PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آرزو



Rez@ee
25th November 2010, 10:13 AM
کلاس اول خواندیم آن مرد در باران آمد .



اکنون می فهمم تا آن مرد نیاید باران نمی آید



به امید ظهورش...

http://pesari-bename-gham.persiangig.com/image/23vnub8.jpg

Rez@ee
26th November 2010, 04:46 PM
نمی دانم چرا وقتی به آسمان نگاه میکنم خجالت میکشم





عاقبت عشق ........!!


http://pesari-bename-gham.persiangig.com/image/namaz.jpg




پروردگارا :


این سخنانم را بشنو


اگر تمام عمرم را به اشتباه سپرده ام


بدان که در جستجوی قانون حقیقی تو بوده ام


قلبم ، شاید به خطا رود

اما سرشار از حضور توست .

Rez@ee
29th November 2010, 05:31 PM
بگذار سرنوشت هر راهي را كه مي خواهد برود ،

ما راهمان جداست

اين ابرها تا مي توانند ببارند

ما چترمان خداست



http://pesari-bename-gham.persiangig.com/image/qwqwq.JPG

Rez@ee
29th November 2010, 05:38 PM
مریم تمام پنجره هارا نفس کشید !!! (http://www.lonelytime.blogfa.com/post-53.aspx)

http://farm4.static.flickr.com/3414/3298158579_1eae362367.jpg
عمری کنار راه تو دل پای پس کشید
تا کار کاروان به ندای جرس کشید !
شمع دلم ز حسرت دیدار می گداخت
پروانه ای به روی تر شمع دس کشید !
آلاله سر ز رخوت اندوه بر گرفت
بلبل پری به گوشه باز قفس کشید !
آنگه کنار لحظه دیدار با نسیم
مریم تمام پنجره ها را نفس کشید !
گویا به داد دیده خون بار می رسد
آهی که در نبودن فر یادرس کشید !
باغ دلم ز عطر نگاهش بهاره شد
باران شکوفه برسر هرخار و خس کشید !
تنها دگر خموش که تنهایی تو مرد !
باید وضو نموده و دست از هوس کشید !

Rez@ee
1st December 2010, 08:04 AM
من از نگاه ماهی درتنگنای تنگ بی تاب میشوم ... (http://www.lonelytime.blogfa.com/post-76.aspx)

http://z.about.com/d/gohawaii/1/0/G/G/4/hula_kai_022.jpg

من از نگاه ماهی درتنگنای تنگ بی تاب میشوم
وز شرم این ستم که بدین تشنه میرود
انگار پیش دیده او آب می شوم
چون باد با شتاب از جا می پرم
زندانی حصار بلورین را
تا آبدان خانه خاموش می برم
آرام تر زبرگ, می بخشمش به آب
می بینم ازنشاط رهایی
در آن فضای باز پرواز می کند
آزاد , تیزبال , سبک روح , سرمست
بر زمین و زمان ناز میکند
تا در کشد تمامی آن شهد را به کام
با منتهای شوق دهان باز می کند
هرچند دیوار آبدان خزه بسته
پاشویه ها خراب , شکسته
وان راکد فسرده درین روزگار تلخ
دیگر به خاکشیر نشسته
این آبدان اگر نه بلورین
وین آب اگر نه روشن ,مانند اشک چشم
اما جهان او, وطن اوست
اینجا تمام آنچه موج می زند
پیوند ذره های تن اوست
آه ای سراب دور
ما را چه می فریبی
با آن بلور و نور....


فریدون مشیری

نازخاتون
1st December 2010, 11:13 AM
اول از همه برایت آرزو میكنم كه عاشق شوی ،

و اگر هستی ، كسی هم به تو عشق بورزد ،

و اگر اینگونه نیست ، تنهاییت كوتاه باشد ،

و پس از تنهاییت ، نفرت از كسی نیابی.

آرزومندم كه اینگونه پیش نیاید .......

اما اگر پیش آمد ، بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی كنی.

برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی ،

از جمله دوستان بد و ناپایدار ........

برخی نادوست و برخی دوستدار ...........

كه دست كم یكی در میانشان بی تردید مورد اعتمادت باشد .

و چون زندگی بدین گونه است ،

برایت آرزو مندم كه دشمن نیز داشته باشی......

نه كم و نه زیاد ..... درست به اندازه ،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قراردهند ،

كه دست كم یكی از آنها اعتراضش به حق باشد.....

تا كه زیاده به خود غره نشوی .

و نیز آرزو مندم مفید فایده باشی ، نه خیلی غیر ضروری .....

تا در لحظات سخت ،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است،

همین مفید بودن كافی باشد تا تو را سرپا نگاه دارد .

همچنین برایت آرزومندم صبور باشی ،

نه با كسانی كه اشتباهات كوچك میكنند ........

چون این كار ساده ای است ،

بلكه با كسانی كه اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر میكنند .....

و با كاربرد درست صبوریت برای دیگران نمونه شوی.

و امیدوارم اگر جوان هستی ،

خیلی به تعجیل ، رسیده نشوی......

و اگر رسیده ای ، به جوان نمائی اصرار نورزی ،

و اگر پیری ،تسلیم نا امیدی نشوی...........

چرا كه هر سنی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است

بگذاریم در ما جریان یابد.

امیدوارم سگی را نوازش كنی ، به پرنده ای دانه بدهی و به آواز یك

سهره گوش كنی ، وقتی كه آوای سحرگاهیش را سر میدهد.....

چراكه به این طریق ، احساس زیبایی خواهی یافت....

به رایگان......

امیدوارم كه دانه ای هم بر خاك بفشانی .....

هر چند خرد بوده باشد .....

و با روییدنش همراه شوی ،

تا دریابی چقدر زندگی در یك درخت وجود دارد.

به علاوه امیدوارم پول داشته باشی ، زیرا در عمل به آن نیازمندی.....

و سالی یكبار پولت را جلو رویت بگذاری و بگویی :

" این مال من است " ،

فقط برای اینكه روشن كنی كدامتان ارباب دیگری است !

و در پایان ، اگر مرد باشی ،آرزومندم زن خوبی داشته باشی ....

و اگر زنی ، شوهر خوبی داشته باشی ،

كه اگر فردا خسته باشید ، یا پس فردا شادمان ،

غازید ...... ĥ باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بی

اگر همه اینها كه گفتم برایت فراهم شد ،

دیگر چیزی ندارم برایت آرزو كنم ......................

ویکتور هوگو

A M S E T I S
1st December 2010, 12:59 PM
You have to live moment to moment, you

Have to live each moment as if it is the

Last moment. So don’t waste it in

Quarreling, in nagging or in fighting.

Perhaps you will not find the next

Moment even for an apology.

از لحظه به لحظه زندگی کردن گريزي نيست.

بايد هر لحظه را چنان زندگی كني كه گوي واپسين لحظه است.

پس وقت را در جدل،گلايه و نزاع تلف نكن.

شايد لحظه بعد حتي براي پوزش طلبي در دست تو نباشد.

A M S E T I S
1st December 2010, 01:01 PM
When you think that all is hidden
and no one can see within
Remember, Friend,
God Can.




وقتي فكر مي كني همه چيز پنهان است
و هيچكس نمي تواند درون را ببيند
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند




And when you have reached the bottom
And you think that no one can hear
Remember my dear Friend
God Can.




وقتي به انتها مي رسي و گمان مي‌كني
کسي نيست تا صدايت را بشنود
به ياد داشته باش دوست عزيز من
خدا مي تواند





And when you think that no one can love
The real person deep inside of you
Remember my dear Friend,
God Does.




وقتي گمان ميبري كسي نمي تواند
به خود واقعي درون تو عشق بورزد
دوست عزيز من به ياد داشته باش
خدا مي تواند.

Rez@ee
1st December 2010, 06:47 PM
به تماشا سوگند و به آغاز كلام

و به پرواز كبوتر از ذهن

واژه اي در قفس است

حرفهايم، مثل يك تكه چمن روشن بود

من به آنان گفتم

آفتابي لب درگاه شماست

كه اگر در بگشاييد

به رفتار شما مي تابد

Rez@ee
6th December 2010, 07:44 PM
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز
دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین
بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند


http://pesari-bename-gham.persiangig.com/image/ererere.JPG

Rez@ee
8th December 2010, 10:12 AM
یک ماهی اقیانوس پرسید، "مرا ببخش، تو از من مسن تر هستی، پس می توانی به من بگویی: کجا می‌توانم آن چیزی را که اقیانوس نام دارد پیدا کنم؟
ماهی مسن تر پاسخ داد، "اقیانوس چیزی است که تو اکنون در آن هستی."

ماهی ناامید شده گفت، "آه؛ این است؟ ولی این آب است. آنچه من می‌جویم اقیانوس است." و او شناکنان دور شد تا جایی دیگر را بگردد.


همه جویای حقیقت هستند: همه کس در جست و جوی خداوند است، همه طالب معجزات هستند و رازهای منبع زندگی. و اوضاعی یکسان است: ماهی جوان‌تر از ماهی مسن‌تر می‌پرسد: «آن چیز که اقیانوس نام دارد چیست؟ من در موردش خیلی می شنوم.»



خداوند آن اقیانوسی است که شما در آن هستید، زیرا خداوند نام دیگری است برای زندگی.

شما هر لحظه خداوند را با تنفس‌هایتان به درون و بیرون می‌کشید. این خداوند است که در قلب شما می‌تپد. این خداوند است که در خون شما جاری است. خداوند مغزاستخوان شماست و استخوان‌ها و هوشمندی شما و خود آگاهی شماست.
ولی چون ماهی در اقیانوس زاده شده ، بسیار نزدیک است ، فکر می‌کند که این فقط آب است.

این فقط هوا است که شما تنفس می‌کنید. و مردم درست مانند آن ماهی در جست‌وجو هستند و هرگز نخواهند یافت ، تا زمانی که از جست و جو بازایستند و فقط به آنچه که خود هستند نظر کنند، و اینکه آگاهی‌شان چیست و زندگی‌شان چیست. و تعجب خواهند کرد که نیازی نبوده به جایی بروند. هرآنچه که آنان در بیرون و محیط اطراف در پی آن بودند، در درونی‌ترین هسته وجودشان در خودشان وجود داشته است.

تمامی جهان هستی خداوند است. این مذاهب هستند که این کذب را درست کرده‌اند که خداوند دنیا را خلق کرده است و بنابراین این فکر را داده‌اند که خدا و دنیا دو چیز هستند و بنابراین آنان باید در پی خداوند باشند.

من مایلم این دوگانگی را کاملاٌ نابود کنم. خداوند خالق نیست، بلکه خود خلقت است.

او در درختان وجود دارد و در رودخانه ها و در ماه و در خورشید و در تو.

بجز خداوند هیچ چیز وجود ندارد.

جوینده همان جستنی است و صیاد همان صید. و ناظر همان منظر است. و لحظه‌ای که این را دریابی، چنان آسودگی عمیقی خواهد آمد و چنان آرامش عمیقی بر تو نازل می‌شود که قبلاً در خواب هم نمی‌دیدی. چشمانت چنان شفافیتی خواهند یافت که در همه جا زیبایی خواهی دید: یک زیبایی وصف نانشدنی، یک خیر عظیم. در کوچکترین چیز این زندگی تپش کائنات را احساس خواهی کرد. این دنیا پرستشگاه ما است و این خدای ما است و ما بخشی از آن هستیم.

پرستنده از پرستیدنی جدا نیست. درک این وحدت زنده، دیانت واقعی است.

اوشو - کتاب روح عصیانگر

Rez@ee
10th December 2010, 09:32 AM
آقا قبول کن


http://img.tebyan.net/big/1388/12/9251635694202250621682452231604716222914.jpg

ما را به یک کلاف نخ آقا قبول کن
یـا ایّهـا العــزیز! أبانـا! قــبول کن
آهی در این بساط به غیر از امید نیست
یـا نـاامیدمــان ننـمـا یـا، قـبـول کن
از یـاد بـرده ایم شمـا را پـدر! ولی
این کودک فراری خود را قبول کن
رسم کریم نیست که گلچین کند، کریم!
مـا را سَـوا نکـرده و یک جـا قـبول کن
گر بی نوا و پست و حقیریم و رو سیاه
اما به جــان حضرت زهـرا قبـول کن
گندم که نه، مقام شما بود لاجَرَم
رمز هبوط آدم و حوّا، قـبول کن

مجید لشکری

Rez@ee
29th December 2010, 02:43 PM
من باد نیستم اما همیشه تشنه فریاد بوده ام
دیوار نیستم
اما اسیر پنجره ی بیداد بوده ام
نقشی درون آینه ی سرد نیستم
زیرا هر آنچه هستم ، بیدرد نیستم
اینان به ناله آتش درد نهفته را
خاموش می کنند و فراموش می کنند
اما من آن ستاره ی دورم که آبها
خونابه های چشم مرا نوش می کنند

Rez@ee
10th January 2011, 12:18 PM
قشنگ يعني تعبير عاشقانه اشكال



و عشق، تنها عشق



مرا به گرمي يك سيب مي كند مانوس.



و عشق، تنها عشق



مرا به وسعت اندوه زندگي ها برد،



مرا رساند به امكان يك پرنده شدن



- و نوشداروي اندوه؟



- صداي خالص اكسير مي دهد اين نوش.



***



و حال، شب شده بود.



چراغ روشن بود.



و چاي مي خوردند.



***



- چرا گرفته دلت، مثل آنكه تنهايي.



- چقدر هم تنها!



- خيال مي كنم



دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستي.



- دچار يعني



عاشق



- و فكر كن كه چه تنهاست



اگر كه ماهي كوچك، دچارآبي درياي بيكران باشد.



- چه فكر نازك غمناكي!



- و غم تبسم پوشيده نگاه گياه است.



و غم اشاره محوي به رد وحدت اشياست



- خوشا به حال گياهان كه عاشق نورند



و دست منبسط نور روي شانه آنهاست.



- نه، وصل ممكن نيست،



هميشه فاصله اي هست.



اگر چه منحني آب بالش خوبي است



براي خواب دل آويز و ترد نيلوفر،



هميشه فاصله اي هست.



دچار بايد بود



و گرنه زمزمه حيرت ميان دو حرف



حرام خواهد شد.



و عشق



سفر به روشني اهتزار خلوت اشياست.



و عشق



صداي فاصله هاست.



صداي فاصله هايي كه



- غرق ابهامند.



- نه،



صداي فاصله هايي كه مثل نقره تميزند



و با شنيدن يك هيچ مي شوند كدر.

هميشه عاشق در دست ترد ثانيه هاست

s.golgol
10th January 2011, 08:04 PM
آرزویم این است
نرود اشک در چشم تو هرگز مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه ی هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
و ترا دوست بدارد به همان اندازه
که دلت می خواهد.

e.einitabar
10th January 2011, 10:08 PM
آرزویم چیست؟


آرزویم این است که شوی محرم رازم


که شوی راز و نیازم


من ندانم که ازین عشق که در دل دارم


چه بسازم ؟

Rez@ee
13th January 2011, 07:26 PM
در من غم بيهودگيها مي زند موج

در تو غرور از توان من فزونتر

در من نيازي مي كشد پيوسته فرياد

در تو گريزي مي گشايد هر زمان پر

***

اي كاش در خاطر گل مهرت نمي رست

اي كاش در من آرزويت جان نمي يافت

اي كاش دست روز و شب با تار و پودش

از هر فريبي رشته عمرم نمي بافت

***

انديشه روز و شبم پيوسته اين است

من بر تو بستم دل ؟

دريغ از دل كه بستم

افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم

در پاي بتهائي كه بايد مي شكستم

***

اي خاطرات روزهاي گرم و شيرين

ديگر مرا با خويشتن تنها گذاريد

در اين غروب سرد دردانگيز پائيز

با محنتي گنگ و غريبم واگذاريد

***

اينك دريغا آرزوي نقش بر آب

اينك نهال عاشقي بي برگ و بي بر

در من،

غم بيهودگيها مي زند موج

در تو،

غروري از توان من فزونتر

s.golgol
14th January 2011, 12:10 AM
آرزو هايتان را يادداشت كنيد تا از ياد نبريد آنچه امروز داريد همان آرزوي ديروزتان است

Rez@ee
10th May 2011, 06:38 PM
عشق


احساسی نیست که بتوان آن را ساده انگاشت


عشق احساسی است که بایدآن را گرامی داشت


به بار آورد و از آن مراقبت کرد








(http://shervin8060.persiangig.com/DARHAM.htm)عشق


دلیل زندگی است

نارون1
10th May 2011, 08:30 PM
عشق بر دل می نهـد بنیـــاد را

آخر ای جان از که خواهم دادرا ؟

دیــگــران آزاد ســازند بـــنــده را

عشق بــنــده می کـنـــد آزاد را

کـــاشـکی هرگـــز نـزادم مـادرم

چون کــنم این بـخت مـادرزاد را ؟

خسرو و شیرین بهم در عشرتند

نــاله و زاریّ و غــم فـرهــــاد را

تـیشه ی فرهـاد و کوه بـیستون

می گــــدازد خــاره و پــــولاد را

از برای زلف مشک آمیز دوست

دوست دارم شانه ی شمشاد را

نارون1
10th May 2011, 08:31 PM
گرچه هیچ نشانه نیست اندر وادی
بسیار امیدهاست در نومیدی
ای دل! مبر امید که در روضه‏ى جان
خرما دهی، ار نیز درخت بیدی

ستایشگر
10th May 2011, 09:02 PM
آرزو همان زندگیست!!!!!!!!!!!!

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد