MR_Jentelman
5th December 2010, 08:56 PM
● اول كارگران آمدند، حالا خریداران. آیا جهان آماده آنها هست؟
داستان رشد چین و هند همیشه متفاوت بوده است، چین به كارخانه جهان معروف است، در حالی كه ثروت جدید هند بر مبنای خدمات بنا نهاده شده است. اما نتیجه هر دو یكسان است.
یعنی شكوفایی مصرفكنندگانی كه بازارهای جهانی را تغییر خواهد داد. تا پایان بیست سال آینده، ۲۱۳میلیون خانوار چینی و ۱۲۳میلیون خانوار هندی از شغل دوم خود درآمد خواهند داشت. یعنی ۲/۱میلیارد نفر به بازارهای مصرف جهان دست پیدا میكنند. یك ركورد تاریخی در ولخرجی و خرید.
اگر دو كشور هند و چین كمابیش به رشد فعلی خود ادامه دهند، شاهد ایجاد بازارهای مصرف جدید و همچنین كاهش بیسابقه فقر خواهیم بود. سرعت این تغییر با معجزه اقتصادی ژاپن در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ و رشداقتصادی اخیر كرهجنوبی رقابت میكند اما بیش از ۱۰ تا ۳۰بار بزرگتر خواهد بود.
در چین، اقتصاد در حال رشد قادر است بیش از صدمیلیون نفر را از فقر رها كند. در سال ۱۹۸۵، ۹۹درصد از جمعیت شهری چین با درآمد خانوار كمتر از ۳دلار به ازای هر نفر در هر روز، زندگی میكردند تا سال ۲۰۰۵ این رقم به ۵۷درصد كاهش یافت. پیشبینی میشود تا پایان بیست سال آینده، درآمد هشت برابر افزایش خواهد یافت و نرخ فقر چین را به ۱۶درصد خواهد رساند. ارقام هند كمتر از این نیست. در سال ۱۹۸۵، ۹۳درصد جمعیت با كمتر از یكدلار در هر روز زندگی میكردند تا سال ۲۰۰۵ این رقم ۵۴درصد بود. پیشبینی میشود نرخ فقر تا سال ۲۰۲۵ به ۲۲درصد كاهش یابد.
اگر روند كنونی تا پایان دو دهه آینده ادامه پیدا كند، هند و چین ۸/۱میلیارد نفر كمتر از اصلاحات اقتصادی پیشین فقیر خواهند داشت. به علاوه هر دو اقتصاد تعداد زیادی از افراد طبقه متوسط جدید را ایجاد خواهند كرد و چین سومین بازار مصرف بزرگ جهان خواهد شد (بعد از ژاپن و آمریكا) و هند در رتبه پنجم قرار خواهد گرفت.
شركتهای بینالمللی كه درصدد سرمایهگذاری روی این تغییر هستند ممكن است با چالشهایی مواجه شوند.
مهمتر از همه این حقیقت است كه گرچه با ۵۰۰هزار روپیه میتوان زندگی متوسط خوبی در چین یا هند داشت (حدود ۵۰۰۰۰دلار تا ۶۰۰۰۰دلار طبق معیار شاخص برابری قدرت خرید) اما وقتی این مبلغ به نرخ ارز واقعی تبدیل شود جذابیت كمتری مییابد و ارزش كمتری حدود ۱۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰دلار پیدا میكند. یك مدیرعامل میگوید: «شما نمیتوانید دلارهای شاخص برابری قدرت خرید را در بانك بگذارید فقط دلارهای واقعی را میتوان در بانك گذاشت.» بنابراین شركتهای چندملیتی با چالشی دوگانه مواجه هستند: سازگار شدن با بودجه محلی و سلیقه. به عنوان مثال شركت كارفور، خردهفروشی بزرگ فرانسوی، اكنون شعبههایی را با بالاترین حجم كالا در چین دارد. این شركت كالاهایی را از قبیل مارماهی، قورباغه و لاكپشت عرضه میكند كه با قیمتهای چینی قابل رقابت هستند.
چالشهای دیگر موضوع جغرافیا و توزیع را شامل میشود. در چین شركتها باید كدام یك از ۱۷۷شهر با جمعیت بیش از یك میلیون نفر را مورد هدف قرار دهند؟ در هند هم شبكه توزیع مناسب غذا وجود ندارد.
و هزار توی تعرفههای داخلی و پستهای بازرسی باعث میشود طی كردن مسافت كوتاهی، روزها طول بكشد. در آخر، شركتهای خارجی به طور فزاینده از طرف نقشآفرینان محلی با فشار روبهرو میشوند.
توسعه بازارهای چین و هند مسالهای حتمی نیست. حفظ كردن نرخ رشد گذشته نیازمند آن است كه هر دو كشور با مشكلات معمول مواجه شوند. اول آنكه بهرغم افزایش ثروت، خدمات عمومی ضعیف باقی مانده است.
خانوارها نرخ پسانداز بالایی دارند زیرا آنها به دولتهایشان در فراهم كردن بهداشت، آموزش و حقوق بازنشستگی، اعتماد ندارند. خدمات دولتی بهتر این پساندازها را برای مصرف آزاد میكند و منجر به رشد بیشتر میشود. دوم آنكه نظام مالی هیچ یك از این دو كشور مدرن نشدهاند و باید به طور قابلملاحظهای مورد مداخله سیاسی قرار گیرند. در نتیجه مدرن نشدن نظام مالی ارزش سرمایه از بین میرود و سرمایهها و به جاهای نامناسب تخصیص مییابند.
تحقیقات نشان میدهد اصلاح نظام مالی سالانه ۱۷درصد به تولید ناخالص داخلی چین و ۷درصد به تولید ناخالص داخلی هند میافزاید.
هنوز مسائل ناشناخته بزرگی وجود دارد. آیا زیربنای اقتصادی از هم گسیخته هند مانع رشد این كشور خواهد شد؟
آیا مسائل زیستمحیطی چین نیروی تولید این كشور را كند خواهد كرد؟ آیا واكنشهای فزاینده به جهانی شدن و بیعدالتی به هر دو كشور ضرر خواهد رساند؟ بر فرض اینكه هند و چین بتوانند بر این مشكلات فایق آیند و افزایش ثروت و مصرف پیش از آنكه تنها یك احتمال باشند، مسالهای در رابطه با زمان هستند. بخش اول داستان هند و چین یعنی افزایش نیروی كار هماكنون به طور اساسی نظم جهان را تغییر داده است.
اكنون بخش دوم یعنی افزایش مصرفكنندگان در شرف وقوع است. آیا جهان آماده آن هست؟
منبع:روزنامه دنياي اقتصاد
داستان رشد چین و هند همیشه متفاوت بوده است، چین به كارخانه جهان معروف است، در حالی كه ثروت جدید هند بر مبنای خدمات بنا نهاده شده است. اما نتیجه هر دو یكسان است.
یعنی شكوفایی مصرفكنندگانی كه بازارهای جهانی را تغییر خواهد داد. تا پایان بیست سال آینده، ۲۱۳میلیون خانوار چینی و ۱۲۳میلیون خانوار هندی از شغل دوم خود درآمد خواهند داشت. یعنی ۲/۱میلیارد نفر به بازارهای مصرف جهان دست پیدا میكنند. یك ركورد تاریخی در ولخرجی و خرید.
اگر دو كشور هند و چین كمابیش به رشد فعلی خود ادامه دهند، شاهد ایجاد بازارهای مصرف جدید و همچنین كاهش بیسابقه فقر خواهیم بود. سرعت این تغییر با معجزه اقتصادی ژاپن در دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ و رشداقتصادی اخیر كرهجنوبی رقابت میكند اما بیش از ۱۰ تا ۳۰بار بزرگتر خواهد بود.
در چین، اقتصاد در حال رشد قادر است بیش از صدمیلیون نفر را از فقر رها كند. در سال ۱۹۸۵، ۹۹درصد از جمعیت شهری چین با درآمد خانوار كمتر از ۳دلار به ازای هر نفر در هر روز، زندگی میكردند تا سال ۲۰۰۵ این رقم به ۵۷درصد كاهش یافت. پیشبینی میشود تا پایان بیست سال آینده، درآمد هشت برابر افزایش خواهد یافت و نرخ فقر چین را به ۱۶درصد خواهد رساند. ارقام هند كمتر از این نیست. در سال ۱۹۸۵، ۹۳درصد جمعیت با كمتر از یكدلار در هر روز زندگی میكردند تا سال ۲۰۰۵ این رقم ۵۴درصد بود. پیشبینی میشود نرخ فقر تا سال ۲۰۲۵ به ۲۲درصد كاهش یابد.
اگر روند كنونی تا پایان دو دهه آینده ادامه پیدا كند، هند و چین ۸/۱میلیارد نفر كمتر از اصلاحات اقتصادی پیشین فقیر خواهند داشت. به علاوه هر دو اقتصاد تعداد زیادی از افراد طبقه متوسط جدید را ایجاد خواهند كرد و چین سومین بازار مصرف بزرگ جهان خواهد شد (بعد از ژاپن و آمریكا) و هند در رتبه پنجم قرار خواهد گرفت.
شركتهای بینالمللی كه درصدد سرمایهگذاری روی این تغییر هستند ممكن است با چالشهایی مواجه شوند.
مهمتر از همه این حقیقت است كه گرچه با ۵۰۰هزار روپیه میتوان زندگی متوسط خوبی در چین یا هند داشت (حدود ۵۰۰۰۰دلار تا ۶۰۰۰۰دلار طبق معیار شاخص برابری قدرت خرید) اما وقتی این مبلغ به نرخ ارز واقعی تبدیل شود جذابیت كمتری مییابد و ارزش كمتری حدود ۱۱۰۰۰ تا ۱۲۰۰۰دلار پیدا میكند. یك مدیرعامل میگوید: «شما نمیتوانید دلارهای شاخص برابری قدرت خرید را در بانك بگذارید فقط دلارهای واقعی را میتوان در بانك گذاشت.» بنابراین شركتهای چندملیتی با چالشی دوگانه مواجه هستند: سازگار شدن با بودجه محلی و سلیقه. به عنوان مثال شركت كارفور، خردهفروشی بزرگ فرانسوی، اكنون شعبههایی را با بالاترین حجم كالا در چین دارد. این شركت كالاهایی را از قبیل مارماهی، قورباغه و لاكپشت عرضه میكند كه با قیمتهای چینی قابل رقابت هستند.
چالشهای دیگر موضوع جغرافیا و توزیع را شامل میشود. در چین شركتها باید كدام یك از ۱۷۷شهر با جمعیت بیش از یك میلیون نفر را مورد هدف قرار دهند؟ در هند هم شبكه توزیع مناسب غذا وجود ندارد.
و هزار توی تعرفههای داخلی و پستهای بازرسی باعث میشود طی كردن مسافت كوتاهی، روزها طول بكشد. در آخر، شركتهای خارجی به طور فزاینده از طرف نقشآفرینان محلی با فشار روبهرو میشوند.
توسعه بازارهای چین و هند مسالهای حتمی نیست. حفظ كردن نرخ رشد گذشته نیازمند آن است كه هر دو كشور با مشكلات معمول مواجه شوند. اول آنكه بهرغم افزایش ثروت، خدمات عمومی ضعیف باقی مانده است.
خانوارها نرخ پسانداز بالایی دارند زیرا آنها به دولتهایشان در فراهم كردن بهداشت، آموزش و حقوق بازنشستگی، اعتماد ندارند. خدمات دولتی بهتر این پساندازها را برای مصرف آزاد میكند و منجر به رشد بیشتر میشود. دوم آنكه نظام مالی هیچ یك از این دو كشور مدرن نشدهاند و باید به طور قابلملاحظهای مورد مداخله سیاسی قرار گیرند. در نتیجه مدرن نشدن نظام مالی ارزش سرمایه از بین میرود و سرمایهها و به جاهای نامناسب تخصیص مییابند.
تحقیقات نشان میدهد اصلاح نظام مالی سالانه ۱۷درصد به تولید ناخالص داخلی چین و ۷درصد به تولید ناخالص داخلی هند میافزاید.
هنوز مسائل ناشناخته بزرگی وجود دارد. آیا زیربنای اقتصادی از هم گسیخته هند مانع رشد این كشور خواهد شد؟
آیا مسائل زیستمحیطی چین نیروی تولید این كشور را كند خواهد كرد؟ آیا واكنشهای فزاینده به جهانی شدن و بیعدالتی به هر دو كشور ضرر خواهد رساند؟ بر فرض اینكه هند و چین بتوانند بر این مشكلات فایق آیند و افزایش ثروت و مصرف پیش از آنكه تنها یك احتمال باشند، مسالهای در رابطه با زمان هستند. بخش اول داستان هند و چین یعنی افزایش نیروی كار هماكنون به طور اساسی نظم جهان را تغییر داده است.
اكنون بخش دوم یعنی افزایش مصرفكنندگان در شرف وقوع است. آیا جهان آماده آن هست؟
منبع:روزنامه دنياي اقتصاد