AreZoO
19th November 2010, 06:35 PM
شاخصه هاى مديران مردد و پيامد هاى آن؟
در دنیا هیچ چیز اسف بارتر از آن نیست كه شخصی مردد باشد و نتواند بین دو نظر یكی را برگزیند. مدیر مردد كسی است كه اثربخشی كمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است كه نسبت به وضعیت ، حساسیت كمتری دارد.
مدیر مردد و سازشكار ، مطیع و بیاراده است ، از تصمیمگیری طفره میرود وتصمیماتی اتخاذ میكند كه كمتر مورد قبول واقع میشوند. اغلب مبهم عمل میكند...
شاخصهای مدیر مردد و سازشكار :
مدیر مردد كسی است كه از رفتار وظیفهگرایی قوی و نیز رفتار رابطهگرایی قوی در موقعیتی استفاده كند كه به یكی از آنها نیاز باشد و یا به هیچكدام نیاز نباشد و او كسی است كه اثربخشی كمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است كه نسبت به وضعیت ، حساسیت كمتری دارد.
- بیش از حد از مشاركت استفاده میكند.
- مطیع و بیاراده است.
- از تصمیمگیری طفره میرود.
- تصمیماتی اتخاذ میكند كه كمتر مورد قبول واقع میشوند.
- آرمانگراست و مبهم عمل میكند.
- گاهی اوقات نظرات جدیدی ارائه میدهد اما همیشه ، بسیاری از آنها را كنار میگذارد.
وقتی فردی از سبك تلفیقی به طور غیر اثربخش استفاده كند مدیر مردد نامیده میشود.یكی از مسائل اصلی در مورد مدیران مردد این است كه مرتباً نظر خود را تغییر میدهند و همیشه با آخرین نفری كه حرف میزنند موافقت میكنند.
عدم اطمینان در طینت و جوهره افراد مردد است. مدیر مردد نمی داند كه رفتار وظیفهگرایی قوی را مورد استفاده قرار دهد یا رفتار وظیفهگرایی ضعیف را. از رابطهگرایی قوی استفاده كند یا از رابطهگرایی ضعیف. افراد مردد همیشه از جهات مختلف سردرگم هستند. مدیر مردد نمیتواند وضعیت را به خوبی درك كند و در مورد واقعیت بیاطلاع است.
نظرات مدیر مردد نشان دهنده فقدان دانش و عدم درك وضعیت از سوی اواست. نظرات او ممكن است وضعیت فعلی را به خوبی مشخص كند اما درك اساسی او را از مشكل واقعی منعكس نمیكند.
خلاصه اینكه ، او همه چیز را میپذیرد و این مسئله در فطرت اوست و از آنجایی كه نمیتواند وضعیت را به خوبی درك كند ، بسیار محتاطانه عمل میكند و همیشه میخواهد كه حتیالامكان به سرعت مسأله فیصله یابد.
از میان چهار سبك غیر اثربخشی میتوان گفت كه سبك مدیر مردد به طور بالقوه اثربخشترین در آنها ست. دست كم او سعی خود را میكند .
تصمیمگیری خوب اغلب به تولید چند سری راهحلهای كاملاً متفاوت منجر میشود. هر سری از این راهحلها به تنهایی میتواند به موفقیت منتهی شود در حالیكه تركیب دو یا چند سری از آنها میتواند منجر به شكست شود.
آنها كه نمیخواهند تصمیمگیری كنند تلاش میكنند تا بلافاصله چندین راه حل را بیازمایند لذا اثربخشی كمتری خواهند داشت. به عنوان مثال ، برخی اوقات مدیران با دو روش مختلف برای حل مشكلی خاص مواجه میشوند كه شامل افراد و سازمان است. یعنی یكی به نفع سازمان (یعنی جنبه كاری مسئله) و دیگری به نفع افراد (یعنی جنبه رابطهای مسئله) است. اگر هریك به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد ، میتواند موثر واقع شود و به سبك «استبداد خیراندیشانه» یا سبك «توسعه و سازندگی» منجر شود. اما آنها به جای انتخاب یكی از این دو راه حل به استفاده از هر دو راه حل اقدام میكنند.
سبك مدیر مردد ظاهراً استفاده از نوعی روش مدیریت است كه در آن برخی اوقات ،نظارت وجود دارد و برخی اوقات همه امور به حال خود رها میشود.
نحوه تغییر رفتار خود :
عبارات زیر نمایانگر رفتار مدیران مردد است. بنابراین وضع خود را با هریك از این عبارتها مقایسه كرده و در صورت لزوم نسبت به تغییر و اصلاح رفتار خود اقدام كنید.
میخواهم روابط را با رئیس بهبود دهم اما همیشه اقدام لازم را انجام نمیدهم.
میخواهم با مدیران سایر واحدها همكاری كنم اما این همكاری به ندرت آن طور كه میخواهم واقع میشود.
در زمان مواجه شدن با زیردستان تلاش میكنم كه وظیفه رابطهگرایی را تركیب كنم اما یكی از آن دو خراب میشود.
همیشه میگویم رابطه دوستانهای با مشتریان وجود داشته باشد اما اغلب حداكثر تلاش خود را نمیكنم.
همیشه میگویم برقراری رابطه دوستانه با عامه مردم برای سازمان مفید است اما برای حفظ آن تلاش نمیكنم.
در زمینه برنامهریزی كوشش میكنم اما این برنامه همیشه عملی نمیشود.
همیشه میگویم كه به سودمندی فنون نظارتی برای شركت معتقدم اما در این رابطه نظارتی انجام نمیدهم.
درباره اهمیت ارزشیابی و بررسی صحبت میكنم . اما آن طور كه شایسته است شخصاً درگیر نمیشوم.
به بهرهوری بالاتر و بیشتر علاقمندم اما این علاقه مشهود نیست و بنابراین بهرهوری صدمه میبیند.
این حقیقت را میپذیرم كه باید از اشتباهات خود درس گرفت اما فقط گاهگاهی از این گزارشها استفاده میكنم.
ایده و فكر كار گروهی را میپسندم اما اغلب قادر به یافتن راهی برای عملی كردن آن نمیباشم.
به نظر میرسد كه در برخی جلسات به وظیفهگرایی و در برخی به رابطهگرایی علاقمندم
1.مدیر مردد جوانب چندی را میآزماید زیرا نه خیلی قاطع است ، نه خیلی ملایم و نه خیلی مسئولیتگریز.
او نقطه حساسیت وضعیت را درك نمیكند.
مدیر مردد نمیداند كه به قول معروف كدام تكمه را فشار دهد ، بنابراین تمامی تكمههای موجود را آزمایش میكند.
2.مدیران مردد برخی اوقات- یعنی وقتی اوضاع مناسب نیست- از فنون مشاركتی استفاده میكنند.
مثلاً زمانی كه تصمیمی گرفته شده ، هنگامی كه تصمیم عادی و روشنی باید اخذ شود ، یا وقتی زیردستان حال و حوصله مشاركت را ندارند ، تصمیمگیری تحت این شرایط ، مطمئناً از تصمیمی كه مدیر گرفته است ضعیفتر خواهد بود.
بنابراین این گونه تصمیمات بسیار تردیدآمیزترند و هیچ مشكلی را حل نمیكنند.
3.مدیر مردد معمولاً در دام انتظارات ،روشها و اقدامات موجود گرفتار میشود. دلیل اصلی این گرفتاری آن است كه وی به علت نداشتن هیچگونه جهتگیری مشخص درونی ، باید در پی یافتن جهتگیری دیگری باشد.
بنابراین مدیر مردد با نظر آخرین فردی كه در دفترش بوده موافقت میكند تا نسبت به انتظارات زیردستان (اگرچه ممكن است به اثربخشی پائین منجر شود) عكسالعمل نشان دهد، تا قوانین را رعایت كرده باشد و همه چیز به طور یكنواخت و دائم جریان داشته و ادامه یابد. بنابراین وی به تفكر واقعی نیازی ندارد.
3.مدیران مردد از طریق مشاركت ، از درگیری اجتناب میكنند. حال اگر در این میان زیردستان قوی و مقتدر باشند ، این رویكرد به نزاع درونی میان دو گروه از زیردستان منتهی خواهد شد. مدیران مردد تأثیر ویرانگرانهای بر زیردستان دارند كه كار براساس طرح مشخص را ترجیح میدهند. نگرش تردیدآمیز ایشان به هدفگذاری ضعیف زیردستان منجر میشود.
زیرا آنها هیچ راهی برای پیشبینی جریانهای آینده ندارند.
1- مافوق
: 2- همكاران
: 3- زیردستان
: 4- مشتریها
: 5- عامه مردم
: 6- برنامهریزی
: 7- نظارت
: 8- ارزشیابی
: 9- بهرهوری
: 10- خطا و اشتباه
: 11- كار گروهی
: 12- جلسات :
در دنیا هیچ چیز اسف بارتر از آن نیست كه شخصی مردد باشد و نتواند بین دو نظر یكی را برگزیند. مدیر مردد كسی است كه اثربخشی كمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است كه نسبت به وضعیت ، حساسیت كمتری دارد.
مدیر مردد و سازشكار ، مطیع و بیاراده است ، از تصمیمگیری طفره میرود وتصمیماتی اتخاذ میكند كه كمتر مورد قبول واقع میشوند. اغلب مبهم عمل میكند...
شاخصهای مدیر مردد و سازشكار :
مدیر مردد كسی است كه از رفتار وظیفهگرایی قوی و نیز رفتار رابطهگرایی قوی در موقعیتی استفاده كند كه به یكی از آنها نیاز باشد و یا به هیچكدام نیاز نباشد و او كسی است كه اثربخشی كمتری دارد. شخص مردد نمونه بارزی از فردی است كه نسبت به وضعیت ، حساسیت كمتری دارد.
- بیش از حد از مشاركت استفاده میكند.
- مطیع و بیاراده است.
- از تصمیمگیری طفره میرود.
- تصمیماتی اتخاذ میكند كه كمتر مورد قبول واقع میشوند.
- آرمانگراست و مبهم عمل میكند.
- گاهی اوقات نظرات جدیدی ارائه میدهد اما همیشه ، بسیاری از آنها را كنار میگذارد.
وقتی فردی از سبك تلفیقی به طور غیر اثربخش استفاده كند مدیر مردد نامیده میشود.یكی از مسائل اصلی در مورد مدیران مردد این است كه مرتباً نظر خود را تغییر میدهند و همیشه با آخرین نفری كه حرف میزنند موافقت میكنند.
عدم اطمینان در طینت و جوهره افراد مردد است. مدیر مردد نمی داند كه رفتار وظیفهگرایی قوی را مورد استفاده قرار دهد یا رفتار وظیفهگرایی ضعیف را. از رابطهگرایی قوی استفاده كند یا از رابطهگرایی ضعیف. افراد مردد همیشه از جهات مختلف سردرگم هستند. مدیر مردد نمیتواند وضعیت را به خوبی درك كند و در مورد واقعیت بیاطلاع است.
نظرات مدیر مردد نشان دهنده فقدان دانش و عدم درك وضعیت از سوی اواست. نظرات او ممكن است وضعیت فعلی را به خوبی مشخص كند اما درك اساسی او را از مشكل واقعی منعكس نمیكند.
خلاصه اینكه ، او همه چیز را میپذیرد و این مسئله در فطرت اوست و از آنجایی كه نمیتواند وضعیت را به خوبی درك كند ، بسیار محتاطانه عمل میكند و همیشه میخواهد كه حتیالامكان به سرعت مسأله فیصله یابد.
از میان چهار سبك غیر اثربخشی میتوان گفت كه سبك مدیر مردد به طور بالقوه اثربخشترین در آنها ست. دست كم او سعی خود را میكند .
تصمیمگیری خوب اغلب به تولید چند سری راهحلهای كاملاً متفاوت منجر میشود. هر سری از این راهحلها به تنهایی میتواند به موفقیت منتهی شود در حالیكه تركیب دو یا چند سری از آنها میتواند منجر به شكست شود.
آنها كه نمیخواهند تصمیمگیری كنند تلاش میكنند تا بلافاصله چندین راه حل را بیازمایند لذا اثربخشی كمتری خواهند داشت. به عنوان مثال ، برخی اوقات مدیران با دو روش مختلف برای حل مشكلی خاص مواجه میشوند كه شامل افراد و سازمان است. یعنی یكی به نفع سازمان (یعنی جنبه كاری مسئله) و دیگری به نفع افراد (یعنی جنبه رابطهای مسئله) است. اگر هریك به تنهایی مورد استفاده قرار گیرد ، میتواند موثر واقع شود و به سبك «استبداد خیراندیشانه» یا سبك «توسعه و سازندگی» منجر شود. اما آنها به جای انتخاب یكی از این دو راه حل به استفاده از هر دو راه حل اقدام میكنند.
سبك مدیر مردد ظاهراً استفاده از نوعی روش مدیریت است كه در آن برخی اوقات ،نظارت وجود دارد و برخی اوقات همه امور به حال خود رها میشود.
نحوه تغییر رفتار خود :
عبارات زیر نمایانگر رفتار مدیران مردد است. بنابراین وضع خود را با هریك از این عبارتها مقایسه كرده و در صورت لزوم نسبت به تغییر و اصلاح رفتار خود اقدام كنید.
میخواهم روابط را با رئیس بهبود دهم اما همیشه اقدام لازم را انجام نمیدهم.
میخواهم با مدیران سایر واحدها همكاری كنم اما این همكاری به ندرت آن طور كه میخواهم واقع میشود.
در زمان مواجه شدن با زیردستان تلاش میكنم كه وظیفه رابطهگرایی را تركیب كنم اما یكی از آن دو خراب میشود.
همیشه میگویم رابطه دوستانهای با مشتریان وجود داشته باشد اما اغلب حداكثر تلاش خود را نمیكنم.
همیشه میگویم برقراری رابطه دوستانه با عامه مردم برای سازمان مفید است اما برای حفظ آن تلاش نمیكنم.
در زمینه برنامهریزی كوشش میكنم اما این برنامه همیشه عملی نمیشود.
همیشه میگویم كه به سودمندی فنون نظارتی برای شركت معتقدم اما در این رابطه نظارتی انجام نمیدهم.
درباره اهمیت ارزشیابی و بررسی صحبت میكنم . اما آن طور كه شایسته است شخصاً درگیر نمیشوم.
به بهرهوری بالاتر و بیشتر علاقمندم اما این علاقه مشهود نیست و بنابراین بهرهوری صدمه میبیند.
این حقیقت را میپذیرم كه باید از اشتباهات خود درس گرفت اما فقط گاهگاهی از این گزارشها استفاده میكنم.
ایده و فكر كار گروهی را میپسندم اما اغلب قادر به یافتن راهی برای عملی كردن آن نمیباشم.
به نظر میرسد كه در برخی جلسات به وظیفهگرایی و در برخی به رابطهگرایی علاقمندم
1.مدیر مردد جوانب چندی را میآزماید زیرا نه خیلی قاطع است ، نه خیلی ملایم و نه خیلی مسئولیتگریز.
او نقطه حساسیت وضعیت را درك نمیكند.
مدیر مردد نمیداند كه به قول معروف كدام تكمه را فشار دهد ، بنابراین تمامی تكمههای موجود را آزمایش میكند.
2.مدیران مردد برخی اوقات- یعنی وقتی اوضاع مناسب نیست- از فنون مشاركتی استفاده میكنند.
مثلاً زمانی كه تصمیمی گرفته شده ، هنگامی كه تصمیم عادی و روشنی باید اخذ شود ، یا وقتی زیردستان حال و حوصله مشاركت را ندارند ، تصمیمگیری تحت این شرایط ، مطمئناً از تصمیمی كه مدیر گرفته است ضعیفتر خواهد بود.
بنابراین این گونه تصمیمات بسیار تردیدآمیزترند و هیچ مشكلی را حل نمیكنند.
3.مدیر مردد معمولاً در دام انتظارات ،روشها و اقدامات موجود گرفتار میشود. دلیل اصلی این گرفتاری آن است كه وی به علت نداشتن هیچگونه جهتگیری مشخص درونی ، باید در پی یافتن جهتگیری دیگری باشد.
بنابراین مدیر مردد با نظر آخرین فردی كه در دفترش بوده موافقت میكند تا نسبت به انتظارات زیردستان (اگرچه ممكن است به اثربخشی پائین منجر شود) عكسالعمل نشان دهد، تا قوانین را رعایت كرده باشد و همه چیز به طور یكنواخت و دائم جریان داشته و ادامه یابد. بنابراین وی به تفكر واقعی نیازی ندارد.
3.مدیران مردد از طریق مشاركت ، از درگیری اجتناب میكنند. حال اگر در این میان زیردستان قوی و مقتدر باشند ، این رویكرد به نزاع درونی میان دو گروه از زیردستان منتهی خواهد شد. مدیران مردد تأثیر ویرانگرانهای بر زیردستان دارند كه كار براساس طرح مشخص را ترجیح میدهند. نگرش تردیدآمیز ایشان به هدفگذاری ضعیف زیردستان منجر میشود.
زیرا آنها هیچ راهی برای پیشبینی جریانهای آینده ندارند.
1- مافوق
: 2- همكاران
: 3- زیردستان
: 4- مشتریها
: 5- عامه مردم
: 6- برنامهریزی
: 7- نظارت
: 8- ارزشیابی
: 9- بهرهوری
: 10- خطا و اشتباه
: 11- كار گروهی
: 12- جلسات :