با باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا رخ داد، در جو نه چندان خوبي پايان يافت. فصل جديد در ماه سپتامبر شروع شد كه طي آن ولاديمير پوتين اظهار داشت كه او در بعضي زمينهها اثري از بازسازي و نوسازي روابط بين دو كشور نميبيند.
اينها اظهارنظر از جمله علاماتي است كه بر اين مهم تأكيد دارند كه آسمان روابط مسكو – واشنگتن آنقدر كه «صاف و بيابر» هم توصيف ميشود، نيست. اين برداشت بعد از انتقادات شديد دميتري مدويديف و ولاديمير پوتين در روزهاي پاياني ماه نوامبر و اوايل ماه دسامبر شدت يافت. هر دو رهبر روسيه طي اين انتقادات تأكيد كردند كه اگر قرارداد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي تصويب نشود و روسيه و ناتو نتوانند سامانه مشترك پدافند ضدموشكي اروپايي را ايجاد كنند، ممكن است مسابقه تسليحاتي جديدي ميان دو كشور آغاز شود. با اين ملاحظه، اين سئوال پيش ميآيد كه آيا شاهد عقبگرد در پروسة بازسازي روابط ميان مسكو و واشنگتن خواهيم بود؟
مسائلي كه تغيير كردهاند
واقع امر آن است كه طي دو سال اخير تغييرات مثبت در روابط روسيه و ايالات متحده زياد بوده است. اين تغييرات به سطح لفظي به خصوص در مقايسه با گفتمان جاي ميان پوتين و جرج بوش ختم نميشود، بلكه تغييرات مهم عملي نيز در دورة مدويديف و اوباما نيز مشهود است. اولاً، كاخ سفيد در برنامه دولت سابق واشنگتن درباره استقرار منطقة سوم سپر ضدموشكي خود در لهستان و چك تجديد نظر كرده كه اين امر باعث نوميدي شديد نخبگان سياسي آمريكا و بخشي از كشورهاي اروپاي شرقي شد. باراك اوباما با اين اقدام يك مانع بزرگ را از سر راه بازسازي روابط با روسيه برداشت. ثانياً، برنامههاي آمريكا در قالب ناتو براي پذيرش اكراين و گرجستان به اين سازمان حتي اگر كاملاً لغو نشده باشد، به تعويق افتاده است. از نظر روسيه، اين تحول اهميت زيادي دارد. واشنگتن بر خلاف انتخابات پيشين سال 2004 در اكراين، تصميم گرفت در انتخابات اخير رياستجمهوري اين كشور دخالت كمتري كند و اين در حالي بود كه ويكتور يانوكوويچ، نامزد اصلي مقام رياست جمهوري در سال 2009 كه در اين انتخابات به پيروزي رسيد، به روسيه علاقه آشكاري داشت.
مسكو اين رفتار واشنگتن را به اين واقعيت تعبير كرد كه دولت باراك اوباما نميخواهد روابط جديد با روسيه را به خطر بياندازد و لذا در فضاي شوروي سابق به منافع روسيه لطمه نخواهد زد. مسكو نيز به نوبة خود خود گامهاي مهم و به عبارتي مهمتري به نفع ايالات متحده برداشت. در جريان سفر اول باراك اوباما به روسيه در جولاي سال 2009، كرملين با استفاده ايالات متحده از حريم هوايي روسيه براي انتقال بار و تجهيزات نظامي (و شايد حتي نيروها) به افغانستان موافقت كرد. اوباما با تغيير لحن گفتگو با مسكو موفق شد ظرف مدت چند ماه درباره موضوعاتي به توافق برسد كه جرج بوش و كاندوليزا رايس در سالهاي 2008-2007 كه روابط با مسكو در اين مقطع زماني به جنگ سرد شباهت يافته بود، نتوانسته بودند به دست آورند. دومين گام مهمي كه روسيه به نفع واشنگتن برداشت اين بود كه در زمينه برنامه هستهاي ايران در مواضع قبلي خود تجديدنظر اصولي كرده و حتي حاضر شد از تحريمهاي پيشنهادهاي آمريكا عليه تهران حمايت كند.
اين در حالي بود كه تا چند ماه قبل از آن حركت روسيه در راستاي فشار عليه تهران امري غيرقابل تصور محسوب ميشد. مسكو به منظور تيره نكردن روابط با دولت اوباما موافقت كرد به خاطر جنجال جاسوسي در امريكا و در پي آن اخراج گروهي از مأموران اطلاعاتي روس از اين كشور در جولاي سال 2010، واكنش منفي نشان ندهد و از آمريكا مطابق با روشهاي جنگ سرد انتقام نگيرد. ولي اين تحولات مثبت تا كنون پاسخ اين سئوال را نداده كه آيا اين روند بازسازي روابط از حد تنشزدايي معمولي در روابط بين دو كشور كه از دهة 1950 به بعد هر از گاهي رخ ميداد، خواهد گذشت يا خير؟ اين وضعيت را ميتوان در مناسبات خروشچف و آيزنهاور، برژنف و نيكسون، ريگان و گورباچف، يلتسين و كلينتون و بالاخره پوتين و جرج بوش پسر به خوبي مشاهده كرد. طي اين تحولات، هر مرحله تنشزدايي جاي خود را به دور جديدي از تنش طبق الگوي جنگ سرد داده است. آيا «ريست» فعلي روابط با آنچه كه در گذشته مشاهده شده بود، تفاوت اصولي خواهد داشت؟
مسائلي كه تغيير نكردهاند
بخش قابل توجه و چه بسا اعظم طبقه سياسي ايالات متحده همچنان با رويكرد انتقاد به روسيه مينگرند و بر همين اساس باراك اوباما را به خاطر نزديكي روابط با مسكو محكوم كرده و مورد انتقاد قرار ميدهند. اين در حالي است كه در روسيه انتقاد علني از سياست نوسازي روابط با آمريكا آن قدر بارز نيست. دميتري مدويديف در ماه جولاي طي سخناني در برابر سفراي روسيه در كشورهاي خارجي در ساختمان وزارت امور خارجه، روابط خود را با اوباما در سطح بالايي ارزيابي كرد و به ديپلماتهاي روس پيشنهاد كرد از اين روابط به عنوان الگو براي برقراري مناسبات با كشورهاي ديگر استفاده كنند. مسكو همچنين به دست كم گرفتن جنبههاي منفي تحولات جاري مانند حمايت آمريكا از گرجستان متمايل است و بر نقش واشنگتن به عنوان شريك اساسي روسيه در اجراي برنامههاي نوسازي اقتصاد اين كشور تأكيد ميكنند.
با اين وجود، جامعة روسي به روابط با امريكا همچنان با ترديد و شبهة زيادي مينگرد. مردم روسيه «دوستي باريس (يلتسين) و بيل (كلينتون)» در دهة 1990 را به خاطر دارند. يلتسين در آن زمان به دنبال برقراري روابط جديد با ايالات متحده بود و آندره كوزيرف، وزير امور خارجه او از فرط تلاش براي خوشخدمتي به واشنگتن و برطرف كردن همه نگرانيهاي آمريكا از هيچ اقدامي فروگذار نميكرد. ولي ستروب تالبوت، معاون وزير امور خارجه آمريكا در دولت كلينتون در كتاب خود كه عنوان ترجمه روسيه آن «بيل و بوريس» و عنوان انگليسي آن «دست روسيه» است، تأكيد كرده كه دولت كلينتون سعي ميكرد در همه زمينهها از مسكو گذشتهاي بيشتري به دست آورد، ولي در عوض چيزي به مسكو ندهد. اگر حرف تالبوت درست باشد، رئيس جمهور كلينتون براي رسيدن به هدف خود نه تنها از جذابيت شخصي و ديپلماسي آمريكايي، بلكه از قدرت الكل نيز استفاده ميكرد و اعتقاد داشت كه اين سازوكارها، وسايل موثري در رفتار با همتاي روس او است.
عواقب اين راهبرد براي مناسبات روسي- آمريكايي چيزي شبيه به فاجعه بود. در سال 2000 در روسيه حتي انديشه مشاركت با ايالات متحده را يك انديشه چالشبرانگيز محسوب ميكردند. عده زيادي اين تعامل را «خياباني يك طرفه» ميدانستند كه طي آن مسكو بايستي هميشه منافع و اولويتهاي سياست خارجي ايالات متحده را رعايت كند و در مقابل، انتظار هيچ امتيازي را نداشته باشد. ولاديمير پوتين در سال 2001 سعي كرد با آمريكا مشاركت جديدي بر اساس اصل مبارزه مشترك با تروريسم (بعد از حادثة 11 سپتامبر) برقرار كند، اما اين روند نيز نتيجه مطلوبي نداد. دولت بوش كمك روسيه در افغانستان و آسياي مركزي را به عنوان وظيفهاي طبيعي دانست و حاضر نشد گامهاي متقابلي بردارد. اواخر سال 2001 ايالات متحده از قرارداد درباره پدافند ضدموشكي خارج شد و از موج جديد گسترش ناتو استقبال كرد. همزمان دولت بوش از مسكو ميخواست كه با جداييطلبان چچن مذاكره كند و از تمام حركتهاي ضدروسي در فضاي شوروي سابق از بالتيك تا اكراين، پشتيباني مينمود.
البته، اين تاريخ در گذشته باقي مانده، ولو اينكه ولاديمير پوتين در فوريه سال 2007 طي سخناني در مونيخ نقطهنظر خود را درباره اين سياست به وضوح بيان كرد. در اينجا صحبت در مورداختلافات عصر جديد است. ابتدا دولت آمريكا بدترين راه افشاي شبكه جاسوسي روسي در واشنگتن را انتخاب كرد. با وجود اينكه هيچ نشانهاي از فعاليت جاسوسي مظنونين ارائه نشد، بازداشت آنها به صورتي جنجالبرانگيز و فضاحتبار انجام گرفت. صرفنظر از تمايلات واقعي باراك اوباما، اين اقدام از سوي اكثر ناظران به عنوان سيلي به دميتري مدويديف تلقي شد. نتيجه آن است كه اگر دولت آمريكا واقعاً مسكو را شريك مهم خود محسوب ميكرد، بايد براي اين حادثه راه حل ديگري پيدا ميكرد.
نميتوان اظهارات ماه جولاي هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريکا در تفليس را نيز ناديده گرفت. ميخاييل ساكاشويلي با شادي و خوشحالي زيادي اتهامات وي عليه روسيه به «ادامه اشغال» بخشي از خاك گرجستان را شنيد. پرواضح است كه بيان اين حرفها در خصوص شريك راهبردي واشنگتن، يعني روسيه، امري نابجا بود. ولي شكي نيست كه كلينتون عمداً اين مطالب را بر زبان آورده بود. وزير آمريكايي در جريان سفر به كشورهاي همسايه روسيه به دفعات گفته بود؛ «ايالات متحده ميتواند همزمان راه برود و آدامس بجود». روزنامه «نيويورك تايمز» در اين مورد نوشت كه خانم كلينتون در حين سفر پنج روزه خود به اكراين، لهستان، آذربايجان، ارمنستان و گرجستان اين جمله را مرتباً تكرار ميكرد. معني آن چنين بود؛ »بازسازي روابط با روسيه باعث نميشود كه ايالات متحده انديشة نفوذ در فضاي شوروي سابق را به فراموشي بسپارد».
بعد از اين اظهارات كاخ سفيد از طريق مجاري ديپلماتيك به مسكو توضيح داد كه منظور كلينتون درست برداشت نشده و صحبتهاي وي تنها براي تقويت مواضع باراك اوباما در آستانه انتخابات مياندورهاي ماه دسامبر كنگره گفته شده است. در غير اين صورت دولت اوباما در آستانه انتخابات از موقعيت بسيار ضعيفي برخوردار ميشد. چرا كه مخالفين ميتوانستند اين اقدام را به خيانت به دوستان آمريكا در فضاي شوروي سابق متهم كنند. مسكو وانمود كرد كه اين توضيحات را پذيرفته تا روند بازسازي روابط خدشهدار نشود، ولي اصل مطلب را فراموش نكرد. افزون بر اين، بر كسي پوشيده نيست كه اوضاع گرجستان براي رأي دهندگان آمريكايي آن قدر مهم نيست، چرا كه ادامه مشكلات اقتصادي و مسايل بزرگي كه دولت اوباما در افغانستان با آن مواجه است، توجه آنها را به خود جلب ميكند.
علاوه بر اين، سخنان وزير امور خارجه تحت عنوان رمزي «راه رفتن و آدامس جويدن» به سخنان قبلي كندوليزا رايس شباهت فراواني دارد. كندوليزا هم پيشنهاد كرده بود كه آمريكا در بعضي زمينهها با روسيه همكاري كند و در زمينههاي ديگر با روسيه رويارويي نمايد. نتيجه اين سياست از قبل روشن بود، زيرا بر اين اساس نميتوان بين دو قدرت مهم روابط برقرار كرد. به همين دليل بود كه اين روابط به انحطاط كشيده شد. روند طولاني تصويب پيمان جديد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي توسط مجلس سناي ايالات متحده هم به بازسازي روابط بين دو كشور كمك نميكند. نمايندگان دوماي روسيه از اين قرارداد استقبال كردند و حاضر بودند آن را به صورت اتوماتيك تصويب كنند. ولي طرف روس تصميم گرفت تصويب همزمان اين قرارداد در دو كشور را به عمل آورد. مجلس سنا بعد از چند جلسه اين كار را به پاييز موكول كرد. پاييز در جو انتخابات مياندورهاي و شكست دموكراتها گذشت. در نتيجه، دولت باراك اوباما با وضعيت دشواري روبرو شد. هرچند اين پيمان اخيراً به تصويب سناي امريكا و دوماي روسيه رسيده، اما دورنماي اجرايي آن همچنان مبهم به نظر ميرسد.
ولاديمير پوتين در ماه اوت گفته بود كه ميخواهد به نوسازي روابط مسكو-واشنگتن اعتقاد داشته باشد ولي مانند سابق بياعتماد است. او به ادامه مسلح كردن گرجستان و مسأله بسيار حساس استقرار سامانه ضدموشكي آمريكايي در اروپا اشاره و ضمن ارزيابي مثبت از سطح حسن تفاهم بين دو كشور (كه در امتناع از استقرار ضدموشكها و رادار در لهستان و چك تبلور يافت)، اظهار تعجب كرد كه دولت آمريكا تقريباً بلافاصله بعد از آن برنامههاي استقرار اين سامانهها در كشورهاي ديگر را اعلام كرد. پوتين تأكيد كرد كه در اين زمينه اثري از نوسازي روابط ديده نميشود. اجلاس ناتو در ليسبون نيز به روشن شدن ابعاد اين مسئله كمك نكرد و نهايتاً بحث عمومي درباره طراحي مشترك پدافند ضدموشكي اروپايي ختم شد.
در اين ميان، احتمال ادامه راهبرد گسترش ناتو به كشورهاي همسايه روسيه مانند سابق نقش عامل منفي روابط دو جانبه را ايفا ميكند. با وجود اينكه دولت باراك اوباما به مسكو اطمينان داده كه براي گسترش ناتو اولويت قائل نيست، عضويت اكراين و گرجستان در اين سازمان به عنوان هدف رسمي سياست خارجي آمريكا و تمام پيمان آتلانتيك شمالي شناخته شده است. امتناع ايالات متحده از شناسايي ضرورت انعقاد قرارداد جديد درباره امنيت اروپايي كه مهمترين ابتكار دميتري مدويديف در زمينه سياست خارجي است، نيز مانع از تقويت روابط دوجانبه ميشود. ناديده گرفتن اين پيشنهاد توسط دولت اوباما، روسيه را از آمريكا دور ميكند و اين در حالي است كه حتي اعلام نظر مثبت شفاهي واشنگتن در اين خصوص نيز روسيه را راضي نميكند.
ضرورت ايجاد تعادل
آيا روند نوسازي روابط آينده دارد؟ پاسخ اين سئوال مثبت و در عين حال مشروط است. شرط استمرار نوسازي روابط اين است كه اين روند نبايد به مرحله جديد تنشزدايي تبديل شود. «تنشزدايي»، اصطلاح سياسي است كه به معني تغيير موقت شيوه عمل رقباي راهبردي است. به عبارت ديگر، ايالات متحده ميتواند روسيه را به عنوان شريك مفيد، ولي موقت در زمينه افغانستان و مهار كردن برنامههاي هستهاي ايران تلقي كند. طرف روس به نوبه خود از ايالات متحده سرمايهگذاري و كمك در زمينه عضويت در سازمان تجارت جهاني را طلب ميكند. ولي اين ائتلاف تاكتيكي دير يا زود شكست خواهد خورد. اگر دولت آمريكا سياست نوسازي روابط با روسيه را تنها به عنوان وسيله وابسته كردن روسيه به منافع خود محسوب كند، اين سياست شكست خواهد خورد.
در حقيقت، مسكو و واشنگتن در پرتو تضعيف ايالات متحده، نقش جديد روسيه، ظهور مراكز جديد قدرت و مسايل متعددي كه در برابر جهان بروز كرده، به تعادل جديد منافع خارجي خود احتياج دارند. طرفين بايد بر اين اعتقاد باشند كه چيزي مهمتر از محاسبات خالص سياسي اساس نوسازي روابط را تشكيل ميدهد. البته بعضي سياستمداران قبل از همه در واشنگتن، تا كنون به اين فهم نرسيدهاند كه روسيه و آمريكا در عصر جهاني شدن، وابستگي متقابل و ايجاد جهان چندقطبي منافع مشترك فراواني دارند. به نظر ميرسد كه طبقه حاكم آمريكايي هنوز براي پذيرش اين انديشه آماده نشده است.
نويسنده: آلكسي پوشكوف، مدير انستيتوي مطالعات معاصر بينالمللي وابسته به آكادمي ديپلماسي روسيه، مجله «روسيه در سياست جهاني»
ايراس: پس از تصويب پيمان استارت3 در سناي امريكا و دوماي روسيه، حجم گمانهزنيهاي منفي در خصوص چالش در روابط مسكو و واشنگتن تا حدي كاهش يافته و در مقابل، دورنماي مثبتي از روابط ميان اين دو كشور به تصوير كشيده ميشود. با اين وجود، همچناني كه پوتين بر وجود اختلاف ميان روسيه و امريكا تأكيد كرد، روابط بين دو كشور آنچناني كه تبليغ ميشود، بدون چالش نيست. با اين ملاحظه، پاسخ به اين پرسش كه آيا دورنماي «ريست» روابط مسكو و واشنگتن مثبت است؟، مثبت و در عين حال مشروط خواهد بود. مشروط از اين جهت كه روسيه و امريكا نبايد به اين روند و به طرف مقابل به عنوان ابزاري براي تأمين منافع و ضرورتهاي موقت خود نگريسته، بلكه بايد به موضوع «ريست» روابط ديدي راهبردي و بلندمدت داشته باشند. با اين ملاحظه، اگر طرفين تنها براي گذر از وضعيت نامناسب فعلي خود به جلب طرف مقابل متمايل شده و تنها تأمين منافع كوتاهمدت را مطمحنظر داشته باشند، نميتوان دورنماي مثبتي براي «ريست» روابط قائل شد.
مقدمه
هرچند با تصويب پيمان استارت 3 در سناي امريكا و دوماي روسيه فرآيند بهبود در روابط مسكو- واشنگتن يك گام بهپيش برده شد، اما روند بازسازي روابط ميان اين دو كشور تنها در صورتي ميتواند آيندة روشني داشته باشد كه به «تنشزدايي» جديد تبديل نشود. «تنشزدايي»، اصطلاحي سياسي و به معني تغيير موقت شيوه عمل حريفان راهبردي است كه مسكو و واشنگتن از دهة 1950 به بعد بارها اين شرايط را تجربه كردهاند. با اين ملاحظه، هرچند تا پايان سال 2010 خوشبينيهاي زيادي در خصوص آينده روابط روسيه و آمريكا ابراز شد، اما بايد در قضاوت نهايي در اين خصوص محتاط بود. فصل سياسي گذشته ميان دو كشور به علت جنجال جاسوسي روسيه در ايالات متحده كه گويا عمداً سه روز بعد از خروج دميتري مدويديف از واشنگتن و مذاكرات به ظاهر موفقيتآميز او با باراك اوباما، رئيس جمهور آمريكا رخ داد، در جو نه چندان خوبي پايان يافت. فصل جديد در ماه سپتامبر شروع شد كه طي آن ولاديمير پوتين اظهار داشت كه او در بعضي زمينهها اثري از بازسازي و نوسازي روابط بين دو كشور نميبيند.
اينها اظهارنظر از جمله علاماتي است كه بر اين مهم تأكيد دارند كه آسمان روابط مسكو – واشنگتن آنقدر كه «صاف و بيابر» هم توصيف ميشود، نيست. اين برداشت بعد از انتقادات شديد دميتري مدويديف و ولاديمير پوتين در روزهاي پاياني ماه نوامبر و اوايل ماه دسامبر شدت يافت. هر دو رهبر روسيه طي اين انتقادات تأكيد كردند كه اگر قرارداد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي تصويب نشود و روسيه و ناتو نتوانند سامانه مشترك پدافند ضدموشكي اروپايي را ايجاد كنند، ممكن است مسابقه تسليحاتي جديدي ميان دو كشور آغاز شود. با اين ملاحظه، اين سئوال پيش ميآيد كه آيا شاهد عقبگرد در پروسة بازسازي روابط ميان مسكو و واشنگتن خواهيم بود؟
مسائلي كه تغيير كردهاند
واقع امر آن است كه طي دو سال اخير تغييرات مثبت در روابط روسيه و ايالات متحده زياد بوده است. اين تغييرات به سطح لفظي به خصوص در مقايسه با گفتمان جاي ميان پوتين و جرج بوش ختم نميشود، بلكه تغييرات مهم عملي نيز در دورة مدويديف و اوباما نيز مشهود است. اولاً، كاخ سفيد در برنامه دولت سابق واشنگتن درباره استقرار منطقة سوم سپر ضدموشكي خود در لهستان و چك تجديد نظر كرده كه اين امر باعث نوميدي شديد نخبگان سياسي آمريكا و بخشي از كشورهاي اروپاي شرقي شد. باراك اوباما با اين اقدام يك مانع بزرگ را از سر راه بازسازي روابط با روسيه برداشت. ثانياً، برنامههاي آمريكا در قالب ناتو براي پذيرش اكراين و گرجستان به اين سازمان حتي اگر كاملاً لغو نشده باشد، به تعويق افتاده است. از نظر روسيه، اين تحول اهميت زيادي دارد. واشنگتن بر خلاف انتخابات پيشين سال 2004 در اكراين، تصميم گرفت در انتخابات اخير رياستجمهوري اين كشور دخالت كمتري كند و اين در حالي بود كه ويكتور يانوكوويچ، نامزد اصلي مقام رياست جمهوري در سال 2009 كه در اين انتخابات به پيروزي رسيد، به روسيه علاقه آشكاري داشت.
مسكو اين رفتار واشنگتن را به اين واقعيت تعبير كرد كه دولت باراك اوباما نميخواهد روابط جديد با روسيه را به خطر بياندازد و لذا در فضاي شوروي سابق به منافع روسيه لطمه نخواهد زد. مسكو نيز به نوبة خود خود گامهاي مهم و به عبارتي مهمتري به نفع ايالات متحده برداشت. در جريان سفر اول باراك اوباما به روسيه در جولاي سال 2009، كرملين با استفاده ايالات متحده از حريم هوايي روسيه براي انتقال بار و تجهيزات نظامي (و شايد حتي نيروها) به افغانستان موافقت كرد. اوباما با تغيير لحن گفتگو با مسكو موفق شد ظرف مدت چند ماه درباره موضوعاتي به توافق برسد كه جرج بوش و كاندوليزا رايس در سالهاي 2008-2007 كه روابط با مسكو در اين مقطع زماني به جنگ سرد شباهت يافته بود، نتوانسته بودند به دست آورند. دومين گام مهمي كه روسيه به نفع واشنگتن برداشت اين بود كه در زمينه برنامه هستهاي ايران در مواضع قبلي خود تجديدنظر اصولي كرده و حتي حاضر شد از تحريمهاي پيشنهادهاي آمريكا عليه تهران حمايت كند.
اين در حالي بود كه تا چند ماه قبل از آن حركت روسيه در راستاي فشار عليه تهران امري غيرقابل تصور محسوب ميشد. مسكو به منظور تيره نكردن روابط با دولت اوباما موافقت كرد به خاطر جنجال جاسوسي در امريكا و در پي آن اخراج گروهي از مأموران اطلاعاتي روس از اين كشور در جولاي سال 2010، واكنش منفي نشان ندهد و از آمريكا مطابق با روشهاي جنگ سرد انتقام نگيرد. ولي اين تحولات مثبت تا كنون پاسخ اين سئوال را نداده كه آيا اين روند بازسازي روابط از حد تنشزدايي معمولي در روابط بين دو كشور كه از دهة 1950 به بعد هر از گاهي رخ ميداد، خواهد گذشت يا خير؟ اين وضعيت را ميتوان در مناسبات خروشچف و آيزنهاور، برژنف و نيكسون، ريگان و گورباچف، يلتسين و كلينتون و بالاخره پوتين و جرج بوش پسر به خوبي مشاهده كرد. طي اين تحولات، هر مرحله تنشزدايي جاي خود را به دور جديدي از تنش طبق الگوي جنگ سرد داده است. آيا «ريست» فعلي روابط با آنچه كه در گذشته مشاهده شده بود، تفاوت اصولي خواهد داشت؟
مسائلي كه تغيير نكردهاند
بخش قابل توجه و چه بسا اعظم طبقه سياسي ايالات متحده همچنان با رويكرد انتقاد به روسيه مينگرند و بر همين اساس باراك اوباما را به خاطر نزديكي روابط با مسكو محكوم كرده و مورد انتقاد قرار ميدهند. اين در حالي است كه در روسيه انتقاد علني از سياست نوسازي روابط با آمريكا آن قدر بارز نيست. دميتري مدويديف در ماه جولاي طي سخناني در برابر سفراي روسيه در كشورهاي خارجي در ساختمان وزارت امور خارجه، روابط خود را با اوباما در سطح بالايي ارزيابي كرد و به ديپلماتهاي روس پيشنهاد كرد از اين روابط به عنوان الگو براي برقراري مناسبات با كشورهاي ديگر استفاده كنند. مسكو همچنين به دست كم گرفتن جنبههاي منفي تحولات جاري مانند حمايت آمريكا از گرجستان متمايل است و بر نقش واشنگتن به عنوان شريك اساسي روسيه در اجراي برنامههاي نوسازي اقتصاد اين كشور تأكيد ميكنند.
با اين وجود، جامعة روسي به روابط با امريكا همچنان با ترديد و شبهة زيادي مينگرد. مردم روسيه «دوستي باريس (يلتسين) و بيل (كلينتون)» در دهة 1990 را به خاطر دارند. يلتسين در آن زمان به دنبال برقراري روابط جديد با ايالات متحده بود و آندره كوزيرف، وزير امور خارجه او از فرط تلاش براي خوشخدمتي به واشنگتن و برطرف كردن همه نگرانيهاي آمريكا از هيچ اقدامي فروگذار نميكرد. ولي ستروب تالبوت، معاون وزير امور خارجه آمريكا در دولت كلينتون در كتاب خود كه عنوان ترجمه روسيه آن «بيل و بوريس» و عنوان انگليسي آن «دست روسيه» است، تأكيد كرده كه دولت كلينتون سعي ميكرد در همه زمينهها از مسكو گذشتهاي بيشتري به دست آورد، ولي در عوض چيزي به مسكو ندهد. اگر حرف تالبوت درست باشد، رئيس جمهور كلينتون براي رسيدن به هدف خود نه تنها از جذابيت شخصي و ديپلماسي آمريكايي، بلكه از قدرت الكل نيز استفاده ميكرد و اعتقاد داشت كه اين سازوكارها، وسايل موثري در رفتار با همتاي روس او است.
عواقب اين راهبرد براي مناسبات روسي- آمريكايي چيزي شبيه به فاجعه بود. در سال 2000 در روسيه حتي انديشه مشاركت با ايالات متحده را يك انديشه چالشبرانگيز محسوب ميكردند. عده زيادي اين تعامل را «خياباني يك طرفه» ميدانستند كه طي آن مسكو بايستي هميشه منافع و اولويتهاي سياست خارجي ايالات متحده را رعايت كند و در مقابل، انتظار هيچ امتيازي را نداشته باشد. ولاديمير پوتين در سال 2001 سعي كرد با آمريكا مشاركت جديدي بر اساس اصل مبارزه مشترك با تروريسم (بعد از حادثة 11 سپتامبر) برقرار كند، اما اين روند نيز نتيجه مطلوبي نداد. دولت بوش كمك روسيه در افغانستان و آسياي مركزي را به عنوان وظيفهاي طبيعي دانست و حاضر نشد گامهاي متقابلي بردارد. اواخر سال 2001 ايالات متحده از قرارداد درباره پدافند ضدموشكي خارج شد و از موج جديد گسترش ناتو استقبال كرد. همزمان دولت بوش از مسكو ميخواست كه با جداييطلبان چچن مذاكره كند و از تمام حركتهاي ضدروسي در فضاي شوروي سابق از بالتيك تا اكراين، پشتيباني مينمود.
البته، اين تاريخ در گذشته باقي مانده، ولو اينكه ولاديمير پوتين در فوريه سال 2007 طي سخناني در مونيخ نقطهنظر خود را درباره اين سياست به وضوح بيان كرد. در اينجا صحبت در مورداختلافات عصر جديد است. ابتدا دولت آمريكا بدترين راه افشاي شبكه جاسوسي روسي در واشنگتن را انتخاب كرد. با وجود اينكه هيچ نشانهاي از فعاليت جاسوسي مظنونين ارائه نشد، بازداشت آنها به صورتي جنجالبرانگيز و فضاحتبار انجام گرفت. صرفنظر از تمايلات واقعي باراك اوباما، اين اقدام از سوي اكثر ناظران به عنوان سيلي به دميتري مدويديف تلقي شد. نتيجه آن است كه اگر دولت آمريكا واقعاً مسكو را شريك مهم خود محسوب ميكرد، بايد براي اين حادثه راه حل ديگري پيدا ميكرد.
نميتوان اظهارات ماه جولاي هيلاري كلينتون، وزير امور خارجه آمريکا در تفليس را نيز ناديده گرفت. ميخاييل ساكاشويلي با شادي و خوشحالي زيادي اتهامات وي عليه روسيه به «ادامه اشغال» بخشي از خاك گرجستان را شنيد. پرواضح است كه بيان اين حرفها در خصوص شريك راهبردي واشنگتن، يعني روسيه، امري نابجا بود. ولي شكي نيست كه كلينتون عمداً اين مطالب را بر زبان آورده بود. وزير آمريكايي در جريان سفر به كشورهاي همسايه روسيه به دفعات گفته بود؛ «ايالات متحده ميتواند همزمان راه برود و آدامس بجود». روزنامه «نيويورك تايمز» در اين مورد نوشت كه خانم كلينتون در حين سفر پنج روزه خود به اكراين، لهستان، آذربايجان، ارمنستان و گرجستان اين جمله را مرتباً تكرار ميكرد. معني آن چنين بود؛ »بازسازي روابط با روسيه باعث نميشود كه ايالات متحده انديشة نفوذ در فضاي شوروي سابق را به فراموشي بسپارد».
بعد از اين اظهارات كاخ سفيد از طريق مجاري ديپلماتيك به مسكو توضيح داد كه منظور كلينتون درست برداشت نشده و صحبتهاي وي تنها براي تقويت مواضع باراك اوباما در آستانه انتخابات مياندورهاي ماه دسامبر كنگره گفته شده است. در غير اين صورت دولت اوباما در آستانه انتخابات از موقعيت بسيار ضعيفي برخوردار ميشد. چرا كه مخالفين ميتوانستند اين اقدام را به خيانت به دوستان آمريكا در فضاي شوروي سابق متهم كنند. مسكو وانمود كرد كه اين توضيحات را پذيرفته تا روند بازسازي روابط خدشهدار نشود، ولي اصل مطلب را فراموش نكرد. افزون بر اين، بر كسي پوشيده نيست كه اوضاع گرجستان براي رأي دهندگان آمريكايي آن قدر مهم نيست، چرا كه ادامه مشكلات اقتصادي و مسايل بزرگي كه دولت اوباما در افغانستان با آن مواجه است، توجه آنها را به خود جلب ميكند.
علاوه بر اين، سخنان وزير امور خارجه تحت عنوان رمزي «راه رفتن و آدامس جويدن» به سخنان قبلي كندوليزا رايس شباهت فراواني دارد. كندوليزا هم پيشنهاد كرده بود كه آمريكا در بعضي زمينهها با روسيه همكاري كند و در زمينههاي ديگر با روسيه رويارويي نمايد. نتيجه اين سياست از قبل روشن بود، زيرا بر اين اساس نميتوان بين دو قدرت مهم روابط برقرار كرد. به همين دليل بود كه اين روابط به انحطاط كشيده شد. روند طولاني تصويب پيمان جديد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي توسط مجلس سناي ايالات متحده هم به بازسازي روابط بين دو كشور كمك نميكند. نمايندگان دوماي روسيه از اين قرارداد استقبال كردند و حاضر بودند آن را به صورت اتوماتيك تصويب كنند. ولي طرف روس تصميم گرفت تصويب همزمان اين قرارداد در دو كشور را به عمل آورد. مجلس سنا بعد از چند جلسه اين كار را به پاييز موكول كرد. پاييز در جو انتخابات مياندورهاي و شكست دموكراتها گذشت. در نتيجه، دولت باراك اوباما با وضعيت دشواري روبرو شد. هرچند اين پيمان اخيراً به تصويب سناي امريكا و دوماي روسيه رسيده، اما دورنماي اجرايي آن همچنان مبهم به نظر ميرسد.
ولاديمير پوتين در ماه اوت گفته بود كه ميخواهد به نوسازي روابط مسكو-واشنگتن اعتقاد داشته باشد ولي مانند سابق بياعتماد است. او به ادامه مسلح كردن گرجستان و مسأله بسيار حساس استقرار سامانه ضدموشكي آمريكايي در اروپا اشاره و ضمن ارزيابي مثبت از سطح حسن تفاهم بين دو كشور (كه در امتناع از استقرار ضدموشكها و رادار در لهستان و چك تبلور يافت)، اظهار تعجب كرد كه دولت آمريكا تقريباً بلافاصله بعد از آن برنامههاي استقرار اين سامانهها در كشورهاي ديگر را اعلام كرد. پوتين تأكيد كرد كه در اين زمينه اثري از نوسازي روابط ديده نميشود. اجلاس ناتو در ليسبون نيز به روشن شدن ابعاد اين مسئله كمك نكرد و نهايتاً بحث عمومي درباره طراحي مشترك پدافند ضدموشكي اروپايي ختم شد.
در اين ميان، احتمال ادامه راهبرد گسترش ناتو به كشورهاي همسايه روسيه مانند سابق نقش عامل منفي روابط دو جانبه را ايفا ميكند. با وجود اينكه دولت باراك اوباما به مسكو اطمينان داده كه براي گسترش ناتو اولويت قائل نيست، عضويت اكراين و گرجستان در اين سازمان به عنوان هدف رسمي سياست خارجي آمريكا و تمام پيمان آتلانتيك شمالي شناخته شده است. امتناع ايالات متحده از شناسايي ضرورت انعقاد قرارداد جديد درباره امنيت اروپايي كه مهمترين ابتكار دميتري مدويديف در زمينه سياست خارجي است، نيز مانع از تقويت روابط دوجانبه ميشود. ناديده گرفتن اين پيشنهاد توسط دولت اوباما، روسيه را از آمريكا دور ميكند و اين در حالي است كه حتي اعلام نظر مثبت شفاهي واشنگتن در اين خصوص نيز روسيه را راضي نميكند.
ضرورت ايجاد تعادل
آيا روند نوسازي روابط آينده دارد؟ پاسخ اين سئوال مثبت و در عين حال مشروط است. شرط استمرار نوسازي روابط اين است كه اين روند نبايد به مرحله جديد تنشزدايي تبديل شود. «تنشزدايي»، اصطلاح سياسي است كه به معني تغيير موقت شيوه عمل رقباي راهبردي است. به عبارت ديگر، ايالات متحده ميتواند روسيه را به عنوان شريك مفيد، ولي موقت در زمينه افغانستان و مهار كردن برنامههاي هستهاي ايران تلقي كند. طرف روس به نوبه خود از ايالات متحده سرمايهگذاري و كمك در زمينه عضويت در سازمان تجارت جهاني را طلب ميكند. ولي اين ائتلاف تاكتيكي دير يا زود شكست خواهد خورد. اگر دولت آمريكا سياست نوسازي روابط با روسيه را تنها به عنوان وسيله وابسته كردن روسيه به منافع خود محسوب كند، اين سياست شكست خواهد خورد.
در حقيقت، مسكو و واشنگتن در پرتو تضعيف ايالات متحده، نقش جديد روسيه، ظهور مراكز جديد قدرت و مسايل متعددي كه در برابر جهان بروز كرده، به تعادل جديد منافع خارجي خود احتياج دارند. طرفين بايد بر اين اعتقاد باشند كه چيزي مهمتر از محاسبات خالص سياسي اساس نوسازي روابط را تشكيل ميدهد. البته بعضي سياستمداران قبل از همه در واشنگتن، تا كنون به اين فهم نرسيدهاند كه روسيه و آمريكا در عصر جهاني شدن، وابستگي متقابل و ايجاد جهان چندقطبي منافع مشترك فراواني دارند. به نظر ميرسد كه طبقه حاكم آمريكايي هنوز براي پذيرش اين انديشه آماده نشده است.
نويسنده: آلكسي پوشكوف، مدير انستيتوي مطالعات معاصر بينالمللي وابسته به آكادمي ديپلماسي روسيه، مجله «روسيه در سياست جهاني»