ارغنون
17th November 2010, 07:38 PM
مقدمه
ذبح گوسفند در عيد قربان به ويژه توسط حاجيان در سرزمين مني، آيين ديرپايي است كه دست كم با قدمتي چهار هزار ساله، به دوران ابراهيم خليل(ع) باز مي گردد. فلسفه و چرايي اين آيين بزرگ كه هرساله ميليون ها مسلمان در مني و جاهاي ديگر جهان آن را به جاي مي آورند، همواره مورد پرسش و اهتمام انديشمندان و توده هاي مسلمان بوده است. هر كس به فراخور درك و دانش خويش به اين پرسش پاسخي داده است، اما از آنجا كه اين آيين توحيدي پيوند ناگسستني با ماجراي ذبح اسماعيل(ع) دارد، پاسخ دقيق و درست آن را نيز بايد در لابلاي آن حادثه سترگ به كنكاش نشست.
آزموني سترگ:
براساس آیات قرآن، ذبح اسماعیل(ع)، بزرگ ترین، دشوارترین و آخرین آزمون الهی ابراهیم(ع) بود. در این آزمون الهی، کامل ترین شکل و بالاترین مرتبه ممکن برای ایثار، فرمان پذیری و تسلیم شدن یک انسان در برابر خداوند به منصه ظهور رسید و عنوان کامل ترین الگوی یگانه پرستی و موحدان تاريخ که از همه دلبستگی های خود، حتی فرزند عزیزتر از جانش برای خدا گذشت، به نام ابراهیم(ع) ثبت شد. ابراهیم(ع) آزمون های بزرگ و دشواری چون افتادن در آتش، دل کندن از خانه و کاشانه، قوم و خویشان و مهاجرت به دیاري دور و غربت را با سربلندي تمام پشت سر نهاده بود.(مریم/ 48-46؛ انبیا/71؛ عنکبوت/24- 26؛ صافات/97- 99)، اما همه آنها در مقایسه با ذبح اسماعیل(ع) به ویژه با شرایط خاصی که آن دو پیامبر الهی داشتند، به مراتب آسان تر بود؛ زیرا هر انسانی در شرایط طبیعی، برای حفظ جان فرزند خویش از همه هستی، حتی از جان خویش هم می گذرد، ولی ابراهیم(ع) از فرزندش نیز گذشت. آگاهی از شرایط ویژه ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع)، اوج عظمت و شکوه كار آنها را نشان می دهد و توحید و سر سپردگی آنان به خدا را در تاریخ زندگی بشر به نمونه ای کاملا منحصر به فرد تبدیل می کند.
پدرِ پیر:
ابراهیم(ع) که برف پیری بر سر و رویش نشسته و پا به سن پیری گذاشته، هنوز فرزندی را در آغوش نکشیده است.(ابراهیم/39) او پیش از پیامبر بودن، یک انسان است و به اقتضای بشر بودن آرزوی پدر شدن دارد و عمری را در این اشتیاق به سر کرده است؛ شوق در آغوش کشیدن فرزندی که شادی ها و شیرینی های کودکانه اش، گوشه ای از دنیای بزرگ ابراهیم(ع) را پر کند و میراث دار او باشد. هنگامی که نمرودیان، ابراهیم(ع) را به سبب بت شکنی در آتش افکنند و او نا امید از هدایت آنان با رها کردن قوم و قبیله اش، به سوی دیار دیگری رهسپار می گردد، شوق نیاز به فرزند و همرهانی همدل و نیک سیرت چنان شدت می یابد که وی آن را بر زبان جاری ساخته و از خدا می خواهد تا فرزند صالحی به وی عنایت کند.(صافات/107)
خداوند بشارت پسری بردبار و حلیم را می دهد. چندی بعد اسماعیل(ع) متولد می شود. تولد او را حداقل در 64 و حد اکثر در 117 سالگی ابراهیم(ع) گفته اند.( الکشاف2/560؛ مجمع البیان6/491) می توان تصور کرد که تولد اسماعیل(ع) پس از سال ها بی فرزندی، خاطره ای بسیار شیرین، لذت بخش و به یاد ماندنی در زندگی ابراهیم(ع) است و علاقه پدر نسبت به وی را دو چندان می کند.
جُدایی:
تولد اسحاق نبی(ع) و ناسازگاری ساره به عنوان سبب ظاهری و حکمت و هدف الهی برای گسترش دعوت توحیدی در واقع، سبب می شود که ابراهیم(ع)، هاجر و اسماعیل(ع) را در سرزمین بی آب و علفی چون مکه و فرسخ ها دور از خویشتن سکنا دهد.(بقره/125؛ ابراهیم/37) و این گونه بود که دست تقدیر الهی، ابراهیم(ع) را که سالیانی دور و دراز در آرزوی فرزند بود، از اسماعیل(ع) جدا می کند و این جدایی سال های متمادی ادامه می یابد. ابراهیم(ع) که ساکن کنعان است، فقط هر از چند گاهی به دیدار همسر و فرزندش در کنار خانه خدا می رود.
فرزند صالح:
اسماعیل(ع) نه یک فرزند معمولی بلکه دارای شخصیت فکری و رفتاری برجسته ایست، به گونه ای که بعدها یکی از پیامبران الهی شد. خداوند با یادآوری ویژگی های مهم فکری واخلاقی آن حضرت، وی را به غایت ستایش کرده است.(برای نمونه:ص/48؛ مریم/54-58؛ انبیا/85-86) بدیهی است که این ویژگی ها باز هم مهر و محبت پدر و مادر را نسبت به فرزند صالح خویش بیشتر کرده و دل کندن از او را به مراتب سخت تر و دشوارتر می سازد.
حتی فرزند:
حضرت ابراهیم(ع) از همه چیز خود؛ از جان، مال، سرمایه عمر، همسر، قوم و خویش و خانه و کاشانه اش در راه خدا گذشته است. ایثاری این چنین، در انسان های عادی ایجاد توقع سپاسگذاری و قدردانی می کند و اگر پس از این همه فداکاری واز خود گذشتگی، از او خواسته شود که با دست خود فرزند خویش را هم سر بریده و در راه خدا قربانی کند، موجب شکوه و اعتراض گشته و چه بسا انسان را از خدا رویگردان کند، اما ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) با کمال رضایت در برابر این خواسته خداوند نیز سر تسلیم فرود می آورند؛ ایثار و گذشتی که به هیچ وجه بالاتر از آن در باور انسان نمی گنجد.
مرگ جوان:
مرگ فرزند برای هر پدر و مادری، دردناک ترین حادثه زندگی است. به ویژه اگر مرگ وی در زمان نوجوانی و جوانی باشد که در مقایسه با دوران کودکی، میانسالی و پیری او به مراتب دردناکتر و جانگدازتراست. ماموریت ابراهیم(ع) برای ذبح اسماعیل(ع) که دقیقا در آغاز و عنفوان جوانی است، از این جهت نیز کار را بر ابراهیم(ع) سخت و دشوار می سازد و او ناگزیر است که شکسته شدن نهال عمرش را دقیقا در بهار زندگی او به نظاره بنشیند.
مرگی خود آگاه:
بی خبری انسان از زمان و چگونگی مرگ خود یا یکی از عزیزانش نعمتی بزرگ است؛ چرا که آگاهی از این موضوع هر چند برای مدتی کوتاه می تواند آسایش آدمی را به کلی سلب کرده و درد و رنج جانکاهی را برای وی به ارمغان آورد. حتی گاهی فکر و خیال آن هم برای شکستن و به زانو در آوردن نیرومند ترین انسان ها کافی است. این موضوع هم بر دشواری و عظمت ماجرای ذبح اسماعیل(ع) می افزاید. ابراهیم(ع) واسماعیل(ع) دست کم ساعاتی قبل از ماجرا، از همه چیز آگاهند.(صافات/102)
مرگی دل خراش:
نوع مرگ اسماعیل(ع) عامل دیگری است که کار ابراهیم(ع) را دارای عظمت بی بدیلی کرده است و نهایت دل سپردگی او به خدا و وارستگی بی حد و مرز آن موحد کامل از غیر خدا را به تصویر می کشد. مرگ طبیعی فرزند، کشته شدن وی به دست دیگری یا در پی یک حادثه در مقایسه با مرگی از نوع مرگ اسماعیل(ع) دل پدر و مادر را به مراتب کمتر سوزانده و به درد می آورد، اما ابراهیم(ع) مامور شده بود تا خودش دست و پای اسماعیل(ع) را بسته و با دست و خنخر خویش گلوی او را ببرد. (صافات/103-102) او باید بریدن رگهای فرزند دلبندش، فوران خون سرخ، دست و پا زدن و جان دادن او را از نزدیک و به چشم خود نظاره کند. آه! چه درد جانکاهی! چه مرد شگفتی! مگر درد و رنجی بالاتر از این هم در باور انسان می گنجد! براستی که تصور آن هم موی را بر تن آدمی راست می کند!
مردان سربلند:
وقتی که ابراهیم(ع) نظر اسماعیل(ع) را درباره رویای ذبح او جویا شد، اسماعیل(ع) پدرش را به انجام فرمان الهی دعوت کرده و وعده صبر و بردباری داد. هنگامی که هردو دربرابر فرمان الهی تسلیم می شوند و ابراهیم(ع) فرزند خویش را بر خاک می افکند، ندای الهی بلند شده و سر بلندی ابراهیم(ع) را در این آزمون الهی اعلام می دارد. آنگاه ذبح عظیمی به عنوان فدیه اسماعیل(ع) و به جای او قربانی می شود.(صافات/100- 107) سر بلند شدن ابراهیم(ع) در این آزمون، نام نیک وی را در تاریخ جاودانه(صافات/ 108) و آن حضرت را به حق شایسته عنوان پدر ادیان توحیدی می کند.
تکرار توحید:
حاجیان هر سال برای تجدید خاطره این آزمون بزرگ در منی قربانی می کنند تا یاد و نام کامل ترین الگوی توحید و یگانه پرستی برای همیشه زنده بماند و چراغ راه یگانه پرستان شود.اين آيين قرباني، تكرار نمادين و يادآور كامل ترين و پرشكوه ترين الگوي خداپرستي براي هميشه تاريخ است؛ آیینی كه هر ساله عيني ترين نمونه گذشتن يك انسان از عزيزترين هستي خويش براي خدا را بازسازی کرده و در قابی از تاريخ به نمايش مي گذارد. ذبح قربانی در عید قربان که اسلام تاکید فراوانی برآن دارد، تکرار و تمرین توحید و یگانه پرستی است.
براستی هر یک از ما اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی که مدعیان دین توحیدی هستیم، در چه فاصله ای از ابراهیم(ع) ایستاده ایم؟ در یک سو مردی به قامت و استواری کوه ایستاده است که به معنای واقعی و کامل کلمه از همه هستی خویش برای خدا گذشت و در سوی دیگر مدعیانی که اغلب برای هر زندگی، پول، مقام، شهرت، موقعیت بهتر، زن، فرزندو هر چیز دیگری براحتی از خدا می گذرند. باید تمرین بیشتری برای توحید کرد. تا آن ستیغ بلند مسافتی به بلندای تهذیب و تزکیه ای سخت، راه داریم.
http://lovelyislam.blogfa.com/
ذبح گوسفند در عيد قربان به ويژه توسط حاجيان در سرزمين مني، آيين ديرپايي است كه دست كم با قدمتي چهار هزار ساله، به دوران ابراهيم خليل(ع) باز مي گردد. فلسفه و چرايي اين آيين بزرگ كه هرساله ميليون ها مسلمان در مني و جاهاي ديگر جهان آن را به جاي مي آورند، همواره مورد پرسش و اهتمام انديشمندان و توده هاي مسلمان بوده است. هر كس به فراخور درك و دانش خويش به اين پرسش پاسخي داده است، اما از آنجا كه اين آيين توحيدي پيوند ناگسستني با ماجراي ذبح اسماعيل(ع) دارد، پاسخ دقيق و درست آن را نيز بايد در لابلاي آن حادثه سترگ به كنكاش نشست.
آزموني سترگ:
براساس آیات قرآن، ذبح اسماعیل(ع)، بزرگ ترین، دشوارترین و آخرین آزمون الهی ابراهیم(ع) بود. در این آزمون الهی، کامل ترین شکل و بالاترین مرتبه ممکن برای ایثار، فرمان پذیری و تسلیم شدن یک انسان در برابر خداوند به منصه ظهور رسید و عنوان کامل ترین الگوی یگانه پرستی و موحدان تاريخ که از همه دلبستگی های خود، حتی فرزند عزیزتر از جانش برای خدا گذشت، به نام ابراهیم(ع) ثبت شد. ابراهیم(ع) آزمون های بزرگ و دشواری چون افتادن در آتش، دل کندن از خانه و کاشانه، قوم و خویشان و مهاجرت به دیاري دور و غربت را با سربلندي تمام پشت سر نهاده بود.(مریم/ 48-46؛ انبیا/71؛ عنکبوت/24- 26؛ صافات/97- 99)، اما همه آنها در مقایسه با ذبح اسماعیل(ع) به ویژه با شرایط خاصی که آن دو پیامبر الهی داشتند، به مراتب آسان تر بود؛ زیرا هر انسانی در شرایط طبیعی، برای حفظ جان فرزند خویش از همه هستی، حتی از جان خویش هم می گذرد، ولی ابراهیم(ع) از فرزندش نیز گذشت. آگاهی از شرایط ویژه ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع)، اوج عظمت و شکوه كار آنها را نشان می دهد و توحید و سر سپردگی آنان به خدا را در تاریخ زندگی بشر به نمونه ای کاملا منحصر به فرد تبدیل می کند.
پدرِ پیر:
ابراهیم(ع) که برف پیری بر سر و رویش نشسته و پا به سن پیری گذاشته، هنوز فرزندی را در آغوش نکشیده است.(ابراهیم/39) او پیش از پیامبر بودن، یک انسان است و به اقتضای بشر بودن آرزوی پدر شدن دارد و عمری را در این اشتیاق به سر کرده است؛ شوق در آغوش کشیدن فرزندی که شادی ها و شیرینی های کودکانه اش، گوشه ای از دنیای بزرگ ابراهیم(ع) را پر کند و میراث دار او باشد. هنگامی که نمرودیان، ابراهیم(ع) را به سبب بت شکنی در آتش افکنند و او نا امید از هدایت آنان با رها کردن قوم و قبیله اش، به سوی دیار دیگری رهسپار می گردد، شوق نیاز به فرزند و همرهانی همدل و نیک سیرت چنان شدت می یابد که وی آن را بر زبان جاری ساخته و از خدا می خواهد تا فرزند صالحی به وی عنایت کند.(صافات/107)
خداوند بشارت پسری بردبار و حلیم را می دهد. چندی بعد اسماعیل(ع) متولد می شود. تولد او را حداقل در 64 و حد اکثر در 117 سالگی ابراهیم(ع) گفته اند.( الکشاف2/560؛ مجمع البیان6/491) می توان تصور کرد که تولد اسماعیل(ع) پس از سال ها بی فرزندی، خاطره ای بسیار شیرین، لذت بخش و به یاد ماندنی در زندگی ابراهیم(ع) است و علاقه پدر نسبت به وی را دو چندان می کند.
جُدایی:
تولد اسحاق نبی(ع) و ناسازگاری ساره به عنوان سبب ظاهری و حکمت و هدف الهی برای گسترش دعوت توحیدی در واقع، سبب می شود که ابراهیم(ع)، هاجر و اسماعیل(ع) را در سرزمین بی آب و علفی چون مکه و فرسخ ها دور از خویشتن سکنا دهد.(بقره/125؛ ابراهیم/37) و این گونه بود که دست تقدیر الهی، ابراهیم(ع) را که سالیانی دور و دراز در آرزوی فرزند بود، از اسماعیل(ع) جدا می کند و این جدایی سال های متمادی ادامه می یابد. ابراهیم(ع) که ساکن کنعان است، فقط هر از چند گاهی به دیدار همسر و فرزندش در کنار خانه خدا می رود.
فرزند صالح:
اسماعیل(ع) نه یک فرزند معمولی بلکه دارای شخصیت فکری و رفتاری برجسته ایست، به گونه ای که بعدها یکی از پیامبران الهی شد. خداوند با یادآوری ویژگی های مهم فکری واخلاقی آن حضرت، وی را به غایت ستایش کرده است.(برای نمونه:ص/48؛ مریم/54-58؛ انبیا/85-86) بدیهی است که این ویژگی ها باز هم مهر و محبت پدر و مادر را نسبت به فرزند صالح خویش بیشتر کرده و دل کندن از او را به مراتب سخت تر و دشوارتر می سازد.
حتی فرزند:
حضرت ابراهیم(ع) از همه چیز خود؛ از جان، مال، سرمایه عمر، همسر، قوم و خویش و خانه و کاشانه اش در راه خدا گذشته است. ایثاری این چنین، در انسان های عادی ایجاد توقع سپاسگذاری و قدردانی می کند و اگر پس از این همه فداکاری واز خود گذشتگی، از او خواسته شود که با دست خود فرزند خویش را هم سر بریده و در راه خدا قربانی کند، موجب شکوه و اعتراض گشته و چه بسا انسان را از خدا رویگردان کند، اما ابراهیم(ع) و اسماعیل(ع) با کمال رضایت در برابر این خواسته خداوند نیز سر تسلیم فرود می آورند؛ ایثار و گذشتی که به هیچ وجه بالاتر از آن در باور انسان نمی گنجد.
مرگ جوان:
مرگ فرزند برای هر پدر و مادری، دردناک ترین حادثه زندگی است. به ویژه اگر مرگ وی در زمان نوجوانی و جوانی باشد که در مقایسه با دوران کودکی، میانسالی و پیری او به مراتب دردناکتر و جانگدازتراست. ماموریت ابراهیم(ع) برای ذبح اسماعیل(ع) که دقیقا در آغاز و عنفوان جوانی است، از این جهت نیز کار را بر ابراهیم(ع) سخت و دشوار می سازد و او ناگزیر است که شکسته شدن نهال عمرش را دقیقا در بهار زندگی او به نظاره بنشیند.
مرگی خود آگاه:
بی خبری انسان از زمان و چگونگی مرگ خود یا یکی از عزیزانش نعمتی بزرگ است؛ چرا که آگاهی از این موضوع هر چند برای مدتی کوتاه می تواند آسایش آدمی را به کلی سلب کرده و درد و رنج جانکاهی را برای وی به ارمغان آورد. حتی گاهی فکر و خیال آن هم برای شکستن و به زانو در آوردن نیرومند ترین انسان ها کافی است. این موضوع هم بر دشواری و عظمت ماجرای ذبح اسماعیل(ع) می افزاید. ابراهیم(ع) واسماعیل(ع) دست کم ساعاتی قبل از ماجرا، از همه چیز آگاهند.(صافات/102)
مرگی دل خراش:
نوع مرگ اسماعیل(ع) عامل دیگری است که کار ابراهیم(ع) را دارای عظمت بی بدیلی کرده است و نهایت دل سپردگی او به خدا و وارستگی بی حد و مرز آن موحد کامل از غیر خدا را به تصویر می کشد. مرگ طبیعی فرزند، کشته شدن وی به دست دیگری یا در پی یک حادثه در مقایسه با مرگی از نوع مرگ اسماعیل(ع) دل پدر و مادر را به مراتب کمتر سوزانده و به درد می آورد، اما ابراهیم(ع) مامور شده بود تا خودش دست و پای اسماعیل(ع) را بسته و با دست و خنخر خویش گلوی او را ببرد. (صافات/103-102) او باید بریدن رگهای فرزند دلبندش، فوران خون سرخ، دست و پا زدن و جان دادن او را از نزدیک و به چشم خود نظاره کند. آه! چه درد جانکاهی! چه مرد شگفتی! مگر درد و رنجی بالاتر از این هم در باور انسان می گنجد! براستی که تصور آن هم موی را بر تن آدمی راست می کند!
مردان سربلند:
وقتی که ابراهیم(ع) نظر اسماعیل(ع) را درباره رویای ذبح او جویا شد، اسماعیل(ع) پدرش را به انجام فرمان الهی دعوت کرده و وعده صبر و بردباری داد. هنگامی که هردو دربرابر فرمان الهی تسلیم می شوند و ابراهیم(ع) فرزند خویش را بر خاک می افکند، ندای الهی بلند شده و سر بلندی ابراهیم(ع) را در این آزمون الهی اعلام می دارد. آنگاه ذبح عظیمی به عنوان فدیه اسماعیل(ع) و به جای او قربانی می شود.(صافات/100- 107) سر بلند شدن ابراهیم(ع) در این آزمون، نام نیک وی را در تاریخ جاودانه(صافات/ 108) و آن حضرت را به حق شایسته عنوان پدر ادیان توحیدی می کند.
تکرار توحید:
حاجیان هر سال برای تجدید خاطره این آزمون بزرگ در منی قربانی می کنند تا یاد و نام کامل ترین الگوی توحید و یگانه پرستی برای همیشه زنده بماند و چراغ راه یگانه پرستان شود.اين آيين قرباني، تكرار نمادين و يادآور كامل ترين و پرشكوه ترين الگوي خداپرستي براي هميشه تاريخ است؛ آیینی كه هر ساله عيني ترين نمونه گذشتن يك انسان از عزيزترين هستي خويش براي خدا را بازسازی کرده و در قابی از تاريخ به نمايش مي گذارد. ذبح قربانی در عید قربان که اسلام تاکید فراوانی برآن دارد، تکرار و تمرین توحید و یگانه پرستی است.
براستی هر یک از ما اعم از مسلمان، یهودی و مسیحی که مدعیان دین توحیدی هستیم، در چه فاصله ای از ابراهیم(ع) ایستاده ایم؟ در یک سو مردی به قامت و استواری کوه ایستاده است که به معنای واقعی و کامل کلمه از همه هستی خویش برای خدا گذشت و در سوی دیگر مدعیانی که اغلب برای هر زندگی، پول، مقام، شهرت، موقعیت بهتر، زن، فرزندو هر چیز دیگری براحتی از خدا می گذرند. باید تمرین بیشتری برای توحید کرد. تا آن ستیغ بلند مسافتی به بلندای تهذیب و تزکیه ای سخت، راه داریم.
http://lovelyislam.blogfa.com/