PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله معضل تعارف کردن ایرانیان



ارغنون
16th December 2010, 10:51 AM
چرا تعارف می‌کنیم؟


پرسشی از بدری‌سادات بهرامی روان‌شناس و مشاور خانواده


گرسنه و خسته از سر کار برگشته بودم و دل‌ام می‌خواست چیزی آماده کنم و بخورم اما انگار همه دنیا دست به دست هم داده بودند تا اعصاب مرا به هم بریزند. زنگ در ورودی به صدا درآمد....

از چشمی در نگاه کردم. همسایه‌مان بود. با خودم فکر کردم اگر در را باز نکنم خیلی بد می‌شود. شاید او مرا دیده باشد که از پله‌ها بالا می‌آمدم. در را باز کردم و در همین حال دعا کردم خدا کند زیاد حرف نزند و بتوانم زود به غذا خوردن‌ام برسم. بعد از سلام، تعارفش کردم بیاید داخل و او آمد و شروع کرد: «سلام، خوبین؟ خانواده خوبن؟ کوچولوتون چه‌طوره؟ هنوز می‌بریدش پیش مامان‌تون؟ واقعا شاغل بودن خانم‌ها سخته... دختر خواهر منم تازه بچه‌دار شده و....» او داشت صحبت می‌کرد و من صدای قار و قور شکم‌ام را می‌شنیدم. دلم می‌خواست فریاد بزنم عجب اشتباهی کردم تعارف‌تان کردم. بالاخره بعد از یک‌ربع احوالپرسی گفت که نیم ساعت قرار است آب ساختمان را قطع و مشکل لوله‌ها را حل کنند.

تشکر کردم که اطلاع داده و شیرجه زدم به سمت آشپزخانه، غذا را از یخچال برداشتم تا گرم کنم اما تلفن... تلفن دارد زنگ می‌زند. من که حاضر نیستم جواب بدهم. بگذار هر کسی کار دارد پیغام تلفنی بدهد: «الو، الو، نیستی؟‍!» صدای آزاده، همکارم بود که خیلی باهاش رودربایستی دارم. به سرعت گوشی را برداشتم و عذرخواهی کردم که دیر شد. صحبت او که تمام شد از فرط گرسنگی سردرد گرفته بودم. از دست خودم عصبانی شدم که چرا این قدر تعارفی هستم. می‌توانستم به همسایه تعارف نکنم که به داخل بیاید و به صراحت بگویم تازه رسیدم و می‌خواهم غذا بخورم اما خجالت کشیدم و گفتم اگر تعارف‌اش نکنم ناراحت می‌شود و با خودش می‌گوید من هم‌سن مادر او هستم و او به من بی‌احترامی ‌کرد. واقعا ما ایرانی‌ها چرا این قدر تعارفی هستیم؟ صدای اس‌ام‌اس موبایل‌ام مرا از افکاری که به ذهن‌ام آمده بود، جدا کرد.

پیام کوتاهی از همسرم بود که: «سلام، می‌دونم شاید ناراحت بشی اما به دوستم علی تعارف کردم که شب به خانه ما بیاید و او هم قبول کرد. تنها نیست. با همسر و دخترش می‌آید. متاسف‌ام.» از دست‌اش ناراحت نشدم. وقتی خودم نتوانستم جواب تلفن را ندهم یا به همسایه تعارف نکنم چه‌طور باید از او توقع داشته باشم رفتار بهتری داشته باشد؟ انگار همه ما ایرانی‌ها ذاتا تعارفی هستیم و این غل و زنجیر تعارفات دردسرهای بزرگی را برای‌مان درست می‌کند. اگر داستان مشابهی در زندگی روزمره شما در جریان است، بهتر است صحبت‌های کارشناسان این هفته «سلامت» در صفحه «داستان یک زندگی»را بخوانید؛ دکتر سیدوحید شریعت، روان‌پزشک و دکتر بدری سادات بهرامی، روان شناس و مشاور خانواده.



● نظر کارشناس

اصولا تعارف کردن با ذات ما ایرانی‌ها گره خورده است. بیشتر ما ایرانی‌ها مردمان صریحی نیستیم و با انواعی از ابهام در رفتارمان با یکدیگر تعامل برقرار می‌کنیم. یکی از این ابهامات، تعارف است. ما یاد نگرفته‌ایم شفاف و صریح با هم رابطه برقرار کنیم. هر چه‌قدر هم خسته باشیم نمی‌توانیم به دوستی که تا مسیری همراه ‌ما بوده بگوییم خداحافظ و سپس راحت و آسوده به خانه برویم و کمی بخوابیم چون فکر می‌کنیم اگر به او تعارف نکنیم به خانه‌مان بیاید اولا بی‌احترامی بزرگی به او کرده‌ایم و در ثانی او حتما ناراحت می‌شود. خلاصه اینکه نگران قضاوت او هستیم تا آرامش خودمان. برای همین به‌رغم خستگی و شاید هم به‌رغم آماده نبودن از لحاظ پذیرایی (چیزی در خانه نداریم و یا اوضاع خانه نامرتب است و مهیای مهمان نیست) لبخندی می‌زنیم و به تعارف می‌گوییم: «خیلی خوشحال می‌شوم بیایی، یه چایی با هم می‌خوریم. نه بابا چه مزاحمتی، شما مراحمی، بفرمایید بالا».

ما نه تنها در این موارد با تعارف کردن، خودمان را به دردسر می‌اندازیم، بلکه گاهی فراتر از این مورد عمل می‌کنیم. همسایه‌ای قدیمی را در اتوبوس یا تاکسی می‌بینیم و با اینکه سال‌هاست مراوده‌ای نداشتیم به اصرار کرایه‌اش را می‌پردازیم. دوستی به خانه‌مان می‌آید و از یک وسیله خانه ما تعریف می‌کند. به اصرار آن را به او می‌دهیم و سپس از نبود آن، کار خود را به زحمت می‌اندازیم. اسباب‌بازی کودک‌مان را به بچه آنها تعارف می‌کنیم و اشک و آه فرزند خودمان را در می‌آوریم و آنچه متعلق به اوست، می‌بخشیم که رسم تعارف را رعایت کرده باشیم!!

ما ایرانی‌ها فکر می‌کنیم این شیوه رفتاری و تعارف و اصرارها در مفهوم محبت کردن است: «تو را به خدا، جان بچه‌ام یک کفگیر بیشتر بخور‍!»، «اگر امشب به خانه‌مان نیایی ناراحت می‌شوم»، «قربان، مخلص شما هستم هر کاری دارید بگویید انجام دهم.» هر چند که در برخی موارد این رفتارها باعث گرمای عاطفی و ایجاد محبت و دوستی در روابط می‌شود اما تعارفی بودن ما معایبی هم دارد. بارزترین عیب آن، صراحت نداشتن و ناواضحی روابط ماست. اصولا چون ما در تعاملات خود با پرده‌ای از ابهام رفتار می‌کنیم و انگار در مه حرکت می‌کنیم، متوجه نمی‌شویم آیا واقعا طرف مقابل ما را دوست دارد و از اینکه با او هستیم احساس رضایت می‌کند یا نه! نمی‌دانیم آیا واقعا همکارمان تمایل دارد به او زنگ بزنیم و ارتباط تلفنی‌مان را ادامه بدهیم یا نه! آیا او از صمیم قلب می‌گوید که مشتاق شنیدن صدایت بودم یا تعارف می‌کند.

اینکه همسایه شما می‌گوید قدم‌تان سرچشم و اصرار می‌کند به خانه‌اش بروید، واقعا تمایل دارد یا تعارف می‌کند. آنچه اتفاق می‌افتد آن است که ما به دلیل ابهام موجود، همچنان بر شیوه قبلی استوار می‌مانیم و او هم مانند قبل در معذوریت قرار می‌گیرد و تعارف می‌کند. این احساس ناخوشایند که طرفین تعارف بر خود تحمیل می‌کنند، باعث می‌شود رابطه‌شان آسیب ببیند و به مرور زمان اصل رابطه زیر سوال می‌رود. از آنجا که روابط ما سرمایه‌مان است با این روش غلط و تعارف کردن و شفاف نبودن در رفتارها، سرمایه‌مان را از دست می‌دهیم. اگر مانند آنچه در فرهنگ غرب وجود دارد به صراحت با یکدیگر رفتار می‌کردیم و به عبارت دیگر با هم تعارف نمی‌کردیم، شاید خبری از آن حمایت عاطفی و حس پشتوانه بودن نبود، اما در عوض رفتارهایمان و روابط ما در چارچوب روشن و واضح قرار می‌گرفت. آنها به صراحت احساس خود را بیان می‌کنند و آن طوری رفتار می‌کنند که به آنها آرامش می‌دهد. ما در واقع با تعارف‌مان، شاید از صمیم قلب و از روی تمایل عمل نکنیم اما به هر حال طوری رفتار می‌کنیم که طرف مقابل حس می‌کند حمایت عاطفی ما را خواهد داشت و می‌تواند به عنوان پشتوانه روی ما حساب کند. دقیقا به همین خاطر است که حال و روز احساسات و عواطف ما بهتر از غربی‌هاست و آمار افسردگی در آنها بیشتر از ما شرقی‌هاست.

البته باید گفت این تعارفات ما فقط در محدوده آشنایان رعایت می‌شود و اگر کسی جزو دوست و فامیل و همسایه نباشد و بیگانه تلقی شود نه تنها مورد تعارف قرار نمی‌گیرد، بلکه گاهی با کمال بی‌مهری و دور از انسانیت با آنها رفتار می‌کنیم. چنان مقابل اتومبیل دیگری می‌پیچیم که مبادا او قبل از ما وارد خیابان شود اما اگر آن شخص آشنا باشد، ساعت‌ها جلوی در تعارف‌اش می‌کنیم که الا و بالله او اول وارد شود و اما راه‌حل تعدیل کردن این رفتارهای غلط چیست؟



● چه باید کرد؟

لازم نیست با کسانی که حکم بیگانه و غریبه دارند باب تعارف را باز کنید و جلوی در آسانسور یا تاکسی بایستید و به هم تعارف کنید که «نه قربان، شما بفرمایید!»، کافی است به حقوق و شخصیت دیگران احترام بگذاریم چون احترام گذاشتن به دیگران در واقع ارزش قایل شدن برای خودمان است. صاحب ادب، اول خودش از ادب‌اش بهره‌مند می‌شود، بعد دیگران. با خود بگویید من شأن و منزلت خودم را اجل از آن می‌دانم که وقتی عده‌ای جلوی آسانسور ایستاده‌اند همه را نادیده بگیرم و سوار شوم. با اینکه در آنجا یا مقابل تاکسی، صف تعریف شده‌ای وجود ندارد اما به هر حال آنها زودتر در انتظار بودند و مقدم‌ترند. شأن من بسیار بیشتر از آن است که آن را به خاطر زمانی کمتر از ثانیه زیر سوال ببرم و جلوی اتومبیلی بروم تا زودتر از او چراغ را رد کنم.

در مورد رفتار با آشنایان نیز باید سعی کنید قدم به قدم تعارفات را کنار بگذارید و شفافیت را جایگزین آن در روابط کنید. با اینکه نسل‌ امروز تعارف‌ها را کمتر کرده‌اند و در یک مقایسه ساده با نسل مادربزرگ‌ها می‌بینیم مردم تعارفات دست و پاگیر را کنار گذاشته‌اند اما این مساله خوشایند و مطلوب نیست چون با کم شدن تعارف‌ها، گرمی و عاطفه ناشی از آن کاسته شده و در عوض این سردی و بی‌عاطفگی به وجود آمده، متاسفانه، وضوح و شفافیت به روابط ما اضافه نشده است.

برای همین است که ناواضحی سنگین و سایه پرابهام موجود روابط آدم‌ها را دچار آسیب‌ جدی می‌کند. باید ما مرز مشخصی از وضوح و روشنی را در روابط خود داشته باشیم تا مصون بمانیم و سپس وقتی حد و مرز روابط ما مشخص شد می‌توانیم در این چارچوب تعارفات خود را هم داشته باشیم تا هر دو سر رابطه متوجه شویم به وقت‌اش می‌توانیم روی حمایت عاطفی یکدیگر حساب کنیم. وقتی در مورد رابطه‌ها صحبت می‌کنم باید در نظر بگیرید که مقصودم هر نوع رابطه ای است، دوستی، مادر و فرزندی، رابطه خواهران و برادران و... شاید شما وقتی با کسی وارد رابطه شده‌اید شروع خوبی نداشته و حالا از این فشار و حس ناخوشایند خسته شده‌اید اما هنوز به دلیل رودربایستی به تعارفات خود ادامه می‌دهید. بهتر است شفاف عمل کنید وگرنه به زودی اصل رابطه‌تان زیر سوال می‌رود.



● از کجا باید شروع کرد؟

در ابتدا باید سعی کنید در تعاملات عاطفی خود تعارف را کنار بگذارید. اگر خواهر یا دوست شما درست موقعی که در وضعیت روحی مناسبی نیستید به شما تلفن می‌زند تا مثلا قرار یک مهمانی یا خرید را با شما معین کند، به جای تعارف و مخفی کردن حس ناخوشایندتان پشت الفاظ آن چنانی به صراحت بگویید: «فعلا حال‌ام خوب نیست و احتیاج دارم مدتی با خودم خلوت کنم، خودم با شما تماس می‌گیرم» او قطعا گمان می‌کند، تعارف می‌کنید و اصرار می‌کند که آیا این کلافگی شما به رابطه‌تان مربوط می‌شود یا نه؟ در همین جا اگر خواهان تغییرات کیفی در رابطه خود هستید باید بیان کنید: «من حس می‌کنم باید رابطه‌مان را از نو بررسی کنیم. احساس خوبی ندارم که فقط به خواهر یا دوستم سرویس بدهم و او گمان کند وظیفه دارم یک‌طرفه دهنده باشم و او گیرنده همه سرویس‌ها و محبت‌های من. پایه‌گذاری این رابطه غلط بوده و مقصر اصلی من بودم که تا حالا به تعارف می‌گفتم نیازی به کمک‌های تو ندارم» و یا اگر نمی‌توانید به این صراحت صحبت کنید و احتمال سوءبرداشت وجود دارد فقط بگویید به زمانی نیاز دارید تاخودتان را پیدا کنید.

در رتبه‌ها و قدم‌های بعدی باید تعارف کردن در امور روزمره را کنار بگذارید. اکثر مردم در این قسمت موفق‌تر عمل می‌کنند. گفتن و شنیدن این مسایل چون دلیل منطقی پشت آنها وجود دارد، راحت‌تر پذیرفته می‌شود. به عنوان نمونه شما همین حالا از حمام آمدید و نیاز دارید به سرعت لباس بپوشید اما تلفن زنگ می‌زند، گوشی را برمی‌دارید و بلافاصله می‌گویید: «سلام، لباس بپوشم تماس می‌گیرم.» طرف شما هم ناراحت نمی‌شود چون شرایط را درک می‌کند و یا گوشی را برمی‌دارید و می‌گویید: «دارم ناهار می‌خورم ممکنه نیم ساعت دیگر خودم با شما تماس بگیرم». البته بعضی از مردم در مورد همین مسایل نیز درگیر تعارف می‌شوند و از ترس اینکه مبادا طرف مقابل ناراحت شود، با حوله خیس پای تلفن می‌ایستند و می‌لرزند و سرما می‌خورند. حتی اگر مکالمه تلفنی‌شان به درازا بکشد مدام به طرف می‌گویند «نه بابا تو مراحمی، هیچ کاری نداشتم. خیلی به موقع زنگ زدی خوشحال شدم».

مهم‌ترین تاکید ما در مورد روابط عاطفی است. اگر در آن قسمت تعارف را کنار نگذارید و به صراحت نگویید که این رابطه به شما آرامش نمی‌دهد و نیاز به بازبینی دارد، به شدت آسیب خواهید دید. امروز از ترس اینکه مبادا طرف مقابل شما هر که باشد، از دست‌تان کمی ناراحت نشود به او نمی‌گویید لطفا مدتی به من اجازه بده با خودم خلوت کنم و سپس با تو تماس بگیرم، ولی در عوض تلفن‌هایش را به سردی پاسخ می‌گویید و برای ارتباط با او امروز و فردا می‌کنید. به همین دلیل او نه تنها بسیار ناراحت می‌شود بلکه رابطه‌تان هم زیر سوال می‌رود. شفاف‌سازی جزو ضروریات هر رابطه‌ای است. اگر خواهران و برادران صمیمی دیروز، امروز به جایی رسیده‌اند که فقط با هم در حد سلام و علیک رابطه دارند، برای این است که به موقع جلوی تخریب رابطه را نگرفته و در آن روزهای دلخوری به جای صراحت، تعارف کردن را پیشه کرده‌اند. رودربایستی‌های دست و پاگیر، باورهای غلط و تعارفات ابهام‌برانگیز چنان موذیانه به روابط شما آسیب می‌رساند که متوجه آن نخواهید شد، هوشیار باشید.


الهه رضائیان

روزنامه سلامت

ارغنون
16th December 2010, 10:53 AM
زیرپوست تعارف


احتمالا گوشتان مدتهاست که به شنیدن این عبارات عادت کرده است ؛ عباراتی مثل قابل شما را ندارد، غلامتم ، نوش جان ، سالاری ، منزل خودتان است و...

این که آخرین بار کی این عبارات را شنیدید یا به کار بردید ، نیازی به فکر کردن ندارد. تعارف تقریبا همه جا شنیده می شود ، از زبان پیر و جوان و زن و مرد ، با لهجه های مختلف و در موقعیت های گوناگون. این کلمه ها پای ثابت تمام ارتباطات کلامی است که ما برقرار می کنیم.این که چنین رفتار اجتماعی از چه زمانی وارد چرخه ارتباطی ما ایرانی ها شده است ، معلوم نیست. شاید برای کسی که اولین بار تعارف را باب کرد ، تصورش هم غیرممکن بود که ابداعش این گونه نسل به نسل منتقل شود.اصلا عجیب نیست. پس از گذشت سالهای بسیار ، هنوز هم تعارف می کنیم و تعارف می کنند. شاید به همین دلیل است که می گویند تعارف یک صفت کاملا ایرانی است.در فرهنگ معین ، مقابل همه تعارف ها نوشته شده است : یکدیگر را شناختن ، خوشامد گفتن به یکدیگر ، پیشکش دادن ، اظهار آشنایی کردن و هدیه.دهخدا هم در لغتنامه خود خاطر نشان می کند تعارف منشا عربی دارد و فقط معنی اول آن در قدیم مورد استفاده قرار می گرفته و معانی دوم تا پنجم آن امروز در زبان فارسی کاربرد دارند. در فرهنگ بزرگ فارسی انگلیسی (حییم) نیز آمده است : معنی اصلی تعارف یک پیشنهاد است. کلمه تعارف به طور وسیع مورد استفاده قرار می گیرد و عبارت است از چند فرم خوشامدگویی که بر حسب عادت به وسیله ایرانیان مورد استفاده قرار می گیرد. فرم های اصلی عبارتند از: برخوردهای تشریفاتی ، ادب و نزاکت صرفا براساس تشریفات ، خواهش کردن از کسی برای پذیرایی از خودش با خوراکی و امثال آن که اغلب جنبه نیمه خالصانه و تشریفاتی دارد و تعارفی است خشک و خالی براساس عادت و... اما اینجا نیز همه چیز از نیاز ابتدایی بشر به داشتن ارتباط با دیگران شروع شده است.به گفته جامعه شناسان ارتباط ، نیاز درونی همه انسان ها در طول تاریخ است که به اجتماعی شدن و فرهنگ پذیری آنها کمک می کند. اجتماعی شدن از دوران کودکی پایه ریزی می شود. بر این اساس هر یک از ما روزانه صدها واکنش از خود نشان می دهیم.برخی از آنها تقویت و تعدادی هم در نقطه مقابل نهی می شوند. تقویت یک رفتار این تضمین را می دهد که آن رفتار باز هم تکرار خواهد شد، گرچه طبق نظریه یادگیری اجتماعی لزوما نباید رفتارهای ما تقویت شوند تا ما آنها را تکرار کنیم بلکه ما می توانیم بسیاری از رفتارها را بسادگی و با مشاهده آنها از دیگران فرا بگیریم و این یعنی بسیاری از ارزشهای ارتباطی ما وقتی بسیار خردسال بودیم شکل گرفته اند و تعارف هم از این قاعده مستثنا نیست.یک نگاه به گذشته نشان می دهد تعارف های اولیه فقط با نیت احترام گذاشتن نسبت به افراد آشنا به وجود آمدند و رفته رفته حالت عمومی پیدا کرده اند و برای افراد غریبه نیز به کار رفتند. تعارف کردن یا نکردن؟! مشکل امروز تنها در از بین رفتن مرزهای تعارف است.این که تعارف چه زمانی باید وارد چرخه ارتباطی ما شود، بحث مهمی است که اغلب نادیده گرفته می شود تا جایی که هر روز دقایق بسیاری را بر سر پرداخت کرایه تاکسی ، هزینه خرید یک کالا و... با افرادی که نمی شناسیم ، تعارف می کنیم. بسیاری معتقدند امروز تعارف به یک نیاز ضروری برای برقراری ارتباط تبدیل شده است.در هر حال وجود ضرب المثل های گوناگون در زبان فارسی نشان از قدمت این رفتار اجتماعی در فرهنگ ما ایرانی ها دارد. ضرب المثل هایی مثل تعارف شاه عبدالعظیمی ، تعارف آب خزینه حمام ، تعارف آمد نیامد دارد و از تعارف کم کن و بر مبلغ افزای.علی اکبر دهخدا در کتاب امثال و حکم در مقابل عبارت تعارف شاه عبدالعظیمی می نویسد: تعارف شاه عبدالعظیمی یعنی این که به زبان گویند به منزل من آیید ، یا فلان متاع از آن شما باشد، اما در دل راضی نباشند. مهدی پرتوی آملی هم در ریشه های تاریخی امثال و حکم ، در تعریف تعارف شاه عبدالعظیمی به تعارف آب خزینه حمام اشاره کرده است : تعارف شاه عبدالعظیمی کردن مثل تعارف آب خزینه حمام است به تازه وارد، یعنی یک چیز بی ارزش را که مال خود شخص هم نیست به کسی دیگر تعارف کردن.این احتمال هم وجود دارد که اولین بار ساکنان شهرری به تهرانیان زایر این گونه تعارف کرده باشند که شب را در جوار امامزاده بمانید! یعنی به چیزی آنان را دعوت کرده اند که به خودشان ارتباطی ندارد. نیک پور ، کارشناس مردم شناسی در این باره معتقد است : تعارف به معنای پیشنهاد کردن چیزی که متعلق به شماست به دیگری ، یعنی ترجیح دادن دیگری به خود. حال اگر فرد واقعا تمایل به این واگذاری نداشته باشد، دچار رودربایستی می شود. در فرهنگ عامه هر تعارفی هم که از سخاوت فرد نشات نگیرد، پسندیده تلقی نمی شود. وی در ادامه می گوید: شاید به همین دلیل است که در دوران قاجار و بخصوص از زمان ناصرالدین شاه ، مردم شاه عبدالعظیم به علت تعارفی که در دل راضی به عملی شدن آن نبودند، به این صفت معروف شدند. در یک نگاه کلی تعارف های امروزی را می توان به ۳ دسته کلی تعارف های احترام آمیز، تعارف هایی بر مبنای رودربایستی و تعارف های تملق آمیز تقسیم کرد. به عقیده روان شناسان اجتماعی ، تعارف هایی که بر مبنای رودربایستی شکل می گیرند ، رابطه مستقیمی با ناتوانایی افراد در به کار بردن کلمه نه دارند. آنها معتقدند کمبود اعتماد به نفس یکی از عوامل موثر در به وجود آمدن این مشکل است ، در حالی که افراد به عنوان اعضای اجتماع باید بیاموزند که به نفع فردی در روابط خود اهمیت دهند. اگر میزان توجه به نفع شخصی در تعارف بیش از اندازه باشد ، به تعارف های تملق آمیز می رسیم.تعارف هایی که باز هم ریشه در گذشته های بسیار دور دارند و در القاب پادشاهان دیده می شوند و ارتباط مستقیمی با صفت چاپلوسی در اطرافیان شاه داشته اند. در ابعادی کوچکتر ، این نوع تعارف را در روابط روزمره خود نیز می بینیم.حتما شما بارها با نوکرم ، چاکرم های راننده هایی که برگه جریمه را در دستان مامور راهنمایی رانندگی می بینند ، مواجه شده اید یا افرادی که با اصطلاحاتی مثل خیلی مردی ، سالاری ، آقایی از مامور پشت گیشه بانک می خواهند که کارشان را زودتر راه بیندازد. به هر حال همان قدر که ما به تعارف های غیرمتعارف عادت کرده ایم ، خارجی ها با دیدن این رفتار ما انگشت به دهان می مانند. تحقیقات نشان می دهد در بسیاری از زبانها ازجمله زبان ژاپنی و فرانسوی معادلی برای کلمه تعارف با مفهومی که برای ما کاربرد دارد ، وجود ندارد. فرهنگ هر جامعه ای منحصر به فرد است. این اصلی است پذیرفتنی. این فرهنگ ترکیبی است از هنجارها و ارزشها که ممکن است در جای دیگر یافت نشوند. هنگام تماس جامعه با محیط بیرون ، تنشهایی در این ارزشها دیده می شود. خارجی های بسیاری در ایران زندگی کرده اند و به تناسب دوران اقامت خود ، تعارف را نیز در ابعاد مختلف تجربه کرده اند. دونالد.ان.ویلبر که در دوران جنگ جهانی دوم در ایران اقامت داشته در کتاب خود «ایران : گذشته و حال» موضوع تعارف را در فصل سوم با عنوان الگوهای فرهنگ در ایران و جامعه ، مورد بحث قرار می دهد. ویلبر تعارف را به عنوان یکی از الگوهای اجتماعی در فرهنگ ایران ذکر می کند. او در ابتدا خاطرنشان می کند در ارتباط با کاربرد عناوین و کلمات تجلیلی استفاده از تعارف که یک کلمه عربی به معنی نزاکت تشریفاتی است ، بسیار توسعه یافته است.از این نظر تعارف در دوران گذشته به فرمهای کلمات تجلیلی و متواضعانه مربوط می شد که میان افراد به کار می رفتند و بخشهای مهمی از پیوند نظام اجتماعی را تشکیل می دادند، زیرا قاعده خطاب کردن و طرز رفتار به موقعیت ها در سلسله مراتب اجتماعی مربوط می شد. لیمبرت نیز در کتاب خود موضوع تعارف را در بخش الگوهای فرهنگی با عنوان فرعی آرمان های رفتاری مورد بحث قرار می دهد. از نظر او تعارف یک تصمیم اجتماعی است که به افراد مختلف این امکان را می دهد که مقام و شان خود را در یک محیط شلوغ و ناملایم حفظ کنند، یعنی مجموعه ای از عبارت های تشریفاتی برای استفاده هنگام ملاقات و عزیمت است ، مجموعه ای کلمات نیکو و خوشایند برای توضیح دادن وقایع ناخوشایند. تعارف ایجاب می کند که میزبان یک غذای مفصل را به عنوان یک کم نان و پنیر توصیف کند و ایجاب می کند که مهمان با نزاکت آنچه را که به او تعارف می شود ، رد کند و یا مقدار کمی بردارد تا مجدد به او تعارف شود. در هر حال ، از نظر جامعه شناسان ارزشهای اجتماعی به آن دسته از واقعیت ها و اموری گفته می شوند که نیاز مادی و معنوی افراد جامعه را برآورده می کنند. این ارزشها ریشه و پایه رفتار ، کردار وجدانی و عقلانی افراد جامعه به شمار می روند. تعارف نیز جزوی از این ارزشهای اجتماعی است. ارزشی که این روزها به دلیل کاربردهای نابجا و نامناسب به یک خرده فرهنگ انحرافی تبدیل شده است.


روزنامه کیهان

ارغنون
16th December 2010, 10:53 AM
تعارف، فردیت و سلسله مراتب


الگوهای آداب معاشرت در بسیاری فرهنگ‌ها با یکدیگر پیوند دارند. مجموعه‌ای از قراردادها و هنجارهای گفتاری و رفتاری به فرد امکان می‌دهند تا خود را در موقعیت‌های مختلف اجتماعی، به نحو پذیرفته شده‌ای، معرفی ‌کرده یا با دیگری ارتباط برقرار کند. "تعارف" اما از جمله مقوله‌هایی است که در بسیاری فرهنگ های ارتباطی و اجتماعی وجود ندارد ولی ایرانیان رعایت آن را یک فضیلت به شمار می‌آورند.


مخلص، چاکر، ارادتمند، ناقابل، به روی چشم، با اجازه و از این قبیل، نمونه‌هایی بسیار رایج از تعارف‌های کلامی هستند که ایرانیان در مناسبات روزانه خود، بجا و بیجا، به یکدیگرمی‌گویند. راننده تاکسی هنگام حساب کردن پول کرایه می‌گوید: قابلی ندارد. صاحبخانه میز مفصلی برای شام چیده و به میهمان اعلام می‌کند نان و پنیر مختصری میل کند. برای کاری سرپایی کسی را به زور دعوت به منزل می‌کنیم و هنگامی که آمد و نشست، گله می‌کنیم که وقت ما را گرفت. قربان صدقه برخی می‌‌‌رویم که شاید با آنها خصومتی هم داریم. چرا؟
آیا تعارف نکردن، نشانه بی‌ادبی و بی‌اعتنایی است؟ رعایت آداب است؟ ارزشی با خود ایجاد می‌کند؟ از ترسی درونی یا نوعی بی‌اعتمادی به دیگران ناشی می‌شود؟ آیا وقتی گفتار و رفتار ما آمیخته به تعارف است، می‌توانیم با قطعیت بگوییم منظور واقعی خود یا دیگران را می فهمیم؟ هر کدام از ما چقدر با تعارف، دچار سوءتفاهم شده‌ایم یا سوءتفاهم ایجاد کرده‌ایم؟
تعارف واژه‌ای عربی است و در فرهنگ معین، پیشکش، خوشامدگویی و ا‌‌ظهار آشنایی معنا شده است. به نقل از دهخدا در لغتنامه، شناختن یکدیگر، معنای قدیمی تعارف است و دیگر بکار نمی‌رود. چنین کلمه‌ای در زبان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه وجود ندارد و شاید بتوان گفت نزدیکترین معادل آن، پیشنهاد باشد. تلقی ایرانیان از تعارف در روابط اجتماعی یا فردی، ادای احترام یا ستایش از یک ارزش است. مثلا سخاوتمند بودن، یک فضیلت اخلاقی است و ریشه بسیاری تعارف‌ها مانند فدای سرتان، پیشکش یا قابل ندارد، احتمالا از همینجاست.
بسیاری نظریه‌ها، اساس تعارف را مناسبات نابرابر اجتماعی و کوشش برای کنار آمدن یا تحمل قدرت تعریف می‌کنند. مثلا ویلیام بیمن، انسان‌شناس آمریکایی، در کتاب "زبان، منزلت اجتماعی و قدرت در ایران"، به درهم‌تنیدگی زبان و تعامل اجتماعی می‌پردازد. بیمن می‌گوید که نوعی تقابل بیرون و درون بر اندیشه و رفتار ایرانیان حاکم است و حفظ ‌ظاهر، یکی از بنیانی‌ترین رفتارهای ایرانیان است.
چه بخش از فرهنگ تعارف و حفظ ظاهر، ناشی از بی‌اعتمادی، سست بودن موقعیت فردی و نداشتن تضمین برای ادامه کار و زندگی پس از شفاف بودن است؟ پاره‌ای از این پرسش‌ها را با رضا کاظم‌زاده، پژوهشگر مسائل فرهنگی و روانشناختی در بروکسل در میان گذاشتیم.
● چه میزان از فرهنگ تعارف، به مناسبات قدرت باز می‌گردد؟
رضا کاظم زاده: تعارف در مناسبات متکی بر قدرت، نه تنها قدرت سیاسی بلکه روابط نابرابر اجتماعی، نقش نوعی سپر حفاظتی دارد. با تعارف، شخص ناچار نیست آنچه در درون خود فکر می‌کند ، به بیرون بروز دهد.
● به این ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که مثلا افراد محافظه‌کارتر یا بی‌پشتوانه‌تر از نظر اجتماعی یا اقتصادی، تعارفی‌تر هستند؟
به این مستقیمی شاید نشود رابطه‌ی علت و معلولی برقرار کرد. تعارف در فرهنگ ما یک نورم است. شدیدا عمومی است و مسلما در بخش‌هایی که خیلی سنتی‌ترند بیشتر دیده می‌شود. به نطر من، تعارف متعلق به جامعه‌ای است که فرد در آن فقط با آشنایان‌اش زندگی می‌کند. وقتی شما به شهر وارد می‌شوید، در جایی قرار می‌گیرید که ۹۰ درصد آدم‌هایی که می‌بینید با شما آشنایی یا رابطه‌ ندارند. در این حالت مسلما میزان به‌کارگیری تعارف هم خیلی کاهش پیدا می‌کند. من فکر می‌کنم محیط در فرهنگ تعارف خیلی نقش داشته باشد. شهرنشینی روحیه تعارف را کاهش می‌دهد. هر چند حتی شهری‌ها نیز در محدوده آشنایان خود همچنان پایبند چنین رفتاری هستند.
● به همین دلیل در جوامع پیشرفته‌تر مانند اروپا، تعارف کمتر است؟
من فکر می‌کنم یکی از مهم‌ترین رل‌هایی که تعارف در فرهنگ ما بازی می‌کند، ایجاد نوعی صلح و آرامش میان افراد است. شما اگر از بالا به جامعه‌ی ایران نگاه کنید، احساس می‌شود که ظاهرا میان تمام افراد این جامعه صلح و مهربانی وجود دارد. تعارف یکجور پنهان‌کردن خشم درون است و یکجور احتراز کردن از ورود به کشمکش با دیگران در منظر عمومی. از این زاویه من فکر می‌کنم بخشی‌ از آن خیلی خاص جامعه‌ی ماست. در یک جامعه‌ی مدرن که اساس را بر این می‌گذارد که فرد خودش روابطش را شکل بدهد، اهمیت اول با ارتباط گیری است. سعی می‌کنند به شما از همان بچگی آموزش بدهند که افکار و احساس‌تان را با دیگران درمیان بگذارید و از این طریق مسئولیت تنظیم روابط‌تان را با دنیای اطراف‌تان بر عهده خودتان می‌گذارند. در جامعه‌ی سنتی، این گروه است که روابط را بر اساس نقش افراد تنظیم می‌کند. یکی زن است، یکی شوهر است، یکی فرزند است. گروه برای هر یک از این نقش‌ها، خصوصیاتی قائل است. از این زاویه می‌شود گفت که باید قاعدتا با روند مدرنیته، با رشد فردیت، فرهنگ تعارف در جامعه ایران، به مرور کمرنگ‌تر شود. البته نباید فراموش کرد که در جامعه ایران، تعارف کردن یکی از سرسخت‌ترین خصوصیات فرهنگی است.
● بسیاری معتقدند بخش بزرگی از روحیات تعارف‌آمیز ایرانی، ناشی از فرهنگ مذهبی تقیه است. آدم فکری در سر دارد و بیان نمی‌کند، چون به صلاح‌اش نیست، یا برعکس به صلاح‌اش است که با افراد یا پدیده‌هایی موافقت کند...
تقیه از یک سو، مسئله‌ای مذهبی است، ولی از سوی دیگر، موضوعی کاملا ایرانی است. هم تقیه و هم تعارف، از آنجا که درون فرد را به نوعی محافظت می‌کند، بهرحال نشانه‌ی احساس ناایمنی در محیط اجتماعی است. اینها مکانیزم‌هایی هستند که جامعه و افراد، به مرور با احساس خطر نسبت به دنیای بیرون پیدا کرده‌اند. موضوع پیچیده تر می‌شود که در نظر بگیریم خود این مکانیزم‌ها ناشی از نوعی بدبینی هستند و در تکرار خود، باز بدبینی را تقویت می‌کنند. شما وقتی در محیطی قرار می‌گیرید که کمتر خودتان را بروز بدهید، دیگران هم با شما همین رفتار را می‌کنند. این موجب می‌شود که شناخت افراد نسبت به یکدیگر شدیدا کاهش یابد. شک کردن به این که حرف‌های طرف مقابل شما، همان چیزی نباشد که در درون‌اش است، همزمان بدبینی را افزایش می‌دهد. می‌توان گفت که تعارف و تقیه هر دو معلول نوعی بدبینی و تردید نسبت به دنیای بیرون هستند.
● با این تعبیر موافق هستید که تعارف در جوامعی مانند ایران، نوعی کشمکش در رفتار درونی و بیرونی آدم‌هاست؟
فرهنگ تعارف، پیش از آنکه به چالش بکشد، سعی می‌کند به نوعی در روابط اجتماعی، در فضای عمومی، از بروز تشنج جلوگیری کند. روشی است که ما ایرانی‌ها پیدا کرده‌ایم برای صلح اجتماعی در روابط بیرونی. جامعه‌ی ما، جامعه‌‌ای شدیدا هیرارشیک است. یعنی براساس سلسله مراتب و احترام است. بیشتر موارد احترام فرد فرودست به فرادست خود. فرض کنید رابطه زن با مرد، رابطه‌ی فرزند با والدینش. رابطه کارمند با رییس. تعارف به نوعی خصوصیات فرودستی و فرادستی را تا حدی کاهش می‌دهد. از نگاهها پنهان می‌کند و تعادلی به مناسبات سلسله مراتبی می‌دهد. تعارف را در این چارچوب می‌توان به ماسک تشبیه کرد. ماسکی بین دنیای درون و بیرون. ماسکی که می‌تواند خطرهای دنیای بیرونی و مناسبات سلسله مراتبی را کمتر کند.


رضا کاظم‌زاده، رواشناس و روان‌درمانگر خانواده، پروهشگر مسائل فرهنگی

ارغنون
16th December 2010, 10:54 AM
تعارفات نابجا همه را خسته کرده است ‌

به خدا اگر بذارم، مگه از روی نعش من رد بشی، آقا غلامم، کوچیکم، خاک زیر پاتم، به جان تو به مرگ ‌خودم اگر برم، نمیشه قربان تا شما نرید غیرممکنه، قربونت برم، فدات شم، بنده نوازی می کنید، شش دانگ ‌در خدمتم، مغازه متعلق به خودتونه، اصلا همه زندگی فدای یک تار مویت ، اینکه قابل شما رو ‌نداره... ، وقتی چانه ما ایرانی ها برای تعارف کردن گرم می‌شود ، اصلا کسی جلودارمان نیست. مثل اینکه می‌‌خواهیم همه توانمان را در کلمه ها جمع کنیم و نشان دهیم آنقدر باشعور و مهربان و مودبیم که یکه تازی می ‌کنیم و کسی حریف زبان ما نمی شود. ‌جان و مال فرقی نمی کند ، چون در ماراتن تعارف کردن نه جان آدم و نه مال و ثروت هیچ ارزشی ندارد و ‌می شود خیلی راحت از کیسه خلیفه بخشید.‌ما ایرانی ها همه حاتم طایی هستیم و اگر فدای کسی بشویم و قربانش برویم و همه دارایی مان را به پایش ‌بریزیم، ترسی به خود راه نمی دهیم. ‌یعنی اصلا ترس ندارد، چون ته دلمان می‌دانیم که راست نمی گوییم و می‌دانیم که طرف مقابلمان هم می‌داند که ‌حرف راست نمی شنود.

دروغ، فریب، ریا با چاشنی چاپلوسی ، می گویند اینها شیرازه تعارف کردن هستند و در ‌طول تاریخ آنقدر با وجود ما عجین شده اند که دیگر از ما جدا نمی شوند. ‌وقتی پای تعارف به میان می آید ما ایرانی ها حرف هم را خوب می فهمیم و در بهترین حالت اگر تعارفات ‌همدیگر را باور کنیم، مطمئن می شویم که دست کم با یک آدم مهربان و مودب روبه روهستیم اما کار وقتی سخت می شود که فردی خارجی و از همه جا بی خبر میان تعارفات ما گیر بیفتد. ‌زبان شناسان می‌گویند خارجی هایی که قصد آموختن زبان فارسی را دارند ، وقتی می خواهند واژه‌های ‌مربوط به تعارف را یاد بگیرند یا به کار ببرند، مستاصل می شوند تا جایی که دچار افراط و تفریط شده و از ‌اینور و آنور پشت بام می افتند.

البته در میان هموطنان خودمان هم آنهایی که سر و زبان کمتری دارند، وقتی ‌در پیچ و خم تعارفات گیر می کنند، مثل اینکه زبان شان از کار افتاده باشد، به من من کردن می افتند و نمی ‌دانند چه باید بکنند. ولی در مقابل، عده زیادی هستند که استاد تعارف و شرمنده و معذب کردن دیگران با ‌کلماتند. آنقدر چیره دست که کسی حریف زبان آنها نمی شود. ‌ما مردم ایران زمین ظاهر و باطنمان یکی نیست و هر کدام ساز خودشان را می‌زنند. البته نمی‌گوییم که همه ‌تعارفاتمان بی اساس است و رنگ و لعاب ریا و فریب و چاپلوسی دارد ، اما در خیلی از مواقع چنین است.‌

● آنجا که تعارف راهی ندارد ‌

اگر می گویند ما ایرانی ها آدم‌های عجیبی هستیم، بیراه نیست. این جمله مردمان مغرب زمین خیلی معروف ‌است: "امروز وقتی شما با یک ایرانی صحبت می کنید، می بینید که همگی مخلص، دوست، بنده و چاکر شما ‌هستند ولی همین که رویتان را برگردانید، امکانش زیاد است که احساس خوبی نسبت به شما نداشته باشند." ‌اما اعجاب انگیز بودن ما فقط به این حد خلاصه نمی شود، چون مردمی که سمبل ادب، تواضع، گشاده دستی ‌و خیرخواهی هستند، آنجا که پای منافع شان در میان باشد ، یکباره نمادی از بی ادبی، خودخواهی، خساست و ‌بداندیشی می شوند. هل دادن در صف اتوبوس و مترو، قاپیدن غذا و خوراکی از دست هم در ولوله پخش ‌نذری، لایی کشیدن در غوغای خیابان‌ها، هجوم آوردن به یک صندلی یا نیمکت خالی و اعتقاد به اینکه قوی ‌تر همیشه پیروز است و صدها شاهد مثال دیگری که می‌گوید ما مردمانی غیرقابل پیشبینی هستیم.

‌شاید بتوان این طور تعبیر کرد که وقتی اوضاع آرام است و همه چیز فراوان، ما هم آرامیم اما همین که ‌تنگنایی پیش میآید و احساس مضیقه می‌کنیم، ما هم تنگنظر می‌شویم. یعنی یک جور دوستی افراطی نسبت به ‌خودمان یا رقیب سرسخت دانستن اطرافیانمان که در کمین امکانات موجود نشسته اند. ‌کمتر کسی را می شود پیدا کرد که به محض پیدا کردن یک جای پارک آن را حتی به بهترین دوستش تعارف ‌کند، یا اگر در اوج خستگی یکی از صندلی های اتوبوس یا مترو خالی شد، دیگران را به خودش ترجیح دهد. ‌هنگام خرید در مغازه هم همین طور است و آدم‌های کمی پیدا می شوند که حق تقدم را رعایت کنند و غیر از ‌خود، دیگران را هم ببینند.

ولی زندگی با چنین مردمی با خصلت هایی چنین پیچیده، واقعا کار خود ما ایرانی ‌هاست، چون کنار آمدن با این ویژگی‌های رنگ به رنگ از آدم‌های ساده با پیچیدگی های کم برنمی آید. ولی ‌دستکم می شود کمی از غلظت تعارفات کم کرد و آنهایی را که هنوز صددرصد آلوده تعارفات نشده اند، کمتر ‌آزرد. فقط کافی است وقتی با همکارانمان جلوی در آسانسور قرار گرفتیم، یا وقتی قصد تعارف یک خوراکی ‌به دیگران را داشتیم، آنقدر از جانمان مایه نگذاریم. ‌



روزنامه آفتاب یزد

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد