azarbara
26th November 2010, 04:37 AM
سلام
حال من خوب است
ملالی نیست جز دور شدن خیال خاطرآلودم
در اندیشه خیال های وهم آلود
با این همه اگر عمری باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم که نه زانوی آهویی بلرزد
و نه دل ناماندگار بی درمان
ای کاش های عمق چشمانم
ریزه سنگی که از کفشهایت به یادگار دارم
می دانم هوای آنجا پر از هوای تازه نیامدن است
تپش های قلبم
دل شکسته ام
راستی خبرت دهم خواب دیدم خانه ای خریده ام بی پرده، بی پنجره، بی در
وجود عاشقم تقلای آمدن تو را برای استقبال دارد
و امروز پاییز است هیچ میدانی که او کیست
پاییز بهاری است که عاشق شده است
می دانی چیزی نمانده بیست و چهار ساله شوم
آن روز را به فال نیک می گیرم
باد می آید و بوی نام های کسان من میدهد
رفته بودی تا آرامش آسمان را به ارمغان بیاوری ولی نیامدی
بس است نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد، بی حرفی از ابهام باشد
از نو برایت می نویسم
حال من خوب است
اما تو باور نکن...
حال من خوب است
ملالی نیست جز دور شدن خیال خاطرآلودم
در اندیشه خیال های وهم آلود
با این همه اگر عمری باقی بود
طوری از کنار زندگی می گذرم که نه زانوی آهویی بلرزد
و نه دل ناماندگار بی درمان
ای کاش های عمق چشمانم
ریزه سنگی که از کفشهایت به یادگار دارم
می دانم هوای آنجا پر از هوای تازه نیامدن است
تپش های قلبم
دل شکسته ام
راستی خبرت دهم خواب دیدم خانه ای خریده ام بی پرده، بی پنجره، بی در
وجود عاشقم تقلای آمدن تو را برای استقبال دارد
و امروز پاییز است هیچ میدانی که او کیست
پاییز بهاری است که عاشق شده است
می دانی چیزی نمانده بیست و چهار ساله شوم
آن روز را به فال نیک می گیرم
باد می آید و بوی نام های کسان من میدهد
رفته بودی تا آرامش آسمان را به ارمغان بیاوری ولی نیامدی
بس است نامه ام باید کوتاه باشد
ساده باشد، بی حرفی از ابهام باشد
از نو برایت می نویسم
حال من خوب است
اما تو باور نکن...