توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی همه چيز درباره خليج فارس !
باستان شناس
30th November 2010, 11:37 AM
خليج فارس
نام پيشرفتگي آب درياي عمان است كه بين جنوب ايران و شبهجزيرهي عربستان جاي دارد.
اين خليج 990 كيلومتر درازا و در پهنترين جاي خود، نزديك 340 كيلومتر پهنا دارد كه در تنگهي هرمز به كمتر از 55 كيلومتر كاهش مييابد.
ميانگين ژرفاي آن 35 متر است و ژرفاي 90 تا 100 متر در جاهايي از آن وجود دارد. يونانيها اين خليج را پرسيكوس ميناميدند و عربها از گذشتههاي دور آن را با نام بحرالفارس ميشناختند. امروزه خليج فارس به خاطر سرچشمههاي نفت جهان، كه در پيرامون آن يا در بستر آن جاي دارند، اهميت پيدا كرده است.
نامگذاري خليج فارس
كهنترين نام خليج فارس، كه در كتيبههاي آشوري آمده است، نارمرتو (Nar-Merratu) به معناي درياي تلخ است كه به شوري بسيار زياد آب اين دريا اشاره دارد.
در تنگهي هرمز كتيبهاي از داريوش اول (داريوش بزرگ) به دست آمده است كه در آن به زبان پارسي باستان چنين مفهومي نوشته شده است:
"دريايي كه از پارس ميرود." اين خليج را از زمان ساسانيان درياي پارس ميگفتند.
فلاويوس آريانوس، تاريخنگار يوناني كه در سدهي دوم پس از ميلاد زندگي ميكرده است، در آثار خود از اين خليج با نام پرسيكوس (persikon Karitas) ياد كرده كه به معناي خليج پارس است.
استرابن، جغرافيدان يوناني، كه در سدهي اول پس از ميلاد ميزيست، همين نام را به كار برده است.
در كتابهاي لاتين سدههاي ميانه(قرون وسطي)، نام پرسيكوس سينوس (persicus sinus) يا پرسيكوم ماره (persicus mare) به كار رفته است.
در ديگر زبانها زندهي دنيا نيز واژهي پرسيكوس با دگرگوني اندك به كار رفته است.
دانشمندان مسلمان، چه عربتبار و چه ايرانيتبار، در همهي كتابهاي جغرافيايي و تاريخي، از خليج فارس با نام بحرفارس، البحرالفارسي يا خليجفارس ياد كردهاند.
مسعودي، تاريخنگار و جغرافيدان عرب كه در سدهي چهارم هجري ميزيسته و طي سفري از بغداد به خليج فارس و سپس كرمان، ورارود(ماوراءالنهر) و چين رفته است، ميگويد كه:
"درياي عمان دنبالهي بحر فارس است".
اصطخري، جغرافيدان ايراني سدهي چهارم هجري و ابنحوقل بغدادي نيز چنين نظري داشتهاند و در آثار خود همواره
ا ز " بحرفارس" ياد كردهاند.
ادامه دارد....
باستان شناس
30th November 2010, 11:43 AM
از ديگر دانشمندان و پژوهشگران مسلمان، كه در آثار خود به نام خليج فارس اشاره كردهاند، برپايهي پژوهش محمد جواد شكور، ميتوان نمونههاي زير را نام برد :
• ابنفقيه در كتاب البلدان (تاليف 279 قمري )؛ با نام بحر فارس
• ابنرسته در كتاب الاعلام النفيسه(تاليف 290 قمري)؛ خليج الفارسي
• ابنخردادبه در كتاب المسالك و الممالك(سدهي سوم هجري)؛ بحر فارس
• سهراب در كتاب عجايبالاقاليمالسبعه(سد� �ي سوم هجري)؛ بحر فارس
• بزرگبنشهريار در كتاب عجايب الهند(تاليف 342 قمري)؛ بحر فارس
• اصطخري در كتاب المسالك الممالك و در كتاب الاقاليم(سدهي چهارم هجري)؛ بحر فارس
• ابنمطهر در كتاب البدء و التاريخ(تاليف 355 قمري)؛ خليج الفارس
• ابنحوقل در كتاب صورهالارض(تاليف 367 قمري)؛ بحر فارس
• مسعودي در كتاب مروجالذهب و در كتاب التنبيه و الاشراف(سدهي چهارم هجري)؛ بحر فارس
• ابوريحان بيروني(درگذشته به 440 قمري) در كتاب التفهيم ،خليج پارس و درياي پارس؛ در كتاب قانون مسعودي، درياي فارس و در كتاب تحديد نهايات الاماني، بحر فارس
• نويسندهي ناشناخته در حدود العالم من المشرق الي المغرب(تاليف 372 قمري)؛ خليج فارس و درياي پارس
• مقدسي در كتاب احسنالتقاسيم في معرفه ال ا قاليم(تاليف 375 قمري)؛ بحر فارس
• محمدبننجيب در كتاب جهاننامه(سدهي چهارم هجري)؛ بحر پارس
• ابنبلخي در كتاب فارسنامه(تاليف 500 قمري)؛ بحر فارس
• طاهر مروزي در كتاب طبايعالحيوان(تاليف 514 قمري)؛ الخليجالفارس
• شريف ادريسي در كتاب نزههالمشتاق(سدهي ششم هجري)؛ بحر فارس
• ياقوت حموي در كتاب معجم البلدان(سدهي ششم هجري)؛ بحر فارس
• زكرياي قزويني در كتاب آثار البلاد(سدهي ششم هجري)؛ بحر فارس
• انصاريالدمشقي در كتاب نخبهالدهر(سدهي هشتم هجري)؛ بحر فارس
• ابوالفداء در كتاب تقويم البلدان(سدهي هشتم هجري)؛ بحر فارس
• شهابالدين احمد نويري در كتاب نهايهالادب(سدهي هشتم هجري)؛ خليج فارس
• حمدالله مستوفي قزويني در كتاب نزههالقلوب(سدهي هشتم هجري)؛ بحر فارس
• ابوحفضابنالوردي در كتاب خريده العجايب(سدهي هشتم هجري)؛ بحر فارس
• ابنبطوطه در كتاب رحله(سدهي هشتم هجري)؛ بحر فارس
• قلقشندي در كتاب صبحالاعشي(سدهي نهم هجري)؛ بحر فارس
• حاجيخليفه در كتاب جهاننما(سدهي يازدهم هجري )
• شمسالدين محمد سامي در كتاب قاموس الاعلام(سدهي سيزدهم هجري)؛ خليج بصره
• البستاني در دايرهالمعارف البستاني(سدهي نوزدهم ميلادي)؛ الخليج العجمي
باستان شناس
30th November 2010, 11:54 AM
پيشينهي دريانوردي
پيشينهي دريانوردي در خليج فارس به گذشتههاي بسيار دور، دستكم دو هزار سال پيش از ميلاد، مي رسد.
مردمان تمدنهاي سومر، آكاد، عيلام، همواره بين ميانرودان(بينالنهرين) و موهنجودارو در درهي سند، از اين راه دريايي در رفت و آمد بودند.
كاوشها و پژوهشهاي چند دههي كنوني نشان داده است كه فينيقيها، مردماني آريايينژاد كه در سرزمينهاي ساحلي درياي مديترانه(لبنان، بخشهايي از سوريه و فلسطين) زندگي ميكردند، نخست در جزيرهها و سرزمينهاي پيرامون خليج فارس زندگي و دريانوردي ميكردند.
پس از روي كار آمدن هخامنشيان در ايران، داريوش اول براي كشف سرزمينهاي تازه از دريانورداني برجستهي ايراني، فينيقي و ساترابهاي يونانينشين امپراتوري پارس خواست كه براي شناخت بيشتر آسيا و ديگر سرزمينها به دريانوردي بپردازند.
به نظر ميرسد در زمان همين پادشاه بود كه شناخت ايرانيان از خليج فارس بيشتر شد.
با اين همه، كهنترين سند پيرامون دريانوردي در خليج فارس به سدهي چهارم پيش از ميلاد باز ميگردد .
در آن زمان، دريانوردي به نام نيارخوس به فرمان اسكندر مقدوني براي كاوش در سرزمينهاي نه چندان شناخته به سفر دريايي پرداخت.
او سفر خود را در يازدهمين سال فرمانروايي اسكندر آغاز كرد و از مصب رود سند به دهانهي تنگ هرمز و از آنجا به آبهاي خليج فارس رفت و سرانجام در ساحل رود كارون لنگر انداخت.
او در اين سفر از راهنمايي چند دريانورد ايراني، از جمله بگيوس پسر فرناكه، هيدارس بلوچ و مازان قشمي بهرهمند بود و ماجراي سفر دريايي 146 روزهي خود را در سفرنامهاي نوشت كه اصل آن از بين رفته، اما چكيدهاي از آن در كتاب يكي از تاريخنگاران سدهي نخست پيش از ميلاد به عنوان لشكركشي اسكندر، برجاي مانده است.
او هنگام دريانوردي در خليج فارس با فانوسهاي دريايي بزرگي روبهرو شده بودكه تا آن زمان مانند آن را نديده بود و در سفرنامهي خود از آنها به عنوان يكي از شگفتيهاي سفرش ياد كرده است.
در زمان ساسانيان، شاپور دوم(ذوالاكتاف) پس از تصرف همهي جزيرههاي خليجفارس براي جلوگيري از يورش عربهاي باديهنشين، جزيرههاي بحرين را به صورت ساخلو ( پادگان نظامي) درآورد.
پس از ورود عربهاي مسلمان به ايران و شكست ساسانيان، سراسر خليج جولانگاه بازرگانان مسلمان شد.
اما پس از كاهش نفوذ خليفههاي عباسي، فرمانروايان آلبويه(سدهي چهارم هجري/دهم ميلادي) بار ديگر عمان و بحرين را بخشي از ايران كردند. از آن پس، عمان و بحرين و جزيرههاي پيرامون آن، تا نزديك يك سده بخشي از ولايت فارس به شمار ميآمد و دولت آلبويه فرمانرواياني را براي ادارهي اين منطقهي دريايي به سيراف و كيش ميفرستاد.
اين دو بندر از نظر بازرگاني به چنان اهميتي رسيدند كه كشتيهاي چيني بري خريد و فروش كالا در آنجا پهلو ميگرفتند .
خليج فارس در زمان سلجوقيان نيز اهميت زيادي داشت.
البته، تورانشاه سلجوقي، از سلجوقيان كرمان، مركز بازرگاني دريايي را از سيراف به كيش جابهجا كرد و آرام آرام از اهميت سيراف كاسته و بر اهميت كيش افزوده شد.
اتابكان فارس(قرن هفتم هجري/سيزدهم ميلادي) به فرمانروايي اميران كيش پايان دادند و جزيرهي هرمز را مركز بازرگاني دريايي كردند.
در آن دوران، اهميت بازرگاني خليج فارس به اندازهاي بود كه پيش از كشف دماغهي اميدنيك به كوشش واسكو ديگاما (Vasco de Gama) ، دريانورد پرتغالي، خريد و فروش ادويه و ابريشم و ديگر كالاهايي كه براي بازارهاي اروپايي اهميت بسياري داشت، از راه خليجفارس به دجله و سپس از ميانرودان و باديه شام به بندرهاي سوريه در ساحل شرقي مديترانه، انجام ميگرفت و بازرگانان ونيزي كالاها را از اين بندرها به اروپا ميبردند .
ادامه دارد..
باستان شناس
30th November 2010, 11:57 AM
بيگانگان در خليج فارس
شكلگيري دولت عثماني و كشورگشاييهاي عثمانيها به كاهش ارتباط اروپاييها با شرق انجاميد، چرا كه آنها با سيطره بر ساحل درياي سياه، مديترانه و تسلط بر مصر و حجاز، نفوذ زيادي بر اين راه بازرگاني پيدا كردند و از اين رو، اروپائيان از دسترسي آسان به كالاهاي چيني و ايراني محروم شدند و بايد هزينهي زيادي ميپرداختند.
كشمكشهاي بين ايرانيان و عثمانيها نيز بر ناامني راهها افزوده بود.
از اين رو، پرتغاليها به فكر افتادند كه با دور زدن آفريقا به خليج فارس بيايند و كالاهاي ايراني و مرواريد خليجفارس را بخرند و آنها را براي فروش به هند ببرند.
سپس، ادويه و كالاهاي هندي را از راه بندر گوا در ساحل هند، خريداري كنند و با دور زدن دوبارهي آفريقا به اروپا ببرند. بنابراين، دريانورد پرتغالي به نام آلبوكرك (Albuquerque)در سال 1507 ميلادي براي رسيدن به اين هدف به جزيره ي هرمز وارد شد و آن جزيره از سال 1515 تا 1622 به اشغال پرتغاليها درآمد.
پرتغاليها طي سدههاي 16 ميلادي توانسته بودند سراسر خليجفارس را زير نفوذ خود درآورند و رفت و آمد كشتيها با اجازهي آنها و پرداخت حق گذر انجام ميشد .
در سالهاي پاياني اين سده، انگليسيها و هلنديها نيز كوشيدند در اين منطقه نفوذ پيدا كنند.
با اين همه، پرتغاليها همچنان نفوذ خود را داشتند و ميكوشيدند بندر بصره را نيز در فرمان خود بگيرند.
اما هنگامي كه در سال 1587 ميلادي شاه عباس صفوي در ايران به قدرت رسيد، بر آن شد كه پرتغاليها را از منطقهي خليجفارس بيرون كند.
از اين رو، پس از آن كه در 1621 ميلادي خيالش از سوي عثمانيها تا اندازهي آسوده شد، برادران شرلي انگليسي (سر رابرت شرلي و سر آنتوني شرلي) را به ايران دعوت كرد تا به كمك آنها پرتغاليها را شكست دهد.
سرانجام، امامقليخان، سردار ايراني، توانست پرتغاليها را به كمك كشتيهاي انگليسي در 23 آوريل 1622، شكست دهد و پرچم پرتغال را، كه بر فراز قلعه هرمز در اهتزاز بود، پايين آوردند .
با اين همه، بيرون رفتن پرتغاليها راه را براي نفوذ انگليس و هلند در خليجفارس هموار كرد.
هلنديها چند بنگاه بازرگاني در برخي بندرها و جزيرههاي خليجفارس برپا كردند و حتي رقيب بازرگاني انگليسيها شدند.
در آن زمان شركت هند شرقي هلند نفوذ زيادي در جزيرههاي اندونزي داشت و داد و ست ادويه را در انحصار خود گرفته بود.
هلنديها در زمان شاه عباس دوم توانستند در صادر كردن ابريشم ايران حق مساوي با انگليس دريافت كنند و در كشمكش با شاه سليمان صفوي براي دريافت امتيازهاي بيشتر، برخي جزيرهها و بندرهاي ساحلي را تا 11 ماه در فرمان خود گرفتند.
در سالهاي پاياني دوره صفوي، به سبب هرج و مرج پس از يورش افغانها به ايران، انگليسيها از فرصت به وجود آمده بهره گرفتند و نمايندگان كمپاني هند شرقي بيش از پيش در منطقهي خليج فارس نفوذ پيدا كردند.
آنها آرامآرام برخي از شيخهاي عرب را در جزيرهها و سرزمينهاي ايران در منطقهي خليج فارس به قدرت رساندند و از آنها در برابر ايران پشتيباني كردند.
مهمترين آنها گروهي به نام خوارج عمان بود كه بحرين را گرفتند و هرمز، كيش و قشم را بخشي از عمان كردند. شاه سلطان حسين صفوي از انگليسيها، هلنديها و فرانسويها براي سركوبي خوارج كمك خواست، اما نتيجه نگرفت و بهناچار از پرتغاليها كمك خواست. پرتغاليها در سال 1719 ميلادي به خوارج يورش آوردند و آنها را شكست دادند.
پس از آن، عمان به درگيريهاي دروني دچار شد و قبيلهاي از عربهاي ايران به نام آلهوله، بحرين را كه نزديك 10 سال زير فرمان خوارج بود، گرفتند.
با روي كار آمدن نادرشاه افشار و فروكش كردن هرج و مرجهاي سالهاي پاياني حكومت صفويان، فرصتي ديگر فراهم آمد كه ايرانيان نفوذ خود را بر خليج فارس بازيابند. سردار محمدتقيخان توانست بحرين و مسقط را تصرف كند و نادر با به آب انداختن 30 فروند كشتي در خليجفارس تا اندازهاي در ايجاد نيروي دريايي در آبهاي جنوب ايران كوشيد.
اما آن نيرو نتوانست در برابر نيروي دريايي انگليس چندان پيروز باشد. پس از كشته شدن نادر و هرج و مرج دوباره در ايران، استعمارگران توانستند فعاليتهاي ضدايراني خود را از سر گيرند. از جمله، در سال 1167 هجري نيپهوزن ( Kniphavsen ) نمايندهي كمپاني هلندي، جزيرهي خارك را اشغال كرد.
فرمانروايي كريمخان زند با اوج كشمكشهاي فرانسه و انگليس بر سر هندوستان همراه بود. فرانسويها در سال 1759 ميلادي به بندر عباس يورش آوردند و مركز بازرگاني انگليسيها را در آن شهر نابود كردند.
انگليسيها مركز بازرگاني خود را به بصره، كه در فرمان عثمانيها بود، جابهجا كردند و چون هلنديها نيز مركز بازرگاني خود را در بوشهر بسته بودند، زيان بسياري به بازرگاني ايران وارد شد.
در همان زمان، شيخ بندر ريگ به نام ميرمهدا، كه دير زماني خود را رعيت و فرمانب ر دار دولت ايران ميدانست، از هرج و مرج در ايران و رقابت هلند و انگليس بهربرداري كرد و عليه صادقخان، والي فارس و برادر كريمخان شورش كرد.
اما صادقخان توانست آشوب ميرمهدا را سركوب كند. ميرمهدا پيش از از آن كه به بيرون فرار كند، همهي سپاهيان و بازرگانان هلندي را كشت و به اين ترتيب به تسلط هلنديها بر خليجفارس پايان داد.
كريمخان زند، ميرمهدا را كه به دريازني روي آورده بود، توسط زكيخان تعقيب كرد و سرانجام ميرمهدا در بصره كشته شد. با تصرف بصره توسط صادقخان ، برادر كريمخان ، تسلط ايران بر دهانهي خليج كامل شد.
باستان شناس
30th November 2010, 11:58 AM
شيخنشينهاي خليج فارس
با مرگ كريم خان زند و فرارسيدن سومين هرج و مرج در ايران كه با درگيريهاي آقامحمدخان قاجار با روسيه در گرجستان همراه شد، انگلستان وضعيت خود را در خليج پايدارتر كرد.
انگلستان به بهانهي مبارزه با بردهفروشي و دريازني اميران شارجه و رأسالخيمه را، كه به قواسم يا جواسم مشهور بودند، طي جنگهايي(1819-1808) به تسليم شدن واداشت. سرانجام، جواسم در 22 دسامبر 1819، پرچم سفيد تسليم را برافراشتند و خود را تحتالحمايه(در پشتيباني) بريتانيا قرار دادند. در آن زمان، فتحعليشاه پادشاه ايران بود و بيلياقتي او سبب شد كه استعمار بريتانيا بتواند به همه هدفهاي استعماري خود برسد.
با آنكه حاكمان بحرين و ديگر شيوخ خود را خراجگزار ايران ميدانستند و حاكمان فارس علاوه بر فرمانروايي بر ايالت فارس خود را حاكم همهي جزيرههاي خليجفارس ميدانستند، دولت انگليس با بستن قرارداد با حاكمان ساحل جنوبي، آنها را متعهد كرد كه بدون اجازهي انگلستان با هيچ دولتي ارتباط سياسي برقرار نكنند.
با بستن قرارداد سري 1903 بين روس و انگليس و كشف نفت در مسجد سليمان و ديگر جاهاي خليجفارس انگلستان يك نيروي دريايي نيرومند در آبهاي خليجفارس و درياي عمان مستقر كرد.
با آغاز جنگ اول جهاني كشتيهاي نفتكش انگليسي همواره حامل نفت به اروپا و آمريكا بودند. پس از پايان جنگ اول و دوم جهاني به علت آن كه ملتهاي آسيايي و آفريقايي از خواب بيدار شده و نهضتهاي ضد استعماري خود را آغاز كرده بودند، انگلستان بر آن شد كه خطمشي استعماري به شيوهي گذشته و اشغال خليجفارس را رها سازد و پس از انعقاد قراردادهاي دو جانبه با هر يك از شيخهاي منطقه، آنجا را ترك كند.
انگلستان در سال 1930 كوشيد حكومت يكپارچهاي از كويت، عدن و ديگر شيخنشينها تشكيل دهد، ولي وجود اختلاف بين رهبران اين سرزمينها از يك سو و مخالفت جدي رهبران سعودي با تشكيل اين فدراسيون، برنامهريزي انگلستان را به دشواري انداخت.
پس از قيام مردم ايران و ملي شدن صنعت نفت، انگلستان براي جلوگيري از تكرار چنين نهضتي در سواحل نفتخيز جنوبي، تصميم گرفت كه در 1925 ميلادي، فدراسيوني از امارات عربي تشكيل داده وحتي در نظر داشت كه اميرعبدال، وليعهد عراق، را به رياست اين فدراسيون منصوب كند. ولي دشمني خاندان صعودي با خاندان هاشمي عراق سبب شد كه بار ديگر بريتانيا از اين كار منصرف شود.
در 16 ژانويه 1968 ميلادي، هارولد ويلسن، نخستوزير آن زمان انگليس، اعلام كرد كه انگلستان تصميم دارد كه تا سال 1971 همهي نيروهاي خود را از شرق سوئز بيرون ببرد.
در پي اين تصميم بود كه انگلستان ضمن تماس با شيوخ ابوظبي، دبي، شارجه، عمان، امالقوين، فجيره و رأسالخيمه، زمينه را براي زمان پس از بيرون رفتن خود از اين منطقه فراهم ساخت و آنها را ترغيب به اتحاد با يكديگر كرد.
ادامه دارد...
باستان شناس
30th November 2010, 12:00 PM
سرانجام، در 19 ژانويه 1968 ميلادي امارات دبي و ابوظبي اعلام كردند كه براي مشاركت در بنيان سياست خارجي و دفاع و امنيت و آموزش و بهداشت و تابعيت واحد با يكديگر متحد خواهند شد. به دنبال اين اعلاميه شيوخ ديگر نيز علاقه خود را به شركت در اين اتحاديه اعلام كردند.
در دوم دسامبر 1971 حكمرانان شش اميرنشين به شرح زير در امارات دبي گردهم آمدند و با امضاي پيماننامهاي امارات متحده عربي را تشكيل دادند:
1. شيخ زايدبن سلطان آل نهيان، امير ابوظبي
2. شيخ راشدبن سعيد آل مكتوم، امير دوبي
3. شيخ خالدبن محمدالقاسمي، امير شارجه
4. شيخ احمدبن حميدالنعيمي، حاكم عجمان
5. شيخ احمدبن راشدالمعلا، حاكم امالقوين
6. شيخ محمدبن محمدالشرقي، حاكم فجيره
پس از زمان اندكي، با پيوستن شيخ صفربنمحمدالقاسمي،
حاكم رأسالخيمه، به آن پيمان، شمار اميرنشينهاي اين اتحاديه به هفت اميرنشين افزايش يافت.
اما امير قطر كه در نظر داشت پس از بيرون رفتن نيروهاي انگليس از آن سرزمين به اتحاديهي امارات متحدهي عربي بپيوندد، از نظر خود برگشت و اين سرزمين از سال 1971 به صورت كشوري مستقل درآمد.
در همين سال، بحرين، كه از دوران باستان بخشي از خاك ايران به شمار ميآمد، با پشتيباني دولت انگلستان از ايران جدا شد و به صوت كشوري مستقل در آمد.
ادامه دارد..
باستان شناس
30th November 2010, 12:01 PM
جزيرههاي خليجفارس
خليج فارس جزيرههاي بزرك و كوچك بيشماري دارد كه برخي از آنها مانند كيش، خارك و قشم از نظر اقتصادي بسيار مهم هستند و شمار زيادي از ايرانيان و مردمان ديگر در آنها زندگي ميكنند. برخي از اين جزيرهها به دليل نداشتن آب همچنان بي سكنه هستند.
در اين چند ساله، سه جزيرهي ابوموسي، تنب بزرگ و تنب كوچك به دليل ادعاي بيپايهي دولت امارات متحدهي عربي دربارهي مالكيت بر آن جزيرهها، مورد توجه سياستبازان و رسانههاي غربي قرار گرفتهاند.
استان بوشهر:
جزيرهي امالكرم، جزيرهي جبرين، جزيرهي خارك، جزيرهي خاركو، جزيرهي خان، جزيرهي شيخ كرامه، جزيرهي عباسك، جزيرهي شيف، جزيرهي فارس جزيرهي گرم، جزيرهي مناف، جزيرهي نخيلو و چند جزيرهي كوچك.
استان هرمزگان:
جزيرهي ابوموسي، جزيرهي تنب بزرگ، جزيرهي تنب كوچك، جزيرهي سيري، جزيرهي قشم، جزيرهي كيش، جزيرهي لارك، جزيرهي لاوان، جزيرهي هرمز، جزيرهي هندورابي، جزيرهي هنگام، جزيرهي شتورا، جزيرهي شيخ اندرابي، جزيرهي فارورگان، جزيرهي مارو و چند جزيرهي كوچك.
استان خوزستان:
جزيرهي بونه، جزيرهي دارا، جزيرهي قبر ناخدا، جزيرهي مينو و چند جزيرهي كوچك كه گاهي زير آب ميروند.
باستان شناس
30th November 2010, 12:02 PM
منبع:
1. دهخدا، علياكبر. لغتنامه(واژهي خليج فارس)، انتشارات دانشگاه تهران، 1377
2. مصاحب، غلامحسين. دايرهالمعارف فارسي(مقالهي خليج فارس). انتشارات فرانكلين، 1345
3. ويلسون، سرآرنولد. خليج فارس. ترجمهي محمد سعيدي. انتشارات علمي و فرهنگي، 1366
4. اقتداري، احمد. خليج فارس. شركت سهامي كتابهاي جيبي، 1356
5. اقبال، عباس. تاريخ اكتشافات جغرافيايي و علم جغرافيا. شركت مطبوعات، 1317
6. تكميلهمايون، ناصر. خليج فارس. دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1381
باستان شناس
1st December 2010, 02:43 AM
جغرافیای تاریخی خلیج فارس
کهنترین نامی که از خلیج فارس وجود دارد نامَرتواست که در کتیبههای آشوری بر جای مانده است.
فلاویوس آریانوس در سدهٔ دوم میلادی در آثار خود خلیج فارس را پرسیکون کاای تاس که خلیح فارس معنا میدهد استفاده کردهاست.
تا پیش از دهه ۶۰ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D9%87_%DB%B6%DB%B0) قرن بیستم میلادی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B1%D9%86_%D8%A8%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D9%85_ %D9%85%DB%8C%D9%84%D8%A7%D8%AF%DB%8C)، کشورهای عربی از عبارت خلیج فارس در مکاتبات رسمی خود استفاده میکردند.
اولین بار جمال عبدالناصر نام خلیج فارس را به نام خلیج عربی تغییر داد.
باستان شناس
1st December 2010, 02:44 AM
ویژگیهای خلیج فارس
زمین شناسان معتقدند که در حدود پانصدهزار سال پیش، صورت نخستین خلیج فارس در کنار دشتهای جنوبی ایران تشکیل شد و به مرور زمان، بر اثر تغییر و تحول در ساختار درونی و بیرونی زمین، شکل ثابت کنونی خود را یافت.
این خلیج توسط تنگه هرمز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%DA%AF%D9%87_%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2) به دریای عمان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C_%D8%B9%D9%85%D8%A7% D9%86) و از طریق آن به دریاهای آزاد مرتبط است.
جزایر مهم آن عبارتاند از:
قشم (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%82%D8%B4%D9%85)، بحرین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86)، کیش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%DB%8C%D8%B4)، خارک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D8%B1%DA%A9)، ابوموسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C)، تنب بزرگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A8_%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF)، تنب کوچک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A8_%DA%A9%D9%88%DA%86%DA%A9) و لاوان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%A7%D9%88%D8%A7%D9%86) که تمامی آنها به جز بحرین (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AD%D8%B1%DB%8C%D9%86) به ایران تعلق دارد.
خلیج فارس و سواحل آن معادن سرشار نفت و گاز دارد و مسیر انتقال نفت کشورهای ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86)، عراق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%82)، کویت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%DB%8C%D8%AA)، عربستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) و امارات متحده عربی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AA% D8%AD%D8%AF%D9%87_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C) است، و به همین سبب، منطقهای مهم و راهبردی به شمار میآید.
بندرهای مهمی در حاشیه خلیج فارس وجود دارد که از آنها میتوان بندرعباس (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%B9%D8%A8%D8%A7%D8%B3)� � بوشهر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D8%B4%D9%87%D8%B1)، بندرلنگه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1%D9%84%D9%86%DA%AF%D9%87) و بندر ماهشهر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%86%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%A7%D9%87%D8%B4% D9%87%D8%B1) در ایران، و شارجه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D8%AC%D9%87)، دوبی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%88%D8%A8%DB%8C) و ابوظبی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B8%D8%A8%DB%8C) را در امارات متحده عربی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA_%D9%85%D8%AA% D8%AD%D8%AF%D9%87_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C) و بندر بصره در عراق را نام برد.
باستان شناس
1st December 2010, 02:46 AM
http://ketabnak.com/images/covers/persian-gulf.gif
http://jahaneghtesad.com/portal/images/stories/Persian-Gulf.jpg
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.