touraj atef
21st December 2010, 10:49 AM
گر از خواب بلند یلدا بر خیزم
همین فر دا کاری خو اهم کر د
کاری کار ستان …….خسرو گلسر خی
يلدا در زبان سریانی معنای تو لد میترا و الهه مهر و خو ر شید را می دهد و این یلدا 7033 قصه ز داستان ميلادمیترا است و در ميلاد الهه عشق و مهر ودر آخرين ساعات از پاييز رنگارنگ و عاشقانه ها و به پيشوازرفتن زمستان سپيد و پاك مي خواهم كه باز ز يلدا گويم ز يلدائي كه مال من و تو و ما است كه اي كاش هيچگاه مال ” او ” و “آنها” نباشد كه بد گونه لحن غريبگي مي دهد
آري بايد كه آرزو كرد اي كاش هيچگاه “ما ” تبديل به “آنها ” و ” او ” نشود و در اين يلدا غريبگي ها را از ياد بريم اين غريبگي كه با خودمان آغاز شود آري با خود غريبه شده ايم اين خود كه نمي دانيم ز كجا آمده و آمدنش بهر چه بوده و به كجا مي رود و آن ماواي آرامش را هر روز دور تر مي بيند آري بايد از يلدا درس گيريم درسي بزرگ كه ما را با خود ما آشتي دهد آري بيائيم و قصه حافظ را در اين شب يلدا به جان زنيم و با هم خوانيم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندران ظلمت شب اب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی ان شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد ازین روی من و اینه ی وصف جمال که در انجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به ذکاتم دادند
هاتف ان روز به من مژده ی این دولت داد که بدان جور وجفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کز ان شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند
آري مهر بانم ! بيا با خود آشتي كن اين خود كه در بند غم آزرده كنيم شايد قصه خسرو عاشق همين بوده كه در كلام ” خواب يلدائي ” ز آن سخن رانده است بيا دست در دست هم دهيم و غمها را ز چشمهاي خود رهائي بخشيم بيائيم باور كنيم كه اين خود چه نازنين است به آغوشش كشيم و بوسه بارانش كنيم و باور كنيم كه
آري و آري عشق بايد ز خويشتن شروع شود همان حكايت خود من و خود تو و خود ما و سرانجام ما و تنها ما است كه باقي ماند كه همان صدائي است كه فروغ گفت
تنها صدا است كه باقي ماند
آري اين صداي ما است كه شنيدني است اين ما است كه نواي خوش دارد كه اين دنيا پر از ساز جدائي ها است پس آي با هم رويم سوي نوائي كه جز ما نزند آري آغو ش ما و بوسه ما و حس ما و باور ما و سر انجام وصل ما
همسفر نازنينم ! در اين كشتي عشق نشسته ايم در اين كشتي كه مسافرانش پنداري جز مهر ندارند و از اين رو ترا گويم كه ز عشق مشو غافل شايد باز تلخ لبخندي زني و مرا گوئي ناخدا ! كدامين ي عشق ؟
و من ترا پاسخ دهم-
آري و آري محبوب باز هم مي توان عاشق شد باز هم مي توان به عشق اعتماد كرد رنگ عشق به باور من رنگ قرمز است رنگي به سيب سرخي كه آدم بهر عشق حوا گرفت و پرديس را بهر محبوب رها كرد كه پرديس با يار بهشت بود و بس
آري اين قرمزي را ز اناز گيرد كه دانه هايش ترا ز انسجام گويد ز هم پيوستگي كه يكي شدن و اتحاد و هم دلي و همياري نام گيرد
آري ز شقايق سرخ و آلاله هاي زيبا ئي كه نسيم مهربان آنها را مي نوازد ترا ياد آورد كه محبوب ديرين و امروز همچنان محبوب است
آري سرخي را ز خون گير كه قسم است نه ز ريختن كه زبهر پيمان با هم بستن مگر خون نشان خويشاوندي نيست ؟
آري تا سيب هست و انار هست و شقايق و آلاله و اين خون در رگ ما است بايد كه عشق را باور كني چون آن قصه 7032 سال گذشته ميلاد مهر كه ترا گفت و ززبان حافظ خواند
دردم زعشق و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
امروز در كنار حافظ خواهم نشست به ياد تو مهر بانم باز هم از مهر و اميد و شوق و شور دردو دلها خواهم كرد و قصه هاي ناخدا و آرزو هاي او را براي تمامي آنهائي كه او را دوست دارند يا ندارند خواهم گفت از قرمز شوق و نارنجي وصل و زرد خرد و سبز بي نيازي و آبي رهائي و نيلي بي كراني و بنفش ميلادي نو باز هم خواهم گفت و براي يلدائي ها زمعجزه شب يلدا مدد خواهم كه شب هاي تيره به اتمام رسد و به سوي روز باز هم رويم و رسيدن به روز و حضور در روز را باور كنيم و هر روز نداي شور و شوق و اميد و عشق و آري عشق زنيم و در پايان اين مجال باز از فريدون مشيري گويم تا حكايت عشق و اميد و شور همره عاشقان يلدا باشد
ودوباره عشق
دل خزان زده ام باغ ارغو ان شده است
بهشت خاطره پژمر ده جو ان شده است
همان بخت به گردسر م کند پرواز
زلال شوق به رگهای جوان رو ان شده است
پس از چه مایه صبوری سکو ت و تنهائی
دو باره بلبل طبعم ترانه خو ان شده است
مگر که دو ست به فر یاد داد خو اه ر سید
که این خموش ز سر تا به پا ز با ن شده است
يلدا شادمانه
www.lonelyseaman.wordpress.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/d8b9d8a7d8b4d982d8a7d986d987-d987d8a7d98a-d985d986.jpg?w=500&h=500 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/d8b9d8a7d8b4d982d8a7d986d987-d987d8a7d98a-d985d986.jpg)
همین فر دا کاری خو اهم کر د
کاری کار ستان …….خسرو گلسر خی
يلدا در زبان سریانی معنای تو لد میترا و الهه مهر و خو ر شید را می دهد و این یلدا 7033 قصه ز داستان ميلادمیترا است و در ميلاد الهه عشق و مهر ودر آخرين ساعات از پاييز رنگارنگ و عاشقانه ها و به پيشوازرفتن زمستان سپيد و پاك مي خواهم كه باز ز يلدا گويم ز يلدائي كه مال من و تو و ما است كه اي كاش هيچگاه مال ” او ” و “آنها” نباشد كه بد گونه لحن غريبگي مي دهد
آري بايد كه آرزو كرد اي كاش هيچگاه “ما ” تبديل به “آنها ” و ” او ” نشود و در اين يلدا غريبگي ها را از ياد بريم اين غريبگي كه با خودمان آغاز شود آري با خود غريبه شده ايم اين خود كه نمي دانيم ز كجا آمده و آمدنش بهر چه بوده و به كجا مي رود و آن ماواي آرامش را هر روز دور تر مي بيند آري بايد از يلدا درس گيريم درسي بزرگ كه ما را با خود ما آشتي دهد آري بيائيم و قصه حافظ را در اين شب يلدا به جان زنيم و با هم خوانيم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندران ظلمت شب اب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بودو چه فرخنده شبی ان شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد ازین روی من و اینه ی وصف جمال که در انجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اینها به ذکاتم دادند
هاتف ان روز به من مژده ی این دولت داد که بدان جور وجفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد اجر صبریست کز ان شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحر خیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند
آري مهر بانم ! بيا با خود آشتي كن اين خود كه در بند غم آزرده كنيم شايد قصه خسرو عاشق همين بوده كه در كلام ” خواب يلدائي ” ز آن سخن رانده است بيا دست در دست هم دهيم و غمها را ز چشمهاي خود رهائي بخشيم بيائيم باور كنيم كه اين خود چه نازنين است به آغوشش كشيم و بوسه بارانش كنيم و باور كنيم كه
آري و آري عشق بايد ز خويشتن شروع شود همان حكايت خود من و خود تو و خود ما و سرانجام ما و تنها ما است كه باقي ماند كه همان صدائي است كه فروغ گفت
تنها صدا است كه باقي ماند
آري اين صداي ما است كه شنيدني است اين ما است كه نواي خوش دارد كه اين دنيا پر از ساز جدائي ها است پس آي با هم رويم سوي نوائي كه جز ما نزند آري آغو ش ما و بوسه ما و حس ما و باور ما و سر انجام وصل ما
همسفر نازنينم ! در اين كشتي عشق نشسته ايم در اين كشتي كه مسافرانش پنداري جز مهر ندارند و از اين رو ترا گويم كه ز عشق مشو غافل شايد باز تلخ لبخندي زني و مرا گوئي ناخدا ! كدامين ي عشق ؟
و من ترا پاسخ دهم-
آري و آري محبوب باز هم مي توان عاشق شد باز هم مي توان به عشق اعتماد كرد رنگ عشق به باور من رنگ قرمز است رنگي به سيب سرخي كه آدم بهر عشق حوا گرفت و پرديس را بهر محبوب رها كرد كه پرديس با يار بهشت بود و بس
آري اين قرمزي را ز اناز گيرد كه دانه هايش ترا ز انسجام گويد ز هم پيوستگي كه يكي شدن و اتحاد و هم دلي و همياري نام گيرد
آري ز شقايق سرخ و آلاله هاي زيبا ئي كه نسيم مهربان آنها را مي نوازد ترا ياد آورد كه محبوب ديرين و امروز همچنان محبوب است
آري سرخي را ز خون گير كه قسم است نه ز ريختن كه زبهر پيمان با هم بستن مگر خون نشان خويشاوندي نيست ؟
آري تا سيب هست و انار هست و شقايق و آلاله و اين خون در رگ ما است بايد كه عشق را باور كني چون آن قصه 7032 سال گذشته ميلاد مهر كه ترا گفت و ززبان حافظ خواند
دردم زعشق و درمان نيز هم
دل فداي او شد و جان نيز هم
امروز در كنار حافظ خواهم نشست به ياد تو مهر بانم باز هم از مهر و اميد و شوق و شور دردو دلها خواهم كرد و قصه هاي ناخدا و آرزو هاي او را براي تمامي آنهائي كه او را دوست دارند يا ندارند خواهم گفت از قرمز شوق و نارنجي وصل و زرد خرد و سبز بي نيازي و آبي رهائي و نيلي بي كراني و بنفش ميلادي نو باز هم خواهم گفت و براي يلدائي ها زمعجزه شب يلدا مدد خواهم كه شب هاي تيره به اتمام رسد و به سوي روز باز هم رويم و رسيدن به روز و حضور در روز را باور كنيم و هر روز نداي شور و شوق و اميد و عشق و آري عشق زنيم و در پايان اين مجال باز از فريدون مشيري گويم تا حكايت عشق و اميد و شور همره عاشقان يلدا باشد
ودوباره عشق
دل خزان زده ام باغ ارغو ان شده است
بهشت خاطره پژمر ده جو ان شده است
همان بخت به گردسر م کند پرواز
زلال شوق به رگهای جوان رو ان شده است
پس از چه مایه صبوری سکو ت و تنهائی
دو باره بلبل طبعم ترانه خو ان شده است
مگر که دو ست به فر یاد داد خو اه ر سید
که این خموش ز سر تا به پا ز با ن شده است
يلدا شادمانه
www.lonelyseaman.wordpress.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/d8b9d8a7d8b4d982d8a7d986d987-d987d8a7d98a-d985d986.jpg?w=500&h=500 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/12/d8b9d8a7d8b4d982d8a7d986d987-d987d8a7d98a-d985d986.jpg)