MR_Jentelman
27th November 2010, 07:00 PM
تحقیقات ((بارون و مک کنیون)) نشان داده است که افراد بسیار خلّاق هم مذکرتر و هم مونثتر از همتایان کمتر خلّاق خود هستند و در تفکر خود مستقّلترند ولی در عین حال از پیشنهادها و اطلاعات ارائه شده توسط دیگران با آغوش بازتر استقبال می کنند. آنان وفقپذیرتر و در عین حال خودرأیترند.
بیشتر اهل تفریحاند و نیز جدی تر و سختکوشترند. شوخطبع تر و در عین حال عبوس ترند (منابع : اداره کل کارآفرینی و اشتغال تورنس 1979/ نقل از آقایی،1377). اگر فرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار نباشد، در موقعیتهایی که چنین تجارب متضادی را تجربه میکند، دچار اضطراب و نگرانی میشود، که خود نیز از عامل آن بیخبر است و لذا به طور ناخودآگاه از پردازش تجارب متضاد دوری میکند، و به این شیوه با خود کنار میآید. امّا افرادی که از خودآگاهی مناسبی برخوردار هستند میدانند که چه تجاربی را تجربه مینمایند و لذا در هر موقعیت متناسب با آن وضعیت میتوانند تجارب متفاوت و متضادی را تجربه نمایند.
1- انگیزه پیشرفت در حدّ بالا:
همة انسانها دوست دارند پیشرفت کنند. یک فرد عادی همانند یک کارآفرین علاقمند به پیشرفت است. امّا تفاوت در سبکهای برخورد با این مقوله و عامل انتظار پاداش موجب ایجاد تفاوت در میزان انگیزه پیشرفت میشود. افراد معمولی پیشرفت در چندین هدف برایشان مطرح میباشد. و به صورت عرضی این اهداف را در کنار هم قرار می دهند. افراد عادی اکثر اوقات توان و انگیزة خود را بین اهداف مورد نظر تقسیم میکنند، یا بصورت متناوب هر از چند گاهی به یکی از اهداف توجه مینمایند. و در مورد اخیر، شخص همیشه در حالتی از اضطراب بسر میبرد، زیرا زمانی که به یکی از اهداف مورد نظر توجه میکند، از اهداف دیگر باز می ماند و خود را مقصر میداند و لذا همیشه نگران است. امّا یک کارآفرین معمولاً اهداف خود را ترکیب میکند و در قالب یک هدف واحد آنرا پیگیری میکند، و یا اهداف خود را بصورت طولی در امتداد هم قرار میدهد، وکاملاً توان و انگیزه خود را برای رسیدن به آن اهداف (اهداف متمرکز شده) سرمایهگذاری میکند. برای تقویت انگیزه افراد، راههای مختلفی وجود دارد، امّا مهمترین اصول در این زمینه همسویی هدفهاست (سعیدی کیا،1382). کارآفرینان با توجه به اینکه معمولاً از کنترل درونی برخوردار میباشند، لذا عامل پاداش و تشویق را در خود جستجو میکنند، به همین خاطر از توانایی خود انگیزه بالایی برخوردارند. امّا افراد عادی ممکن است که بیشتر به مشوّقهای بیرونی توجه نمایند و در نبود مشوّقهای بیرونی دچار نقصان انگیزه شوند. اکثر مردم میتوانند به هدفهایی برسند که مشابه همان چیزی است که «میخواهند» انجام دهند. امّا کارآفرین کسی است که میتواند خود را برانگیزاند تا در کار خود بازدهی چنان بالایی داشته باشد که «باید» داشته باشد (مردیث و همکاران ترجمه نبیئیان،1371). برخی از شواهد جالب، ارتباط بین سطح انگیزش پیشرفت و قابلیت سازندگی یک جامعه را نشان داده است. این شواهد بر این موضوع اشاره دارند که انگیزش پیشرفت میتواند پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی را تغذیه کند و موجب گسترش آن شود (دچارمز و مولر،1962). آنهایی که انگیزه قوی پیشرفت ندارند غالباً تکالیفی را انتخاب می کنند که امکان خطر در آنها کم یا زیاد است و از خودارزیابی واقع بینانه که برای تنظیم و طرحریزی هدفهای معقول ضروری است اجتناب مینمایند (هک هاوزن، شمالت8و اشنایدر 1985 /نقل از گیج، ترجمه خوی نژاد،1374).
2- تلاش و پشتکار قوی:
کارآفرین با توجه به اعتماد بالایی که به خود دارد، ناکامیها را با بردباری تحمل میکند و به سعی و تلاش خود ادامه میدهد و تا نتیجه دلخواه را به دست نیاورد دست از تلاش نمی کشد. اکثر کارآفرینان رمز موفقیت خود را تلاش و پشتکار قوی میدانند. بدون اراده قوی، کارآفرین نمیتواند از پس بزرگترین مشکل که همانا آغاز کار است برآید. خصوصیت ادامه کار بیش از دیگران، انجام کار بیش از حد نیاز، شاخصهای متداول در تمام کارآفرینان موفق و شرکتهای آنان است. اگر شما ناخودآگاه بیشتر کار کنید، استعداد ارزشمند کارآفرین شدن را دارید (کوک، ترجمه تیموری.1382). در مصاحبههای انجام شده با کارآفرینان، یکی از آنان بیان کرد که برای هر مسألهای اگر با هستی محرم شوی قطعاً جواب خواهید گرفت، وی راز محرمیت را تلاش و پشتکار بیان نمود. کارآفرین دیگری همین مطلب را با زبان قرآنی بیان نمود: و الذَّینَ جَهَدوا فینا لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا: کسانی که برای ما جهاد و تلاش کنند آنها را به راههای خودمان هدایت میکنیم (سوره عنکبوت آیة 69) .
3- نارضایتی سودمند:
گل کارآفرینی بر بستری از نارضایتی که ما آن را نارضایتی سودمند مینامیم، میروید. در زمینهِ نوآوری و پیشرفت، موافقت و رضایت، کاری از پیش نمیبرد بلکه نارضایتی سودمند وسیلهای است مؤثّر برای برانگیختن، نویددادن، اندیشیدن و اظهار عقاید تازه بویژه هنگامی که مردم درمییابند که میتوانند آزاد و مورد اطمینان باشند و رهبرانشان آنها را به طور جدّی تشویق میکنند که برای خود جایگاهی بسازند و صحبت کنند و در امور شرکت کنند (کوپر، ترجمه عزیزی،1377). نارضایتی سودمند به شکلگیری عقاید و احساسات ارزشمند کمک میکند و به کار معنا میبخشد (کوپر، ترجمه عزیزی،1377). نارضایتی سودمند شاهراه کارآفرینی است. یعنی تا زمانی که فرد به این نتیجه نرسد، که موقعیت فعلی را باید بهبود بخشید، کارآفرینی رخ نمیدهد.
4- تحمّل ابهام:
سروکار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای مهم کارآفرین است (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،1371). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند (مقیمی،1382). کارآفرینان همواره با امکان عدم موفقیت مواجهاند. تغییرات پیوستهای که باعث ابهام و تنش در همه جنبههای کار میشود، این عدم قطعیت را پیچیدهتر میسازد. شکستها و شگفتیها اجتنابناپذیرند؛ فقدان سازماندهی، ساختار، و نظم، شیوهای از زندگی است. مایة رشد کارآفرینان موفق سیالیت و هیجانی است که از وجود چنین ابهامی ناشی میشود. امنیت شغلی و بازنشستگی عموماً برای آنان معنی ندارد (دانلد اف. ریچارد ام ترجمه عامل محرابی،1383،). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات، شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند. آنها شکست در یک طرح را یک تجربه یادگیری میدانند نه یک تراژدی فردی و شخصی (مقیمی ،1382). این توانایی نیز یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. زیرا هر فرصتی تا زمانی که تجلی پیدا نکرده است، در پردهای از ابهام قرار دارد. در پرتو همین تحمل ابهام است که تهدید به فرصت تبدیل میشود.
5- استقلال طلبی:
میل به استقلال، نیروی پیشبرنده کارآفرینان معاصر است. ناراحتی آنان از سیستمهای بوروکراسی خشک، همراه با تعهدی بیشائبه برای «ایجاد تفاوت» منجر به شخصیتی مستقّل میشود که کوشش میکند تا به شیوه خود به اهداف دست پیدا کند. منظور این است که کارآفرینان همه تصمیمات را باید خود بگیرند؛ بلکه برای اتّخاذ تصمیمات مهم، واقعاً نیاز به افراد زبردست دارند (دانلد اف. ریچاردام، ترجمه عامل محرابی،1383).
6-استفاده از سبک های مختلف فکری:
افراد خلّاق به طور ناخودآگاه قادرند سبکهای مختلف فکری را بکار برند؛ امّا چنانچه به طور آگاهانه از سبکهای فکری و تفاوتهای آنها مطلع شوند و آموزش ببینند، بسیار بهتر و اثربخشتر از گذشته میتوانند آنها را به کار گیرند و این اثربخشی برای سایر افراد بسیار ملموستر و بارزتر خواهد بود. سبک فکری یعنی ترجیح دادن یک روش از روشهای به کارگیری فکر. خلّاقیت در گرو استفاده مناسب از سبکهای فکری است (صمدآقایی،1383). افراد کارآفرین با توجه به اینکه از توان خلاقیت بالایی برخوردار میباشند، در نتیجه از سبکهای مختلف فکری استفاده مینمایند.
7- بهرهگیری از منبع شهود در تصمیم گیری:
توانایی تصمیمگیری بر پایه شمّ و بصیرت، ارزشمندترین دارایی کارآفرینان، که حاصل سالها تجربه در اتخاذ تصمیمات لازم در موقعیتهای بسیار پیچیده است. هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کند، قضاوت و تصمیمگیری بیشتری براساس شم و بصیرت لازم میشود. اشتباه پیش میآید امّا باید سریعاًآن را تشخیص داد و دست به اصلاح زد. اطلاعات کمی میتواند پشتیبان قضاوتها باشد امّا جای شم شما را که در بسیاری از تصمیمات کارآفرینی نهفته است نخواهد گرفت (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،1371).
8- چالش خواهی(تحریکذهنی):
به نظر آلپورت، هدف نهایی و ضروری زندگی افزایش تنش است که ما را به یافتن رویدادها و چالشهای جدید وا میدارد. زمانی که یک چالش را برآورده کردیم، برای یافتن دیگری برانگیخته میشویم. آنچه برای ما پاداش دهنده است فرآیند پیشرفت میباشد و نه یک پیشرفت خاص، تلاش برای هدف است و نه برای رسیدن به آن. ما همواره به هدفهای جدیدی نیاز داریم که ما را به پیش برانند و سطح بهینهی تنش را در شخصیت حفظ کنند (شولتز، ترجمه سید محمدی،1377).
منبع:برگرفته از:مرکز توسعه کارآفرینی
بیشتر اهل تفریحاند و نیز جدی تر و سختکوشترند. شوخطبع تر و در عین حال عبوس ترند (منابع : اداره کل کارآفرینی و اشتغال تورنس 1979/ نقل از آقایی،1377). اگر فرد از خودآگاهی مناسبی برخوردار نباشد، در موقعیتهایی که چنین تجارب متضادی را تجربه میکند، دچار اضطراب و نگرانی میشود، که خود نیز از عامل آن بیخبر است و لذا به طور ناخودآگاه از پردازش تجارب متضاد دوری میکند، و به این شیوه با خود کنار میآید. امّا افرادی که از خودآگاهی مناسبی برخوردار هستند میدانند که چه تجاربی را تجربه مینمایند و لذا در هر موقعیت متناسب با آن وضعیت میتوانند تجارب متفاوت و متضادی را تجربه نمایند.
1- انگیزه پیشرفت در حدّ بالا:
همة انسانها دوست دارند پیشرفت کنند. یک فرد عادی همانند یک کارآفرین علاقمند به پیشرفت است. امّا تفاوت در سبکهای برخورد با این مقوله و عامل انتظار پاداش موجب ایجاد تفاوت در میزان انگیزه پیشرفت میشود. افراد معمولی پیشرفت در چندین هدف برایشان مطرح میباشد. و به صورت عرضی این اهداف را در کنار هم قرار می دهند. افراد عادی اکثر اوقات توان و انگیزة خود را بین اهداف مورد نظر تقسیم میکنند، یا بصورت متناوب هر از چند گاهی به یکی از اهداف توجه مینمایند. و در مورد اخیر، شخص همیشه در حالتی از اضطراب بسر میبرد، زیرا زمانی که به یکی از اهداف مورد نظر توجه میکند، از اهداف دیگر باز می ماند و خود را مقصر میداند و لذا همیشه نگران است. امّا یک کارآفرین معمولاً اهداف خود را ترکیب میکند و در قالب یک هدف واحد آنرا پیگیری میکند، و یا اهداف خود را بصورت طولی در امتداد هم قرار میدهد، وکاملاً توان و انگیزه خود را برای رسیدن به آن اهداف (اهداف متمرکز شده) سرمایهگذاری میکند. برای تقویت انگیزه افراد، راههای مختلفی وجود دارد، امّا مهمترین اصول در این زمینه همسویی هدفهاست (سعیدی کیا،1382). کارآفرینان با توجه به اینکه معمولاً از کنترل درونی برخوردار میباشند، لذا عامل پاداش و تشویق را در خود جستجو میکنند، به همین خاطر از توانایی خود انگیزه بالایی برخوردارند. امّا افراد عادی ممکن است که بیشتر به مشوّقهای بیرونی توجه نمایند و در نبود مشوّقهای بیرونی دچار نقصان انگیزه شوند. اکثر مردم میتوانند به هدفهایی برسند که مشابه همان چیزی است که «میخواهند» انجام دهند. امّا کارآفرین کسی است که میتواند خود را برانگیزاند تا در کار خود بازدهی چنان بالایی داشته باشد که «باید» داشته باشد (مردیث و همکاران ترجمه نبیئیان،1371). برخی از شواهد جالب، ارتباط بین سطح انگیزش پیشرفت و قابلیت سازندگی یک جامعه را نشان داده است. این شواهد بر این موضوع اشاره دارند که انگیزش پیشرفت میتواند پیشرفت اقتصادی و تکنولوژیکی را تغذیه کند و موجب گسترش آن شود (دچارمز و مولر،1962). آنهایی که انگیزه قوی پیشرفت ندارند غالباً تکالیفی را انتخاب می کنند که امکان خطر در آنها کم یا زیاد است و از خودارزیابی واقع بینانه که برای تنظیم و طرحریزی هدفهای معقول ضروری است اجتناب مینمایند (هک هاوزن، شمالت8و اشنایدر 1985 /نقل از گیج، ترجمه خوی نژاد،1374).
2- تلاش و پشتکار قوی:
کارآفرین با توجه به اعتماد بالایی که به خود دارد، ناکامیها را با بردباری تحمل میکند و به سعی و تلاش خود ادامه میدهد و تا نتیجه دلخواه را به دست نیاورد دست از تلاش نمی کشد. اکثر کارآفرینان رمز موفقیت خود را تلاش و پشتکار قوی میدانند. بدون اراده قوی، کارآفرین نمیتواند از پس بزرگترین مشکل که همانا آغاز کار است برآید. خصوصیت ادامه کار بیش از دیگران، انجام کار بیش از حد نیاز، شاخصهای متداول در تمام کارآفرینان موفق و شرکتهای آنان است. اگر شما ناخودآگاه بیشتر کار کنید، استعداد ارزشمند کارآفرین شدن را دارید (کوک، ترجمه تیموری.1382). در مصاحبههای انجام شده با کارآفرینان، یکی از آنان بیان کرد که برای هر مسألهای اگر با هستی محرم شوی قطعاً جواب خواهید گرفت، وی راز محرمیت را تلاش و پشتکار بیان نمود. کارآفرین دیگری همین مطلب را با زبان قرآنی بیان نمود: و الذَّینَ جَهَدوا فینا لَنَهدینَّهُم سُبُلَنا: کسانی که برای ما جهاد و تلاش کنند آنها را به راههای خودمان هدایت میکنیم (سوره عنکبوت آیة 69) .
3- نارضایتی سودمند:
گل کارآفرینی بر بستری از نارضایتی که ما آن را نارضایتی سودمند مینامیم، میروید. در زمینهِ نوآوری و پیشرفت، موافقت و رضایت، کاری از پیش نمیبرد بلکه نارضایتی سودمند وسیلهای است مؤثّر برای برانگیختن، نویددادن، اندیشیدن و اظهار عقاید تازه بویژه هنگامی که مردم درمییابند که میتوانند آزاد و مورد اطمینان باشند و رهبرانشان آنها را به طور جدّی تشویق میکنند که برای خود جایگاهی بسازند و صحبت کنند و در امور شرکت کنند (کوپر، ترجمه عزیزی،1377). نارضایتی سودمند به شکلگیری عقاید و احساسات ارزشمند کمک میکند و به کار معنا میبخشد (کوپر، ترجمه عزیزی،1377). نارضایتی سودمند شاهراه کارآفرینی است. یعنی تا زمانی که فرد به این نتیجه نرسد، که موقعیت فعلی را باید بهبود بخشید، کارآفرینی رخ نمیدهد.
4- تحمّل ابهام:
سروکار داشتن با ابهام و عدم قطعیت از ویژگیهای مهم کارآفرین است (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،1371). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند (مقیمی،1382). کارآفرینان همواره با امکان عدم موفقیت مواجهاند. تغییرات پیوستهای که باعث ابهام و تنش در همه جنبههای کار میشود، این عدم قطعیت را پیچیدهتر میسازد. شکستها و شگفتیها اجتنابناپذیرند؛ فقدان سازماندهی، ساختار، و نظم، شیوهای از زندگی است. مایة رشد کارآفرینان موفق سیالیت و هیجانی است که از وجود چنین ابهامی ناشی میشود. امنیت شغلی و بازنشستگی عموماً برای آنان معنی ندارد (دانلد اف. ریچارد ام ترجمه عامل محرابی،1383،). کارآفرینان تمایل دارند تا در برابر ابهامات، شکیبایی بالایی از خود نشان دهند و چگونگی ادارة خطرات مقابل خود و دیگران را اداره کنند. آنها شکست در یک طرح را یک تجربه یادگیری میدانند نه یک تراژدی فردی و شخصی (مقیمی ،1382). این توانایی نیز یکی از مؤلفههای تشخیص و درک فرصتها است. زیرا هر فرصتی تا زمانی که تجلی پیدا نکرده است، در پردهای از ابهام قرار دارد. در پرتو همین تحمل ابهام است که تهدید به فرصت تبدیل میشود.
5- استقلال طلبی:
میل به استقلال، نیروی پیشبرنده کارآفرینان معاصر است. ناراحتی آنان از سیستمهای بوروکراسی خشک، همراه با تعهدی بیشائبه برای «ایجاد تفاوت» منجر به شخصیتی مستقّل میشود که کوشش میکند تا به شیوه خود به اهداف دست پیدا کند. منظور این است که کارآفرینان همه تصمیمات را باید خود بگیرند؛ بلکه برای اتّخاذ تصمیمات مهم، واقعاً نیاز به افراد زبردست دارند (دانلد اف. ریچاردام، ترجمه عامل محرابی،1383).
6-استفاده از سبک های مختلف فکری:
افراد خلّاق به طور ناخودآگاه قادرند سبکهای مختلف فکری را بکار برند؛ امّا چنانچه به طور آگاهانه از سبکهای فکری و تفاوتهای آنها مطلع شوند و آموزش ببینند، بسیار بهتر و اثربخشتر از گذشته میتوانند آنها را به کار گیرند و این اثربخشی برای سایر افراد بسیار ملموستر و بارزتر خواهد بود. سبک فکری یعنی ترجیح دادن یک روش از روشهای به کارگیری فکر. خلّاقیت در گرو استفاده مناسب از سبکهای فکری است (صمدآقایی،1383). افراد کارآفرین با توجه به اینکه از توان خلاقیت بالایی برخوردار میباشند، در نتیجه از سبکهای مختلف فکری استفاده مینمایند.
7- بهرهگیری از منبع شهود در تصمیم گیری:
توانایی تصمیمگیری بر پایه شمّ و بصیرت، ارزشمندترین دارایی کارآفرینان، که حاصل سالها تجربه در اتخاذ تصمیمات لازم در موقعیتهای بسیار پیچیده است. هرچه محیط پیرامون شما بیشتر تغییر کند، قضاوت و تصمیمگیری بیشتری براساس شم و بصیرت لازم میشود. اشتباه پیش میآید امّا باید سریعاًآن را تشخیص داد و دست به اصلاح زد. اطلاعات کمی میتواند پشتیبان قضاوتها باشد امّا جای شم شما را که در بسیاری از تصمیمات کارآفرینی نهفته است نخواهد گرفت (مردیث و همکاران، ترجمه نبیئیان،1371).
8- چالش خواهی(تحریکذهنی):
به نظر آلپورت، هدف نهایی و ضروری زندگی افزایش تنش است که ما را به یافتن رویدادها و چالشهای جدید وا میدارد. زمانی که یک چالش را برآورده کردیم، برای یافتن دیگری برانگیخته میشویم. آنچه برای ما پاداش دهنده است فرآیند پیشرفت میباشد و نه یک پیشرفت خاص، تلاش برای هدف است و نه برای رسیدن به آن. ما همواره به هدفهای جدیدی نیاز داریم که ما را به پیش برانند و سطح بهینهی تنش را در شخصیت حفظ کنند (شولتز، ترجمه سید محمدی،1377).
منبع:برگرفته از:مرکز توسعه کارآفرینی