MR_Jentelman
7th December 2010, 01:22 AM
ديرينگي بيان انديشه ها به ياري تصوير به قدمت پيدايي آدمي است. کهنترين ديوار نگاره هاي موجود, بيانگر آن است که هرگاه انسان در توصيف مکنونات دروني خود به ياري واژگان ناتوان بوده, از تصاوير سود جسته است. افزون بر اين,سروده هاي اوستا (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/5/27/92673.html)و ديگر متون ايراني باستان (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/3/31/86292.html) نشانگر آن است که نياکان ما طي سده هاي بسيار همراه با چراي گله هاي خود, به ساختن تصاويري پرداختهاند که امروز به عنوان زيباترين و بديع ترين جلوه هاي انديشه بشر به شمار مي روند. با شکوه ترين اين تصويرها در کتاب اوستا مندرج است. سرايش «يشت»ها به دوره اي پيش از زردشت و «گاهان» به خود او نسبت داده شده و به باور زبان شناسان اين دو بخش بويژه از کهن ترين بخش هاي پنجگانه اوستا به شمار رفته اند. در سروده زير که شامل ابياتي 7, 8, 9 هجايي است, تصويري انتزاعي از روان گاو (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2009/6/30/95818.html)«يکتا آفريده» مشاهده ميشود که از کشتار بيهوده و قرباني بي جاي آدميان رنج مي برد. اين ابيات برگرفته از گاه اول, هات 29 است.
«به شما, روان گاو گله کرد: براي چه مرا آفريديد؟ که مرا آفريد؟ به من, خشم و خشونت آزار رسانده است, و بد رفتاري و آزار ني مرا شباني است , جز از شما, پس مرا شاد کنيد, با شباني خوب».
http://img.tebyan.net/big/1389/09/126161131581832548610710719722169102094198.jpg
امّا زيباترين تصويرها را ميتوان در بخش ديگر اوستا, «يشت»ها مشاهده کرد. پژوهشگران برآنند که بخشهايي از «يشت»ها حاوي سروده هايي در توصيف کردارهاي ايزدان (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2009/7/28/94496.html), قهرمانان و فرمانروايان اساطيري (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2010/3/17/119105.html)است و سرشار از صور خيال و تشبيهات (http://www.tebyan.net/rhetoric/rhetoric/2009/11/18/107921.html)شاعرانه است. بيشتر اين بخش نيز حاوي اشعار هشت هجايي است و تصاوير آن در ستايش ايزداني چون مهر, ناهيد, بهرام, تير و بسياري از فرشتگان دين زردشت است و از تازگيهاي بسيار برخوردار مي باشد. در سروده زير از يشت 14, ايزد بهرام که در اساطير ايراني نماد پيروزي است اينگونه تصوير شده است:
«بهرام اهورا داده را مي ستاييم, ... دومين بار به سوي او (: زردشت) آمد, به شکل گاو نر زيباي زرّين سر و... سومين بار به سوي او آمد, وزان بهرام اهورا داده, به شکل اسب سفيد زيباي زرد گوش زرّين لگام, براي شکوه و فرّش او را مي ستاييم»
تصويرسازي در آثار برجاي مانده از فارسي ميانه (http://www.tebyan.net/literarygenres/othergenres/2009/5/18/91884.html) اشکاني و ساساني, نيز مسيري متعالي پيموده است. متن حماسي – ديني «يادگار زريران», داستان هاي تمثيلي «درخت آسوريک (http://www.tebyan.net/poem/poetry_iran/classic_poetry/2009/3/3/85875.html)» و «ماديان يوشت فريان» و بسياري ديگر از متون فارسي ميانه نشان از گسترش هنر تصويرسازي ادبي دارد. امّا آنچه بيش از همه در هنر تصويرسازي ايرانيان قابل توجّه است, سروده هاي بسيار دل انگيز مانوي است که در پاره اي متون با تصاوير نقّاشي هنرمندانهاي همراهاند. ابيات زير که در رثاي «مار زکو» يکي از ياران ماني, به پهلوي اشکاني سروده شده از تصاوير استعاري زيبايي برخوردار است:
اي خورشيد بزرگ, که از شهر (:جهان) ناپديد شد, تار بود (:شد) چشم ما, زيرا روشني پنهان شد... اي درياي زنده, که خشک بود (:شد), باز ايستاد جريان رودها, و ديگر نروند,اي کوه سرسبز, جايي که ميشها چرند, شير بره ها پايان گرفت, ميشها به زاري نالند, اي خاني بزرگ, که(اش) سرچشمه بند آمد, پايان يافت خوراک خوش, از دهان ما,اي چراغ درخشان, که روشني درخشان تافت, به ديگر ناحيه, ما (را) بود تاريکي.
هدف از نگارش اين مقاله بررسي و مطالعه تصاوير به کار گرفته در انواع ادبيات ديني – حماسي ايران پيش از اسلام است که بازتاب آن تأثير بر گسترش و تعالي ادبي دوران اسلامي و پيدايي آثار گرانقدر همچون شاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي (http://www.tebyan.net/nonfiction/2010/12/6/146542.html)بوده است.
بحث و بررسي
الف – منابع
ادبيات شفاهي (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2010/7/24/131372.html): به نظر مي رسد که در روزگار باستان سنّت نگاري و تدوين آثار ديني و ادبي در ميان ساکنين فلات ايران چندان مرسوم نبوده است. امروزه هيچگونه سندي در دست نيست تا نشان دهد ايرانيان از چه زماني به نگارش پرداختهاند. ايرانيان اسطورهها و حماسههاي پهلوانان خود را از طريق کلام و به گونه شفاهي به شکل آوازها و سرودهها سينه به سينه به آيندگان منتقل ميکردند. اين شيوه را که سنّت شفاهي ناميدهاند احترام عميقي است که ايرانيان براي کلام قائل بودهاند. به همين سبب, حفظ کردن متون ديني بويژه نزد روحانيون مزديسنا از اهميت خاصي برخوردار بود. چنانکه امروز نيز پيروان اين آيين متون مذهبي را به هنگام نيايش از حفظ زمزمه ميکنند.
با اين همه, هخامنشيان ضمن حفظ سنّت شفاهي, به منظور گسترش اخبار سياسي و اجتماعي دوران خود زبان و خط آرامي (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/3/29/88601.html) را جايگزين زبان محلّي ايلامي کردند و براي نگارش آن کاتبان بابلي را استخدام نموده و پس از چندي دبيران ايراني را جايگزين آنها کردند. اگرچه فرمانروايان هخامنشي به ثبت برخي حوادث تاريخي و معرّفي فعاليت هاي خود پرداختند, با اين حال هيچگونه شاهدي در دست نيست که نشان دهنده نگارش آثار ادبي و ديني در عهد هخامنشي باشد.
ادبيات کتبي (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/4/21/89884.html): متون برجاي مانده از ايران باستان را مي توان بر اساس زبانهاي ايراني به دو گروه متون باستاني و متون مربوط به ايراني ميانه طبقه بندي کرد:
1- متون وابسته به زبان هاي ايراني باستان. محدوده زماني زبان هاي ايراني باستان را از هزاره نخستين پيش از ميلاد تا پايان فرمانروايي هخامنشيان ميدانند. متون اين دوره شامل کتاب اوستا و سنگ نوشته هاي فارسي باستان است. اوستا, کتاب آسماني ايرانيان باستان, از سوي اهورا مزدا به زردشت, پيامبر باستان ايران الهام شده. زبان آن احتمالا مربوط به شرق ايران, يعني آسياي ميانه و خوارزم است که در اوستا «ايرانويج» خوانده شده, يا شايد متعلق به سيستان و شمال خراسان از جمله مرو و بلخ باشد. اوستا شامل پنج بخش: يسنها, ويسپرد, ونديداد, يشتها و خرده اوستا است. از جهت ساختار زباني اوستا را به دو بخش اوستاي گاهاني (يا اوستاي کهن) و اوستاي متأخر تقسيم مي کنند.
2- متون وابسته به زبانهاي ايراني ميانه. محدوده زماني زبانهاي ايراني ميانه را از سال 331 پيش از ميلاد تا سال 867 ميلادي (= 254 هجري قمري) تعيين کردهاند. خوشبختانه ادبيات اين دوره بسيار متنوّع و گسترده است. زبانهاي ايراني ميانه خود غربي شامل دو زبان پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني است. خوشبختانه متون قابل توجّهي از هر يک از زبانهاي فوقالذکر موجود است که غالباً جنبه ديني دارند. پژوهشگران با بررسي متون ايراني ميانه بخشهاي موزون و شاعرانه را جدا و معرّفي کردهاند.
برخي متون ايراني ميانه که از تصاوير ادبي بهرهاي دارند عبارتند از: دينکرد - بندهشن - يادگار زريران -ارداويراف نامه - متون پهلوي - متون مانوي
تصاوير اهورايي و اهريمني
جهان بيني ايرانيان باستان بر اين پايه استوار بود که هستي مادّي و معنوي برخاسته از دو بن و دو اصل خير و شر است. آنچه نيکي و خوبي است آفريده اهورامزدا و آنچه پليدي و تاريکي است وابسته به اهريمن (http://www.tebyan.net/literarygenres/folkloric_literature/2010/5/9/123414.html)است. بنابراين دو صفت اهورايي و اهريمني در تمامي شئونات و فرهنگ آنان وجود داشت. اين تمايز را حتّي در واژگان نيز ميتوان تشخيص داد. بطوري که ايرانيان براي ناميدن پديدههاي اهورايي واژههاي اهورايي و براي پديدههاي اهريمني واژههاي اهريمني به کار ميبردند. براي مثال:
- mrav - dav (گفتن)
- hunav - puera (پور)
- gav - zasta (دست)
- karena - us (گوش)
- zafar - hizuma (دهان)
- jahi - naiika (زن)
بر اين اساس مي توان نتيجه گرفت که تصاوير ارائه شده در متون ايراني باستان نيز اهورايي و اهريمنياند. تصاوير اهورايي مربوط به موجودات اهورايي و تصاوير اهريمني به ديوان ودروجان باز ميگردد.
منبع:تبيان
«به شما, روان گاو گله کرد: براي چه مرا آفريديد؟ که مرا آفريد؟ به من, خشم و خشونت آزار رسانده است, و بد رفتاري و آزار ني مرا شباني است , جز از شما, پس مرا شاد کنيد, با شباني خوب».
http://img.tebyan.net/big/1389/09/126161131581832548610710719722169102094198.jpg
امّا زيباترين تصويرها را ميتوان در بخش ديگر اوستا, «يشت»ها مشاهده کرد. پژوهشگران برآنند که بخشهايي از «يشت»ها حاوي سروده هايي در توصيف کردارهاي ايزدان (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2009/7/28/94496.html), قهرمانان و فرمانروايان اساطيري (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2010/3/17/119105.html)است و سرشار از صور خيال و تشبيهات (http://www.tebyan.net/rhetoric/rhetoric/2009/11/18/107921.html)شاعرانه است. بيشتر اين بخش نيز حاوي اشعار هشت هجايي است و تصاوير آن در ستايش ايزداني چون مهر, ناهيد, بهرام, تير و بسياري از فرشتگان دين زردشت است و از تازگيهاي بسيار برخوردار مي باشد. در سروده زير از يشت 14, ايزد بهرام که در اساطير ايراني نماد پيروزي است اينگونه تصوير شده است:
«بهرام اهورا داده را مي ستاييم, ... دومين بار به سوي او (: زردشت) آمد, به شکل گاو نر زيباي زرّين سر و... سومين بار به سوي او آمد, وزان بهرام اهورا داده, به شکل اسب سفيد زيباي زرد گوش زرّين لگام, براي شکوه و فرّش او را مي ستاييم»
تصويرسازي در آثار برجاي مانده از فارسي ميانه (http://www.tebyan.net/literarygenres/othergenres/2009/5/18/91884.html) اشکاني و ساساني, نيز مسيري متعالي پيموده است. متن حماسي – ديني «يادگار زريران», داستان هاي تمثيلي «درخت آسوريک (http://www.tebyan.net/poem/poetry_iran/classic_poetry/2009/3/3/85875.html)» و «ماديان يوشت فريان» و بسياري ديگر از متون فارسي ميانه نشان از گسترش هنر تصويرسازي ادبي دارد. امّا آنچه بيش از همه در هنر تصويرسازي ايرانيان قابل توجّه است, سروده هاي بسيار دل انگيز مانوي است که در پاره اي متون با تصاوير نقّاشي هنرمندانهاي همراهاند. ابيات زير که در رثاي «مار زکو» يکي از ياران ماني, به پهلوي اشکاني سروده شده از تصاوير استعاري زيبايي برخوردار است:
اي خورشيد بزرگ, که از شهر (:جهان) ناپديد شد, تار بود (:شد) چشم ما, زيرا روشني پنهان شد... اي درياي زنده, که خشک بود (:شد), باز ايستاد جريان رودها, و ديگر نروند,اي کوه سرسبز, جايي که ميشها چرند, شير بره ها پايان گرفت, ميشها به زاري نالند, اي خاني بزرگ, که(اش) سرچشمه بند آمد, پايان يافت خوراک خوش, از دهان ما,اي چراغ درخشان, که روشني درخشان تافت, به ديگر ناحيه, ما (را) بود تاريکي.
هدف از نگارش اين مقاله بررسي و مطالعه تصاوير به کار گرفته در انواع ادبيات ديني – حماسي ايران پيش از اسلام است که بازتاب آن تأثير بر گسترش و تعالي ادبي دوران اسلامي و پيدايي آثار گرانقدر همچون شاهنامه حکيم ابوالقاسم فردوسي (http://www.tebyan.net/nonfiction/2010/12/6/146542.html)بوده است.
بحث و بررسي
الف – منابع
ادبيات شفاهي (http://www.tebyan.net/literarygenres/epic_literature/2010/7/24/131372.html): به نظر مي رسد که در روزگار باستان سنّت نگاري و تدوين آثار ديني و ادبي در ميان ساکنين فلات ايران چندان مرسوم نبوده است. امروزه هيچگونه سندي در دست نيست تا نشان دهد ايرانيان از چه زماني به نگارش پرداختهاند. ايرانيان اسطورهها و حماسههاي پهلوانان خود را از طريق کلام و به گونه شفاهي به شکل آوازها و سرودهها سينه به سينه به آيندگان منتقل ميکردند. اين شيوه را که سنّت شفاهي ناميدهاند احترام عميقي است که ايرانيان براي کلام قائل بودهاند. به همين سبب, حفظ کردن متون ديني بويژه نزد روحانيون مزديسنا از اهميت خاصي برخوردار بود. چنانکه امروز نيز پيروان اين آيين متون مذهبي را به هنگام نيايش از حفظ زمزمه ميکنند.
با اين همه, هخامنشيان ضمن حفظ سنّت شفاهي, به منظور گسترش اخبار سياسي و اجتماعي دوران خود زبان و خط آرامي (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/3/29/88601.html) را جايگزين زبان محلّي ايلامي کردند و براي نگارش آن کاتبان بابلي را استخدام نموده و پس از چندي دبيران ايراني را جايگزين آنها کردند. اگرچه فرمانروايان هخامنشي به ثبت برخي حوادث تاريخي و معرّفي فعاليت هاي خود پرداختند, با اين حال هيچگونه شاهدي در دست نيست که نشان دهنده نگارش آثار ادبي و ديني در عهد هخامنشي باشد.
ادبيات کتبي (http://www.tebyan.net/literary_criticism/2009/4/21/89884.html): متون برجاي مانده از ايران باستان را مي توان بر اساس زبانهاي ايراني به دو گروه متون باستاني و متون مربوط به ايراني ميانه طبقه بندي کرد:
1- متون وابسته به زبان هاي ايراني باستان. محدوده زماني زبان هاي ايراني باستان را از هزاره نخستين پيش از ميلاد تا پايان فرمانروايي هخامنشيان ميدانند. متون اين دوره شامل کتاب اوستا و سنگ نوشته هاي فارسي باستان است. اوستا, کتاب آسماني ايرانيان باستان, از سوي اهورا مزدا به زردشت, پيامبر باستان ايران الهام شده. زبان آن احتمالا مربوط به شرق ايران, يعني آسياي ميانه و خوارزم است که در اوستا «ايرانويج» خوانده شده, يا شايد متعلق به سيستان و شمال خراسان از جمله مرو و بلخ باشد. اوستا شامل پنج بخش: يسنها, ويسپرد, ونديداد, يشتها و خرده اوستا است. از جهت ساختار زباني اوستا را به دو بخش اوستاي گاهاني (يا اوستاي کهن) و اوستاي متأخر تقسيم مي کنند.
2- متون وابسته به زبانهاي ايراني ميانه. محدوده زماني زبانهاي ايراني ميانه را از سال 331 پيش از ميلاد تا سال 867 ميلادي (= 254 هجري قمري) تعيين کردهاند. خوشبختانه ادبيات اين دوره بسيار متنوّع و گسترده است. زبانهاي ايراني ميانه خود غربي شامل دو زبان پهلوي اشکاني و پهلوي ساساني است. خوشبختانه متون قابل توجّهي از هر يک از زبانهاي فوقالذکر موجود است که غالباً جنبه ديني دارند. پژوهشگران با بررسي متون ايراني ميانه بخشهاي موزون و شاعرانه را جدا و معرّفي کردهاند.
برخي متون ايراني ميانه که از تصاوير ادبي بهرهاي دارند عبارتند از: دينکرد - بندهشن - يادگار زريران -ارداويراف نامه - متون پهلوي - متون مانوي
تصاوير اهورايي و اهريمني
جهان بيني ايرانيان باستان بر اين پايه استوار بود که هستي مادّي و معنوي برخاسته از دو بن و دو اصل خير و شر است. آنچه نيکي و خوبي است آفريده اهورامزدا و آنچه پليدي و تاريکي است وابسته به اهريمن (http://www.tebyan.net/literarygenres/folkloric_literature/2010/5/9/123414.html)است. بنابراين دو صفت اهورايي و اهريمني در تمامي شئونات و فرهنگ آنان وجود داشت. اين تمايز را حتّي در واژگان نيز ميتوان تشخيص داد. بطوري که ايرانيان براي ناميدن پديدههاي اهورايي واژههاي اهورايي و براي پديدههاي اهريمني واژههاي اهريمني به کار ميبردند. براي مثال:
- mrav - dav (گفتن)
- hunav - puera (پور)
- gav - zasta (دست)
- karena - us (گوش)
- zafar - hizuma (دهان)
- jahi - naiika (زن)
بر اين اساس مي توان نتيجه گرفت که تصاوير ارائه شده در متون ايراني باستان نيز اهورايي و اهريمنياند. تصاوير اهورايي مربوط به موجودات اهورايي و تصاوير اهريمني به ديوان ودروجان باز ميگردد.
منبع:تبيان