B a R a N
10th December 2010, 01:54 PM
ده تفاوت اساسی تیم و گروه (http://www.musavis.com/publications/10-differences-between-team-and-group/)
هدف از تشکیل یک تیم حصول اهدافیست که بدست آوردن آنها توسط کار فردی امکان پذیر نیست. هدف و مقصود یک تیم فعالیت، حصول نتایج و بدست آوردن پیروزی در محیط و بازار کار است.
بهترین مدیران آنهایی هستند که بتوانند گروهی از افراد را گرد هم آورده و آنها را بشکل یک تیم درآورند. در ادامه به بیان ۱۰ تفاوت اساسی بین تیم و گروه خواهیم پرداخت که شما را در ایجاد تیمی فعال و مولد یاری خواهد نمود.
ادراک
در یک گروه، اعضاء بر این باورند که برای مقاصد اجرایی گرد هم آمده اند. در این بین ممکن است افراد در کارهای یکدیگر نیز دخالت کرده و بخاطر منافع خود، منافع دیگران را به خطر انداخته و یا آنرا نادیده بگیرند.
در یک تیم، اعضاء استقلال خود را دریافته اند و می دانند که بهترین راه حصول اهداف فردی و گروهی، پشتیبانی متقابل است. در تیم، زمان با کشمکش در خصوص ریشه ها و پایه ها و بدست آوردن مقاصد شخصی به قیمت به خطر انداختن مصالح دیگران هدر نمی رود.
مالکیت
در یک گروه، افراد بیشتر بر روی خود و اهداف خود تمرکز می کنند، چراکه نقش بسزایی در برنامه ریزی اهداف و مسیر حرکت بخش خود ندارند. آنها به شغل خود بعنوان یک کار استخدامی نگاه می کنند. در یک گروه افراد بیشتر به دنبال نفع شخصی خود هستند.
در یک تیم، افراد نسبت به کار و بخش خود احساس مالکیت می کنند، چراکه آنها نسبت به اهداف و ارزش هایی که خود در بوجود آوردن آنها سهیم بوده اند متعهد هستند.
خلاقیت و همکاری
در یک گروه، به جای نظرخواهی درباره بهترین رویکرد کاری، کارها به افراد دیکته می شود. ابراز پیشنهادات و خلاقیت تشویق نمی شود.
در یک تیم، افراد با بکارگیری استعدادهای شخصی، دانش و خلاقیت در موفقیت سازمان خود مشارکت می نمایند.
اعتماد
در یک گروه، افراد یک حس عدم اعتماد نسبت به انگیزه های همکاران خود دارند، چراکه نقش آنها را در سازمان درک نمی نمایند. در یک گروه، ابراز نظر یا مخالفت، عملی تفرقه انداز و غیرحمایتی در نظر گرفته می شود.
در یک تیم، افراد در فضایی مملوح از اعتماد فعالیت می نمایند و نسبت به ابراز ایده ها، نظرات، مخالفت ها و احساسات خود تشویق می شوند. یک تیم سؤالات و پرسش های اعضاء خود را با آغوش باز می پذیرد.
درک متقابل
در یک گروه، افراد در مورد حرف های خود خیلی احتیاط می کنند، لذا هیچگاه فضایی برای درک واقعی فراهم نمی شود. ممکن است افراد نا آگاه به بازی گرفته شوند و یا برای مچ گیری تله ای برای آنها فراهم شود.
در یک تیم، اعضاء ارتباطات باز و صادقانه را تمرین می کنند. آنها تلاش می کنند نقطه نظرات یکدیگر را درک نمایند.
رشد فردی
در یک گروه، افراد از آموزش خوبی برخوردار می شوند، اما در نحوه و چگونگی بکارگیری آن در کارشان توسط مدیر و گروه کاری محدود می شوند.
در یک تیم، اعضاء تشویق می شوند تا مهارت های خود را توسعه داده و آنها را در کار خود بکار گیرند. آنها پشتیبانی مستقیم تیم را به وضوح مشاهده می کنند.
رفع تضادها
در یک گروه، افراد خود را در وضعیت های تضادی می یابند که چگونگی حل آن برای آنها نامعلوم است. ممکن است سرپرست یا مدیر آنها تا بروز آسیب جدی (وضعیت بحران) از مداخله دوری گزیند.
در یک تیم، اعضاء این نکته را درک می نمایند که تضاد یکی از جنبه های عادی فعل و انفعالات روابط انسانی است و به چنین وضعیت هایی به چشم فرصتی برای ایده های جدید و خلاقیت می نگرند.
تصمیم گیری مشارکتی
در یک گروه، افراد ممکن است در یک تصمیم گیری که بر روی گروه تأثیرگذار است شرکت نموده یا ننمایند. در یک گروه، اغلب اوقات مطابقت و همرنگی با جماعت مهمتر از نتایج مثبت است. وضعیت های برنده/بازنده در یک گروه بسیار عادی است.
در یک تیم، اعضاء در تصمیم گیری های تیم مشارکت می نمایند، اما می دانند که لیدر تیم باید در مواقعی که تصمیم گیری نهایی با مشکل مواجه شده و یا در مواقع اضطراری، تصمیم نهایی را اتخاذ نماید. وضعیت های برنده/برنده در تمامی اوقات هدف غایی تیم می باشد.
رهبری شفاف
در یک گروه، اعضاء تمایل دارند در محیطی کار کنند که استانداردهای عملکرد تعریف نشده باشد. لیدرها معمولاً در صحنه عمل حضور نداشته و ترجیح می دهند از پشت میز کارشان رهبری کنند.
در یک تیم، اعضاء در یک محیط ساخت یافته فعالیت می کنند. آنها می دانند که مرزهایی وجود داشته و چه کسی تصمیم گیرنده و مرجع نهایی است. لیدر استانداردهای عالی عملکرد مورد توافق همه را تعیین نموده و از طریق مشارکت فعال و راغب گروه مورد احترام قرار می گیرد.
تعهد
در یک گروه، اعضاء تعهد خاصی نسبت به برتری و افتخار فردی ندارند. تراز عملکرد معمولاً متوسط است. جابجایی پرسنل معمولاً زیاد دیده می شود، چراکه افراد مستعد سریعاً در می یابند که:
الف) انتظارات شخصی آنها تأمین نمی گردد
ب) رشد نمی کنند و از دیگران یاد نمی گیرند
ج) با بهترین افراد همکاری ندارند
در یک تیم، فقط آنهایی که به برتری و عملکرد عالی متعهد هستند استخدام می شوند. اعضاء آینده تیم در پشت در صف می گیرند تا بتوانند بر اساس سطوح بالای مهارت خود به استخدام تیم درآیند. همه افراد در محیطی سازگار و هماهنگ با یکدیگر کار می کنند.
نویسنده: نایجل ویلیامز
مترجم: سید محمد موسوی
هدف از تشکیل یک تیم حصول اهدافیست که بدست آوردن آنها توسط کار فردی امکان پذیر نیست. هدف و مقصود یک تیم فعالیت، حصول نتایج و بدست آوردن پیروزی در محیط و بازار کار است.
بهترین مدیران آنهایی هستند که بتوانند گروهی از افراد را گرد هم آورده و آنها را بشکل یک تیم درآورند. در ادامه به بیان ۱۰ تفاوت اساسی بین تیم و گروه خواهیم پرداخت که شما را در ایجاد تیمی فعال و مولد یاری خواهد نمود.
ادراک
در یک گروه، اعضاء بر این باورند که برای مقاصد اجرایی گرد هم آمده اند. در این بین ممکن است افراد در کارهای یکدیگر نیز دخالت کرده و بخاطر منافع خود، منافع دیگران را به خطر انداخته و یا آنرا نادیده بگیرند.
در یک تیم، اعضاء استقلال خود را دریافته اند و می دانند که بهترین راه حصول اهداف فردی و گروهی، پشتیبانی متقابل است. در تیم، زمان با کشمکش در خصوص ریشه ها و پایه ها و بدست آوردن مقاصد شخصی به قیمت به خطر انداختن مصالح دیگران هدر نمی رود.
مالکیت
در یک گروه، افراد بیشتر بر روی خود و اهداف خود تمرکز می کنند، چراکه نقش بسزایی در برنامه ریزی اهداف و مسیر حرکت بخش خود ندارند. آنها به شغل خود بعنوان یک کار استخدامی نگاه می کنند. در یک گروه افراد بیشتر به دنبال نفع شخصی خود هستند.
در یک تیم، افراد نسبت به کار و بخش خود احساس مالکیت می کنند، چراکه آنها نسبت به اهداف و ارزش هایی که خود در بوجود آوردن آنها سهیم بوده اند متعهد هستند.
خلاقیت و همکاری
در یک گروه، به جای نظرخواهی درباره بهترین رویکرد کاری، کارها به افراد دیکته می شود. ابراز پیشنهادات و خلاقیت تشویق نمی شود.
در یک تیم، افراد با بکارگیری استعدادهای شخصی، دانش و خلاقیت در موفقیت سازمان خود مشارکت می نمایند.
اعتماد
در یک گروه، افراد یک حس عدم اعتماد نسبت به انگیزه های همکاران خود دارند، چراکه نقش آنها را در سازمان درک نمی نمایند. در یک گروه، ابراز نظر یا مخالفت، عملی تفرقه انداز و غیرحمایتی در نظر گرفته می شود.
در یک تیم، افراد در فضایی مملوح از اعتماد فعالیت می نمایند و نسبت به ابراز ایده ها، نظرات، مخالفت ها و احساسات خود تشویق می شوند. یک تیم سؤالات و پرسش های اعضاء خود را با آغوش باز می پذیرد.
درک متقابل
در یک گروه، افراد در مورد حرف های خود خیلی احتیاط می کنند، لذا هیچگاه فضایی برای درک واقعی فراهم نمی شود. ممکن است افراد نا آگاه به بازی گرفته شوند و یا برای مچ گیری تله ای برای آنها فراهم شود.
در یک تیم، اعضاء ارتباطات باز و صادقانه را تمرین می کنند. آنها تلاش می کنند نقطه نظرات یکدیگر را درک نمایند.
رشد فردی
در یک گروه، افراد از آموزش خوبی برخوردار می شوند، اما در نحوه و چگونگی بکارگیری آن در کارشان توسط مدیر و گروه کاری محدود می شوند.
در یک تیم، اعضاء تشویق می شوند تا مهارت های خود را توسعه داده و آنها را در کار خود بکار گیرند. آنها پشتیبانی مستقیم تیم را به وضوح مشاهده می کنند.
رفع تضادها
در یک گروه، افراد خود را در وضعیت های تضادی می یابند که چگونگی حل آن برای آنها نامعلوم است. ممکن است سرپرست یا مدیر آنها تا بروز آسیب جدی (وضعیت بحران) از مداخله دوری گزیند.
در یک تیم، اعضاء این نکته را درک می نمایند که تضاد یکی از جنبه های عادی فعل و انفعالات روابط انسانی است و به چنین وضعیت هایی به چشم فرصتی برای ایده های جدید و خلاقیت می نگرند.
تصمیم گیری مشارکتی
در یک گروه، افراد ممکن است در یک تصمیم گیری که بر روی گروه تأثیرگذار است شرکت نموده یا ننمایند. در یک گروه، اغلب اوقات مطابقت و همرنگی با جماعت مهمتر از نتایج مثبت است. وضعیت های برنده/بازنده در یک گروه بسیار عادی است.
در یک تیم، اعضاء در تصمیم گیری های تیم مشارکت می نمایند، اما می دانند که لیدر تیم باید در مواقعی که تصمیم گیری نهایی با مشکل مواجه شده و یا در مواقع اضطراری، تصمیم نهایی را اتخاذ نماید. وضعیت های برنده/برنده در تمامی اوقات هدف غایی تیم می باشد.
رهبری شفاف
در یک گروه، اعضاء تمایل دارند در محیطی کار کنند که استانداردهای عملکرد تعریف نشده باشد. لیدرها معمولاً در صحنه عمل حضور نداشته و ترجیح می دهند از پشت میز کارشان رهبری کنند.
در یک تیم، اعضاء در یک محیط ساخت یافته فعالیت می کنند. آنها می دانند که مرزهایی وجود داشته و چه کسی تصمیم گیرنده و مرجع نهایی است. لیدر استانداردهای عالی عملکرد مورد توافق همه را تعیین نموده و از طریق مشارکت فعال و راغب گروه مورد احترام قرار می گیرد.
تعهد
در یک گروه، اعضاء تعهد خاصی نسبت به برتری و افتخار فردی ندارند. تراز عملکرد معمولاً متوسط است. جابجایی پرسنل معمولاً زیاد دیده می شود، چراکه افراد مستعد سریعاً در می یابند که:
الف) انتظارات شخصی آنها تأمین نمی گردد
ب) رشد نمی کنند و از دیگران یاد نمی گیرند
ج) با بهترین افراد همکاری ندارند
در یک تیم، فقط آنهایی که به برتری و عملکرد عالی متعهد هستند استخدام می شوند. اعضاء آینده تیم در پشت در صف می گیرند تا بتوانند بر اساس سطوح بالای مهارت خود به استخدام تیم درآیند. همه افراد در محیطی سازگار و هماهنگ با یکدیگر کار می کنند.
نویسنده: نایجل ویلیامز
مترجم: سید محمد موسوی