توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مصاحبه با كارآفرينان
MR_Jentelman
19th November 2010, 02:30 PM
مصاحبه با خانم مهری جوادزاده مدیر عامل شركت صادراتی صنعتی و معدنی سپهر (http://www.52511.mihanblog.com/post/1306)
خانم مهری جوادزاد در سال۱۳۷۹ به عنوان صادر کننده نمونه کشور شناخته شد وی از شرکتکنندگان در دورههای طرح ملی ترویج كارآفرینی و توانافزایی زنان كارآفرین که در سال ۱۳۸۲ توسط خانه پژوهش نواندیش و با حمایت دفتر امور بانوان وزارت کشور اجرا شد، میباشد. و در حال حاضر نیز در انجمن زنان مدیر کارآفرین در زمینه بسترسازی برای ورود جوانان به این حیطه تلاش می کند.
سازمان همیاری و اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاه ها مصاحبهای با ایشان انجام داده که در زیر میآید:
لطفاً خودتان را معرفی نموده و درباره رشته تحصیلی و محل تحصیل خود توضیحاتی بفرمائید...
من مهری جوادزاده متولد سال 1335 هستم. تحصیلاتم در رشته كامپیوتر از آمریكا میباشد. از سال 1356 كه به ایران برگشتم تقریباً بطور مداوم (البته به غیر از 3 سالی كه درگیر بدنیا آمدن دخترم و مهدكودك گذاشتن او بودم) همیشه مشغول به كار در رشتههای مختلف بودهام.
دوران تحصیلتان را چگونه گذراندید؟
من در رشته ریاضی خواندم سپس اینجا در برنامهریزی كاربرد كامپیوتر قبول شدم، بعد از 2 سال به امریكا رفتم و در آنجا ادامه تحصیل دادم و بعد به ایران بازگشتم.
آیا در دوران كودكی رؤیاها و آرزوهایی داشتید كه به كجا برسید و آیا فكر میكردید كه زمانی به جایی كه اكنون هستید برسید؟
خیر. اما میتوانم بگویم كه از بچگی خیلی فعال بودن را دوست داشتم و همیشه مشغول كار بودم یا مسابقه دوچرخهسواری میدادیم و یا ... همیشه حس رقابت در من وجود داشت، البته چیز چندانی یادم نمیآید اما معمولاً آدم در بچگی، بچگی میكند.
اگر ممكن است قبل از طرح سؤالات تخصصی، درباره سابقه و عملكرد و فعالیتهای شركت خود بفرمائید.
شركت صادرات صنعتی و معدنی سپهر شركتی است كه من به اتفاق دوستانم در مرداد ماه 74 تأسیس كردیم. كار سپهر صرفاً صادراتی است. در سال 80 به دلیل افزایش تقاضای مشتریهایمان، كارخانهای را در فیروزكوه خریداری كردیم كه كارخانه كشمشسازی بود اما دایر نبود بعد آن را تجهیز كردیم. ماشینآلات جدید آوردیم و در حال حاضر كارخانه صنایع سیمیندشت هم متعلق به شركت سپهر است كه من در آنجا هم سهامدار و هم عضو هیأت مدیره هستم.
شركت سپهر تحت عنوان یك شركت صادراتی كه میتواند تمام كالاهای ایرانی را صادر كند ثبت شده است. ما هم در ابتدا بیشتر روی صادرات محصولات صنعتی كار میكردیم. بطور مثال آلومینیوم قراضه از ارمنستان وارد میكردیم و آن را تبدیل به شمش ثانویه میكردیم و به كشورهایی مثل امارات و كره صادر میكردیم. مقدار زیادی از آلومینیوم تاجیكستان را ترانزیت كردیم و به بازار ژاپن رساندیم. این كارها را كردیم اما بعد با توجه به درخواست بازار چون ما را به عنوان صادر كننده كیفی میشناختند و میگفتند و مشتریها ما را به سمت صادرات محصولات كشاورزی نیز سوق دادند. البته من زیاد متأسف نیستم زیرا احساس من این است كه ما در بخش محصولات كشاورزی همواره یك خلاء بزرگ داریم و در خیلی از محصولات كشاورزی ما جزء صادر كنندهها و تولیدكنندههای رده 10 به بالای محصول در دنیا هستیم. پس در رابطه با صادرات كشمش نیز ما سومین صادر كننده بزرگ دنیا هستیم، پسته و بسیاری دیگر از محصولات كشاورزی هم همین طور اما متأسفانه به بسیاری از محصولات كشاورزی، كم لطفی شده است. اگر واقعاً در بخش محصولات كشاورزی كار بشود ما واقعاً حتی میتوانیم صادرات محصولات كشاورزی را به بالای 5 میلیارد دلار در سال برسانیم. متأسفانه در این زمینه بسیار كم كار شده است. روشهای فراوری، هنوز در بسیار از كارخانهجات ما سنتی هستند. ما مجتمعهایی كه بتوانند در حد بالا و با حداقل هزینه محصول تولید كنند نداریم. اینها نقطه ضعفهایی است كه ما امیدواریم با توجه به افزایش درآمد نفتیمان بتوانیم از محل درآمد نفت سرمایهگذاری خوبی در این بخش كنیم.
جرقه كاری را كه انجام می دهید چگونه و توسط چه كسی زده شد؟ آیا از ایده خودتان استفاده كردید؟
ببینید من همانطوریكه گفتم در تمام عمرم كار كردهام و در بسیار از فعالیتها، البته همیشه در بخش خصوصی شركت كردهام. من پیشتر هم در بخش بازرگانی كار كرده بودم. قبل از تأسیس شركت سپهر تجربه خیلی خوبی را برای خودم به عنوان ذخیره داشتم. مثلاً سال 65-64 قائم مقام مدیر عامل كارخانجات نورد و پروفیل ساوه بودم. آن موقع، اولین صادرات لوله و پروفیل ایران را انجام دادیم در مبین كالا كه مشاور مدیر عاملشان بودم برای اولین بار كنتور برق ایران را در مناقصات بینالمللی به كشور اردن فروختیم. منظورم این است كه من با اندوختهای از تجربه در زمینه صادرات این كار را كردم شروع كردم و این یك الهام نبود و قبلاً كار كرده بودم و خوب میشناختم و فقط در یك دوره خاصی حس كردم كه دیگر نمیخواهم برای كسی كار كنم و میخواهم خودم كار را انجام بدهم. حقیقت این است كه خیلی هم متأسف نیستم و از اینكه جسارت كردم و تصمیم خودم را گرفتم خوش بودم. هنگامیكه شركت خودم را تأسیس كردم، یك شركت از روی كاغذ با 5 میلیون سرمایه در آن زمان را به جایی رساندیم كه در سال 79 صادركننده نمونه كشور شد و من از آقای خاتمی لوح تقدیر گرفتم به عنوان اولین خانمی كه در بخش صادرات این جایزه را برد و بعد از آن هم به عنوان كارآفرین نمونه در جاهای مختلف از ما تقدیر شد. مخلص كلام اینكه خودم احساس میكنم بسیار توانستم تغییر ایجاد كنم و خودم هم راضی هستم. مثلاً الان میبینم كه كارخانهای با 25 كارگر داریم كه دارند كار میكنند و كارخانهای دایر است و به هر حال یك چرخ كوچكی را به تجربه كاری كه داشتیم در مملكت شروع به چرخاندن كردهایم.
آیا از لحاظ مالی مشكلات خاصی داشتید و آیا دولت و كسی شما را حمایت كرده است؟
البته كه مشكل داشتیم. هیچ كس نیست كه بخواهد كاری كند و مشكل مالی نداشته باشد زیرا آرزوهای ما بیشتر از جیب ما حركت میكند و این همواره مشكلی بزرگ است و حتی همین امروز هم من گمان میكنم كه اگر بتوانم 1 میلیارد سرمایه فراهم كنم بسیاری از كارها را می شود تغییر داد، ماشینآلات جدید میآورم، كارخانه را توسعه میدهم و مسائل مالی همیشه همراه كار بزرگ كردن هست. اما من همیشه به همه جوانها توصیه میكنم كه برای شروع كسب و كار جدید خودشان آنقدر باید خوب فكر كرده باشند كه بتوانند دیگران را متقاعد كنند كه سرمایهشان را در اختیار شما قرار بدهند. اولین كسانیكه به ایدههای آدم اعتقاد پیدا میكنند معمولاً نزدیكان هستند مثلاً اشخاصی كه بتوانند از لحاظ مالی و تأمین سرمایه كمك كنند. در واقع سرمایه اولیه كسب و كار معمولاً از محلی میآید كه جنبه رسمی ندارد و یا از پس انداز شخصی تأمین میشود . مثلاً خود من با پسانداز شخصی كه حاصل چند سال كار كردنم بود توانستم سرمایهگذاری كنم. اینكه فكر كنیم چون پول نداریم در اولین قدم به سراغ بانك یا دولت برویم اصلاً در هیچ جای دنیا جواب نمیدهد بخصوص در مورد كارآفرینی من مطالعات فراوانی كردهام. بطور مثال سایتی به نام GEMوجود دارد كه آماری درباره مطالعات سالیانه 74 كشور جهان ارائه میدهد و بسیار جالب است كه شما متوجه میشوید كه تمام كشورهای دنیا بر این عقیده هستند كه سرمایه اولیه اقدام و دوستان است و كسانیكه شما را خوب میشناسند و قابلیت شما را میدانند. من اصلاً از طرف دولت حمایتی نشدم. با 5 میلیون سرمایه شروع كردیم و حتی پروژهای را میخواستیم شروع كنیم بین دوستان و شركا میگشتم و كمك مالی میگرفتم و البته لازم به ذكر است كه پروژهها از قبل تعیین و مشخص شده بودند و پس از این مدت به سراغ بانك رفتیم زمانیكه كاری برای ارائه و عرضه به بانك داشتیم شروع كردیم به وام گرفتن.
نخستین باری كه عنوان كارآفرین به شما داده شد چه زمانی بود؟
یكی از خانمها به نام خانم صابر برای كار بر روی پروژه فوق لیسانس خود با چند نفر مثل من صحبت كردند و بعد از آن بود كه ایشان گفتند كه شما را میتوان به عنوان كار آفرین شناخت و من تازه در آن زمان فهمیدم كه كارآفرین هستم.
البته من گمان میكنم افرادی كه ما را از بیرون میبینند به ما عنوان كارآفرین میدهند وگرنه از دیدگاه خود كارآفرین ما فقط داریم كار میكنیم .
بنابراین من نیستم كه كارآفرین را تعریف میكنم بلكه دیگران گمان میكنند كه من كارآفرین هستیم.
آیا كارآفرینی شرایط سنی خاصی میطلبد؟
به هیچ عنوان. مهم این است كه اولاً فكر خلاق داشته باشید و بتوانید كاری را برای اولین بار و یا بصورت متفاوت انجام دهید و جرأت و جسارت داشته باشید كه پیش روید. به نظر من بیشترین و بزرگترین خصوصیت داشتن فكر خلاق است یعنی آنقدر به محیط خود حساس باشید كه ببینید چه كاری را میشود انجام داد كه بهترین باشد و كسی دیگر آنطور فكر نكرده باشد و جرأت داشته باشید كه به آب و آتش بزنید چون خیلیها این ایدهها را دارند ولی حاضر نیستند كه ریسك كنند، بنابراین قدرت قبول شكست خوردن بسیار مهمتر از موفق شدن و موفق بودن است.
از نظر شما كارآفرینی یك مسأله ذاتی یا اكتسابی است؟
من فكر میكنم كه كارآفرینی را میتوان پرورش داد یعنی مثلاً از سنین كودكی كارآفرینی را به عنوان یك ارزش برای بچه هایمان تعریف كنیم بسیار مفید خواهد بود و بنابراین قطعاً از داخل آن كارآفرین در میآید. ما در حال حاضر از كودكی بیشترین سرمایهگزاری را طوری برای بچههایمان انجام میدهیم كه مثلاً تحصیلكرده شوند، به دانشگاه بروند و ... حالا اگر كسب و كار و علاقه به كار را از كودكی در آنها تقویت كنیم آن كودك از بچگی با آن ایده بزرگ میشود و حس میگیرد. متأسفانه در سیستم تربیتی امروز ما كار كردن یك ضد ارزش است و ما داریم به بچههایمان یاد میدهیم كه كار نكنند و دست به كاری زدن عیب است و گمان میكنم چون داریم آنها را برای تحصیل یا مدارج بالا آماده میكنیم بنابراین نباید كار دیگری به آنها محول كنیم.
وظیفه دولت در قبال مسأله كارآفرینی در جوانان چگونه است؟
متأسفانه از آنجایی كه شماها بچههای نسلی هستید كه همه چیزتان را كوپن دولتی بهتودن داده فكر میكنید دولت چیز بزرگی مثل خداست كه سرنوشت دست دولت است. من به شما بگویم كه خداوند روزی دهنده است و نه دولت و هر كسی كه به شما میگوید كه سرنوشت شما دست دولت است فقط دارد شما را به بیراهه میكشد.
دولتیها هم آدمهایی مثل من و شما هستند كه منابعی را در اختیار دارند كه نمیتوانند به تك تك من و شما پاسخ بدهند و این شما هستید كه باید بدانید كه هر انسانی در نهایت نتیجه تصمیمات و اقدامات خودش است.
موفقیت شما فقط بستگی به فعالیت، فكر و تصمیمگیری شما دارد. هیچ كس دیگری بعد از 25 سال از شما نخواهد پرسید كه حالا كه موفق شدی دولت برای شما چه كرد. اما اگر شكست بخوری و به امید این باشی كه كس دیگری مسئول زندگی شماست و هیچ كاری نكنی و در زندگیت شكست بخوری، بعد از 25 سال عواقب این شكست فقط برای شماست و آن وقت است كه میبینی دوستانت چقدر از شما جلو هستند زیرا آنها دستشان را به زانوی خودشان گرفتهاند و تلاش خود را كردهاند و من به امید هیچ كس دیگری نمیمانم. ما حداقل روزی 17 دفعه میگوئیم (ایاك نعبد و ایاك نستعین) یعنی من از هیچ كس غیر از تو استعانت و كمك نمیخواهم اگرمسلمانیم و نماز میخوانیم چطور میگوئیم از دولت كمك میخواهیم.
چه كسی مشوق شما بوده؟
من تقریباً با هیچكس كاری نداشتم. من فقط باید از پدر و مادرم تشكر كنم كه آنقدر به من اطمینان كردند كه در مورد هر كاری كه میكردم هیچ وقت ساز منفی نمیزدند. من حتی در دوران كودكی در حالیكه دختر یكدانه بودم خیاطی میكردم و كار میكردم و هیچكس كسر شأن نمیدانست كه من كار كنم و هیچ وقت نگفتند كه این كار عیب دارد و ... متأسفانه یكی از گرفتاریهای نسل امروز این است كه پدر و مادرها ول نمیكنند و تمام مدت میخواهند سكان زندگی آنها را در دست بگیرند در حالیكه ما با این شیوه بچهها را از زندگی كردن باز میداریم.
از آنجائیكه یك كارآفرین زن هستید آیا در مسائل كاری مشكلی با آقایان داشتهاید؟
اصلاً دلیل اینكه این تفكر در بخش غیر حرفهای زنان بوجود آمده این است كه خانمها خودشان اعتماد به نفس كمی دارند و دوم اینكه حاضر نیستند تلاش كنند تا برتر باشند. من شاید بیشترین حمایتها را از آقایان داشتم مثلاً هنگامی كه با آنها صحبت میكردم چون میدیدم واقعاً با تمام وجود مایه میگذارم و اطلاعات كافی دارم بیشترین حمایتها را میكردند. خانمها متأسفانه نمیدانند چه میخواهند. اگر آقایی به شما بگوید كه حرف شما ایراد دارد آن خانم فكر میكند كه آن آقا فقط قصد تحقیر دارد و گمان نمیكند كه شاید آن آقا واقعاً در پی راهنمایی است. اگر ایدههای عملی و خوب داشته باشید قطعاً میتوانید برای دیگران اثر داشته باشید. وقتی پیش كسی میروید و از او چیزی میخواهید واقعاً بدانید كه چه چیزی میخواهید كه این نوعی تعامل است.
در حال حاضر بحث درباره كارآفرینی و اشتغال بسیار داغ و جنجالی است؟ شما چه مطالعاتی میكنید و آینده كارآفرینی را چطور میبینید؟
بحث اشتغال كاملاً روشن و واضح است. هر كشوری مقداری سرمایه داردكه میتواند با آن كار ایجاد كند. اگر سرمایه داشته باشیم كه بخواهیم پل بسازیم سیمان، میلگرد، بتن، نیرو، ماشین و ... نیاز داریم. همه اینها احتیاج به این دارند كه با هم مخلوط شوند تا سرمایه به كار بیفتد اما اگر همه امكانات وجود داشته باشد اما پول نداشته باشیم همه امكانات بیمصرف باقی میمانند. ما در یك دوره كوتاه، افزایش بیرویه جمعیت داشتیم. ایراد من به دستاندركاران این است كه جوانی كه امروز 25 ساله است و شما 25 سال پیش برایش شناسنامه صادر كردید برنامهریزی شما الان كجاست كه آن شخص 25 ساله الان سر كار برود. حداقل این است كه امروز فكرتان را جمع كنید كه برای كودكی كه امروز شناسنامه صادر میشود 25 سال دیگر كار مناسب وجود داشته باشد.
دوم اینكه درآمد مملكت به اندازهای نیست كه تمام كارهای مربوط به اشتغال را انجام بدهد و بنابراین اقتصادی كه 70% آن دست دولت است متأسفانه فعال نیست اگر همین 70 درصد بهینه شود ما یك عالمه فرصت اشتغال داریم. اگر قرار بود تواناییهای ما آنقدر زیاد باشد كه دیگران برای جوانهایمان كار ایجاد كنند آن وقت مسأله كارآفرینی اینقدر جذاب نمیشد و واقعیت این است كه اگر برای تمام افراد موقعیت شغلی فراهم بود اصلاً كسی نبود كه به مسأله كارآفرینی فكر كند و یا برنامهریزی كند. چون مملكت در شرایط فعلی امكان ایجاد اشتغال برای همه را ندارد ما داریم كارآفرینی را به عنوان یك آلترناتیو ترویج میكنیم و میخواهیم به جوانها بگوییم كه درست است كه همه شما نمیتوانید در استخدام كس دیگری باشید اما این آخر دنیا نیست و وجود این همه جوان خودش زمینهساز بستری برای سرویس دادن به آنها است. الان كسب و كارهای فراوانی ایجاد شده كه فقط به جوانان كار میدهد و كارآفرینی از این جهت در ایران و در بسیاری از كشورهای دیگر یكی از موتورهای به كار گرفتن نیروی انسانی است. مثلاً وقتی شركتی را تأسیس میكنیم در سالهای اولیه كسی چندان انتظار ندارد كه تعداد بسیاری شاغل شوند اما پس از چند سال این توقع ایجاد میشود كه تعداد بیشتری شاغل شوند.
در پایان هر توصیهای برای جوانان دارید بفرمائید...
من فكر میكنم كه جوانها خودشان باید به این باور برسند كه در نهایت عمرش پیش رویشان زندگی و مسئولیت خودشان است. با آن چه میخواهند بكنند واقعاً بستگی به خودشان دارد.
من از روز اول همیشه میخواستم اول باشم و از اینكه بهتر نباشم خیلی ناراحت میشدم. البته منظورم غرور و تكبر نیست بلكه به عنوان یك رقابت سالم و احساس اینكه چرا من از بقیه جلوتر باشم باعث شد كه به اینجا برسم. رقابت بسیار چیز خوبی است. كسی موفقتر است كه بخواهد كارش از بقیه بهتر باشد چون انسانها از لحاظ انسانی فرقی ندارد اما كاری كه میكنیم متفاوت است و بنابراین باید بهتر بودن و بخواهیم تا بهتر بشویم چرا كه بهتر بودن را خواستن به انسان انگیزه میدهد كه تلاش بیشتری كنیم و اگر زمین خوردیم یاد بگیریم كه دوباره بلند شویم و جلو برویم.
منبع:پایگاه اطلاع رسانی خانه کارآفرینان ایران
MR_Jentelman
19th November 2010, 02:32 PM
كارآفرینی كه دشت آدمخوار را به پستهزار تبدیل كرد (http://www.52511.mihanblog.com/post/1294)
محمود بارانی یك كارآفرین بخش كشاورزی با ابتكار خود، دشت آدم خوار واقع در زرندیه ساوه را از زمین بایر به باغ بارور تولید پسته صادراتی ارگانیك تبدیل كرد.به گزارش فارس ، محمود بارانی باغدار پیشرو تولید كننده پسته ارگانیك (تولید بدون كود و سم شیمیایی ) در منطقه زرندیه ساوه معروف به دشت آدمخوار، كه از سال 63 در این دشت بایر اقدام به ایجاد باغ پسته كرده و هم اكنون منطقه زرندیه به یك قطب تولید پسته ارگانیك تبدیل شده است. وی كه خود را اصالتا اهل رفسنجان معرفی كرد، گفت: در تهران زندگی میكردم كه در سال 62 یكی از دوستان پیشنهاد داد، زمینی را در زرندیه ساوه تهیه كرده و میخواهد از مشاوره من به عنوان فرد با تجربه در تولید پسته استفاده كند كه ابتدا 100 هكتار زمین و یك حلقه چاه از او خریدم و شروع به كار اساسی تسطیح زمین و هموار كردن آن كردم و سپس ردیفهای درخت به صورت شمال و جنوب در فاصله هر ردیف 6 متر فاصله هر درخت 2 متر اقدام به احداث باغ كردم كه برای هر هكتار 35 تا 40 میلیون تومان هزینه و 10 سال زمان مورد نیاز است تا باغ پسته به بازدهی اقتصادی برسد.
بارانی افزود: برای هر دو و نیم تا 3 هكتار باغ پسته یك لیتر در ثانیه آب مورد نیاز است و همچنین بافت خاك باید رسی باشد. وی افزود: تا سال 74 هیچ كس كار من را در منطقه زرندیه تایید نمیكرد و میگفتند زمین این منطقه استعداد ندارد و افراد محلی خرافاتی داشتند كه میگفتند، هیچ درختی سبز نمیشود و اینجا منطقه نفرین شده است اما به یاری خداوند درختان پسته سبز شدند و بعد از سال سوم یا چهارم پیوند زده شدند.
وی افزود: در حال حاضر با پیش رو بودن بنده در منطقه زرندیه سایر كشاورزان تشویق شدند و 5 هزار و 300 هكتار پسته كاری در منطقه ایجاد شده و تولید 5 تن پسته خشك در هكتار به دست میآید، در حالی كه میانگین تولید دشت 2.5 تن در هكتار است. بارانی تاكید كرد: سال گذشته با وجود خشكسالی سالهای قبل و زیان ناشی از آن 600 تن پسته صادر كردم و در مجموع حدود 800 تن پسته از این باغ تولید شد.
این كشاورز در مورد افلاتوكسین پسته گفت كه پایین تر از استاندارد اتحادیه اروپا است و آب شور منطقه زرندیه كمك میكند تا آفات پسته از بین برود. وی از كشاورزان و مدیران خواست به جای به كار بردن واریتههای مختلف پسته كه باعث ایجاد آفات میشوند از رقم فندوقی پسته استفاده كنند كه كمترین آفات در آن اثر دارد. وی افزود: 10 تا 20 هكتار زمین پسته كاری با 10 سال زمان حداقل 400 تا 500 میلیون تومان سرمایه میخواهد و تجربه این كار بسیار موثر است و اگر یك سال به دلیل خشكسالی و یا سرما زدگی محصول از بین رفت، نباید باغ رها شود، بلكه هزینه باغ حتما باید پرداخت شده و رسیدگی به آن تعطیل نشود.
بارانی افزود: استاندارد پسته این است كه هر 30 تا 32 عدد یك اونس وزن داشته و كیلویی 8 دلار به فروش برسد. وی افزود: پسته ارگانیك كیلویی 15 تا 20 دلار به صورت عمده فروشی و 31 دلار به صورت خرده فروشی در بازارهای اروپا فروخته میشود. این كشاورز نمونه گفت: پسته شامل 3 ثلث است كه هزینه جاری مدیریت و بخش سود را تشكیل میدهد و اگر یك سال در گرما زدگی یا سرما زدگی درگیر باغ شود، نباید از ثلث هزینه آن كاسته شود و رسیدگی به باغ انجام شده تا سال بعد محصول بدهد. وی در مورد به كار گیری مهندسان كشاورزی گفت: متاسفانه برخی مهندسان كشاورزی فقط درسهای نظری خوانده و فرق بین درخت پسته و یا انجیر را نمیدانند و حاضرند با ماهی 250 هزار تومان مشغول كار شوند، اما پشت میز باشند، ولی من به عنوان یك كشاورز دنبال راننده حرفهای برای 36 دستگاه تراكتور با حقوق ماهیانه 500 هزار تومان میگردم و كسی پیدا نمیشود. وی افزود: برای 700 هكتار باغ سالی 4 میلیون تومان هزینه میشود كه سال گذشته 5 میلیون درآمد داشته كه یك میلیارد تومان آن سود بوده است. بارانی افزود: برای هر هكتار 40 تا 60 تن كود حیوانی به وسیله كانال كود به درخت داده میشود. این كشاورز پیشرو با بیان اینكه نیاز باغ پسته كود پتاس است اما عمده كودهای وارداتی فسفر است و استفاده از كود ازت در پسته جواب نمیدهد، در مورد مراحل اخذ مجوز ارگانیك پسته زرندیه گفت: این مجوز از شركت bcs آلمان بعد از 2.5 سال رد یابی آثار سم و كود بر روی محصول اخذ شده و محصول تولیدی به شكل ارگانیك به اروپا صادر میشود.
وی تاكید كرد: حتی یك درصد از تسهیلات بانكی استفاده نكرده و گرچه از 2 سال قبل درخواست تسهیلات آبیاری تحت فشار و قطرهای داشته اما مراحل اداری بسیار پیچیده و مجوزهای عجیب و غریب برای وام لازم است كه از گرفتن وام صرفه نظر كردم. وی در مورد بیمه محصول گفت: چون شركت بیمه كشاورزی به صورت دولتی است به همه باغها به یك چشم نگاه میكند در حالی كه هر باغ و هر درخت حق بیمه خاص خود را دارد. بارانی افزود: وجود موش در باغ پسته امری بسیار عادی است كه متاسفانه عامه كشاورزان از سمهای قوی استفاده میكنند كه به زیان محصول است اما من با پرورش 30 تا 40 گربه در باغ بدون استفاده از سم در فصل لازم گربهها را به جان موشهای میاندازم و به وسیله شكار گربه موشها از بین میروند.
وی تاكید كرد: 5 هزار سال سابقه پسته كاری در ایران وجود دارد، در حالی كه مصرف كود 70 سال و مصرف سم 50 سال قدمت دارد و باید از آن جلوگیری كرد.
وی افزود: فرمول مصرف كود 4-6-8 یعنی 4 درصد ازت ، 6 درصد فسفات و 8 درصد پتاس فرمول مجاز اتحادیه اروپا برای پسته است. وی تاكید كرد: استفاده از كود و سم باغ های پسته را زود پیر میكند در حالی كه باغهای 250 ساله ارگانیك سرحال هستند اما برخی باغهای 30 تا 40 ساله به واسطه مصرف كود و سم مریض شدهاند. بارانی تاكید كرد: اگر آفات 10 تا 15 درصد نیز خسارات زد نباید سم استفاده شود، زیرا خود سم مقاومت درخت را نیز كاهش میدهد. محمود بارانی در باغ خود ابتكار جالبی به خرج داده كه با ایجاد یك سایه انداز و پر كردن پوشال در سطح و دیوارههای آن یك كولر طبیعی بزرگی به انداز یك اتاق بزرگ درست كرده و گرمای كویر را به خنكای دلپذیری تبدیل كرده است. این كشاورز تاكید كرد تجربه ایجاد باغ و نگهداری حرفهای از باغ پسته در فكر و ذهن و اندیشه كشاورزان امثال من است كه متاسفانه در هیج جا ثبت و ضبط نشده و حتی مهندسان كشاورزی رشته باغبانی آن را نمیخوانند و نمی دانند و بهتر است این تجربهها منتقل شود. بارانی در مورد نقش كویر در شیرینی شدن پسته گفت: تنش اختلاف دما بین شب و روز كه باید حداقل 20 درجه باشد باعث شیرین شدن پسته میشود كه در آمریكا چون این امكان طبیعی نیست به صورت مصنوعی با پاشیدن روغن گورك این تنش را ایجاد میكنند اما پاسخ نداده است. وی افزود: درجه حرارت در روزهای زرندیه ساوه تا 40 درجه و در شب 17 تا 24 درجه است كه این اختلاف بیش از 20 درجهای باعث شیرین شدن پسته و كیفیت آن میشود. بارانی در مورد دستمزد كارگر گفت: برای جمع كردن پسته هر كیلو 50 تومان دستمزد میپردازیم كه اگر 100 كیلو در روز جمع كند 5 هزار تومان، 400 كیلو 20 هزار تومان و برخی كارگران 800 تا 900 كیلو پسته در روز جمع آوری كردند كه حدود 40 تا 45 هزار تومان دستمزد دریافت كردهاند. وی افزود: چون منطقه زرندیه بكر است و موارد قرنطیه را رعایت كردهایم شكر خدا آفت وارد این منطقه نشده است. وی در مورد آفات حشره سن و زنجره گفت: این آفات بر روی رقم اكبری و احمد آقایی قرار میگیرد اما بر روی پسته فندوقی اثر ندارد. برای مقابله با حشره سن به جای استفاده از سم، این حشرات توسط كارگران و با دست از باغ جمع آوری میشود. خسرو قهرمانی معاون فنی مدیریت جهاد كشاورزی شهرستان زرندیه با بیان اینكه این شهر حتی برای همسایگان ناشناخته مانده است گفت: از سال 85 از بخش ساوه به عنوان شهرستان تبدیل شده كه 420 هزار هكتار مساحت دارد. وی افزود: در استان مركزی 9 هزار و 500 هكتار باغ پسته وجود دارد كه 7 هزار و 80 هكتار در زرندیه وجود دارد. همچنین 478 هكتار باغ سیب رقم گلاب كهنز و 2 هزار و 100 هكتار بادام و انگور كندری در این شهرستان وجود دارد. وی افزود: 450 هكتار باغ گردو و 6 هزار و 100 هكتار كشت گندم آبی و 15 هزار هكتار گندم دیم و 6 هزار و 100 هكتار جوی آبی و 300 هكتار جوی دیم و 60 هكتار حبوبات دیم مانند نخود و لوبیا كشت میشود. قهرمانی تاكید كرد: یك كشاورز نمونه 11 تن در هكتار جو آبی و 3 تن و 532 كیلو گندم دیم و 4 تن و 458 كیلوم كلزا از یك هكتار برداشت كرده است. وی افزود: رقم جو محلی به نام فصیح با عملكرد 11 تن و 330 كیلو در هكتار در این منطقه برداشت میشود.
روزنامه تفاهم
MR_Jentelman
19th November 2010, 02:34 PM
گفتوگو با محمود احمدپور داریانی؛ خالق بیچون و چرای کتابهای کارآفرینی (http://www.52511.mihanblog.com/post/1226)
کارآفرینان جزئینگرند و مدیران کلینگر
علیمحمد کردناییچ: «محمود احمدپور داریانیام. تحصیلاتم را با مهندسی مکانیک در منچستر انگلستان شروع کردم که به خاطر شروع جنگ تحمیلی ادامه تحصیل نداده و به کشور بازگشتم. بعد از قبول قطعنامه، در دانشگاه امیرکبیر، و در رشته کارشناسیارشد مهندسی صنایع تحصیل کردم و بعد تحصیلاتم را در دانشگاه تربیت مدرس در سطح دکترای مدیریت به پایان رساندم. موضوع پایاننامه دکترای من در خصوص کارآفرینی بوده است و اکنون نیز به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر فعالیت میکنم. از نظر شغلی عضو هیئت مدیره چند شرکت بزرگم». این جمله شاید بهترین معرفی برای خالق کتابهای کارآفرینی باشد؛کسی که در کنار نوشتن، کارآفرین موفقی هم بوده است. احمدپور معتقد است اصولا کارآفرینی مقولهای است که در آن توسعه مطرح است. بحث کارآفرینی در بستر توسعه اقتصادی، اجتماعی و نظامی ملتها معنا و مفهوم پیدا میکند. به همین جهت کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی مینامند. پس کارآفرین لوکوموتیوران توسعه است و وقتی این لوکوموتیو به حرکت درمیآید در یک واگن آن اشتغال و در واگن بعدی ثروت، در واگن سومی رقابت، در واگن چهارمی تکنولوژی و همچنین در واگنهای بعدی سرمایهگذار و غیره ایجاد میشود؛ پس نقش کارآفرین یک نقش کاملا کلیدی است.
لطفا تعریفی بدیع از کارآفرینی بفرمائید؟
تعریف جامع کارآفرینی را میتوان بدینگونه ارائه داد: کارآفرین به فردی اطلاق میشود که فکر و ایده جدیدی دارد و از طریق ایجاد کسب و کار توام با ریسکهای مالی و آبرویی اقدام به تاسیس یک کسب و کار میکند و محصول و خدمتش را به بازار ارائه میدهد. در این تعریف سه نکته اساسی نهفته است؛
در درجه اول فرد کارآفرین حتما باید نوگرا باشد و قدرت خلاقه خوب و فکر و ایده جدید داشته باشد. در درجه دوم فرد کارآفرین فرایند کسب و کار را همراه ریسک مالی و آبرویی پیموده باشد و در مرحله آخر، نتیجه کار فرد کارآفرین حتما باید به بازار ارائه شود.
تعریفی داریم بدین مضمون که کارآفرینی یعنی نهادن نان حلال در سفره دیگران، نظر شما در مورد این تعریف چیست؟
توجه داشته باشید که نتیجه کارآفرینی میتواند نهادن نان حلال در سفره دیگران باشد، ولی کارآفرینی 2 پیام استراتژیکی دارد: اول ایجاد اشتغال و دوم ایجاد رفاه. پس نتیجه کارآفرینی ارتقای قدرت خرید است و نهایتا به تعریف نهادن نان حلال در سفره دیگران میرسیم.
کارآفرینان با رقبای خود چگونه رفتار میکنند؟
عدهای کارآفرینی کردند و بازار را به دیگران ندادند و عدهای هم کارآفرینی کردند و نتوانستند بازار را حفظ کنند. به هر صورت پیشتاز و نوآور بودن یعنی ماندگار بودن و این تلاشها رقابت را تعریف میکند. در ایران هنوز در رابطه با رفتار کارآفرینان نسبت به رقبا تحقیقی صورت نپذیرفته است ولی علیالاصول خصلتها و ویژگیهای کارآفرینان ایرانی با خارجیها تفاوت چندانی ندارد. برای دستیابی به پاسخ این سوال شما، یک فرصت مطالعاتی طولانی 20 ساله ضروری است.
آیا شما مدلی برای کارآفرینی دارید؟
بله. چنانچه به تز دکترای من مراجعه کنید، برای اولین بار مدل سیستمی برای کارآفرینی را در دنیا پیدا کردهام که در این مدل، یک مدل 2 منظوره برای کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی تدوین شده است.
لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
در این الگو به متغیرهای فردی، سازمانی و محیطی تاثیرگذار بر کارآفرینی پرداخته شده است. این متغیرها را میتوان اینگونه بسط داد که ویژگیهای شخصیتی کارآفرین، متغیرهای سازمانی، متغیرهای محیطی و مجموعههای دولت وارد سیستم میشود و به محض جرقه ایده و فرصت ایجاد شده و پس از عبور از فرایند مفصلی، فعالیت کارآفرینان به سه عامل ختم میشود: اولا فعالیت کارآفرین منجر به رشد میشود ثانیا نتیجه کارش به محصول فرصت برمیگردد. در صورت سوم نتیجه فعالیت کارآفرینان به توسعه منجر میشود.
مدیریت بومی بخشی از کارآفرینی است. به طور کلی شما چه روش، تجربه یا تفکر جدیدی در زمینه مدیریت بومی داشتهاید.
از آنجایی که من در 24 سال گذشته معمولا مدیر سازمانهای بزرگ بودم تجربیات خیلی مفصلی دارم، که میتوانم آنها را در سطوح مدیریت تولید، مدیریت عملیات، مدیریت کیفیت، مدیریت منابع انسانی، مدیریت کلانسازمانها و مدیریت سیاستگذاری، تقسیمبندی کنم. به طور کلی یکی از تجاربی که من داشتم و سختترین کاری که در مدیریت تست و تجربه کردم انتخاب مدیران بود؛ چگونه انتخاب موفقی داشته باشیم. اصلیترین کار همیشه این بود که چگونه همکار خوب انتخاب کنیم و به نظر من مهمترین مسئله در مدیریت سطوح کلان و در همه جا این است که تیم همراه خود را چگونه انتخاب کنیم.
من زمانی که مدیرعامل سازمان صنایع و معادن بنیاد شدم، گفتند: دکتر احمدپور میخواهد همه را بیرون کند، اما هیچ وقت این کار را نکردم چون من به کار اعتقاد ندارم، من همیشه تنها وارد یک سازمان شدم و تنها بیرون آمدم و جالب است که نتیجه آن این بوده که هر جا در بیست سال گذشته مدیر بودم همیشه یکی از معاونان و قائممقامها بعد از من رئیس شدند، معنایش این است که سازمانها را طوری سازماندهی کردهایم که وابسته به فرد نباشند. نکته دوم این است که وقتی یک مدیر وارد یک سازمان میشود تمام ذهنیتهایی که در آغاز برایش شکل میگیرد بسیار مهم است. معمولا باید وضع موجود را بررسی کند. اولین تصمیم استراتژیک خود بنده هم همین بوده که وضع موجود هر سازمانی را که میرفتم را محاسبه و مستند میکردم، سه تا شش ماه هیچ اقدام اساسی انجام نمیدادم تا وضع موجود شناخته شود. وقتی وارد سازمان میشوید به لحاظ تعاملات و ارتباطات تازه میفهمید چه خبر است، لذا یکی از تجربههای جالب مدیریتیام که بررسی وضع موجود سازمان صنایع و معادن بنیاد مستضعفان بود جزوهای شد به نام گزارش «وضع موجود صنعت» و در روزنامههای کشور هم چاپ شد که شاید 50 الی 60 مولفه از مشکلات صنعت را در آن جمعآوری کردم. بسیاری از مدیران را دیدهام که وقتی وارد یک سازمان میشوند بدون شناخت وضع موجود تغییرات را انجام میدهند.
اما یک تجربه از جنگ بگویم، در جنگ مدیریت لجستیک به عهده من بود و تامین تجهیزات و مهمات و...، از نظر پشتیبانی، خدمات و سرویس و... سختترین مدیریت بود و ما یاد گرفته بودیم با همه چیز از نزدیک ارتباط برقرار کنیم. ما با تمامی لایهها از فرماندهی تا بچههای معمولی ارتباط برقرار کرده بودیم و مشکلات آنها را بررسی میکردیم و این تلاش ما جواب داد.
یکی از نکات مهمی که برای ایجاد یک دیدگاه مشترک مدیریت رهبری سازمانها باید ایجاد کند، شناخت وضع موجود است. ما در هر کارخانهای که میرفتیم با کارکنان ارتباط برقرار میکردیم و به زبان آنها صحبت میکردیم و آنها میگفتند که مشکلاتمان چیست؟ مسائلمان چیست. با مدیران میانی به عنوان مرزهای سازمان و بعد با هیئت مدیرهها جلسه میگذاشتیم. به عبارتی این سنت را که با یک لایه خاص (هیئت مدیره) باید ارتباط برقرار کنیم شکستم و با تمام لایهها ارتباط برقرار کردم.
متاسفانه در مدیریت کشور مخصوصا سازمانهای دولتی مدیران انگیزش لازم برای بالا بردن کارایی و بهرهوری را ندارند. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که سر یک پست با رابطه یا حالا با شایستگی و به هر دلیلی آمده بودند و تیمی را میآوردند و به عبارتی دوغ و دوشاب یکی بود. برای همین است که کیفیت و نوآوری پایین است. ما آمدیم بر اساس همان اصل شایستهسالاری، توانهای داخل سازمان را بررسی کردیم، گفتیم هیچکس را عوض نمیکنیم مگر اینکه شایستگی نداشته باشد. وقتی یک شناخت در مورد وضع موجود پیدا کردیم عدهای را تغییر دادیم و عدهای دیگر را تثبیت کردیم.
صحبت بعدی این بود که ما میخواهیم رشد و نوآوری را در سازمانها ایجاد کنیم. خوب طرف میگوید، چه من کار کنم و چه کار نکنم این حقوق را میگیرم. ما تحت عنوان سیستمهای پاداشی یک سیستم قرارداد ویژه را به وجود آوردیم. گفتم 50 درصد حقوق و دستمزد را همینگونه که هستید میدهم و 50 درصد در نتیجه قرارداد ویژه که با هم داریم، است. ما به مدیران گفتیم با شما قرارداد مینویسیم. اگر پیشرفت کیفیت داشتید، اگر پیشرفت تولید و... داشتید طبق یک قرارداد برایتان هدف قرار میدهیم. کسانی که به این هدف رسیدند میزان دریافتشان بالا رفت. نکته اینجاست که واقعا تفاوت یک مدیر با یک کارمند در چیست؟ اگر قرار باشد با پرستیژ و ماشین و موبایل و اینها باشد که میشود کارمند عالیرتبه. تفاوت مدیر در تغییر و تحول سازمانی است. این روحیه است که میآید بین مدیر و یک شخص دیگر تفاوت به وجود میآورد. پس با این طرح مدیران هم سود جستند، چون فهمیدند اگر وقت بیشتر بگذارند ارزشهایشان محفوظ میشود. چون در کارخانهها عاملی به نام بهرهوری است که هر چه تولید بالا برود سود هم بیشتر میشود، در نتیجه کارکنان هم سود میبرند.
از دیگر کارهایی که کردیم بحث آموزش بود. تغییر در یک سازمان از رئیس شروع میشود، ولی همراهی 2 گروه را لازم دارد، یکی همراهی کارکنان است و دیگری همراهی مدیران. ما همراهی کارکنان را با سخنرانی انجام میدادیم. ولی شکستن چارچوبهای ذهنی قبلی مدیران به آموزش آنها نیاز داشت. از همان الگوی دانش، نگرش و بینش استفاده کردیم و آموزش گذاشتیم. اردوهای 2 - سه روزه بیرون از شهر طراحی کردیم که به اسم اردوهای علمی به کیش و رامسر و غیره میرفتیم. فوتبال با هم بازی میکردیم و خلاصه تفریح میکردیم و سه روز با هم مشترک زندگی میکردیم. یک استاد دانشگاه نیز برده بودیم. بر اساس تحلیلی که از نیازسنجی آموزش مشخص کرده بودیم که مدیران چه نیازهای آموزشی دارند. یک الگوی 20 محوره آموزشی داشتیم و محور اصلی آنها این بود که از درونگرایی به سمت بازارگرایی میل کنند. بعد از شناخت وضع موجود صنعت و نیازهای آموزشی وارد بحث تغییر و تحول سازمانی شدم. سازمانها تمرکزگرایی را اصل قرار داده بودند، «تمرکز در سیاستگذاری» بسیار متمرکز بود، به طوری که در سازمانهای قبلی بیشتر یک نفر فکر میکرد و بقیه اجرا میکردند.
الگوی شما در رسیدن به اهدافتان چه بود؟
اولین الگو، الگوی میکروب مثبت بود. میکروب مثبت یعنی اینکه شما میآیید در جامعه یک تغییری میدهید و الگوی موفقیت را اشاعه میدهید. اولین تغییر من در زمزم بود. همه میگفتند احمدپور فقط زمزم را اصلاح میکند. بر اساس زمزم که تغییر و اصلاح در آن انجام میشد، به شرکتهای دیگر پرداختیم.
در صنایع غذایی هم موفق بودیم، در صنایع شکر توانستیم رشد را بالا ببریم و بستهبندی آن را بهینه کردیم. همیشه وقتی سوار هواپیما میشدم برای من عقده بود که چرا روی بستهبندیهای شکر ساخت هلند را مینویسند. اولین کاری که انجام دادم این بود که در صنایع غذایی بحث بستهبندی را درست کردم. من دیدم که این الگوی زمزم را میشود توسعه داد، پس وارد صنعت قند شدیم، یکسری کارخانه جدید قند خریدیم و آنجا هم موفق بودیم و بعد وارد صنایع بستنی شدیم. لبنیات ما داشت از بین میرفت ما فقط 30 درصد سهام داشتیم. چون در آن زمان میهن به بازار آمده بود ما داشتیم به شدت ضربه میخوردیم. آنجا هم با تغییرات مدیریتی که ایجاد کردیم رشد و نوآوری داشتیم و نگذاشتیم این شرکت را از بین برود.
شرکتی که صادرات نداشت 15 میلیون دلار صادرات پیدا کرد. اما در صنایع نساجی پنبهای موفق نبودیم. من متوجه شدم که این الگوی تغییر در همه جا یکجور جواب نمیدهد. این امر چند دلیل داشت: آدمها با هم فرق داشتند؛ ماهیت صنایع با هم فرق میکرد. فرصتها و ساختارها و تکنولوژیها و بازارها با هم فرق میکرد. یعنی الگوی تغییری که در صنایع غذایی استفاده میکردیم نه فقط به لحاظ شایستگیهای ما بلکه به خاطر فرصت عالی بود که در بازار وجود داشت. کسی به فکر این تغییر نیفتاده بود.
در صنایع شیمیایی شامپوی فیروز را متحول کردیم. اولین شامپوی عروسکی را ما در ایران متولد کردیم. شرکت فیروز خیلی شرکت خوبی بود و نوآوریهایش زیاد بود ولی در بازار ماندگاری نداشت. همه حرف من روی بازار بود. همه حرف مدیران این بود که به بازار توجه کنند. یکی از شعارهای ما این بود همیشه در بازار باید بهترین و اولین باشیم. همچنین سازمان صنایع و معادن را سازمان ایدههای جدید و خلاق نامیدیم.
در نساجی پنبهای اصلا نتوانستیم این تحول را ایجادکنیم. این امر به چند دلیل بود: مدیران قوی در بعضی از جاها پیدا نکردم؛ بازار پارچه بسیار پیچیدهتر از بازار نوشابه بود و رقابتها در بازار آنها بسیار چالشیتر است؛ به لحاظ ساختار سنتی صنعت نساجی که بسیار پیرو بازار بود قدرت بازاریابی و فروش نداشتیم. ما طراحی نداشتیم. بازار بود که قیمت نخ و پارچه و همه چیز ما را تعیین میکرد.
نکته دیگر که ما نتوانستیم این بود که خیلی از جاها دوست داشتیم 2 تا کار را انجام دهیم و نتوانستیم، یک شرکت سرمایهگذری درست کنیم برای خرید و فروش سهام و مسئله دیگر توسعهها بود. در برنامههایی که من بررسی کردم مدیرانی که قبلا به جای من بودند ماشاالله هر شب یک کلنگ برای توسعه زده بودند برنامهای که من در آنجا ارائه دادم شامل 80 طرح بود. سوال این بود که چطور اینها را اولویتبندی کنیم.
25 طرح از آنها را انتخاب کردیم و بقیه را با توجه به پول ناکافی بلااستفاده اعلام کردیم و آن طرحی را که زودبازدهتر است و بازدهی بیشتر دارد را انتخاب کردیم.
برای اولین بار نمایشگاهی تحت عنوان نمایشگاه ذینفعان ایجاد کردیم. یعنی مدل ارزیابی مدیران را بر اساس ارزیابی ذینفعان گذاشتیم. یعنی همه ذینفعان سازمان صنایع را تحت یک سمیناری با هم جمع کردیم و جالب این است که مدیران خود یک نمایشگاه را برگزار کردند. در آن نمایشگاه داخلی روزها مدیران را جمع و صحبت میکردیم و شبها خانوادههای آنان را دور هم جمع میکردیم. الان اگر با خانوادهها صحبت کنیم میگویند یادش بخیر، شبها برای تفریح و روزها هم که برای کار بود. در آنجا نفعش در آن بود که نگاهها درونگرا بود و میگفتند که برای ارزیابی، نظر احمدپور کافیست. ولی، آنجا گفتم که نه، برای ارزیابی کار شما علاوه بر نظر من نظر مشتریان، فروشندگان و محیط زیست و... هم مد نظر است.
آیا نقشهای مدیریتی مرسوم پاسخگوی تمامی ابعاد ایفای نقش مدیران جامعه ایرانی است؟
ببینید مدیران ما بیشتر ادارهکنندهاند، نقش مشاور و کارآفرین کم است. ما مدیران تحولگرا و مدیران کارآفرین کم داریم. فضای تمرکزگرا، کارمند، بار میآورد، من در یکی از یادداشتهایم نوشتم «نه تنها ماشینآلات زنگ زدهاند بلکه آدمها از آنها زنگزدهترند، نه تنها ماشینآلات کهنه و فرسودهاند بلکه آدمها از آنها کهنه و فرسودهترند».
این جمله را خودم گفته بودم که «بسیجیان قدرت زدن به سیستم را دارند» یعنی شهامت تغییر و تحول سازمانی را دارند. گفتم که قدرت زدن به سیستم را نداریم. یعنی قدرت تغییر و تحول را نداریم. یعنی به نوعی مدیران ما قدرت ارتباط برقرار کردن با محیط خارج را نداشتند و نمیتوانستند که نیازهای بیرون را به داخل منتقل کنند این امر به این دلیل بود که مدیران میانی و مدیران صف ثابت بودند و مدیران عالی (مدیران عامل) عوض میشدند.
تغییرات به نظر شما در مدیریت ایران مفید بوده یا مضر؟
تا حالا که مضر بوده، چون این تغییرات منطقی نبوده. من اعتقاد ندارم که یک مدیر باید عین 20 سال را کار بکند. من اعتقاد دارم (این یک تجربه بومی است) که یک مدیر باید بین 4، 6 و 8 سال کار کند و سپس باید مدیر را عوض کنیم.
اهداف سازمانهای ایرانی را چگونه اولویتبندی میکنید؟
به نظر من اولین اصل برای سازمانهای ما این است که جهانی فکر کنند. از آن درونگرایی بیرون بیایند. فهم خودشان را در جهان ببینند. مشکل اساسی ما حضور در صحنههای رقابتی است. اکثر مدیران ما نه زبان بلدند، نه مذاکره بلدند و نه... اصلیترین مسئله این است که مدیران ما به ارتباطات بینالملل راه یابند تا خودشان را در بازار پیدا کنند. من همیشه گفتم مخصوصا در تحقیقاتم در بحث کارآفرینی که کشوری موفق است که اقتصاد موفقی داشته باشد.
حالا سوال این است که چرا ایران، یک شرکت در سطح 500 شرکت برتر دنیا نداشته است. همیشه کشورهای امریکایی، اروپایی، انگلیسی، ژاپنی و هلندی و... اولند و مالزی، اندونزی و ترکیه و... چرا نباید نام ایران در میان آنها باشد. دلیلش این است: درونگرایی، پول خرج نکردن، کمکاری و همه اینها محورهایی بوده که موثر است. اما اصلیترین مشکل ما فقدان نوآوری، کیفیت و بهرهوری است. اولین کاری که ما میکنیم باید وضع یک شرکت ایرانی را با دنیا مقایسه کنیم. از مقایسه شرکتهای ایرانی با خود رقیبهای ایرانی بپرهیزیم. باید گفت در یک نگاه جهانی ما جایگاهمان کجاست و کجا قرار داریم.
MR_Jentelman
19th November 2010, 02:36 PM
گفتگو با محسن احمدی كارآفرین موفق (http://www.52511.mihanblog.com/post/1183)
نظافت شهری در كشور ما، اذهان را به سمت كارگران زحمتكش شهرداری با لباسهای پرتقالی رنگ كه به تازگی به نوارهای شبتاب مجهز شدهاند با جاروهای دسته بلند و حركت بالا و پایین درخیابانها میكشاند اما بافت شهرهای كشور با معابر تنگ، باریك، پست و بلند، گاه فراتر از توان جاروهای كارگران است هر چند آنها به سختی هم كه شده رنگ نظافت را بر چهره شهر مینشانند. با این وجود ساكنین این كوچهها، از عدم نظافت صحیح معابر تنگ و باریك گله دارند.
در صورت ادامه موفقیتهای محسن احمدی با همكاریهای شهرداری شاهد نظافت بهتر معابر و كاهش زحمات كارگران شهرداری خواهیم بود.
با احمدی به لحاظ عضویت در كانون كارآفرینان فرهنگسرای كار و به عنوان یك مخترع در حوزه نظافت شهری به گفتوگو نشستیم تا از قدمهای او به سمت استقلال و كارآفرینی بشنویم:
آقای احمدی با تشكر از فرصتی كه برای گفتوگو به ما دادید لطفا بعد از معرفی خود ، درباره اختراعتان بفرمایید:
29 سال سن دارم و تحصیلاتم را تنها تا مقطع دیپلم و در رشته ریاضی فیزیك ادامه دادهام در واقع تحصیلات دانشگاهی ندارم. از دوره دبستان علاقه شدیدی به حوزه مكانیك و صنعت داشتم و اولین كارم را با ساخت ماكتهایی از ماشینآلات مندرج در كتابهای دسترسی شروع كردم.
این علاقه به امور فنی همچنان در من وجود داشت تا اینكه منجر به طراحی و ساخت خودروی الكتریكی در سال 81 شد. بعد از تولید این دستگاه، ایده جدید دیگری به ذهنم رسید كه تولید جاروی نیمه مكانیزه شهرداری بود. جارویی كه توانستم آن را ثبت اختراع كنم.
در مورد اختراعتان یعنی جاروی نیمه مكانیزه شهرداری و مشخصات آن توضیحات بیشتری بفرمایید:
جاروی نیمه مكانیزه شهرداری، جارویی است كه برای نظافت معابر كم عرض و كوچهها استفاده میشود. اگر یك شهر را به صورت هرمی در نظر بگیریم 10 درصد آن شهر را بزرگراهها تشكیل میدهند، حدود 30 درصد را خیابانها و قسمت عمده ای یعنی 60 درصد را كوچهها تشكیل میدهند كه بزرگترین مشكل و معضل شهرداری نظافت معابر و كوچههای كم عرض است كه خیلی خوب نظافت نمیشوند.
در راستای این نیاز جامعه شهری، این جارو را طراحی و تولید كردم چرا كه شهرداری نه تنها به این وسیله بلكه به هر ابزاری كه بتواند معابر را نظافت كند و شهروندان را از معضل جانوران موذی نجات دهد، نیاز دارد.
علاوه بر این، از این جارو میتوان در نمایشگاههای بزرگ و كارخانجاتی كه مواد اولیه تولید به روی زمین میریزد و به دلیل عدم جمعآوری صحیح، دورریز میشوند، استفاده كرد كه با این كار علاوه بر نظافت محیط، شاهد كاهش هزینه به دلیل بازیافت مواد اولیه خواهیم بود.
تولید جارو در چه شرایطی است؟ با توجه به نیاز شهرداری به این جارو توانستهاید آن را به تولید انبوه برسانید؟
جاروی نیمه مكانیزه را در سال 86 طراحی كردم كه تا امسال تولید آن به دلیل مشكلات و محدودیتهای مالی به طول كشیده است چرا كه تولید آن مستلزم آزمایشهایی بوده و هزینه زیادی را تا به حال برده است.
من به تنهایی امكانات تولید انبوه را ندارم و با این شرایط از این جلوتر نیز نمیتوان رفت. وزارت كار تنها ما را به بانكها معرفی میكند و دیگر هیچ. بانكها تحت چنان شرایط سختی وام میدهند كه تولیدكننده پشیمان میشود برای مثال برای 100 میلیون وام از ما 170 میلیون وثیقه میخواهند در حالی كه میتوانم در صورت تامین منابع مالی و با تولید این جارو اشتغالزایی كنم و از متخصصین مكانیك حرارت و سیالات و تكنسینهای فنی برای تولید استفاده كنم.
در صورتی كه كالا به تولید انبوه برسد سالیانه تولید حدود 2 تا 3 هزار دستگاه را پیشبینی كردم كه برای 20 نفر شغل ایجاد میكند.
كاری كه من در ابتدا انجام دادم تحقیق در بازار و نیازسنجی بود چرا كه یكی از مشكلات رایج این است كه شخص تصور میكند آنچه در ذهن دارد اگر به مرحله تولید برسد مشتری نیز خواهد داشت در حالی كه ممكن است بعد از طی مراحل تولید، نتواند بازار خوبی پیدا كند. كاری كه من انجام دادم تحقیق و بررسی قبل از تولید بود.
مشتری این جارو كدام مراكز هستند؟ در چه محیطهایی میتوان در آن استفاده كرد؟
همانطور كه عرض كردم این جارو با توجه به ویژگیهایی كه در ساخت آن لحاظ شده است برای نظافت كوچهها و معابر كم عرض مناسب است و در این راستا با توجه به معضل شهرداری برای پاكیزگی چنین كوچههایی، بزرگترین مشتری شهرداری است. با این اوصاف در بازار سرد و گرم فروش، بازار این دستگاه گرم است و در صورت تولید انبوه با استقبال خوبی روبهرو خواهد شد.
از مشخصات فنی و قدمت جاروی تولید بفرمایید؟
این جارو 330 سانتیمتر طول، 70 سانتیمتر عرض و 310 سانتیمتر ارتفاع دارد، مكشی كه انجام میدهد چهار و نیم بار بوده و قدرت مكش سنگها و شیشههایی با وزن 600 تا 700 گرم را دارد.
میزان مصرف سوخت این دستگاه پایین بوده و با 3 لیتر بنزین میتواند 6 تا 7 ساعت كار كند بدون اینكه آلودگی خاكی ایجاد كند. بدنه آن از جنس فایبرگلاس بوده و 50 كیلو وزن دارد؛ حمل و نقل آن برای كارگران ساده خواهد بود كه با آموزشی ساده خواهند توانست با آن كار كند.
به علاوه بنابر تحقیقی كه انجام دادهام شهرداری تهران ماهیانه 70 میلیون تومان صرف تهیه بوته جاروهای نظارت شهری میكند در حالیكه با استفاده از این جارو میتوان این هزینه را صرف تعمیر و نگهداری ماشینی با مزیتهای فوق كرد.
فرهنگسرای كار در پیشبرد فعالیتهای شما چه نقشی را داشته است؟
اولین جایی كه بعد از تولید مراجعه كردم فرهنگسرای كار بود كه با رایزنیهایی كه آقای لطفی ریاست فرهنگسرا با سازمانهای دیگر داشتند برای تولید جارو و اشتغالزایی ناشی از آن تلاش كردیم. در فرهنگسرای كار با همكاری سایر دوستان كانون مخترعین را تشكیل دادیم چرا كه یك دست صدا ندارد و امیدواریم بتوانیم با كمك یكدیگر موثرتر باشیم. با كمكهای آقای لطفی در صدد راهاندازی تعاونی مخترعین نیز هستیم تا بتوانیم قویتر حركت كنیم.
چه تفكری شما را برای مقابله با مشكلات و موانع آماده ساخت؟
در ذهن من همیشه تفكراتی بودهاند اما توانایی حل مشكلات را در واقعیت نداشتم اما اكنون كه توانستم این طرح را تولید كنم موفق شدم بر مشكلات غلبه كنم و امواج منفی كه خبر از شكستها داشت نادیده بگیرم و حتی در بسیاری مواقع سدها، انگیزه من را برای پیشبرد كار بیشتر و بیشتر میكرد.
آنچه كه مسلم است این است كه تمام تلاشهایی را كه باید میشد به كار بستم و زحمات خود را كشیدم اما اكنون برای تولید به حمایت احتیاج دارم.
چه جرقهای باعث بیدار شدن افكار و شناسایی استعداد و در نهایت طراحی و تولید بوده است؟
تا سال 80 چندان شناختی از خود نداشتم، بعد از آمدن از دوره خدمت سربازی تصور میكردم كه باید به دنبال كاری باشم كه در آنجا استخدام شوم و با كار روزمره، حقوق بگیر باشم.
اما خواندن چند كتاب تغییرات زیادی را در زندگی من ایجاد كرد. چند كتاب مطالعه كردم كه در شناسایی تواناییهایم بسیار موثر بود و باعث شد تا استعدادهایم را بشناسم و بتوانم آنها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل كرده و از رویا به واقعیت تبدیل كنم كه یكی از آنها كار ابداعی در زمینه مكانیك و صنعت بود.
دیگر استعدادی كه با مطالعه كتابها موفق به كشف آنها شدم ورزش بود كه با پیگیری آن توانستم به مرحله مربیگری برسم و اكنون مربی كشتی نیز هستم و در سال 1379 عضو تیم ملی جوانان كشور بودم. علاوه بر آن متوجه شدم كه توانایی سرودن شعر را نیز دارم.
من كار را با امكانات بسیار محدود و در حیاط 60 متری خانه شروع كردم و جارو نیز محصول فعالیت در حیاط خانه است، ابزاری كه از آنها استفاده كردم به قدری ساده است كه اگر به صنعتگران حرفهای نشان بدهم نظرشان این خواهد بود كه ساخت این دستگاه با چنین ابزاری محال است.
شما به عنوان یك مخترع و كارآفرین جوان كه با عضویت در كانون كارآفرینان و مخترعین فرهنگسرای كار با عدهای از كارآفرینان آشنایی دارد، عمده مشكل این قشر فعال اقتصادی را چگونه ارزیابی میكنید؟
داستان فعالیت تمام كارآفرینان به این شكل است كه تا توانستهاند تلاش كردهاند سختی كشیدهاند و مقاومت كردهاند تا جایی كه به مرحلهای رسیدهاند كه كاری از دستشان برنمیآید و در این مرحله باید حمایت كسی باشد كه از كارآفرینان قویتر بوده و با سرمایه و تسهیلات اقتصادی آنها باشد.
اما متاسفانه عملاً این گونه نیست. بنده با وجود دارا بودن جواز از وزارت صنایع و معاون، توانایی تولید محصول را ندارم چرا كه توانایی تامین سرمایه اولیه و پرداخت هزینه كادر فنی را ندارم.
در این مرحله، كارآفرین به مرحلهای میرسد كه دیگر به تنهایی قادر به تحمل بار نیست و در حقیقت نمیتوان از یك نفر انتظاری فراتر از این داشت كه به تنهایی تمام مراحل را خود بر عهده بگیرد. در حالی كه عملا كارآفرینان ما تمام مراحل طراحی، تولید، بازاریابی، فروش و خدمات پس از فروش را خود انجام میدهند.
به عنوان یك مخترع جوان از چه افرادی انتظار توجه دارید؟
در این زمینه آنقدر گلهها گفته شده كه من دوست ندارم زبان به شكایت باز كنم اما حقیقت این است كه آن میزان از همكاری باید باشد، نیست.
در انتها اگر صحبتی ناگفته ماند، بفرمایید؟
موفقیتهای ایرانیان در زمینههای مختلف اقتصادی ثابت كرده است كه با هدایت و اتحاد میتواند نتایج پربارتری را برای پیشرفت كشور به همراه داشته باشد. ایرانیها آنقدر توانمند هستند كه با وجود مشكلات بتوانند آنچه در ذهنشان است پیاده كنند حال اگر این حركتها جهتدار باشد و مورد حمایت قرار گیرد نتایج، بسیار شاخصتر خواهد بود.
مهم این است كه تنها به منابع طبیعی تكیه نشود و به منابع فكری بهای بیشتری داده شود در غیر این صورت تفكرات در نطفه خفه میشوند؛ خلاقیت بیمعنی میشود؛ شخص دچار مرگ مغزی میشود، دیگر فكر نمیكند و دچار روزمرگی میشود.
در حالی كه میتوان با شناسایی و ایمان به تواناییها توسعه كشور را به راحتی دید. زمانی كه انسانی به ساخت چیزی كه در ذهن متولد شده فكر میكند و دست به كار میشود سختیها و موانع برایش شیرین میشود و ناامید نمیشود.
B a R a N
19th November 2010, 10:32 PM
بیژن پاکزاد
عرضه کننده گرانترین اقلام و سفارشات، برای پولدارترین ساکنین روی زمین ، بزرگترین سازنده عطر و طراح لباس جهان
بیژن پاکزاد، یکی از این عرضهکنندگان گرانترین اقلام و سفارشات، برای پولدارترین ساکنین روی زمین است. او در یک خانواده فوقالعاده پولدار در تهران متولد شد. جهت تحصیل به مدرسه پولدارهای سوئیس، یعنی "Le Rosey " رفت و در آنجا با شاهزادههای بزرگ مانند "پرنس ریتر" همکلاس شد . درحقیقت تعداد زیادی از مشتریانش را بیژن در همان مدرسه سوئیسی شناسایی و شکار کرد. او همانجا دریافت که سلیقهی آدمهای پولدار چگونه است و به چه شکلی میتوان نظر آنها را برای خرید و سفارش اجناس به سوی خود جلب کرد .
"بیژن پاکزاد" اکنون درآمد سالانهاش از فروش عطرها و ادکلنهای "DNA " بیش از ٣٠٠ میلیون دلار در سال است و صاحب یکی از با شکوهترین و گرانقیمتترین فروشگاههای نیویورک است که درب این فروشگاه، فقط به روی مشتریان خاص و به سفارش آنها باز میشود. بیژن دارای یک هواپیمای جت خصوصی نیز هست. آن دسته از مشتریانی که نمیتوانند به فروشگاه او بیایند، او شخصاً به نزد ایشان میرود و برای آنها مدل لباس، تی شرت، عطر و .... طراحی میکند. او یک پولآفرین واقعی است و خیلی از پولدارها و توانگرهای دنیا به داشتن نام او روی عطر خود یا لباسهای خویش افتخار میکنند. راز نیرومندی و جوان ماندن من در این است که هر روز چیز تازهای یاد میگیرم .
او با اهمیت دادن به تکتک مشتریان اعتماد آن ها را جلب می کرد. هدف او همیشه شناختن مشتری و توقعات آ نها بوده است.
B a R a N
20th November 2010, 01:18 AM
دکتر صدیق
دکتر صدیق متولد سال 1331 است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع ادامه داده و مدرک دکترای خود را در رشته مدیریت تولید از دانشگاه رابرت کندی سوئد اخذ نموده است و در حال حاضر نیز مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر، تولیدکننده قطعات یدکی خودرو و شیرآلات گاز با حدود 850 نفر پرسنل میباشد. ایشان به حق یکی از مردان عرصه صنعت بوده و گفتنیهای بسیاری در حوزه کاربرد عملی علم در آن دارد و از کارآفرینان موفق کشور میباشد. آنچه میخوانید حاصل گفت و گوی ما با ایشان است .
اعتقاد به مقابله و شکستن سدهای تحقیر که هر روز عرصه را بر فعالیت و عملکرد مفید ایرانیان تنگتر میکند و تلاش برای به ظهور رسانیدن استعدادهای نهفته به منظور رسیدن به جایگاه واقعی شایستگیها، خاستگاه اصلی پارس شیر میباشد. جایگاهی در حوزه صنعت و تجارت کشور که در آن اروپائیان نمیتوانند اجناس خود را به ما گرانتر بفروشند و در تحویل آن غفلت ورزند و در هنگام مذاکرات بر ما تسلط داشته باشند .
شاید افق دید و چشم انداز لحظات نخستین تنفس پارس شیردر دنیای پرتحول صنعت ایران، برگردان این ورق بود، آنچنان که بستری را فراهم آورد که در مبادلات خود با اروپائیان فروشنده باشد و نه خریدارو امروز این تفکر و اندیشه ارزشمند با تامین حدود 80 درصد از نیاز بازار مصرف داخلی و نیز صدور محصول به کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه، آلمان، تونس، مصر، سوریه تحقق یافته است به طوری که در برخی از این کشورها (همچون انگلیس) محصولات تولیدی پارس شیر با مارک و لوگوی همان شرکت اروپایی عرضه میشود. به اعتقاد، دکتر صدیق - بنیانگذار و مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر – لازمه رسیدن به چنین سطحی، علاوه بر عشق و علاقه و امکانات ماشینی، فراهم آوردن بسترهای علمی مورد نیاز آن و آشنایی با ادبیات کاری و رفتاری و فرهنگ مصرف آنها و نیز تسلط و آگاهی بر استانداردهای بینالمللی است. به گفته او، فعالیت در حوزه صنعت همچون کاشتن درخت گردوست که بعد از سالها انتظار به بار می نشیند و چنانچه این درخت گردو تناور شود، بهرهبرداری از آن تداوم خواهد داشت . برخلاف کار تجاری که همچون سبزی کاری بوده و در یک دوره چند ماهه کشت وبرداشت تمام میشود .
MR_Jentelman
20th November 2010, 03:42 PM
محمدعلى اینانلو
براى علاقهمندان به سینما با نقش بازیگر نقش خلبان در فیلم «ارتفاع پست» شناخته مىشود؛ اما نزد مخاطبان تلویزیونى به عنوان چهرهاى فعال در حوزه طبیعت ایران شناخته شده است.
اینانلو برای دوستداران سفر و طبیعت، نامی آشناست. او در سال ۷۳ برنامه «با طبیعت» را در شبكه 2 روى آنتن داشت و از ۸ سال پیش «ایران جهانى در یک مرز» را در شبكه جهانى جام جم اجرا مىكند. سابقا صبح هر یكشنبه در برنامه «مردم ایران سلام» با موضوع طبیعت ایران به خانهها مىآمد و یک سالی است که در برنامه روز از نو، برای مخاطبان این برنامه صبحگاهی از جاذبهها و زیباییهای بینظیر ایران میگوید. در كنار این سردبیری مجلاتى همچون شكار و طبیعت، طبیعت و گردش را نیز بر عهده داشته است. البته کارهایی که اینانلو در زمینههای گوناگون انجام داده، آنقدر متنوع است که نمیتوان در این چند سطر به همه آنها پرداخت.
محمد علی اینانلو، تحصیلات ادبیات دارد و از ۲۶ فروردین امسال وارد ۶1 سالگى شده است. یکی از تازهترین کارهایش در زمینه ساخت فیلم، مستندهای گردش و کرمان است. سینمایى كه به نظر مىرسد در ایران نمود بارز و كاملى ندارد و کمتر به آن توجه میشود.
نام محمدعلی اینانلو این روزها به واسطه اجراهای تلویزیونی در برنامههای صبحگاهی و تلویزیونهای برونمرزی بیش از پیش برای ایرانیان و دوستداران طبیعت آشناست؛ اما جالبتر میشود اگر از زبان خودتان درباره آنچه انجام دادهاید و میدهید و اینکه چطور وارد این عرصه شدید، بیشتر بشنویم.
من از ایل شاهسون هستم و در ایل به دنیا آمدهام. حدود 7 سالگی به همراه خانواده به تهران نقل مکان کردم. در همین شهر درس خواندم و در سال 1349 که دانشجوی دانشکده ادبیات بودم، به عنوان کار دانشجویی به رادیو معرفی شدم و چند سالی در آنجا فعالیت کردم. در سال 1353 امتحان ورودی تلویزیونی را دادم و در نهایت کارمند رسمی تلویزیون شدم. سال 1358 با مدیرعامل وقت تلویزیون اختلاف پیدا کردم و از آنجا اخراج شدم.فعالیت در زمینه طبیعتگردی را چگونه آغاز کردید؟
طبیعتا چون من و خانوادهام اصالتا ایلیاتی هستیم، طبیعت و طبیعتگردی از ابتدا همیشه با ما بوده و هست؛ اما من طبیعتگردی را تبدیل به یک حرفه کردهام. از زمانی که به تلویزیون آمدم، به عنوان مفسر ورزشی آمدم. برنامهای داشتیم با عنوان ورزش از نگاه دو که پربینندهترین برنامه تلویزیونی بود. پس از انقلاب وارد کار فیلمسازی طبیعت شدم.
برخلاف دیگران شما فعالیت خود را در یک زمینه خاص متمرکز نکردهاید. اگر بخواهید بگویید شغلتان چیست، از کدام یک از این فعالیتها به عنوان حرفه خود یاد میکنید؟
من هنوز واقعا نمیدانم که چه کارهام، شما خودتان پیدا کنید که من چه شغلی دارم؟ اگر بخواهم تکتک این فعالیتها را به شمار بیاورم، باید بگویم بیش از 40 سال است که روزنامهنگارم و در پنج مجله فعالیت داشتم، مفسر ورزشی بودهام، در رادیو اجرای برنامههای صبح و برنامههای زنده را بر عهده داشتهام، برای رادیو نویسندگی میکردم، سالها شرکت تبلیغاتی داشتم و در این عرصه با بسیاری از طراحان گرافیک از جمله قباد شیوا و مرحوم مرتضی ممیز همکاری داشتم. اگر همه اینها را با دقت بررسی کنم، میتوانم بگویم در جامعه ورزش من را به عنوان یک ورزشکار و مفسر ورزشی میشناسند، در میان مستندسازان من را یک مستندساز میدانند، از نظر روزنامهنگاران هم یک روزنامهنگارم، در گروه مجریان تلویزیون من را همکار خود میدانند و گویندگان نیز من را بهعنوان یک گوینده پذیرفتهاند. این است که دقیقا نمیتوانم حرفه مشخصی برای خود در نظر بگیرم.
اولین بار که وارد بازار کار شدید، چند سال داشتید و انتظارتان از حرفهای که برگزیده بودید چه بود و الان چقدر تفاوت کرده است؟
خانواده ما از خانوادههای زمیندار بود که یک دورهای املاکشان توسط حکومت شاه مصادره شده بود. بنابراین ما مجبور شدیم برای گذران زندگی کار کنیم. من که تا آن زمان نمیدانستم کار کردن یعنی چه، نخستین بار در 15 سالگی با نقاشی روی کاشی شروع به کار کردم و از این راه هزینه تحصیلم تامین میشد. در کل کار همیشه در کنار من بوده و به جرئت میتوانم بگویم نزدیک به نیم قرن است که دارم کار میکنم. در واقع زندگیام، کار من است و کارم زندگیام.
تعریف شما از سفر و طبیعتگردی چیست و از کاری که انجام میدهید، چه انتظاری دارید؟
من در واقع طبیعتگردی نمیکنم، با طبیعت و در آن کار میکنم. درباره آن آموزش هم دیدهام. همچنین خودم در حال حاضر مسائل مربوط به آن را آموزش میدهم. انتظار من از کاری که انجام میدهم این است که در مرحله سوم از آن درآمدی داشته باشم، در مرحله دوم آثار ارزشمندی از خود به یادگار بگذارم و در مرحله اول بتوانم در حفظ طبیعت ایران تاثیر بسزایی داشته باشم.
خوب به نظر خودتان تا چه اندازه به این اهداف دست پیدا کردهاید؟
خوشبختانه بسیار موفق بودهام و این را از بازخوردهایی که از مردم میگیرم، متوجه میشوم.
زمانی که وارد این حرفه شدید، خانواده تا چه اندازه مشوق یا مخالف شما بودند؟
درباره من نمیتوان مانند دیگران قضاوت کرد؛ چون از پانزده سالگی جدا و تنها زندگی کردهام و خانواده تنها در این اندازه که نتیجه کار مرا ببینند در زندگی حرفهای من دخیل بودهاند. من همواره خودم کار کردهام و خودم تصمیم گرفتهام. اگر با مشکلی هم روبهرو میشدم، با تلاش فراوان آن مانع را از سر راه بر میداشتم و به کارم ادامه میدادم.
در برخی مشاغل، شرایطی حاکم است که افراد ناچارند بیشتر وقت خود را برای انجام کار بگذارند و همین مسئله گاهی تاثیراتی در زندگی خانوادگی دارد. این مسئله برای شما و خانواده چگونه بود؟
در حال حاضر مدتهاست که تنها زندگی میکنم و همان موقع که با خانواده زندگی میکردم، همسر و فرزندانم با من موافق بودند و سفرها را با هم میرفتیم. پسر بزرگم آرش که در عمان کار میکند، از کودکی همراه من بود و با من کار میکرد. پسر کوچکم البرز نیز تا زمانی که در ایران بود، با من همکاری میکرد و هم اکنون در خارج از کشور در حال تحصیل است. من زمانی که زندگی خانوادگی داشتم، خیلی دچار مشکل نبودم.
تا چه اندازه ارتباط با حوزه آموزش را مفید و ضروری میدانید؟
تا حالا شده به جایی سفر کنید و وقتی از آنجا بازگشتید، کسی به شما بگوید که آیا در این سفر فلان جا را هم دیدهای و شما ناگهان متوجه شوید که از نزدیکی آن محل رد شدهاید. ضمن اینکه امکان رفتن دوباره به آن محل هم تا مدتها میسر نباشد. این کمترین اندازه مطالعه کردن است که اگر کسی به قصد جایی به سفر میرود، دست کم آگاهیهایی را درباره آنجا داشته باشد. بنابراین باید مطالعه را عمیقتر کرد تا سوژهها و بازدید از مکانهای گوناگون برای افراد جالب باشد. بنابراین آموزش حتما برای کسانی که به سفر میروند و به مسافرت علاقهمندند، بسیار ضروری و دارای اهمیت است.
در این صورت داشتن تحصیلات دانشگاهی تا چه اندازه مهم و در کیفیت کار افراد موثر است؟
من هرگز مخالف تحصیلات دانشگاهی نبودهام و نیستم؛ اما اختلاف نظر من با دانشگاهها این است که نباید دانشجویان را سر کلاسهای دانشگاهها زندانی کرد. به ویژه باید دانشجویانی را که در رشتههای مرتبط با طبیعت درس میخوانند، به انجام پارهای از فعالیتهای عملی وادار کنند. بنابراین تجربه و دانش آکادمیک را هر دو با هم قبول دارم و در صورت با هم بودنشان نتیجه مثبتی از آنها به دست آید.
در سالهای اخیر، موسسات بسیاری در زمینه آموزش سفر و جهانگردی فعالیت میکنند و حتی برای آن رشتههای دانشگاهی هم وجود دارد. وضعیت آموزش این رشتهها را در ایران چگونه میبینید؟
در حال حاضر من با یاری چند تن از همکارانم موسسهای را اداره میکنم که جوانان تحصیلکرده به اینجا میآیند، دورههای کوتاهمدت میگذرانند و با طبیعت از نظر عملی آشنا میشوند. زمانی که خواستم موسسه طبیعتگردی را بنیانگذاری کنم، برای مجوز آن به معاونت وزارت ارشاد مراجعه کردم. متاسفانه در آن زمان هیچ گونه آگاهی درباره ماهیت حقیقی تاسیس چنین موسسهای نداشتند. توریسم از نظر آنان به معنای شبگردی و نهایتا توریسم فرهنگی بود. من رشته اکوتوریسم را به آنها پیشنهاد دادم که در همه دنیا شناخته شده است و چارت دروس مرتبط با آن را ارائه دادم. از همان موقع هم نخستین کسانی که در این موسسه آموزش دیدهاند، با من همکاری دارند و بعدها چندین موسسه دیگر هم به پیروی از ما تاسیس شد. البته از نظر من دورههایی که در موسسات آموزش سفر و جهانگردی گذاشته میشوند، اگرچه خوبند، کافی نیستند. چون هر چند موسساتی مانند آنچه ما تاسیس کردهایم، بسیارند و عنوان تخصصی هم دارند، اما من آموزشهایی که در عرض چند ماه ارائه میشود را چندان هم تخصصی نمیدانم. این آموزشها را میتوان آموزشی کاملا پایهای دانست. کسانی که در این موسسات آموزش میبینند، با وجود اینکه چند سالی هم در دانشگاه در رشتههای مرتبط تحصیل کردهاند، ابتداییترین دانستنیهای طبیعت را آموختهاند. من انتظار دارم سازمان میراث و گردشگری ضمن اینکه از این موسسات حمایت بیشتری بکند، کمکم آنها را به سمت تخصصی شدن سوق دهد. این تخصصی شدن از نگاه من دو جنبه امکانپذیر دارد که اولا از نظر جغرافیایی افراد متخصص شوند. بدین معنا که کسی بتواند ادعا کند کارشناس طبیعتگردی استان اردبیل یا جزیره قشم است. دیگری از نظر موضوعی بتواند مدعی شود که کارشناس راهنمایی طبیعتگردی پستانداران فلان منطقه از ایران است و… . دوم اینکه از نظر جغرافیایی کارشناس برای بخش شمالی فلان استان داشته باشیم یا کسی باشد که گیاهان را به خوبی بشناسد. در این صورت است که وقتی گردشگران به همراه چنین افرادی به سفر میروند، حتما به دانش آنان افزوده خواهد شد.
رشتهای به نام محیط زیست در دانشگاهها وجود دارد و بسیاری از دانشجویان این رشته، تنها به صرف پذیرفته شدن در دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی در این رشته مشغول به تحصیلند. به نظر شما بهتر است چه کسانی وارد این رشته شوند؟
این رشته از معدود رشتههایی است که کسی با هر انگیزهای که وارد آن میشود، حال مدیر باشد یا محیطبان و دانشجو، باید به این کار و رشته بسیار علاقهمند باشد. چه در غیر این صورت جز اتلاف وقت برایش سودی نخواهد داشت.
به غیر از طبیعتگردی و توریسم فرهنگی، چه تقسیمبندیهایی برای گونههای مختلف توریسم صورت گرفته است؟
درباره انواع توریسم تقسیمبندیهای متفاوتی صورت گرفته است و آنچه در سالهای گذشته وجود داشت، بیشتر توریسم شبانه بود. پس از آن توریسم فرهنگی و تاریخی باب شد و در این نوع توریسم، افراد به دیدن بناهای تاریخی و انسانها و نحوه زندگی آنها میروند. اکوتوریسم هم که از دیرباز وجود داشت، در ده سال اخیر رشد چشمگیری داشته است. به طوری که سازمان ملل سال 2002 را سال اکوتوریسم نامگذاری کرد.
سفر و طبیعت همواره برای شما دارای جذابیت خاصی بوده است. چه چیز این جذابیت را برای شما بیشتر میکند؟
هر بار که به طبیعت میروم، حتی اگر بارها به همان نقطه خاص رفته باشم باز اتفاق تازهای در آن میافتد. طبیعت در واقع پدیدهای غیرقابل پیشبینی است و همین ویژگی است که آن را برایم همواره جذابتر میکند. این جذابیت تا آنجاست که فرد بازدید از آثار باستانی را برای یک بار کافی میداند؛ اما در طبیعت صرف نظر از محیطی که میبینید، اتفاقاتی در آن میافتد که هر بار تازگی خود را دارد و غیرقابل پیشبینی است.
ویژگی منحصر به فرد حرفه شما چیست که آن را از سایر رشتههای مرتبط متمایز میکند؟
ویژگی منحصر بهفرد حرفه ما این است که تماما با طبیعت سر و کار داریم و آموزش مستقیم و رو در رو با طبیعت از نظر من، دلنشینترین آموزشی است که هر کس میتواند ببیند.
اگر بخواهید این حرفه را آسیبشناسی کنید، چه مواردی را از همه مهمتر میدانید؟
همکاری نکردن موسسات و مسئولان دولتی به طور عام را مهمترین مسئله میدانم. آنها متاسفانه حرفه ما را به خوبی نمیشناسند. از این گذشته، بیشتر مواقع سنگاندازی هم میکنند و جلوی کار ما را میگیرند. البته درصد کمی از این همکاری نکردنها از روی بیعلاقگی و بدجنسی است و درصد بالای آن از روی نداشتن شناخت کافی از کاری است که ما انجام میدهیم. برای نمونه، این افراد نمیدانند اهمیت تصویربرداری از پلنگی که در منطقهای بچهدار شده و من باید به سرعت خود را به او برسانم، تا چه اندازه است. مسائل مالی و نداشتن پشتوانه نیروی انسانی برای این کار هم یکی از آسیبهایی است که شاید بتوان آن را از همه مهمتر دانست. چون برای نیروی انسانی کار بسیار سنگین و دشوار است که در هر نوع آب و هوا و شرایطی به مناطق مختلف با کمترین امکانات سفر کند.
این همکاری نکردنها به چه صورت است؟
برای نمونه، ممنوع بودن عکاسی و فیلمبرداری در بسیاری از مناطقی که ما میخواهیم در آنجا کار کنیم، حال اینکه در همه جای دنیا عکاسی و فیلمبرداری را با این شدت ممنوع نکردهاند. یادم است که یکبار در بازار سبزیفروشهای ارومیه از طرز چیدمان سبزیها، گوجه و خیار مشغول فیلمبرداری بودم که ناگهان پلیسی از من مجوز خواست. گفتم مجوز گوجه میخواهد یا خیار؟ افسر گفت جناب سروان گفتهاند بدون مجوز فیلمبرداری نکنید. برای برخی مکانها موافقتنامههایی نیاز داریم که مسئولان مربوط آنها را امضا نمیکنند. من برای فیلمی که مربوط به خود میراث فرهنگی است، نیاز دارم از درفشی که در جیرفت از زمان شهداد به دست آمده فیلمبرداری کنم؛ اما به من این اجازه را نمیدهند. همکاری نکردنها به این مسائل ختم نمیشود. ما سر تکتک مجوزها، قراردادها و… با سازمانها و نهادها مشکل داریم و ناهماهنگی بخشهای گوناگون این سازمانها هم به این مشکلات دامن میزند.
به نظر میآید فعالیتهای شما باید درآمد خوبی داشته باشد.کلا مسائل مالی برای شما تا چه اندازه اهمیت دارد؟
این کار در کل درآمد آنچنانی ندارد و شاید گاهی آنچه از این کار به دست میآید، تنها پاسخگوی هزینهها باشد. در واقع این کار در ایران اصلا توجیه اقتصادی ندارد. برای نمونه در سال گذشته 19 میلیون تومان در زمینه آموزش ضرر کردیم؛ اما باز به خاطر علاقهای که داریم، به این کار ادامه میدهیم. چون هنوز هم هستند کسانی که برای دیدن دورههای طبیعتگردی به سراغمان میآیند و در این کلاسها نامنویسی میکنند. چون انجام باکیفیت یکسری کارها بسیار برای ما هزینهبر است. پول در کاری مانند کار ما بسیار اهمیت دارد. تهیه لوازم مورد نیاز از ماشین گرفته تا دوربینها و اقسام لنزها به علاوه گروهی که همکاری میکنند و باید دستمزدی بگیرند و همه اینها نیاز به پول دارد. بنابراین بزرگترین مشکل ما در مستندسازی و در آموزش، کمبود بودجه و مسائل اقتصادی است. کار ما بسیار پرهزینه است. تصورش را بکنید من هر بار که با هدف رفتن به طبیعت راه میافتم، روزانه در حدود یک میلیون تومان هزینه دارم. البته این مقدار در برابر مستندسازیهای بزرگ دنیا، کمترین میزان هزینه است؛ اما تامین همین مقدار هم برای ما دشوار است.
آیا تاکنون به سبب مشکلاتی که در کار به وجود آمده و شما را دلزده کرده، تصمیم به ترک کارتان گرفتهاید؟
شاید بارها این اتفاق برایم افتاده باشد، اما باز هم به آن رو آوردم.
با توجه به اینکه در طول سالهای زندگی باورها و انتظارات آدمی به دلایل گوناگون دگرگون میشود، آیا امروز که در این نقطه ایستادهاید، نگاه شما به این حرفه تفاوت کرده است؟
نگاه من البته تغییر چندانی نکرده و تنها پختهتر شده است. نگاهی که من در سالهای پیش درباره پدیدههای گوناگون در طبیعت داشتهام را همچنان دارم.
به نظر شما کسانی که تازه میخواهند وارد این کار شوند، بهتر است از کجا شروع کنند؟
بهتر است ابتدا با طبیعت آشنا شوند و طبیعت را از نزدیک لمس کنند و در کنار آن با گذراندن دورههایی در این زمینه، از نظر علمی هم آگاهیهایی پیدا کنند.
مهمترین دغدغههای شما در این حرفه چیست؟
تمام شدن عمر و تمام نشدن کار. امیدوارم دانشجویانی که در آستانه فارغالتحصیلی قرار دارند، پیش از اینکه از دانشگاه و رشته خودشان فارغالتحصیل باشند، از درسهای طبیعت فارغالتحصیل باشند و از آنچه در طبیعت است، بسیار بیاموزند.
منبع:www.fareghotahsilan.com (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.fareghotahsila n.com)
B a R a N
21st November 2010, 01:25 AM
علی رضا اصغر پور
مؤسس شرکت صنایع چوبی بهارنارنج شرکت صنایع چوبی بهارنارنج فعّالیت خود را از تاریخ 23 بهمن ماه 1380 با هدف تولید محصولات چوبی و mdf آغاز نمود. کارخانهی این شرکت در زمینی به مساحت 000/7 مترمربّع و در فضای 000/3 مترمربّع و با دارابودن نیروی انسانی متخّصص در شهرک صنعتی بندپی شرقی احداث گردید. سالنهای تخصّصی هریک از واحدهای تولید تحت کنترل و نظارت مهندسین مجرّب شامل: انبار موادّ اوّلیه، درودگری، پرسکاری و رنگکاری میباشد. واحد mdf که خود به 3 بخش (برشپانل، لبه چسبان و مونتاژ اوّلیه) تقسیم میشود. نصب ماشینآلات و دستگاههای مدرن، سرآغاز فعّالیت همگام شرکت در زمینهی mdf با تکنولوژی روز اروپا بود که باعث بالابردن سهم شرکت در بازارهای داخلی و خارجی و تضمین کیفیت موادّ اوّلیهی آن گردید. این مجموعه در آبانماه سال 84 موفّق به دریافت گواهینامهی iso9001 از شرکت iqm ایتالیا شد که موجب افزایش کارآیی، بهرهوری و درنهایت ارتقاء کیفیت محصولات تولیدی قابل رقابت با محصولات بینالمللی و رضایت بیش از پیش مشتریان تولیدات بهارنارنج گردید.
علیرضا اسماعیلپور که در سال 1341 در محلّهی بیژنحاجی بابل متولّد شد و مدیرعامل شرکت بهارنارنج میباشد، دربارهی انتخاب این شغل چنین میگوید: «در سال 1359 بعد از گرفتن دیپلم به علّت تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ناچار به بازار روی آوردم. بدلیل علاقه به رشتهی الکترونیک جهت آموزش اوّلیه به صندوق کارآموزی مراجعه نمودم که با تکمیل ظرفیت در این رشته مواجه شدم که بهناچار رشتهی چوب و نجّاری را پذیرفتم و یک دورهی آموزشی سهماهه را پشتسر گذاشتم و در بعدازظهرها هم نزد استادکاری بهنام آقای “داییپور” بهصورت کارآموزی میکردم، او شرطی را برای پذیرش من گذاشتهبود. اینکه تمام مغازهاش را در مدّت یکهفته تمیز کنم تا بعد تصمیم بگیرد که آیا مرا پذیرا است یا خیر؟ شاید حدود دو وانتنیسان از مغازهی او خاک ارّه و پوشال را جمعآوری کردم و بعد از یک هفته استاد گفت: اگر اینکار را نمیکردی تو را پذیرا نبودم. بلافاصله بعد از 3 ماه آموزش با000/2 تومان سرمایهی اوّلیه که از 1600 تومان فروش دوچرخهام (چون رشتهی ورزشیام دوچرخهسواری بود) و 400 تومان قرض از چندجا مغازهای 20متری در حوالی اوقاف با ماهی 1000 تومان اجاره کردم و ابزار اوّلیهی نجّاری را خریداری کردم.»
B a R a N
22nd November 2010, 03:45 PM
حسین ثابت
حسین ثابت، فرزند اسماعیل متولد 1313 شهر مشهد است. در سال 1354 برای ادامه تحصیل به آلمان رفته و در رشته مهندسی برق از دانشگاه برلین فارغالتحصیل شده است.ثابت پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه، مدتی را به عنوان دبیر در مدارس آلمان به تدریس میپردازد. وی با سرمایهگذاری در مراکز گردشگری و توریستی در جهان هتلداری، چهرهای موفق از خود نشان دادهاست.وی از معدود ایرانیانی است که توانسته خود را در میان هتلداران جهان مطرح کند.
ثابت دارای بیش از 5000 تخت در جزایر قناری اسپانیا و چندین هتل و پارک مدرن در ایران است. او در مشهد درس خوانده و نهج البلاغه را خوب میشناسد. از قرآن نمونه میدهد و به شش زبان زنده دنیا حرف میزند.
او خود را یک ایرانی مسلمان میداند که به ذره ذره این خاک عشق میورزد.
اتاقش جمع و جور است و مانند هتل بزرگ داریوش روح ایرانی به وسیله، نقش برجستهها و تصاویر هخامنشی موج میزند. حسین ثابت شعر میخواند. از عرفان میگوید و از ایران.حسین ثابت ابتدا اقدام به ساخت هتل بزرگ داریوش نمود. این هتل مجللترین هتل کشور محسوب میشود.
وی پس از آن اقدام به ساخت پارک دلفینها و پارک شیرها و چندین پروژه تفریحی دیگر در کیش نمود. پس از مدت یکسال از فعالیت پروژههایش تصمیم گرفت تنها هتلدار کیش شود و اقدام به خرید 6 هتل آماده دیگر کرد. قیمتهای تقریبی هر هتل 80-90 میلیارد ریال به بالا است، ولی برخی هتلداران زیر بار این کار نرفته و وی نتوانست به این آرزوی خود برسد.
حسین ثابت در این زمان موفق شد چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کند و هم اکنون نیز بزرگترین شرکت هتلداری اسپانیا را صاحب است و خود وی نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی میکند. در چند وقت اخیر، خبر برنده شدن ثابت در مزایده فروش، هتل لاله تهران نیز منتشر شد.
- آقای ثابت هتل داریوش با این همه مجسمه، نقش برجسته و تصاویر بزرگ و کوچک، تخت جمشید کوچک و مدرنی است در دل آبهای خلیج فارس. در این هتل دو مورد مد نظر بوده، یکی مساله اقتصاد و دیگری مطرح کردن فرهنگ و هنر ایرانی.
من با اقتصادش کاری ندارم اما قسمت دوم را نمیدانم که "ثابت" در مطرح کردن هویت ایرانی، سیاسی کار است یا عاشق؟
همانطور که خودتان گفتید ساختن هتل دو وجه دارد. یکی سرمایه گذاری و بازدهی آن و دیگری هویت بخشی به یک فرهنگ است. فرهنگ ایرانی.
- ثابت عاشق ایران است یا دیدگاه سیاسی دارد. که البته هر دو به یک سرچشمه بر میگردد. جنبه سیاسی و عشقی به یک فرهنگ؟
(ثابت، دفترچه راهنمای هتل داریوش که عکسی از 21 سالگیاش در تخت جمشید در صفحه اول آن چاپ شده را نشان میدهد و شعری میخواند). عشق، ناممکن را ممکن میسازد. من در 21 سالگی گفتم روزی تخت جمشید را میسازم. امروز آن را در قالب یک هتل ساختهام که یک مقام عالیرتبه اسپانیا میآید و مقابل آن فرهنگ زانو میزند و آن را ستایش میکند.
- شما که در خارج ایران آدم موفقی هستند چرا پس از موفقیت به ایران توجه کردید؟
هشت سال جنگ را ما نبودیم. جوانان ما جنگیدند و نگذاشتند حتی یک سانتی متر از مملکت از دست برود. ما چه کار کردیم؟ من امروز آمدهام برای خدمت به ایران، به فرهنگ ایرانی، به فرهنگ اسلامی. انتظاری هم ندارم. نمیخواهم حتی یک دسته گل برای من بیاورید.
من میخواهم همانطور که جوانان، ایران را نگاه داشتند من هویت ایران را به جهان بشناسانم.
من کلکسیونی شامل 30000 پروانه که برخی از آنها نسلشان منقرض شده برای ایران خریدهام که میدانم تا سیصد سال دیگر هم سرمایه اولیهاش بر نمیگردد، اما این پروانهها در یک موزه میتواند انگیزهای باشد برای جلب توریست. من حاضرم این مجموعه بینظیر را به ایران تقدیم کنم اما در جایی که با این رنگها، دانش، نوع زندگی و ارزش آنها هماهنگی داشته باشد.
- میخواستم بپرسم آیا شما تنها از طریق هتل و هتلداری میخواهید به هویت بخشی و گسترس آن بپردازید یا برنامههای دیگری هم دارید؟
نه. فقط به هتل و هتلداری فکر نمیکنم. شما میبینید که در کیش کنار 7 هتل مطرح و مدرن پارک دلفینها را ساختهام. پارکی با وسعت 640000 متر مربع که برای اولین بار در خاورمیانه ساخته شده با مجموعهای از پرندگان و گیاهان نایاب دنیا و نمایش دلفینهایی که مربیان ایرانی دارند؛ یا در همین رابطه برای نمایش هزاران پرنده از گونههای مختلف بزرگترین قفس دنیا را به ابعاد (550 * 400 متر) مطابق با محیط زیست طبیعی زندگیاشان ساختهایم. این مجموعه دیدنی از طرف دیگر 2 تا 3 درجه دمای جزیره را پایین آوردهاست.
- آقای ثابت من بر میگردم روی هویت ایرانی که شما بیشتر به آن پرداختهاید و آن فرهنگ و هنر قبل از اسلام است. برای بعد از اسلام چه کار کردید؟
اسلام یک دین برتر است. من نهج البلاغه را حفظ هستم. نهج البلاغه دنیایی از ادب، فلسفه و ترتیب است. قرآن که جهانی دیگر دارد. ایران قبلا فرهنگ و هنر خودش را داشته و بعد اسلام را پذیزفته چون به فرامین و مقررات آن نیازمند بودهاست.
حضرت محمد (ص) هم انسانی والا بوده که خداوند بر اساس تواناییهایش او را به پیامبری برگزید. او به امر اقتصاد در کنار تعالیم دینی توجه داشت و حج توانست از همان آغاز تا امروز وضعیت مادی و اقتصادی مکه و در نتیجه عربستان را بهبود بخشد.
اما ما در ایران تفکر اسلامی را مثلا در مورد زیارت امام رضا (ع) انجام ندادیم. اسلام از اشخاصی دعوت میکند که به حج بیایند که استطاعت مادی داشته باشند و در نتیجه پول خرج کنند. در حالی که ما زیارت امام رضا را حج فقرا مینامیم و رویش تبلیغ میکنیم.
- چرا شما که مشهدی هستید برنامههایی برای مشهد ندارید؟
داشتم و دارم. از سالهای گذشته سعی داشتم کار بزرگی در مشهد انجام دهم. اما برنامههایم بنا به دلایلی مورد تصویب قرار نگرفت. امروز هم برای فردوسی برنامه دارم. همین امروز با یک آلمانی معدن شناس قرار ملاقات دارم تا بزرگترین سنگ را به مشهد حمل کنیم، برای ساختن مجسمه فردوسی، کسی که زبان و هویت ایرانی را زنده نگاه داشت. امیدوارم بتوانم برنامههایم را برای فردوسی به پایان برسانم و مسئولین در این امر کمک کنند.
- میانه شما با روزنامه نگاران چگونه است؟
من 700 صفحه خاطره دارم. در آلمان که درس میخواندم برای گذران زندگی روزنامه میفروختم ولی بعد همان روزنامه را خریدم. از روزنامه نگاری اطلاعی نداشتم. منتقدان من این را مطرح کردند. من بهترین مفسران وخبرههای هر بخشی را دور هم جمع کردم و از آنها آموختم و تجربه کسب کردم. اعتقاد دارم تجربه از علم و ثروت بالاتر است.
- و صحبت پایانی ...
این را در سر در دفتر آلمانم نوشته ام: «حق الناس را دست نزن. مصمم باش. عاشق تصمیمت باش. آن وقت است که محال پا به فرار میگذارد». برخی میگویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد. اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند.
B a R a N
23rd November 2010, 12:50 AM
نام: اقاي مومني
شركت:سيروسفر
نام محصول:خدمات مسافرتي وتوريستي
تحصيلات:ديپلم طبيعي
معمولاَ 80درصدانهايي كه شغلهاي مختلفي دارند فرزندانشان دوست دارند شغل پدرانشان را ادامه دهند. پدرم هم دوست داشت كه من راهش را در شركت قديمي حمل و نقل خودش ادامه دهم.ولي من تحصيلاتم را تا ديپلم ادامه دادم وچون به خلباني علاقه داشتم امتحان دادم و قبول شدم به من پيشنهاد كرد كه من دست تنها هستم و كنار او كار كنم و من هم قبول كردم.
ما به اتفاق يكي از دوستان كه شريك هستيم اين شركت را بنا كرديم.اين شركت در سال 69با توجه به مشكلاتي كه سازمان حمل ونقل براي مسافران و ارگانها بوجود اورده بود توانست موافقت براي حمل و نقل را تحت عنوان تعاوني كسب نمايد.وقتي كه شركت را بنا كرديم به اين نتيجه رسيدم كه نظمي در كارمان برقرار كنيم .ان چيزي كه مهم بود وضعيت بليط ،وضع سرويس دهي ،پيش فروش بليط ،اموزش رانندگان و برخورد كساني كه بليط مي فروختند با مردم بود .وقتي اين شركت را بنا كرديم مي خواستيم از لحاظ حمل و نقل پيشرفت كنيم در سال 70 به نمايشگاه اتوبوس رفتيم كه طي ديداري قرار شد براي ما اتوبوس وارد كنند كه متاسفانه افراد متعهدي نبودند و به وعده خود وفا نكردند.بنابراين خودمان در سال 72 كارخانه اي براي زدن شاسي زديم وبا شركت ايران خودرو هم براي اتاقها به توافق رسيديم كه دراسفند 72 اتوبوسها اماده شد كه حدود 15 دستگاه بود وبه حمل ونقل شهرداري پيشنهاد داديم اين باجه ها را براي سرويس دهي استفاده كنيم كه بالاخره با اين طرح موافقت شد كه ما از همين جا سرويس دهي ويژه را بنا كرديم.
شاسي هاي ما همه وارداتي بوده كه البته الان شاسي در ايران توليد مي شود تا اينكه در حدود 3 ماه قبل شركت حمل ونقل به ما پيشنهاد دادند كه تعدادي شاسي از ايران خودرو بگيريم ودر اختيار اتاق سازان بگذاريم وما هم امادگي خود را اعلام كرديم اين ماشين تقريباَ در دنيا حرف اول را مي زند .
ما وقتي وارد يك كاري شويم اول برنامه ريزي مي كنيم تا ببينيم مي شود يا خير.شركتهائي هستند مثلاَ در فرانسه بنام پرولكار اين شركت سواري كرايه مي دهد با راننده ،بدون راننده كه يك سيستمي برنامه ريزي كردند با اينترنت كه از تمام نقاط جهان هر كس بخواهد مسافرت كند تماس مي گيرد وماشين وهمه چيز در اختيارش قرار مي دهند .
ما مشكل مجوزي نداشتيم يعني خودشان مي امدند وبه ما مجوز مي دادند ودرحال حاضر نيز فكر مي كنم با اين كارمان باعث تحرك هم در بخش خصوصي وهم در بخش دولتي در اين زمينه شديم.
B a R a N
24th November 2010, 09:32 PM
علی فرزامی
مدیرکل شعبههای هایدا
37 ساله
متولد: اردبیل
اگر به 10سال قبل برگردیم, به یاد میآوریم که هیچ خبری از این همه رستورانهای رنگارنگ نبود, حتی در پایتخت بزرگوگاهی دوستداشتنی چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم میخورد.
حتی در خیابانهای اصلی شهر که اینروزها به دلیل تعدد رستورانها در شبهای تعطیل به پارکینگی مبدل میشوند هم اثری از رستورانهای زرد, نارنجی و بنفش با تابلوهای نقاشی رنگارنگ نبود.
قصه از اینجا شروع میشود که 10سال پیش که هنوز خبری از این تعداد رستوران جورواجور نبود, یک جوان بیست و چند ساله به تنهایی و بدون کمک خانواده همراه با یک شریک شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح کرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبهها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا کرده است. علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیرکل شعبههای هایدا است.
طرحها وبرنامههای زیادی برای آینده دارد که بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه کارش است. او به مدرنتر و بهداشتیتر شدن میاندیشد و به امید روزی است که بتواند غذایی با کیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه کند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرک کارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچویل آمریکا گرفته است. باوجود مشغله زیاد او مدت زیادی را برای گفتوگو منتظر ماندیم, بهدلیل اینکه پیشرفت و رشد کارش میتواند الگوی خوبی برای دیگران باشد.
آخرین بار کی غذای هایدا را خوردید؟
دو روز پیش ناهار.
چی خوردید؟
ژامبون مرغ تنوری هایدا.
کالباس بازید؟
تقریباً.
کالباس از کجا آمده؟
در ایران کالباس را به نام ارمنیها میشناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمیدانم.
شنیدهایم هایدا کلاسهایی برای طرز برخورد با مشتری و آدابمعاشرت برگزار میکند.
بله.
چه کسی معلم است؟
مهندس کنترل کیفیت داریم که این کارها برعهده اوست.
چند سال پیش کلنگ هایدا را زدید؟
10 سال.
با چند شعبه؟
با یک شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال
آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟
بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران کم بود, اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.
قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه کاری بودید؟
شغل پدری ما ترهبار است.
سرمایه اولیه را از کجا آوردید؟
هیچ سرمایهای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و ترهبار, را به همراه برادرانم شروع کردیم. شغل اصلی پدرم کشاورزی است از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل کشاورزی میکرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در کار ترهبار بود. هنوز هم ما آن کار را ادامه میدهیم.
جالب است که بدانم چه شد که به فکر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟
وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان که میرفتم آنجا دو ساندویچفروشی کاری شبیه هایدا ارایه میدادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا میخورم. آنجا فکر هایدا به ذهنم رسید.
ظاهراًژامبون خیلی دوست دارید؟
من عاشق ژامبون هستم. هر روز صبح, ظهر, شب.
اضافه وزن پیدا نکردید؟
چرا, دکتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش کنی.
کدام را انتخاب کردید؟
ترجیح میدهم ورزش کنم.
این علاقه شما به نفع هایدا است؟
بله, بهترین آزمایش برای کیفیت غذا, خوردن آن است, اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالاًمشتریان هم از غذا راضی هستند.
ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت کردید؟
نه, فکر نمیکنم برای عادت باشد. سیگار که نیست.
شما تضمین صددرصد میکنید که غذای شما بهداشتی است؟
بله, صددرصد.
یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا کسی ناراضی نبوده است؟
تا به حال خیر, اما خب احتمال دارد سس را بهصورت روزانه تهیه کنیم. بنابر این هیچوقت مسموم نمیشود. کاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته میشود. به هر حال ممکن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی میکنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.
چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام میدهید؟
مهندس بهداشت داریم که هفتهای سه بار شعبههای مختلف را کنترل میکند.
از بازدهی کارتان راضی هستید؟
صددرصد. بیشتر از آن خدا را شکر میکنم که این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدمهای خوبی هستند.
از 10 سال پیش کار هایدا شروع شد, این روند چگونه ادامه پیدا کرد؟
کار رفتهرفته گسترش پیدا کرد. اما سال اول ضرر دادیم.
خیلی زیاد ضرر دادید؟
10 سال پیش 18 میلیون تومان, پول کمی نبود.
با چقدر سرمایه شروع کردید؟
اولین شعبه با وسایل حدود 50 میلیون شد که با یکی از دوستانم شریک شدم.
چرا ضرر دادید؟
میخواستیم بازار را بگیریم, یعنی مشتری جمع کنیم, البته ضرر ما به این صورت بود که جنس با کیفیت را با قیمت ارزانتر میفروختیم.
اولین ساندویچ قیمتش چقدر بود؟
160 تومان, درصورتیکه یک ساندویچ معمولی 200 تومان بود. هر ساندویچ حدوداً 180 تومان برای ما تمام میشد که آنرا ارزانتر میفروختیم.
بعد چه شد؟
با درآمد ترهبار جبران کردیم. البته تعدادی هم شریک گرفتیم. اما چون فروش زیادی داشتیم کمکم به سوددهی رسید و سال دوم یک شعبه دیگر در ولیعصر باز کردیم و قیمت هر ساندویچ 180 تومان شد.
گرانفروش نبودید؟
با گرانی موافق نیستم. با تعدادی مشتری, فروش زیاد و سودآوری به دست میآید.
در حال حاضر در تهران هایدا چند شعبه دارد؟
11 شعبه ساندویچ سرد داریم و 3 شعبه گرم.
ژامبونها را از کجا تهیه میکنید, کیفیت آنرا کنترل میکنید؟
بله, طبق دستوری که به کارخانههای تولیدکننده میدهیم, زیر نظر ما تهیه میکنند اما درآینده تصمیم داریم که یک کارخانه تولید ژامبون راهاندازی کنیم.
چرا تعداد شعبههای گرم کمتر است؟
به دلیل اینکه فضای بیشتری میخواهد و ملک هم خیلی گران است و تا سال گذشته برای خرید شعبهها از هیچگونه تسهیلاتی استفاده نکردیم.
امسال وام گرفتهاید؟
خیلی کم
چه روشی داشتید که از رقیبانتان پیشی گرفتید؟ همزمان با شما چند شعبه دیگر هم بود اما هیچکدام از آنها به اندازه شما پیشرفت نکردهاند؟
این را از صمیم قلب میگویم هیچوقت به دنبال سود زیاد نبودم به صورتیکه مشتری ضرر ببیند تا ما سود کنیم. از بهترین کارخانهها اجناس را تهیه کنم. مشتریها بهتر از من میدانند که کیفیت غذا چطور است. بعضی از آنها هر روز از غذای هایدا میخورند. بعضی از آنها کوچکترین تغییر را میفهمند به ما زنگ میزنند میگویند امروز مزه سس شما تغییر کرده است.
مشتریهایی داریم که واقعاً ما را دوست دارند. آنها نعمت هستند و من هم آنها را دوست دارم. بعضی از آنها همیشه نسبت به غذاها و کار توجه دارند و کوچکترین مساله را متذکر میشوند. گاهی فکر میکنم آنها به اندازه من هایدا را دوست دارند.
این موضوع برای شما خیلی لذت بخش است. معتقد هستید که چون مردم از کار و قیمت غذاهای شما راضی هستند, پیشرفت کردهاید؟
کاملاً, واقعاً درآمد بابرکتی داریم.
در حال حاضر کیفیت ساندویچ شما با 10 سال پیش که شروع کارتان بود تغییر نکرده است؟
تفاوت چندانی نداشته است. وزن ژامبونها مقدار کمی افزایش پیدا کرده است.
چرا سس را بهصورت بسته بندی نمیدهند. که هر کسی تمایل دارد از سس استفاده کند یا اینکه هر دو مدل یعنی با سس, بدون سس را آماده داشته باشید. این انتقادی است که بعضی از مشتریان دارند؟
فکر بدی نیست. سسی که ما برای ساندویچها استفاده میکنیم فرمول مخصوصی دارد. البته ساندویچ بدون سس هم در شعبهها موجود است.
سس ساندویچ هایدا چه ویژگی دارد؟
با ژامبون خوشمزه تر است. طرز تهیه آنرا یک دکتر ایرانی که قبلاً در مکدونالد کار میکرده به ما داده است.
از سس رژیمی استفاده نمیکنید؟
خیر, سس معمولی است. خیلی از کارخانههای تولیدکننده سس به ما پیشنهاد سس رژیمی میدهند. درصورت حمایت دولت قصد دارم کارخانه سس و نان و ژامبون هم دایر کنم.
نان ساندویچ هایدا مخصوص است؟
از نان فرانسوی استفاده میکنم. حجم آن کمی بیشتر است و مخصوص ما درست میکنند.
در شهرستانها چند شعبه دارید؟
در کل ایران 37 شعبه داریم.
در دوبی هم شعبه دارید؟
نه, فقط از روی اسم ما تقلید کردهاند.
در خارج از کشور هم شعبه افتتاح میکنید؟
احتمالاً تا چند وقت دیگر در اروپا یک شعبه افتتاح میکنیم.
چرا آنجا را انتخاب کردید؟
دختر یکی از دوستانم آنجا زندگی میکند و میگوید که اروپا ایرانی زیاد دارد و قیمت ساندویچ هم خیلی گران است. با فروش ارزان میتوانیم بازار خوبی داشته باشیم. البته موادغذای را از ایران میبریم.
در روز چقدر درآمد دارید, از کل شعبهها؟
راضی هستیم. اما دقیقاًنمیتوانم بگویم, متغیر است. اما مگر من چقدر میتوانم پول خرج کنم؟ الان حدود 400 کارمند دارم که زندگی آنها از این کار تامین میشود.
تا حالا کارمندی را اخراج کردهاید؟
تا حالا کارمندی را در این 10سال اخراج نکردهام بعضی وقتها به دلیل جوانی اشتباهاتی میکنند اما سعی میکنم با صحبت مشکل را برطرف کنم.
اگر کسی از آنها بپرسد که از کارفرمای خود راضی هستند, فکر میکنید چه جوابی میدهند, اصولاً کارمندان همیشه از کارفرمایان ناراضی هستند؟
تا حالا نشنیدهام که ناراضی باشند.
از حقوقی که میگیرند رضایت دارند؟
فکر میکنم راضی باشند.
چه امکاناتی برای کارگران درنظر میگیرید؟
جای خواب, امکانات بهداشتی, لباس و برنامه غذایی متنوع.
الان کارگر ده سال پیش شما چقدر امکانات دارد؟
خانه, ماشین و موبایل دارند, البته با مقداری پسانداز.
کارمندان متاهل امکانات بیشتری دارند؟
بله, اگر کسی بخواهد ازدواج کند یا مشکلی داشته باشد سعی میکنم آن را حل کنم. البته این حرفها گفتن ندارد.
اتفاقاًاین خیلی خوب است که آدمها بدانند که شما و یا امثال شما چه برخوردی با اطرافیانشان دارند. اصولاًذهنیت همه منفی است و فکر میکنند اگر کسی در کارش پیشرفت کرده حتماً سر دیگران را کلاه گذاشته است.
شاید اینطور باشد. اما میترسم تعریف از خود باشد.
چقدر وقت میگذارید برای رسیدگی به این مسایل و یا چه برنامهریزی دارید؟
هر شعبه یک مدیر دارد که مسایل را به من انتقال میدهد.
کارگرهای شما بیشتر از شهر خودتان هستند؟
نه, حس ناسیونالیستی ندارم. همه ایران را دوست دارم. اما کارگران آذری کار سنگین را راحتتر انجام میدهند.
خود شما در روز چند ساعت کار میکنید؟
کمتر از 15 ساعت نیست. بعضی وقتها 20 ساعت هم کار میکنم.
حقوقی که در نهایت برای کارگران در نظر میگیرید به نسبت جاهای دیگر بیشتر است؟
بله.
بیمه هم دارید؟
هر کارگری که تعهد بدهد 3 سال کارکند بیمه میشود. سعی میکنم که کارگرها را راضی نگه دارم.
از هایدابرگر بگویید.
از یک سال پیش هایدابرگر افتتاح کردم. در حال حاضر 3 شعبه در تهران داریم. ژامبونها را همراه پنیر درون فر قرار میدهیم. نان و سس آن با ساندویچ سرد هایدا متفاوت است. در هایدابرگر 5 نوع همبرگر داریم که بهصورت زغالی و بدون روغن درست میشوند که شامل (برگر زغالی, قارچبرگر, دوبلبرگر, چیزبرگر و مخصوص هایدا میشود و دو نوع هم سوسیس و 3 نوع هم ژامبون تنوری داریم که در تنور پخته میشود.
ایران هایدا چرا ادامه پیدا نکرد؟
قرار بود غذاهای ایرانی را در این شعبه تهیه کنیم و به مشتریان بدهیم. اما خیلی گرفتاری داشت و رسیدگی وقت خیلی زیادی میخواست. یک ماه پس از شروع کار ناراحتی قلبی گرفتم.
هایدا, شعبه آبمیوه و بستنی هم دارد. شعبهها در کجا است؟
فعلاً 3 شعبه در تهران داریم. آبمیوه و بستنی دقت و توجه بیشتری از جهت بهداشتی احتیاج دارد. چون در کار ترهبار سردخانه داریم اجناس را با قیمت و کیفیت بهتری تهیه میکنیم.
چند نوع آبمیوه دارید؟
تنوع زیادی دارد. بستنی هم یک نوع سنتی مخصوص درست کردیم که بهصورت آزمایشی طعم آن را مردم امتحان میکنند. اگر مورد پسند قرار گرفت تولید آن شروع میشود. اما آبمیوههای ما کاملاًبهصورت طبیعی تهیه میشود.
چرا تا به حال کسی در ایران غذاهای سنتی را بهصورت فستفودها ارایه نداده است. البته نه مثل کوکوسبزیوالویههای بعضی از ساندویچفروشیها که آدم را از غذا خوردن پشیمان میکند؟
کار سخت و وقتگیری است. ترجیح میدهم که در همین راستا فعالیت کنم. اما عمدهترین دلیل عملی نشدن غذاهای ایرانی بهصورت آماده یا فستفود این است که جای زیادی را احتیاج دارد و ملک خیلی گران است.
در شعبههای جدیدی که قصد افتتاح دارید چقدر نوآوری ایجاد میکنید؟
در شعبههای جدید همه مراحل تهیه غذا در جلوی چشم مشتری است. البته طرز بستهبندی هم مقداری فرق میکند. سعی میکنیم که با مد روز دنیا پیش برویم.
احتمالاً اگر به خارج از ایران سفر کنید اولین جاییکه میروید رستوران است؟
بله, همینطور است. به رستورانهای معروف در دنیا میروم و روش کارشان را میبینم.
هایدا را تا چند شعبه گسترش میدهید؟
حدوداًتا 50 شعبه در سطح ایران. البته بیشتر به دنبال ایجاد کارخانه سس و نان هستم. قصد دارم انواع نان و کیک را برای همه مصارف تولید کنم.
بزرگترین راز موفقیت را چه میدانید؟
پشتکار و صداقت
درکارهایتان شریک دارید؟ خیلی از آدمها از کار شراکتی ناراضی هستند.
گذشت خیلی مهم است.
برای کنترل کار از چه سیستم مدیریتی استفاده میکنید؟ چقدر به کار آنها اعتماد دارید؟
5 برادر دارم که سعی میکنم از آنها کمک بگیرم. اولین خصوصیاتی که کارکنان باید داشتهباشند این است که سیگار نکشند. خیلی از مدیران شعبه دارای تحصیلات بالا در سطح دکترا و یا کارشناسی ارشد هستند.
شما در رشته دیگری هم به تازگی فعالیت خود را شروع کردهاید, در آن زمینه توضیح بدهید.
به کمک یکی از دوستانم در حال برگزاری کلاسهای کنکور هستیم.
با چه قصدی این کار را شروع کردید؟
شاید خیلیها به دنبال پول باشند. اما من به کارفرهنگی خیلی علاقه دارم و به دنبال این هستم که یک کار نو انجام دهم. از بهترین استادان استفاده کنم, کمترین سود را هم ببرم اما برای من خیلی ارزش دارد که بیشترین تعداد قبولی از این کلاس کنکور باشد. ارزش روانی این کار برای من خیلی مهم است.
اگر به شما پیشنهاد بدهند که تهیهکننده یک فیلم بشوید قبول میکنید؟ با توجه به علاقه شما در زمینه کارهای فرهنگی.
به فیلم اصلاً علاقه ندارم, ولی عاشق روزنامه خواندن هستم. قبل از خواب همیشه وقتی را برای خواندن روزنامه اختصاص میدهم.
کلاس کنکور شما در حال حاضر چند شعبه دارد؟
فعلاً2 شعبه. اما تا چند سال آینده در تمام مناطق ایران کلاس کنکور دایر خواهم کرد. کیفیت برگزاری آن خیلی اهمیت دارد. اگر افرادی واقعاً توانایی پرداخت هزینه کلاس را نداشته باشند مراعاتشان را میکنیم.
در 10 سال آینده خودتان را در کجا میبینید؟
خیلی فکرها دارم, ولی سعی میکنم در هر کاری که انجام میدهم اول باشم. اگر بتوانم, دوست دارم کارآفرینی کنم دلم میخواهد روزی 500 هزار کارمند داشته باشم نه اینکه از آنها سوء استفاده کنم, با هم کار کنیم و برای آنها شهرک مسکونی درست کنم. به هرحال از اینکه بتوانم به زندگی دیگران کمک کنم خیلی خوشحال میشوم.
پول چقدر برای شما اهمیت دارد؟
در مرحله سوم زندگی است. دوست داشتن و محبت بین آدمها, صداقت و گذشت, قبل از پول اهمیت دارد. پول برای گردش سرمایه و ایجاد اشتغال خوب است. مگر یک آدم به تنهایی چقدر احتیاج به پول دارد؟
B a R a N
25th November 2010, 10:01 PM
ميثم برجکی
صنعت طلا از جمله صنایع مورد توجه و پرسود میان صنایع است. البته به دلیل موقعیت طلا و پشتوانه بودن این عنصر گرانبها، بیشتر دولتها در استخراج و خروج این عنصر از کشور حساسیت به خرج میدهند. صنعت طلاسازی پس از استخراج و خالصسازی این عنصر آغاز میشود و افرادی که در این صنعت کار میکنند بیشتر بحث زینتی این عنصر مانند عیار طرحها، اشکال و انواع آن را مدنظر دارند.
چون ایده و نوآوری در این بخش حرف اول را میزد، میتوان آن را جزء صنایع اشتغالزا در نظر گرفت. در نتیجه کارآفرینان میتوانند وارد این صنعت شده و علاوه بر خلاقیت، بحث اشتغالزایی را نیز داشته باشند. ميثم برجکي، کارشناس مديريت صنعتي و مديرعامل شرکت توليدي و صنعتي طلاي «سارينا»ست. وي پنج سال سابقه کار در اين زمينه دارد. اين شرکت با به خدمت گرفتن تکنولوژي ايتاليا، مصنوعات زرين مانند زنجير طلا و جواهرات توليد ميکند و داراي پروانه بهرهبرداري و کد استاندارد است. وي درباره دليل گرايش خود به اين صنعت ميگويد: به دليل پروژه تحقيقاتي که در دوران دانشجويي در زمينه طلا و جواهر انجام دادم، همچنين با حضور در بخش صادرات و واردات بينالمللي نمايشگاه دائمي تهران به اين نتيجه رسيدم که ميتوانم در اين زمينه فعاليت کنم و بعد از آن به صورت هدفمند وارد بازار طلا و جواهر شدم.
مدير شرکت توليدي و صنعتي «سارينا» درباره نوع فعاليت خود اعلام ميکند: ما طلاي مستعمل شده و کهنه را از بازار دريافت ميکنيم و بعد از عيارسنجي و ريگيري عمل ذوب را انجام ميدهيم، بعد از ذوب، سيستم نورد و زرکشي صورت ميگيرد و بعد از اين مرحله کار بافت را انجام ميدهيم اين کار با ماشينآلات پيشرفته انجام ميشود، سپس بافت به قسمت تراش ميرود و مونتاژ و آب کاري و بعد از انجام تمامي اين مراحل محصول نهايي به بازار عرضه ميشود. برجکي افزود: تشخيص عيار طلا در آزمايشگاه انجام ميشود که طلا بعد از عيارسنجي به صورت دقيق نمونهبرداري ميشود و بعد از ريگيري آن که شامل ۱۷، ۱۸ يا ۲۴ عيار است به دست ميآيد.
وي ادامه ميدهد: تفاوت انواع جواهرات را ميتوان از دو جنبه عيار و کيفيت بررسي کرد: در بحث عيار، اروپاييها ۱۷، هنديها و کشورهاي حوزه خليج فارس و عربستان طلاي ۲۱ عيار استفاده ميکنند و در بحث توليد کشورهاي اروپايي و به خصوص ايتاليا از کيفيت بالاتري برخوردارند و با دانش و تکنولوژي روز دنيا پيش ميروند.
مواد اوليه
برجکي ميگويد: سيستم فروش در بازار ايران سيستم مويرگي است. پرسنل فروش ما ۲۰ نفر هستند و مستقيما با مغازه دارها يا بنک دارها کار ميکنند. در ايران تهيه مواد اوليه به صورت سنتي انجام ميشود و اين مواد همان طلاهاي مستعمل شده و کهنهاي هستند که بعد از عيارسنجي دوباره به چرخه توليد باز ميگردند، اما در اروپا مواد مستعمل شده بازار بعد از بازيافت به شمش تبديل ميشود و يکي از علل برتري کيفيت محصولاتشان استفاده از شمش است. به دليل ممنوعيت ورود شمش طلا به کشورمان و بالا بودن هزينه پالايش طلا، امکان توليد محصولات با شمش وجود ندارد و اين باعث غيرقابل رقابت بودن محصولاتمان با ديگر کشورها ميشود. وي درباره دستگاهها در ايران ميگويد: دستگاهها و ماشينآلاتي که در کشور توليد ميشود از کيفيت بالایی برخوردار نیست و تنها ۱۰ درصد از توليدات با ماشينآلات ايراني انجام ميشود. ما براي ارائه محصولات با کيفيت، مجبور به استفاده از دستگاههاي خارجي هستيم، مثلا براي توليد زنجير ايتاليايي بايد کيفيت کار بسيار بالا باشد تا بتوانيم با ايتاليا رقابت کنيم. معمولا۶۰ درصد طلاها در ايران دست ساز هستند و ۴۰ درصد با تکنولوژي ساخته ميشوند. استانهاي اصفهان، يزد، تبريز، مشهد و تهران بالاترين مقام توليد طلا را در ايران دارند.
نوسان قيمت طلا در جهان
مدير شرکت «سارينا» درباره دليل نوسان قيمت جهاني طلا در چند ماه اخير تصريح ميکند: نوسان بين ارزش دلار و يورو هميشه روي قيمت طلا تاثيرگذار بوده است و همچنين به دليل رکود اقتصاد جهاني و بالانسي که بين عرضه و تقاضا در بازار وجود دارد، بسياري از کشورها در اروپا با نوسان مالي مواجه شدند و به همين دليل به خريد طلا رو ميآورند و اين باعث افزايش قيمت طلا ميشود.
طراحي سنتي
برجکي طراحي طلا در ايران را زايده ذهن انسان ميداند و ميافزايد: طراحي در کشور ما به صورت سنتي انجام ميشود اما در کشورهاي اروپايي مانند انگليس و ايتاليا به صورت صنعتي و با دانش روز پيش ميرود و آنها در اين زمينه از ما پيشي گرفتهاند. با اينکه در بازار مصرف از اروپاييها جلو هستيم، اما استقبال از طراحيهاي آنها در کشور ما بيشتر است البته آنها نيز از طراحيهاي سنتي ايرانيان استقبال ميکنند. به دليل ممنوعيت خريد اجناس خارجي بيشتر کالاها به صورت قاچاق از حوزه خليجفارس وارد ميشوند و حجم ورود کالاي قاچاق بالاست.
طرح کد استاندارد
وي از مزيتهاي طرح کددار کردن محصولات ميگويد: اين طرح باعث ميشود توليدات شرکتها در بازار قابل رهگيري باشد و مشخص ميشود اين محصول متعلق به چه شرکتي است و در چه تاريخي توليد شده است. طرح کددار کردن محصولات به معني نظارت بر توليد است. در ايران فقط شرکتها ميتوانند کد استاندارد بگيرند و ما به دليل اينکه در لواي شرکت کار ميکنيم اين کد را داريم و محصولات ما هميشه عيار ثابت ۷۵۰ را دارند. اگر توليدات همه شرکتها کددار شود به نفع مصرفکننده است و اکنون شرکتها ملزم به داشتن اين کد هستند و نداشتن آن يک تخلف محسوب ميشود. در ايران حدود 40 درصد محصولات در شرکتها و ۶۰ درصد نيز در مجموعههاي کوچک که کد استاندارد ندارند توليد ميشوند.
سرمايه ۳۰ ميليارد ريالي
برجکي درباره سرمايه اوليه اين طرح تاکيد ميکند: سرمايه کل پروژه ما ۳۰ ميليارد ريال است که ۴۰ درصد آن يعني ۱۲ ميليارد ريال آورده مديران شرکت است، همچنين از صندوق ذخيره ارزي ۵ ميليارد ريال و از منابع بانکي نيز ۱۰ ميليارد ريال تسهيلات دولتي دريافت کردهايم.
اشتغالزايي براي ۳۰ نفر
اين کارآفرين از اشتغالزايي اين طرح ميگويد: به صورت مستقيم ۳۰ نفر در بخش توليد و پخش مشغول به کار هستند. به صورت غيرمستقيم نيز ۹۰ نفر در بخشهاي فروش، توزيع مويرگي و توزيع بازار فعاليت ميکنند.
نوآوری عامل انتخاب
مدير شرکت «سارينا» درباره دليل انتخاب خود بهعنوان کارآفرين ميگويد: به دليل حضور مديران جوان و تحصيلکرده در شرکت و اشتغالزايي که اين طرح به همراه داشته است، همچنين استفاده از دستگاههاي پيشرفته و مدرن، نو بودن طرح و پيشرفتهاي حاصل شده در اين شرکت طي ۴ سال، به عنوان کارآفرين برتر انتخاب شدم.
برجکي کارآفريني را متشکل از چند عامل ميداند که شامل: نيروي انساني تحصيلکرده، همفکري بخش سنتي بازار با بخش مدرن، همسويي با تکنولوژي و علم روز و در نهايت ريسکپذيري را مهمترين عامل کارآفريني ميداند. وي همچنين حمايت دولت از کارآفرينان را خواستار ميشود و ميافزايد: دولت با حمايت از صنعتگران و بازگشايي در بانکها روي کارآفرينان ميتواند آنها را در پيشبرد اهدافشان ياري کند.
B a R a N
27th November 2010, 12:36 AM
دکتر جواد حامدی
سرنوشت آدم ها در مشت آنهاست!
• آقای دکتر! زیستشناسی و بیوتکنولوژی کجا، کارآفرینی کجا؟
- کارآفرینی یک نگاه و هنر است. یک هنرمند، هم میتواند طراح یک ماشین زیبا باشد، هم طراح یک تابلوی نقاشی زیبا. اگر کارآفرینی را یک هنر بدانیم که درست هم هست، پس به شکلهای مختلف میتواند جلوهگر شود. شما دارید از عرض، مشاغل را تقسیم میکنید و من، از طول. پس هم یک زیستشناس و متخصص شیمی میتواند کارآفرین باشد، هم کسی که دارد از کوچه و خیابان عبور میکند و یک فرد کاملا عادی است.
• حالا این کارآفرینها را از کجا باید بشناسیم؟
- ما، چهار سبک یا نوع کار کردن داریم. شما یا حقوقبگیر و کارمند کسی هستید، یا خویشفرما هستید، مثل یک لولهکش و پزشک و وکیل که حقوق ثابتی نمیگیرید، اما با کار برای دیگران، امرار معاش میکنید. یا سیستم و شرکت دارید و صاحب کسب و کاری هستید، مثل همین مجله موفقیت یا کارخانه خودروسازی و… یا اینکه اهل سرمایهگذاری هستید و با پولی که دارید، جاهای مختلف سرمایهگذاری میکنید. شما، مثلا یک شغل را مثال بزنید تا کاملا برایتان بگویم چهجوری است.
• خب، ما الان راننده تاکسی زیاد داریم، معلم هم زیاد داریم، مدلهای مختلف کاری این راننده تاکسی و معلم چهطوری است؟
- یک وقتی هست که روی تاکسی شخصی دیگر کار میکنید یا صرفا راننده یک آژانس هستید و چیزی از خودتان ندارید و حقوقبگیر هستید. در مرحله دوم، شما خودتان تاکسی دارید و روی تاکسی خودتان کار میکنید. اینجا میشوید خویشفرما. در مرحله سوم، شما یک سیستم و شرکت ایجاد میکنید، مثل یک آژانس. در مرحله چهارم هم، شما بدون اینکه درگیر کار رانندگی تاکسی شوید، فقط در آنجا سرمایهگذاری میکنید. در مورد شغل معلمی، مرحله اول، استخدام در آموزش و پرورش است. مرحله دوم، تدریس خصوصی و شبیه به آن است. مرحله سوم تاسیس یک موسسه آموزشی خصوصی است، اینجا دیگر فرد کار نمیکند، سیستم دارد کار میکند. یک وقت هم که پای سرمایهگذاری در یک موسسه آموزشی مطرح میشود. ما به مدلهای سوم و چهار میگوییم کارآفرینی.
• خیلی تعریف راحت و جالبی بود. با این وجود، پس چرا بیشتر مردم، دست به کارآفرینی نمیزنند؟ در حالی که به نظر میرسد از نظر درآمدی، برایشان بهتر هم باشد؟
– چون ریسک دارد. شما در دو مدل اول، ریسک ندارید. البته مدل دوم هم به نوعی ریسک نیاز دارد، اما نه در حد و اندازه دو مدل آخر. چون مردم ریسکپذیر نیستند. چون تربیتی که آنها را بار آورده، آنها را محافظهکار بار آورده. چون جاهایی مثل همین دانشگاه تهران و به طور کلی مراکز آموزش عالی و غیرعالی، سالها از جریان غالب کسب و کار امروز عقب ماندهاند. آنها بچهها را تربیت میکنند برای دو مدل اول کسب و کار. مراکز آموزشی ما، تکان نخوردهاند، در حالی که دانشگاههای کشورهای پیشرفته، شرایط روز را درک کرده و رسالتشان را عوض کردهاند. سبکی که مراکز آموزشی ما دارند با آن کار میکنند، مربوط به نیازهای قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم است. ولی الان این نگاه، دیگر جواب نمیدهد. آن موقع، دولتها و سازمانهای بزرگ بودند که نقش اصلی را در اقتصاد جامعه بر عهده داشتند. اما الان، سهم شرکتهای کوچک و متوسط، در توسعه جوامع، از سهم دولتها بیشتر شده. الان رسالت دانشگاههای پیشرفته، شده است آموزش برای تاسیس و ابداع یک سیستم و شرکت، نه آموزش برای پیدا کردن یک شغل ثابت با حقوق مشخص. الان موفقیت یک مرکز آموزشی را، مثلا تعداد قبولیهایش در کنکور رقم میزند. اگر میزان موفقیت یک مرکز آموزشی، تعداد شرکتها و سیستمهایی باشد که فارغالتحصیلانش ایجاد کردهاند، مشکل ما هم حل خواهد شد. اگر میزان موفقیت آنها، تعداد افراد موفق در کسب و کار باشد، مشکل حل است. مراکز آموزشی، سه بعد آموزشی، پژوهشی و کارآفرینی دارند. نسل اول مراکز آموزش عالی و غیرعالی ما، به بعد آموزشی و پرورش نیروهای متخصص مورد نیاز مملکت توجه داشتند. بعدها، بعد پژوهشی هم مطرح شد تا علاوه بر پرورش نیروهای متخصص، جهت این تخصصها و نیازها هم روشن بشود و برای آینده، برنامه داشته باشد. ولی سوال اینجاست که پژوهش میشود که چه؟ اینجاست که نگاه و بعد کارآفرینی وسط میآید که مغفول مانده.
• سادهتر بحث کنیم: حرف شما را قبول دارم. مردم، بیشتر دنبال کارهایی هستند که در زندگیشان تغییر ایجاد کند و نفعی برایشان داشته باشد. اگر بخواهیم کارآفرینی را میان مردم ببریم، باید برایشان روشن کنیم که چه تغییراتی در زندگیشان میتواند بدهد و چه نفعی برایشان دارد. کارآفرینی، چه نفعی برای مردم دارد؟
- اتفاقا مردم درست فکر میکنند. ضمن اینکه وقتی من دانشگاهی هم از اینجا پایم را بیرون میگذارم، خب بخشی از همین مردم میشوم، و شما هم. بگذارید خیالتان را راحت کنم. هدف کارآفرینی، پول است. آیا پول چیز بدی است؟ میخواهم چیزی بگویم که واقعا به آن ایمان دارم، اندازه همین روزهای که الان گرفتهام (مصاحبه در ماه رمضان انجام شده): اصلا پول برای چه ایجاد شد؟ انسان اولیه، چیزهایی میکاشت و شکم خودش را سیر میکرد. بعدش فهمید که این چیزهایی که میکارد، قسمتی از آن اضافی است. فکر کرد که به همسایهاش بدهد تا مرغی، گاوی، گوسفندی بگیرد. این، شد مبادله پایاپای. انسان اولیه، نیاز داشت این تجربه خودش را با بچهاش در میان بگذارد، پس خط را اختراع کرد. این اختراع، موجب ماندگاری تمدن هم شد. به خاطر همین، خط و نوشته اینقدر مقدس است. قلم، دانش را انتقال میداد. بخشی از این دانش را، شما میخریدید، بخشی را نه. کدام بخش را؟ همان بخشی که به صورت نیازهای روزمره درمیآمد، به صورت لباس و غذا و مسکن درمیآمد. معیار این دانش، نیاز بود. اما شاید شما، تولیدی انجام میدادید که من، یا الان به آن نیاز نداشتم، یا به طور کلی نیاز نداشتم. چه کار باید میکردید؟ اینجا، یک واسطه اختراع شد تا مشکل را حل کند؛ پول. پول، آمد و این کار را، راحتتر کرد. پول، نشانگر ارزشی است که جامعه، به کارهای ما میدهد. خط، ارزشها را بین نسلها منتقل میکرد، پول هم ارزشها را بین نسلها منتقل میکند، پس پول هم، قداست دارد.
• واقعا پول، این قدر مقدس است؟ فکر نمیکنید دارید زیادهروی میکنید؟
- کاسبهای قدیمی ما، پول را که میگرفتند– بهخصوص اگر دشت اول هم بود- میبوسیدند، به خاطر اینکه برایشان حرمت داشت. پول، همان حرمتی را دارد که قلم دارد. اینها، در فرهنگ ما بوده، ولی چون ما مدتهاست از فرهنگمان دور افتادهایم، یادمان رفته. بهترین جمله را، حضرت رسول میگویند. حضرت رسول، مدتها تاجر بودند، میگویند کسب و کار ۱۰ برکت دارد، که ۹ تای آن در تجارت است. فقر را، نه دین ما و نه فرهنگ ما، هیچ کدام توصیه نمیکنند. اگر غیر از این باشد، معلوم است که از دین و فرهنگ ما نیست. پولدار شدن و تشکیل خانواده، هر دو در اسلام توصیه شده. من یک زیستشناسم و با نیازهای موجودات زنده سر و کار دارم. میدانم که نیاز جنسی، یکی از نیازهای طبیعی انسان است. برای رفع این نیاز هم، باید شرایط درستش مهیا باشد. اگر با شرایط درستش، دنبال رفع این نیاز بروید، یعنی دنبال دین محمدی رفتهاید. وقتی هم که دنبال ثروت مشروع میروید، دنبال دین محمدی رفتهاید. الان وقتی ما درباره پول میخواهیم صحبت کنیم، مثل نیاز جنسی شده است؛ همه به آن نیاز دارند، ولی کسی از آن صحبت نمیکند. حالا این وسط، یک فرد کارآفرین، میتواند شرایط رفع این نیازها را، نه تنها برای خودش، که برای دیگران هم فراهم کند؛ با کارآفرینی خودش.
• بیشترین ایرادی که به ثروتمندان ما وارد است، این است که ثروتآفرینیشان، بیشتر جنبه شخصی پیدا کرده و نه جنبه اجتماعی. یعنی بیشتر دنبال نفع شخصیشان هستند، نه نفع اجتماع. بالاخره این جور چیزها است که ذهنیت ایجاد کرده از ثروتمندان ما…
- از نظر من، چیزی تحت عنوان نفع فرد و اجتماع جدا از هم نیست. اگر این جدایی پیش آمده، یعنی که ما جامعه مصنوعیای ایجاد کردهایم. قوانین، برای همین ایجاد شدهاند که جلوی زیادهرویها را بگیرند. ببینید، در زیستشناسی، زمانی میگفتند که این، میکربها هستند که ما را بیمار میکنند. الان ولی این را نمیگویند، چون یک میکرب، وارد این اتاق میشود، شما را بیمار نمیکند، ولی مرا بیمار میکند. چرا؟ میکرب که یک میکرب است؟ من و شما فرق کردهایم. رابطه میکرب و میزبان او است که تعیین میکند بیمار میشود یا نه. سادهتر اینکه، کرم از خود درخت است.
• یعنی مسوولیت همه این ماجراها، با خود ما آدمهاست؟
- اصل داستان برمیگردد به آدمها. آدمها، میتوانند خودشان مسوولیت زندگیشان را دست بگیرند، یا بیندازند گردن دیگران. افرادی که خودشان را مسوول میدانند، انسانهای عملگرایی هستند. انسان عملگرا، اگر وضع زندگی خوبی نداشته باشد، همه چیز را از چشم خودش میبیند. اینکه تقصیرها را گردن دیگران بیندازیم، نشانه ضعف است. تا وقتی هم که تعداد اینجور آدمها در جامعه زیاد باشد، نمیتوانید جامعه را جلو ببرید. جامعه به آدمهایی نیاز دارد که سرنوشت خودشان را، در مشت خودشان میدانند، نه در مشت دیگران. آدم پولدار هم، یک شخص بیرون از ما نیست، در میان خود ماست. یکی از دوستانم تعریف میکرد که به یکی از کشورهای جنوب شرقی آسیا رفته بود. به یکی از میزبانانش گفته بود که تو، حس میکنی چه کارهایی انجام بدهی وضع کشورت بهتر میشود؟ گفت اگر شغلم را عوض کنم، بچههایم دانشگاه قبول شوند، خانهام را بزرگتر کنم و… به او تاکید کردم که منظور من، وضع کشورت بود، نه وضع خودت! طرف، دوباره همان حرفهایش را تکرار کرده بود. شما همین الان اگر از مردم کوچه و خیابان ما بپرسید که پنجاه تا کار برای بهتر شدن کشورتان مثال بزنید که میشود انجام داد، برایتان لیست میکنند، اما اگر بگویید پنج تا کار برای بهتر شدن وضع خودشان مثال بزنند، نمیتوانند این کار را انجام بدهند؛ یعنی جوری بار آمدهاند که میتوانند برای دیگران نسخه بپیچند، ولی برای خودشان، نه!
• برسیم به تعریف دکتر حامدی از فقر و ثروت. شما فکر میکنید که ثروت، یعنی چی؟
- فکر میکنم بهتر است بیشتر، درباره واحد ثروت حرف بزنیم تا مشخص شود داریم از چه چیزی حرف میزنیم. به نظر من، واحد ثروت، زمان است.
• یعنی چی؟
- ببینید، شکی در این نیست که وضع ما، خیلی بهتر از زمان قاجاریه شده است. عکسها و خاطرهها این را میگویند. آن موقع جادهها خاکی بود و آب بهداشتی نداشتند و امکانات نداشتند. در این، بحثی نیست. اما پس چرا مردم احساس ثروت و موفقیت نمیکنند؟ علت، در اکثریت آدمهایی است که من آنها را غیرکارآفرین میدانم. به خاطر اینکه آرزو و نیازشان به پول، خیلی جلوتر از توانمندیهایشان رفته است. به خاطر همین است که وقتی خودشان را با همسایهها و همسالان و همصنفیهاشان مقایسه میکنند، نمیتوانند احساس ثروت داشته باشند.
• واضحتر برایمان میگویید که چرا؟ فکر میکنم با یک مثال، خیلی راحتتر بتوانیم بحث را جلو ببریم…
- دو جوان ازدواج میکنند. برای تشکیل زندگی، شروع میکنند به وام و قرض گرفتن و خرید ماشین و امکانات و اجاره خانه. وقتی که شغل آنها بهتر میشود و حقوقشان بیشتر، ماشین و خانه و امکانات را عوض میکنند و در نتیجه، هزینههایشان بالاتر میرود و دوباره، شرایطی مثل اوایل ازدواج را پیدا میکنند. به خاطر همین هم هست که مدام، فرسودهتر میشوند و احساس شادابی نمیکنند، چون هزینههایشان دارد بیشتر میشود و زمان آینده را میفروشند تا بتوانند این هزینهها را، جمع و جور کنند.
• یعنی امکاناتی که برای زندگیشان تهیه میکنند، متناسب و همسنگ با زمانی که دارد برایشان صرف میشود، نیست؟
- بله.
• راهحل؟
- اگر این دو نفر، به همان زندگی ساده و اجارهای اوایل ازدواج قناعت میکردند، ولی با همان جدیت کار میکردند، قاعدتا پول اضافهای به دست میآوردند. اگر این پول اضافه را، به جای خرید ماشین و امکانات و… در کاری سرمایهگذاری میکردند، برایشان زایش پول و سرمایه به همراه داشت. اما ما آنها را تشویق میکنیم که وام بگیرند و آیندهشان را بفروشند تا چیزی را در زمان حال تهیه کنند. در حالی که در مدلی که من گفتم، او به جای فروش آینده، آینده را صید میکرد و به مشت خودش میآورد. بعد از مدتی که سودش جمع میشد، میتوانست با آن زندگیاش را بهتر کند و بخشی دیگرش را هم سرمایهگذاری کند. در آموزشمان، باید این مدل را یاد بدهیم، که یک دوره کوتاه، با قناعت و صبر زندگی کنند تا شرایط، به این وضعی که گفتم، برسد. باور کنید آن موقع، تحمل کردنش هم خیلی سادهتر است.
• شما از واحد ثروت صحبت کردید، ولی از خود ثروت نه. ثروت یعنی چه؟
- اینکه ما اگر کار نکنیم، تا چه مدت میتوانیم زندگیمان را بدون کار کردن نگه داریم، بدون اینکه استاندارد زندگیمان را پایین بیاوریم. ثروت، یعنی همین زمانی که میتوانیم این کار را بکنیم؛ یک یا دو یا پنج یا… سال. اشتباه ما این است که استانداردهای زندگی را بالا میبریم، اما توانمندیهای خودمان را نه. این، نتیجهاش میشود همان احساسی ذهنی فقر، چون حس میکنیم که آیندهمان را فروختهایم، حس میکنیم پنج سال آینده را پیشفروش کردهایم. به خاطر همین است که آدمها، زود پیر میشوند. باید این چیزها را به مردم یاد بدهیم تا جامعه مولدی داشته باشیم.
• البته اینجا یک نکتهای هم وجود دارد: شرط اصلی ثروتمندی، گذران زندگی از سود سرمایهگذاریهای ماست، نه از پساندازی که داریم و روزبهروز با مصرف کردن ما، کمتر و کمتر میشود. درست است؟
- کاملا درست است. اصلا قاعده همین است. باید جوری حرکت کنیم که سود سرمایه ما زندگی ما را بچرخاند. حرف عجیب و غریبی هم نمیزنم! کشاورزان ما این کار را میکردند. هیچ وقت گاو و گوسفندشان را نمیکشتند که بخورند، بلکه آنها را نگه میداشتند و از شیرشان استفاده میکردند. چون از آن سالها دور شدهایم و درگیر مدرنیته شدهایم، فکر میکنیم که واقعا حرفهای عجیبی است…
• نحوه حرکت از مراحل اول و دوم به مراحل بعدی چگونه است؟ حالا اگر کسی بخواهد دست به ریسک بزند و کارآفرینی کند، چه کار باید بکند؟
- چهار مرحله نبود، چهار سبک زندگی بود. در بحث مرحله، شما تنها یک مرحله را میتوانید داشته باشید. اما در بحث سبک، شما میتوانید دو و حتی سه موردش را همزمان داشته باشید. سبک زندگیها، از هم جدا نیستند و این را، باید یاد بگیریم. من میتوانم شغل معلمیام را داشته باشم، ولی کارآفرینی و سرمایهگذاری هم بکنم و برای این کار هم، نیازی به ترک شغل ثابتم نداشته باشم. یکی از اشکالات ما، این است که مردم را قانع بار آوردهایم. برخلاف حرص ظاهریای که در آنها به چشم میخورد، قانعاند. همه، از هر چیزی سر سوزنی دارند؛ سر سوزنی از ثروت و اخلاق و تحصیلات و… مثلا کمتر کسی را داریم که در اخلاق، فوقالعاده باشد، یا در ثروتآفرینی. تکستاره داریم، ولی زیاد نیستند. اگر این تکستارهها زیاد شوند، زایش ثروت خواهیم داشت. ما باید پول را مقدس بدانیم. اگر این اتفاق بیفتد، زایش ثروت هم اتفاق میافتد و پول کنار گذاشته میشود و سرمایهگذاری میشود و مدلهای مختلف اتفاق میافتد. کارمندان، میتوانند پول اضافهشان را جمع کنند و با آن، شرکت تعاونی تاسیس کنند و بعد، بروند هر چی دلشان خواست، تولید کنند، به شرطی که در جامعه خریدار داشته باشد. تا پول اضافه به دست آوردند، نروند سراغ گوشی موبایل و چیزهای دیگر. متاسفانه آموزشهایی که میدهیم، باعث و بانی این اتفاق نمیشود و به خاطر همین، آدمها را اینقدر افسرده میبینیم.
• به نظر میرسد آموزشهای اخلاقی ما هم، روی این قضیه تاثیر گذاشته. مثلا همین قضیه حرص و ولع را که میگویید، خب در آموزههای اخلاقی خوب باز نشده و نگاهی منفی به آن وجود دارد. حس نمیکنید که باید رسانهها و دستگاههای آموزشی ما هم، روی این قضیه کار کنند؟
- این اخلاق را ندارم که برای دیگران نسخه بپیچم. دو تا دایره برای خودم میکشم، یکی از آنها میشود دایره نفوذم، و یکی هم دایره نگرانی. دایره نفوذم، جایی است که میتوانم حرف بزنم و حرفم خریدار دارد و میتواند موثر باشد؛ مثل خودم، خانوادهام، دانشجویانم و خود حضرت عالی که این امکان را فراهم کردید تا دایره نفوذم گستردهتر شود. من روی این دایره تمرکز میکنم، تا بزرگتر و بزرگتر شود. دایره نگرانی، جایی است که حرف من خریدار ندارد و ممکن است که دایره نفوذ کسی دیگر باشد و مرا به خاطر حرفهایم، پس بزند.
• فکر میکنید کشور ما، اینقدری منابع و ثروت دارد که مثلا ۱۵ میلیون سرپرست خانوار آن، ثروتمند شوند؟ کم نمیآید؟
- شما اصلا فرض کنید که منابع هم کم بیاید، خب از جای دیگر تامین میکنیم، مثل ژاپن. ببینید، ما در تاریخ، دورههای مختلفی داشتهایم. دوره کشاورزی را داشتیم که منبع ثروت، زمین بوده. دوره انقلاب صنعتی را داشتیم که منبع ثروت، ماشینآلات صنعتی بوده. و الان دوره فراصنعتی را داریم که اولویت اول برای ثروتمند دانستن کسی، افکار و اطلاعات او است. در دورههای اول، شما به خاطر زمین و کسب ثروت بیشتر که همان زمین بود، جنگ زیاد میبینید. در دوره انقلاب صنعتی، کشورهای کوچکی مثل دانمارک و نروژ که در دوره کشاورزی اصلا حساب نمیشدند، خودشان را بالا کشیدند و کشورهای بزرگ، که قبلا به خاطر زمینهایشان ثروتمند حساب میشدند، جا ماندند. در دوره حاضر، شما میتوانید در همین اتاق تولید ثروت کنید، فکر تولید کنید و جای دیگر، آن را اجرا کنید. ۳۰ درصد تولید جهان، تولید بدون کارخانه است. اگر استراتژی این باشد، حتی اگر هفتاد میلیون ایرانی هم پولدار شوند، اصلا چیزی کم و کسر نخواهد آمد. البته بهتر است این حرفها را برای سیاستمداران بگذاریم و خودمان، دنبال دایره نفوذ و نگرانی خودمان باشیم تا بدانیم چه کار کنیم.
B a R a N
28th November 2010, 08:05 PM
حسین خانمحمدی
مدیر سایت جامع توریستی آتالند
متولد: 1358
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
محل سکونت: تهران
آقاي حسين خانمحمدي، فارغالتحصيل کارشناسی ارشد مديريت بازرگانی، متولد سال 1358 است. مدتهاست که ايشان، پيگير يک ايدهي نو و خلاقانه (راهاندازي اولين سايت جامع توريستي) است و تلاشهاي ايشان در حال به ثمر رسيدن است، چراکه يکي از ويژگيهاي بارز ايشان، پيگيري و تلاش مجدانه است. آقاي خانمحمدي، عضو واحد پژوهش مرکز کارآفريني دانشگاه تهران و داراي سوابق پژوهشي در مؤسسات مختلفي مثل ساپکو و.... میباشد. در بحبوحهي فعاليتهاي جشنوارهي اصفهان، با ايشان به گفتوگو نشستيم:
ما مطلع شديم كه شما در زمينهي طراحي و راهاندازي اولين سايت جامع توريستي ايران، فعاليت ميكنيد. لطفاً كمي در رابطه با ايده و طرح خود، توضيح دهيد.
بله، ما در زمينهي ارائهي خدمات توريستي و مسافرتي از طريق اينترنت وارد فعاليت شديم كه اين خدمات براي توريستها و مسافران داخل و خارج، ارائه خواهد شد و شامل بخشهاي مختلفي در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن جاذبههاي گردشگري ايران، خدمات تهيه و رزرو بليط هواپيما، قطار، اتوبوس، ماشين، هتل و فروش صنايع دستي، همچنين صدور ويزا و خدمات اقامتي ميباشد.
آيا براي شروع كار، اطلاعات خاصي داشتيد؟
بله، اما عمدهي اطلاعات لازم را هنگامي كه اين ايده را به صورت طرح تجاري براي جشنوارهي كارآفريني اصفهان نوشتم، جمعآوري كردم و هر چه بر اطلاعات و مطالعاتم در اين زمينه، افزوده ميشد مصممتر و علاقهمندتر ميشدم و در نهايت تصميم گرفتم كه ايدهي خود را با كمك دوستان و همكاران خود عملي كنم.
براي كسب و كار جديد خود چه فعاليتهايي انجام دادهايد و اكنون در چه مرحلهاي هستيد؟
فعاليتهاي ما ابتدا با مطالعه و تحقيق در زمينهي وضعيت صنعت توريسم در ايران و خارج آغاز شد، پس يك مطالعهي تطبيقي در زمينهي كسب و كارهاي مرتبط با ايدهي خود داشتيم كه اطلاعات مفيدي، كسب شد و با نوع ارائهي خدمات توريستي از طريق اينترنت، آشنايي پيدا كرديم. بعد از جمعآوري اطلاعات و طبقهبندي آنها، ساختار سايت را طراحي كرديم و گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران، مسئول طراحي بخشهاي مختلف سايت شدند و هم اكنون بخش عمدهاي از سايت، آماده است كه اميدواريم در نيمهي دوم ارديبهشت 1383 به بهرهبرداري برسد. البته همهي اين مراحل، فاز اول پروژه، محسوب ميشود كه با استفاده از نتايج و بازخوردهاي فاز اول، قصد داريم در فاز دوم، بخشهاي مختلف سايت را توسعه داده و در زمينهي توريسم بينالملل، فعاليت خود را ادامه دهيم.
نظرتان در ارتباط با صنعت توريسم ايران چيست و چشمانداز آن را چگونه ميبينيد؟
در حال حاضر، صنعت توريسم ايران بسيار ضعيف است و با معيارهاي جهاني فاصلهي زيادي دارد. اما پتانسيل، فرصتها و نقاط قوت بسياري براي رشد و مطرح شدن در سطح جهاني دارد. در عين حال، ضعفهاي ساختاري و تهديدات زيادي نيز در داخل و خارج از كشور، متوجه اين صنعت است. به دليل گستردگي اين صنعت و مرتبط بودن آن با بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور، بايستي يك عزم و ارادهي ملي جهت برطرف كردن مشكلات به وجود آيد. اما با همهي اين ضعفها و تهديدات، ميتوان در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن پتانسيل صنعت توريسم ايران در سطح جهان از شبكهي اينترنت، حداكثر بهره را برد، كه اهداف ما نيز در اين راستا است.
بازار هدف شما كجا، و چه كساني هستند؟
بازار هدف ما چهارگوشهي جهان است. اما اين بازار هدف با توجه به مراحل و نوع فعاليت ما به بخشهاي مختلف، تقسيم ميشوند كه كليهي اين بخشها به مرور زمان، پوشش داده خواهند شد. به اين صورت كه در مراحل اوليه، فعاليتهاي ما بر ارائهي خدمات به توريستها و مسافران داخلي و كساني كه قصد مسافرت از ايران به خارج را دارند، متمركز خواهد شد. سپس در مراحل بعدي، جذب توريستها از طريق اينترنت و برگزاري تورهاي داخلي و خارجي خواهد بود.
آيا سايتهاي مشابهي در ايران وجود دارد؟
خير، اما آژانسها و مراكز اقامتي و سياحتي كه بعضاً در صنعت حملونقل يا توريسم فعاليت داشتهاند، سايتي براي فعاليت خود راهاندازي كردهاند، اما اين سايتها با توجه به اينكه محدود به بخش خاصي از فعاليتهاي آنان ميشود. نميتواند به عنوان يك سايت جامع اطلاعرساني و خدماتدهي به توريستها و مسافران عمل نمايد. كه ما سعي ميكنيم اين خلاء را پركنيم، ضمن اينكه با تمامي مراكز سياحتي و اقامتي، آژانسهاي حمل و نقل و ... همكاري خواهيم داشت.
نظر دوستان، آشنايان و اطرافيان شما دربارهي اين ايده چيست؟
اكثراً موافق و مشوق بودند، اما كساني هم بودند كه فقط به ضعفها و محدوديتهاي موجود در زمينهي گردشگري و تجارت الكترونيك اشاره ميكردند كه جا دارد من از همكاران مركز كارآفريني، اساتيد دانشگاه تهران و مسئولين سازمانهاي ايرانگردي و جهانگردي و كساني كه مشوق و راهنماي ما بودند، كمال تشكر و قدرداني را بكنم.
براي ايجاد يك كسب و كار، چه فاكتورهايي لازم است؟
به عقيدهي من اولين و مهمترين فاكتور، شناخت نياز و فرصتهاي موجود است، سپس غربال كردن و انتخاب ايده با توجه به نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهديد است. بعد از انتخاب ايده، مكتوب كردن آن بهصورت طرح كسب و كار (Business Plan) بسيار مهم است. سپس پشتكار و پيگيري مداوم، ميتواند ايده و طرح را به نتيجهي مطلوب برساند.
چه موانعي در سر راه شما وجود داشته و چه مشكلاتي براي ايجاد كسب وكار جديد براي شما پيش آمد؟
بعضي موانع و مشكلات در زمينهي تجارت الكترونيك و توريسم، به صورت ساختاري و كلان در سطح كشور بودند و بعضي موانع نيز مانند عدم دسترسي به منابع مالي و اطلاعاتي نيز در بعضي مراحل، مشكل آفرين بودند.
در اين كار, چه فعاليتهاي درآمدزايي در نظر گرفتهايد؟
فروش خدمات از طريق اينترنت در زمينهي گردشگري و مسافرت و همچنين فروش صنايع دستي، تبليغات و ...
با عدم وجود كارتهاي اعتباري، چگونه دريافتها و پرداختهاي خود را انجام ميدهيد؟
اين بخش نيز يكي از موانع و مشكلات عمده است كه كلاً گريبانگير تجارت الكترونيكي در ايران است. اما ما براي كسبوكار خود، روشهاي مختلفي جهت دريافت و پرداخت وجه خدمات درنظر گرفتهايم، كه اين سيستم در هر بخشي از فعاليت و نوع خدمات و مشتري فرق ميكند.
اين كسب و كار را به عنوان شغل اصلي در زندگي در نظر گرفتهايد و يا فقط به عنوان يك شغل موقت به آن نگاه ميكنيد؟
با توجه به علاقهي شخصي و مطالعاتي كه انجام دادهايم، تصميم گرفتيم اين كار را به عنوان زمينهي اصلي كسب و كار خود قرار داده و تا ميتوانيم آن را توسعه دهيم.
آيا تا به حال براي كسب وكار جديد، وامي دريافت كردهايد؟
خير اما در برنامههاي مالي آيندهي خود، تصميم گرفتهايم از وام، استفاده كنيم.
B a R a N
29th November 2010, 12:58 AM
پیر امیدیار ، بنیانگذار ebay
نامش پیر (Pierre ) و فامیلش امیدیار Omidyar بود. او هم مانند دیگر بازیگران بزرگ عصر دیجیتال ، در اواسط اخرین دهه قرن بیستم میلادی ، یعنی سپتامبر 1995، پورتالی را طراحی و راه اندازی کرد که ایده خلاقانه و دیجیتالی او و همسرش Pam ، اکنون به نام ebay ، مشهورترین و برترین سایت حراجی آنلاین وب به شمار می رود پیر امیدیار در ۲۱ ژوئن ۱۹۶۷ از پدری ایرانی و مادری فرانسوی در پاریس به دنیا آمد. ۶ ساله بود که با خانواده اش به مریلند آمریکا رفت و در ۱۴ سالگی با نوشتن دومین برنامه رایانهای برای کتابخانه مدرسه پا به دنیای بیتها گذاشت. پیر امیدیار رئیس و موسس سایت ایبی (e-bay ) اولین و معروفترین وبگاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی که تا آخر سال ۱۹۹۸ ۱/۲ میلیون عضو ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود به هم زده بود ، راه اندازی کرد. حالا بعد از گذشت مدت کمی ، شرکت بزرگی شده است با بیش از ۶۰۰۰ کارمند میلیون ها مشتری ثبت شده .پیر امیدیار ، جوان ایرانی الاصل مقیم آمریکا ، در سال 2006 با 10 میلیارد دلار ثروت که همه اش از راه کسب و کار الکترونیکی و رهبری بر بازار های عصر دیجیتال حاصل شده است ، سی و پنجمین میلیاردر جهان و نوزدهمین میلیاردر آمریکا به شمار می رود. در ان سالهای نه چندان دور ، تصور این که روزی ، خلق مکانی برای خرید و فروش اجناس دست دوم یا تا حدی نو و آفرینش یک حراجی واقعی دیجیتالی ، حتمی شود ، آرزویی به بزرگی آرزوهای چارلز دیکنز بود! اما آرمان طلایی پیر ، چند سال پس از هزاره سوم ، به واقعیتی مسلم مبدل گشت اکنون آن رویای شیرین به چنان حقیقتی مبدل شده است که فقط دامنه ebay.com ، میلیون ها دلار قیمت دارد. آیا تاریخ بشریت این چنین زمان هایی برای پول درآوردن میلیون دلاری بازیگران زمان های مختلف خود ، به خاطر می آورد؟ از انقلاب کشاورزی تا گذار به دوران صنعتی شدن بشر ، و حتی قبل از پیداش انقلاب ارتباطات یا موج سوم تافلر ، هیچ گاه بدون دستیابی به دانش و ابزار فیزیکی و به خدمت گرفتن ده ها هزار کارمند ، شخصی میلیاردر نشده بود. اما اکنون از سال های پایانی قرن بیستم به این سو ، تاریخ شاهد تولد میلیاردرهای جوانی است که نه ارتش دارند و نه سپاه ! نه طلا دارند و نه نفت و ارثیه خارق العاده ! آن ها فقط دانش دارند و بس . در واقع ، اندیشه های نابی که با نوآوری و پرورش خلاقانه در محیط مجازی متولد می شوند ، تجربه ها و آموزه های ارزنده ای را به همراه دارند که حتی در دانشگاه هاروارد هم قابل آموختن نیست ! دانشگاه MIT (www.mit.edu ) ، که ده ها برنده جایزه نوبل و هزاران پرفسور و دانشجوی نخبه از سراسر جهان را در لابراتوارها و مراکز آموزشی و صنعتی خود دراختیار دارد ، در دهه های پایانی قرن بیستم ، باعث تشکیل 4000 شرکت کارآفرین شده است که بیش از 230 میلیارد دلار درآمد داشته اند . درآمدی که از طریق حمایت های یک دانشگاه صورت گرفته است ، به اندازه در آمد کل کشورهای قاره آفریقا است . شکاف فقیر و غنی در هزاره دوم ، بیش از هزاره اول افزایش یافت و اکنون در آغازهراه سوم ، این شکاف به دلیل اتکای شدید کسب و کار به تولید دانش و به قولی اقتصاد دانش محور (knowledge base economy ) افزایش خواهد یافت. مجموعه رهیافت هایی که تا این بخش از کتاب در مورد کسب و کار بازیگران صنعت دیجیتال جهان آموختیم ، به ما خاطر نشان می کند که دیگر بیش ترین درآمد ، حاصل بیش ترین نفر / ساعت کار فیزیکی و حضوری نیست . امری که حتی تا دهه شصت میلادی نیز ، اقتصاد جهانی بر پایه آن حاکم بود. دنیا اکنون به سمت دیجیتالی شدن کامل و گذار به پست مدرنیسم دیجیتالی هدایت می شود. مصرع ناب حماسه سرای بزرگ پارسی گویان ، حکیم ابوالقاسم فردوسی ، که می فرماید توانا بود هر که دانا بود ، اکنون بیش از گذشته ، مفسر موفقیت های خارق العاده بزرگان عصر دیجیتال (Digital Decade ) می باشد. شکاف دیجیتالی بین انسان ها ، علاوه بر تاثیرات منفی در گسترش ارتباطات و اطلاع رسانی در دنیای امروزی ، در ایجاد فاصله طبقاتی در جوامع نیز موثر بوده است . اگر چه ، خود صنعت دیجیتال و ارتباطات ، عاملی در راستای ارتقای صلح جهانی و توسعه پایدار مبتنی بر توسعه امکانات در اقصی نقاط جهان است ، اما اگر وضع به همین منوال پیش رود و کشورهای جهان سوم و در حال توسعه ، به اندیشه کاهش فاصله علمی و ابزاری خود با جهان اول نباشند ، ضعف در رفتارهای اقتصادی ، علمی و فرهنگی جهان ، کسب و کار غربی ها را هم با چالش رو به رو خواهد کرد. اگر در آسیا و آفریقا ، که دو سوم جمعیت و منابع انرژی جهان را در اختیار دارند ، توسعه امکانات ارتباطی و اطلاعاتی مدرن دردسترس نباشد ، مجموعا یک میلیارد جمعیت اروپا و آمریکا ، نمی تواند در انتظار بازارها و فرصت های بی بدیل در آسیا و آفریقا باشد. با رشد امکانات ارتباطی و فناوری در اقصی نقاط جهان ، می طلبد تا ضریب نفو.ذ فناوری های مدرن بیش از گذشته ارتقا یابد تا فراگیری توان مندی های ICT ، دسترسی جهانی را برای ساکنان دهکده جهانی ، به ارمغان آورد. نا گفته پیداست که سهم دانش و تولید علم در کارآفرینی و در مجموع ، ثروت سازی برای خلاقان عصر دیجیتال ، غیر قابل انکار است . دانشی که در بستر توانمندی دیجیتالی هدایت و با تلفیق مدیریت ، خلاقیت و هنر ، شکوفا شود ، آن چیزی خواهد شد که ebay ، بهترین مثال برای تفسیرش است . پیر امیدیار ، در بهترین زمان ممکن ، نسبت به راه اندازی و خلق حراج ای بی ، اقدام کرد. اکنون ، ده ها هزار سایت خرید و فروش در اینترنت وجود دارد ، اما هیچ کدام به اندازه این پایگاه گردش مالی دراختیار ندارند. 150 میلیون کاربر ، سالانه از حراجی های این پایگاه که از نسخه های خطی تا جواهرات و کفش را در معرض فروش قرار می دهد ، خرید می کنند. امید یار در سال 1988 ، از دانشگاه Tufts ، لیسانس علوم کامپیوتر دریافت کرد و در کسب و کار اینترنتی ، به عنوان یک خود توان افزا (self – empowerment ) در اقتصاد نامیده می شود. پیر یار ، خانم مگ ویتمن (meg Whitman ) را از 1998 به عنوان مدیرعامل شرکت ebay منصوب کرد. خانم ویتمن ، فوق لیسانس MBA از هاروارد دارد و از ایشان به عنوان یک رهبر در کسب و کار الکترونیکی غیر موازی یاد می کنند که با ایده های موثر و فراگیرش ، زمینه های باروری فعالیت های ebay را در چند سال اخیر فراهم کرد. خانم ویتمن در سال های 1989 تا 1992 ، به عنوان قائم مقام امور بازاریابی جهانی و فروش شرکت والت دیسنی فعالیت کرده است و به دلیل عمق رفتار سازمانی اثر بخشش در دنیای کسب و کار دیجیتالی ، از سوی مجله فورچون 2005 ، به عنوان قدرتمندترین زن جهان در اقتصاد معرفی شد .
شرکت ebay، در سال 2006 با 5 میلیارد دلار درآمد ، به عنوان چهارصد و پنجاه و هشتمین شرکت برتر آمریکا شناخته می شود که همه موفقیتش در قرن بیست و یکم به دست آمده است.
B a R a N
30th November 2010, 12:51 AM
شکوه السادات هاشمی
خانم شکوهالسادات هاشمی، مخترع و تولیدکننده خمیر سوسککش "امحا" است. وی که متولد سال 1334 است در سال 1354 ازدواج کرده و دارای 3 فرزند دختر و یک فرزند پسر میباشد.
مدرک تحصیلی وی در رشته علوم تجربی است، علیرغم علاقهی زیادی که به درس و ادامه تحصیل داشته به سبب مشکلات خانوادگی و بعد از آن ازدواج، موفق به ادامه تحصیل و کسب مدارک دانشگاهی نشده است. به سبب مشکلات خانوادگی، ثروت زیاد پدرش به مقدار اندکی رسید و او برای کمک به خانواده از سن چهارده سالگی به کار مشغول شد. برای شروع کار، در آموزشگاه ماشیننویسی (ایران – اقتصاد) تایپ فارسی و لاتین را به صورت رایگان آموخت. به مدت یک ماه در نمایندگی ایران خودرو، مشغول به کار شد و پس از آن به مدت چهارسال در نمایندگی ایران ناسیونال کار خود را ادامه داد. در همان سالها با همسر خود که از ازدواج قبلی دارای دو فرزند دختر در سنهای 5/2، 4سال بود آشنا شد و همین آشنایی منجر به ازدواج شد.
- خانم هاشمی بعد از ازدواج کار را از چه زمانی آغاز کردید؟
- بعد از ازدواج اوایل انقلاب که کارها تعطیل شده بود و بازتاب آن در سالهای آینده بود، با مشکلات مالی مواجه شدیم، برای کمک به شوهرم و گذراندن امورات سخت زندگی و ادامه تحصیل فرزندانم به کار مشغول شدم. از آنجایی که به ورزش علاقهی زیادی داشتم، مسئولیت ورزش در پارک را بر عهده گرفتم و از معاونت ورزشی بانوان حقوق دریافت میکردم، پس از آن برای بهتر شدن اوضاع در کار خود به کلاسهای مربیگری مراجعه کردم و کارت مربیگری خود را دریافت کردم و در سال 74 به استخدام تربیت بدنی شمال شرق تهران درآمدم و بعد از مدت کوتاهی به دلیل کوشا بودن و فعالیت زیاد مسئول هیأت همگانی شدم.
- از مسئولیت هیأت ورزشی تا "امحا" چه مقامهایی را کسب کردید؟
- من اولین گروه کوهنوردی بانوان را پایهگذاری کردم. در سال 76 به مناسبت ورود آزادگان دماوند را صعود کردم. در سال 77 به مناسبت تجلیل از روز شهدا (17 شهریور)، سبلان را صعود کردم و در سال 78 به مناسبت یکصدمین سال تولد امام مجددا دماوند را صعود کردم. در حین این فعالیتها گزینش آموزش و پرورش شدم و به عنوان معلم حقالتدریس 36 ساعت در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم و در نتیجهی فعالیتهایی که در زمینهی کوهنوردی داشتم، مسئول انجمن کوهنوردی منطقهی 8 تهران شدم تا این که در سال 80- 79 "امحا" را به اوج رساندم.
- چه ایدهای موجب شد که به دنبال "امحا" رفتید؟
- در محلی که من ساکن بودم، سوسکهای ریز و درشت به فراوانی دیده میشد تا جایی که در هر جایی از خانه سوسکها لانه داشتند؛ حتی گاهی در سفرهی نان و نمکدان هم دیده میشدند و چون تخم سوسک دارای مقاومت زیادی است، مانع از این میشود تا همهی آنها ریشهکن شوند و من همیشه در فکر این بودم که چگونه میتوان آنها را ریشهکن کرد و در طی مطالعات علمی و تجسس از دیگران به فکر چیزی برای ریشهکن کردن سوسکها افتادم و این خمیر را درست کردم و اما ایدهی فروش و توزیع این خمیر را همسرم به من داد.
- اطلاعات را در زمینهی ریشهکن کردن سوسکها از کجا به دست آوردید؟
- بخشی از مادهی این خمیر به عنوان دانش عمومی در کتابها وجود دارد و بخش دیگر آن را با تحقیق و آزمایش به دست آوردم.
- خانم هاشمی چه مراحلی را برای تهیه و تولید پشت سر گذاشتید؟
- من زمانی این خمیر را در خانه درست میکردم و داخل تیوپهای فلزی میریختم و از طریق شاگردانم به افراد متقاضی عرضه میکردم. سپس به فکر تولید وسیع این خمیر افتادم. اولین بار به وزارت بهداشت -ادارهی کل نظارت- مراجعه کردم ولی به نتیجهای نرسیدم و پس از مشورت با یکی از اقوام -جناب آقای مرتضی هاشمی- (که از بهترین وکلای ایران هستند) به ادارهی ثبت مالکیت صنعتی مراجعه کردم و فرم ثبت را دریافت کردم. ولی با مشکل فرمول مواجه شدم، زیرا برای ثبت این اختراع باید فرمول علمی آن مشخص میشد. مشکل دیگر برای تأیید شدن اختراع، گواهی از جانب یک سازمان علمی بود که ثابت کند اختراع من از قوه به فعل رسیده است. برای رفع مشکلات خود اول به بیوشیمی دانشگاه تهران، سپس به دانشگاه علوم پایه مراجعه کردم، اما کمکی به من نشد، تا این که در دانشکدهی دامپزشکی توسط دکتر میرصانع فرمول را به دست آوردم و پس از سختیهای بسیار سال 77-76 برای تأئید گواهی نوآوری به سازمان پژوهشها مراجعه کردم. به خمیر من، کد، داده شد و بعد از بررسی در مورد این که از خمیر دیگری در این خمیر استفاده نشده است خمیر را برای تأیید به پژوهشگاه صنعت نفت فرستادند. لازم میدانم از محبتهای جناب آقای سادات حسینی تشکر فراوان داشته باشم، و اما در پژوهشگاه صنعت نفت کارشناس این مسئله، در مرحلهی اول 50 درصد به این خمیر تأییدیه داد و بعد از توضیحاتی که من به ایشان دادم و در پیوست تحقیقاتی که انجام دادند، این خمیر سوسککش را 100% صددر صد تأیید کردند و این گواهی به سازمان پژوهشها فرستاده شد و نوآوری و اختراع من تأیید و ثبت شد و در سال 78-77 به فکر تأسیس شرکت افتادم. در اواخر 78 جواز تأسیس را گرفتم و در سال 79، سوله و کارخانه را خریداری کردم و بعد از رو به راه کردن اوضاع در مردادماه 79 کارخانه کار خود را شروع کرد. سختیهای زیادی را در این راه پشت سر گذاشتم و از الطاف خداوند سپاسگزارم که همیشه با من بود.
- غیر از مشکلاتی که ذکر کردید، چه مشکلات دیگری بر سر راه داشتید؟
- در اینجا باید متذکر شوم که من چیزی را به نام مشکل نمیشناسم و چنان که ملاحظه کردید از کودکی تا کنون چیزی را که به آن مشکل میگویند در زندگی داشتهام ولی با توکل به خدا و پشتکار آنها را رفع کردم و در جواب سئوالتان باید بگویم که در زمان تأسیس کارخانه و شرکت، 50 درصد از سهام را به عنوان مدیرعامل به خود و 50 درصد از سهام را به عنوان رئیس هیأت مدیره به همسرم اختصاص دادم. پس از این اعتماد، همسرم به بهانهی این که پول مرا از زندگی جدا میسازد، شروع به ناسازگاری کرد که البته به صورت مقطعی این موضوع برطرف شد. از جمله کارهایی که او انجام داد: توزیع تولیدات کارخانه به طور پنهانی، سپس دایر کردن شرکت در غرب تهران بود. پس از حاد شدن این موضوع و اختلافات شدید، ایشان مانع از تولید من شدند. مسائل تولیدی کارخانه را از دست من خارج کردند و این در زمانی اتفاق افتاد که من مادرم را هم از دست دادم. باور کنید با تمام این مشکلات، در داخل شرکت به تنهابی خمیر را ساختم و در اختیار مشتری قرار دادم. پس از آن به تأسیس مجدد کارخانه در گرمسار مشغول شدم و راهی را که با مصائب فراوان پشت سرگذاشته بودم مجددا طی کردم و در حال حاضر مشغول تولید "امحا" هستم و این خمیر حرف اول را در ایران میزند.
- در حال حاضر فکر میکنید چه مشکلاتی برای کارآفرینی بانوان وجود دارد؟
- یک زن باید در درجهی اول چیزی را به نام مشکل حس نکند و با توکل به خدا و تلاش فراوان آنها را پشت سر بگذارد. من معتقدم که یک زن باید در خانه مادری نمونه و همسری فداکار باشد؛ چنانچه خود من فرزندانم را استوار بزرگ کردم. دختر بزرگ من مهندس کشاورزی و دختر دوم من یک گرافیست است و همچنین همیشه در خانه وجود زنانهی خود را برای شوهرم حفظ کردم و تمام کارهایی را که یک زن خانهدار انجام میدهد اجرا میکردم. پس باید یک زن در محیط خانه و خانواده نمونه باشد و از مشکلات بیرون هراسی نداشته باشد. در صورتی که با مشکلات رفتاری در محیط کار روبرو شود با منش و رفتار شایسته این موانع را میتواند پشت سر گذارد. در نهایت من همانطور که گفتم معتقدم مشکل وجود ندارد و این واژه بیجهت به وجود آمده است. با این که من زن بودم همچنان مردانه با بازیهای روزگار جنگیدم.
- "امحا" چند شعبه در ایران دارد و آیا به کشورهای خارجی نیز معرفی شده است؟
- "امحا" دو شعبه را در ایران دارا است و به صورت غیررسمی توسط فروشندگان مشهد در ترکمنستان و افغانستان توزیع میشود.
- آیا فرمول "امحا" را همسر شما در اختیار دارد و آیا "امحا" رقیب دیگری هم دارد؟
- بله، ولی مواد با کیفیتی که به دست من میرسد و با قیمت مناسبی که آن را خریداری میکنم به دست هیچکس نمیرسد و در نتیجه "امحا" بیرقیب است، چنان که مدتی در قالبهای دیگر به بازار عرضه شد که این مسئله را از طریق مراجع قانونی پیگری و جلوگیری کردم و در نهایت "امحا" همچنان بیرقیب است.
- چه فاکتورهای مهمی برای موفقیت وجود دارد؟
- در درجهی اول ایمان به خدا که فاکتور مهمی است و در درجات بعدی: امید داشتن، نگاه خاص و نو به مسائل، فکر برتر، انسجام و پشتکار، از فاکتورهای مهم در ایجاد موفقیت است.
- خانم هاشمی سرمایهی اولیهی شما چه قدر بوده است؟
- سرمایهی اولیهای نداشتم.
- حامی اصلی شما چه کسی بوده است؟
- من به صورت جدی حامی نداشتم و در پیشرفت کارهایم به تنهایی کوشیدم و در آخر باید بگویم تنها حامی من خدا بوده است.
- خانم هاشمی هدف "امحا" و هدف شما چیست؟
- "امحا" به معنی محوکننده است و هدف آن ریشهکن کردن سوسکها است. چون یک معضل بزرگ بهداشتی است و سلامتی بشر را تهدید میکند و در همین راستا هدف "امحا" برطرف کردن این معضل میباشد. یکی دیگر از اهداف "امحا" افتخارآفرینی برای ایران است. چون شما مطمئن باشید "امحا" در ایران مطرح خواهد شد و هدف من به لطف خدا برطرف کردن معضلات کاری و اخلاقی جوانان است.
- بزرگترین آرزوی شما در زندگی چیست؟
- تصور من از آرزو و خوشبختی پول نیست. ثروتی را که خدا در اختیار من قرار داده تنها برای خود نمیدانم و اگر این سعادت نصیبم شود که منشأ خیر شوم این کار را انجام خواهم داد و بزرگترین آرزویم در زندگی رضایت خداوند از من و کارهایم است.
- با در نظرگرفتن معضلات کاری و اجتماعی برای جوانان اگر در سن و شرایط آنها بودید آیا "امحا" را تولید میکردید؟
- با بیان کردن این مسئله که هر کاری به خلاقیت و نوآوری احتیاج خواهد داشت و جوانان میتوانند با در نظر گرفتن تحصیلات و تواناییهای خود به فعالیت و کار بپردازند، اگر در شرایط سنی جوانان بودم شاید "امحا" را تولید نمیکردم و هر کار برتری را انجام میدادم.
- رابطهی شما به کارمندانتان چگونه است؟
– چون من یک مرام و مسلک درویشی دارم رابطهی بسیارعالی با پرسنل خود دارم.
B a R a N
2nd December 2010, 05:58 PM
رحیم ایروانی و کفش ملی
بنیانگذار صنعت کفش
حدود یک دهه بعد از آن که تجار تهران به رهبری حاجمحمد حسن امین الضرب مجلس وکلای تجار را برای حفاظت از منافع خویش در برابر رقبای خارجی و فساد داخلی تاسیس کردند رحیممتقی ایروانی (در 21 بهمن ماه 1299) در خانوادهای تاجر پیشه در محلهء مشیر شیراز بهدنیا آمد . پدر وی میرزا محمد کاظم متقی ایروانی از تجار مشهور شیراز بود و جد پدریاش حاج لطفعلی، ملک التجار. رحیم تحصیلات ابتدایی را در مدرسهء باقریهء شیراز گذارند و در سال 1313 به کالج انگلیسها در اصفهان رفت. بعد از آن به مدرسهء شاپور شیراز برگشت و بعدها از دانشکدهء حقوق دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. بعد از مشاغل و ابتکارات مختلف از جمله راه انداختن برق فسا و تاسیس پاساژی در شیراز رحیم ایروانی سرانجام کار خود را در صنعت کفش شروع کرد و به فاصلهء سه دهه فعالیت، پایههای یکی از صنایع مهم و مدرن را پیریزی کرد. او گروه صنعتی بزرگی را توسعه داد که در سالهای پایانی مدیریتش بر آن بیش از صد هزار جفت کفش روزانه در زمینی به مساحت بیش از 45 هزار متر مربع در اسماعیل آباد تولید میکرد. گروه صنعتی ملی مجموعهای از شرکتها بود که تا سال 1357 به 52 شرکت در زمینههای مرتبط رسید. بهاین سبب نام محمد رحیم متقی ایروانی به عنوان بنیانگذار صنعت کفشسازی مدرن در تاریخ صنعت در ایران به ثبت رسید .
رحیم بعد از پایان تحصیلات با فروش ارثیهء پدری کار تجارت کفش را با خرید دو دهنه مغازه در چهارراه گلوبندک تهران ( ساختمان استاندارد فعلی ) آغاز کرده بود. دستیابی به انگیزههای وی در شروع کار در این بخش اقتصادی درسهای خوبی برای کارآفرینان آینده ایران دربرخواهد داشت; فعالیتی که سه دهه بعد در 1357 خاتمه یافت و ایروانی مجبور شد تا گروه صنعتی کفش ملی را در آن سال با هشت هزار نفر کارگر ترک کند. اما رحیم ،کفش ملی را در عمل رها نکرده بود و با ورود هر مدیر جدیدی برای او پیام میفرستاد و آمادگی خود را برای کمک به راهاندازی و گسترش کفش ملی اعلام میکرد. تقاضاهایی که اغلب نادیده گرفته شد و بالاخره صنعتی که او در دههء 30 تاسیس کرده بود در آغاز هزارهء سوم به نظر افتان و خیزان ادامهء مسیر میدهد. اما این میراث آنقدر پایدار است که اگر از آن بهخوبی استفاده شود بازهم این گروه رونق خواهد گرفت. رحیم ایراونی مدیر برجستهای بود که مانند یک کاریزمای صنعتی این گروه را بر اساس رهیافت اقتصادی کاملاً حساب شده و منطقی برنامهریزی و سازماندهی کرد. رهیافتی که تنها از نبوغ او نشات میگرفت . رهیافت او به واقع از سایرین متفاوت بود; نه شباهتی به رهیافت معمول سرمایهگذاری بر اساس آزمایش و خطا داشت و نه متکی بر رهیافت استفاده از ظرفیتها در هر بخش و رشتهء اقتصادی بود و نه براساس رهیافت سرمایهگذاری اقماری بلکه رحیم ایروانی با هوش سرشاری که داشت تنها در صنعت کفش متمرکز شد. رحیم متقی ایروانی ضمن آنکه از عظمت نتیجهء تلاشهایش بهخوبی آگاه بود کوچکترین مشکلات نیز نمیتوانست از چشمش دور بماند. بهویژه اگر این مشکلات مربوط به کارکنان و خانوادهشان میشد که توان حل آن را نداشتند . بنابراین مدیران و کارگرانی که با رحیم ایراونی کار میکردند حداقل در دو ویژگی وی متفق القول هستند: «او مدیری با هوش بود که هم به تولید میپرداخت و هم نگران چگونگی توزیع ثمرهء آن بین تمامی عوامل تولید به ویژه کارگران بود یعنی هم در تولید سختگیر بود و نتیجه را برای همه میخواست یعنی عدالت اجتماعی. رحیم این دو ویژگی متضاد را بهخوبی بههم پیوند داده بود و در آرزوی روز بازنشستگیاش بود که در زمینی که آن را در جنوب شهر انتخاب کرده بود بیمارستانی بسازد و باز بر آن مدیریت کند اما این بار مدیریت بر تولید کالایی عمومی نه خصوصی. از اغلب کسانی که با او در این گروه کار کردهاند میتوان داستانی شنید که تمایل شدید او را به عدالت توزیعی گواهی میدهد .
رحیم به معنی واقعی کارآفرینی بود که در بیثباتی سیاسی و اجتماعی دههء 50 دست از سرمایه گذاری برنداشت و از هیچ چیز شکایت نمیکرد. مگر یکبار و آن هنگامی که در اوج توسعهء کارهایش متوقف شد و بار دیگر هنگامی که می خواست تولید کفش را در افغانستان راهاندازی کند که اجل امانش نداد. او درست مانند مینیاتوریستی بود که چنان به ظرافتها و پیچیدگیهای تولید کفش آشنا بود که میتوانست چشم بسته این صنعت را در هر کجا راه اندازد .
درست مانند آنچه که در ایران نیم قرن پیش از این کرده بود. بهاین لحاظ بعد از ترک ایران در آمریکا و مصر نیز اقدام به تاسیس کارخانه کرد . رحیم ایروانی سال گذشته در 12 اسفند ماه 1384 (سهمارس سال 2006) بعد از طی یک روز کامل کاری از اتاق کارش در ضلع غربی ساختمان محل سکونتش در یکی از خیابانهای شهر لندن به خانه برگشت و درگذشت .
سایت جامع خلاقیت، نوآوری، کارآفرینی
MR_Jentelman
3rd December 2010, 07:10 PM
گفت و گو با مدیر عامل شرکت یوحنا :کارآفرینی عاملی در خدمت توسعه
1- ضمن معرفي خودتان در مورد سوابق خود توضيح فرماييد.
بنده والس يوحنا يك هموطن آشوري مسيحي هستم ضمن افتخار به اين موضوع خوشحالم كه توانستهام با عملكردي مثبت در جامعه حرمت همكيشان خود را حفظ كنم. تخصص من مكانيكي خودرو است و از 15 سالگي بعنوان يك كارآموز در اروميه فعاليت را آغاز كردم يادم هست كه در آن زمان پدر بنده مبلغي معادل /500 تومان براي يك سال آموزش من پرداخت كرد. در سال 1346 در يك شركت آمريكايي در بندر امام خميني در استان خوزستان مشغول به كار شدم چون مستقيما با رئيس مجموعه در ارتباط بودم و ايشان خارجي بود مجبور شدم انگليسي را ياد بگيرم و در آنجا با فرهنگ كار آشنا شدم.
قبل از انقلاب در سال 1354 به شهرستان ماهشهر رفتم چون در آن مقطع اهالي براي انجام تعميرات خودرو بيشتر به آبادان يا اهواز مراجعه ميكردند در آنجا تعميرگاهي داير نمودم و فعاليت داشتم تا اينكه در سال 1359 با آغاز جنگ بنا به درخواست فرماندار وقت كه حضور بنده را بسيار موثر ميديد در آن منطقه مشغول خدمت شدم و در طول 8 سال دفاع مقدس در جبهه و پشت جبهه حضوري فعال داشتم در مقاطعي بعنوان رئيس اتحاديه و نماينده بنياد شهيد فعاليت نمودهام پس از جنگ در مقطعي با مشاهده اينكه سوانح رانندگي ساليانه حدود 4 هزار نفر را به كام مرگ ميكشاند تصميم گرفتم در زمينه آموزش خودرو فعاليت كنم و اعتقاد داشتم كه آن كار ميتواند نتيجه مثبتي به همراه داشته باشد.
2- تلاش شما براي آموزش همگاني خودرو چه نتيجهاي داشته است؟
واقعيت اين است كه متاسفانه عدم علاقه مردم براي ديدن آموزش همچنين عدم حمايت از سوي مسئولين موجب شد. با تمام تلاشهايي كه كرده بودم در بهمن ماه سال 85 اين كار را رها كنم بنده كار آموزش را در منطقه اكباتان از انجام ميدادم و در همينجا از اهالي محل و منطقه بخاطر مساعدتشان تشكر ميكنم و اگر كوتاهي انجام شد عذرخواهي مينمايم چندي پيش وزير كشور در همايش پليس اعلام كرده بود هر كس كه بتواند در امر كاهش تصادفات برون شهري تاثير مثبت گذارد و از مرگ 1 نفر جلوگيري نمايد يك ميليون ريال پاداش خواهد گرفت بنده عرض ميكنم كه اگر از طرح اينجانب حمايت ميشد قطعا خروجي مثبتي ميشد از آن گرفت.
در برخي مطبوعات از ابتكار شما در ساخت اتومبيل دو موتوره مطالبي عنوان شده بود لطفا در اين زمينه توضيح دهيد؟ هدف از طراحي و ساخت آن اتومبيل كه موتورهاي آن قابل رويت ميباشد اين بود كه آموزش خودرو با آن ماشين بسيار آسان ميباشد و افراد به راحتي ميتوانند از نزديك قطعات خودرو را رويت كرده و با طرز كارشان آشنا شوند.
پس از ساخت اين اتومبيل وزير محترم كار جناب آقاي جهرمي از آن بازديد نموده و استقبال كردند كه بنده ضمن تشكر از اين موضوع از حمايتهاي ايشان كه نسبت به كارآفرينان انجام ميشود قدرداني ميكنم.
3- در اوايل سخنان خود به فرهنگ كار اشاره كرديد. منظورتان از فرهنگ كار چيست؟
فرهنگ كار به معناي خود باوري بوده و اين كه يك فرد بدون حضور مسوول مربوطه كار و وظيفه خود را انجام بدهد. اين كار طبيعتا بايد با صداقت آغاز شده و به پايان برسد و فردي كه احساس مسووليت نمايد در قبال درآمدي كه كسب ميكند به اين امر نيز توجه دارد. چنين تفكري اگر در جامعه ما نهادينه شود بسياري از مشكلات حل خواهد شد. مقوله فرهنگ امري مهم است كه در تمام حوزهها بايد مورد توجه قرار گيرد مثلا رعايت مقررات راهنمايي بدون حضور پليس، رعايت بهداشت محيط توسط پيمانكاران ساختماني، تمامي اين موارد ناشي از فرهنگ ميباشد.
4- از شما بعنوان كارآفريني نمونه تقدير شده است ضمن توضيح در اين مورد پيرامون فعاليتهاي جنبي خود توضيح دهيد. بنده عضو هيات مديره كانون كارآفرينان فرهنگسراي كار هستم و از آقاي لطفي رئيس مجموعه فرهنگسرا به خاطر خوش فكري و راهاندازي آن كانون قدرداني ميكنم و از اين كه با انتشار تمبر يادبود و ارائه تقديرنامه اينجانب را مورد لطف قرار دادند سپاسگذاري ميكنم كارآفرينان بايد توجه كنند كه بجز اينكه افراد را در سيستم خود مديريت خود در هر حوزه كاري مشغول كاري ميكنند و اين امري قابل تقدير است بايد تلاش كنند تا زمينهاي فراهم شود تا نيروهاي فعال و پرسنل از نظر خلاقيت و هوشمندي نيز ارتقاء پيدا كنند و اين خود يك ثروت فكري محسوب ميشود وامري پايهاي و اساسي است كه ميتواند زندگي را به سمت و سويي مطلوب هدايت كند. بنده در راستاي كارآفريني طرحي دارم كه براساس آن افراد 19 تا 30 ساله را آموزش ميدهم آن طرح را بنده به زودي تقديم مسوولين بنياد شهيد و كميته امداد خواهم كرد براساس اين طرح افراد پس از آموزش استخدام ميشوند اين موضوع در جلسهاي با حضور جناب شيخپور از كميته امداد مطرح شد و ايشان ضمن استقبال از اين كار ما بازديد كردند در اين طرح آمده است افراد پس از آموش به مدت 5 سال اشتغال پايدار خواهند داشت لازم ميدانم در اينجا از آقاي شيرآوند مدير كل بنياد شهيد نيز تشكر كنم انشاءاله پس از اجراي اين طرح از شما و صداوسيما براي انعكاس نتايج فعاليتها دعوت بعمل خواهم آورد.
5- در پايان اگر مطلب ناگفتهاي باقي مانده بيان فرماييد.
از مساعدتهاي نماينده محترم آشوريان در مجلس، وزير محترم كار و امور اجتماعي، وزير مسكن و شهرسازي و نماينده محترم ماهشهر در مجلس قدرداني مينمايم و اميدوارم پيرو درخواستهاي قبلي اينجانب در زمينه موضوعات مطرح شده مساعدت فرمايند.
MR_Jentelman
3rd December 2010, 07:14 PM
گفتگو با مدير عامل شركت آرش كمال نوين: چالشهاي صنعت شيشه از ديدگاه يك كارآفرين
سيدعبدالحسين نورهاشمي
اشاره:
صنعت شيشهسازي در ايران از سابقهاي طولاني برخوردار بوده و قدمت آن به 2 هزار سال قبل از ميلاد برميگردد از جمله مواردي كه سابقه اين صنعت را در ايران نشان ميدهد كشف يك ظرف شيشهاي زردرنگ با زينتي شبيه به خطوط شكسته موجدار در يكي از مقبرههاي لرستان همچنين يك گردن بند شيشهاي متعلق به 225 سال قبل از ميلاد در شمال غربي ايران ميباشد.
با نگاهي به شرايط زندگي امروزه ميتوان ميزان پيشرفت در اين صنعت را مشاهده نمود در اين رهگذر شركتهاي فعال در اين صنعت ميتوانند اثرگذاري موثري بر آن داشته باشند از جمله شركتهاي فعال و موثر در اين صنعت شركت توليدي، خدماتي و بازرگاني آرش كمال نوين است كه فعاليت آن در تهران به سال 1369 باز ميگردد ولي قبل از آن نيز متوليان از سال 1360 در شهرستان فعاليت داشتهاند اين شركت اولين دريافت كننده iso در اين صنعت ميباشد. در راستاي انعكاس مسائل مبتلا به صنعت شيشه و معرفي كارآفرينان گفت و گويي را با حسن سعيدي مدير عامل شركت آرش كمال نوين انجام دادهايم. شركت ياد شده بطور مستقيم حدود 40 نفر و غيرمستقيم تا 60 نفر اشتغالزايي ايجاد كرده و بنا دارد تا پايان سال جاري 10 نفر نيز به مجموعه خود اضافه نمايد. يكي از پتانسيلهاي بالقوه اين شركت را ميتوان بخاطر تلفيق تخصص و تجربه در كنار يكديگر بيان نمود جايي كه جمال سعيدي قائم مقام مديرعامل و مدير فني در كنار مهندس كامران كياني مدير بازرگاني اين شركت حضور دارند. تلفيق پتانسيل اين دو نفر با سياستگزاري كلان مديرعامل مجموعه چشمانداز اميدبخشي براي اين شركت ترسيم نموده است.
آنچه ميخوانيد حاصل اين گفت و گو است.
- ضمن معرفي در مورد سوابق خود و چگونگي تاسيس شركت توضيح دهيد.
حسن سعيدي متولد 1350 در شهرستان سقز هستم فعاليت اصلي بنده در تهران از سال 1369 در بازار بورس شيشه و آئينه تحت عنوان شيشه آرش (اخوان سعيدي) آغاز شد و اين كار تا سال 1381 ادامه داشت تا اينكه به دليل توسعه و حقوقي نمودن مجموعه كاري شركت آرش كمال نوين را تاسيس نموديم بايد اشاره كنم كه قبل از سال 1369 نيز نزديك به يك دهه در شهرستان كرج و سقز به اين حرفه مشغول بوديم. در مورد نام آرش كمال نوين بايد اشاره كنم كه كلمه آرش بخاطر ريشه ايراني آن و اسم پسربرادر بزرگم مورد استفاده قرار گرفته و كمال نيز نام يكي از برادران من بود كه پس از فارغالتحصيل شدن از دانشگاه در اثر يك سانحه تصادف در همان شهر محل تحصيل درگذشت، نوين نيز به اين خاطر استفاده شده كه بيان كنيم همواره تحول و داشتن ايدههاي نو در دستور كار ما قرار دارد. در حال حاضر حدود 40 نفر در اين شركت مشغول به كار هستند و درصدد هستيم در راستاي كارآفريني كه علاقه بسياري به آن داريم اين تعداد را تا پايان سال به 50 نفر برسانيم ضمن اينكه بطور غيرمستقيم نيز 10 تا 20 نفر توسط شركت آرش كمال نوين مشغول بكار ميشوند تا اواخر سال گذشته شركت ما در اكثر حوزههاي مربوطه به صنعت شيشه فعاليت ميكرد كه از جمله پارتيشنبندي، نصب شيشههاي ساختماني، نماسازي و سقفهاي كاذب، اما از سال 1386 محور فعاليتهاي ما جذب نيروهاي متخصص و فعاليت در زمينه نماسازي ساختمان بوده است البته ما ارتباط خود را با ديگر بخشها به طور كامل قطع نكردهايم ولي اصليترين فعاليت ما نماسازي ساختمان است از جمله نمونه كارهاي اجرا شده توسط شركت آرش كمال نوين برج گردون در بزرگراه نواب تهران همچنين ساختمان اداره سرپرستي بانك صادرات استان كردستان است و در حال حاضر برج اوج در بندر انزلي نيز از ديگر نمونه كارهاي شركت ميباشد.
- فرصتسازي براي فروش محصولات و خدمات چه جايگاهي در سيستم شما دارد؟
در گذشته صنعت شيشه را فصل بندي كرده بودند و گفته ميشد كه فصل اصلي فعاليت براي اين صنعت 6 ماهه دوم سال است به اين دليل كه اولا هوا رو به سردي ميرود و استفاده از شيشه اهميت بيشتري دارد و هم اين كه معمولا در 6 ماهه اول سال ساخت و سازها انجام ميشود و در شش ماهه دوم سال نصب شيشهها انجام ميشد، اما بنده با توجه به تجربيات خودم معتقدم با داشتن خلاقيت و نوآوري هر 12 ماه سال را ميتوان فعاليت نمود براي نيل به اين هدف بايد در طول سال همواره فعال بوده و توليد، بازرگاني و خدمات را بطور توامان ارائه نمود. نكتهاي كه ميخواهم در اينجا به آن اشاره كنم اين است كه در صنعت شيشه اطلاعرساني و تبليغات در سطح مطلوبي انجام نميشود، ما براي توجه به اين مقوله سايتي را راهاندازي كردهايم و در آن ضمن ارائه برخي اطلاعات به صورت رايگان به متقاضيان (مصرفكننده و همكار) مشاوره ارائه ميدهيم اين مشاوره در حوزه تمامي محصولات و خدمات صنعت شيشه انجام ميشود ضمن اينكه حضور يكي از اساتيد دانشگاه در بخش بازرگاني شركت در جهت ايجاد تعامل برون سازماني موثر بوده است.
يكي از مشكلات در صنعت شيشه بحث ايمني در اين صنعت است كه ما درصدد هستيم با راهاندازي يك نشريه تخصصي به اين مقوله و ديگر مسائل مرتبط با اين صنعت بپردازيم.
- ارزيابي شما از تاثير قوانين بر صنعت چيست؟
در بخش تامين اجتماعي و بيمه شرايط مطلوبي وجود ندارد وضعيت به گونهاي است كه نيروهاي كار از بيمه بعنوان ابزاري براي فشار به كارآفرينان استفاده ميكنند بيمه كردن نيروهاي كار نيز اجباري و قوانين كار به نحوي يك طرفه ميباشد از گذشته مشكلاتي در اين زمينه وجود داشته است مثلا مشاهده شده مامور بيمه در زمان مراجعه به يك فروشگاه يا شركت اسامي افرادي را كه بعنوان مشتري در آنجا بودهاند را در ليست بيمه درج نموده و پس از 6 ماه صاحب آن شركت يا فروشگاه متوجه موضوع و بدهكار شدن تامين اجتماعي شده است و رفع چنين مشكلي بسيار زمانبر و هزينهبر بوده يا برخي از نيروهاي كار گمان ميكنند پس از بيمه شدن حق دارند به راحتي و با كوچكترين حرفي كه به آنها زده ميشود به اداره كار و بيمه شكايت كنند مسائلي از اين دست است كه موجب ميشود كارآفرينان حتيالامكان از بيمه كردن پرسنل خودداري كنند.
و يكيديگر از مشكلات بيمهاي در خصوص كارگران متري كار يا روزمزدي و يا پروژهاي مثلا (تخليه شيشه از كاميون) ميباشد كه به هيچ نحوي تحت پوشش بيمه قرار نگرفتهاند البته جديدا بيمه بينام ارائه شده كه به نظر بنده كامل نبوده و هنوز براي كاركنان و كارفرمايان اين صنعت خوب جا نيفتاده كه بايستي مسوولين خصوصا اتحاديه صنف شيشه روي اين موضوع بايستي كار كنند.
در بحث نقدينگي توليد بايد به اين نكته اشاره كنم كه در كشور ما افرادي كه داراي ثروت قابل توجه هستند سعي ميكنند آن را در مسيرهايي بكار ببرند كه بيشترين سود را كسب نمايند از طرفي برخي افراد بدنبال اين هستند كه با خلاقيت و كارآفريني اشتغالزايي نمايند ولي سرمايه لازم را ندارند اگر افراد گروه دوم به سراغ گروه اول بروند و درخواست مشاركت نمايند از آنها استقبال نخوهد شد لذا صنعتگران و كارآفرينان ناچار هستند به سراغ بانكها بروند يا براي تامين نقدينگي سراغ بازار آزاد بروند با توجه به غالب بودن رابطه بر ضابطه و بالا بودن ميزان بهرههاي بانكي و مشكلات دريافت وام اين افراد تا چند سال درگير مشكلات اخذ و پرداخت وام ميشوند و اين جوابگوي فعاليت كارآفرينان نميباشد. و بجاي فكر كردن به كار و توليد درگير مشكلات تامين نقدينگي خواهند شد.
منابع مورد استفاده شما براي طراحي نماهاي شيشهاي چيست؟
بعد از ارتباط با مشتري و درخواست ايشان از محل پروژه توسط متخصصان شركت در قالب بازديد اوليه انجام ميشود و طرح اوليهاي داده ميشود كه اين طرح تا رسيدن به مرحله اجرا در چند مرحله قابل اصلاح و تكميل شدن است ضمنا طراحي نما توسط كارشناسان شركت و با نظر مشتري انجام ميپذيرد، تصوير ذهني طراحان و مهندسين شركت با تعامل با مشتري و در برخي موارد از اينترنت استفاده ميشود.
تعديل قانون چك در سالهاي اخير چه تاثيري بر صنعت شيشه داشته است؟
اگرچه تعديل قانون چك موجب بروز مشكلاتي شده است ولي بنده شخصا اعتقادي به كيفري شدن چك ندارم چرا كه شايد در يك مقطع زماني كيفري نبودن چك مشكلاتي داشته باشد ولي در بلندمدت تمام فعالان شيشه مجبور خواهند شد با افراد صاحب اعتبار و خوش نام همكاري داشته باشند و نهايتا تمام معاملات بر پايه اعتبار انجام ميشود بعضا در جامعه شنيده ميشود كه اعتماد كردن در اين زمان مشكل است ولي ما در شركت آرش كمال نوين تعامل خود را با مشتريان براساس اعتماد پايهريزي نمودهايم و نتايج خوبي نيز گرفتهايم اتفاقا اگر مشكلاتي هم وجود داشته به دليل اخذ چكهايي بوده كه برگشت خورده است وگرنه قول افراد معتبر، از چك ارزش بيشتري داشته است.
از شيشه بيمي مي بي شيشه طلب كن
از درگه خالي حق هر چه خواهي طلب كن
از ديدگاه شما كارآفرينان به چه حمايتهايي نياز دارند؟
متاسفانه در كشور ما رابطه بر ضابطه برتري پيدا كرده است و موجب شده شركتهايي چون شركت ما كه تفكري سيستمي و ضابطهمند دارند دچار مشكل گردند من مطمئن هستم كه اگر در جامعه شرايط برتري رابطه بر ضابطه ادامه داشته باشد در بلندمدت قطعا دچار مشكل خواهيم شد بنده اعتقاد به سيستمي دارم كه در آن افراد تماما مانند حلقههاي زنجير به يكديگر متصل باشند.
در كشور ما بحث بنگاههاي زودبازده مطرح شده و اين به نظر من براي كساني است كه ايدهاي خلاق و كار آفرين دارند اما از لحاظ نقدينگي مشكل دارند براي رسيدن به اين نقدينگي در كشور ما بانك پيشنهاد ميشود براي ارائه تسهيلات بانكي به يك كارآفرين گفته ميشود كه فلان مبلغ بايد در حسابتان داشته باشيد تا ما بر مبناي معدل 6 ماهه n برابر به شما وام بدهيم در حالي كه اگر يك صنعتگر توان مالي داشته باشد اصولا به سراغ اخذ تسهيلات نخواهد رفت ما براي يك شركت پروژهاي را به انجام رسانديم و قرار بود آن واحد توليدي از محل اخذ تسهيلات بنگاههاي زودبازده طلب ما را بپردازد وجود بوروكراسي در اين زمينه موجب شد كه آن شركت نتواند تسهيلات لازم را اخذ نمايد و طبعا ما را هم دچار مشكل كرده است.
در مورد پتانسيلهاي شركت آرش كمال نوين توضيح بفرماييد ؟
تا پايان سال 1385 شركت ما در اكثر بخشهاي توليدي خدماتي و بازرگاني صنعت شيشه فعاليت ميكرد از ابتداي سال 1386 درصدد شديم كه فعاليت خود را تخصصيتر نماييم و بيشتر در حوزه نماسازي ساختمان فعاليت كنيم. تلفيق شدن تخصص و تجربه در اين شركت چشمانداز اميدبخشي را ترسيم نموده است. حضور آقاي جمال سعيدي به عنوان قائم مقام مدير عامل و مدير فني در كنار آقاي مهندس كامران كياني مدير بازرگاني شركت كه از اساتيد دانشگاه ميباشند شرايطي را به وجود آورده كه بسيار نويدبخش است از همين فرصت استفاده ميكنم و اعلام ميكنم كه شركت آرش كمال نوين آمادگي دارد در زمينه برگزاري همايشهاي تخصصي و نمايشگاه همكاري نمايد. برگزاري همايشها و نمايشگاههاي تخصصي ميتواند اثرگذاري بسيار مثبتي در صنعت شيشه داشته باشد. شركت ما با حضور در يكي از نمايشگاههاي اين صنعت توانست نتايج بسيار مطلوبي را كسب نمايد. در حالي كه متاسفانه بسياري از فعالان اين صنعت اعتقادي به نمايشگاه و حضور در آن ندارند. بايد در اين زمينه فرهنگسازي شود و مطبوعات ميتوانند نقش بسزايي در اين زمينه داشته باشند.
اگر حرف ناگفتهاي باقي مانده بيان كنيد؟
ابتدا اشاره كنم كه در بحث ارتباط و تعامل با مشتريان من به برنده بودن پنج بعدي اعتقاد دارم بر اين اساس بايد خودم، مخاطب (مشتري)، ديگران، هستي و خداوند ذينفع و برنده باشند. موضوع ديگري كه بايد به آن اشاره كنم اين است كه در بحث ارائه خدمات و كالا كيفيت امري بسيار مهم است و بديهي است كه اگر كيفيت مطلوب باشد قيمت مناسب نيز مورد تاييد مشتري خواهد بود و اين دو رابطهاي مهم با يكديگر دارند در پايان ميخواستم از تعدادي از افرادي كه در گذشته يا اكنون در پيشرفت بنده تاثيرگذار بودهاند ياد نموده و تشكر نمايم.
اول از خداوند بزرگ كه در هر لحظه حامي و هدايتگر ما بوده دوم از پدر، مادر، برادران و خواهران عزيزم خصوصا برادر بزرگم جناب آقاي اسماعيل سعيدي كه نقش بسزايي در رشد مادي و معنوي ما داشته و خانواده دوست داشتني و با محبتم كه هميشه مشكلات و عدم حضور لازمه من در منزل را تحمل نمودهاند از آقاي محمود رشيدي دوست عزيزمان كه در حال حاضر در شهرستان سقز هستند و لطفهاي ايشان هيچ وقت فراموش نخواهد شد، سوم از تمام عوامل هستي خصوصا آنهايي كه در اين سالها تحت هر نام و لقبي به صورت مستقيم و غيرمستقيم در زندگي كاري و شخصي من نقش داشتهاند سپاسگزاري نمايم و در آخر از جناب آقاي مهندس سيدهومن سادات كيايي مدير و مربي جامعنگر كانون مهندسي تحول و تعالي انساني كه من خود را به نحوي مديون آموزههاي ايشان ميدانم تشكر و قدرداني نمايم.
MR_Jentelman
4th December 2010, 03:51 PM
هراسی از شکست ندارم (http://njavan.com/forum/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fwww.52511.mihanblo g.com%2Fpost%2F1430)
«ترس از شكست معنی نمیدهد و باید این ترس را مدیریت كرد.»
این گفتهء مریم طاهریان یكی از كارآفرینانی است كه طعم شكست را در راه كارآفرینی چشیده، اما اجازه نداده كه این طعم تلخ باقی بماند و كارش را دوباره از صفر شروع كرده است. در میان حرفهایش مدام از تجربهء اولین كار اقتصادیاش میگوید و میتوانی تصور كنی كه زندگی این كارآفرین دو بخش عمده دارد، قبل و بعد از شكست: «معمولا آدمها از شكست خوششان نمیآید. شاید به این خاطر كه در جامعهء ما شكست خوردن نه تنها ارزش نیست بلكه ضد ارزش است.»
اما این كارآفرین ۴۱ ساله با آوردن این ضربالمثل كه دیكتهء ننوشته غلط ندارد، میگوید: «شكست تجربه است و موفقیتی برای گامهای بعدی.»
دیدار نخست با این زن سفالگر به پنج سال پیش برمیگردد و به شهری كویری و ساكت; سمنان. در كارگاهی كه او و بیش از ۱۲ نفر از زنان كارگر سعی تمام داشتند برای ساختن و پرداختن سفالینهها.
نام مریم طاهریان را در میان اسامی سفالگران سمنان شنیدم، كارگاه او سالن بزرگ و دفتری بود كه چند پله به سمت پایین آن را از خانه جدا میكرد. در دفتر كار نیم تنهء زن كرد را گذاشته كه حاصل تجربهء سالهای پیشیناش بود.او طرح اولیه را كه در ذهن داشت روی كاغذ میآورد كه بیشتر زن بود و سیب و چشم و ماهی. قالبهای پخته روی زمین چیده میشد و سپس زنان و دختران جوان آنها را رنگ میزدند و در نهایت سفالهای رنگین به مغازههای تهران میرسید و حتی پای این آثار به بازارهای جهانی هم رسید.
اما همهء این تلاشها به خاطر مدیریت مالی نامناسب عقیم ماند. طاهریان از آن روزهای شكست میگوید: «به خاطر اختلاف در مدیریت مالی كارگاه، كل تجربه و سرمایهام را رها كردم و ناگهان با هیچ مواجه شدم.»
۱۳ سال كار در كارگاه قدیمی سفالگری، این زن را كاركشته كرده، اما او از غفلتش در امور مالی چشم نمیپوشد: «شاید به خاطر دخالت نكردن در امور مالی به اینجا رسیدم و مجبور شدم همهء سرمایهء انباشته در این سالها را رها كنم و شاید همین غفلت بود كه مرا به این نتیجه رساند كه توجه به كارهای مالی و اقتصادی مهمترین ركنی است كه زنان باید به آن توجه بیشتری نشان بدهند.»
او میگوید: «سال ۷۲، سفالگری را به خاطر هنر بودنش انتخاب كردم و جنبهء مالیاش اهمیتی نداشت، اما به مرور كه كارم از خوداشتغالی به سمت اشتغالزایی برای سایر زنان كشیده شد; مباحث مالی و اقتصادی هم پیش آمد و من بدون توجه به این مباحث، مدیریت مالی را بر عهدهء فردی گذاشتم كه كارگاه را به ورطهء ورشكستگی رساند.»اما تجربههایش برای این زن سفالگر ماند: «یادم میآید كه برای گرفتن وام از یك بانك، پرسنل آن بانك با من حرف نمیزد چون پذیرفتن نقش اقتصادی برای یك زن برایشان دشوار بود.»او همچنین آن سالهایی را به خاطر میآورد كه یكی از اعضای هیات رییسهء انجمن مدیران صنایع كشور شده بود: «اولین زنی بودم كه به عنوان هیات رییسه انتخاب شدم. در ابتدا خود را در حاشیه میدیدم. بقیهء مردان میانسالی بودند كه حضور یك زن جوان برایشان كمی نامنتظره و نیز سخت بود.»او آن لحظهها را لحظههای سخت میخواند: «حضور بیتجربهء ابتداییام با مرور زمان و مطالعهء زیاد به جایی رساندم كه به راحتی اظهارنظر میكردم و طرحهایم را ارایه میدادم، هر چند این حرفها فقط شنیده میشد و عمل به آن نادیده گرفته میشد.»
مریم طاهریان از سال ۷۲ تا ۷۶ كار سفال و زدن نقش برجسته روی سفالینه را به صورت فردی دنبال كرد، بعد كارگاهی دایر كرد و سال ۸۴ با شكست كارگاهش، كاری دیگر را از نو شروع كرد.
این سفالگر در شهر كویری سمنان با مشاركت زنی دیگر از این دیار كارگاهی دیگر دایر میكند، اما این بار با كولهباری از تجربههای پیشین: «دوباره كارمان را از صفر شروع كردیم، اما این بار به صورت مشاركتی و نه فردی.»
از مزایای شراكت میگوید: «ما زنان كمتر كار مشاركتی كردهایم، اما مشاركت به فرد این امكان را میدهد كه حرفها، دعواها، استدلالها و... را مطرح كند بدون آن كه بترسد.»
او میافزاید: «در كارهای مشاركتی، انرژی گروهی بالا میرود. منتها در فرهنگ ما مشاركت معنایش را از دست داده و در ضربالمثلها هم میتوانی ردپایش را ببینی. اینكه میگویند اگر شراكت خوب بود خدا هم برای خود شریكی انتخاب میكرد.»
اما حالا مریم طاهریان نقشبرجستههای روی سفالینهها را همراه با زنی دیگر از صفر آغاز كرده و امیدوار است بتواند در كارگاه كوچكشان در دل شهر كویری سمنان، برای زنان دیگر دیارش اشتغالزایی كند.
منبع:روزنامه سرمايه
B a R a N
4th December 2010, 08:27 PM
مریم درانی
نام و نام خانوادگی: مریم درانی
متولد : 1357
میزان تحصیلات: کاردانی سختافزار کامپیوتر
مديرعامل شرکت جلوه سازان کيميا
خانم مريم درانی در سال ۱۳۵۷ در کرمان متولد شد. وی که اکنون ۲۷ سال دارد، مديرعامل شرکت جلوهسازان کيميا است و در کسب و کار خود موفقيتهايی بدستآوردهاست. وی از شرکت کنندگان در طرح ملی ترويج کارآفرينی بوده که توسط خانه پژوهش نوانديش و با حمايت دفتر امور بانوان وزارت کشور در سال ۱۳۸۲ برگزار شد .
سايت wenet مصاحبهای با ايشان انجام داده که در زير میآيد :
با سلام و تشکر ازاينکه وقت خود را در اختيار ما قرارداديد، لطفاً بفرماييد تحصيلاتتان چيست و از چه زمانی شروع به کارکرديد؟
با سلام، من در سن ۱۸ سالگی و پس از اخذ ديپلم، در رشته سختافزار کامپيوتر مقطع کارشناسی پذيرفتهشدم، اما پس از ازدواج در سال ۷۶ و گرفتاریهای مربوط به بچهداری پس از اخذ مدرک کاردانی سختافزار مجبور به ترک تحصيل شدم.
از چه زمانی مشغول به کار شديد؟
از سال ۷۷ به مدت ۲ سال در شرکت برق صنعتی کرمان کارکردم با اينکه رشتهام سختافزار بود در آنجا تمام کارهای مربوط به کامپيوتر و نرمافزارهای نقشهکشی به عهده من بود. پس از آن در سال ۷۹ به شرکت گاز کرمان منتقل شدم و در آنجا نيز نقشهکشی انجام میدادم.
در اواخر سال ۸۰ شرکت فنی مهندسی نوين بارز را تأسيس نمودم.
چه شد که به فکر تأسيس شرکت نوين بارز افتاديد؟ برای آغاز کار چقدر وام گرفتيد؟
من برای تأسيس اين شرکت وامی نگرفتم، اين شرکت با هدف تبديل موتورهای دوو به نيسان اغاز بهکارکرد، و فعاليت اصلی آن تغيير و تبديل سيستمهای داخلی ليفتراک بود. چراکه در آن زمان پی بردهبودم اکثر بردهايی که روی دستگاههای ليفتراک میگذارند و قيمت بالايی هم دارد از آلمان وارد میشود و وارد کردن آنها دشوار است. برای شروع کار من به همره برادر کوچکترم که در آن زمان دانشجوی رشته مهندسی برق بود يک برد دسته دوم را به قيمت دو ميليون تومان تهيه و عليرغم همه مخالفتهايي که در آغاز کار بود،آن را باز کرديم و پس از يکسال موفق به تهيه برد مشابه شديم. طرح خود را به شرکت لاستيک بارز پيشنهاد کرديم، کارشناسان آن شرکت از تهران آمدند و پس از بررسی کار ما به موفقيتآميز و اقتصادی بودن آن اذعان کردند، چراکه اين برد با هزينهای معادل يک چهارم قيمت بردهای آلمانی تهيه میشد. اما متأسفانه شرکت لاستيک بارز حاضر به پذيرفتن ما به عنوان يک شرکت خصوصی نبود و انتظار داشت من و برادرم به صورت کارمند برای آن شرکت فعاليت نماييم. بهعلاوه وضعيت اکثر شرکتها بهگونهای است که حاضرند موتورهای گران قيمت را از آلمان يا کره بخرند ولی موتورهای ما را فقط به دليل ايرانی بودن نمیخرند و حتی حاضر نيستند آن را آزمايش کنند.
از همينرو به فکر تأسيس شرکت ديگری افتادم.
شرکت جديد شما کی و چگونه آغاز بهکار کرد و در چه زمينهای فعاليت میکند؟
در ابتدا و برای تهيه هزينه تأسيس شرکت، خانه خود را فروختيم و مقداری از پول آن را صرف راهاندازی شرکت جلوه سازان کيميا نمودم، اين شرکت که در سال ۸۱ تأسيس شد، شرکت پيمانکاری تأمين نيروی انسانی است که خدماتی از جمله پشتيبانی، اداره و نگهبانی فضای سبز و ... را انجام میدهد.
هدف من از تأسيس اين شرکت اشتغالزايی و تأمين کار برای نيروهای بيکار بودهاست، اين شرکت در مناقصهها حضور پيدا کرده و از کارفرما پروژههای اجرايی میگيرد.
تا به حال با چه کارفرماهايی پروژه داشتهايد؟
اداراتی چون مرکز مخابرات کرمان، اداره اموال کرمان، بيمارستان شفا، اداره برق کرمان و... . در مناقصه شرکت برق ما در ميان ۲۸ شرکت کننده برنده شديم ولی از آنجا که مديرعامل شرکت يعنی من ، زن بودم، و فکر میکردند که از عهده کار برنمیآيم، مانعهای بسياری برای ما تراشيدند، به عنوان مثال از ما خواستند کار را ۳ ماهه تحويل دهيم، ازآنجا که من به توانايی خودم اعتماد داشتم به آنها قول دادم که کار را به بهترين نحو انجام دهم و همين هم شد به نحوی که قرارداد ۳ ماهه تبديل به قرارداد دو ساله شد.
پس از آن توانستم با پافشاری خدمات نگهبانی بيمارستان شفا را بر عهده بگيرم، وضعيت آن بيمارستان در ابتدا بهگونهای بود که در ماه ۱۱ بيمار فراری داشتند و ربودهشدن کالا نيز گهگاه اتفاق میافتاد. ما توانستيم اين آمار را به ۲ بيمار در ۵ ماه بدون هيچ سرقتی کاهش دهيم و حتی با پيگيری خودم يکی از بيماران فراری را يافته و به بيمارستان برگرداندم که سبب تحسين فراوان هم شد. اين اصلاحات در حدی بود که پس از آن کليه بيمارستانهای دولتی، علومپزشکی و دانشگاهها پيشنهاداتی جهت همکاری به شرکت ما ارائه دادند.
در حال حاضر چند نفر کارمند داريد؟
تعداد کارکنان ما بسته به فصل، نوعفعاليت و ميزان کار متفاوت است، اما درحال حاضر حدود ۹۰۰ نفر با من کار میکنند.
برای توسعه کسب و کارتان چه برنامههايی داريد؟
تأسيس نمايندگی در ديگر شهرستانهای کرمان و گسترش شرکت در مناقصههای خارج از استان از اهداف اصلی برای توسعه کارمان است.
MR_Jentelman
10th December 2010, 10:54 AM
علی فرزامی
مدیرکل شعبههای هایدا
37 ساله
متولد: اردبیل
اگر به 10سال قبل برگردیم, به یاد میآوریم که هیچ خبری از این همه رستورانهای رنگارنگ نبود, حتی در پایتخت بزرگوگاهی دوستداشتنی چند ساندویچ فروشی خیلی معمولی با تنوع غذایی محدود به چشم میخورد
حتی در خیابانهای اصلی شهر که اینروزها به دلیل تعدد رستورانها در شبهای تعطیل به پارکینگی مبدل میشوند هم اثری از رستورانهای زرد, نارنجی و بنفش با تابلوهای نقاشی رنگارنگ نبود.
قصه از اینجا شروع میشود که 10سال پیش که هنوز خبری از این تعداد رستوران جورواجور نبود, یک جوان بیست و چند ساله به تنهایی و بدون کمک خانواده همراه با یک شریک شعبه اول ساندویچ هایدا را افتتاح کرد. حالا بعد از گذشت چند سال تعداد شعبهها و تنوع غذاهای آن افزایش پیدا کرده است. علی فرزامی 37 ساله و اهل اردبیل مدیرکل شعبههای هایدا است. طرحها وبرنامههای زیادی برای آینده دارد که بیشتر در راستای اشتغال آفرینی و توسعه کارش است. او به مدرنتر و بهداشتیتر شدن میاندیشد و به امید روزی است که بتواند غذایی با کیفیت و طمعی بهتر از امروز به مشتریان خود ارایه کند. علی فرزامی در راستای شغل خود مدرک کارشناسی را در رشته صنایع غذایی از دانشگاه راچویل آمریکا گرفته است. باوجود مشغله زیاد او مدت زیادی را برای گفتوگو منتظر ماندیم, بهدلیل اینکه پیشرفت و رشد کارش میتواند الگوی خوبی برای دیگران باشد.
آخرین بار کی غذای هایدا را خوردید؟
دو روز پیش ناهار.
چی خوردید؟
ژامبون مرغ تنوری هایدا.
کالباس بازید؟
تقریباً.
کالباس از کجا آمده؟
در ایران کالباس را به نام ارمنیها میشناسند. اما اینطور نیست. بیشتر از این نمیدانم.
شنیدهایم هایدا کلاسهایی برای طرز برخورد با مشتری و آدابمعاشرت برگزار میکند.
بله.
چه کسی معلم است؟
مهندس کنترل کیفیت داریم که این کارها برعهده اوست.
چند سال پیش کلنگ هایدا را زدید؟
10 سال.
با چند شعبه؟
با یک شعبه در خیابان شریعتی مقابل یخچال
آن موقع خیابان شریعتی به اندازه الان رستوران نداشت؟
بله. 10 سال پیش خیلی تعداد رستوران کم بود, اما الان هم همان اندازه مشتری داریم.
قبل از افتتاح هایدا مشغول به چه کاری بودید؟
شغل پدری ما ترهبار است.
سرمایه اولیه را از کجا آوردید؟
هیچ سرمایهای از پدرم نگرفتم. بارفروشی و ترهبار, را به همراه برادرانم شروع کردیم. شغل اصلی پدرم کشاورزی است از 40 سال پیش 6 ماه اول سال را در اردبیل کشاورزی میکرد و 6 ماه دوم سال را در تهران در کار ترهبار بود. هنوز هم ما آن کار را ادامه میدهیم.
جالب است که بدانم چه شد که به فکر ارایه این نوع ساندویچ افتادید؟
وقتی سرباز بودم به خیابان لویزان که میرفتم آنجا دو ساندویچفروشی کاری شبیه هایدا ارایه میدادند. چون ژامبون خیلی دوست دارم همیشه از غذای آنجا میخورم. آنجا فکر هایدا به ذهنم رسید.
ظاهراًژامبون خیلی دوست دارید؟
من عاشق ژامبون هستم. هر روز صبح, ظهر, شب.
اضافه وزن پیدا نکردید؟
چرا, دکتر گفت یا باید ژامبون نخوری یا ورزش کنی.
کدام را انتخاب کردید؟
ترجیح میدهم ورزش کنم.
این علاقه شما به نفع هایدا است؟
بله, بهترین آزمایش برای کیفیت غذا, خوردن آن است, اگر احساس رضایت داشته باشم احتمالاًمشتریان هم از غذا راضی هستند.
ولی شاید شما به نوع غذای خودتان عادت کردید؟
نه, فکر نمیکنم برای عادت باشد. سیگار که نیست.
شما تضمین صددرصد میکنید که غذای شما بهداشتی است؟
بله, صددرصد.
یعنی هیچ مورد تخلفی ندیدید یا کسی ناراضی نبوده است؟
تا به حال خیر, اما خب احتمال دارد سس را بهصورت روزانه تهیه کنیم. بنابر این هیچوقت مسموم نمیشود. کاهو هم همیشه با مواد ضدعفونی شسته میشود. به هر حال ممکن است ایرادهایی هم وجود داشته باشد. سعی میکنیم از نظر بهداشتی بهترین باشیم.
چه اقداماتی از نظر بهداشتی انجام میدهید؟
مهندس بهداشت داریم که هفتهای سه بار شعبههای مختلف را کنترل میکند.
از بازدهی کارتان راضی هستید؟
صددرصد. بیشتر از آن خدا را شکر میکنم که این تعداد مشتری خوب دارم. همه آنها آدمهای خوبی هستند.
از 10 سال پیش کار هایدا شروع شد, این روند چگونه ادامه پیدا کرد؟
کار رفتهرفته گسترش پیدا کرد. اما سال اول ضرر دادیم.
خیلی زیاد ضرر دادید؟
10 سال پیش 18 میلیون تومان, پول کمی نبود.
با چقدر سرمایه شروع کردید؟
اولین شعبه با وسایل حدود 50 میلیون شد که با یکی از دوستانم شریک شدم.
چرا ضرر دادید؟
میخواستیم بازار را بگیریم, یعنی مشتری جمع کنیم, البته ضرر ما به این صورت بود که جنس با کیفیت را با قیمت ارزانتر میفروختیم.
اولین ساندویچ قیمتش چقدر بود؟
160 تومان, درصورتیکه یک ساندویچ معمولی 200 تومان بود. هر ساندویچ حدوداً 180 تومان برای ما تمام میشد که آنرا ارزانتر میفروختیم.
بعد چه شد؟
با درآمد ترهبار جبران کردیم. البته تعدادی هم شریک گرفتیم. اما چون فروش زیادی داشتیم کمکم به سوددهی رسید و سال دوم یک شعبه دیگر در ولیعصر باز کردیم و قیمت هر ساندویچ 180 تومان شد.
گرانفروش نبودید؟
با گرانی موافق نیستم. با تعدادی مشتری, فروش زیاد و سودآوری به دست میآید.
در حال حاضر در تهران هایدا چند شعبه دارد؟
11 شعبه ساندویچ سرد داریم و 3 شعبه گرم.
ژامبونها را از کجا تهیه میکنید, کیفیت آنرا کنترل میکنید؟
بله, طبق دستوری که به کارخانههای تولیدکننده میدهیم, زیر نظر ما تهیه میکنند اما درآینده تصمیم داریم که یک کارخانه تولید ژامبون راهاندازی کنیم.
چرا تعداد شعبههای گرم کمتر است؟
به دلیل اینکه فضای بیشتری میخواهد و ملک هم خیلی گران است و تا سال گذشته برای خرید شعبهها از هیچگونه تسهیلاتی استفاده نکردیم.
امسال وام گرفتهاید؟
خیلی کم
چه روشی داشتید که از رقیبانتان پیشی گرفتید؟ همزمان با شما چند شعبه دیگر هم بود اما هیچکدام از آنها به اندازه شما پیشرفت نکردهاند؟
این را از صمیم قلب میگویم هیچوقت به دنبال سود زیاد نبودم به صورتیکه مشتری ضرر ببیند تا ما سود کنیم. از بهترین کارخانهها اجناس را تهیه کنم. مشتریها بهتر از من میدانند که کیفیت غذا چطور است. بعضی از آنها هر روز از غذای هایدا میخورند. بعضی از آنها کوچکترین تغییر را میفهمند به ما زنگ میزنند میگویند امروز مزه سس شما تغییر کرده است.
مشتریهایی داریم که واقعاً ما را دوست دارند. آنها نعمت هستند و من هم آنها را دوست دارم. بعضی از آنها همیشه نسبت به غذاها و کار توجه دارند و کوچکترین مساله را متذکر میشوند. گاهی فکر میکنم آنها به اندازه من هایدا را دوست دارند.
این موضوع برای شما خیلی لذت بخش است. معتقد هستید که چون مردم از کار و قیمت غذاهای شما راضی هستند, پیشرفت کردهاید؟
کاملاً, واقعاً درآمد بابرکتی داریم.
در حال حاضر کیفیت ساندویچ شما با 10 سال پیش که شروع کارتان بود تغییر نکرده است؟
تفاوت چندانی نداشته است. وزن ژامبونها مقدار کمی افزایش پیدا کرده است.
چرا سس را بهصورت بسته بندی نمیدهند. که هر کسی تمایل دارد از سس استفاده کند یا اینکه هر دو مدل یعنی با سس, بدون سس را آماده داشته باشید. این انتقادی است که بعضی از مشتریان دارند؟
فکر بدی نیست. سسی که ما برای ساندویچها استفاده میکنیم فرمول مخصوصی دارد. البته ساندویچ بدون سس هم در شعبهها موجود است.
سس ساندویچ هایدا چه ویژگی دارد؟
با ژامبون خوشمزه تر است. طرز تهیه آنرا یک دکتر ایرانی که قبلاً در مکدونالد کار میکرده به ما داده است.
از سس رژیمی استفاده نمیکنید؟
خیر, سس معمولی است. خیلی از کارخانههای تولیدکننده سس به ما پیشنهاد سس رژیمی میدهند. درصورت حمایت دولت قصد دارم کارخانه سس و نان و ژامبون هم دایر کنم.
نان ساندویچ هایدا مخصوص است؟
از نان فرانسوی استفاده میکنم. حجم آن کمی بیشتر است و مخصوص ما درست میکنند.
در شهرستانها چند شعبه دارید؟
در کل ایران 37 شعبه داریم.
در دوبی هم شعبه دارید؟
نه, فقط از روی اسم ما تقلید کردهاند.
در خارج از کشور هم شعبه افتتاح میکنید؟
احتمالاً تا چند وقت دیگر در اروپا یک شعبه افتتاح میکنیم.
چرا آنجا را انتخاب کردید؟
دختر یکی از دوستانم آنجا زندگی میکند و میگوید که اروپا ایرانی زیاد دارد و قیمت ساندویچ هم خیلی گران است. با فروش ارزان میتوانیم بازار خوبی داشته باشیم. البته موادغذای را از ایران میبریم.
در روز چقدر درآمد دارید, از کل شعبهها؟
راضی هستیم. اما دقیقاًنمیتوانم بگویم, متغیر است. اما مگر من چقدر میتوانم پول خرج کنم؟ الان حدود 400 کارمند دارم که زندگی آنها از این کار تامین میشود.
تا حالا کارمندی را اخراج کردهاید؟
تا حالا کارمندی را در این 10سال اخراج نکردهام بعضی وقتها به دلیل جوانی اشتباهاتی میکنند اما سعی میکنم با صحبت مشکل را برطرف کنم.
اگر کسی از آنها بپرسد که از کارفرمای خود راضی هستند, فکر میکنید چه جوابی میدهند, اصولاً کارمندان همیشه از کارفرمایان ناراضی هستند؟
تا حالا نشنیدهام که ناراضی باشند.
از حقوقی که میگیرند رضایت دارند؟
فکر میکنم راضی باشند.
چه امکاناتی برای کارگران درنظر میگیرید؟
جای خواب, امکانات بهداشتی, لباس و برنامه غذایی متنوع.
الان کارگر ده سال پیش شما چقدر امکانات دارد؟
خانه, ماشین و موبایل دارند, البته با مقداری پسانداز.
کارمندان متاهل امکانات بیشتری دارند؟
بله, اگر کسی بخواهد ازدواج کند یا مشکلی داشته باشد سعی میکنم آن را حل کنم. البته این حرفها گفتن ندارد.
اتفاقاًاین خیلی خوب است که آدمها بدانند که شما و یا امثال شما چه برخوردی با اطرافیانشان دارند. اصولاًذهنیت همه منفی است و فکر میکنند اگر کسی در کارش پیشرفت کرده حتماً سر دیگران را کلاه گذاشته است.
شاید اینطور باشد. اما میترسم تعریف از خود باشد.
چقدر وقت میگذارید برای رسیدگی به این مسایل و یا چه برنامهریزی دارید؟
هر شعبه یک مدیر دارد که مسایل را به من انتقال میدهد.
کارگرهای شما بیشتر از شهر خودتان هستند؟
نه, حس ناسیونالیستی ندارم. همه ایران را دوست دارم. اما کارگران آذری کار سنگین را راحتتر انجام میدهند.
خود شما در روز چند ساعت کار میکنید؟
کمتر از 15 ساعت نیست. بعضی وقتها 20 ساعت هم کار میکنم.
حقوقی که در نهایت برای کارگران در نظر میگیرید به نسبت جاهای دیگر بیشتر است؟
بله.
بیمه هم دارید؟
هر کارگری که تعهد بدهد 3 سال کارکند بیمه میشود. سعی میکنم که کارگرها را راضی نگه دارم.
از هایدابرگر بگویید.
از یک سال پیش هایدابرگر افتتاح کردم. در حال حاضر 3 شعبه در تهران داریم. ژامبونها را همراه پنیر درون فر قرار میدهیم. نان و سس آن با ساندویچ سرد هایدا متفاوت است. در هایدابرگر 5 نوع همبرگر داریم که بهصورت زغالی و بدون روغن درست میشوند که شامل (برگر زغالی, قارچبرگر, دوبلبرگر, چیزبرگر و مخصوص هایدا میشود و دو نوع هم سوسیس و 3 نوع هم ژامبون تنوری داریم که در تنور پخته میشود.
ایران هایدا چرا ادامه پیدا نکرد؟
قرار بود غذاهای ایرانی را در این شعبه تهیه کنیم و به مشتریان بدهیم. اما خیلی گرفتاری داشت و رسیدگی وقت خیلی زیادی میخواست. یک ماه پس از شروع کار ناراحتی قلبی گرفتم.
هایدا, شعبه آبمیوه و بستنی هم دارد. شعبهها در کجا است؟
فعلاً 3 شعبه در تهران داریم. آبمیوه و بستنی دقت و توجه بیشتری از جهت بهداشتی احتیاج دارد. چون در کار ترهبار سردخانه داریم اجناس را با قیمت و کیفیت بهتری تهیه میکنیم.
چند نوع آبمیوه دارید؟
تنوع زیادی دارد. بستنی هم یک نوع سنتی مخصوص درست کردیم که بهصورت آزمایشی طعم آن را مردم امتحان میکنند. اگر مورد پسند قرار گرفت تولید آن شروع میشود. اما آبمیوههای ما کاملاًبهصورت طبیعی تهیه میشود.
چرا تا به حال کسی در ایران غذاهای سنتی را بهصورت فستفودها ارایه نداده است. البته نه مثل کوکوسبزیوالویههای بعضی از ساندویچفروشیها که آدم را از غذا خوردن پشیمان میکند؟
کار سخت و وقتگیری است. ترجیح میدهم که در همین راستا فعالیت کنم. اما عمدهترین دلیل عملی نشدن غذاهای ایرانی بهصورت آماده یا فستفود این است که جای زیادی را احتیاج دارد و ملک خیلی گران است.
در شعبههای جدیدی که قصد افتتاح دارید چقدر نوآوری ایجاد میکنید؟
در شعبههای جدید همه مراحل تهیه غذا در جلوی چشم مشتری است. البته طرز بستهبندی هم مقداری فرق میکند. سعی میکنیم که با مد روز دنیا پیش برویم.
احتمالاً اگر به خارج از ایران سفر کنید اولین جاییکه میروید رستوران است؟
بله, همینطور است. به رستورانهای معروف در دنیا میروم و روش کارشان را میبینم.
هایدا را تا چند شعبه گسترش میدهید؟
حدوداًتا 50 شعبه در سطح ایران. البته بیشتر به دنبال ایجاد کارخانه سس و نان هستم. قصد دارم انواع نان و کیک را برای همه مصارف تولید کنم.
بزرگترین راز موفقیت را چه میدانید؟
پشتکار و صداقت
درکارهایتان شریک دارید؟ خیلی از آدمها از کار شراکتی ناراضی هستند.
گذشت خیلی مهم است.
برای کنترل کار از چه سیستم مدیریتی استفاده میکنید؟ چقدر به کار آنها اعتماد دارید؟
5 برادر دارم که سعی میکنم از آنها کمک بگیرم. اولین خصوصیاتی که کارکنان باید داشتهباشند این است که سیگار نکشند. خیلی از مدیران شعبه دارای تحصیلات بالا در سطح دکترا و یا کارشناسی ارشد هستند.
شما در رشته دیگری هم به تازگی فعالیت خود را شروع کردهاید, در آن زمینه توضیح بدهید.
به کمک یکی از دوستانم در حال برگزاری کلاسهای کنکور هستیم.
با چه قصدی این کار را شروع کردید؟
شاید خیلیها به دنبال پول باشند. اما من به کارفرهنگی خیلی علاقه دارم و به دنبال این هستم که یک کار نو انجام دهم. از بهترین استادان استفاده کنم, کمترین سود را هم ببرم اما برای من خیلی ارزش دارد که بیشترین تعداد قبولی از این کلاس کنکور باشد. ارزش روانی این کار برای من خیلی مهم است.
اگر به شما پیشنهاد بدهند که تهیهکننده یک فیلم بشوید قبول میکنید؟ با توجه به علاقه شما در زمینه کارهای فرهنگی.
به فیلم اصلاً علاقه ندارم, ولی عاشق روزنامه خواندن هستم. قبل از خواب همیشه وقتی را برای خواندن روزنامه اختصاص میدهم.
کلاس کنکور شما در حال حاضر چند شعبه دارد؟
فعلاً2 شعبه. اما تا چند سال آینده در تمام مناطق ایران کلاس کنکور دایر خواهم کرد. کیفیت برگزاری آن خیلی اهمیت دارد. اگر افرادی واقعاً توانایی پرداخت هزینه کلاس را نداشته باشند مراعاتشان را میکنیم.
در 10 سال آینده خودتان را در کجا میبینید؟
خیلی فکرها دارم, ولی سعی میکنم در هر کاری که انجام میدهم اول باشم. اگر بتوانم, دوست دارم کارآفرینی کنم دلم میخواهد روزی 500 هزار کارمند داشته باشم نه اینکه از آنها سوء استفاده کنم, با هم کار کنیم و برای آنها شهرک مسکونی درست کنم. به هرحال از اینکه بتوانم به زندگی دیگران کمک کنم خیلی خوشحال میشوم.
پول چقدر برای شما اهمیت دارد؟
در مرحله سوم زندگی است. دوست داشتن و محبت بین آدمها, صداقت و گذشت, قبل از پول اهمیت دارد. پول برای گردش سرمایه و ایجاد اشتغال خوب است. مگر یک آدم به تنهایی چقدر احتیاج به پول دارد؟
MR_Jentelman
10th December 2010, 11:05 AM
زهرا معمر
عامل مجاز سایپا در منطقه گلشهر کرج
آموزش مکانیک به بانوان
کار آفرینان را در میدان مشکلات تنها نگذارند !
اولین زن مکانیک در ایران از وعده های مسئولان مبنی بر کمک به کارآفرینان انتقاد کرد و گفت: مسئولان، کارآفرینان را در میدان مشکلات تنها نگذارند .
خانم " زهرا معمر" که اخیرا عاملیت مجاز سایپا در منطقه گلشهر کرج را دریافت کرده و ضمن انجام تعمیرات خودروهای سبک، بانوان را آموزش می دهد، به خبرنگار ایلنا، گفت: بیم آن دارم که با وجود تمامی مشکلاتی که تحمل کردم از وعده های مسئولان ناامید شوم و بساط کارآفرینی را جمع کنم؟
بخش هایی از گفتگوی خبرنگار گروه کارگری ایلنا با این جوان سخت کوش و کارآفرین و مادرش که سالیان سال است بعنوان راننده اتوبوسهای برون شهری، سرپرستی خانواده اش را بعهده دارد در ذیل می خوانیم :
ایلنا:خانم معمر! چگونه شد که به مکانیکی روی آوردید؟
****سال 79 یا 80 بود که کارم را شروع کردم؛ اصلا هم مهم نبود که دیگران در مورد من چه فکری می کنند علاقه داشتم و باید مشکلات را تحمل می کردم! ابتدا در یک تعمیرگاه نزدیک منزل مشغول به کار شدم؛ استاد کارم حسابی اذیت می کرد تا شاید از این کار منصرف شوم کار به جایی کشید که مجبورم می کرد که قطعات سنگین خودرو را جابه جا کنم اما کم نیاوردم و تسلیم نشدم پس از 2 ماه آهسته آهسته شروع کردم به جمع آوری اطلاعات و سه یا چهارماه بعد حقوق بگیر همین استاد مکانیکی شدم .
ایلنا: و بعد ....
****در نمایندگی مجاز تعمیر خودرو مشغول به کار شدم؛ همچون یک مرد! کار می کردم و تجربه کسب می کردم البته به 10 تا 20 مرکز مجاز در کرج مراجعه کردم تا سرانجام در یکی از این مراکز قبول کردند که کار کنم؛ به مرکز فنی و حرفه ای کرج مراجعه و تقاضا کردم که در امتحان مربوطه شرکت نمایم، نپذیرفتند سپس به تهران رفتم و آنجا هم موفق به چنین کاری نشدم و بعد عازم ساری شدم مدتی آنجا بودم؛ از پیگیری ها خسته نمی شدم و اطمینان داشتم که اگر تلاش کنم نتیجه خواهم گرفت .
ایلنا: مسئولان و مدیران مربوطه چه می گفتند؟
****یا نمی پذیرفتند و یا وعده می دادند تا اینکه سر انجام با همکاری یکی از مسئولان در تهران با یکی از مدیران فنی و حرفه ای تهران صحبت کردم و در سال 83، برای شرکت در امتحان و اخذ مدرک اقدام کردم؛ شش ماه طول کشید تا اجازه دادند که در امتحان مربوطه شرکت نمایم .در آزمون تعمیر اتومبیل های سواری درجه 2 شرکت کردم و اتفاقا بسیار سخت هم امتحان گرفتند از آقایان در مورد قطعات مختلف خودرو می پرسیدند و از من خواستند که گیربکس کامل را جمع کنم و زمانی که علت را پرسیدم گفتند: چون شما استثنا هستید و یک خانم که می خواهید مدرک تعمیر خودرو بگیرید می خواهیم آزمون سخت تری را بگیریم تا فردا زیر سوال نرویم !
مدرک تعمیر اتومبیل های سواری درجه دوم را با نمره 79 (از 100) دریافت کردم و به یکی از نمایندگی های مجاز سایپا معرفی شدم دوره های مختلف تمیرات را دیدم و در تعمیرگاه مرکزی 2 سایپا یکسال سرپرست سالن تعمیرات بودم؛ در آنجا 30 تن از آقایان زیر دست من کار می کردند، سال 84 بود که تصمیم گرفتم روی پای خود بایستم و مستقل شوم و تا فروردین 85 در همان مرکز بودم .
ایلنا: چه اهدافی را دنبال می کردی؟
****استقلال کاری، کارآفرینی و آموزش خانم های علاقمند در سطح ابتدایی، متوسط و پیشرفته ؛می خواستم جایی داشته باشم تا ضمن تعمیر خودرو، خانم ها را آموزش دهم اینجا را (عاملیت مجاز سایپا در گلشهر کرج) افتتاح کرد تا عنوان اولین زن مکانیک در ایران را از آن خود کنم همان گونه که مادرم اولین زنی است که راننده اتوبوس بین شهری است و سالیان سال روی پای خود ایستاده تا در نبود همسرش، خانواده را سرپرستی کند و امروز افتخار می کنیم که مادرمان شیرزنی است که خواست خود باشد و دست نیاز به دیگران دراز نکند .
ایلنا: رفتار دیگران با شما چگونه است؟
****شاید برای دیگران عجیب باشد که یک زن مکانیک باشد و تعمیر گاهی را نیز ایجاد کرده اما برای من مهم آن است که روی پای خود باشم و اشتغال چند نفری را هم فراهم سازم و اکنون زمینه اشتغال 3 نفر را فراهم کرده ام و بزودی کار آموزش چند خانم علاقمند را شروع می کنم .
ایلنا: آیا مشتری هم داری؟
****خدا را شکر! روزی 10 تا 15 هزار تومان درآمد دارم البته تجهیزاتم کاملا ابتدایی است و به قول معروف چکشی کار می کنم اما با همین تجهیزات و وسایل ابتدایی کم کم مشتریان می آیند و اطمینان می کنند البته برخی از افراد و حتی همکارانم سعی می کنند هر از چندگاهی حال گیری کنند و کارم را خراب کنند اما خدا بزرگ است و امیدوارم که آنان نیز موقعیت من را درک کنند من خبره کارم هستم و به این راحتی ها کوتاه نخواهم آمد. این جا لازم است که از الطاف برخی مسئولان دستگاههای کرج تشکر کنم که به من اعتماد کرده و تعمیرات خودرو را به این عاملیت می سپارند .
ایلنا: از کمبود تجهیزات و وسایل مکانیکی گفتید، آیا مسئولان همکاری کرده اند؟
****متاسفانه نه آن گونه که باید! همه شعار حمایت از کارآفرینان را می دهند و درب باغ سبز را به روی فرد می گشایند اما در عمل تنهایش می گذارند و صرفا وعده می شنوی و بس! سه ماه است که به همه جا و همه مسئولان مراجعه می کنم و تقاضای 20 میلیون تومان وام را داده ام تا تا تجهیزات پیشرفته برای تعمیر خودرو تهیه کنم اما دریغ از کمک مسئولان!تا دلتان بخواهد هورا و آفرین و مرحبا شنیده ام، اما آنچه ندیده ام حمایت است و مساعدت !
یکی می گفت که جناب آقای احمدی نژاد به همسر یکی از کارمندانش 10 میلیون تومان پاداش داده، حالا چرا؟ نمیدانم اما من مدتهاست که با دفتر ایشان مکاتبه می کنم و تقاضای مساعدت مالی دارم و اگر شما کمکی دیدید، من هم دیده ام !
ایلنا: شنیده ام که شما مترجم زبان انگلیسی هستید؟
****بله ! اتفاقا یکی از دلایل پیشرفت سریع من این است که منابع خارجی مطالعه می کنم و در جریان آخرین پیشرفتهای علم تعمیرات خودرو هستم آخر می خواهم همه چیز را علمی ببینم و با آخرین روشهای روز دنیا کار کنم، اما ای کاش مسئولان هم کمک می کردند تا ....
ایلنا:و اگر مسئولان کمک نکنند و همچنان وعده دهند؟
****امیدوارم که از کاری که کرده ام پشیمان نشوم و امیدوارم که آنانی که می گفتند 40 درصد کار را انجام بده و 60 درصد باقی مانده با ما امروز به خود بیایند و من را بعنوان یک زن در میدان مشکلات رهایم نکنند، آخر می خواهم کار کنم و کار آفرینی نمایم و امید که دلسردم نکنند و آن روزی فرا نرسد که بساط مکانیکی را جمع کنم و از همه چیز مایوس شوم .
و گپی با خانم سلطان بلاغی، مادری فداکارو ...
خانم سلطان بلاغی مادر خانم زهرا معمر، سالیان سال است که بار سنگین زندگی را بردوش می کشد، این زن فداکار در پی بیماری همسرش، شغل رانندگی را برگزید تا عنوان تنها زن راننده اتوبوس های بیابانی در ایران را از آن خود کند، همان گونه که دخترش زهرا با سختکوشی مثال زدنی، عنوان اولین مکانیک زن ایران را کسب کرد .
این مادر فداکار می گوید: نزدیک به 20 سال است که رانندگی می کنم و چرخه زندگی را می گردانم او می گوید: 60 سال سن دارم و همچنان با اتوبوس دیگران کار می کنم در حالیکه آرزویم این است که وسیله ای از خود داشته باشم و انتظارم این است که مسئولان مساعدت نمایند وامی در اختیارم گذاشته شود تا بعنوان پیش قسط خرید اتوبوس پرداخت نمایم تا شاید یک روزی وسیله از خودم باشد و برای خودم کار کنم .
او از پایمردی و استقامت بالای دخترش زهرا سخن می گوید و اضافه می کند: انتظار دارم که مسئولان به جای وعده دادن، دخترم را یاری کنند تا آرزوهایش محقق شود .
برگرفته از: روزنامه تفاهم
MR_Jentelman
10th December 2010, 11:08 AM
علی رضا اصغر پور
مؤسس: شرکت صنایع چوبی بهارنارنج شرکت صنایع چوبی بهارنارنج فعّالیت خود را از تاریخ 23 بهمن ماه 1380 با هدف تولید محصولات چوبی و mdf آغاز نمود. کارخانهی این شرکت در زمینی به مساحت 000/7 مترمربّع و در فضای 000/3 مترمربّع و با دارابودن نیروی انسانی متخّصص در شهرک صنعتی بندپی شرقی احداث گردید. سالنهای تخصّصی هریک از واحدهای تولید تحت کنترل و نظارت مهندسین مجرّب شامل: انبار موادّ اوّلیه، درودگری، پرسکاری و رنگکاری میباشد. واحد mdf که خود به 3 بخش (برشپانل، لبه چسبان و مونتاژ اوّلیه) تقسیم میشود. نصب ماشینآلات و دستگاههای مدرن، سرآغاز فعّالیت همگام شرکت در زمینهی mdf با تکنولوژی روز اروپا بود که باعث بالابردن سهم شرکت در بازارهای داخلی و خارجی و تضمین کیفیت موادّ اوّلیهی آن گردید. این مجموعه در آبانماه سال 84 موفّق به دریافت گواهینامهی iso9001 از شرکت iqm ایتالیا شد که موجب افزایش کارآیی، بهرهوری و درنهایت ارتقاء کیفیت محصولات تولیدی قابل رقابت با محصولات بینالمللی و رضایت بیش از پیش مشتریان تولیدات بهارنارنج گردید. علیرضا اسماعیلپور که در سال 1341 در محلّهی بیژنحاجی بابل متولّد شد و مدیرعامل شرکت بهارنارنج میباشد، دربارهی انتخاب این شغل چنین میگوید: «در سال 1359 بعد از گرفتن دیپلم به علّت تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ناچار به بازار روی آوردم. بدلیل علاقه به رشتهی الکترونیک جهت آموزش اوّلیه به صندوق کارآموزی مراجعه نمودم که با تکمیل ظرفیت در این رشته مواجه شدم که بهناچار رشتهی چوب و نجّاری را پذیرفتم و یک دورهی آموزشی سهماهه را پشتسر گذاشتم و در بعدازظهرها هم نزد استادکاری بهنام آقای “داییپور” بهصورت کارآموزی میکردم، او شرطی را برای پذیرش من گذاشتهبود. اینکه تمام مغازهاش را در مدّت یکهفته تمیز کنم تا بعد تصمیم بگیرد که آیا مرا پذیرا است یا خیر؟ شاید حدود دو وانتنیسان از مغازهی او خاک ارّه و پوشال را جمعآوری کردم و بعد از یک هفته استاد گفت: اگر اینکار را نمیکردی تو را پذیرا نبودم. بلافاصله بعد از 3 ماه آموزش با000/2 تومان سرمایهی اوّلیه که از 1600 تومان فروش دوچرخهام (چون رشتهی ورزشیام دوچرخهسواری بود) و 400 تومان قرض از چندجا مغازهای 20متری در حوالی اوقاف با ماهی 1000 تومان اجاره کردم و ابزار اوّلیهی نجّاری را خریداری کردم.»
اوّلین سفارش
«اوّلین سفارش من ساخت میز سماور به قیمت 300 تومان بود که با دریافت اوّلین دستمزد بسیار خوشحال شدم.»
گسترش کار
«بعداز اینکه در سال 60 جواز رشتهی نجّاری را گرفتم، از همان موقع کارم را گسترش دادم و پس از 3 تا 4 سال کارم در سطح بالا توسعه یافت و بهناچار مغازهام را تعویض و در کمربندی غربی مغازهای با مساحت 150 متری خریداری کردم. چون هدف اوّلیهام بیشتر جذب نیروی کار بود و چون علاقهی زیادی به این رشته داشتم از سال 71 کارم آنقدر گسترده شد که نمیتوانستیم با آن مغازهی کوچک جواب مشتریان را بدهیم. بههمینخاطر شرکت صنایع چوب مامطیر را در جادّهی کیاکلا تأسیس کردم. از سال 1380 با تفکر ایجاد فضای تولیدی مستقل و اشتغالزا اقدام به تأسیس شرکت بهارنارنج کردم. در سال 1381 قطعهزمین به مساحت 000/7 مترمربّع در شهرک صنعتی بندپی شرقی خریداری کردم و طرحی را با اشتغال 33هزار نفر ارائه دادم که در شهریور 1382 به بهرهبرداری رسیده و در گام اوّل 12 نفر مشغول بکار شدند.
در اینسال محصولات تولیدی چوبی بهارنارنج عرضه میِد. از سال 1383 با توجّه به ورود محصولات mdf به بازارهای جهانی و داخلی و همچنین استان مازندران خطّ تولید محصولاتmdf و جدیدترین و پیشرفتهترین ماشینآلات روز اروپا را در کارخانه مستقر نمودم که خود باعث افزایش نیرو به 33 و سپس به 48 نفر شدهاست.»
mdf چیست؟
mdf از مشتقّات چوب بوجود میآید (که بصورتهای تارهای مویی الیاف درمیآورند) و بوسیلهی پرسهای قوی آن را فشرده میکنند و اگر بخواهند آنرا ضدّ آب کنند، قبل از آنکه بهصورت خمیر است با پارافیل مخلوز میکنند. نوع روکشهای mdf متفاوت و دارای تنوّع رنگ بسیار است.»
تهیهی موادّ اوّلیه
«موادّ اوّلیه که در بازار ایران از آن استفاده میشود از روسیه وارد میشود که توسّط تاجران ایرانی خریداری میگردد. برای تهیهی mdf چون در داخل ایران کارخانهی تخصّصی تولید mdf نداریم، هرچند در چمستان نور شرکتی است که mdf تولید میکند، امّا ابعاد کار آن طوری است که استاندارد روز نیست. بههمین دلیل تمام mdf های موجود در بازار ایران بیش از 80 تا 90 درصد از ترکیه وارد میشود زیرا حدود 19 کارخانهی بزرگ تولید mdf وجود دارد.»
سطح کار
«ما روی کیفیت اهمّیت خاصّی قائل هستیم و تمام مراحل تولید ما از روی نقشه و استاندارد است. در واقع سیستم مدیریت کیفیت را استقرار دادیم و این سیستم باعث شد که مشتریان ما افزایش پیدا کردند. منتهی تولید ما جوابگوی این حجم مشتری نیست. بههمینخاطر مجبور شدیم طرحهایمان را توسعه دهیم و هدفمان این است که شعبههایمان را در سطح کشور افزایش دهیم. هرچند ما در مجموع شش شعبه داریم. (دوشعبه در بابل-یک شعبه ساری- یک شعبه گرگان-یک شعبه گنبد و یک شعبه بندرترکمن) امّا در برنامهای که تدوین نمودیم در شهرهای تهران، اصفهان و شیراز نمایندگیهایمان را دایر خواهیم کرد. کاری که در بهارنارنج انجام دادیم یک تنوّعی بود در صنایع چوب بابل و حتّی مازندران.
وجود مبلمان چینی
«مبلهای چینی بهعنوان یک رقیب جدّی بهحساب نمیآید، امّا این باعث شده که ما سطح کارمان را بالا ببریم که بتوانیم با آنها به رقابت بپردازیم. مشکلی که در کالای چینی است این است که کالای ضعیفی هستند. یعنی قدرت دوام ندارند و فقط روی زیبایی آنها کار شدهاست و در مازندران در درازمدّت این کالاها جوابگو نیستند.»
رطوبت و تغییر حجم چوب
«در کارگاههای ما واحد کوره، چوبخشککنی وجود دارد، استاندارد رطوبت چوب باید 8 تا 12 درصد باشد، مشکلی که نجّاریهای دیگر دارند واحد چوبخشککنی ندارند و به آن اهمّیت نمیدهند. در مازندران فقط ما تنها دارای کوره هستیم. چوب که خشک میشود مقومت آن دو برابر میشود و چسبپذیری آن بابل میرود. از جمله در منازل بعلّت رطوبت زیاد تغییر حجم در چوب پدید نمیآید و لاروهایی که در چوب وجود دارد با گرمای بالای 70 درجه از بین خواهندرفت. ابعاد کوره 5/4 در 9 متر است و بهصورت واگنی ساخته میشود. هر 15 روز میتوانیم چوب خشک کنیم و دو کوره چوبخشککنی داریم که نزدیک به 100 مترمکعب در ماه ظرفیت خشککردن را دارند.
وضعیت صادرات
«ازجمله الزامات صادرات این است که حتماً باید دارای استاندارد اروپایی بود که خوشبختانه این شرکت در آبانماه 84 استاندارد بینالمللی iso9001 را کسب نمود که جزء شرکتهای معدودی هستیم که iso9001 داریم و ازجمله کارهایی که برای صادرات حائز اهمّیت است حتماً باید واحد بستهبندی داشتهباشند. یعنی کارها بهصورت اتّصالات است که در اروپا انجام میشود و ما این دستگاه را از ایتالیا وارد کردیم که برای کارهای با حجم بالا مانند یک کمد 2 متر در 3 متر فضای زیادی را اشغال میکند. میخواهیم این بهصورت بستهبندی انجام دهیم. فعلاً طرح مطالعاتی داریم که صادرات به کشورهای آسیای میانه و دُبی بزودی صورت گیرد.
انتخاب طرح و مدل
طراحی را خودم انجام میدهم، درواقع باید طرّاح باید فکر مردم را بخواند. یعنی بدانیم که مردم چه میخواهند. در این منطقه یعنی شرق و غرب مازندران دو نوع ایدهی مختلف وجود دارد. یعنی یکسری از اجناس ما تخصّصی برای شرق مزندران و یکسری مخصوص غرب مازندران. کلاً هر طرحی که تا الآن دادیم از آن استقبال خوبی شد. ازجمله از خطّ تولید mdf جدید خیلی استقبال شد.»
چرا بعضی از صنایع چوبی بهاصطلاح دچار کرمخوردگی میشوند؟
چون دراین منطقه رطوبت محیط زیاد است. اگر رطوبت بیش از 50 درصد باشد لاروهایی در داخل چوب وجود دارند. اگر چوب در فصل بهار قطع شود قبل از اینکه وارد کوره شود و از آن میز و یا صندلی و ... تولید شود لارو داخل آن تبدیل به حشره میشود. امّا کاری که ما انجام میدهیم توسّط گرمای بالای 70 درجهی کوره که قبلاً ذکر شد، این لارو را از بین میبریم. کلّیهی تولیدات ما با 4 سال ضمانت و 10 سال خدمات پس از فروش ارائه میشود.
برنامههای آینده
«ازجمله برنامههای آینده، استقرار واحد طرّاحی در شرکت میباشد و نیز برای تثبیت بازار خارجی به یکسری ماشینآلات تخصّصی نیاز داریم که سال آینده وارد کنیم که از جملهی آن cnc برش است که تمام توماتیک است، پرس وکیوم که روکش ملامینه را تا یک میلیمتر پرس انجام میدهد و اگر این دستگاه را وارد کنیم مشکلات خاصّی را برای ما دیگر از نظر وجود ماشینآلات نخواهیم داشت و تا شهریورماه شعبهای را در بازار یافتآباد راهاندازی خواهیم کرد. (یافتآباد کلّ بازار مبل ایران را پوشش میدهد، ولی بازار بابل هنوز شناختهشده نیست، امّا در این منطقه ما حرف اوّل را میزنیم.)»
مشکلات
«در صنایع چوب حمایت چندانی نمیشود، اگر از تولیدکننده حمایت شود، روحیه میگیرد. مخصوصاً با تورّمی که امسال ایجاد شده، واقعاً تولیدکنندگان مشکل دارند. بخاطر عدم حمایت انگیزهی کافی برای تولیدکننده بوجود نمیآید که به سمت تولید برود. تثبیت قیمت وجود ندارد. از اوّل سال تاکنون هنوز شرکتهایی که با آنها کار میکنیم، لیست قیمت را ارائه ندادهاند. نزدیک به 25 درصد جنسهای ما تورّم یافته ولی هنوز قیمت جنسهای خود را افزایش ندادیم زیرا بازار این منطقه کشش افزایش بیرویهی قیمت را ندارد. به همینخاطر تولیدمان را افزایش دادیم. از وامها استفاده میکنیم تا حجم خرید یکسری از مواد اوّلیه که از خارج بصورت مستقیم تهیه میشود را بالا ببریم.
رضایت از کار
من از شغل خودم راضی هستم. برای رشد در کارم از وام استفاده کردهام. نزدیک به 700 میلیون تومان برای شرکت سرمایهگذاری کردم. طبق برنامهریزی قسط آنها را دادم و هیچ بیرویهی سرمایهگذاری نکردم و سرمایهگذاری را پلّهپلّه انجام دادهام. علاقهای که به این کار داشتم باعث شد که خسته نشوم. شعار اشتغالزایی داریم ولی درکل اجرا نمیشود. هرکاری که صنتعگران میکنند با پشتکار و تلاش خودشان است.
نقش همسر در موفّقیت کار
همسرم برای موفقیتم بسیار همّت کرد و بسیار در این میان زحمت کشید. از دو شعبه که در بابل داریم یک شعبه را همسرم در اختیار دارد. سه فرزند دخترم که یکی از آنها دانشجوی رشتهی زبان انگلیسی که بعضی اوقات کمک میکند و دو فرزند دیگرم که یک سوّم ابتدایی و یکی اوّل راهنمایی هستند. من علاقه داشتم دخترم در صنایع چوب تحصیل کند ولی خودش علاقه نداشت.
توصیه به جوانان
جوانان جنگنده نیستند. با هرکدام که صحبت میکنیم مأیوس هستند. درصورتی که خود من از اوّل هیچچیز نداشتم، امّا دنبال کار را گرفتم و تا آخرش رفتم. البتّه با تلاش و پشتکار خودم. امّا جوانان امروز خیلی راحت زندگی میکنند. تا حرف بزنید میگویند پشتوانه نداریم، سرمایهای نداریم که کاری را انجام دهیم.
خطّ مشی
شرکت بهارنارنج تولیدکنندهی انواع محصولات چوبی و mdf تأمین رضایت مشتریان را بهعنوان هدف اصلی درنظر گرفته و در راستای تحقّق این هدف استقرار مدیریت کیفیت بر مبنای استاندارد iso9001 به مورد اجرا گذاشته و درجهت پیادهسازی آن موارد زیر را مدّنظر قرار دادهاست.
- ارتقاء سطح کیفیت محصولات ارائهشده براساس الزامات مشتری
- افزایش بهرهوری و توانمندی نیروی انسانی و ارتقاء دانش فنّی و مهارتها از طریق آموزشهای مستمر و مؤثّر
- تحویل بهموقع محصول
- استفاده از تکنولوژی و تجهیزات نوین در تولید
- افزایش سهم محصولات تولیدی در بازارهای داخلی
- سعی و تلاش جهت حضور مطلوب در بازارهای خرج
مدیریت و کارکنان بهارنارنج ضمن درک مفادّ خطّمشی فوق، خویش را متعهّد به بهبود مستمر و اثربخش سیستم مدیریت کیفیت بر مبنای استانداردiso9001 دانسته و بهعنوان چارچوبی مطلوب و کارآمد جهت تعیین و بازنگری اهداف کیفی سازمان معرّفی مینماید
MR_Jentelman
10th December 2010, 11:11 AM
فرحناز مظفری
خانم فرحناز مظفری در سال ۱۳۵۳ در روستای گميشان از استان گلستان متولد شد. وی که اکنون 33 سال دارد، مديرعامل شرکت نخ و طناب مظفری و نيز مؤسس و عضو هيأت مديره اتحاديه غير دولتی زنان توانمند استان گلستان میباشد. وی در سال ۱۳۸۰ در جشنواره سراسری عذرا بهعنوان زن نخبه کشور و در سال ۱۳۸۱ به عنوان زن توانمند استان و همچنين دبير نمونه انتخاب گرديد
مديرعامل شرکت نخ و طناب مظفری
. خانم مظفری از شرکتکنندگان در طرح ملی ترویج کارآفرینی و توانافزائی زنان کارآفرین بودهاند که در سال ۱۳۸۲ توسط خانه پژوهش نوانديش و با حمايت دفتر امور بانوان وزارت کشور اجرا شد.
سايت wenet مصاحبهای با ايشان انجام داده که در زير میآيد:
با سلام و تشکر ازاينکه وقت خود را در اختيار ما قرارداديد،بفرماييد چه شد که وارد صنعت توليد طناب شديد؟
من هم سلام عرض میکنم، در خانواده ما، توليد طناب سابقه کهن دارد، جد بزرگ من تاجر طناب بوده و در کار صادرات و واردات آن به شوروی سابق از طريق آستارا فعال بودهاست. او عقيده داشت فرزندانش از طريق صنعت پيشرفت خواهند کرد نه کشاورزی و دامپروری، عموی من نيز به فعاليت در زمينه نخ و طناب مشغول بودهاست. من نيز با توجه به سابقه خانوادگی به پدرم پيشنهاد نمودم که سرمايهای برای تاسيس کارخانه توليد طنابهاب صنعتی در اختيارم قراردهد و اين ايده با استقبال پدرم روبهرو شد.
هيچ مخالفتی دراين زمينه صورت نگرفت؟
چرا، از آنجا که محيط کار ما بسيار سنتی بوده و آداب و رسوم سنتی داشت، در ابتدای امر اطرافيان، پدر مرا نکوهش میکردند که چرا سرمايه خود را در اختيار دختر خودش قرار دادهاست. مشکلات ديگری هم بود. اما من از برخورد با مشکلات هراسی ندارم و معتقدم اگر کاری راحت بهدست بيايد، راحت هم از دست خواهدرفت.
برای تأسيس کارخانه سرمايهای که پدرتان در اختيار شما گذاشتهبود کافی بود؟
نه، علاوه بر آن سرمايه، با استفاده از تبصره ۳ توانستم مبلغ ۴۳ ميليون تومان هم وام بگيرم و کار را آغازکنم.
تحصيلاتتان چهبود و آيا به کسب و کارتان مرتبط بود؟
دوره چهار ساله دبيرستان را در تربيت معلم گذراندم و بعد از اتمام آن در سال ۱۳۷۴ در رشته جامعهشناسی پذيرفتهشده و وارد دانشگاه شدم. بهعلاوه دورههای کار با کامپيوتر را گذراندهام که در مديريت شرکت بسيار کمکم کرد. بهطور کلی تحصيلات در حرفه ما بر دو محور علم و تجربه تاثير گذار است. ولی من معمولا برای انتخاب کارمندان از افراد بومی و غير آشنا استفاده میکنم.
از چه زمانی مشغول به کار شديد؟
همزمان با تحصيل، تدريس نيز میکردم تا سرانجام در ۱۲ تيرماه ۱۳۷۷ با خاتمه يافتن امتحانات دانشکده، موفق به اخذ جواز تاسيس کارگاه خود در شهرک صنعتی شدم. در خرداد سال ۱۳۷۸ با رسيدن ماشين آلات مورد نياز کارگاه راهاندازی شد و محصولات از همان زمان وارد بازار شدند.
محصولات اصلی شما چيست؟
انواع نخهای صنعتی، کاهبندی، طناب و نخهای صيادی.
برای فروش محصولات مشکلی نداريد؟
من بازاريابی را ابتدا از مزارع شروع کردم بهطوریکه مستقيما با مشتریها ارتباط برقرار کردم، و از آنها خواستم در صورت تمايل به جنس به کارخانه مراجعه نکنند بلکه از بازار پيگيری کنند، اين کار سبب شد که عمده فروشها به سراغ ما بيايند. در حال حاضر بازار کار ما داخلی و شامل استانهای خراسان، سمنان، گلستان، گيلان، مازندران، قزوين و تهران میباشد ولی سعی ما همواره اين است که به بازار تهران وابسته نباشيم. هدف اصلی تجارت من ، حضور در بازارهای جهانی است
MR_Jentelman
10th December 2010, 01:04 PM
طهماسب داودی (http://www.creativity.ir/content/view/2297/49/)
نام و نامخانوادگی : طهماسب داودی
مدیر عامل کارآفرین و مخترع شرکت تماس گستر کیش (تولیدکننده تابلوی مدیریت انرژی ساختمان)
میزان تحصیلات: کارشناسی برق از دانشگاه صنعتی اصفهان در عصری که مهمترین دغدغه و کشمکش جهان دستیابی به انرژیهای پایدار ارزان قیمت است به هدر دادن و اتلاف این انرژیها به دور از انصاف میباشد. اگر چه در حال حاضر روند رشد مصرف انرژی برق یکی از مهمترین چالشهای پیشروی وزارت نیرو است و در سیاستهای اخیر دولت نیز بر ضرورت استفاده از دستاوردهای علمی و فنی به عنوان یکی از راهکارهای مناسب برای صرفهجویی در این صنعت تاکید شده است اما آیا تا به حال تمهیدات جدی در راستای این سیاستها اندیشیده شده است؟
در شرایطی که در نقاط مختلف جهان سالانه میلیاردها دلار برای پیشبرد پروژههای مختلف اختصاص میدهند تا با پرداخت یارانه و ابداع شیوههای اقتصادی کمهزینه حداقل طی 10 سال آینده، هزینه تولید هر واحد انرژی را کاهش دهند و در نهایت بتوانند سوخت پاک را رقیب سوختهای فسیلی کنند ایران برای حفظ و نگهداری از نوآوریهای بومی خود چه برنامهریزی داشته است؟
در شرایطی که کشور هندوستان و پاکستان با برنامهریزی روی تکنولوژیهای نرمافزاری جدید توانستهاند درآمدی را برای خود کسب کنند که از میزان فروش نفت ما در یک سال بیشتر است ایران برای رسیدن به آنان و حذف درآمدهای نفتی و حمایت از نوآوریهای جدید که میتواند اشتغال زیادی را نیز در کشور ایجاد کند چه راهکاری اندیشیده است؟
سوال اینجاست که فرهنگسازی و تولید محصولی که از اندیشه و تفکر خلاق یک ایرانی نشات گرفته گران قیمتتر است یا خرید همان دانش و تکنولوژی به صورت وارداتی که شاید اگر در ایران فرصت تولید و توسعه مییافت نه تنها هزینه کمتری داشته بلکه بیتردید امکان صادرات هم مییافت.
به هر روی در اینجا گفت و گویی را با مدیری خلاق و کارآفرین و مخترع انجام دادهایم که اختراع وی یعنی تابلوی مدیریت انرژی ساختمان 50 درصد هزینههای مستقیم انرژی را برای مصرفکنندگان در پی دارد و بیش از چند برابر آن به اقتصاد ملی کمک مینماید.
ضمن معرفی خود شرکت تحت مدیریتتان را نیز به اختصار برای خوانندگان معرفی نماید؟
طهماسب داودی طراح و مخترع تابلوی مدیریت انرژی ساختمان دارای مدرک کارشناسی در رشته برق از دانشگاه صنعتی اصفهان و در حال حاضر مدیریت شرکت تماس گستر کیش تولیدکننده تابلوی مدیریت انرژی ساختمان را برعهده دارم.
از اختراعتان برای ما بفرمائید.
پروژهای که ما روی آن کار کردهایم ماحصل تلاشهای 14 ساله است طراحی که سالها بر روی آن تحقیق و پژوهش انجام گرفته و اکنون سه مسئله صرفهجویی در مصرف انرژی، حفاظت و ایمنی و کنترل و اتوماسیون را در کلیه ساختمانها مدیریت مینماید.
به عبارت دیگر این سیستم که به عنوان تابلوی مدیریت انرژی ساختمان نامگذاری شده است یک سامانه دیجیتالی است که براساس آخرین دستاوردهای علوم الکترونیک و کامپیوتر به تولید رسیده و در گروه صنایع نوین جهانی قرار دارد.
این محصول با استفاده از برنامههای نرمافزاری اختصاصی عملا با مجتمع کردن مدارات و سختافزارهای مختلف قیمت تمام شده محصول را به شدت کاهش داده و کاربرد آن را در تمامی سطوح اقتصادی ممکن میسازد. از چه زمانی تصمیم به انجام چنین پروژهای گرفتید و اجرای آن چه مدت طول کشید؟
کار مطالعاتی این پروژه از 15 سال پیش آغاز شده و طرح اولیه، تولید تابلوی شبکههای تک سوئیچ در تقلیل مدارات و فرمانها برای روشنایی بود که در سال 1371 شکل گرفت و در سال 1375 اولین گواهی ثبت اختراع را دریافت کرد و در طی 12 سال با تکمیل طرح اولیه به تابلوی مدیریت انرژی ساختمان تبدیل شد.
در خصوص تابلوی مدیریت انرژی ساختمان، اطلاعات بیشتری را در اختیار خوانندگان ما قرار دهید.
تابلوی مدیریت انرژی ساختمان با کمک شش مکانیزم مختلف بدون کاهش رفاه تا 35 درصد در مصرف انرژی صرفهجویی ایجاد مینماید و همچنین با اعمال مدیریت مصرف در ساعات اوج مصرف با توجه به تصاعدی بودن تعرفههای برق باعث کاهش تا 50 درصد در هزینه برق میشود.
با توجه به این مطلب که قیمت تمام شده انرژی در کشور 4 برابر قیمتی است که مصرفکننده در بخش خانگی بهای آن را پرداخت مینماید و دولت سالیانه بیش از 13 میلیارد دلار سوبسید بابت انرژی میپردازد بنابراین استفاده از تابلوی مدیریت انرژی ساختمان میتواند تا 50 درصد کاهش هزینههای مستقیم را برای مصرفکنندگان در برداشته باشد و بیش از چند برابر آن به اقتصاد ملی کمک نماید.
با نصب این تابلو در یکصد هزار واحد مسکونی میزان صرفهجوئی به اندازه mw/h5/278 ایجاد میشود که این میزان معادل 523 هزار بشکه نفت خام است و همچنین معادل حذف نمودن یک نیروگاه فسیلی از چرخه صرفهجوئی ایجاد می نماید.
از مزایای دیگر نصب این تابلو کمک به کاهش آلایندگی محیطزیست است که نقش ارزندهای مطابق جداول ذیل در کاهش میزان آلایندگی محیطزیست بازی مینماید.
مقدار انتشار گازهای آلاینده و گلخانهای از کلیه بخشهای مصرفکننده انرژی در سال 81
بخش / گاز
خانگی، تجاری و عمومی
نیروگاهی
No
95379
123023
So
150126
319937
C
99132238
79883288
So
1840
4885
Co
67451
163
CH
11294
4598
SPM
10400
14283
مقدار صرفهجوئی شده توسط تابلوی مدیریت انرژی ساختمان
گاز
مقدار صرفهجوئی توسط تابلو
No
242
So
464
C
706/220
So
6
Co
115
CH
22
SPM
27
دیگر خصوصیات طرح اختراعی خود را بیان بفرمائید، تابلوی مدیریت انرژی ساختمان علاوه بر مزیت صرفهجوئی که در بالا به آن اشاره شد بخش حفاظت و ایمنی را هم برعهده دارد به صورتی که حفاظت و ایمنی را هم برای افراد و هم برای تجهیزات ساختمان اعمال مینماید و هم حفاظت در برابر آتشسوزی و نشت گاز و هم حفاظت در برابر زلزله را مدیریت مینماید.
برای حفاظت افراد در برابر برق گرفتگی با دو مکانیزم مجزای حفاظت با بهرهگیری از شبکههای تک سوئیچ (ولتاژ 12) و حفاظت در مقابل ولتاژ 220 به کمک مدار محافظ جان عمل مینماید.
برای حفاظت در برابر آتشسوزی و نشت گاز تابلو مجهز به سیستم اخطار صوتی به صورت سخنگو بوده و همزمان با 5 شماره تلفن ارتباط برقرار کرده و اقدام به ارسال E-MAIL و SMS مینماید و همچنین قابلیت فرمان قطع ورودیهای گاز و آب و برق را دارا میباشد.
در خصوص حفاظت در برابر زلزله نیز تابلو مجهز به تشخیص امواج اولیه زلزله بوده و قبل از وقوع زلزله هشدار صوتی را به صورت توزیع شده اعلام مینماید و ضمن دعوت ساکنین منزل به محلهای امن همزمان فرمان قطع ورودیهای گاز، آب و برق را صادر مینماید.
در بخش کنترل و اتوماسیون یا ICT تابلوی مدیریت انرژی ساختمان شعار انسان میاندیشد، ماشین کار میکند را تحقق بخشیده و رابطه انسان و ماشین را به حداقل میرساند. به صورتی که در این سیستم امکان تماس با تلفن ثابت یا همراه از بیرون منزل به منظور کنترل روشناییها و تجهیزات برقی، ارتباط بین آیفون درب منزل با تلفن در زمان عدم حضور در منزل و باز کردن درب ورودی از طریق کد رمز عبور و امکان شنود صدای داخل منزل از طریق خط تلفن و... را فراهم میسازد.
آیا تاکنون عناوین ملی و بینالمللی نیز کسب کردهاید و در حال حاضر این تکنولوژی در سطح جهانی چه جایگاهی دارد؟
تابلوی مدیریت انرژی ساختمان دارای سه گواهی نامه ثبت اختراع در سه موضوع اصلی طرح میباشد سه نشان ملی از پنجمین همایش ملی انرژی ایران و جشنواره کارآفرینی شیخ بهائی و جشنواره قهرمانان صنعت و اقتصاد ایران دریافت نموده است.
همچنین در سطح بینالمللی موفق به اخذ مدال طلای اختراعات جهان در کشور مالزی، مدال جینوس از کشور مجارستان و کاپ زرین وزارت آموزش و تحقیقات کشور رومانی، مدال طلای مسابقات نوآوریهای مسکو، مدال طلای مسابقات اختراعات 2007 ژنو شده است.
تابلوی مدیریت انرژی ساختمان از جمیع مزایای مشابه خارجی برخوردار بوده ضمن آنکه عملا موضوع دانش BEMS را در جهان ارتقاء داده است. آقای مهندس بازار آینده این تکنولوژی را چگونه میبینید؟
خوشبختانه بازار پیش روی این محصول با عنایت به مزایای آن و نیز افزایش مصرف انرژی و کاهش منابع و تمایل به سیستمهای هوشمند و برخورداری آن از مزیتهای حفاظت و ایمنی علاوه بر کاهش قیمت تمام شده در تولید انبوه با یک الزام تشویقی به لحاظ برخورداری از این تکنولوژی همراه خواهد بود به طوریکه در پنج سال آینده بازار بسیار بزرگی در حد بازار کامپیوتر را به خود اختصاص خواهد داد و به لحاظ نو بودن آن بازار کار جدیدی را در کشور ایجاد خواهد کرد که میتواند اشتغال غیرمستقیم زیادی را نیز برای کشور ایجاد نماید.
در کارتان با مشکلاتی هم مواجه بودهاید؟
در گذشته میگفتند افرادی که اهل کتاب هستند پول ندارند تا کتاب بخرند و آنها هم که پول دارند کتاب نمیخوانند. مشکل دانش فنی بوی هم دقیقا همینطور است.عموما افرادی که روی یک تکنولوژی یا ایده کار کردهاند. سرمایه کافی ندارند تا بتوانند آن را به منصفه ظهور برسانند لذا این وظیفه دولت است که با حمایتهای خود این ایدهها را باور کنند و آنها را به محصول تبدیل کنند تا عرضه شوند و هم جامعه و هم خود مخترع از مزایای ایدهشان بهرهمند گردند.
تجربه نشان داده که رسیدن به خودکفایی و توسعه پایدار در یک کشور مدیون مخترعان، مبتکران و نوآوران آن کشور است پس باید بپذیریم که اگرچه دانش فنی عموما با ریسک همراه است اما از نظر اقتصادی کاملا مقرون به صرفه است.
در کشورهایی مثل ژاپن که امروز در صنایع مختلف پیشرفتهای چشمگیری دارند معمولا 70 درصد ریسک را به عنوان یک پدیده مثبت میدانند و از آن حمایت میکنند اما در کشور ما پروژههایی هستند که با تلاش متخصصان داخلی به ثمر رسیدهاند و اساس مرحله ریسک خود را هم گذراندهاند اما همچنان مورد بیمهری و بیتوجهی قرار میگیرند. شاید به همین دلیل است که بسیاری از اندیشمندان و مغزهای متفکر ایرانی به کشورهای دیگری میروند یا اینکه بسیاری از شرکتهای بازرگانی خارجی ترجیح میدهند از دانش فنی ایرانیان استفاده نمایند.
اصولا در دنیا هر کار علمی بر پایه نیاز انجام میشود به عبارتی همیشه وجود یک نیاز است که به انجام مطالعه، تحقیق و نهایتا تولید محصولات جدیدی انجامد اما در ایران اینطور نیست،هنوز بسیاری از نیازهای ما تعریف درست و مشخص نیافتهاند و لذا این پروژه که از تکنولوژیهای نوین جهانی محسوب میشود و گرچه در دنیا کمتر از 30 سال از عمر آن میگذرد در اروپا و آمریکا و کشورهای توسعه یافته جایگاه مناسب خود را پیدا کرده است و ما هم که برای اولین بار در ایران با دانش صددرصد بوی به این تکنولوژی دست یافتهایم به دلیل همان نیاز و بنابر ضرورت صرفهجویی و استفاده بهینه از انرژی بوده است و لذا امیدواریم این تکنولوژی جایگاه خود را در کشور ما نیز پیدا نماید زیرا ما حتی در تولید محصول خود از یک مدار دو وضعیتی استفاده کردهایم تا با ایجاد سیمکشی ساختمان به اصطلاح ریسک پذیرفتن آن را برای مصرفکننده کمتر کنیم و مشتریان بتوانند در ساختمانی که اکنون سکونت دارند این تابلو را نصب کنتر و سخن آخر:
ما همیشه امیدوار بودهایم که با رفع مشکلات موجود و فراهم شدن زمینههای لازم برای تولید دانش فنی خود در ایران قدمهای مثبتی برداریم و ضمن آنکه رضایت جامعه و رفاه عمومی را افزایش میدهیم گامهای موثری نیز در زمینه کار آفرینی برداریم.
منبع : روزنامه تقاهم
MR_Jentelman
10th December 2010, 01:26 PM
مهندس محمدمهدی فنایی
در صنعت برق کشور نام مهندس محمدمهدی فنایی در راس شرکت الکتروکویر نامی آشنا برای مدیران صنعت برق کشور است راه او از منزلی در یزد آغاز میشود که در زمانی برق نداشته و دیدن جراحت بر اثر آتش یک چراغ گردسوز و بعدها کشیده شدن برق به منزل و محله آنان و رویت مزایا برق بهانهیی برای تحصیل و فعالیت در این رشته میگردد تا جایی که امروز کارخانهیی با حدود 400 پرسنل تحت مدیریت مهندس فنایی اداره میگردد.
مهندس فنایی دانشآموخته پلیتکنیک است و نظرش در مورد وضعیت صنعت در جهان کنونی این است: «در گذشته فاکتورهای مثبت برای صنعتگر خوب، تولید محصول با کیفیت و تحویل به موقع مطرح در حالی که اکنون تولید محصول با کیفیت و تحویل بموقع برای صنعتگران معتبر امری بدیهی بوده و رقابت بین صنعتگران در تحویل محصول با کیفیت، با قیمت مناسب و داشتن روابط عمومی قوی و ارتباطات موثر با مشتریان نهفته است.»
داشتن چنین تفکری باعث شده تا شرکت زیمنس که محصولات الکتروکویر تحت لیسانس آن تولید میشود از فنایی بخواهد با مشارکت کشورهای عربی در آن کشورها نیز تولید تابلوهای فشار متوسط و ضعیف را انجام دهند و در واقع انتقال تکنولوژی از طریق ایران انجام گیرد حال این امر در قطر اتفاق افتاده و پرسنل ایرانی در قطر نیز فعالیت میکنند. راهاندازی خط تولید مشترک با کشورهای دیگر از جمله سوریه و لبنان نیز در دستور کار الکتروکویر و زیمنس قرار دارد ارتباط صنعت و دانشگاه از دیدگاه مهندس فنایی در کشورمان بسیار پایین بوده و وی پیشگام شده تا با مساعدتهای خود به همراه دکتر معینی رئیس دانشکده برق پلیتکنیک در این زمینه اقدامات مؤثری بنمایند.
فنایی ضمن اشاره به اینکه با تعامل فیمابین الکتروکویر و پلیتکنیک میتوان در سال آینده شاهد حضور دانشجویان در واحد R &D این شرکت بود، جمله زیبایی را بیان میکند که ضمن اشاره به آن مشروح مصاحبه با ایشان را به استحضارتان میرسانیم.
"افکار به اهداف منجر شده و اهداف در اعمال آشکار میشوند اعمال نیز عادات را شکل میدهند و عادات خصوصیات را رقم میزنندن و این خصوصیات است که سرنوشت را رقم میزند"
فکر فعالیت در صنعت برق، تحصیل در این رشته و ایجاد کارخانه الکتروکویر از چه نقطهای آغاز شد؟
در دوران کودکی، منزل ما در منطقهای قرار داشت که فاقد برق بود و یک شب در اثر افتادن چراغ گردسوز از روی بلندی دست من سوخت بعدها که برقکشی به آن منطقه انجام شد و من مزایای آن را دیدم به این رشته علاقهمند شده و تحصیل نمودم.
از سال 1361 با راهنماییهای استادان خود، کارگاهی را با 10 نفر پرسنل راهاندازی کردهایم که کارها اغلب بصورت تیمی انجام میشد. بعدها توانستیم با گسترش پروژهها ناگزیر به افزایش پرسنل باشیم تا جائیکه امروز به طور مستقیم حدود 400 نفر در گروه الکتروکویر در حال کار بوده و بطور مستقیم از طریق چند شرکت مرتبط با ما نیز چند صد نفر مشغول به کار هستند که ممکن است تعداد کل به 1000 نفر برسد. شرکت الکتروکویر توانست با اتکا به توانمندیهای خود علاوه بر دریافت چند گواهینامه و لوح زرین در داخل کشور، گواهینامه و لوح زرین شرکت آلمانی زیمنیس را در میان 124 پارتنر در سطح جهان را دریافت نماید این لوح نشان میدهد که تولیدات ما کیفیتی همپای زیمنس دارد بطوری که وقتی تولید تابلوهای فشار قوی را نیز در کنار ساخت تابلوهای فشار ضعیف پی گرفتیم شرکت زمینس بطور رسمی کیفیت محصولات ما را تأیید و مشابه محصولات خود عنوان کرد و در حال حاضر تحت لیسانس شرکت زمینس فعالیت میکنیم.
در مورد حوزههای فعالیت شرکت توضیح فرمائید. توان رقابت شرکت در بازار داخل و خارج را چگونه ارزیابی میکنید؟
در مورد پروژههای در دست اقدام ذکر این نکته لازم است که همزمان با بالا رفتن قدرت تکنولوژیکی شرکت و آغاز صادرات تابلوهای فشار متوسط یکی از شرکتهای معتبر قطری به نام شرکت سلام درخواست انتقال تکنولوژی تابلوهای برق زیمنیس به آن کشور را مطرح کرد و شرکت زیمنس هم با توجه به کیفیت مطلوب محصولات تولید شده در شرکت ما، الکتروکویر را برای انتقال تکنولوژی به شرکت قطری برگزید به این ترتیب شرکت الکتروکویر به عنوان نتها پارتنر زیمنس، مسئول انتقال تکنولوژی به این شرکت قطری شده و این کارخانه در حالیکه دارای پرسنل ایرانی نیز هست مشغول بهرهبرداری میباشد. با تلاشهایی که انجام دادیم خوشبختانه توانستیم بسیاری از بازارهای قطر و بحرین را تحت پوشش خود درآوریم.
برنامهریزی تولیدی مذکور به این شکل تدوین شده است. فاز یک در زمینه مونتاژ فعالیت میکند، در این فاز سلولهای مورد نیاز آن از ایران صادر خواهد شد و در فازی دیگر تلاش میکنیم این شرکت را با انتقال تدریجی تکنولوژی ساخت و صادرات نیروی متخصص و خلاق از ایران به سطحی برسانیم که قادر باشد بدون نیاز به سایر شرکتهای ایرانی بازارهای قطر و بحرین را به نام خود تحت پوشش قرار دهد و امتیاز تمام پروژههای آن را دست گیرد. سرمایه اولیه این شرکت سه میلیون دلار است که 49 درصد آن متعلق به شریک ایرانی و 51 درصد آن متعلق به شریک قطری است البته شرکت ایرانی تنها 150 هزار دلار از این میزان را پرداخت کرده و مابقی سرمایه، ارزش خدمات انتقال تکنولوژی است که با فروش تکنیکهای انتقالی از ایران تأمین شده است، همچنین دیگر کشورهای عربی از جمله سوریه و لبنان نیز برای چنین فعالیتی اعلام آمادگی کردهاند و این درخواستها در حال بررسی است.
طبیعی است دادن مجوز به ما برای گسترده شدن فعالیتمان و همکاری با شرکتهای خارجی به دلیل احترام ما به مقوله کیفیت و استاندارد است و همین موضوع باعث شده که محصولات ما هم در بازار داخلی و هم بینالمللی جایگاه مناسبی را کسب نماید. در هر بخشی و محصولی که ما فعالیتی را انجام دادیم شرکت زیمنس آن را برترین تشخیص داده است بنده باید به نکته مهمی اشاره کنم و آن توجه به این نکته است که در دنیای امروز تولید محصولی با کیفیت و تحویل به موقع امری بدیهی بوده و رقابت بین شرکتها و بدست آوردن بازار در قیمت مناسب و پایین محصولات تولیدی و همچنین داشتن روابط عمومی قوی و ارتباط با بازار نهفته است.
ارزیابی شما از جایگاه R &D و نقش آن در صنعت چیست؟
بنده معتقدم واحد R &D هر شرکت میتواند در هر لحظه خون جدیدی را به شریان هر واحد صنعتی تزریق کند و همچنین قیمت تمام شده را پائین آورده و اصلاح خط تولید داشته باشد. همچنین میتواند بسیاری از مشکلاتی که ما در گذشته با آن گریبانگیر بودیم را حل نماید. در جهان امروز هر روز تکنولوژی و فناوری جدیدی به وجود آمده و محصولات با کیفیت بهتری نسبت به گذشته تولید میشوند در چنین شرایطی اگر هر واحد صنعتی بخش R &D قوی نداشته باشد طبیعتاً نخواهد توانست با فناوری روز دنیا حرکت نموده و عقب خواهد افتاد. داشتن یک واحد R &D قوی میتواند محصولات تولیدی شرکت مطبوع خود را با تولیدات دیگر کارخانهها که با آخرین فناوریها تولید میگردد مطابقت داده و در جهت ارتقاء آن کمک نماید. در مجموع R &D در صنعت یعنی عمواره داشتن زندگی جدید و نداشتن R &D برای یک شرکت به معنای محکوم بودن به فنا میباشد.
در شرکت تحت مدیریت شما دانشجویان تا چه میزان توانستهاند از واحد R & D شما بهره برده و کار پژوهشی انجام دهند؟
متأسفانه تاکنون چنین امری اتفاق نیافتاده است ما در بخش R &D شرکت، از فارغالتحصیلان برجسته دانشگاه پلیتکنیک و صنعت بهره میجوییم و علت عدم ارتباط دانشجویان با واحد R &D الکترو کویر به شکل کلی، به ضعف ارتباط صنعت و دانشگاه در ایران بر میگردد. بنده خوشحال هستم که اخیراً دکتر معینی رئیس دانشکده برق پلیتکنیک در این زمینه اقداماتی داشتهاند. ما نیز تصمیم داریم در این زمینه مساعدت کنیم ضمن اینکه در این رابطه جلسات مرتبی را به منظور و به قصد هرچه عمیقتر کردن ارتباط صنعت و دانشگاه با دانشکده برق دانشگاه امیرکبیر برگزار میکنیم.
واقعیت این است که در کشور ما این موضوع به خوبی جا نیفتاده است.
بنده در کشور تایوان ساختمان بسیار عظیمی را دیدم که بخشی از آن به صنعت و بخشی به دانشگاه تعلق داشت تا در کنار هم در جهت نزدیکی این دو بخش فعالیت نمایند نمونه کوچک آن را دکتر معینی در پلی تکنیک انجام دادهاند که امیدوارم با مساعدت صنعتگران مثمر ثمر واقع شود.
با توجه به توضیحات شما میتوانیم سال آینده شاهد حضور دانشجویان در واحد R &D شرکت شما باشیم.
ما از این موضوع استقبال میکنیم و از فضایی که پلیتکنیک برای این کار در نظر گرفته تشکر میکنیم و قرار است گروهی از مهندسان شرکت ما جلسهای با آقای معینی داشته و در این زمینه هماهنگی صورت بگیرد.
شرکتهای زیر مجموعه الکترو کویر در چه زمینههایی فعالیت مینمایند؟
ما در راستای معرفی توان ایرانی و رقابت با محصولات خارجی تولید محصولاتی را که تا آن زمان در داخل کشور تولید نمیشدند آغاز کردیم و عمدتاً از خارج از کشور وارد میشدند با همین هدف بود که تلاش کردیم تمام محصولات و یا مواد اولیه را توسط شرکتهای زیرمجموعه الکتروکویر تولید و به بازار عرضه کنیم.
به این ترتیب و در گام اول، اقدام به ایجاد شرکتی برای تولید خازن در یزد کردیم، این شرکت در حال حاضر با نام فراکوه تحت لیسانس شرکت FRAKO آلمان خازنهای فشار ضعیف و تحت لیسانس شرکت "DUCATI " ایتالیا انواع خازن های فشار قوی را در ایران تولید مینماید.
در کنار این شرکت مجموعه دیگری نیز برای تأمین مواد اولیه کارخانجات در کشور دوبی ایجاد شده که پس از مدتی توانست نمایندگی "لگراند" را در ایران عهدهدار شود و به جز تولید مواد اولیه فعالیتهایی را نیز در زمینه فناوری اطلاعات (IT ) صورت دهد. این شرکت که RTC نام دارد هم اکنون در کنار سایر شرکتهای زیرمجموعه الکتروکویر فعالیت میکند. دامنه فعالیت ما به حدی رسید که شرکت "لگراند" فرانسه که یکی از مجموعههای سرآمد در زمینه ساخت تابلوهای خانگی محسوب میشود با مشاهده توان و موفقیت شرکت ما در ساخت تابلوهای صنعتی، پیشنهاد همکاری مشترک را جهت ساخت تابلوهای خانگی ارائه نمود.
به این ترتیب، علیرغم اینکه فعالیت ما بیشتر در حوزه ساخت تبالوهای کشویی بود اما نیاز کشور را به تابلوهای فیکس که تا آن زمان توسط هیچ شرکت داخلی تولید نشده بود، بررسی نمودیم و زمینه را برای تأسیس شرکت "لنا" که قرار بود به تولید این گونه تابلوها بپردازد فراهم آوردیم.
این شرکت نیز تحت لیسانس شرکت فرانسوی لگراند در یزد تأسیس و هم اکنون مشغول تولید تابلوهای فیکس تحت لیسانس لگراند فرانسه و باسداکتهای فشار ضعیف و روشنائی تحت لیسانس BBI ایتالیا میباشد و بدین ترتیب فعالیتهای شرکت وسعت بیشتری یافت.
به علاوه در شرایطی که نفت و گاز و پتروشیمی جزو تأثیرگذارترین و کلیدیترین صنایع کشور محسوب میشود، ما باید خود را برای کار در این صنعت و رقابت با سازندگان خارجی نیز مجهز میکردیم و لذا تلاش کردیم در جهت تولید تابلوهای برق با تکنولوژی بالا حرکت کنیم و با همین هدف نیز تولیدات خود را به فناوری روز مجهز کردیم. زیرا بر این اعتقاد هستیم که تابلوهای برق در صنایع عظیم پتروشیمی نقش قلب را دارد لذا ایمنی و کیفیت بالای تابلوها در هر پروژه نقش بسزائی را ایفا میکند زیرا که قلب یک پتروشیمی تابلوهای برق آن هستند و ایمنی و کیفیت بالای این تابلوها در موفقیت پروژه، نقش بسزایی را ایفا میکنند.
یکی دیگر از شرکتهایی که برای رفع نیاز پروژهها فعال شد شرکت رسمآرا بود. این شرکت با هدف ارائه خدمات اتوماسیون کلیه فعالیتهای مجموعه ایجاد شد و هم اکنون با افزایش فعالیتهای شرکت مذکور به صورت EPC ، در پی ارائه پروژههای خود به صورت کلید در دست (turn key ) برای مشتریانمان میباشیم.
یکی دیگر از فعالیتها ساخت باتری شارژ و سیستم UPS صنعتی و نیمه صنعتی تحت لیسانس شرکت CHLORIDE فرانسه میباشد که با تأسیس شرکت پارس کویر اروند به توانمندیهای شرکت کویر افزوده است.
از دیگر شرکتهای این مجموعه شرکت پارس دلتا آریا میباشد که در زمینه تجهیزات الکتریکی ضد انفجار تحت لیسانس FEAM ایتالیا فعالیت میکند.
نکتهای که باید بیش از هر چیز بر آن تأکید کنم این است که هرکدام از این شرکتها، بوسیله افرادی اداره میشوند که زمانی از مهندسان و یا مدیران میانی شرکت محسوب میشدند. در حقیقت ما تلاش کردیم هر یک از این شرکتها به مثابه سکوی پروازی، زمینه را برای بروز خلاقیتها و پیشرفت افراد مجموعه فراهم آورد.
اصلیترین شاخصهایی که در مدیریت خود مد نظر قرار دادهاید چه بوده است؟
از دیدگاه من مدیران موفق بر دلها حکومت میکنند زیرا به خوبی میدانند که تنها در این صورت قادر خواهند بود که تفکر افراد را نیز در جهت سیاستهای شرکت سوق دهند.
اگر مدیر خود را در قبال اعضای مجموعه خود مسئول نداند کارکنانی خواهد داشت که در طی زمان احساس بیمسئولیتی نموده و سیستم او را به نابودی خواهند کشاند. امروزه نیروی انسانی بزرگترین و ارزشمندترین سرمایه مجموعههاست. لذا نحوه برخورد با آنها قطعاً ارتباطی مستقیم و غیر قابل انکار با منافع شرکت دارد مدیران موفق نیروهای انسانی کارآمد و مسئولیتپذیری دارند که خود را در سود و زیان مجموعه سهیم می داند.
و سخن ناگفته؟
امیدوارم که در کشور ما نیازی به دعوت از متخصصین خارجی نباشد و متخصصین داخلی نیازهای صنعت را پاسخگو باشند. همچنین از متولیان امر میخواهم با همان شرایطی که پروژههای خود را به خارجیها واگذار میکنند با شرکتهای داخلی نیز برخورد کنند.
واقعیت است که متولیان امر تسهیلات و شرایطی را که برای متخصصان خارجی قائل میشوند برای ما قائل نیستند و ما مجبوریم با حداقل پیشپرداخت کالا را بفروشیم و نمیتوانیم هیچ برنامهریزی برای دریافت و پرداخت داشته باشیم. این مشکل برای شرکتهای خارجی فعال در ایران وجود ندارد و این مشکل عظیمی برای ما است.
منبع : روزنامه تقاهم
MR_Jentelman
10th December 2010, 03:55 PM
پیر امیدیار ، بنیانگذار ebay
نامش پیر (Pierre ) و فامیلش امیدیار Omidyar بود. او هم مانند دیگر بازیگران بزرگ عصر دیجیتال ، در اواسط اخرین دهه قرن بیستم میلادی ، یعنی سپتامبر 1995، پورتالی را طراحی و راه اندازی کرد که ایده خلاقانه و دیجیتالی او و همسرش Pam ، اکنون به نام ebay ، مشهورترین و برترین سایت حراجی آنلاین وب به شمار می رود
پیر امیدیار در ۲۱ ژوئن ۱۹۶۷ از پدری ایرانی و مادری فرانسوی در پاریس به دنیا آمد. ۶ ساله بود که با خانواده اش به مریلند آمریکا رفت و در ۱۴ سالگی با نوشتن دومین برنامه رایانهای برای کتابخانه مدرسه پا به دنیای بیتها گذاشت. پیر امیدیار رئیس و موسس سایت ایبی (e-bay ) اولین و معروفترین وبگاه مخصوص حراج و خرید و فروش اینترنتی که تا آخر سال ۱۹۹۸ ۱/۲ میلیون عضو ۷۵۰ میلیون دلار حجم معاملات و حدود ۸ میلیون دلار سود به هم زده بود ، راه اندازی کرد. حالا بعد از گذشت مدت کمی ، شرکت بزرگی شده است با بیش از ۶۰۰۰ کارمند میلیون ها مشتری ثبت شده .پیر امیدیار ، جوان ایرانی الاصل مقیم آمریکا ، در سال 2006 با 10 میلیارد دلار ثروت که همه اش از راه کسب و کار الکترونیکی و رهبری بر بازار های عصر دیجیتال حاصل شده است ، سی و پنجمین میلیاردر جهان و نوزدهمین میلیاردر آمریکا به شمار می رود. در ان سالهای نه چندان دور ، تصور این که روزی ، خلق مکانی برای خرید و فروش اجناس دست دوم یا تا حدی نو و آفرینش یک حراجی واقعی دیجیتالی ، حتمی شود ، آرزویی به بزرگی آرزوهای چارلز دیکنز بود! اما آرمان طلایی پیر ، چند سال پس از هزاره سوم ، به واقعیتی مسلم مبدل گشت اکنون آن رویای شیرین به چنان حقیقتی مبدل شده است که فقط دامنه ebay.com ، میلیون ها دلار قیمت دارد. آیا تاریخ بشریت این چنین زمان هایی برای پول درآوردن میلیون دلاری بازیگران زمان های مختلف خود ، به خاطر می آورد؟ از انقلاب کشاورزی تا گذار به دوران صنعتی شدن بشر ، و حتی قبل از پیداش انقلاب ارتباطات یا موج سوم تافلر ، هیچ گاه بدون دستیابی به دانش و ابزار فیزیکی و به خدمت گرفتن ده ها هزار کارمند ، شخصی میلیاردر نشده بود. اما اکنون از سال های پایانی قرن بیستم به این سو ، تاریخ شاهد تولد میلیاردرهای جوانی است که نه ارتش دارند و نه سپاه ! نه طلا دارند و نه نفت و ارثیه خارق العاده ! آن ها فقط دانش دارند و بس . در واقع ، اندیشه های نابی که با نوآوری و پرورش خلاقانه در محیط مجازی متولد می شوند ، تجربه ها و آموزه های ارزنده ای را به همراه دارند که حتی در دانشگاه هاروارد هم قابل آموختن نیست ! دانشگاه MIT (www.mit.edu ) ، که ده ها برنده جایزه نوبل و هزاران پرفسور و دانشجوی نخبه از سراسر جهان را در لابراتوارها و مراکز آموزشی و صنعتی خود دراختیار دارد ، در دهه های پایانی قرن بیستم ، باعث تشکیل 4000 شرکت کارآفرین شده است که بیش از 230 میلیارد دلار درآمد داشته اند . درآمدی که از طریق حمایت های یک دانشگاه صورت گرفته است ، به اندازه در آمد کل کشورهای قاره آفریقا است . شکاف فقیر و غنی در هزاره دوم ، بیش از هزاره اول افزایش یافت و اکنون در آغازهراه سوم ، این شکاف به دلیل اتکای شدید کسب و کار به تولید دانش و به قولی اقتصاد دانش محور (knowledge base economy ) افزایش خواهد یافت. مجموعه رهیافت هایی که تا این بخش از کتاب در مورد کسب و کار بازیگران صنعت دیجیتال جهان آموختیم ، به ما خاطر نشان می کند که دیگر بیش ترین درآمد ، حاصل بیش ترین نفر / ساعت کار فیزیکی و حضوری نیست . امری که حتی تا دهه شصت میلادی نیز ، اقتصاد جهانی بر پایه آن حاکم بود. دنیا اکنون به سمت دیجیتالی شدن کامل و گذار به پست مدرنیسم دیجیتالی هدایت می شود. مصرع ناب حماسه سرای بزرگ پارسی گویان ، حکیم ابوالقاسم فردوسی ، که می فرماید توانا بود هر که دانا بود ، اکنون بیش از گذشته ، مفسر موفقیت های خارق العاده بزرگان عصر دیجیتال (Digital Decade ) می باشد. شکاف دیجیتالی بین انسان ها ، علاوه بر تاثیرات منفی در گسترش ارتباطات و اطلاع رسانی در دنیای امروزی ، در ایجاد فاصله طبقاتی در جوامع نیز موثر بوده است . اگر چه ، خود صنعت دیجیتال و ارتباطات ، عاملی در راستای ارتقای صلح جهانی و توسعه پایدار مبتنی بر توسعه امکانات در اقصی نقاط جهان است ، اما اگر وضع به همین منوال پیش رود و کشورهای جهان سوم و در حال توسعه ، به اندیشه کاهش فاصله علمی و ابزاری خود با جهان اول نباشند ، ضعف در رفتارهای اقتصادی ، علمی و فرهنگی جهان ، کسب و کار غربی ها را هم با چالش رو به رو خواهد کرد. اگر در آسیا و آفریقا ، که دو سوم جمعیت و منابع انرژی جهان را در اختیار دارند ، توسعه امکانات ارتباطی و اطلاعاتی مدرن دردسترس نباشد ، مجموعا یک میلیارد جمعیت اروپا و آمریکا ، نمی تواند در انتظار بازارها و فرصت های بی بدیل در آسیا و آفریقا باشد. با رشد امکانات ارتباطی و فناوری در اقصی نقاط جهان ، می طلبد تا ضریب نفو.ذ فناوری های مدرن بیش از گذشته ارتقا یابد تا فراگیری توان مندی های ICT ، دسترسی جهانی را برای ساکنان دهکده جهانی ، به ارمغان آورد. نا گفته پیداست که سهم دانش و تولید علم در کارآفرینی و در مجموع ، ثروت سازی برای خلاقان عصر دیجیتال ، غیر قابل انکار است . دانشی که در بستر توانمندی دیجیتالی هدایت و با تلفیق مدیریت ، خلاقیت و هنر ، شکوفا شود ، آن چیزی خواهد شد که ebay ، بهترین مثال برای تفسیرش است . پیر امیدیار ، در بهترین زمان ممکن ، نسبت به راه اندازی و خلق حراج ای بی ، اقدام کرد. اکنون ، ده ها هزار سایت خرید و فروش در اینترنت وجود دارد ، اما هیچ کدام به اندازه این پایگاه گردش مالی دراختیار ندارند. 150 میلیون کاربر ، سالانه از حراجی های این پایگاه که از نسخه های خطی تا جواهرات و کفش را در معرض فروش قرار می دهد ، خرید می کنند. امید یار در سال 1988 ، از دانشگاه Tufts ، لیسانس علوم کامپیوتر دریافت کرد و در کسب و کار اینترنتی ، به عنوان یک خود توان افزا (self – empowerment ) در اقتصاد نامیده می شود. پیر یار ، خانم مگ ویتمن (meg Whitman ) را از 1998 به عنوان مدیرعامل شرکت ebay منصوب کرد. خانم ویتمن ، فوق لیسانس MBA از هاروارد دارد و از ایشان به عنوان یک رهبر در کسب و کار الکترونیکی غیر موازی یاد می کنند که با ایده های موثر و فراگیرش ، زمینه های باروری فعالیت های ebay را در چند سال اخیر فراهم کرد. خانم ویتمن در سال های 1989 تا 1992 ، به عنوان قائم مقام امور بازاریابی جهانی و فروش شرکت والت دیسنی فعالیت کرده است و به دلیل عمق رفتار سازمانی اثر بخشش در دنیای کسب و کار دیجیتالی ، از سوی مجله فورچون 2005 ، به عنوان قدرتمندترین زن جهان در اقتصاد معرفی شد .
شرکت ebay، در سال 2006 با 5 میلیارد دلار درآمد ، به عنوان چهارصد و پنجاه و هشتمین شرکت برتر آمریکا شناخته می شود که همه موفقیتش در قرن بیست و یکم به دست آمده است.
برگرفته از: سایت همایش ملی کارآفرینی دیجیتالی
MR_Jentelman
11th December 2010, 01:04 PM
مجید بحرینی
نام و نام خانوادگی: مجید بحرینی
نام پدر: محمدجواد
محل صدور: تهران
متولد: 1358
سوابق علمی و اجرایی:
- رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد و معاف از خدمت نظام وظیفه
- نفراول اولین جشنواره خلاقیت،نوآوری وکارآفرینی درسطح دانشگاههای کشور.
- دانشجوی برگزیده گروه علوم باغبانی دانشگاه تهران جهت معرفی به کمیته نخبگان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور.
- کارآفرین برتر کشور به انتخاب اولین همایش ملی مدیریت کارآفرینی.
- دانشجوی نمونه دانشگاه تهران در سال تحصیلی 85-86 . در مقطع کارشناسی ارشد
- کسب درجه عالی و نمره 46/19 در دفاع از پایان نامه کارشناسی ارشد در زمینه علوم باغبانی مهندسی فضای سبز با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه و مصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار (Platanus orientalis L. )."
- رئیس هیئت مدیره و مدیرعامل شرکت تعاونی دانشجویان پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران تاسیس سال 1381 (فعال در زمینه: کشت و کار محصولات کشاورزی، انجام پروژه های مطالعاتی و تحقیقاتی، ارائه خدمات فنی مهندسی و مشاوره).
- دبیر انجمن علمی گروه علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز دانشگاه تهران.
- عضو شورای حمایت و نظارت انجمن های علمی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی و نماینده 16 انجمن علمی پردیس در دانشگاه تهران.
- عضو شورای مرکزی فدراسیون علمی و آموزشی سازمان ملی جوانان در استان تهران.
- عضو شورای مرکزی کانون عالی گسترش فضای سبز و حفظ محیط زیست ایران و مسئول کمیسیون انتشارات.
- همکاری درطرح ملی کاهش ضایعات آرد، نان وگندم در سطح کشور.
- عضو هیئت تحریریه و دبیر سرویس تخصصی علوم باغبانی و مهندسی فضای سبز ماهنامه سیمای محیط "Landscape " از سال 1383.
- خبرنگار سرویس تخصصی علوم باغبانی ماهنامه سیمای محیط ازسال 1383.
- همکاری درنگارش 6 جلد کتاب "مشاوره،انتخاب،پرورش و کاربرد گلها"
- ویراستارعلمی کتاب "چمن ها، کاشت و نگهداری برای داشتن فرشی سبز و زیبا".
- همکاری درنگارش و ویراستار علمی کتاب "گز" با انجمن علمی جنگلدارای پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران.
- نگارش کتاب"مدیریت چمن"با همکاری مهندس داوود نادری(در دست چاپ).
- ارائه مقاله تحت عنوان:
"باغات شفابخش واثرات آنها بر حواس پنجگانه کاربران این باغ" درهمایش بین المللی گیاهان دارویی.
- ارائه مقاله با عنوان:
"بررسی روش های مختلف تغذیه از طریق تزریق به تنه (Trunk Injection ) ومصرف موضعی در خاک به منظور کنترل عارضه خزان زودرس درختان چنار(Platanus orientalis L )." در چهارمین کنگره علوم باغبانی ایران .
- چاپ مقالات علمی ترویجی در نشریه پر تیراژ سیمای محیط تحت عناوین:
- تغییر رنگ برگها.
- یک باغ اما یک دنیا سخن.
- جابجایی و کاشت درختان.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی فضای سبز با کسب امتیاز 100/97 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- دارای گواهی نامه آزمون ادواری رشته مهندسی باغبانی با کسب امتیاز 100/92 از سازمان نظام مهندسی کشاورزی و منابع طبیعی استان تهران.
- عضو مرکز دانش پژوهان شاهد.
- همکاری در طرح پژوهشی نوع 45 با آقایان دکترکافی ودکتربابالار در رابطه با تغذیه درختان در فضای سبز شهری و رفع مشکل کلرز آنها.
- همکاری با سازمان پارکها و شهرداریهای تهران و کرج جهت آموزش نحوه تزریق به درختان وبررسی اثرات آن در درخت.
- همکاری با مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران.
- طراحی واجرای بخشهایی ازفضای سبز شهر جدید پرند(زیر نظر شرکت عمران شهرهای جدید، وابسته به وزارت مسکن).
- طراحی واجرای سیستمهای آبیاری فضای سبز شهر جدید پرند.
- اجرای پروژه کاشت و نگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران(قطعه E ).
- آشنایی با سخت افزار و نرم افزارهای کاربردی کامپیوتری و اینترنت.
- دارای طرح برگزیده در"مسابقه بهترین طرح های فرهنگی"دانشگاه تهران .
-دارای پوستر برگزیده در مسابقه طراحی پوستر"بانک و محیط زیست".
_تعاونی دانشجویی نمونه دانشگاه تهران جهت معرفی به اولین همایش تعاونی دانشجویی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری (صندق رفاه دانشجویان) با همکاری وزارت کار و امور اجتماعی.
_ شرکت در همایش انجمن های علمی پردیس ودو همایش گردهمایی انجمن های علمی دانشجویی دانشگاه تهران.
_برگزاری نمایشگاه کتب تخصصی کشاورزی ومنابع طبیعی.
_همکاری دربرگزاری یادواره ی بزرگ 400 شهید دانشگاه تهران.
_سرپرست برگزاری کارگاه آموزشی کشت، تولید وفرآوری گیاهان دارویی.
_پذیرش مقاله به عنوان :
روش های نوین تغذیه درختان درفضای سبز با تاکید بر روش تزریق تنه ای (Trunk injection) در همایش سازمان پارکها وفضای سبز شهر تهران (ارائه مقاله درسال جاری).
_همکاری با معاونت توسعه تشکل های بخش کشاورزی وزارت جهاد کشاورزی .
_انعقاد سه قرارداد درغالب شرکت تعاونی دانشجویی دانشکده کشاورزی با دانشگاه تهران درسالهای 83،84و85.
_ سرپرست قرارداد طراحی ، اجرا ونگهداری فضای سبز باند دوچرخه سواری با شرکت عمران شهرهای جدید (شهر جدید پرند)
_ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای باند دوچرخه
- _ سرپرست قرارداد طراحی واجرای سیستم های آبیاری تحت فشاروقطره ای ضلع شرقی و غربی کیوسک
_ سرپرست قرارداد عملیات احداث ونگهداری پارک تفرجگاهی شمال فاز یک وبلوار ورودی شهر و معابر اصلی شهر جدید پرند
_سرپرست قرارداد اجرا ونگهداری فضای سبز باغ ملی گیاهشناسی ایران با موسسه تحقیقات و جنگلها شامل قسمتهای نمایشی ،خزر،زاگرس ،البرز، هیمالیا ، ایران ، توران، قفقاز و پهن برگان همیشه سبزوسیستماتیک
_ کارگزار بانک کشاورزی جهت بیمه وتعیین خسارت محصولات کشاورزی منطقه کرج.
_همکاری با سازمان نظام مهندسی کشاورزی ومنابع طبیعی درراستای ایجاد شرکت های مادر تخصصی وتوسعه کارآفرینی با همکاری وزارت کارو امور اجتماعی.
MR_Jentelman
11th December 2010, 06:48 PM
حسین خانمحمدی
مدیر سایت جامع توریستی آتالند
متولد: 1358
کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی
محل سکونت: تهران
آقاي حسين خانمحمدي، فارغالتحصيل کارشناسی ارشد مديريت بازرگانی، متولد سال 1358 است. مدتهاست که ايشان، پيگير يک ايدهي نو و خلاقانه (راهاندازي اولين سايت جامع توريستي) است و تلاشهاي ايشان در حال به ثمر رسيدن است، چراکه يکي از ويژگيهاي بارز ايشان، پيگيري و تلاش مجدانه است. آقاي خانمحمدي، عضو واحد پژوهش مرکز کارآفريني دانشگاه تهران و داراي سوابق پژوهشي در مؤسسات مختلفي مثل ساپکو و.... میباشد. در بحبوحهي فعاليتهاي جشنوارهي اصفهان، با ايشان به گفتوگو نشستيم:
ما مطلع شديم كه شما در زمينهي طراحي و راهاندازي اولين سايت جامع توريستي ايران، فعاليت ميكنيد. لطفاً كمي در رابطه با ايده و طرح خود، توضيح دهيد.
بله، ما در زمينهي ارائهي خدمات توريستي و مسافرتي از طريق اينترنت وارد فعاليت شديم كه اين خدمات براي توريستها و مسافران داخل و خارج، ارائه خواهد شد و شامل بخشهاي مختلفي در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن جاذبههاي گردشگري ايران، خدمات تهيه و رزرو بليط هواپيما، قطار، اتوبوس، ماشين، هتل و فروش صنايع دستي، همچنين صدور ويزا و خدمات اقامتي ميباشد.
آيا براي شروع كار، اطلاعات خاصي داشتيد؟
بله، اما عمدهي اطلاعات لازم را هنگامي كه اين ايده را به صورت طرح تجاري براي جشنوارهي كارآفريني اصفهان نوشتم، جمعآوري كردم و هر چه بر اطلاعات و مطالعاتم در اين زمينه، افزوده ميشد مصممتر و علاقهمندتر ميشدم و در نهايت تصميم گرفتم كه ايدهي خود را با كمك دوستان و همكاران خود عملي كنم.
براي كسب و كار جديد خود چه فعاليتهايي انجام دادهايد و اكنون در چه مرحلهاي هستيد؟
فعاليتهاي ما ابتدا با مطالعه و تحقيق در زمينهي وضعيت صنعت توريسم در ايران و خارج آغاز شد، پس يك مطالعهي تطبيقي در زمينهي كسب و كارهاي مرتبط با ايدهي خود داشتيم كه اطلاعات مفيدي، كسب شد و با نوع ارائهي خدمات توريستي از طريق اينترنت، آشنايي پيدا كرديم. بعد از جمعآوري اطلاعات و طبقهبندي آنها، ساختار سايت را طراحي كرديم و گروهي از دانشجويان دانشگاه تهران، مسئول طراحي بخشهاي مختلف سايت شدند و هم اكنون بخش عمدهاي از سايت، آماده است كه اميدواريم در نيمهي دوم ارديبهشت 1383 به بهرهبرداري برسد. البته همهي اين مراحل، فاز اول پروژه، محسوب ميشود كه با استفاده از نتايج و بازخوردهاي فاز اول، قصد داريم در فاز دوم، بخشهاي مختلف سايت را توسعه داده و در زمينهي توريسم بينالملل، فعاليت خود را ادامه دهيم.
نظرتان در ارتباط با صنعت توريسم ايران چيست و چشمانداز آن را چگونه ميبينيد؟
در حال حاضر، صنعت توريسم ايران بسيار ضعيف است و با معيارهاي جهاني فاصلهي زيادي دارد. اما پتانسيل، فرصتها و نقاط قوت بسياري براي رشد و مطرح شدن در سطح جهاني دارد. در عين حال، ضعفهاي ساختاري و تهديدات زيادي نيز در داخل و خارج از كشور، متوجه اين صنعت است. به دليل گستردگي اين صنعت و مرتبط بودن آن با بخشهاي مختلف اقتصادي، اجتماعي و سياسي كشور، بايستي يك عزم و ارادهي ملي جهت برطرف كردن مشكلات به وجود آيد. اما با همهي اين ضعفها و تهديدات، ميتوان در زمينهي اطلاعرساني و شناساندن پتانسيل صنعت توريسم ايران در سطح جهان از شبكهي اينترنت، حداكثر بهره را برد، كه اهداف ما نيز در اين راستا است.
بازار هدف شما كجا، و چه كساني هستند؟
بازار هدف ما چهارگوشهي جهان است. اما اين بازار هدف با توجه به مراحل و نوع فعاليت ما به بخشهاي مختلف، تقسيم ميشوند كه كليهي اين بخشها به مرور زمان، پوشش داده خواهند شد. به اين صورت كه در مراحل اوليه، فعاليتهاي ما بر ارائهي خدمات به توريستها و مسافران داخلي و كساني كه قصد مسافرت از ايران به خارج را دارند، متمركز خواهد شد. سپس در مراحل بعدي، جذب توريستها از طريق اينترنت و برگزاري تورهاي داخلي و خارجي خواهد بود.
آيا سايتهاي مشابهي در ايران وجود دارد؟
خير، اما آژانسها و مراكز اقامتي و سياحتي كه بعضاً در صنعت حملونقل يا توريسم فعاليت داشتهاند، سايتي براي فعاليت خود راهاندازي كردهاند، اما اين سايتها با توجه به اينكه محدود به بخش خاصي از فعاليتهاي آنان ميشود. نميتواند به عنوان يك سايت جامع اطلاعرساني و خدماتدهي به توريستها و مسافران عمل نمايد. كه ما سعي ميكنيم اين خلاء را پركنيم، ضمن اينكه با تمامي مراكز سياحتي و اقامتي، آژانسهاي حمل و نقل و ... همكاري خواهيم داشت.
نظر دوستان، آشنايان و اطرافيان شما دربارهي اين ايده چيست؟
اكثراً موافق و مشوق بودند، اما كساني هم بودند كه فقط به ضعفها و محدوديتهاي موجود در زمينهي گردشگري و تجارت الكترونيك اشاره ميكردند كه جا دارد من از همكاران مركز كارآفريني، اساتيد دانشگاه تهران و مسئولين سازمانهاي ايرانگردي و جهانگردي و كساني كه مشوق و راهنماي ما بودند، كمال تشكر و قدرداني را بكنم.
براي ايجاد يك كسب و كار، چه فاكتورهايي لازم است؟
به عقيدهي من اولين و مهمترين فاكتور، شناخت نياز و فرصتهاي موجود است، سپس غربال كردن و انتخاب ايده با توجه به نقاط ضعف، قوت، فرصت و تهديد است. بعد از انتخاب ايده، مكتوب كردن آن بهصورت طرح كسب و كار (Business Plan) بسيار مهم است. سپس پشتكار و پيگيري مداوم، ميتواند ايده و طرح را به نتيجهي مطلوب برساند.
چه موانعي در سر راه شما وجود داشته و چه مشكلاتي براي ايجاد كسب وكار جديد براي شما پيش آمد؟
بعضي موانع و مشكلات در زمينهي تجارت الكترونيك و توريسم، به صورت ساختاري و كلان در سطح كشور بودند و بعضي موانع نيز مانند عدم دسترسي به منابع مالي و اطلاعاتي نيز در بعضي مراحل، مشكل آفرين بودند.
در اين كار, چه فعاليتهاي درآمدزايي در نظر گرفتهايد؟
فروش خدمات از طريق اينترنت در زمينهي گردشگري و مسافرت و همچنين فروش صنايع دستي، تبليغات و ...
با عدم وجود كارتهاي اعتباري، چگونه دريافتها و پرداختهاي خود را انجام ميدهيد؟
اين بخش نيز يكي از موانع و مشكلات عمده است كه كلاً گريبانگير تجارت الكترونيكي در ايران است. اما ما براي كسبوكار خود، روشهاي مختلفي جهت دريافت و پرداخت وجه خدمات درنظر گرفتهايم، كه اين سيستم در هر بخشي از فعاليت و نوع خدمات و مشتري فرق ميكند.
اين كسب و كار را به عنوان شغل اصلي در زندگي در نظر گرفتهايد و يا فقط به عنوان يك شغل موقت به آن نگاه ميكنيد؟
با توجه به علاقهي شخصي و مطالعاتي كه انجام دادهايم، تصميم گرفتيم اين كار را به عنوان زمينهي اصلي كسب و كار خود قرار داده و تا ميتوانيم آن را توسعه دهيم.
آيا تا به حال براي كسب وكار جديد، وامي دريافت كردهايد؟
خير اما در برنامههاي مالي آيندهي خود، تصميم گرفتهايم از وام، استفاده كنيم.
در پايان، اگر صحبتي داريد، بفرماييد.
از علاقهمندان و همهي کساني که در زمينهي توريسم، فعالند، بخصوص دانشجويان، دعوت به همکاري ميکنيم و از شما هم متشکريم.
MR_Jentelman
12th December 2010, 06:24 PM
سعید سعادت
مؤسس مجتمع فنی تهران
متولد: 1332- قم
فارغالتحصیل رشته متالورژی
محل سکونت: تهران
مقدمه:
امروزه فنآوري اطلاعات و ارتباطات به عنوان يکي از مهم ترين ابزارهاي برنامهريزي و توسعه کشورها مورد توجه برنامه ريزان و دولتمردان و سياست گذاران قرار گرفته است. فناوري اطلاعات و ارتباطات علاوه بر توسعه و ارتقاي منابع انساني، تاثيرات چشم گيري در روابط اجتماعي و اقتصادي به عهده داشته است. از آنجايي که رشد و توسعه اقتصادي کشورها بستگي زيادي به ميزان فعاليت هاي کارآفرينان دارد ، لذا مصاحبهاي با يک کارآفرين it ترتيب داده ايم، به اميد آنگه کامي در جهت رشد و توسعه it در جامعه و شفاف شدن نقش کارآفرينان در اين زمينه برداشته باشيم.
سعيد سعادت متولد 1332 شهرستان قم مي باشد. وي تحصيلات خود را در رشته متالورژي دانشگاه صنعتي شريف در سال 1355 به اتمام رساند. از مهم ترين فعاليت هاي آموزشي it وي تاکنون چاپ بيش از 600 عنوان کتاب در 30 شاخه مديريت ، برنامه ريزي ارتباطات ، آموزش هاي مرتبط با فناوري اطلاعات و ارتباطات در زير مجموعه هاي سخت افزار و نرم افزار ، شبکه ، گرافيک رايانه اي و ict کودک و نوجوان و icdl مي باشد.
کارکردن را از چه سني شروع کرديد؟
در دوران دبيرستان به دليل علاقه بسيار زيادي که به دروس رياضي داشتم و بسيار هم موفق بودم ، معمولا به دانش آموزاني که در اين دروس ضعيف بودند کمک کرده و به آنها درس مي دادم. در بين بچه هايي که به آنها درس مي دادم دانش آموزي بود که 9 تا تجديد از دروس اصلي و از جمله دروس رياضي آورده بود . با برنامه ريزي و کمک هايي که به او کردم با نمرات خوبي قبول شد و باعث تعجب خانواده و دوستان خود شد. از همان زمان متوجه توانايي خودم در کار تدريس و آموزش شدم و اينکار را به طور جدي تر دنبال کردم تا جائيکه به عنوان مدرس مجرب و توانمندي شهرت پيدا کردم . تقريبا از همان زمان ها به بعد تدريس به عنوان يک فعاليت اقتصادي که به آن علاقه بسيار زيادي هم داشتم ، وارد زندگي من شد و قسمت مهمي از وقت من علاوه بر تحصيل صرف مطالعه و تدريس شد.
تدريس را در دوره دانشگاه نيز ادامه داديد؟
بله اما در دوره دانشگاه بيشتر متقاضيان ، داوطلبان کنکور و به خصوص در زمينه فعاليت کاري من داوطلبان کنکور برق و مکانيک بودند ، از طرف ديگر علاوه بر تدريس به کار تاليف و ترجمه کتاب هم مشغول شده بودم و در سالهاي آخر دانشگاه اولين کتاب حساب ديفرانسيل و انتگرال را براي داوطلبان کنکور تاليف کردم. به اين ترتيب مي توان گفت که از آن زمان تا به حال بيش از 30 سال در زمينه آموزش به فعاليت مشغول بوده ام. در طي اين سالها آموزش و تحليل نقاط قوت و ضعف آموزش در ايران يکي از مهم ترين دغدغه هاي من بوده است و تقريبا روزي را سراغ ندارم که بدون تفکر و دل نگراني در زمينه آموزش گذرانيده باشم.
چه عاملي باعث شد که اقدام به تاسيس آموزشگاه علمي بنماييد؟
همانطور که گفتم عشق به تدريس و آموزش و شناخت توانايي هايم در اين زمينه ، مرا بيش از پيش به امر آموزش علاقه مند مي کرد. با افزايش تعداد متقاضيان آموزش و داوطلبان تحصيل در دانشگاه ها ، نمي توانستم جوابگوي بسياري از متقاضيان و داوطلبان باشم ، لذا به اين فکر افتادم که موسسه آموزشي داشته باشم که هم بتوانم به فعاليت هاي آموزشي خودم بپردازم و هم نياز و حجم درخواست هاي داوطلبان را پاسخگو باشم ، به اين ترتيب کار را با راه اندازي آموزشگاه کنکور براي دوره هاي فوق ديپلم به ليسانس ، که در آن زمان متقاضيان فراواني هم داشت ، شروع کردم و نتايج بسيار بهتري از تجارب آموزشي خودم به دست آوردم . کار در حجم وسيع تر تجربيات بهتري در زمينه آموزش نصيب من مي کرد و شناخت بيشتري از نياز هاي متقاضيان و داوطلبان فراهم مي کرد. با افزايش حجم تدريس و کلاسها نياز هاي بيشتري احساس مي شد وکم کم کار توسعه مي يافت. کار ساده اي نبود ولي علاقه فراوان من به توسعه آموزش باعث مي شد که در شناخت نياز ها و تحليل مشکلات مرتبط با آن فعاليت کرده و زمينه هاي توسعه کار را فراهم کنم. هرگز فراموش نمي کنم که گاه براي حل يک مسئله پيچيده رياضي ، روزها وقت مي گذاشتم تا بتوانم آنرا با راه حلي که خودم مي خواستم حل کنم و تا خودم به جواب درست نمي رسيدم دست بردار نبودم و به اين سادگي ها کنار نمي کشيدم. و با رسيدن به جواب درست احساس رضايت وصف نشدني تمام وجودم را فرا مي گرفت و خستگي را از تنم بيرون مي کرد.
سرمايه اوليه اين کار را چه گونه فراهم کرديد؟
شراکت براي تاسيس آموزشگاه را با يکي از دوستان دوران دانشگاهي که در رشته برق و الکترونيک درس مي خواند شروع کردم و بخش عمده اي از سرمايه اوليه را خودمان با پول هايي که از تدريس به دست مي آورديم فراهم کرديم. در ابتداي فعاليت و شروع کارمان در موسسه هر دو ما ، حدود 10 تا 12 ساعت تدريس مي کرديم. اشتراک عقيده و روحيات مشترکي که داشتيم باعث مي شد خيلي زودتر به خواسته هايمان برسيم ، و تا جايي که به خاطر مي آورم هرگز اتفاقي نيافتاده است که باعث کمرنگ شدن اين ارتباط دوستانه شود. اين ارتباط تا امروز نيز ادامه پيدا کرده است. با همراهي يکديگر زمينه اي فراهم شد تا در مدت زمان کوتاهي به دليل افزايش تعداد متقاضيان و داوطلبان از مدرسين ديگر استفاده کنيم و کار وفعاليت خودمان را توسعه دهيم. با عوض شدن مدل کار و توسعه فعاليت ها ايده هاي جديد تري به ذهنمان مي رسيد که استفاده از اين ايده ها نيز به توسعه کار کمک مي کرد. خودمان هم گاهي باورمان نمي شد که به اين سرعت موفق شويم ، ولي به هر حال توجه به کيفيت آموزش و نياز داوطلبان و سعي و تلاش بي وقفه باعث مي شد که در کار موفق تر باشيم.
با توجه به اينکه اين مرکز ( مجتمع فني ) را به عنوان يک مرکز آموزشي در زمينه کامپيوتر ميشناسند، چگونه فعاليتهاي خود را در اين زمينه شروع کرديد؟
کار تکراري و يکنواخت من را خسته مي کند ، با وجود اينکه در زمينه آموزشي و فرهنگي فعاليت مي کردم ، اما نمي توانستم هميشه فعاليتي يکنواخت داشته باشم ، لذا تصميم گرفتيم که آموزش در زمينه برق و الکترونيک و تعمير راديو و تلويزيون را به آموزش هايمان اضافه کنيم و به همين انگيزه براي اولين بار لابراتوارهايي که مجهز به وسايلي براي آموزش هاي عملي در اين زمينه بود را راه اندازي کرديم ، چون به اين باور رسيده بوديم که دانش آموزان و داوطلبان بايد در محيطي واقعي مهارت هاي مورد نياز و مربوطه را فرا بگيرند. براي اين کار هم در آن زمان هزينه هاي فراواني کرديم و حتي برخي اوقات ناچار شديم از ديگران قرض بگيريم ، که البته به دليل حسن اعتبار و شهرت در کار اين کار عملي شد. فراموش نمي کنم که با اين کارها و به دليل جوان بودن و نوآوري در شيوه آموزش هايمان عده اي از رقبا اعتقاد داشتند که " ما جرقه هايي هستيم که به زودي روبه خاموشي خواهيم رفت" . که البته اين گونه نشد و بسيار هم موفق شديم و در آن زمان هيچ موسسه اي کار با اين شيوه و اين کيفيت را انجام نمي داد. خود اين مسئله باعث رونق گرفتن بيشتر فعاليت هاي آموزشي ما شد. اين موفقيت علاوه بر دلگرمي بيشتر ما در فعاليت هاي آموزشي ، درس هاي فراواني به ما داد. ما در زمينه مسائل آموزشي و توسعه کارمان سعي مي کرديم نياز جامعه را در نظر بگيريم ، هر چند که اين کار به راحتي انجام نمي شد ، اما چون تنها مسائل مالي برايمان مطرح نبود و در کنار آن مسائل و نياز جامعه و رسيدن به اهداف آموزشي برايمان در اولويت قرار داشت توجه ما را به اين موضوع جلب کرد که آموزش کامپيوتر، که البته در آن زمان به پيچيدگي و وسعت امروز نبود ، از نياز هاي جامعه است و مي تواند در آينده نه چندان دور پاسخ گوي نياز هاي بسياري از افراد باشد. نو بودن اين رشته و علاقه ما به فعاليت در اين زمينه باعث شد که آموزش و فعاليت هاي آموزشي در اين زمينه را توسعه دهيم و براي اولين بار در همين زمينه کتاب ms-dos را به صورت کتاب ترکيبي با کتاب کار منتشر کرديم. اين کتاب حدود 2 ميليون نسخه فروش داشت ، که نشان دهنده نياز و علاقه جامعه بود. انتخاب عنوان کتاب و ترکيب مطالب آموزشي با کتاب کار هم از نظر موضوع و هم از نظر سبک کار و روش آموزش روش نو و تازه اي بود. و ما که از ابتدا توجه به مشتريان و نياز آنها را سرلوحه کارمان قرار داده بوديم برنامه ريزي هاي وسيع تري را در اين زمينه انجام داديم. من که در ابتدا کار را با فعاليت هاي فردي شروع کرده بودم ، با توسعه فعاليت هاي آموزشي و کاري ، تصميم گيري هاي لازم را در هيئت مديره مطرح مي کردم و با ايده ها و نظرات جمعي برنامه هاي آموزشي و فعاليت هاي مرتبط با آن را توسعه داديم. به اعتقاد من اگر سازمان را به يک کشتي و مدير سازمان را به ناخدا تشبيه کنيم ، اين ناخداي کشتي است که افراد را در مسير درست هدايت مي کند و اگر حتي فردي از خدمه اين کشتي کار را به درستي انجام ندهد باز اين ناخدا است که مي تواند کشتي را به مقصد درست هدايت کند. به همين علت ما نيز توانستيم با انتخاب نيروها و هدف گذاري هاي درستي که داشتيم ، افراد کارشناس ومتخصص در زمينه هاي مختلف و با تخصص هاي مورد نياز را جذب کنيم ، که همگي آنها با عشق و گذشت و فداکاري براي رسيد به اهداف آموزشي مجموعه را ياري مي کنند.
ملاک هاي شما در انتخاب اين نيروها چه بوده است؟
ما همواره سعي کرده ايم نيرو هايي را به همکاري دعوت کنيم که اهداف و انگيزهاي کاري مشابهي را دنبال کنند و تنها منافع مادي براي آنها مطرح نباشد ، هر چند که مسائل مالي رکن مهمي در فعاليت هاي فردي و اجتماعي مي باشد ولي تا فردي به جز انگيزه هاي مالي ، انگيزه ها و روحيات ديگري براي فعاليت هاي آموزشي نداشته باشد موفقيت در اين زمينه فراهم نخواهد شد. يکي از عوامل موثر در موفقيت فعاليت ما استفاده از نيروها و افرادي است که به جز انگيزه هاي مالي مسائل بالاتر و مهم تري دغدغه زندگي آنها است و تنها به ماديات فکر نمي کنند. استفاده از نيروهاي خلاق و خوش فکر با انگيزه هاي بالا و دارا بودن روحيه کاري در زمينه هاي آموزشي از جمله مسائلي بوده است که ما در مسير توسعه فعاليت هاي خودمان به آن توجه کرده ايم.
ازدواج و تشکيل خانواده چه نقشي در فعاليت هاي شما داشت؟
به دليل اينکه من فعاليت هاي کاري خود را خيلي قبل تر از ازدواج شروع کردم ، تشکيل خانواده تاثير خاصي در نوع فعاليت من نداشت. در واقع انگيزه اوليه براي فعاليت در زمينه آموزش و کار در اين مورد قبل از ازدواج به وجود آمده بود. البته من همواره سعي کرده و مي کنم که فعاليت هاي کاري من تاثير نامطلوبي بر روابط اجتماعي و به خصوص مسائل خانوادگي من نگذارد و از همسر خودم به خاطر صبر و تحمل مشکلات و نارسايي هاي احتمالي که ممکن است به واسطه کار به وجود آمده باشد ممنون هستم ، ولي يادآوري مي کنم که سعي من همواره اين بوده که مسائل کاري تاثيري بر روابط خانوادگي ام نداشته باشد.
چه عواملي باعث ثبات دوستي وشراکت شما در اين مدت زمان طولاني شد؟
من و همکارم پيش از شروع و توسعه فعاليت هاي کاري و آموزشي با هم دوست بوديم و با وجود اينکه در دو رشته مختلف تحصيل مي کرديم ، هم فکري و عقايد و روحيات مشترک ، هم در شکل گيري ارتباط و هم در دوام آن موثر بود. اين دوستي و ارتباط به دليل کار و مسائل مرتبط با آن به وجود نيامده بود اما نقش مهمي در به وجود آمدن زمينه فعاليت هاي کاري و آموزشي و توسعه آن به عهده داشت.
چه عواملي باعث توسعه و رونق فعاليت شما در زمينه آموزش کامپيوتر در کشور شد؟
نو بودن موضوع و توجه ما به روش هاي استاندارد آموزش در اين زمينه و در نظر گرفتن نياز متقاضيان آموزش در اين زمينه باعث شد که در برنامه ريزي ها و جهت گيري هايمان توجه بيشتري به مشتريان و نياز آنها بکنيم. از طرف ديگر برقراري ارتباط موثر با نهادهاي آموزشي مطرح کشور و حسن شهرت در پاسخ گويي به نياز هاي آموزشي آنها باعث مي شد که به عنوان يکي از پيش رو هاي آموزش در اين زمينه مطرح باشيم. توجه به استاندارد هاي آموزشي ودوره هاي بين المللي رسمي آموزش کامپيوتر و فن آوري اطلاعات و ارتباطات و فعاليت در اين زمينه نيز از عوامل موفقيت در اين زمينه بود. ما براي اولين بار در ايران با همکاري کارشناسان و همکاران صاحب نظر در زمينه فن آوري اطلاعات و ارتباطات موفق شديم تا نقشه راه يک فرد در مسير برنامه ريزي و تحصيل در علوم مختلف کامپيوتري را ترسيم کنيم. سعي ما همواره توسعه کيفي و رعايت استاندارد هاي بين المللي در آموزش و توسعه فعاليت ها در اين زمينه بوده است.
چه مشکلات و يا فراز و نشيب هايي در مسير کاري داشتيد؟
با وجود مشکلات و فراز و نشيب در شروع و راه اندازي و توسعه هر کاري ، راههاي پر فراز و نشيب زيادي نداشتيم ، هر چند که در مواقعي به خصوص براي توسعه آموزش ها و مراکزمان نياز به ريسک براي ما ضروري بود ، اما براي رسيدن به موفقيت خيلي تلاش کرديم و در طولاني مدت به آن رسيديم ، چون سرمايه گذاري و فعاليت در زمينه مسائل آموزشي و فرهنگي در دراز مدت به جواب مي رسد. درک اين موضوع باعث مي شود تا در برنامه ريزي و توسعه کار صبر وشکيبايي به خرج دهيم و انتظار معجزه نداشته باشيم. شناخت درست هدف و برنامه ريزي و هدف گذاري صحيح از عواملي است که باعث مي شود مشکلات و فراز و نشيب هاي مسير کار کمتر شده و يا از ميان برداشته شود. توجه به به کيفيت آموزش و حفظ آن در مسير توسعه فعاليت هاي آموزشي باعث شده است که من کيفيت را به عنوان اصل مهم در موفقيت و حل مشکلات و مسائل مسير کار سر لوحه کار ها قرار دهم. از آغاز فعاليت در زمينه آموزش روزي را سراغ ندارم که در ساعات کاري به جز آموزش و توسعه آن به فکر ديگري باشم و در معمولا بيشترين وقت من در زمان کار ، حتي حالا که کار توسعه پيدا کرده است ، صرف توجه به کار و بالابردن کيفيت آن مي شود.
اکنون چه ايده هاي ديگري را مي خواهيد دنبال کنيد؟
با توجه به مشکلاتي که جوانان ما در زمينه اشتغال دارند ، ما به آموزش هاي بين المللي رو آورده ايم و معتقديم که بايد جوانان در آموزش ها گواهينامه بين المللي داشته باشند و شرايط خود شان را با ساير کشورها در سطح بينالمللي هماهنگ کنند. جهاني شدن و از بين رفتن مرزهاي جغرافيايي در زمينه کار و اشتغال زمينه اي را فراهم کرده است تا افراد از نقاط مختلف دنيا قادر باشند در جاي ديگري به جز کشور خودشان به فعاليت کاري بپردازند و همين موضوع باعث مي شود که آموزش هاي لازم در اين زمينه به يکي از دغدغه هاي آموزشي ما تبديل شود. موفقيت جوانان ما در کار و فعاليت در عرصه ملي عامل مهمي در موفقيت کشور ما است ، چرا که اکثر افرادي که به دلايل مختلف به کشور هاي ديگر مي روند معمولا پس از موفقيت در فعاليت هاي کار به کشور خود باز مي گردند و حتي اگر اين اتفاق نيافتد ، تجربه ما ثابت کرده است که ايراني هاي خارج از کشور تلاش هاي موثري در توسعه کشور و شفاف شدن نگاه دنيا نسبت به ايران انجام داده اند.
چه عواملي باعث موفقيت شما شد؟
توکل برخدا . زماني که انسان با ياد خدا کار ها و فعاليت هايش را شروع کند و همواره خود را در پناه او ببيند ، تمام فعاليت ها و تلاش هايش را براي رضايت او انجام مي دهد و مسير هاي صعب العبور برايش هموار خواهد شد.
چه توصيه اي براي جوانان و خصوصا افراد کارآفرين داريد؟
به خدا توکل داشته باشند ، و در کارهايشان عجول نباشند. نمي توان يک شبه ره صد ساله را طي رفت. سعي کنند در کارهايشان به نيازهاي مردم اهميت بدهند ، چونکه رضايت مردم باعث رضايت خداوند و خشنودي خداوند علاوه بر اجر معنوي باعث رونق گرفتن کار ها و هموار شدن راه ها مي شود. به گمان من قضاوت صحيح در زمان کار و سعي و تلاش براي انجام درست کار عامل مهمي در موفقيت کاري است . جوانان بايد براي رسيدن به هدف هايشان نيز تلاش زيادي بکنند و مطمئن باشند که با سعي و تلاش و توجه به نياز مردم و همينطور توکل بر خداوند در کار ها و طلب توفيق از او انجام بسياري از کارهايي که در نظر ديگران غير ممکن و يا دشوار جلوه مي کند ، راحت خواهد شد. شروع خلاقانه و بدنبال تامين نياز و کيفيت کار براي مشتريان بودن با عث خواهد شد که بدون ترديد موفق شوند ، حتي اگر در اين راه چند بار شکست بخورند.
MR_Jentelman
16th December 2010, 12:28 AM
دکتر حسین اسلامبولچی
دارنده عنوان ابداع گر سال 2001 که پیش از این به افرادی چون توماس ادیسون و آلبرت انیشتین داده شده است.
مدیر عامل سابق شرکت AT &T Labs
رییس و مدیر عامل یک وب پورتال به نام Divvio
رییس و مدیرعاملی شرکت «2020 Ventare Partners »
دکتر حسین اسلامبولچی از جمله متخصصان برجسته حوزه ارتباطات و فناوری اطلاعات است که برای مدت دو دهه در بالاترین ردههای مدیریتی غول مخابراتی ایالات متحده (AT &T ) قرار داشته است.
او پس از یک دوره موفق کاری در مدیریت بخش تغییرات شبکه، سیستمها و خدمات شرکت AT &T و همزمان با ادغام آن با شرکت SBC مدیرعامل یک وب پورتال به نام Divvio را برعهده گرفته است. موفقیتهای دکتر اسلامبولچی در زمینههای برنامه ریزی و نقشهای موثر وی در عرصه تکنولوژی موجب شد تا هفته نامه بیزنس ویک در اواخر سال 2005 او را به عنوان یک پیشتاز عرصه تکنولوژی معرفی کرد. وی همچنین در طول سالهای 2001 تا 2005 در فهرست رهبران برتر سیاستهای اجرایی تکنولوژی قرار گرفت. وی اخیرا کتابی با عنوان چشم انداز 2020 درباره اساس و برنامه ریزی صنعت ارتباطات تا دو دهه آینده منتشر کرده است.
دکتر اسلامبولچی همچنی طی مدت فعالیت خود به عنوان رییس و مدیرعامل AT &T Labs با گروهی از بهترین دانشمندان و مهندسان جهان در تغییر میراث شبکههای اطلاعاتی نقش ویژهای داشت.
دکتر اسلامبولچی تاکنون بیش از یک هزار حق ثبت ابداع را به خود اختصاص داده و همین موضوع باعث شده که از سوی انجمن مخترعان و ابداع گران نیوجرسی به عنوان ابداع گر سال 2001 معرفی شود عنوانی که پیش از این به افرادی چون توماس ادیسون و آلبرت انیشتین داده شده است. زمانی که درخواست این مصاحبه از طریق ایمیل به وی داده شد بلافاصله آن را پذیرفت و در کوتاهترین مدت به پرسشهای ما پاسخ گفت. در انجام و هماهنگی این مصاحبه آقای علیرضا کاشیان نیز تلاشهای فراوانی را انجام دادند که از ایشان و همچنین خانم ندا لهردی برای ترجمه مصاحبه تشکر میکنیم.
به عنوان پرسش نخست مایلیم بدانیم بعد از یک دوره مسوولیت و فعالیت موفق در شرکت AT &T هماکنون مشغول به چه کاری هستید؟
در حال حاضر من رییس و مدیر عامل یک وب پورتال به نام Divvio هستم که به کاربران اجازه میدهد به وسیله بهترین و پیشرفتهترین فناوریهای آموزشی و نسل دوم خدمات تحت وب (web2.0 )، شبکه (کانال)های محتویات دیجیتال شخصی بسازند. این تکنولوژی یکی از منحصربه فردترین تکنولوژیهای قرن 21 است، چون با استفاده از یک زبان بینالمللی و الگوریتمهای آموزشی ماشینی توانایی ایجاد محتویات مولتی مدیا شخصی را برای کاربران خانگی و تجاری به وجود میآورد. من این تکنولوژی را با استفاده از حدود 30حق ثبت ابداع (Patent ) و در طول شش ماه گذشته در ایالات متحده ارائه کردهام.
علاوه بر این من ریاست و مدیرعاملی شرکت «2020 Ventare Partners » را هم بر عهده دارم. این شرکت تکنولوژی و خدمات اجرایی شرکتهای خصوصی سهامی عام و سرمایهگذاران بورس را در حوزه زیرساختی مخابرات، فراهم میکند.
بدون شک AT &T یکی از بزرگترین شرکتهای ارتباطی در ایالات متحده به شمار میآید؛ در حال حاضر وضعیت این شرکت بعد از تغییرات وسیع سال گذشته به چه صورتی است؟
در سال گذشته با تمرکز بر کاربران 22 ایالت، ادغام AT &T با دو شرکت SBC و BellSoutl کامل شد و حالا هم شرکت بزرگ Cingalar با در اختیار داشتن 61 میلیون کاربر از 49 ایالت در آمریکا به طور کامل به AT &T تعلق دارد و به زودی به AT &T Wireless تغییر نام خواهد داد. آمارهای مقدماتی نشان میدهند درآمد AT &T در سال مالی 2006 به 117میلیارد دلار رسیده است. در حقیقت AT &T نهمین شرکت بزرگ ایالات متحده آمریکا و هجدهمین در سطح دنیا است. این شرکت حدود 300هزار کارمند داشته و فعالیتهای آن در سرتاسر جهان با برند AT &T شناخته میشود. این در حالی است که AT &T در میان کاربران تمام کشورها به عنوان پیشگام و مبتکر در عرضه خدمات ارتباطی شبکههای مبتنی بر IP ، به حساب میآید. در آمریکا اما این برند به دنبال پیشتازی AT &T درعرضه خدمات اینترنت بیسیم و پرسرعت، برقراری ارتباط مخابراتی محلی و با فواصل دور و راهنمای شهری و مشاغل مجازی توانست به محبوبیت قابل توجهی برسد.
از طرفی به عنوان بخشی از سیاستهای تکمیلی، این شرکت در حال گسترش عرضه خدمات ویدئویی خود مانند خدمات مربوط به نسل آینده تلویزیونها با عنوان AT &T Fiber و رساندن آنها به کاربران خانگی است. AT &T عرضهکننده خدمات ارتباطی به کاربران سراسر دنیا است و به عنوان مثال با استفاده از روشهای کنترل از راه دور دسترسی به بیشتر از 45هزار نقطه در 149 کشور را فراهم کرده است.
Cingalar هم با وسیعترین پوشش شبکههای بیسیم به کاربران آمریکایی امکان برقراری تماس با استفاده از تلفن بینالمللی در شش قاره و 190 کشور دنیا را همراه با ارائه سرویسهای بیسیم انتقال دیتا برای کاربران لپتاپ و دیگر ابزارهای دیجیتالی قابل حمل، فراهم میکند.
AT &T یکی از بزرگترین شرکتهای عرضهکننده خدمات اینترنت پرسرعت با 1/12میلیون خط فعال تا پایان سال 2006 و یکی از عرضهکنندگان مهم اینترنت بیسیم (wi-fi ) با 47هزار و 500فضای ارتباط با اینترنت رایگان (Hot Spot ) در 79کشور دنیا است.
همچنین این شرکت با تصاحب مجموعهای از شرکتهای بزرگ فعال در آمریکا توانسته ضمن فراهم کردن تقاضا و نیازهای مختلف کاربران، نقش مهمی در ادغام و تلفیق سرمایهها داشته باشد. به این ترتیب تجمیع دارایی و سرمایهها و نظم و انسجام بخشیدن به آنها میتواند مقدمات حضور در بازار محصولات جدید مانند نرمافزارهای مولتی مدیا را برای این شرکت فراهم کند.
ادامه این روند و داشتن کنترل کامل بر سیستمهای بیسیم، AT &T را به عنوان یک شرکت بزرگ تلفیقی در زمینه ارتباطات نه تنها در آمریکا بلکه در تمامی دنیا مطرح میکند. چنین مسوولیت بزرگی مشکلاتی را هم به دنبال خود دارد که ناشی از فرصتهای چند بعدی هستند، فرصتهایی که از زیرساختها سرچشمه گرفته و کاربران خانگی و تجاری را نشانه میروند.
شما سالها در زمینه شبکهها و زیرساختها کار کردهاید، یک پرسش اصلی توسعهای در حوزه ارتباطات این است که آیا باید ابتدا شبکهها و زیرساختها را ساخت و بعد انتظار ارائه سرویسها و Aplication را روی آن داشت یا اینکه با ایجاد بخشی از یک شبکه و ارائه سرویسهای همزمان باید توسعه را پیش برد؟
زیرساختها برای عرضه خدمات لازم و ضروری هستند. در گذشته این دو در واقع یکی بودند. بهتر است شبکه عمومی سوئیچینگ تلفن (PSTN ) و الکترونیک سوئیچینگ را بررسی کنیم. زمانی که این شبکهها در دهه 70 گسترش پیدا کردند، یک زیرساخت و خدمات پایهای محسوب میشدند. این جریان باعث اضافه شدن امکانات و قابلیتهای جدید به این شبکهها شد. در ارتباطات مبتنی بر IP شما زیرساختهای IP شامل مسیریابها (routers )، فیبرهای نوری (optics )، شبکههای اولیه بیسیم و مکان یابها و لایههای فیزیکی لینک و شبکه را در اختیار دارید. لایههای شبکه و زیرساختهای مربوط به آن از لایه خدمات جدا هستند، بنابراین شما خدمات VOIP و IPTV را که میتوانند شبکههای متعددی را دربرگیرند، در اختیار دارید.
این یکی از مزایای بزرگ IP است که نه تنها امکان اجرای سرویسهای مختلف را بر روی یک شبکه فراهم میکند، بلکه خدمات IP میتوانند از یک نقطه به نقطه دیگر (برای مثال از یک شبکه کابلی به یک شبکه بیسیم) منتقل شوند.
از طرفی ما برای کشورها یا شرکتهایی که تکنولوژی را به شکل یک تقاضا نمیبینند، نیاز به تغییر یا انتقال الگو داریم.
به تکنولوژی باید به عنوان یک قدرتدهنده نگاه کرد، نه یک محصول. من معتقدم آنچه که در اطراف یک شبکه وجود دارد، درون آن را هم تحتتاثیر قرار میدهد.
ما بخشهای درونی شبکه را تنظیم و به بخشهای بیرونی آن میرسیم تا به تقاضای کاربران نزدیکتر شویم.
تقاضای کاربران در اندازهها و نیازها متنوع است. ما نه میتوانیم یک الگو و سایز مناسب برای همه را فراهم کرده و نه اینکه الگوهای مصرفی کاربران خاص را آماده کنیم. تنها یک سرویس رایج وجود دارد که میتواند جوابگوی کاربریهای مختلف باشد.
بعضی اعتقاد دارند که پهنای باند اینترنت یک شاخص برای توسعه ارتباطات به شمار میرود و در واقع کشوری که پهنای باند بیشتری داشته باشد در جایگاه بالاتری در جدول شاخصهای توسعه قرار میگیرد، آیا شما با این اعتقاد موافق هستید؟
اینترنت پرسرعت معیار مناسبی برای توسعه براساس اینترنت است، اما عوامل دیگری هم مانند آموزش برنامههای تحت وب مثلP ،PHP XML ، Java و...، دسترسی آسان به اطلاعات و همکاریهای بینالمللی برای پیشرفت بهتر در این زمینه دخالت دارند.
با این حال فکر میکنم عوامل بسیار دیگری هم مانند سیاستهای دولتی برای سانسور کردن، ابزارهای لازم برای امکان نشر به زبانهای ملی هر کشور در وب و عوامل اقتصادی بر این موضوع تاثیر میگذارند.
در واقع این عوامل هم به اندازه معیار اینترنت پرسرعت میتوانند شاخص خوبی برای توسعه ارتباطات باشند.
همین حالا هم ما با استفاده از خدمات محدود اینترنت پرسرعت کاربریهای مختلفی را در اختیار داریم.
رایج شدن بازی و سرگرمیهای آنلاین و امکان دانلود کردن محتویات مختلف نمونههای خوبی از این کاربریها هستند.
در بخشهای تجاری هم وقتی به جستوجوی کالاهای موردنظرمان در دنیای وب پرداخته و آنها را میخریم، میتوانیم شاهد سرویسهای پیشرفته و بهتری باشیم.
به عنوان مثال خریداران خودرو در دنیای مجازی میتوانند فضای 360درجه بیرونی و نماهای باکیفیت داخلی خودروها را در اختیار داشته باشند.
تله مدیسن (Telemedicine ) یا بازنگری اسکنهای پزشکی از طریق وب برای رادیولوژیستها یکی دیگر از امکانات مهمی است که تنها به وسیله اینترنت پرسرعت میتواند به مرحله اجرا برسد.
در حقیقت اینترنت پرسرعت از آنجایی که امکانات و کاربردهای جدید را در دسترس کاربران قرار میدهد، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
به علاوه دسترسی کاربران به اینترنت پرسرعت یک شرط و امکان لازم است و نه کافی.
میزان پوشش و نفوذ هم جایگاه خاص خودشان را دارند. از طرفی دسترسی آسان کاربران به خدمات باکیفیت، پیوسته و البته دسترسی به زیرساختها در مواقع لزوم همگی موارد مهمی هستند که نباید تحت عنوان اینترنت پرسرعت از آنها به راحتی گذشت.
در بسیاری از کشورها به دلیل دورافتادن از بکبونهای بینالمللی هزینه پنهای باند از هزینه آن در بسیاری از کشورهای صنعتی بیشتر است. این موضوع در فرآیند سرمایهگذاری و توسعه اینترنت تاخیر ایجاد کرده و توسعه اینترنت را با مشکل مواجه میکند و در بعضی موارد حتی مسوولان دولتی معتقدند که کاربران خانگی نیازی به دسترسی به اینترنت پرسرعت برای استفاده روزانه ندارند. نظر شما درباره شاخص توسعه و اینترنت پرسرعت در کشورها چیست؟
اگر اطلاعات واقعا فصل آینده روند توسعه (بعد از کشاورزی و صنعت) باشد، من زیرساختهای اینترنت را به زیرساختهای حملونقل یک کشور تشبیه میکنم. در گذشته در اغلب کشورها توسعه با معیار نزدیکی به یک راهآهن، بزرگراه یا یک فرودگاه سنجیده میشد.
به نظر من کشورهای در حال توسعه باید با چنین دیدگاهی، سرمایهگذاریهای اولیه خود را برای حمایت بیشتر از توسعه زیرساختهای اینترنت در مناطق مرکزی و اصلی به کار بگیرند.
ارتباط و دسترسی به محتوا هم بخش حساس و تعیینکنندهای است. در اختیار داشتن پهنای باند وسیع بدون محتوا مثل داشتن یک خودروی فراری (Ferrari ) با تنها یک جاده خاکی است!
از طرفی لازم است به داشتن محتواهایی قابل تغییر برای فضاهای محلی و البته نامحدود برای دسترسی جهانی هم فکر کنیم.
برای مثال شما در زیرساختهای ذخیرهسازی محلی سرمایهگذاری میکنید که نه تنها محتوای محلی را در خود جا میدهد بلکه میتواند برای مضامین جهانی هم پاسخگو باشد.
به این ترتیب نیاز به ارتباطهای طولانی و گران هم مرتفع شده است. این همانندسازی میتواند درباره ماهوارهها و یا همکاری با کشورهای منطقهای هم انجام شود.
این جریان در هند با بکارگیری عواملی مانند: آموزش، بهبود ارتباطات با استفاده از کابلهای جدید فیبرنوری، حذف تدریجی نظارت دولت بر مخابرات و خصوصی سازی اتفاق افتاد.
شاخص توسعه در هند بالا است با این وجود گویا هنوز بیشتر کاربران هندی به اینترنت دسترسی ندارند. بنابراین هنوز ظرفیت و پتانسیلهای زیادی برای توسعه در آنجا وجود دارد.
شما برای سالهای متمادی مسوولیتهای متعددی را در بزرگترین شرکتهای شبکه داشتید آیا در این مدت شانس مقایسه توسعه زیرساخت در آمریکا را با دیگر کشورهای توسعهیافته یا در حال توسعه داشتید؟
مسلما، من روند توسعه در بسیاری از قارهها را مانند اروپا، آسیا و اقیانوسیه و آمریکای لاتین را بررسی کردهام.
به اعتقاد من پیشرفتهای سازمان یافته و قابل توجهی در سرتاسر دنیا اتفاق افتاده است اما آنچه به عنوان کمبود این پیشرفتها حس میشود، تجربه دنبال کردن و به اوج رساندن اهداف بزرگ است که این موضوع نیاز به بررسی و فعالیتهای کارشناسی دقیق دارد.
با این وجود فکر میکنم با کمی آموزش اولیه و پایهای کشورهای زیادی میتوانند به راحتی با روند توسعه ایالات متحده هماهنگ و همراه شوند.
به همین دلیل هم هست که معتقدم برای پیشرفت سختافزاری آسیای پاسیفیک (آسیا و اقیانوسیه) و برای پیشرفتهای نرمافزاری ایالات متحده آمریکا جزو بهترین کشورها هستند.
موج انقلاب سیلیکونی به عقیده برخی از صاحبنظران ناشی از همکاری متخصصان، محققان برجسته، مهندسان و تاجران کشورهای مختلف در سیلیکون ولی بود، آیا شما با این نظر موافقید؟ تا چه حد متخصصان خارجی را در شکلگیری و رشد این موج سهیم میدانید؟
نه تنها افراد مستعد سرتاسر جهان بلکه معتبرترین دانشگاههای فنی کالیفرنیای شمالی هم در نوآوریهای منطقه Bay Area (که مدتها پیش Silicon Valley نامیده میشد) نقش داشتهاند و البته حضور شرکتهایی مانند HP ، Varian Associates ، Spectra Physics ، Fairchild Semiconduvtor و... موسسان شرکت بزرگ GOOGLE هم الگوریتم اولیه کار خود را در Stanford (بخشی از منطقه Silicon Valley ) شروع کردند.
در منطقه Bay Area رابطهای عمیق میان یک دانشگاه و یک محیط صنعتی خلاق وجود دارد.
برتری در هر زمینه مانند ورزش، سرگرمی، کار و تجارت یا تکنولوژی کوچکترین ارتباطی با جنسیت، رنگ پوست و یا اصل و نسب ملیتی ندارد.
دره Sillicon قسمتی از ایالات متحده آمریکا است که به وسیله مهاجران سرتاسر دنیا که در طی مسیر زندگی خود یا حتی یک فرصت جذب آن شدهاند، به وجود آمده است.
Sillicon Valley توانست اعتبار و شهرت لازم را کسب کند تا مکانی برای تلاقی عقل و هوش با سرمایه و شکلگیری صنعتی بزرگ و رو به رشد شود.
این منطقه به ویژه برای مهاجران با استعداد کشورهای دیگر جاذبهای مناسب به حساب میآید تا بتوانند استانداردهای آموزشی مورد نظرشان در زمینه تکنولوژی را در آن پیدا کنند.
به این ترتیب Sillicon Valley بهترین بهترینهای سراسر دنیا را در اختیار دارد.
ایالت متحده توسعه طرح و ایدهها را هم حمایت کرد. فکر میکنم این حمایت ترکیبی از یک فضای آزاد است که تحقق موفقیتهای Sillicon Valley را به دنبال داشته است.
از طرفی تنوع و تمایز استعدادها آن را جذاب و جذابتر کرد، تنوعی نامحدود نه تنها در نژاد و ملیت بلکه در طیف گسترده مهندسان، کارشناسان، تاجران و حتی هنرمندانی که هر روز به تعداد آنها اضافه میشود. همان امتیازی که جوامع بزرگ از آن بیبهرهاند.
کشور هند از بازگشت متخصصان و مغزهای فناوری اطلاعات خود بسیار سود برده و هماکنون به یکی از قطبهای بزرگ فناوری اطلاعات در جهان تبدیل شده است. چرا چنین تجربهای برای افراد مهارت دیده و متخصص سایر کشورها تکرار نشده است؟
این موضوع میتواند با فرهنگ هند که از روابط خانوادگی و فامیلی تغذیه میشود، استانداردهای آموزشی آنها، اجبار آنها به پذیرش سرمایهگذاریهای خارجی و یا چنین مواردی مرتبط باشد.
از آنجایی که بسیاری از مردم این کشور به زبان انگلیسی صحبت میکردند، هند مدتها مکان مناسبی برای سرمایهگذاری انگلیسی زبانان به حساب میآمد.
به دنبال گسترش نفوذ اینترنت پرسرعت در این کشور در اواخر دهه 90، آنها توانستند ارتباط بیشتری با کشورهای دیگر برقرار کنند.
علاوه بر این لازم است جاذبههای تجاری هند که مهمترین آنها وجود استعدادهای زیاد با هزینه کم است، را هم در نظر بگیریم.
همان چیزی که ایالات متحده را به سرمایهگذاری در این کشور ترغیب کرده تا به تولید محصولاتی منجر شود که این کشور را از کشورهای دیگر متمایز میکند.
بنابراین در میان شرکتهای بزرگ این کشور میتوانید خیلی سریع نام IBM ، HP و GE را ببینید. به عقیده من روند توسعه تنها با تکیه به استعدادها جلو نمیرود. به صنعت پردازندههای نیمه رسانا در کشورهای تایوان و کره که جریان دگرگونی و توسعه تقریبا در آنها اتفاق افتاده است نگاه کنید.
از طرفی من واقعا به استعدادهای فوقالعاده و چشمگیر ایرانی اعتقاد دارم. ایران میتواند یک قدرت تکنولوژیک بزرگ در قرن 21 بوده و به این ترتیب به کاهش میزان بیکاری، افزایش توان تولید و بهرهوری و ایجاد مشاغل بهتر برای مردم خود کمک کند.
ایران نه تنها در زمینه فرهنگ و منابع غنی است بلکه در دانش تکنولوژیک هم به یافتههای قابل ملاحظهای رسیده است. این کشور با دانشجویان برجسته و ممتازش که به من احساس غرور و سرافرازی میدهند، نفس میکشد.
شما برای دورهای، مدیریت یکی از بخشهای پژوهشی و ابداعی جهان یعنی AT &T Labs را بر عهده داشتید. اگر ممکن است توضیح دهید که چه عناصری که میتواند به فعالیتهای تحقیقاتی سرعت بدهد و چگونه میتوان سرعت تبدیل تحقیق و ابداعات را به گروههای عملیاتی و اجرایی افزایش داد؟
آنچه در AT &T Labs انجام دادم برای گسترش طرحهای «سسیستمهای حمایت عملی» (Operantional Support Systems ) شامل: صدور صورتحسابهای مالی، فروش و برآورد درآمد حاصل از آن بوده است.
این موارد به چندین مرحله اتوماسیون نیاز داشت که باعث ایجاد مشکل در خدمات IP میشدند، چون نظارت و مدیریت بر چنین فعالیتهای بزرگی بدون در اختیار داشتن جزئیات فرآیند اتوماسیون آن تقریبا غیرممکن است. من دو نظریه جدید را در AT &T گسترش دادم که در تمام ایالات متحده هم پذیرفته شد. این دو نظریه شامل نظریه یک و نظریه صفر هستند. نظریه یک درباره فرآیند سادهتر کردن و آسان شدن امور است که در آن میگوییم: یک بار انجامش بده، درست انجامش بده و از آن در همه جا استفاده کن. نظریه صفر هم درباره اتوماسیون نهایی کارها و امور با استفاده از طرحهای بزرگ تکنولوژی است. برای داشتن اطلاعات بیشتر درباره این دو نظریه موثر میتوانید به وبسایت من در آدرسwww.2020vp.com مراجعه کنید.
شما در طی فعالیت خود احتمالا شاهد فعالیتهای تحقیقی موازی زیادی را در سازمانهای مختلف بودهاید. آیا چنین موضوعی در ایالات متحده متداول است و آیا قانونی در این کشور برای کنترل پروژههای تحقیقاتی موازی قبل از تصویب بودجه آنها وجود دارد؟
فکر میکنم این روزها انجام تحقیقات مشابه کمتر از گذشته متداول است. موازی کاری لزوما بد نیست. در تحقیقات اولیه دنبال کردن چند راه متفاوت اهمیت دارد چون با این کار همراه با کسب اطلاعات بیشتر به دانستههای علمی هم اضافه میشود. در ادامه اما تلفیق کارها با هم و یا تغییر آنها به کارهایی که به زمان کمتر و یا زمان بیشتر نیاز دارند، مهم است.
یادآوری و اشاره به کارهای موازی و روشها رقابتی برای حل بعضی مشکلات مناسب است، چون این کار نوآوریها را به سمت یک هدف متمرکز میکند. در بیشتر مواقع روشها فنی و تکنیکی نباید تنها به یک رویکرد یا راهحل منتهی بشوند.
مایلیم نظر شما را هم درباره نقش دانش و خصوصا گروههای دانشگاهی در توسعه ICT بدانیم. به نظر شما شرکتهای بزرگ آیتی در ایالات متحده میتوانند فعالیتهای تحقیقاتی خود را بدون همکاری با دانشگاهها انجام بدهند یا خیر؟ آیا این شرکتها به تواناییهای علمی دانشگاهها وابستهاند؟
مسلما دانشگاهها در توسعه ICT نقش دارند. به نظر من رابطه دانشگاهها و شرکتهای بزرگ نوعی همزیستی است. دانشگاهها به وسیله تواناییهای علمی و دانشجویانشان تحقیقات خلاقانه و بهتری را ارائه میکنند. شرکتها هم تواناییهای مشابه را دارند اما مشکلاتی مثل تشخیص اهمیت انتخاب موضوع و محققان آن درنهایت نشان میدهند که رمز انجام یک تحقیق موثر، کار بر روی مشکل واقعی است که این امر نیاز به داشتن استعدادهای علمی کافی دارد. از طرفی معتقدم دانشگاهها منبع بزرگی برای پیشرفت استعدادها هستند و همکاری تنگاتنگی میان پیشرفت استعدادها با منابع آن وجود دارد.
شرکتهای ایالت متحده باید برای حفظ استعدادها با منابع آن وجود دارد.
شرکتهای ایالات متحده باید برای حفظ استعدادهای جوان و قابل پیشرفت خود تلاش کنند. نژاد بشر تحمل باقیماندن یک گروه سنی در راس امور مختلف را ندارد. دانشگاهها در واقع منابع اصلی تولید و پرورش استعدادها هستند.
با فراگیر شدن شبکههای IP و مفاهیم جدیدی مثل NGN آیا شما فکر میکنید که شبکههای ارتباطی قدیمی از بین میروند؟ شما پیشبینی میکنید چند سال دیگر چنین تحولی صورت میگیرد؟
اگر منظور شما از شبکههای قدیمی، سیستمهایی مثل شبکه عمومی سوئیچینگ تلفن (PSTN ) است باید بگویم بله، آنها به تدریج ناپدید شده و از بین میروند. این اتفاق ممکن است به اندازه چندین دهه طول بکشد.
فکر میکنم با گذشت زمان دنیای کابلها جای خودشان را به دنیای سیستمهای بیسیم داده و نقل و انتقالات تکنولوژی در چرخههای کوچکتر بهخصوص برای طرحهای تجاری، اتفاق بیفتد. ارتباطات IP با تفکیک لایه خدمات از لایه شبکه، میتوانند این الگو را جابهجا و منتقل کنند. علاوهبر اینها، زمان زیادی برای از میان رفتن شبکههای قدیمی مثل شبکه سوئیچینگ محلی آمریکا لازم است، اتفاقی که احتمالا تا سال 2020 هم نمیافتد.
با وجود گسترش فناوری 3G در کشورهای توسعهیافته، هنوز بعضی کشورهای در حال توسعه روی توسعه تکنولوژی GSM کار میکنند.خطرهای ورود به نسل جدید خدمات ارتباطی چه چیزهایی هستند؟ چرا در کشورهای در حال توسعه سرمایهگذاری کمتری برای سرویسهای ارتباطی جدید انجام میشود در حالی که آنها از تکنولوژیهای جدید سود بسیاری میبرند؟
فکر میکنم نیازهای اولیه به عامل قدرت خرید وابسته است. این نیازها در میان کشورها متفاوتند. هیچکس تمایلی به سرمایهگذاری در تکنولوژی و سیستمهای قدیمی و ابتدایی ندارد. در این کشورها نه تنها هزینه نیازهای اولیه از میزان درآمد بیشتر است بلکه پشتیبانی و حمایتهای طولانی هم میتواند موضوعی جدی باشد.
در واقع به اعتقاد من این نیازها از کشوری به کشور دیگر متفاوت است و براساس برآورد هزینه نیازهای خاص، تغییر میکند. فکر نمیکنم در سیستمهای ارتباطی یک نیاز برای همه یکسان باشد.
معیارهای مشخصی برای بررسی در این زمینه وجود دارد.
از جمله این معیارها عبارتند از: قدرت خرید اولیه، حمایتهای مالی موجود، امکان گسترش، نقشه و طرحهای مشخص، شبکههای مبتنی بر IP و.... علاوه بر این، شرکتها به سرمایه و داراییهای لازم برای سرمایهگذاری، دانش و توانایی علمی برای ساخت و تولید و کاربرانی که استطاعت مالی برای استفاده از این زیرساختها را داشته باشند، نیاز دارند.
شبکهها در واقع چرخههایی هستند که به روند توسعه اقتصادی کشورها کمک میکنند.
با گسترش شبکههای بیسیم و افزایش تعداد کاربران نهایی اینترنت پرسرعت، به نظر شما آیا دسترسی به اینترنت از طریق فیبر نوری میتواند از لحاظ هزینه و کاربری با اینترنت بیسیم مقایسه شود؟
دسترسی به اینترنت از طریق فیبر نوری در آمریکا هماکنون برای تمام شرکتهای تجاری و بعضی کاربران خانگی در چندین ایالت میسر است و توسعه آن در ایالتهای دیگر ادامه دارد.
زیرساختهای فیبر میتواند فضای رقابتی لازم را برای شرکت های عرضهکننده خدمات کابل به وجود بیاورد. با رسیدن این فیبرها به تکنولوژیهای خانگی هر شخص میتواند به پیدا کردن جواب پرسشهای خود به وسیله نوآوری امیدوار باشد. از طرفی هزینه این خدمات برای کاربران خانگی تا چندین برابر کاهش پیدا میکند.
مساله قابل توجه دیگر کاهش هزینهها برای کارخانهها و شرکتهای عرضهکننده تجهیزات زیرساخت است.
به این ترتیب دسترسی کاربران نهایی به اینترنت از طریق فیبر نوری امکانپذیر به نظر میرسد. البته این موضوع به چندین عامل بستگی دارد که تراکم جمعیت (شهری در برابر روستایی) یکی از آنها است.
فیبرهای نوری نسبت به سیستمهای بیسیم یا اینترنت پرسرعت در مناطق متراکم و پرجمعیت بهتر و راحتتر به کار برده میشوند. در مقابل اینترنت بیسیم مانند WIMAX برای مناطق شهری با تراکم کمتر مناسب است.
AT &T یکی از شرکت های خصوصی بزرگ در ایالات متحده بوده است. از آنجا که در بسیاری از کشورهای در حال توسعه چنین گرایشهایی به خصوصیسازی وجود دارد، میتوانیم دلایل موافق و مخالف شما را درباره روند خصوصیسازی در صنعت ارتباطات آمریکا بدانیم؟
این شرکت با وجود بعضی فشار و محدودیتهای قانونی دولت در سال 1934 و سالهای اواخر دهه 50 و البته با محرومیت از ادامه فعالیت در میان شرکتهای اپراتوری محلی در سال 1984، سالهای متمادی به عنوان یک شرکت سهامی عام فعالیت کرده است.
محرومیت از فعالیت به عنوان یک شرکت اپراتوری محلی هم به دنبال به دست آوردن یک امتیاز انحصاری اتفاق افتاد. خصوصیسازی در حقیقت مزایا و معایبی دارد.
مزایای خصوصیسازی شامل: افزایش فضای رقابتی، بهبود کارایی و راندمان، افزایش قدرت تولید و بهرهوری، بهبود ارتباط با مشتری، نظارت دولتی کمتر و البته کاهش لزوم سرمایهگذاری در زیرساختها، کاهش زمان برگشت سرمایه، کمتر شدن میزان خدمات عمومی و حتی گاهی کاهش هزینههای مربوط به تحقیقات و توسعه (R &D ) است.
از طرف دیگر بهتر است بدانید صنعت مخابرات آمریکا با استفاده از سرمایههای بخشخصوصی شکل گرفت. دولت تنها وظیفه نظارت بر عملکرد شرکتها و سازمانهای وابسته به این صنعت را به عهده داشت و هیچ بودجهای را به مخابرات اختصاص نداد.
این الگو در آمریکا بازده خوبی را به همراه داشت و میتواند در بسیاری از کشورهای در حال توسعه هم به کار گرفته شود.
در یکی از مصاحبهها ، شما درباره آینده روشن VOIP صحبت کرده بودید. اما در همان مصاحبه شرکت Skype را تنها یک وسیله سرگرمی معرفی کردید. آیا فکر میکنید این وسایل سرگرمی نقش مهمی در کاربری آینده اینترنت برای ما خواهند داشت؟
همه سرگرمیها را دوست دارند اما شما در امور کاری و تجاری خود از آنها استفاده نمیکنید! خدمات Voice ، VOIP یا مدارهای سوئیچینگ برای کنترل و راهاندازی مواردی مانند خدمات اضطراری و فوری به کار برده میشوند.
شبکه سوئیچینگ عمومی (PSTN ) بسیار بزرگ است، چون تقریبا هر کسی در دنیا میتواند به آن دسترسی داشته باشد (نشانه و مظهر قانونSkype . (Metcalfe . و بعضی شرکتها و موسسات سعی دارند این مسائل را کنار گذاشته و تنها خدمات ارزانقیمت را عرضه کنند، در حالی که این روند سودمند و مفید بودن خدمات آنها را به خطر انداخته و کاهش میدهد.
جریانی بسیار مشابه آنچه برای شرکت CB و شرکت رادیویی HAM که هر دو میتوانند نمونههای قابل توجهی از ارتباطات باشند، اتفاق افتاد. اما این شرکتها لزوما نمیتوانند APPLICATION (کاربری)های مناسبی را در مقایسه با سیستمهایی مانند PATN و شبکه عمومی موبایل زمینی (PLMN ) عرضه کنند.
البته این را میدانم که هر جا خدمات ارتباطی IP شکل غالب ارتباطات بوده Skype نقش مناسبی مشابه به سیستمهای عمومی داشته است.
بهتر است بدانیم که اینترنت ابزار خوبی برای APPLICATIONهای ابداعی و قابل توسعه است.
به همین دلیل با طیف وسیعی از برنامه و طرحهای خوب، ایدههای متناسب با تقاضا سلیقه عمومی و البته طرحهای غیرقابل بررسی و نامناسب روبهرو میشویم. در واقع انتقال ابزارهای مولتیمدیا و تنوع کاربران نتیجه افزایش تقاضا برای اینترنت پرسرعت است.
به عنوان سوال پایانی مایلیم تعریف شما را از WEB2.0 (نسل دوم خدمات تحت وب) بدانیم؟
باید بگویم WEB2.0 در حالی که هدف برترارتباطات برای کاربریهای کابلی یا بیسیم دیتا و ویدئو است در واقع روند شکلگیری و به اوج رسیدن شبکه جهانی (WWW ) را ادامه میدهد.
با استفاده از APPLICATION, WEB2.0 ها به وسیله دیتا بیسهلی (پایگاههای اطلاعات) طبقهبندی شده، شبکهای میشوند و سطوح و وجوه مشترک کاربران میتواند تمام مناطق جغرافیایی و فیزیکی را در بر بگیرد. اولین اصل مهم WEB2.0 با عنوان WEB ) به عنوان یک هدف) شامل موارد زیر است:
- مهارت و تجربه کاربر توانگر
- پرداختن جز به جز به محتویات
- محتویات فعال و پویا (RSS )
- استفاده از امتیاز اطلاعات مشترک (عقل و هوش عمومی)
- استفاده از عبارات و اصطلاحهای عامیانه
- رفتارهای از پیش تعیین نشده کاربر
- برنامهریزی طولانی
- قابلیت افزایش و بالا رفتن هزینههای موجود دومین اصل مهم «سازماندهی شخصی» یا بررسی دقیق یک پورتال محتویات عمومی مثل پورتال ما با میلیونها کاربر که به موارد زیر نیاز دارد:
- توانایی طبقهبندی محتویات براساس میزان فعال بودن آنها
- مهار اطلاعات مشترک
- و بالاخره به اشتراکگذاری و بررسی برنامههای ویروسی
مصاحبه کننده: شهرام شریف
منبع: دنیای اقتصاد
MR_Jentelman
16th December 2010, 01:32 AM
سالار کمانگر
سالار کمانگر در سال 1999 از دانشگاه استانفورد در رشتهی بیولوژی فارغالتحصیل شد و در عرض 7 سال توانست به یکی از کارکنان کلیدی شرکت گوگل مبدل شود.
در میان موفقیتهای وی در این شرکت میتوان به نوشتن نخستین پلان تجارتی و مشارکت در طراحی سیستم آگهیهای گوگل Adwords اشاره کرد. سیستم آگهیهای کلمهای هوشمند گوگل ، یکی از رموز موفقیت تجاری این شرکت بوده است. سالار کمانگر 29 ساله ، در حال حاضر جوانترین مدیر گوگل محسوب میشود. مجله معتبر BusinessWeek متن مصاحبهای را که با کمانگر ترتیب داده بود ، منتشر کرد که توجه شما را به ترجمه این مصاحبه کوتاه جلب میکنم:
- شما متخصص رشته بیولوژی هستید، چطور سر از دنیای فنآوری درآوردید؟
- اوایل که به مدرسه میرفتم، بسیار مشتاقانه خیال پزشک شدن را در سر میپروراندم ، تا اینکه زمانی را به تماشای طبابت پزشکان اختصاص دادم. از آن به بعد بسیار مشتاق شدم که دانشمند شوم. ولی روز به روز بیشتر متوجه میشدم که این کار هیجانآور نیست. بعدها وقتی دو هفته به صورت پارهوقت در گوگل مشغول شدم ، فهمیدم که اعمالی که این کار من را با آنها درگیر میکند، به من انرژی میدهد. درسی که من آموختم این بود که تنها تصور و خیالی که از یک کار داریم کافی نیست و باید از اینکه یک حرفه به صورت روزانه هیجان و انگیزه لازم را فراهم میکند ، مطمئن شویم.
- جوانترین مدیر گوگل بودن ، چه احساسی دارد؟
- من به این قسمت "جوانترین" فکر نمیکنم. ما توان فکری یک گروه شروعکننده را با منابع یک شرکت بزرگتر داشتیم. اگر فارغالتحصیل دانشگاه باشی و نخستین کارت را شروع کرده باشی ، به دنبال سلسلهمراتب نیستی ، حتی اگر انرژی و جاهطلبی زیادی داشته باشی ، این حس و حال چندان کارهایت را تحتتأثیر قرار نمی دهد.
- آیا تجربه بعدیت از آنچه نخست در گوگل احساس میکردی ، متفاوت بود؟
- من توانستم سریع پیشرفت کنم ، چون زود شروع کردم ، کارمندی که امروز کارش را شروع کند ، تجربه من را نخواهد داشت. در مورد کسانی که کارشان در گوگل آغاز نکرده اند ، گوگل جایی است که میتوانند در آن متفاوت شوند و مورد توجه قرار گیرند.
- قسمت مورد علاقه کارتان چیست؟
- بودن در اتاقی که در آن گروهی از افراد خلاق هستند و تو میتوانی با آنها موافق و یا مخالف باشی و درباره بهتر کردن محصولات یا وضعیت داد و ستد صحبت کنی.
- توصیهات برای فارغالتحصیلان جدید که به دنیال کار هستند چیست؟
- بعد از اینکه تحصیلاتتان را به اتمام رساندید ، خودتان را با مشغله ذهنی پیدا کردن یک کار عالی در یک جای عالی نگران نکنید ، چون بخت کمی دارید که بتوانید هر چیزی را پیشبینی کنید ، به جای آن در پی آن باشید که نوع حرفه مناسب را پیدا کنید. به این ترتیب موقعیت بهتری برای شناساندن خود و به پایان رساندن کارتان در یک شرکت مناسب خواهید داشت. خیلی بیهوده است که در پی پیشبینی کردن "گوگل آینده" باشید. من شانس آوردم ، ولی توانستم نوع حرفهای را که به آن اهمیت بدهم بشناسم و سریع رشد کنم.
MR_Jentelman
2nd January 2011, 12:25 AM
با پروفسور یلدا و پروفسور رنجبر به بهانه تاسیس بنیاد جهانی یلدا (http://www.52511.mihanblog.com/post/1658)
جام جم آنلاین: خیلی از ما احترام شاگرد به استاد را فقط در كتابها خواندهایم یا به عنوان خاطرهای از پدر و مادرانمان شنیدهایم. اما در زمانی كه شاید بیشتر ما حتی اسم و چهره معلمان و اساتید خود را به خاطر نداریم، مطمئنا از دیدن فردی كه پس از 20 سال همچنان سربه زیر و فروتنانه در مقابل استاد دست به سینه میایستد و در هنگام صحبت با او مدام رنگ به رنگ میشود تعجب میكنیم.
این تعجب وقتی به اوج خود میرسد كه بدانیم شاگرد دیروز كه الان به یكی از اساتید مطرح دنیا مبدل شده، برای اینكه ارادت خود را به استادش كه همه علم و اخلاقیات خود را مدیون او میداند نشان دهد، از آن سوی دنیا آمده تا با همكاری همدورهایهای قدیم خود بنیادی را به نام استاد تاسیس كند.
شك میكنی كه مگر چه چیز خاصی در استاد وجود دارد كه او را از دیگران متمایز ساخته اما تنها چند دقیقه گفت و شنود كافی است تا دلیل این شیفتگی را درك كنی و بدانی سزای چنین استادی كه یك عمر علم و اخلاق را در هم تنیده و خودش سرمشق عینی اخلاق است جز این نیست.
در حالی كه برخلاف رسوم گذشته خوشبختانه از چهرههای برتر عالم علم و دانش پیش از آنكه دیر شود و در زمان حیاتشان تجلیل میكنیم ، پای صحبتهای پروفسور علیرضا رنجبر كه بنیاد جهانی یلدا را با همكاری گروهی از استادان صاحب نام و دانشمندان و پژوهشگران برجسته ایرانی خارج از كشور پایهگذاری كرده و پروفسور علیرضا یلدا ، نخستین پزشكی كه به وی نشان چهرههای ماندگار اهدا شده و كرسی بیماریهای عفونی دانشگاه علوم پزشكی تهران به نامش ثبت شده مینشینیم.
بهتر است ابتدا از پروفسور رنجبر بپرسیم كه چه انگیزهای باعث شده تا بنیاد جهانی كه شما و همكارانتان تاسیس كردهاید به نام پروفسور یلدا نامگذاری شود؟
پروفسور رنجبر: استاد یلدا جزو اساتید جهانی هستند كه وجود ایشان نه فقط در پیشبرد اهداف متعالی در مسیر دانش موثر بوده و هست بلكه ایشان اسطوره یك پزشك و انسان واقعی هستند. ایشان نسل در نسل استادانی را تربیت كردهاند كه امروز نهتنها در ایران بلكه در تمام دنیا مشغول به خدمت هستند.
در واقع ایشان اساتیدی را تربیت كردهاند كه در حال حاضر كرسی استادی دانشگاههای معتبر دنیا را دارند و موفقیتهای خود و چگونگی رفتار درست با دانشجویان و بیماران را مدیون ایشان هستند.
بزرگداشت مقام رفیع استاد و همچنین تشویق پزشكان و پژوهشگران جوان و با استعداد كه از نظر علمی و اخلاقی برجسته هستند باعث شد تا جایزه بینالمللی علمی این بنیاد را در ردههای گوناگون علمی به دانشمندان علوم پزشكی در چارچوب همایشهای بینالمللی اهدا كنیم.
هدف از شكلگیری بنیاد یلدا ارتقای سطح دانش پزشكی و تشویق پژوهشگران و پزشكانی است كه در اول راه قرار دارند و در آینده میخواهند بر كرسیهای علمی و پزشكی بنشینند، برای نامگذاری این بنیاد دكتر یلدا بهترین گزینه بودند.
شما مسلما اساتید دیگری هم در طول تحصیل وكار داشتهاید، اما میخواهیم بدانیم، چرا یلدا برای شما و دیگران اسطوره شده است؟
پروفسور رنجبر: تمامی اساتید برجسته دیگری كه من داشتهام هم با من همرای بودهاند و پروفسور یلدا را لایق ماندگار بودن و اسطورهشدن میدانند و نقطه مشترك همگی آنها پروفسور یلدا هستند.
اینطور كه در اساسنامه بنیاد جهانی یلدا آمده گروهی از پزشكان مقیم خارج از كشور تصمیم به تاسیس آن گرفتهاند؟ اما شاگردان دیگر استاد كه در ایران هستند هم به شما در این راه كمك كردهاند.
پروفسور رنجبر: جرقههای اولیه شكلگیری این بنیاد مربوط به 2 سال گذشته است و تا در سطح جهانی به مرحله اجرا برسد، این زمان صرف شده است.
شاگردان استاد یلدا در سرتاسر دنیا هستند. درست است كه شروع و تاسیس این بنیاد در خارج از كشور بوده اما شاگردان استاد در ایران هم ما را حمایت میكردند. بنابراین ارگانیزاسیون اصلی در خارج از كشور بوده و در آنجا بنیاد به ثبت رسیده است. البته یك بخش آن در تهران است و بخش دیگر در خارج از كشور كه مركزیت آن در آلمان است.
آیا از نظر مالی بنیاد توسط سازمان یا مركز خاصی حمایت میشود؟
پروفسور رنجبر: اولین موردی كه در اساسنامه بنیاد نوشته شده است، استقلال مالی كامل بنیاد بوده است و هدف آن فعالیت علمی است و باید عملكردهای آن به گونهای باشد كه متناسب با شخصیت اساتید منتخب باشد. ما دقیقا بدون هیچ كمك و چشمداشتی زیرنظر استاد و حمایتهای ایشان و شاگردانشان به راه ادامه میدهیم.
انتخاب به عنوان چهره برجسته پزشكی مطمئنا از نظر معنوی برای برندگان بسیار ارزشمند است، اما آیا مثل خیلی از جوایز دیگر علمی همچون جایزه نوبل به برندگان جوایز نقدی هم تعلق میگیرد؟
پروفسور رنجبر: نخیر. ما عمدا این مورد را حذف كردیم چون ارزش معنوی این مساله برای ما مهم است. شخصیت استاد هم بهگونهای است كه مساله مالی را در نظر نداشته و بیشتر به اخلاقیات اهمیت میدهند ما نیز این مورد را حذف كردیم.
جوایز بنیاد جهانی یلدا در چند گروه و به چه افرادی اهدا میشود؟
پروفسور رنجبر: هدف از تشكیل این بنیاد پزشكی علاوه بر نكوداشت مقام رفیع استاد، تشویق پژوهشگران برجسته جوان پزشكی بوده است. جوایز بینالمللی بنیاد در 4 حوزه به محققان برتر بخشهای پزشكی بالینی و علوم پایه اهدا میشود.
اولین رده این جوایز به پژوهشگران جوان، دومین رده به پژوهشگران نوآور، سومین رده به اساتید برجسته پزشكی (البته در دوره اول كه با عنوان «تازهترین دستاوردهای پژوهش در دانش پزشكی» با تقدیر از جمعی از برترینهای دانش پزشكی كشور برگزار شد به دلیل مشكلات ساختاری به كسی اعطا نشد) و چهارمین رده به افراد ویژهای تعلق میگیرد كه منشاء خدمات پزشكی ریشهای در ایران و جهان باشند.
داوریها چگونه انجام میشود؟
پروفسور رنجبر: هیات علمی بنیاد از دانشگاههای مختلف هستند، زندگینامه افراد منتخب برای آنها ارسال میشود و در نهایت تصمیمگیری میشود.
حالا كه با بنیاد یلدا آشنا شدیم بهتر است از خود پروفسور یلدا بپرسیم كه به نظر شما كه به عنوان اولین چهره ماندگار پزشكی انتخاب شدهاید، ماندگار كیست و رمز ماندگاری چیست؟
پروفسور یلدا: در طول صحبت پروفسور رنجبر من میگشتم كه ببینم شخصی كه ایشان میگویند چه كسی است. (یعنی ایشان در بیان خصوصیات من غلو میكنند) ارزش افراد به خاطر خدمتی است كه میكنند، خدمتی كه جنبه فردی نداشته باشد. تنها خدمت به مردم مهم است و حتی بعضیها معتقد هستند كه اصولا فلسفه آمدن به دنیا خدمت به مردم است.
كتاب كشكول شیخ بهایی را میخواندم. در یكی از صفحات نوشته بود: یك شخص نمازخوان كه خیلی روزه هم میگرفت انتظار داشت كه به بهشت برده شود، اما به آنجا برده نشد، دلیل را سوال كرد و به او پاسخ دادند كه تو كاری برای مردم نكردهای. خدمتی نكردهای، تو فقط با خدا معامله كردی و نماز خواندی و حالابا این كار بهشت با آن عظمت را از خداوند میخواهی!
بزرگان میگویند: از صبح كه بیدار میشوی تا شب باید برنامهات این باشد كه به مردم خدمت كنی. از منظر دیگر میگویند تا توانی به جهان خدمت محرومان كن/ به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی.
حقیقت این است كه خدا گاهی اوقات بهشت را خیلی ارزان به ما میفروشد، با دل كسی را به دست آوردن یاكسی را خوشحال كردن.
به كرم باغچه هم كه نگاه كنیم میبینیم كه مدام با شخمزدن خاك كار مفید انجام میدهد. انسان اگر هیچ كاری نكند و فقط منفعت شخصی خودش را درنظر گرفته باشد، نه تنها مقام انسانیت را ندارد بلكه از پستترین موجودات هم پایینتر است.
دیده شده كسانی كه موقعیت اجتماعی در قالب مقام و شهرت و پول دارند، احتمال انحراف بیشتری دارند. هنرمند معتاد میشود. مقام ومنصبدار دوستان واقعیاش را از دست میدهد و پولدار اهل زندگی و كیفیت زندگیاش را. چه بسا از همین همكاران پزشك، پولدار شدند ولی كانون خانوادگیشان به هم خورد و همسر و فرزندانشان از آنها دور شدند و با توجه به آمادگیهایی كه وجود دارد در نهایت زندگیشان تباه میشود.
كسی كه توجهش فقط به پول درآوردن باشد اصل زندگی را از دست داده است. در حقیقت پول سوارش شده نه او سوار پول. موفقیت باید روحی و روانی باشد و ما زمانی كه به كسی خدمت میكنیم از نظر روحی شاد میشویم. باید همه ما این را در نظر داشته باشیم از عواملی كه همه ما را شاد و سلامت میكند مهربانیكردن است ما فرستاده و سفیر خدا بر روی زمین هستیم و باید از خدای الرحمالراحمین تبعیت كنیم.
اگر همه انسانها به دنبال موفقیتهای روانی باشند بسیار بهتر زندگی میكنند. سازمان بهداشت جهانی كه امور مرتبط با سلامت جسم و روح افراد و همچنین سلامت اجتماع را در بر دارد متوجه شده است كه سلامت انسانها بسته به معنویت آنهاست. معنویت از ریشه معنا میآید. ما باید بدانیم معنای پزشك شدن چیست؟ معنای انسانیت چیست؟
در چند سال گذشته من حرفهایی زدم، چیزهایی و كلماتی گفتم و از ذهنم خطور كرد كه باعث شده الان لقب استاد و شاگردی برای من قائل شوند.
اما به اعتقاد من انسان فكر میكند چیزهایی كه در ذهنش هست درست است. اما زمانی مسائل به ذهن میآیند كه آن زمان و مكان سپری شده است.
بنابراین این خیلی سخت است كه به كسی درس بدهید وبعد هم به عنوان الگو شناخته شوید. اصلا روانشناسها معتقدند شما حق ندارید حتی با بچهتان هم خیلی جلو بروید و او را به انجام كاری مجبور كنید چون كودك شما در یك خصوصیات و زمان دیگری نسبت به آنچه شما تجربهاش كردهاید در حال زندگی است.
بنابراین اگرچه به تجاربمان افتخار میكنیم اما همه این تجربیات مربوط به گذشته است. در حالی كه الان زمان حال است و میخواهیم در آینده زندگی كنیم. در ضمن شاید گاهی تجربهها باعث خطا شوند. تجربه مربوط به گذشته است و به همین دلیل هم همیشه به پزشكان باتجربه توصیه میشود دقت خود را بالا ببرند. در واقع فقط تجربه كافی نیست و ما در حال زندگی میكنیم و تجربه مربوط به گذشتههاست.
از دیگر مسائلی كه در زندگی اجتماعی خیلی مهم است، ایجاد رابطه میباشد. خیلی از ما انسانها دشمن رابطهها هستیم. اگرچه واقعا صحیح زندگیكردن كار سختی است اما چه ایرادی دارد كه وقتی مریضی وارد مطب پزشكی میشود، پزشك از جایش برخیزد و لبخندی بزند، اینها همه جزو روابط انسانی است.
متاسفانه مادیات و ظواهر باعث شدهاند انسانها روابط درست را فراموش كنند و از هم فاصله بگیرند. تمامی ما انسانها در باطن روابط انسانی را دوست داریم اما آن نور ظواهر است كه انسانها را از یكدیگر دور كرده است. مسالهای كه چه جامعه ما، چه تمامی جوامع باید دقت كنند اول معنویات و بعد حفظ روابط است. ایجاد یك رابطه هنر است با یك كار ساده مثل تقدم در سلام میتوان یك رابطه را حفظ كرد.
البته در جامعه پزشكی و در خیلی از پزشكان به نظر میرسد معنویات افول كرده و آنچه شما میگویید را در كمتر پزشكی میتوان پیدا كرد.
پروفسور یلدا: دقیقا همین طور است. یك شب شخصی را به تلویزیون آورده بودند كه خلافكار بود و یك نفر را كشته بود. مجری از آن قاتل پرسید شما آدم كشتید؟ دزدی كردید؟ مواد پخش میكنید؟ گفت بله.
در آخر این آقای مجرم حرفی زد كه جامعهشناسهای بزرگ باید به آن جواب بدهند. گفت: همه شما از من میپرسید این كارها را كردهای یا نه؟ اما یكی از شما نپرسید كه چرا من این كارها را انجام دادهام؟
اگر قرار باشد به صورت ریشهای فكر كنیم باید بدانیم چرا پزشكان ما این گونه شدهاند؟ما پزشكان خیلی خوشحال میشویم وقتی راه درمان و ریشه یك مریضی را پیدا میكنیم. در این مورد هم باید جستجو كنیم و بدانیم ریشه مشكل كجاست و علت چیست؟ زمان حاضر، زمان نصیحت نیست زمانی كه قوانین وضع میشود دیگر نصیحت معنا ندارد، باید قوانین اجرا شوند. نفس امر كننده بشر بیشتر به سمت فساد میرود تنها در صورتی كه قوانین اجرا شود و ضامن اجرایی قوی داشته باشد مردم هم موظف به رعایت میشوند.
در آلمان كه پروفسور رنجبر هستند میدانند كه قوانین چگونه وضع و اجرا میشود، اما در جامعهای كه قوانین اجرا نمیشود این مصیبتها پیش میآید.
متاسفانه برخلاف شما و پزشكان همنسل شما كه واقعا عاشق حرفه خود هستید و به عشق خدمت به بیماران روز و شب خود را میگذرانید خیلی از پزشكان امروزی از حرفه خود چیز دیگری طلب میكنند و اصولا رشته پزشكی را انتخاب میكنند تا پلی برای رسیدن هرچه سریعتر به آرزوهای مادی خود زده باشند؟
پروفسور یلدا: در كتاب كلیله و دمنه، باب اول، برزویه پزشك میگوید كار پزشك مثل كار كشاورز است كشاورز وقتی گندم میكارد و بذرافشانی میكند، هدفش به دست آوردن گندم است ولی كنارش كاه هم رشد میكند.
در واقع كاه روزی است كه به ما میرسد اما هدف معنویت است یعنی خدمت به مردم میباشد. شاید پیشرفت تكنولوژی، علم و... باعث شده از این هدف خیلیها دور شویم.
همه ما پزشكان باید بدانیم زمانی كه سر بر بالش میگذاریم راحتترین بالش كدام است پول یا وجدان راحت؟ و باید به این توجه داشته باشیم. اما متاسفانه شرایط اجتماعی بسیار بد شده است.
یكی از عرفا با خدا صحبت میكند میگوید خداوندا تو كه عادلی، آیا در جامعهای كه همه بد هستند تو انصاف میدانی كه من خوب باشم؟
شما معتقد هستید كه الان با وجود قوانین مختلف زمان نصیحتكردن گذشته است اما به نظر میرسد كه هنوز هم نصایح افرادی همچون شما برای پزشكان بعدی موثر باشد كما اینكه بسیاری از شاگردان شما سعی میكنند تا رفتار شما را سرلوحه كار خود قرار دهند.
پروفسور یلدا: زمانی كه سركلاس هستم سعی میكنم مسائل اجتماعی را مطرح كنم. همیشه به شاگردانم توصیه میكنم زمانی كه آزمایشی برای بیماری مینویسید فكر كنید چقدر این آزمایش برای بیمار لازم است، وضع مالی و شرایط بیمار را در نظر بگیرید.
از خودتان سوال كنید آیا بیمار واقعا به این دارو نیاز دارد و دارو عارضه دارد یا خیر؟ ما به پزشكان میگوییم بیماران خود را دوست داشته باشید، فكر كنید از خانواده خودتان هستند، زمانی كه بیماری در بیمارستان بستری است وضعیتش را درك كنید و او را دوست داشته باشید. چه ایرادی دارد كه شما تقدم در دستدادن داشته باشید.
نقش پزشكان بسیار مهم است، كدامیك از ما سعی كردهایم كه بیمارانمان را راضی، راهی كنیم. اگر پزشكی چنین برنامهای داشته باشد مردم به سراغش میآیند به او اعتماد میكنند و در نهایت هم به بهترین شكل درمان میشوند. علم یك پزشك ممكن است پایین باشد اما زمانی كه به صحبت بیمار گوش میكند، بیمار آرامش گرفته و به این ترتیب به نوعی خدمت میكند.«بزرگترین عامل در نتیجهگیری از درمان صحیح اعتماد است.»
در حال حاضر یكی از شكایات مریضها این است كه چرا دكترها با ما صحبت نمیكنند؟ چرا به حرفهایمان گوش نمیكنند؟ این رفتارها دشمن روابط صحیح است. حضرت علی(ع) میفرماید: كمال دین در كسب علم است و كمال علم در كسب معنویت است. به این دلیل این را میگویند كه زمانی كه شما علم داشته باشید، موفقیت كسب میكنید اما اگر انسانیت نداشته باشید، در نهایت انسان بیفایدهای هستید. یك بیمار هیچوقت نمیپذیرد كه یك پزشك به او فخر بفروشد یا متكبر باشد.
پدر و مادرم امكاناتی داشتند، من دكتر شدم، دیگر فخر فروختن ندارد. فردی كه از 9 سالگی كار میكند، چه گناهی كرده كه به جای من و امثال من نبوده، من چرا باید فخر بفروشم چرا اخم كنم، چرا عصبی بشم؟
به اعتقاد من روپوش سفیدی كه بر تن ما پزشكان است به حد كافی فاصله ما با مریض را زیاد كرده و اگر فخر و تكبر هم داشته باشیم كه دیگر هیچ، این فاصله بیشتر هم میشود.
آقای دكتر، اكثر افرادی كه برای قبول شدن در رشته پزشكی شبانهروز تلاش میكنند بعد از گذشت چند سال نه تنها از كار خود خسته میشوند بلكه به دیگران هم توصیه میكنند كه پزشكی را انتخاب نكنند.شما چطور؟ آیا هیچ وقت از اینكه پزشك هستید پشیمان شدهاید؟
پروفسوریلدا: من هیچوقت پشیمان نشدهام، البته نه اینكه شغل من ایدهآل باشد، اما چون روحا از اینكه به مردم خدمت میكنم شاد هستم خیر پشیمان نشدم.شاید اگر شغل دیگری داشتم ازجنبه سود و منفعت فردی جلوتر بودم اما آن طور شاد نبودم. پزشكی از كارهایی است كه بسیار ارزشمند است زمانی كه بیماری را مداوا میكنید، هم خودتان شاد میشوید و هم دل افراد دیگر را شاد میكنید و من فكر میكنم بزرگترین عبادتها این است كه دل كسی را شاد كنیم. یكی از بزرگان ما میگویند: سلامتی بزرگترین نعمتی است كه باید در حفظ آن تلاش كنیم. حالا كه یك پزشك در برگرداندن این سلامت تلاش و خدمت میكند، یعنی پزشك در ارتباط با بزرگترین نعمت خداوند قرار دارد.
افتخار یك استاد این است كه همكارانی كه از خودش جوانتر هستند، از او بالاتر آمده باشند و بدبختترین استاد، استادی است كه شاگردانش از نظر علمی با وی برابری داشته باشند. یكی از افتخارات بنده، این است كه افرادی همچون پروفسور رنجبر را دارم كه وقتی با آنها صحبت میكنم، قالب فكری كهنه خود را از دست میدهم و از یك دریچه دیگری به بحث نگاه میكنم.
در پاركی یك اثر هنری دیدم كه در آن پایهای فلزی در قسمت پایین قرار داشت و روی آن میلههای عمودی به سمت كهكشان رفته بود.
پیش خودم فكر كردم كه ما پزشكان مسنتر، قائدههایی هستیم كه جوانترها روی شانههای ما قرار میگیرند و به سوی ترقی و پیشرفت میروند. به بیان دیگر استاد كسی است كه دست شاگردش را بگیرد و او را از یك طرف رودخانه به سمت دیگر بیاورد. سپس شاگرد بالای كوه برود و استاد از بالا رفتن شاگرد ذوق میكند. استاد، پلههای ترقی یك شاگرد است.
این افراد هستند كه حتی وقتی از كشور دور میشوند هم، زمانی كه اسم ایران میآید اشك در چشمانشان حلقه میزند. مثلا همین دكتر رنجبر و همكارانشان در آلمان عملا ثابت كردهاند كه به مملكت علاقه دارند و با هزینههای شخصی خودشان در مملكت كنفرانس میدهند و سطح دانش هممیهنان خودشان را بالا میبرند و در عین حال دلسوزی میكنند كه نبایدصرف اینكه كسی خارجی است برای كنفرانسها دعوت شود.
كما اینكه چندی پیش در یكی از همین كنفرانسها آقایی آمده بود كه فكر میكرد هیچ كس از پزشكانی كه در كنفرانس حاضر بودند مرض قند را نمیشناسند، یعنی اینقدر ابتدایی صحبت میكرد.
بعضا هزینههای زیادی میدهند برای دعوت یا اهدای جوایز به این افراد.اما واقعا برای چه این كار را انجام میدهیم؟ ما باید بدانیم به چه چیزی نیاز داریم؟ ما باید بدانیم برای رفع مشكلاتمان چه كسانی را دعوت كنیم تا بتوانند مشكلاتمان را حل كنند.
حالا كه شما درباره پزشكان ایران مقیم خارج از كشور صحبت كردید بهتر است این سوال را از پروفسور رنجبر بپرسم كه خیلیها معتقدند مهاجرت افرادی مثل شما از كشور فرار مغزهاست و باید فكری جدی برای جلوگیری از تكرار آن بكنیم. اما آیا به نظر شما، فرار مغزها واقعا صورت میگیرد یا اینكه افرادی چون شما نهتنها فرار نمیكنند بلكه با ارتباط پیوستهای كه با مراكز دانشگاهی و درمانی دارید جدیدترین دستاوردهای علمی را كسب میكنید و سپس تجارب خود را به كشور منتقل میكنید؟
پروفسور رنجبر: میتوانم بگویم اكثر ایرانیانی كه طی این سالها با آنها در تماس بودم از صمیم قلب كشورشان را دوست دارند و به همین علت است كه چیزی از دست نمیرود و بازگشت آنها به همین مملكت خواهد بود و منافع آن برای همین مملكت است. پزشكی، علمی است برای تمامی بشر، حالا در هر جایی انسان میتواند دردی را از دردمندی بكاهد و مفید واقع شود.
در واقع پزشكان یك واسطه هستند. خداوند اینقدر به آنها لطف دارد كه برای درمان بشر بهعنوان واسطه قرارشان میدهد تا دردی را دوا كنند و این مورد نه فقط براساس كسب دانش بلكه با كسب اخلاقیات به دست میآید. وقتی شما چیزی را یاد میگیرید، باید آن را به بهترین شكل در اختیار جامعه و افراد قرار دهید، اینجاست كه اخلاق، روابط و معنویات به میان میآید و در اینجا ما نقشی مانند نقش استاد یلدا را نقشی كلیدی میدانیم، چون این روابط و معنویات باید آموزش داده شود. به همین دلیل استاد یلدا یا مرحوم استاد قریب ماندگار هستند. رمز جاودانگی و ماندگاری این استادان به دلیل رعایت اخلاقیات و معنویات و انجام رسالت خود به عنوان پزشك واقعی است.
پروفسور یلدا: نكتهای كه وجود دارد این است كه اگر جوانان ما به خارج از كشور نمیرفتند، پزشكی سنتی در كشور ما باقی میماند و پزشكی نوین مدیون پزشكانی است كه رفتند و برگشتند و پزشكی نوین را ترویج دادند.
استادان قبل ما اصلا سوادشان با استادان الان قابل مقایسه نیست. در حال حاضر كه تمام دنیا، یك دهكده كوچك شده است، وقتی پزشكی در دورترین نقطه دنیا مقالهای بنویسد، در كمترین زمان در اختیار ما قرار میگیرد. پس خارج و داخل ندارد. انسانها هرجا كه باشند، باید خدمت كنند. دیگر مهم نیست، كجا باشند یا اصلا اهل كجا باشند.
انسان شب وقتی میخوابد باید تمام روزش را بازنگری كند ببیند كه در تمام طول روز چه كرده است.
چه كار مهمی انجام داده و چه خدمتی كرده است. زمانی ابوسعید ابوالخیر میخواست صحبت كند، مردم آمدند و دیگر جا نبود، یكی بالای پله اول منبر رفت و گفت، از آنجایی كه هستید گامی فراتر آیید. ابوسعید ابوالخیر گفت: این همان چیزی است كه اولیا و پیامبران میخواستند بگویند و آن چیزی كه امروز ما میخواستیم بگوییم، این شخص گفت، كه از آنجایی كه هستیم یك گام فراتر برویم.
اگر فرهنگ این را پیدا كنیم كه در طول روز فقط یك گام در زمینه موفقیت اجتماعی برداریم و یا گامی مهمتر در زمینه خدمت برداریم، بسیار ارزشمند است.
آقای پروفسور به عنوان فردی كه بنیادی به نامش تاسیس شده كه سعی دارد تا از پزشكان واقعی قدردانی كند، آینده چنین بنیادی را را چگونه تصویر میكنید؟
پروفسور یلدا: این كار با زیربنای معنوی است نه مادی و هدف برگزاركنندگانش هم همین است پس به نتیجه خوبی میرسد. لیست برندگان ما هم این را نشان میدهد كه تمامی كسانی كه واقعا خدمت كردهاند را برگزیدهایم. نه صرفا به خاطر سنشان؛ بلكه به خاطر گامی كه برداشتهاند.مدتهاست كه ثابت شده تشویق، اثر بهتری نسبت به ترویج دارد. چون یكی از برنامههای این بنیاد تشویق پزشكان جوان است پس میتواند موثر میباشد. ما باید فرهنگ ایجاد بنیادهایی از این دست را در جامعه راه بیندازیم.
متاسفانه ما این فرهنگ را پیدا نكردهایم و به همین دلیل است كه مثلا یلدای پولدار ثروت خود را به عنوان ارث برای ورثهای كه نیازی هم به آن ندارند میگذارد و میرود در حالی كه میتوان با سرمایههای اینچنینی كارهای بزرگی را انجام داد. ما امیدواریم این فرهنگ جا بیفتد.
اولین عكسالعمل شما در مواجهه با این مساله كه بنیاد قرار بوده به اسم شما راهاندازی شود چه بود؟ اولین فكری كه كردید؟
پروفسور یلدا: به دور از تعارف یا شكستهنفسی، اولین فكری كه كردم این بود كه من شایسته این انتخاب نیستم. از خودم پرسیدم مگر چه كار كردهام؟ اما زمانی كه تلاش و پشتكار موسسان را دیدم در نهایت رضایت دادم.
امیدوارم وجود چنین بنیادی به داشتن پزشكان واقعی كمك كند در حال حاضر ما از این اشخاص كم داریم و یكی از اشتباهات ما این است كه میگوییم كسی كه روی پا راه میرود انسان است.
مولانا میگویند:
دیشیخ گرد شهر میگشت/ ;ز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود گشتهایم ما/گفت آنكه یافت مینشود آنم آرزوست
فراموش نكنیم كه جامعه ما از تكتك افرادی تشكیل شده كه اگر هر كدام در راستای اهدافمان گام برداریم به اهداف متعالیمان خواهیم رسید.
MR_Jentelman
20th February 2011, 02:52 PM
مصاحبه با آقای مهندس بهروز فروتن (http://www.52511.mihanblog.com/post/1730)
در برنامة مصاحبه با آقای مهندس بهروز فروتن، یکی از الگوهای برتر و انسانهای موفق جامعه، این موقعیت مهیا شد تا به محل کار ایشان در شرکت صنایع غذایی بهروز برویم . از ویژگی های بارزی که در بدو ورود به محوطة حیاط زیبا و ساختمان اصلی شرکت ملاحظه می شد ؛ نظم ، نشاط، روحیة مثبت کارکنان و طراحی داخلی زیبا و آرامش بخشی بود که در محیط کاری کارمندان و جناب آقای فروتن به چشم می خورد.
در محل ورود به سالن تابلویی وجود داشت که حاوی پیامهای مدیریت برای کارکنانش بود و همانطور که در متن مصاحبه خواهید خواند این تابلو وسیله ای بود برای انتقال پیام و احساس مدیریت به کارکنان بهروز . سالن اصلی شرکت با ایجاد فضایی طبیعی و با استفاده از گیاهان و ماهی های زیبای آکواریومی به محیطی آرامش بخش تبدیل شده بود. در ادامة مسیر اتاق تفکر را دیدیم که سالنی است برای تجمع اعضاء و بارش فکری برای حل مسائل مختلف با عنوان اتاق تلاش و تفکر . تابلوهای تقدیر بسیار زیادی در سالن اصلی نصب شده بود، همچنین لوحها و تندیس های متنوعی که نشانگر پویایی و موفقیتهای پی در پی صنایع غذایی بهروز بود و تمامی اینها به عوامل روحیه بخش برای مدیریت و کارکنان تبدیل شده بودند. از دیگر ویژگی های این سالن، نامگذاری سالنهای اجتماعات، کتابخانه و دیگر سالنها با نام پیشکسوتان صنایع غذایی بود. تالار اجتماعات پروفسور حبیب الله هدایت، کتابخانة دکتر شهاب واعظ زاده و دیگر نامهای ماندگار در این صنعت . درود بر چنین اندیشه هایی که چهره های ماندگار را آشکار می نمایند .و بالاخره حضور در اتاق بهروز فروتن و انجام مصاحبه ای زیبا و طولانی و پر از هجان با وی ! جالب است بدانید که به دلیل اندیشه ها و تجارب زیبای این بزرگ مرد صنعت ایران و همچنین نوع سوالات مصاحبه کانون تیم کارشناسی ما در 2 نوبت و مجموعا حدود 7 ساعت با آقای بهروز فروتن مصاحبه و ملاقات حضوری داشتیم . مصاحبه ای که برای تک تک ایرانیان و مدیران جامعه ما می تواند سرشار از نگرشها و راهکارهای زیبا و سازنده باشد . شما را به خواندن کامل مصاحبه و دقت در اندیشه ها و نگرش های این مدیری موفق و رهبر جذاب ایرانی دعوت می کنیم :
ü بهروز فروتن متولد سال 1324 در محلة امیریة تهران است. با احترام و اعتقاد به خواستة پدرش که می گفت: « بچه باید جوهر کار داشته باشد.» در دوران کودکی در کنار تحصیل علم و دانش رمز و راز کار را نیز فرا گرفت.
ü تدریس در دبیرستان، فعالیتهای تربیتی و اشتغال در بخش ساختمان و پیمانکاری از کارهایی بود که وی به آن پرداخت. و همچنین در رشتة مدیریت دانشگاه تهران نیز به ادامة تحصیل پرداخت. در سال 1356 در عرصة تازه ای از زندگی پا گذاشت و با تمام سرمایه و اندوختة مالی، توان و انگیزة خود را بکار گرفت و به یاری همسر و تنی چند از اعضای خانواده و نزدیکانش کار را در مکانی کوچک، در زمینة تهیه و توزیع مواد غذایی، آغاز نمود. و هم اکنون سه دهه از شروع این فعالیت مهم اقتصادی می گذرد.
ü بهروز فروتن در حال حاضر رئیس هیئت مدیرة مرکز تحقیقات و گروه صنایع غذایی بهروز است و در مجامع علمی صنعت غذا حضوری پر رنگ دارد و به عنوان پیشتازی خلاق و مجرب در صنایع غذایی ایران محسوب می شود . بهروز در صنعت و شرکت صنایع غذایی ایران:
ü گروه صنایع غذایی بهروز، با حضور 1500 نفر همکار به عنوان یکی از تولید کنندگان فعال و صاحب نام کشورمان، سابقة سه دهه خدمت و فعالیت کاری را برای خود ثبت نموده و با شعار « دوست من سلام » آشنایی قدیمی برای هم میهنان می باشد.
ü تولیدات بهروز شامل بیش از 65 نوع و اندازه از فرآورده های صنایع تبدیلی از بخشی از مواد غذایی شامل کنسرو، شور، انواع سس، رب گوجه فرنگی و مربا و ترشی و ... است. ü از افتخارات بهروز فروتن دریافت بیش از صد نوع تندیس و لوح تقدیر می باشد که می توان به لوح تقدیر «واحد نمونة کشور» از رئیسان محترم جمهوری (3 دوره) ، لوح کارآفرین نمونة کشور، لوح تقدیر بیش از 20 نمایشگاه داخلی و خارجی اشاره نمود و همچنین به عنوان منتخب 3 دوره جشنواره های زیست محیطی و منتخب کتاب چهره های برگزیدة اقتصاد ایران از ایشان یاد کرد. در ضمن ایشان یکی از انسانهای موفقی هستند که در دومین کنفرانس سالیانه الگوهای برتر(آبان 86) تندیس الگوهای برتر را از کانون کیمیا(مجری و طراح سمینار) دریافت نمودند. ü از دیگر فعالیتهای بهروز فروتن و صنایع بهروز، حرکت اجتماعی او در قالب فعالیتهای صنعتی اش بود با این محتوا که بهروز به عنوان نخستین شریک یونیسف ایران از بخش خصوصی در صدد کمک به تحقق این شعار جهانی برآمد: « سلامت، آموزش، برابری و حمایت، حق همة کودکان است، انسانیت را گسترش دهیم» و بسیاری از فعالیتهای اجتماعی دیگر که ذکر آنها در این مجال نمی گنجد.
ü بهروز فروتن با باور و ذهنیتی که از فلسفة معلمی و ارائة آموخته هایش به دیگران در خود دارد، تجربیات خود را در زمینة کارآفرینی در قالب چندین کتاب، تألیف و به چاپ رسانده است. یکی از آثار مهم بجای مانده از وی کتابی است تحت عنوان « دوست من سلام » پیرامون کار و کارآفرینی از نگاه ایشان که با همت رضا یادگاری و دوستانشان به تحریر در آمده است که در این کتاب خواندنی 10 رمز موفقیت بنیانگذار صنایع غذایی بهروز به تفصیل شرخ داده شده است .
ü از ویژگی های بارز و تاثیرگزار بهروز فروتن می توان به شوخ طبعی ، صمیمیت و دوستی او در جایگاه یک رهبر با همکاران و همنوعانش اشاره نمود . به طوری که او در محیط کار و حتی مجالس رسمی در حین رعایت احترامات ، از روحیه بسیار زیبا و لطیف برخوردار است و حضورش منجر به گرمی مجلس و شور و هیجان در آن می شود .(عکسهای موجود در این گزارش گویای پویائی و سرزندگی این مدیر موفق ایرانی است)مصاحبة کیمیا با بهروز فروتن :
با سلام حضور جناب آقای بهروز فروتن و تشکر از این که این مصاحبة حضوری را پذیرفته و امکان ملاقات را برای اعضاء واحد اجتماعی کانون کیمیا، به عنوان یک کانون فرهنگی و متولی حرکتهای اثرگذار اجتماعی، فراهم آوردید
هدف و محور اصلی این مصاحبه اثر گذاری فکری و روحی بر مخاطبین و علاقمندانی از جامعه است که به موفق شدن در زمینه های مختلف در کشورشان ایران می اندیشند و مشتاقانه در آرزوی سربلندی خویش و جامعه شان می باشند . مدیران، متخصصین و جوانانی که نیروهای کلیدی کشور عزیزمان می باشند .
اگر ما بتوانیم افرادی مثل شما را به عنوان الگو و اسوه معرفی نماییم و از زبان خود شما به آنها بگوییم که شما هم با همین امکانات، با تلاش و عشق وافر و از پا ننشستن به اینجا رسیده اید، جوانان ما انگیزة خیلی بیشتری پیدا می کنند و با داشتن یک الگوی واقعی، امیدوارتر از قبل در جهت ساختن آیندة خودشان گام بر می دارند.
جناب آقای فروتن لطفاً خودتان را معرفی کنید و از وضعیت کلی تحصیل و خانواده خود برای ما بگویید.
من بهروز فروتن ، متولد 11 فروردین 1324، اهل تهران هستم. در رشتة مدیریت دانشگاه تهران تحصیل کرده ام و مدت 24 سال است که ازدواج کرده ام و دو دختر و دو نوه دارم.
از مهمترین موفقیتهای خود برای ما توضیح دهید.
من فکر می کنم معلمی برای من موفقیت بزرگی بوده است . افتخار و عزت من این است که معلم باشم و معتقدم معلم کسی است که بتواند شاگرد باشد و بتواند یاد بگیرد.
در راه رسیدن به موفقیت کنونی، کدامیک از عوامل زیر دخیل بوده ویا بیشتر از بقیه مؤثر واقع شده است؟ صبر، پشتکار، مدیریت، روحیه و احساسات و ...
به نظر من هر 4 تا مؤثر بوده اند. چون هرکدام در جایی کاربرد دارند. با پشتکار استمرار موفقیت خود را ثبت می کنی و
« احساسات در مسیر موفقیت بسیار مؤثر است و مانند روغن در بین چرخ دنده های ماشین می ماند، که باعث گردش روان آن می شود. »برای رسیدن به هدفتان چند سال تلاش کردید؟ و چه سختیها و موانعی را پشت سر گذاشتید؟
به نظر من یک انسان موفق هیچ گاه به هدفش نمی رسد، بلکه همیشه در مسیر هدفش است . برای تلاشگر هدف معنای پیشرفت دارد. من سختیهای راهم را نعمت دانستم و نبودها را به بودها تبدیل کرده ام. من در کودکی سیم کشی، چدن کاری، نجاری، پیراهن دوزی و دکمه دوزی را در تابستان یاد گرفتم.
درست است که من معلم بودم و آن را کنار گذاشتم و در زمانی پیمان کار بودم و آن را کنار گذاشتم و درست است که صنایع غذایی را از آشپزخانة کوچک منزلم شروع کردم، اما در همة این وجوهات خودم را گول نزدم و تلاشم را باور داشتم.(اگر کمتر از آب نباشیم، آب راه خود را پیدا می کند!)
برای ما از شکست هایتان و چگونگی مواجه با آنها بگویید.
من در زمانی که پیمان کاری را تجربه می کردم ورشکست شدم. و البته بهتر است به جای شکست بگوییم ناموفقیت. من آنچه که امروز هستم بیشتر حاصل ناموفقیت هایم است. تجربة آنها باعث شده است که به گونه ای دیگر بیاندیشم. اگر در کارم و تحقیقاتم ناموفق شوم برایم عین موفقیت است. چون می گویم یک قدم از انجام کار اشتباه دور شده ام.
در هنگام تجربه عدم موفقیت ها چه گفتگوی ذهنی در شما شکل می گرفت؟ و شما چه واکنشی در برابر آنها دارید؟
به خود می گویم:« بهروز بازی شروع شد! » یادمان باشد ما بودن را در زندگی مان اصل می بینیم و از نبودن بودن را ساختن . این شعار من است : « من از هیچ چیز همه چیز می سازم.»
وقتی یک ناموفقیتی در پروژه ها و یا خط تولیدتان رخ می دهد، در لحظة اول چه عکس العملی نشان می دهید؟
من در لحظة اول می خندم و می گویم خوب اتفاق افتاده است ، مدیر یا مدیرانم تلاش خودشان را کرده اند و این اتفاق افتاده
خود را سرزنش نمی کنید؟ و بگویید باز هم این ناموفقیت رخ داد؟
این بستگی دارد به درون من و اعتمادی که به دیگران دارم. من به مدیرم اعتماد دارم، اگر ناموفق شده، حتماً باید ناموفق می شده . چون دانش این کار را نداشته یا من به او ظرفیت بیش از حدش را داده ام یا او در این تجربه نتوانسته موفقیتش را به دست آورد. هر دو قابل بررسی است . و من مسئولیت اشتباه احتمالی خود را به عهده می گیرم.
یعنی اصلاً خودتان را سرزنش نمی کنید و مستقیم دنبال راهکار می روید ؟
در این لحظه طوری عمل می کنم که برازندة رهبر بودن است، چون در این موقع دیگران منتظرند ببینند چه عکس العملی نشان می دهم و چه می گویم تا از من که به عنوان یک رهبر هستم الگوبرداری کنند .
از نحوة مدیریت بر احساساتتان و بازآفرینی آن برای ما بگویید. برای تقویت روحیه و احساس و هیجان خودتان تکنیک خاصی دارید. ؟
من همیشه نو هستم و کهنه نمی شوم . و به جمله ای اعتقاد دارم که انسان همیشه تکرار می شود ولی مکرر نمی شود. تکرار شدن یعنی سازندگی داشتن و نو شدن. اما آنچه که بیش از همه احساس من را قوی نگاه می دارد، عشق به کاری است که در آن هستم و معتقدم وقتی به کارم عشق دارم ، احساساتم در سطح بالا نگهداشته می شوند. البته به کودک درونم بسیار توجه می کنم و معتقدم که کودک درون انسان را متعادل نگاه می دارد.
قابل توجه خوانندگان: جناب آقای فروتن دارای چنان روحیه بالا و کودک درونی فعالی هستند که در دومین کنفرانس سالیانه الگوهای برتر(آبان 86) سخنرانی خود را چنین آغاز نمودند که « بنده به عنوان یک مدیر با سنی معادل 65 سال تجربه و تخصص در صنایع غذایی ایران و با روحیه و سرزندگی 25 سال خودم را خدمتگزارم همیهنان گرامی می دانم و ... » و نکته جالب دیگر اینکه ایشان در انتهای صحبتهای خود در کنفرانس با سوت و تشویقهای زیبای خود میهمانان گرامی را به وجود آوردند و منجر به شور و هیجان بیشتر در سالن شدند . در روزهایی که چندان انرژی روحی خوبی ندارید و سرحال نیستید در مجموعة خود چگونه برخورد می کنید. ؟
یا سر کار نمی آیم یا اعلام می کنم که امروز چندان خوب نیستم و حال خوبی ندارم سعی می کنم کمتر با اعضاء مواجه شوم چون انرژی مثبت چندانی ندارم و می گویم برای تصمیم گیری به من مراجعه نکنید ، چون نتیجة خوبی نمی گیرید.
در جایی که برای مثال پروژه از لحاظ زمانی یا مالی و یا ... در شرایط حساس و بحرانی قرار گرفته که شما مجبورید حتماٌ حضور داشته باشید، این مواقع احساس خود را چگونه کنترل می کنید؟
هواپیما وقتی بنزین تمام می کند، در این مواقع از باک ذخیره استفاده می کند . در این مقطع مدیر دیگر برای خودش نیست . من در شرایط نرمال یا اندکی از هیجان می توانم برای خودم امکان بازسازی داشته باشم . در جایگاهی که مدیریت به لحظه و وقت نیاز دارد، اینجا دیگر خودت نیستی و از انرژی ذخیره ات استفاده می کنی تا بتوانی در آن لحظة حیاتی جواب درست را بدهی .
در برخورد با کارمندانی که کارشان را به درستی یا به موقع انجام نداده اند ، چگونه برخورد می کنید ؟
هم خوبی و هم بدی را در کنار هم می بینم. و خوبی را با تشویق جبران می کنیم و بدی را برای حل آن تلاش می کنیم. من اندیشه هایم را به شکل پیام برای همکاران مجموعه می نویسم و این گونه نیز احساسم را به آنها منتقل می کنم. از حامیان خود در این راه برای ما بگویید.
اول خداوند یزدان پاک. خداوند مثل ستون و حامی ای است که همیشه به او پشت داری و تکیه می کنی. و بعد هوش و منطق و حامیان فکری من که همراهم بوده اند و پول را اگر بخواهم بگویم، در حقیقت مانند وسیله ای برای نوشتن است ، مثل خودکار برای نوشتن. در مورد تحصیلات به عنوان حامی من، البته در این راه خوب است، اما کافی نیست. چون در درس تحصیل می کنی و در زندگی تدبیر می کنی و مدبری را می آموزی. اکثر مواردی که گفتم لازم و ملزوم هم هستند، ولی اول پروردگار و بعد پشتکار اصلی ترین رموز هستند. چون در آنها نیاز به صبر زیاد است.
آیا تصویر و رؤیایی که در کودکی در مورد چگونگی آیندة خود داشتید، برایتان عملی شده است؟
بله، کاملاً رخ داده است. من در کودکی کار، مدیریت و رهبری را در ذهن خودم می دیدم.
کودکی شما چقدر در زمان حال شما تأثیر داشته؟ لطفاً بیشتر برای ما توضیح دهید.
خط خوب، نقاشی خوب و شعر خوب که ذاتی است (!!!) اما با تلاش می تواند بهتر شود. چیز بدی که در ما است اگر ریا داشته باشیم لذت نمی بریم. چیزی که می خواهی بگویی قبل از بیان کردنش در ذهنت از آن لذت می بری. چون در آن ریا نیست لذت هست. بعد تو مأمور انجام آن عمل می شوی. چون تو مأموری ، پس معذور هم می شوی. من از نظر ذاتی دوست داشتم رهبری کنم و حتی در مدرسه نمایندة کلاس بودم. البته خیلی شیطنت می کردم و حتی چند بار هم از مدرسه اخراج شدم. زمینه این بزرگ فکر کردن از آن زمان است. من آن زمان بزرگ فکر می کردم نه غیر ممکن. خیال با رویا فرق می کند آن چیزی که به تصویر می آید یک رویا است ولی خیال یعنی موهومات. رویایی که محقق بشود می تواند یک ایده باشد.در بخش اول مصاحبه چند جا خیلی قدرتمند اعلام کردید که: «من چاره ای جز موفقیت ندارم» هنگام یادآوری این باور چه احساسی در شما جاری می گردد که با این قدرت این جمله را تکرار می کنید؟
من در دریا ایستاده ام و نمی توانم عقب بروم و عقب نشینی برای انسان تلاشگر درست نیست. در جلو رفتن پیروزی هست اما در عقب نشینی هرگز ! ممکن است به عقب خیز برداری اما عقب نشینی نمی کنی و عقب گرد کرده و برای پرش کردن خیز بر می داری .مایکل جردن ( بسکتبالیست معروف ) ، وقتی وارد زمین می شود می گوید که من به چیزی جز موفقیت فکر نمی کنم ، برای شما پیش نیامده که اینقدر فشار کارتان زیاد شده که به خودتان گفته اید، نکند این بار دیگر باید مجموعه را تعطیل کنیم و نمی توانیم ادامه بدهیم؟
زمانی که نبودی می توانی بگویی نمی توانم موفق باشم، اما تا هستی موفقیت در وجود تو هست. یعنی در سخت ترین شرایط هم این را در خود می بینید؟
بله، اگر به ماهی قزل آلا در بالا رفتن از ارتفاع رودخانه توجه کرده باشید او بارها و بارها بالا می رود و می افتد و بالاخره موفق می شود . من که از این ماهی کمتر نیستم!
برای 10 تا 50 سال آینده زندگیتان چه اهدافی دارید؟
بهروز را پایانی نیست. عاشق معشوق را به دید دیگری می بیند و هیچ وقت خسته نمی شود. بنده خدا هیچ وقت عبادت خدا برایش عادی نمی شود. من بسیار زیاد تلاش می کردم، ولی فکر می کنم 10 سال عقب هستم. اما ادامه اش این است که من این 10 سال را جبران کنم. مثل مشعلِ. تو اگر مشعل داشته باشی باید به دیگری بسپاری تا به جلو برود مثل المپیک. انتقال مسیر مهم است. کار گروهی کردن (team work) مهم است. طول خط همیشه برای انسان های موفق پیروزی است حتی اگر تا انتهای خط نباشند.. شاید خودشان نباشند ولی بازهم برایشان پیروزی است. به نظر من زندگی انتها دارد ولی پایان ندارد. انسان به انتها می رسد ولی به پایان نمی رسد. بزرگان تاریخ سعی کردند به عمر فیزیکی خود فکر نکنند بلکه به عمر اندیشه خود فکر کنند. جوان اندیشان کسانی هستند که به نوآوری فکر می کنند. قهرمانان زبده دنیا مربیانی دارند که شاید با یک فوت هم از پا بیفتند ولی با اندیشه همان مربیان یک قهرمان ساخته شده است. ما همیشه باید اندیشه هایمان را زنده نگه داریم. جوانی به اندیشه است. همان طور که سلول های بدن شما تغییر می کند همان طور هم اندیشه های شما تغییر می کند. نو بودن وظیفه بلاشک هر انسانی است که مثبت زندگی می کند. همه چیز را باید چک کنید. برای همان است که خلاقیت ها و نوآوری ها مدام در تکامل و رشد هستند.
در رزومة کاری شما حرکات اجتماعی زیاد، از کوچک تا بزرگ، به چشم می خورد و حاکی از اعتقاد شما به این حرکتها است. برای ما از انگیزه و هدفتان از این نوع حرکت ها بگویید.
وقتی تو به جامعه نگاه مثبت داشته باشی، جامعه هم به تو نگاه مثبت پیدا می کند. من روزی هیچ چیز نداشتم و الآن شاکر خداوند و مردم هستم. حالا موقع آن است که پاسخگوی مردم باشم. چون من به جامعه فکر کردم، جامعه به من فکر کرده. من یک فکر کردم 1000 جواب گرفتم. یک معلم هیچ وقت خودخواهی نمی تواند داشته باشد. کسی که مدرس است یعنی بخشنده است. من چیزی را که می خواهم بدهم این لذت من است. همین که من الآن یک مدیر هستم سعی می کنم معلم بودن را در قبال جامعه ام حفظ کنم. اگر معلم باشید اندیشه ها را به مثبت گرایی وا می دارید. مهمترین تأثیر ما در اجتماع این بوده که مردم مجتمع غذایی بهروز را به نام یک مجتمع فرهنگی میشناسند. مردم نیازمند مهر هستند. مردم تشنه محبت اند، نه تحقیر! اینکه این را بخر یا نخر. این را جایزه می دهم یا .... البته این بازار مکاره همه نوع مشتری دارد ولی حتی آن کسانی هم که کالای من را نمی خرد به دلایل فرهنگی احترام ما را دارند. چقدر و چگونه حضور خدا را در زندگی و مجموعه تان حس می کنید؟
چندین بار این اتفاق بسیار ملکوتی برای من افتاده. خداوند هیچ گاه وامدار بشر نمی شود. بارها و بارها فرمول های عینی به من گفته بودند تو از بین رفته ای. ولی من با اعتقاد به خدایی که می شناسم توانستم پابرجا باشم. من به شیوه ای که خودم دارم همیشه در ارتباط با خدای خویش هستم.
نظر شما در مورد جبر و اختیار چیست؟
تقدیر از خداوند است و تدبیر از ما است.
الگوهای شما چه کسانی بودند؟
دایی من از نظر ورزشکار بودن و با راحتی خرج کردن الگوی من بود. و مادرم از لحاظ صبر الگوی بسیار خوبی برای من بود.
چه پیشنهاد و همکاری را می توانید برای مجموعه هایی مثل کانون ما داشته باشید؟
نوع گفتار شما طوری است که گویی کارهای نو انجام می دهید. می بینم که خوب پیش می روید. هرچه که داریم می تواند قابل استفاده باشد. جامعه ما نیازمند گرفتن اندیشه های برتر است. و نباید این را عقیم بگذاریم. هرچقدر بلد هستیم، مهم این نیست که چه عددی است. مهم این است که یک عددی است. تلاش کنیم تا مثبت گرایی را اشاعه بدهیم. این تلاش ها را اشاعه بدهیم. اگر در این کار سهم کوچکی هم داشته باشیم، این یک هنر و ارزش است. پنهان کردن آنچه که می دانیم، یک گناه است. یک گناه اجتماعی و ما می خواهیم بی گناه باشیم. ملکوت اعلاء برای کسانی است که تلاش می کنند.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.