MR_Jentelman
18th November 2010, 04:16 PM
سازمانها از شالودههای اصلی اجتماع امروزی هستند و مدیریت، مهمترین عامل در حیات، رشد و بالندگی یا نابودی سازمانهاست. مدیر، روند حرکت از "وضع موجود" به سوی "وضعیت مطلوب" را هدایت میکند و در هر لحظه، برای ایجاد آیندهای بهتر در تکاپوست.
گذشته با تمام اهمیت و آموختنیهایش و با تمام تاثیری که میتواند بر آینده داشته باشد، اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری، قادر نیست آن را دگر بار و به گونهای متفاوت بیافریند، ولی آینده در پیش است و قسمت مهمی از آن به آنچه "امروز" میگذرد ربط پیدا میکند.
مدیران در سازمانها، نقشهای متفاوتی را ایفا میکنند که بر حسب شرایط زمانی، مکانی و نوع کار، این نقشها متفاوت و متغیر است و شناسایی این نقشها در بهبود عملکرد تاثیر بسزایی دارد.
بیان نقشها و ماموریتها در کل سازمان شامل تعیین کلی نوع عملیاتی است که سازمان مسوول اجرای آن است. این عملیات در زمینههایی چون خدمات سازمان، ارباب رجوع، روشهای سازمانی و فلسفه وعملیات اجرا میشود.
"نقش" عبارت است از رفتار و وظیفهای که فرد در یک گروه کاری برعهده دارد.
نقشها مجموعهای از رفتارهایی هستند که اشخاص در زمینه مشاغل و وظایف خود از پستها و موقعیتهایشان انتظار دارند. نظریه نقش تلاش میکند، توضیح دهد که چگونه این انتظارات اجتماعی بر رفتار کارکنان تاثیر میگذارد.
پرده نقش عبارت از تصویر لحظهای از تعامل مداوم میان دو نفر است. در هر پردهای از داستان، یک فرد نقش فرستنده و دیگری نقش پذیرنده را دارند که سعی میکنند نقش خود را به خوبی ایفا کنند.
مطابق با هر نقش، رفتارهای عملی و نگرشهای خاصی وجود دارند که پدید آورنده "هویت نقش" است. اگر شرایط لازم برای نقشها، خوب تبیین نشوند، هویتها را هالهای از ابهام فرا میگیرد و افراد به الگوهای رفتاری قدیم باز میگردند.
تفریط نقش هنگامی پیش میآید که افراد کار کمی برای انجام دادن داشته باشند یا کار آنها تکراری و یکنواخت باشد.
نظر شخص در مورد نحوه عمل در موقعیتی خاص، "درک نقش" نام دارد. در حقیقت افراد بر پایه تعبیری که از نحوه اعتقاد خود نسبت به چگونگی رفتارشان دارند، به رفتارهایی معین دست میزنند.
نظر دیگران در مورد نحوه عمل خود در موقعیتی خاص، "انتظارات نقش" نام دارد. تعیین چگونگی رفتار ما تا حدود زیادی به تعریف نقش در زمینهای که در آن عمل میکنیم مربوط میشود.
اضافه باری نقش موقعیتی است که در آن فرد احساس میکند توقعات کار بیش از توانایی وی یا بیش از مدت زمان لازم برای انجام کار است.
موقعی که افراد نقشی را میپذیرند، یک سلسله امیدها و آرزوهایی برای خود، در آن مجسم میکنند. وقتی این انتظارات محقق نمیشود (برای نمونه کارشان ایجاد چالش نکرده یا پاداشهای دریافتی نامکفی به نظر میرسد) در این افراد نارضایتی از نقش به وجود میآید و محرومیتها یا ناکامیهای خود را در جهات متعدد به نمایش میگذارند، مثلا برخی از افراد ترجیح میدهند که به ستیزهجویی روی آورند و باعث تعارض در سازمان میشوند.
ابهام در نقش، از اطلاعات ناکافی، یا عدم اطلاع درخصوص چگونگی انجام یک شغل ناشی میشود. این ابهام ممکن است معلول آموزش ناکافی، ارتباطات ضعیف، گوشهگیری تعمدی یا تحریف اطلاعات توسط یک همکار یا سرپرست باشد.
خبرگزاری ایسنا
گذشته با تمام اهمیت و آموختنیهایش و با تمام تاثیری که میتواند بر آینده داشته باشد، اتفاق افتاده است و هیچ نیروی بشری، قادر نیست آن را دگر بار و به گونهای متفاوت بیافریند، ولی آینده در پیش است و قسمت مهمی از آن به آنچه "امروز" میگذرد ربط پیدا میکند.
مدیران در سازمانها، نقشهای متفاوتی را ایفا میکنند که بر حسب شرایط زمانی، مکانی و نوع کار، این نقشها متفاوت و متغیر است و شناسایی این نقشها در بهبود عملکرد تاثیر بسزایی دارد.
بیان نقشها و ماموریتها در کل سازمان شامل تعیین کلی نوع عملیاتی است که سازمان مسوول اجرای آن است. این عملیات در زمینههایی چون خدمات سازمان، ارباب رجوع، روشهای سازمانی و فلسفه وعملیات اجرا میشود.
"نقش" عبارت است از رفتار و وظیفهای که فرد در یک گروه کاری برعهده دارد.
نقشها مجموعهای از رفتارهایی هستند که اشخاص در زمینه مشاغل و وظایف خود از پستها و موقعیتهایشان انتظار دارند. نظریه نقش تلاش میکند، توضیح دهد که چگونه این انتظارات اجتماعی بر رفتار کارکنان تاثیر میگذارد.
پرده نقش عبارت از تصویر لحظهای از تعامل مداوم میان دو نفر است. در هر پردهای از داستان، یک فرد نقش فرستنده و دیگری نقش پذیرنده را دارند که سعی میکنند نقش خود را به خوبی ایفا کنند.
مطابق با هر نقش، رفتارهای عملی و نگرشهای خاصی وجود دارند که پدید آورنده "هویت نقش" است. اگر شرایط لازم برای نقشها، خوب تبیین نشوند، هویتها را هالهای از ابهام فرا میگیرد و افراد به الگوهای رفتاری قدیم باز میگردند.
تفریط نقش هنگامی پیش میآید که افراد کار کمی برای انجام دادن داشته باشند یا کار آنها تکراری و یکنواخت باشد.
نظر شخص در مورد نحوه عمل در موقعیتی خاص، "درک نقش" نام دارد. در حقیقت افراد بر پایه تعبیری که از نحوه اعتقاد خود نسبت به چگونگی رفتارشان دارند، به رفتارهایی معین دست میزنند.
نظر دیگران در مورد نحوه عمل خود در موقعیتی خاص، "انتظارات نقش" نام دارد. تعیین چگونگی رفتار ما تا حدود زیادی به تعریف نقش در زمینهای که در آن عمل میکنیم مربوط میشود.
اضافه باری نقش موقعیتی است که در آن فرد احساس میکند توقعات کار بیش از توانایی وی یا بیش از مدت زمان لازم برای انجام کار است.
موقعی که افراد نقشی را میپذیرند، یک سلسله امیدها و آرزوهایی برای خود، در آن مجسم میکنند. وقتی این انتظارات محقق نمیشود (برای نمونه کارشان ایجاد چالش نکرده یا پاداشهای دریافتی نامکفی به نظر میرسد) در این افراد نارضایتی از نقش به وجود میآید و محرومیتها یا ناکامیهای خود را در جهات متعدد به نمایش میگذارند، مثلا برخی از افراد ترجیح میدهند که به ستیزهجویی روی آورند و باعث تعارض در سازمان میشوند.
ابهام در نقش، از اطلاعات ناکافی، یا عدم اطلاع درخصوص چگونگی انجام یک شغل ناشی میشود. این ابهام ممکن است معلول آموزش ناکافی، ارتباطات ضعیف، گوشهگیری تعمدی یا تحریف اطلاعات توسط یک همکار یا سرپرست باشد.
خبرگزاری ایسنا