PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مشاعره بااولين حرف اسم خودت



ساسي
1st December 2010, 10:55 PM
تاتواني دلي بدست اور
دل شكستن هنرنمي باشد.[hoshdar]

HANIKO
2nd December 2010, 12:59 AM
نور را پيموديم ، دشت طلا را در نوشتيم.
افسانه را چيديم ، و پلاسيده فكنديم.
كنار شنزار ، آفتابي سايه وار ، ما را نواخت. درنگي كرديم.
بر لب رود پهناور رمز روياها را سر بريديم .
ابري رسيد ، و ما ديده فرو بستيم.
ظلمت شكافت ، زهره را ديديم ، و به ستيغ بر آمديم.
آذرخشي فرود آمد ، و ما را در ستايش فرو ديد.
لرزان ، گريستيم. خندان ، گريستيم.
رگباري فرو كوفت : از در همدلي بوديم.
سياهي رفت ، سر به آبي آسمان ستوديم ، در خور آسمانها شديم.
سايه را به دره رها كرديم. لبخند را به فراخناي تهي فشانديم .
سكوت ما به هم پيوست ، و ما "ما" شديم .
تنهايي ما در دشت طلا دامن كشيد.
آفتاب از چهره ما ترسيد .
دريافتيم ، و خنده زديم.
نهفتيم و سوختيم.
هر چه بهم تر ، تنها تر.،
از ستيغ جدا شديم:
من به خاك آمدم،و بنده شدم .
تو بالا رفتي، و خدا شدي .
تو بالا رفتي، و خدا شدي

سهراب سپهری

AtIsHpArE
15th January 2011, 07:27 PM
اول اسم من (ش) است برا همینم خودمو دخالت میدم با اجازه بزگترها:
شبی بود و بهاری در من اویخت
چه اتش ها چه اتش ها برانگیخت
فرو خواندم به گوشش نکته عشق
چو باران بهاری اشک میریخت

*FATIMA*
16th January 2011, 03:09 AM
فتح یک قرن به دست یک شعر
فتح یک باغ به دست یک سار
فتح یک کوچه به دست دو سلام

uody
16th January 2011, 05:12 AM
فضا در ابري از اندوه

درختان سر به روي شانه‌هاي هم

- غبارآلود و غمگين-

راز واري را به گوش يكدگر

آهسته مي‌گويند.



دري را بي‌امان در كوچه‌هاي دور مي‌كوبند.

چراغ خانه‌اي خاموش،

درها بسته،

هيچ آهنگ پايي نيست.

ستاره ی قطبی
10th February 2011, 01:04 PM
الا یا ایها الساقی ادرکاسانا و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها

محسن آزماینده
10th February 2011, 01:07 PM
مرا عهدي است با جانان
كه تا جان در بدن دارم
هواداران جانش را
چو جان خويش پندارم

تووت فرنگی
13th February 2011, 03:17 PM
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه میجویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
[golrooz][golrooz][golrooz]

0014
13th February 2011, 03:21 PM
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

نارون1
18th April 2011, 07:19 PM
مرا امید وصال تو زنده میدارد
وگرنه هردمم از هجر تست بیم هلاک
نفس نفس اگر از باد نشنوم بویش
زمان زمان چو گل از غم کنم گریبان چاک

!nesa
26th April 2012, 05:10 PM
نـاله را هرچند میخـواهم که پنهـانی کنم
سینه میگوید که من تنگ آمدم، فریاد کن

نارون1
26th April 2012, 05:23 PM
مي خواستم به دامن اين دشت، چون درخت

بي وحشت از تبر
در دامن نسيم سحر غنچه واكنم
با دست هاي بر شده تا آسمان پاك
خورشيد و خاك و آب و هوا را دعا كنم
گنجشك ها ره شانه ي من نغمه سر دهند
سرسبز و استوار، گل افشان و سربلند
اين دشت خشك غمزده را با صفا كنم

!nesa
26th April 2012, 06:00 PM
ناز کمترکن که من اهل تمنا نیستم
زنده باعشقم واسیر سود وسودا نیستم

**Meh**
16th January 2013, 03:17 PM
ای پیک راستان خبر یار ما بگو
احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

vahid5835
26th January 2013, 12:58 AM
ورم صد جامه بر تن چون کنم شبهای تنهائی
تصور با تو در یک بستر ای گل پیرهن خود را
**
وصل تو چون نمی‌دهد در ره عشق کام کس
چند به چشم تشنگان جلوه دهد سراب را
**
وصل من با تو همین بس که در آن کو شب تار
کنم افغان و شناسی تو به آواز مرا
**
وه که ز همراهیت محتشم افتاده شد
بسته بند ستم خسته‌ی زخم جفا
**
وحشی از جرم همین کز سر آن کو رفتی
گرچه مستوجب صد گونه جفایی، بازآ
http://goftomanedini.com/images/smilies/00020694.gif

وفا مجوی زخوبان که در شکستن عهد

چو در شکست سر زلف خود سبک دستند

http://goftomanedini.com/images/smilies/00020694.gif

و کاش دستان سرد پاییزی ام را می گرفتی

ای پاییز دوست داشتنی من

بی تو هیچم بی تو پاییزم

دوستت دارم ای عشق پاییزی من
http://goftomanedini.com/images/smilies/00020694.gif


وگر مراد تو اینست بی مرادی من
تفاوتی نکند چون مراد یار منست

http://goftomanedini.com/images/smilies/00020694.gif

وقتی آخر یه قصه، غصه ی تلخ فراقه
خاطرات سبز و رنگی همشون یه مشت سرابه
قلم از سکه میفته، چشم میشه یه رود پر آب
دل اسیر درد دلتنگی میشه یه دشت مرداب

Arefe.B
18th February 2013, 09:19 PM
عکس روی تو چو در آیینه ی جام افتاد
عارف از خنده ی می در طمع خام افتاد

*FATIMA*
19th April 2013, 02:30 AM
فراق و وصل چه باشد رضای دوست طلب

که حیف باشد از او غیر او تمنایی

**

فلک جلوه کنان بنگرد سمند تورا

کمینه پایگهش اوج کهکشان گیرد
**

فتنه بر انگیخت دل خون شهان ریخت دل
با همه آمیخت دل گرچه جدا میرود
**

فطرت آشفت که از خاک جهان مجبور
خود گری خود شکنی خود نگری پیدا شد

**

فرق است آب خضر که ظلمات جای اوست

تا خاک ما که منبعش الله اکبر است

**

فیض روح القدس ار باز مدد فرماید

دیگران هم بکنند آنچه مسیحا میکرد
**

فراخی در جهان چندان اثر کرد

که یک دانه غله صد بیشتر کرد
***
فغان کاین لولیام شوخ شهر آشوب شیرین کار

چنانبردند صبر از دل که ترکان خان یغما را

**

فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم

وآنچه گویند روانیست نگوییم رواست
**

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی

بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز

**

فریاد که از شش جهتم راه ببستند

آن خال و خط و زلف رخ وعارض وقامت
**

فرصت شمار صحبت کزاین دوراه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان بهم رسیدن

**

فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
**
فاطی؛ تو و حق معرفت یعنی چه؟
در یافت ذات بی صفت یعنی چه؟
ناخوانده الف به " یاء" نخواهی ره یافت
ناکرده سلوک موهبت یعنی چه؟
***
فاش میگویم و از گفته ی خود دلشادم
بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

**
فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت
که شکیب دل من دامن فریاد گرفت 1
هوشنگ ابتهاج

**

فاطمه ای تو بازگو فلسفه حیات را
ساخته جد و جهد تو سفینه النجات را
زنده نگاه داشتی وآتوالزکوةرا
حی علی الفلاح را حی علی الصلوة را
**
"فلک همیشه به کام یکی نمیگردد
که آسیای طبیعت به نوبت است ای دوست

**
فلک خمیده نگاهش به من که با تن چون دوک
چگونه بار امانت نشانده اند به دوشم

**
فکر آن باش که تو جانی و تن مرکب تو
جان دریغست فدا کردن و تن پروردن
***
فرح خاطر من خاطره شهر شماست
خود غم آبادم و خاطر فرح آباد هنوز

**
فرودآ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو
سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم

**

فردا که رهزنان دی از راه میرسند
نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی
**

فلک گو با من این نامردی و نامردمی بس کن
که من سلطان عشق و شهریار شعر ایرانم"
***
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

**

فرزند سرفراز خدا را چه عیب داشت
ای مادر فلک که سیه بخت زادیم

**

فلک به موی سپید و تن تکیده مرا خواست
که دوک و پنبه برازد بزال پشت خمیده

**
فراق را به فراق تو مبتلا سازم
چنان که خون بچکانم ز دیدگان فراق 2

**

فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
**
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامه تقوا و خرقه پرهیز
**
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

**

فاش گویم: آتش عشقی بزرگ
در درونم در وجودم پا گرفت
این دلم کز عاشقی ها می گریخت
بار دیگر عاشقی از سر گرفت
**
فانوس شب وداع ، با هر سوسو
می گفت که آن کوچه ی رویایی کو؟
او بود و کمی شعر و هوایی ابری
امروز نه ابریست، نه شعریست، نه او ...
***
فرق من و اصحاب کهف این است
که سکّه های من از اوّل رواج نداشت
**
فشاندی گیسوان بر اشک چشمم
عجب دسته گلی بر آب دادی
**
فریاد زدم داد زدم دوستتان را
یک عمر به در گفتم و دیوار نفهمید 3
**

فیض صبح زنده‌دل بیش است از دلهای شب
مرگ پیران از جوانان بیشــــــــــــتر سوزد مرا 4
**

فقیه مدرسه دی مست بود و فتوا داد
که می حرام ولی به ز مال اوقافست 5
**

فریاد که از شش جهتم راه ببستند
آن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت 6
**

فریاد ز دست نقش فریاد
وآن دست که نقش می نگارد

**
فی الجمله نماند صبر و ارام
کم تز جرنی و کم اداریک

**
فضای سینه بر از عشق بی کرانه ی توست
کدم نما و فرود ا که خانه خانه ی توست

**
فردا که غنجه شود میوه
فردا که روز وا شدن گلهاست

شیا
8th June 2013, 06:43 PM
شست و شویی کن و وانگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده

رضا آرين
8th June 2013, 06:53 PM
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن اما از آنچه در پي آن بودم رنگي نيافتم.

ستاره آسمون شب
6th August 2014, 05:01 PM
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم


آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

ستاره آسمون شب
6th August 2014, 05:03 PM
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند... همدم گل نمی شود،یاد سمن نمیکند...
تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او... زآن سفر دراز خود عزم وطن نمی کند...

"golbarg"
6th August 2014, 06:02 PM
اول اسمم (ع) فقط میتونم بگم

عید اماد و عید اماد[nishkhand][nishkhand][nishkhand]

zarinaz
19th August 2014, 03:37 PM
ز ياران کينه هرگزدر دل ياران نمى ماند
به روى آب جاى قطره ى باران نمى ماند (وحيد قزوينى )

زرفتن تو من از عمر بى نصيب شدم
سفرتوکردى و من دروطن غريب شدم(صائب)

زهد با نيت پاک است نه با جامه پاک
اى بس آلوده که پاکيزه ردايى دارد (پروين)

زشيرين کارى فرهاد بى آرام شدشيرين
خوشاکارى که سازدتلخ,خواب کارفرمارا(صائب)

ماری مریم
19th August 2014, 03:43 PM
من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها

فروغ فرخزاد

نارون1
25th August 2014, 11:58 PM
مرا رازيست اندر دل به خون ديده پرورده

وليكن با كه گويم راز چون محرم نميبينم

zoh_reh
26th August 2014, 12:00 AM
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هر چه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش ز پولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

mozhgan.s
26th August 2014, 12:16 AM
منم.که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

sal Ma
26th August 2014, 01:30 PM
سارا نوشت ، قصه ی دارا شروع شد[shaad]
باران گرفت و مستی دریا شروع شد[taajob]
بادی وزید ، کاسه مجنون شکست ، بعد[negaran]
ناز و اَدا و عشوه لیلا شروع شد[labkhand]

parnian 80
26th August 2014, 02:07 PM
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس

نارون1
13th October 2014, 07:47 PM
ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آن چه ما پنداشتیم

نارون1
13th October 2014, 07:48 PM
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد


جانب حرمت فرونگذاشتیم

رضوس
13th October 2014, 09:56 PM
سینه خواهم شرحه شرحه از فراق
تا بگویم از برایت شرح درد اشتیاق

z@hra98
11th November 2014, 10:27 PM
فسانه بود جواني، فريب بود اميد


درون دام حقيقت قرار و تابم نيست

zoh_reh
11th November 2014, 10:54 PM
ز فراق چون نلالم، من دل شکسته چون ني؟
که بسوخت بندبندم ز حرارت جدايي

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد