diamonds55
7th December 2008, 07:18 PM
انسان های بزرگ!
واقعیت این است که عده ای انگشت شمار, در میان عده کثیری از انسان های روی مین,جایگاه ویژه ای دارند. برای عده ای الگو,برای کسان دیگری اسطوره و آرمان و برای عده ای دیگر به بت تبدیل شده اند.
و البته برای عده ای خدا!
البته شهرت هیچ انسانی بی دلیل نیست.شهرت اتفاقی نیست.
ولی چرا اینگونه نیاندیشیم:
اگر این انسان ها توانسته اند به آن مقام معنوی برسند,چرا ما نتوانیم؟
اگر عده زیادی راه آن ها را طی کرده اند و می کنند,چرا ما نتوانیم به الگویی برای
انسان های دیگر تبدیل شویم؟
اگر آنها توانسته اند راه خود را انتخاب کنند و به مقصدی برسند و به الگویی تبدیل
شوند,چرا ما نتوانیم آزادانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کنیم؟
آنها بدون الگو و با شورش علیه شرایط و افکار و عقاید آن زمان,به مقصدی و هدفی و
مقامی رسیدند.چرا ما نتوانیم؟
اگر به حقیقت دست یافتند و سخنان و عقایدشان حقیقت است و و ما پذیرفته ایم
چرا خودمان به آن نتایج نرسیدم؟چرا باید بپذیریم؟!
تفاوت در این است که آنها اراده کردند و شهامت داشتند,و اهل تقلید نبودند.
ولی ما به قناعت عادت کرده ایم.شک و تردید پدیده ای غیرطبیعی و ترس به پدیده ای
طبیعی تبدیل شده است.
آنها عقاید کهنه را دور ریختند و خود آیین و آداب آفریدند.ولی ما آنقدر شهامت و غنا
نداریم که بتوانیم خودمان باشیم
آنها مستقل شدند و زندگی آفریدند,ولی تمام زندگی ما با همان آداب و سنن و عقایدقدیمی جهت دهی می شود.
آنها هم انسان بودند!
واقعیت این است که عده ای انگشت شمار, در میان عده کثیری از انسان های روی مین,جایگاه ویژه ای دارند. برای عده ای الگو,برای کسان دیگری اسطوره و آرمان و برای عده ای دیگر به بت تبدیل شده اند.
و البته برای عده ای خدا!
البته شهرت هیچ انسانی بی دلیل نیست.شهرت اتفاقی نیست.
ولی چرا اینگونه نیاندیشیم:
اگر این انسان ها توانسته اند به آن مقام معنوی برسند,چرا ما نتوانیم؟
اگر عده زیادی راه آن ها را طی کرده اند و می کنند,چرا ما نتوانیم به الگویی برای
انسان های دیگر تبدیل شویم؟
اگر آنها توانسته اند راه خود را انتخاب کنند و به مقصدی برسند و به الگویی تبدیل
شوند,چرا ما نتوانیم آزادانه و آگاهانه راه خود را انتخاب کنیم؟
آنها بدون الگو و با شورش علیه شرایط و افکار و عقاید آن زمان,به مقصدی و هدفی و
مقامی رسیدند.چرا ما نتوانیم؟
اگر به حقیقت دست یافتند و سخنان و عقایدشان حقیقت است و و ما پذیرفته ایم
چرا خودمان به آن نتایج نرسیدم؟چرا باید بپذیریم؟!
تفاوت در این است که آنها اراده کردند و شهامت داشتند,و اهل تقلید نبودند.
ولی ما به قناعت عادت کرده ایم.شک و تردید پدیده ای غیرطبیعی و ترس به پدیده ای
طبیعی تبدیل شده است.
آنها عقاید کهنه را دور ریختند و خود آیین و آداب آفریدند.ولی ما آنقدر شهامت و غنا
نداریم که بتوانیم خودمان باشیم
آنها مستقل شدند و زندگی آفریدند,ولی تمام زندگی ما با همان آداب و سنن و عقایدقدیمی جهت دهی می شود.
آنها هم انسان بودند!