Isengard
16th November 2010, 09:17 PM
انتظارات نامتقارن ميان روسيه و ناتو
----------------------------------------
http://iras.ir/files/fa/news/1389/8/24/1050_929.jpg
ايراس: روابط روسيه و ناتو به تبع بهبود نسبي در روابط مسكو و واشنگتن در مرحلة عاديسازي قرار گرفته و طرفين با برگزاري نشستها مختلف بر ادامة اين مسير تأكيد دارند. در اين بين، هرچند تعامل روسيه با ناتو در افغانستان كه به تدريج به ابعاد نظامي نيز در حال گسترش است، را ميتوان نشانهاي ملموس از بهبود روابط دو طرف دانست، اما ديوار بياعتمادي ميان مسكو و بروكسل بلندتر از آن است كه اين همكاريها پايهاي نهادين يافته و در بلندمدت ادامه يابد. در بين عوامل مختلف، توسعهطلبيهاي بيپايان امريكا از طريق ناتو از يك سو و حساسيت مسائل امنيتي از سوي ديگر سبب شده تا روسها نتوانند به فهم درستي از چيستي تعامل با ناتو دست يابند.
مقدمه
نخبگان سياسي در روسيه با اشاره به برخي بياعتماديها و در عين حال نيازهاي امنيتي مشترك ميان روسيه و ناتو بر اين مهم تأكيد دارند كه مسكو در حال حاضر تنها به روابط عادي، سالم و كاري با ناتو احتياج دارد. در مقابل، سرعت بخشيدن به روند نزديكي روابط امنيت روسيه را تهديد كرده و در آينده امكان بروز مناقشات جديد با غرب را فراهم ميكند. شايان ذكر است كه بعد از استارت خوردن موضوع «ريست» روابط مسكو و واشنگتن، مسئله بهبود روابط بين روسيه و ناتو نيز به صورت جدي در دستور كار طرفين قرار گرفته است. ملاقات وزيران خارجه روسيه و كشورهاي ناتو در نيويورك، پيشنهادهاي نسبتاً مبهم درباره ايجاد سامانه مشترك ضد موشكي، گزارشها و بيانيههاي روساي «انستيتوي توسعه معاصر» درباره مطلوب بودن الحاق روسيه به ناتو در آينده و دعوت به برگزاري نشست شوراي روسيه – ناتو در حاشيه اجلاس سران ناتو در ليسبن (اواخر ماه نوامبر 2010 در همين راستا قابل ارزيابي است. به ويژه اينكه مدويديف طي سخناني اخيراً نشست ليسبون را نقطة عطفي در روابط مسكو و بروكسل ارزيابي كرد. اما ماحصل نزديكي روابط روسيه و ناتو چيست؟
در اين ميان، همان طور كه اشاره شد بازسازي روابط بين روسيه و آمريكا فرصت خوبي به دست داده تا روابط مسكو با تماميت غرب به سطح جديدي ارتقا يافته و بياعتماديها كمي تلطيف شود. روابط روسيه با ناتو ناگزير بايد يكي از مسايل كليدي اين نزديكي راهبردي باشد. از سوي ديگر، اين امر مجموعهاي از خطرات راهبردي را به وجود خواهد آورد. بيتعادلي آشكار توانمنديهاي راهبردي و اقتصادي طرفين براي مسكو مجالي براي اشتباه باقي نميگذارد. به عبارت ديگر، مسكو بايد در فرآيند عاديسازي روابط با ناتو با دقت تمام لحن گفتگو و چارچوبهاي بازي را انتخاب كرده و تعادل امكانات و خطرات واقعي و مجازي را به درستي ارزيابي كند. موضعگيري نه چندان سنجيده و هر گونه شتابزدگي يا تأخير نابجا، باعث خواهد شد كه روسها در چند سال آينده به اين نتيجه برسند كه دور جديد دوستي راهبردي آنها با غرب، نه تنها امنيت روسيه را تقويت نكرده، بلكه سطح آن را تنزل نيز داده است.
نشست نيويورك
نشست وزيران امور خارجه شوراي روسيه – ناتو، اولين نشست از اين دست بعد از جنگ روسيه و گرجستان در اوت 2008 بود كه در نيويورك برگزار شد. با عنايت به مذاكرات صورت گرفته بين طرفين ميتوان اين نشست را پرمحتواترين نشست طرفين از زمان تشكيل اين شورا دانست. طي اين نشست اعضاي ناتو، حداقل به صورت لفظي موافقت اصولي خود را با ايجاد نظام امنيت جمعي در اروپا با همراهي مسكو ابراز كردند. به گفته آندرس فوگ راسموسن، دبير كل ناتو، ممكن است در نشست سران ناتو در ليسبن تصميم درباره برقراري سامانه مشترك پدافند ضدموشكي در اروپا نيز اتخاذ شود. هزينههاي تخميني اوليه اجراي اين طرح معادل 200 ميليون يورو طي ده سال آينده برآورد ميشود و به اين منظور، قبل از همه بايد امكانات ضدموشكي فعلي كشورهاي اروپايي را در يك سيستم واحد ادغام كرد. شايان ذكر است كه مقامات ناتو بارها به تمايل به مشاركت با روسيه در اين طرح تأكيد كرده و روسها نيز به صورت ضمني و آشكار، اما در صورت برابري شرايط به اين موضوع ابراز علاقه كردهاند.
دبير كل ناتو در اين خصوص اظهار داشت: «بيش از سي كشور جهان از توان موشكي برخوردارند يا آن را توسعه ميدهند. يكي از آنها ايران است كه موشكهاي اين كشور قادرند به خاك كشورهاي ناتو و روسيه برسند. ما ميتوانيم يك سامانه ضدموشكي ايجاد كنيم كه ما را از هم جدا كند و در اروپا خطوط تقسيم جديد را به وجود آورد، اما همچنين ميتوانيم سيستمي را به وجود آوريم كه ما را به هم نزديك كند. ما بايد به روسيه نوعي چهارچوبة همكاري پيشنهاد كنيم كه طي آن سامانههاي ضدموشكي ما با امكانات روسيه يكي شود. اگر ما تصميم بگيريم در اين زمينه همكاري كنيم، اعتقاد دارم كه ميتوانيم براي تأمين پيشرفت در زمينههاي ديگري كه براي امنيت اروپايي اهميت تعيين كنندهاي دارند، جو مناسبي ايجاد نمائيم».
ظاهراً، اين پيشنهاد جدي بود و در مسكو نيز جدي گرفته شد. در غير اين صورت مشكل بتوان فهميد كه چرا روسيه نهايتاً از صدور سامانههاي اس300 به ايران خودداري كرد (مسكو طي مدت زيادي اين مسأله به حالت تعليق درآورده بود به اين نحو كه نه اين سامانهها را صادر و نه قرارداد مربوطه را فسخ مينمود). هم از اين رو، رسانههاي گروهي روسيه و اروپا به صورت هماهنگ اعلام كردند كه نتايج نشست نيويورك سرآغاز تحول واقعي در روابط روسيه و ناتو است. البته بايد توجه داشت كه موانع عديدهاي نيز بر سر اين تحول وجود دارد.
دوستي عليه چه كسي؟
بايد به اين نكته ساده توجه كرد كه روسيه و ناتو مانند سابق از اهداف ايجاد سامانه ضدموشكي برداشتهاي ناسازگاري دارند. دميتري راگوزين، نماينده دائم روسيه در ناتو در اين زمينه بر اين باور است كه؛ «ما كماكان تأكيد ميكنيم كه قبل از اينكه بحث محتوايي درباره طرحهاي سامانه پدافند ضدموشكي در اروپا و يا طرحهاي جديدتر در اين زمينه شروع شود، بايد به تحليل جدي خطرات موشكي پرداخت. اگر فقط چند كشور به عنوان عوامل اعلام شوند، ما به بررسي مسايل جديتر دست نخواهيم يافت. نه تنها ايران، بلكه كشورهاي ديگر در جنوب مرزهاي اروپا از موشكهاي براي اعمال تهديد برخوردارند. اگر اين كار تحليلي شروع شود، بايد وضعيت همه كشورهاي داراي اين فناوري را بررسي كرد».
با وجود اينكه اين شيوه عمل منطقي و مناسب به نظر ميرسد، مشكل بتوان ناتو را به مذاكرات راهبردي وادار كرد (مسكو هيچ نوع مذاكرة ديگري را لازم ندارد). چرا كه آمريكاييها مذاكرة راهبردي را فقط به عنوان بررسي جزئيات خط مشي خود تلقي ميكنند و حاضر نيستند درباره انديشههاي ديگران گفتگو كنند. ولي بحث علني درباره خطرات موشكي براي اروپا با مشاركت روسيه به معني تجديدنظر در فهرست دوستان و دشمنان روسيه خواهد بود. سئوال اين است كه عليه چه كسي بايد دوستي كرد و ائتلاف تشكيل داد؟ روسيه در اين زمينه از حق تصميم برخوردار است و به همين دليل ميتواند به توان جديد براي اعمال تاثير بر رفتار شركاي منطقهاي آمريكا (پاكستان، عربستان سعودي و اسراييل) برخوردار شود.
اما آيا آمريكاييها به اين امر تن خواهند داد؟
بدون بررسي اين موضوع مهم، شركت روسيه در سامانه پدافند ضدموشكي اروپايي امري بيپايه و بيسرانجام خواهد بود و در صورت شكلگيري همكاري، اين تعامل با بروز اولين با چالش جدي مواجه خواهد شد. يعني تا زماني كه اختلافنظر بين طرفين درباره مسايل راهبردي، به تصميمات سياسي تبديل شود. اين مسئله، واقعيتي بديهي و براي همه قابل فهم است، لذا مسكو ميتواند در سيستم جديد ناتو فقط يك «صندلي تاشو» داشته باشد كه هر موقع ميتواند جمع شود. شركت روسيه در اين سامانه ضدموشكي به كل سامانه مشروعيت بينالمللي ميبخشد، اما به اين كشور ضمانت امنيت و نفوذ نخواهد داد (مشابه اين مسئله در فرآيند همكاري روسيه با كشورهاي غربي در عمليات حفظ صلح در كوزوو رخ داد).
عدم تمايل روسيه به عضويت در ناتو
مسأله همگرايي روسيه با ناتو پيچيدهتر از همكاريهاي مقطعي و موضوعي با اين پيمان است. مسكو بازيگر مستقلي است كه به منظور نوسازي روابط با ناتو از بعضي منافع خود صرف نظر ميكند. مسكو به تبديل شدن به وضعيت حقوقي يكي از شركاي عادي ناتو رضايت نميدهد و ميخواهد از جايگاهي برخوردار شود كه بتواند در بعضي زمينهها حق وتو داشته باشد. بايد توجه داشت كه بسياري در روسيه هستند كه همچنان همگرايي بيش از حد با ناتو را تقبيح كرده و حتي فكر عضويت كامل در اين پيمان را فاجعة امنيتي براي اين كشور ميدانند. روسيه و ناتو با وجود منافع مشترك منطقهاي (از جمله در افغانستان)، درباره اوضاع جهاني و نقش خود در جهان نقطه نظرهاي متفاوتي دارند. آنها در خصوص دوستان و دشمنان خود نيز ديدگاههاي مشتركي ندارند. مسكو نقش واسطه بين كشورهاي غرب و شرق را بازي ميكند و از اين امر بهرههاي سياسي زيادي ميگيرد. مسكو با ناتو روابط كاري خوبي دارد و در عين حال با تعدادي از كشورهاي «سخت» آسيايي نيز روابط حسنهاي برقرار كرده است.
همگرايي بيش از حد عميق با بلوك غرب از جمله ناتو، اين روابط را بر هم خواهد زد. تيرگي روابط با چين كه توسعه اخير اين روابط با بذل تلاشها و منابع زيادي توأم بوده، ميتواند براي روسيه فاجعه ژئوپلتيكي به بار آورد. افزون بر آن، عضويت روسيه در ناتو ميتواند فلسفة وجودي برخي سازمانهايي را كه روسيه در فضاي شوروي سابق ايجاد كرده، از بين ببرد. نيكلاي بورديوژا، دبير كل سازمان پيمان امنيت جمعي در اين خصوص بر اين عقده است كه؛ «در شرايطي كه فدراسيون روسيه همراه با متحدان خود در مرزهاي روسيه يك نظام امنيتي بر پا كرده كه به خوبي فعاليت ميكند، بحث درباره عضويت روسيه در پيمان ناتو چه معنايي دارد؟» از سوي ديگر، بهرغم برخي پيشنهادات روسيه، ناتو از برقراري روابط با سازمان پيمان امنيت جمعي خودداري كرده است.
اما در سوي ديگر، آيا اعضاء ناتو روسيه را به عضويت اين سازمان خواهند پذيرفت؟ آيا ايالات متحده و كشورهاي اروپاي غربي حاضرند ضمانتهاي امنيتي قسمت آسيايي روسيه (از جمله در صورت توسعه منفي روابط روسيه با ايران كه واشنگتن هميشه به دنبال ايجاد تفرقه بين اين دو كشور است) را تضمين كنند؟ يا در صورت رفتار غيرقابل پيشبيني دولت آينده كره شمالي؟ يا در صورت رويارويي بالقوه با چين؟ امريكا به حمايت از روسيه مبادرت خواهد كرد؟ خود تحليلگران و سياستمداران غربي پيش از اين تأكيد كردهاند كه شهروندان كشورهاي دموكراتيك حاضر نيستند امنيت رژيم خودكامه روسي را تأمين كنند.
ولي به نظر ميرسد كه اين مسأله هويت و مشخصات نظام سياسي روسيه نيست، بلكه معطوف به آن است كه متحدان (بالقوه و نظري) غربي روسيه اصولاً حاضر نيستند به خاطر اينكشور هزينهاي بدهند. اروپاييها در زمانهاي گذشته هم هرگز حاضر نبودند به خاطر كسي بجنگند. غرب همچناني كه در اوت 2008 نيز نشان داد حاضر نيست براي گرجستان بجنگد، چه رسد به جنگيدن براي روسيه. لذا براي اينكه آنها روسيه را به عنوان متحد و همپيمان واقعي خود تلقي كنند، در اذهان غربي تغييراتي بايد صورت بگيرد كه اكنون تحولي در اين زمينه مشاهده نميشود. با اين ملاحظه، آيا روسيه به عضويت در ناتو نياز دارد، در حالي كه اين پيمان هيچ ضمانت واقعي به مسكو نداده و تنها برداشتهاي موهو از امنيت را براي روسيه ايجاد خواهد كرد؟ با اين ملاحظه، بهتر آن است كه روسيه بدون اين خيالهاي واهي زندگي كند و واقعبين باشد. تأثير منفي تصورات واهي سياسي را ميتوان در حمله ميخاييل ساكاشويلي به اوستياي جنوبي مشاهده كرد.
مسئلة مهم ديگر اين كه عاديسازي روابط بين روسيه و ناتو بر آينده گرجستان و اكراين چه اثري خواهد گذاشت؟ خوشبيني نسبت به ناتو كه اكنون بعضي سياستمداران و تحليلگران روس از خود نشان ميدهند، تلاشهاي چندين ساله روسيه را مبني بر ممانعت از عضويت گرجستان و اكراين در ناتو خنثي و بيارزش ميكند. در اين بين، وضعيت گرجستان روشن است، اين كشور بالاخره عضو ناتو خواهد شد. ولي وقتي كه مسكو اعلام ميكند كه «روسيه زماني به عضويت ناتو خواهد پيوست»، همزمان مخالفان عضويت اكراين در ناتو نيز خلع سلاح ميشوند. بديهي است كه اكراين زودتر از روسيه عضو اين پيمان خواهد شد. بهتر است گفته شود كه اكراين (و چه بسا بلاروس) عضو ناتو خواهد شد، ولي عضويت روسيه در اين پيمان قابل بحث است.
تصادفي نيست كه روسيه و ناتو مانند سابق به يكديگر اعتماد نميكنند و اين بياعتمادي در بعضي جزئيات تعامل طرفين قابل مشاهده است. براي مثال، «اصلاحات» تكميل كننده پيشنهاد دبير كل ناتو كه هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريکا مطرح كرد، باعث نگراني روسيه شده است. به تأكيد كلينتون، نظام مشترك امنيت اروپايي – آتلانتيك بايد نه بر انديشههاي جديد روسيه، بلكه بر قرارداد درباره نيروهاي متعارف در اروپا استوار باشد. وزير آمريكايي گفت: «ما معتقديم كه بهتر است پايههاي چندين ساله امنيت اروپايي تحكيم شود تا اينكه قراردادهاي جديد پيشنهادي روسيه مورد بررسي قرار گيرد». كلينتون افزود؛ «كشورهاي منطقه و از جمله گرجستان و مولداوي بايد در چارچوب نظام جديد از امكان رسيدن به توافق درباره استقرار نيروهاي مسلح خارجي در خاك خود برخوردار شوند». اين اظهارات منعكس كننده شيوه عمل سنتي واشنگتن است كه هميشه از مباحثات باز چندجانبه درباره مسايل امنيت راهبردي اجتناب ميكند. «بررسي پيشنهادهاي جديد روسيه» به معني آغاز مباحثه علني است.
ولي «تحكيم مباني امنيت اروپايي» به معني خودداري از تغييرات در اين زمينه و بازگشت به توافقات سال 1999 استانبول است كه به تعبير طرف غربي، تصويب ويرايش جديد قرارداد درباره نيروهاي متعارف در اروپا را با خروج نيروهاي روسي از گرجستان و مولداوي مرتبط كرد. هم اكنون دام ديپلماتيكي كه واشنگتن در تدارك تهيه آن است، قابل تشخيص است. كلينتون در اين زمينه گفت؛ «واشنگتن از صميم قلب آرزو دارد كه روسيه و همه شركاي ما در قرارداد نيروهاي متعارف در اروپا، پيشنهاد ناتو را مبني بر تهيه بيانيه كوتاه در خصوص چارچوب رؤس اين قرارداد قبول كنند. اين بيانيه كه مخصوص ادامه بحث است، بايد قبل از نشست سران ناتو و سازمان امنيت و همکاري اروپا نهايي و صادر شود». او معتقد است كه شركت كنندگان بايد ضمانت بدهند كه همه مسايل پيچيده در قالب سند چارچوبي اوليه بررسي شوند تا مذاكرات بعدي با موفقيت برگزار شود.
اين پيشنهاد به چه معناست؟ امريكا به جاي بررسي عميق مسأله پيشنهاد ميكند كه يك سند چارچوبي شامل بعضي اصول، با شتاب تصويب شود. بعد از آن بحث درباره «تعريف معاني» شروع خواهد شد. همين امر در زمينه موافقتنامه ناموزون مدويديف – ساركوزي (درباره پايان مناقشه روسيه و گرجستان در اوستياي جنوبي) مشاهده ميشود كه هر يك از طرفين ترتيب مفاد، الزامآور بودن و مكمل بودن مفاد آن را به گونههاي مختلف تفسير ميكنند. اما بايد به اين نكته توجه داشت كه در يادداشت تفاهم مدويديف – ساركوزي، روسيه به عنوان برنده جنگ داراي برگ برنده بود، اما در زمينه «احياي قرارداد نيروهاي متعارف در اروپا از طريق يك سند چارچوبي» برگ برنده در دست ايالات متحده است كه رهبري ناتو را بر عهده دارد. در اين سند چارچوبي پايبندي به راهكارهاي سابق (توافقات استانبول)، «تماميت ارضي كشورها» (خروج از آبخازيا و اوستياي جنوبي) و آزادي انتخاب پيمانها (دعوت گرجستان و اكراين به ناتو) مورد تأكيد قرار خواهد گرفت.
در اين صورت از نظر ديپلماتيك نميتوان با آمريكاييها تعامل كرد. چرا كه واشنگتن در اين عرصه به ترفندها و وعدههاي توخالي عادي خود متوسل خواهد شد. ايوو دالدر، نماينده ايالات متحده در ناتو چگونگي رفتار آينده واشنگتن را به صورت طنزآميز اين گونه توضيح ميدهد؛ «درست است كه دوستان گاهي با هم اختلافنظر دارند و ناتو با روسيه هم ميتواند اختلاف نظر داشته باشد. اما اين مسئله نبايد موضوعي منفي محسوب شود. مسئلة منفي اين است كه ما نتوانيم با هم گفتگو كنيم. گاهي براي رسيدن به توافق يك گيلاس شراب يا ودكا كفايت ميكند. در دنياي ديپلماتيك اين شيوه نبايد براي كسي بيگانه باشد». اين شوخي مقاما امريكايي معاني ژرف زيادي دارد.
مسائل نيازمند مذاكره
مسكو ادعا نميكند كه روسيه و ناتو محكوم به رويارويي هستند. برقراري روابط دوستانه بين طرفين امري واقعي و ممكن است. ولي طرفين بايد در اين فرآيند منافع يكديگر را نيز در نظر بگيرند. روسيه به همين علت بر برقراري نظام جديد امنيت اروپايي به جاي اصلاح نظام قديمي امنيتي اين قاره تأكيد ميكند، زيرا سيستمي كه طي 20-15 سال اخير شكل گرفته، منافع امنيتي روسيه را در نظر نميگيرد. در سيستم جديد بايد، ملاحظات روسيه و واقعيات جديد مورد بحث و بررسي جدي قرار گيرد. اما چه موضوعاتي بايد مورد بحث قرار گيرد؟ قبل از همه مناقشاتي كه به حال تعليق در آمدهاند بايد در دستور قرار گيرند. نظام جديد امنيت جامع اروپايي بايد دربرگيرنده راهكارهاي دقيق در اين زمينه باشد. هنگامي كه مخالفان نظام امنيتي جديد ميگويند كه نيازي به اين نظام، زيرا نظام امنيتي قديمي از عهدة همه وظايف خود بر ميآيد، ميتوان به آنها پاسخ داد كه مناقشات منجمد شده با سيستم قديم قابل ارتفاع نبوده و نيستند.
نظام قديمي امنيت نه تنها موجبات حل اين مناقشات را فراهم نكرده، بلكه نتوانسته از تبديل يكي از آنها به جنگ در ماه اوت 2008 ممانعت كند. لذا نظام امنيتي قديمي مناسب با شرايط حاضر نيست. در چارچوب بررسي معماري جديد امنيت، مسأله فراهم كردن ضمانتهاي بينالمللي براي كشورهايي چون مولداوي، اكراين، گرجستان و آذربايجان بررسي خواهند شد. سئوال كليدي تشكيل نظام جديد امنيت اروپا اين است كه چطور ميتوان براي اين كشورها مكانيزمهاي امنيت خارج از پيمانهاي نظامي را فراهم كرد. راهكارهاي قبلي اين بود كه همه كشورهايي كه در خاك آنها مناقشاتي وجود دارد، بايد عضو ناتو شوند. ولي در شرايط كنوني اين شيوه عمل درست به نظر نميرسد. اين مناقشات پيچيدهتر و خطرناكتر از آن هستند كه غرب تصور ميكرد. غرب براي حل و فصل آنها منابع و امكانات كافي ندارد.
در مقابل، روسيه نيز نشان داده كه اجازه نخواهد داد مسايل امنيتي در حوزة نفوذ آن بدون مشاركت اين كشور حل و فصل شود. بر همين اساس است كه اعضاي ناتو (و نه همه آنها) از مداخله در اين مناقشات منصرف شدهاند. در اين بين، تحولات واقعي در روابط روسي –آمريكايي باعث شده كه بعضي سياستمداران غربي تصور كنند كه ميتوانند روسيه و از جمله دميتري مدويديف را وادار كنند كه ملاحظات غرب در خصوص حل اين چالشها را بپذيرند. ولي اين شيوه عمل نتيجه مثبتي نخواهد داد و ميتواند پديدهاي را به وجود آورد كه ايگور يورگنس، رئيس انستيتوي توسعه معاصر آن را «توقعات نامتقارن» ناميد. اين اصطلاح را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه؛ روسيه در دهه 1990 در انتظار همكاري متقابلاً سودمند و صادقانه با غرب بود، اما غرب به واعدههاي خود به روسيه عمل نكرد. غرب از روسيه انتظار داشت كه بي چون و چرا، با اطاعت كامل و نامحدود در راستاي سياست غرب عمل كند، ولي اشتباه كرد. در نتيجه، هر دو طرف احساس فريب خوردگي ميكنند. اين «عدم تقارن انتظارات» باعث تشديد اختلافنظرها بين روسيه و ناتو در آينده نزديك خواهد شد.
اما آيا ميتوان از تكرار اشتباهات گذشته اجتناب كرد؟ طرفداران پيشرفت در روابط روسيه و ناتو (از جمله ايگور يورگنس) اعتقاد دارند كه بايد قبل از همه بر ناباوري و شك و ترديد ناشي از تجربه منفي روابط گذشته فايق آمد، اما خوشبيني بيش از حد نيز جايز نيست. يورگنس بر اين باور است كه؛ «ما به استفاده از «دريچه جديد امكانات»، به تبادل نظر سازنده و بهرهگيري از طرحهاي پيشنهادي نياز داريم. ما بيش از حد بر مسايل و مشكلات تمركز كردهايم و اين اقدام براي كارشناسان از همه آسانتر است، اما اين شيوه عمل ما را كجا خواهد برد؟» ظاهر اين پيشنهاد بسيار عالي است. اما اول بايد به خانم كلينتون پيشنهاد كرد كه درباره فدرال كردن مولداوي و شناسايي استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي از سوي ايالات متحده با روسيه مذاكره كند.
اين مذاكرات باعث پيشرفت واقعي در روابط خواهد شد. ولي اگر اين گونه مسايل در دستور قرار نگيرند، همه «پيشرفتهاي» بعدي تنها باعث ايجاد تصورات واهي و «توقعات نامتقارن» خواهد شد. در اين ميان، به نظر ميرسد اين روسيه است كه بايد تاوان اين موهومات را بدهد. مسأله مهم ديگر در رابطه با نوسازي روابط بين روسيه و ناتو، استفاده از سياست خارجي براي رسيدن به اهداف سياست داخلي است. غرب صراحتاً به مسكو تأكيد كرده كه «روسيه خودكامه» نبايد روي دوستي ناتو حساب كند. آنها بيدليل اين اين گونه اظهارنظر نميكنند. غربيها بر اين تأكيدند كه؛ «ما براي شما دورنماي عضويت در ناتو را باز ميكنيم، ولي شما بايد روسيه را «دموكراتيك» كنيد. گزينه ديگر غرب اين است كه؛ «ما براي شما دورنماي عضويت در سازمان تجارت جهاني را فراهم ميكنيم، ولي شما بايد تعرفههاي وارداتي را كاهش دهيد، از مالكيت فكري غربي دفاع كنيد و گوشت و مرغ آمريكايي بخريد».
دموكراتيك كردن روسيه در چارچوب بحث درباره پيشرفت در روابط روسيه با ناتو، اقدامي خطرناك است. روسيه بدون شك به نوسازي نظام سياسي خود نياز دارد، ولي سفارش دهنده اين تغييرات بايد داخلي و نه خارجي باشد. غربيها بابت «توسعه دموكراسي» حساب سنگيني براي روسيه خواهند نوشت. ميتوانند بگويند: «نفت و گاز مانع از توسعه دموكراسي ميشود و بايد به شركتهاي خارجي واگذار شود. در صنايع نظامي و سرويسهاي ويژه روسيه تنها دشمنان دموكراسي نشستهاند. دموكراتهاي راستين بايد پستهاي اين سازمانها را در اختيار بگيرند. تنها در اين صورت است پيشرفت واقعي در روابط با ناتو حاصل خواهد شد».
به عبارت ديگر، هر گونه مرتبط كردن مسايل امنيت با مسايل دموكراسي بايد كاملاً منتفي شود. كاملاً روشن است كه روسيه نميتواند مسأله توسعه اجتماعي و اقتصادي كشور را بدون توجه به توسعه نظام سياسي حل كند. شتابزدگي در اين زمينه جايز نيست، اما گفتگوي صادقانه با شركاي غربي مبرم و ضروري است. بديهي است كه روسيه نميتواند در شرايط رويارويي با ايالات متحده و اتحاديه اروپا به شكوفايي اقتصادي برسد. ولي آمريكاييها و اروپاييها نيز بايد بالاخره تصميم بگيرند كه روسيه نيرومند و دموكراتيك را متحد يا حريف خطرناك ژئوپلتيكي و اقتصادي خود محسوب نكنند. تا زماني كه غرب به اين سئوال پاسخ ندهد، هيچ پيشرفتي در مناسبات دو طرف امكانپذير نخواهد بود.
نويسنده: پاول بيكوف، معاون سردبير مجله «اكسپرت»، مجلة «اكسپرت»
----------------------------------------
http://iras.ir/files/fa/news/1389/8/24/1050_929.jpg
ايراس: روابط روسيه و ناتو به تبع بهبود نسبي در روابط مسكو و واشنگتن در مرحلة عاديسازي قرار گرفته و طرفين با برگزاري نشستها مختلف بر ادامة اين مسير تأكيد دارند. در اين بين، هرچند تعامل روسيه با ناتو در افغانستان كه به تدريج به ابعاد نظامي نيز در حال گسترش است، را ميتوان نشانهاي ملموس از بهبود روابط دو طرف دانست، اما ديوار بياعتمادي ميان مسكو و بروكسل بلندتر از آن است كه اين همكاريها پايهاي نهادين يافته و در بلندمدت ادامه يابد. در بين عوامل مختلف، توسعهطلبيهاي بيپايان امريكا از طريق ناتو از يك سو و حساسيت مسائل امنيتي از سوي ديگر سبب شده تا روسها نتوانند به فهم درستي از چيستي تعامل با ناتو دست يابند.
مقدمه
نخبگان سياسي در روسيه با اشاره به برخي بياعتماديها و در عين حال نيازهاي امنيتي مشترك ميان روسيه و ناتو بر اين مهم تأكيد دارند كه مسكو در حال حاضر تنها به روابط عادي، سالم و كاري با ناتو احتياج دارد. در مقابل، سرعت بخشيدن به روند نزديكي روابط امنيت روسيه را تهديد كرده و در آينده امكان بروز مناقشات جديد با غرب را فراهم ميكند. شايان ذكر است كه بعد از استارت خوردن موضوع «ريست» روابط مسكو و واشنگتن، مسئله بهبود روابط بين روسيه و ناتو نيز به صورت جدي در دستور كار طرفين قرار گرفته است. ملاقات وزيران خارجه روسيه و كشورهاي ناتو در نيويورك، پيشنهادهاي نسبتاً مبهم درباره ايجاد سامانه مشترك ضد موشكي، گزارشها و بيانيههاي روساي «انستيتوي توسعه معاصر» درباره مطلوب بودن الحاق روسيه به ناتو در آينده و دعوت به برگزاري نشست شوراي روسيه – ناتو در حاشيه اجلاس سران ناتو در ليسبن (اواخر ماه نوامبر 2010 در همين راستا قابل ارزيابي است. به ويژه اينكه مدويديف طي سخناني اخيراً نشست ليسبون را نقطة عطفي در روابط مسكو و بروكسل ارزيابي كرد. اما ماحصل نزديكي روابط روسيه و ناتو چيست؟
در اين ميان، همان طور كه اشاره شد بازسازي روابط بين روسيه و آمريكا فرصت خوبي به دست داده تا روابط مسكو با تماميت غرب به سطح جديدي ارتقا يافته و بياعتماديها كمي تلطيف شود. روابط روسيه با ناتو ناگزير بايد يكي از مسايل كليدي اين نزديكي راهبردي باشد. از سوي ديگر، اين امر مجموعهاي از خطرات راهبردي را به وجود خواهد آورد. بيتعادلي آشكار توانمنديهاي راهبردي و اقتصادي طرفين براي مسكو مجالي براي اشتباه باقي نميگذارد. به عبارت ديگر، مسكو بايد در فرآيند عاديسازي روابط با ناتو با دقت تمام لحن گفتگو و چارچوبهاي بازي را انتخاب كرده و تعادل امكانات و خطرات واقعي و مجازي را به درستي ارزيابي كند. موضعگيري نه چندان سنجيده و هر گونه شتابزدگي يا تأخير نابجا، باعث خواهد شد كه روسها در چند سال آينده به اين نتيجه برسند كه دور جديد دوستي راهبردي آنها با غرب، نه تنها امنيت روسيه را تقويت نكرده، بلكه سطح آن را تنزل نيز داده است.
نشست نيويورك
نشست وزيران امور خارجه شوراي روسيه – ناتو، اولين نشست از اين دست بعد از جنگ روسيه و گرجستان در اوت 2008 بود كه در نيويورك برگزار شد. با عنايت به مذاكرات صورت گرفته بين طرفين ميتوان اين نشست را پرمحتواترين نشست طرفين از زمان تشكيل اين شورا دانست. طي اين نشست اعضاي ناتو، حداقل به صورت لفظي موافقت اصولي خود را با ايجاد نظام امنيت جمعي در اروپا با همراهي مسكو ابراز كردند. به گفته آندرس فوگ راسموسن، دبير كل ناتو، ممكن است در نشست سران ناتو در ليسبن تصميم درباره برقراري سامانه مشترك پدافند ضدموشكي در اروپا نيز اتخاذ شود. هزينههاي تخميني اوليه اجراي اين طرح معادل 200 ميليون يورو طي ده سال آينده برآورد ميشود و به اين منظور، قبل از همه بايد امكانات ضدموشكي فعلي كشورهاي اروپايي را در يك سيستم واحد ادغام كرد. شايان ذكر است كه مقامات ناتو بارها به تمايل به مشاركت با روسيه در اين طرح تأكيد كرده و روسها نيز به صورت ضمني و آشكار، اما در صورت برابري شرايط به اين موضوع ابراز علاقه كردهاند.
دبير كل ناتو در اين خصوص اظهار داشت: «بيش از سي كشور جهان از توان موشكي برخوردارند يا آن را توسعه ميدهند. يكي از آنها ايران است كه موشكهاي اين كشور قادرند به خاك كشورهاي ناتو و روسيه برسند. ما ميتوانيم يك سامانه ضدموشكي ايجاد كنيم كه ما را از هم جدا كند و در اروپا خطوط تقسيم جديد را به وجود آورد، اما همچنين ميتوانيم سيستمي را به وجود آوريم كه ما را به هم نزديك كند. ما بايد به روسيه نوعي چهارچوبة همكاري پيشنهاد كنيم كه طي آن سامانههاي ضدموشكي ما با امكانات روسيه يكي شود. اگر ما تصميم بگيريم در اين زمينه همكاري كنيم، اعتقاد دارم كه ميتوانيم براي تأمين پيشرفت در زمينههاي ديگري كه براي امنيت اروپايي اهميت تعيين كنندهاي دارند، جو مناسبي ايجاد نمائيم».
ظاهراً، اين پيشنهاد جدي بود و در مسكو نيز جدي گرفته شد. در غير اين صورت مشكل بتوان فهميد كه چرا روسيه نهايتاً از صدور سامانههاي اس300 به ايران خودداري كرد (مسكو طي مدت زيادي اين مسأله به حالت تعليق درآورده بود به اين نحو كه نه اين سامانهها را صادر و نه قرارداد مربوطه را فسخ مينمود). هم از اين رو، رسانههاي گروهي روسيه و اروپا به صورت هماهنگ اعلام كردند كه نتايج نشست نيويورك سرآغاز تحول واقعي در روابط روسيه و ناتو است. البته بايد توجه داشت كه موانع عديدهاي نيز بر سر اين تحول وجود دارد.
دوستي عليه چه كسي؟
بايد به اين نكته ساده توجه كرد كه روسيه و ناتو مانند سابق از اهداف ايجاد سامانه ضدموشكي برداشتهاي ناسازگاري دارند. دميتري راگوزين، نماينده دائم روسيه در ناتو در اين زمينه بر اين باور است كه؛ «ما كماكان تأكيد ميكنيم كه قبل از اينكه بحث محتوايي درباره طرحهاي سامانه پدافند ضدموشكي در اروپا و يا طرحهاي جديدتر در اين زمينه شروع شود، بايد به تحليل جدي خطرات موشكي پرداخت. اگر فقط چند كشور به عنوان عوامل اعلام شوند، ما به بررسي مسايل جديتر دست نخواهيم يافت. نه تنها ايران، بلكه كشورهاي ديگر در جنوب مرزهاي اروپا از موشكهاي براي اعمال تهديد برخوردارند. اگر اين كار تحليلي شروع شود، بايد وضعيت همه كشورهاي داراي اين فناوري را بررسي كرد».
با وجود اينكه اين شيوه عمل منطقي و مناسب به نظر ميرسد، مشكل بتوان ناتو را به مذاكرات راهبردي وادار كرد (مسكو هيچ نوع مذاكرة ديگري را لازم ندارد). چرا كه آمريكاييها مذاكرة راهبردي را فقط به عنوان بررسي جزئيات خط مشي خود تلقي ميكنند و حاضر نيستند درباره انديشههاي ديگران گفتگو كنند. ولي بحث علني درباره خطرات موشكي براي اروپا با مشاركت روسيه به معني تجديدنظر در فهرست دوستان و دشمنان روسيه خواهد بود. سئوال اين است كه عليه چه كسي بايد دوستي كرد و ائتلاف تشكيل داد؟ روسيه در اين زمينه از حق تصميم برخوردار است و به همين دليل ميتواند به توان جديد براي اعمال تاثير بر رفتار شركاي منطقهاي آمريكا (پاكستان، عربستان سعودي و اسراييل) برخوردار شود.
اما آيا آمريكاييها به اين امر تن خواهند داد؟
بدون بررسي اين موضوع مهم، شركت روسيه در سامانه پدافند ضدموشكي اروپايي امري بيپايه و بيسرانجام خواهد بود و در صورت شكلگيري همكاري، اين تعامل با بروز اولين با چالش جدي مواجه خواهد شد. يعني تا زماني كه اختلافنظر بين طرفين درباره مسايل راهبردي، به تصميمات سياسي تبديل شود. اين مسئله، واقعيتي بديهي و براي همه قابل فهم است، لذا مسكو ميتواند در سيستم جديد ناتو فقط يك «صندلي تاشو» داشته باشد كه هر موقع ميتواند جمع شود. شركت روسيه در اين سامانه ضدموشكي به كل سامانه مشروعيت بينالمللي ميبخشد، اما به اين كشور ضمانت امنيت و نفوذ نخواهد داد (مشابه اين مسئله در فرآيند همكاري روسيه با كشورهاي غربي در عمليات حفظ صلح در كوزوو رخ داد).
عدم تمايل روسيه به عضويت در ناتو
مسأله همگرايي روسيه با ناتو پيچيدهتر از همكاريهاي مقطعي و موضوعي با اين پيمان است. مسكو بازيگر مستقلي است كه به منظور نوسازي روابط با ناتو از بعضي منافع خود صرف نظر ميكند. مسكو به تبديل شدن به وضعيت حقوقي يكي از شركاي عادي ناتو رضايت نميدهد و ميخواهد از جايگاهي برخوردار شود كه بتواند در بعضي زمينهها حق وتو داشته باشد. بايد توجه داشت كه بسياري در روسيه هستند كه همچنان همگرايي بيش از حد با ناتو را تقبيح كرده و حتي فكر عضويت كامل در اين پيمان را فاجعة امنيتي براي اين كشور ميدانند. روسيه و ناتو با وجود منافع مشترك منطقهاي (از جمله در افغانستان)، درباره اوضاع جهاني و نقش خود در جهان نقطه نظرهاي متفاوتي دارند. آنها در خصوص دوستان و دشمنان خود نيز ديدگاههاي مشتركي ندارند. مسكو نقش واسطه بين كشورهاي غرب و شرق را بازي ميكند و از اين امر بهرههاي سياسي زيادي ميگيرد. مسكو با ناتو روابط كاري خوبي دارد و در عين حال با تعدادي از كشورهاي «سخت» آسيايي نيز روابط حسنهاي برقرار كرده است.
همگرايي بيش از حد عميق با بلوك غرب از جمله ناتو، اين روابط را بر هم خواهد زد. تيرگي روابط با چين كه توسعه اخير اين روابط با بذل تلاشها و منابع زيادي توأم بوده، ميتواند براي روسيه فاجعه ژئوپلتيكي به بار آورد. افزون بر آن، عضويت روسيه در ناتو ميتواند فلسفة وجودي برخي سازمانهايي را كه روسيه در فضاي شوروي سابق ايجاد كرده، از بين ببرد. نيكلاي بورديوژا، دبير كل سازمان پيمان امنيت جمعي در اين خصوص بر اين عقده است كه؛ «در شرايطي كه فدراسيون روسيه همراه با متحدان خود در مرزهاي روسيه يك نظام امنيتي بر پا كرده كه به خوبي فعاليت ميكند، بحث درباره عضويت روسيه در پيمان ناتو چه معنايي دارد؟» از سوي ديگر، بهرغم برخي پيشنهادات روسيه، ناتو از برقراري روابط با سازمان پيمان امنيت جمعي خودداري كرده است.
اما در سوي ديگر، آيا اعضاء ناتو روسيه را به عضويت اين سازمان خواهند پذيرفت؟ آيا ايالات متحده و كشورهاي اروپاي غربي حاضرند ضمانتهاي امنيتي قسمت آسيايي روسيه (از جمله در صورت توسعه منفي روابط روسيه با ايران كه واشنگتن هميشه به دنبال ايجاد تفرقه بين اين دو كشور است) را تضمين كنند؟ يا در صورت رفتار غيرقابل پيشبيني دولت آينده كره شمالي؟ يا در صورت رويارويي بالقوه با چين؟ امريكا به حمايت از روسيه مبادرت خواهد كرد؟ خود تحليلگران و سياستمداران غربي پيش از اين تأكيد كردهاند كه شهروندان كشورهاي دموكراتيك حاضر نيستند امنيت رژيم خودكامه روسي را تأمين كنند.
ولي به نظر ميرسد كه اين مسأله هويت و مشخصات نظام سياسي روسيه نيست، بلكه معطوف به آن است كه متحدان (بالقوه و نظري) غربي روسيه اصولاً حاضر نيستند به خاطر اينكشور هزينهاي بدهند. اروپاييها در زمانهاي گذشته هم هرگز حاضر نبودند به خاطر كسي بجنگند. غرب همچناني كه در اوت 2008 نيز نشان داد حاضر نيست براي گرجستان بجنگد، چه رسد به جنگيدن براي روسيه. لذا براي اينكه آنها روسيه را به عنوان متحد و همپيمان واقعي خود تلقي كنند، در اذهان غربي تغييراتي بايد صورت بگيرد كه اكنون تحولي در اين زمينه مشاهده نميشود. با اين ملاحظه، آيا روسيه به عضويت در ناتو نياز دارد، در حالي كه اين پيمان هيچ ضمانت واقعي به مسكو نداده و تنها برداشتهاي موهو از امنيت را براي روسيه ايجاد خواهد كرد؟ با اين ملاحظه، بهتر آن است كه روسيه بدون اين خيالهاي واهي زندگي كند و واقعبين باشد. تأثير منفي تصورات واهي سياسي را ميتوان در حمله ميخاييل ساكاشويلي به اوستياي جنوبي مشاهده كرد.
مسئلة مهم ديگر اين كه عاديسازي روابط بين روسيه و ناتو بر آينده گرجستان و اكراين چه اثري خواهد گذاشت؟ خوشبيني نسبت به ناتو كه اكنون بعضي سياستمداران و تحليلگران روس از خود نشان ميدهند، تلاشهاي چندين ساله روسيه را مبني بر ممانعت از عضويت گرجستان و اكراين در ناتو خنثي و بيارزش ميكند. در اين بين، وضعيت گرجستان روشن است، اين كشور بالاخره عضو ناتو خواهد شد. ولي وقتي كه مسكو اعلام ميكند كه «روسيه زماني به عضويت ناتو خواهد پيوست»، همزمان مخالفان عضويت اكراين در ناتو نيز خلع سلاح ميشوند. بديهي است كه اكراين زودتر از روسيه عضو اين پيمان خواهد شد. بهتر است گفته شود كه اكراين (و چه بسا بلاروس) عضو ناتو خواهد شد، ولي عضويت روسيه در اين پيمان قابل بحث است.
تصادفي نيست كه روسيه و ناتو مانند سابق به يكديگر اعتماد نميكنند و اين بياعتمادي در بعضي جزئيات تعامل طرفين قابل مشاهده است. براي مثال، «اصلاحات» تكميل كننده پيشنهاد دبير كل ناتو كه هيلاري كلينتون، وزير خارجه آمريکا مطرح كرد، باعث نگراني روسيه شده است. به تأكيد كلينتون، نظام مشترك امنيت اروپايي – آتلانتيك بايد نه بر انديشههاي جديد روسيه، بلكه بر قرارداد درباره نيروهاي متعارف در اروپا استوار باشد. وزير آمريكايي گفت: «ما معتقديم كه بهتر است پايههاي چندين ساله امنيت اروپايي تحكيم شود تا اينكه قراردادهاي جديد پيشنهادي روسيه مورد بررسي قرار گيرد». كلينتون افزود؛ «كشورهاي منطقه و از جمله گرجستان و مولداوي بايد در چارچوب نظام جديد از امكان رسيدن به توافق درباره استقرار نيروهاي مسلح خارجي در خاك خود برخوردار شوند». اين اظهارات منعكس كننده شيوه عمل سنتي واشنگتن است كه هميشه از مباحثات باز چندجانبه درباره مسايل امنيت راهبردي اجتناب ميكند. «بررسي پيشنهادهاي جديد روسيه» به معني آغاز مباحثه علني است.
ولي «تحكيم مباني امنيت اروپايي» به معني خودداري از تغييرات در اين زمينه و بازگشت به توافقات سال 1999 استانبول است كه به تعبير طرف غربي، تصويب ويرايش جديد قرارداد درباره نيروهاي متعارف در اروپا را با خروج نيروهاي روسي از گرجستان و مولداوي مرتبط كرد. هم اكنون دام ديپلماتيكي كه واشنگتن در تدارك تهيه آن است، قابل تشخيص است. كلينتون در اين زمينه گفت؛ «واشنگتن از صميم قلب آرزو دارد كه روسيه و همه شركاي ما در قرارداد نيروهاي متعارف در اروپا، پيشنهاد ناتو را مبني بر تهيه بيانيه كوتاه در خصوص چارچوب رؤس اين قرارداد قبول كنند. اين بيانيه كه مخصوص ادامه بحث است، بايد قبل از نشست سران ناتو و سازمان امنيت و همکاري اروپا نهايي و صادر شود». او معتقد است كه شركت كنندگان بايد ضمانت بدهند كه همه مسايل پيچيده در قالب سند چارچوبي اوليه بررسي شوند تا مذاكرات بعدي با موفقيت برگزار شود.
اين پيشنهاد به چه معناست؟ امريكا به جاي بررسي عميق مسأله پيشنهاد ميكند كه يك سند چارچوبي شامل بعضي اصول، با شتاب تصويب شود. بعد از آن بحث درباره «تعريف معاني» شروع خواهد شد. همين امر در زمينه موافقتنامه ناموزون مدويديف – ساركوزي (درباره پايان مناقشه روسيه و گرجستان در اوستياي جنوبي) مشاهده ميشود كه هر يك از طرفين ترتيب مفاد، الزامآور بودن و مكمل بودن مفاد آن را به گونههاي مختلف تفسير ميكنند. اما بايد به اين نكته توجه داشت كه در يادداشت تفاهم مدويديف – ساركوزي، روسيه به عنوان برنده جنگ داراي برگ برنده بود، اما در زمينه «احياي قرارداد نيروهاي متعارف در اروپا از طريق يك سند چارچوبي» برگ برنده در دست ايالات متحده است كه رهبري ناتو را بر عهده دارد. در اين سند چارچوبي پايبندي به راهكارهاي سابق (توافقات استانبول)، «تماميت ارضي كشورها» (خروج از آبخازيا و اوستياي جنوبي) و آزادي انتخاب پيمانها (دعوت گرجستان و اكراين به ناتو) مورد تأكيد قرار خواهد گرفت.
در اين صورت از نظر ديپلماتيك نميتوان با آمريكاييها تعامل كرد. چرا كه واشنگتن در اين عرصه به ترفندها و وعدههاي توخالي عادي خود متوسل خواهد شد. ايوو دالدر، نماينده ايالات متحده در ناتو چگونگي رفتار آينده واشنگتن را به صورت طنزآميز اين گونه توضيح ميدهد؛ «درست است كه دوستان گاهي با هم اختلافنظر دارند و ناتو با روسيه هم ميتواند اختلاف نظر داشته باشد. اما اين مسئله نبايد موضوعي منفي محسوب شود. مسئلة منفي اين است كه ما نتوانيم با هم گفتگو كنيم. گاهي براي رسيدن به توافق يك گيلاس شراب يا ودكا كفايت ميكند. در دنياي ديپلماتيك اين شيوه نبايد براي كسي بيگانه باشد». اين شوخي مقاما امريكايي معاني ژرف زيادي دارد.
مسائل نيازمند مذاكره
مسكو ادعا نميكند كه روسيه و ناتو محكوم به رويارويي هستند. برقراري روابط دوستانه بين طرفين امري واقعي و ممكن است. ولي طرفين بايد در اين فرآيند منافع يكديگر را نيز در نظر بگيرند. روسيه به همين علت بر برقراري نظام جديد امنيت اروپايي به جاي اصلاح نظام قديمي امنيتي اين قاره تأكيد ميكند، زيرا سيستمي كه طي 20-15 سال اخير شكل گرفته، منافع امنيتي روسيه را در نظر نميگيرد. در سيستم جديد بايد، ملاحظات روسيه و واقعيات جديد مورد بحث و بررسي جدي قرار گيرد. اما چه موضوعاتي بايد مورد بحث قرار گيرد؟ قبل از همه مناقشاتي كه به حال تعليق در آمدهاند بايد در دستور قرار گيرند. نظام جديد امنيت جامع اروپايي بايد دربرگيرنده راهكارهاي دقيق در اين زمينه باشد. هنگامي كه مخالفان نظام امنيتي جديد ميگويند كه نيازي به اين نظام، زيرا نظام امنيتي قديمي از عهدة همه وظايف خود بر ميآيد، ميتوان به آنها پاسخ داد كه مناقشات منجمد شده با سيستم قديم قابل ارتفاع نبوده و نيستند.
نظام قديمي امنيت نه تنها موجبات حل اين مناقشات را فراهم نكرده، بلكه نتوانسته از تبديل يكي از آنها به جنگ در ماه اوت 2008 ممانعت كند. لذا نظام امنيتي قديمي مناسب با شرايط حاضر نيست. در چارچوب بررسي معماري جديد امنيت، مسأله فراهم كردن ضمانتهاي بينالمللي براي كشورهايي چون مولداوي، اكراين، گرجستان و آذربايجان بررسي خواهند شد. سئوال كليدي تشكيل نظام جديد امنيت اروپا اين است كه چطور ميتوان براي اين كشورها مكانيزمهاي امنيت خارج از پيمانهاي نظامي را فراهم كرد. راهكارهاي قبلي اين بود كه همه كشورهايي كه در خاك آنها مناقشاتي وجود دارد، بايد عضو ناتو شوند. ولي در شرايط كنوني اين شيوه عمل درست به نظر نميرسد. اين مناقشات پيچيدهتر و خطرناكتر از آن هستند كه غرب تصور ميكرد. غرب براي حل و فصل آنها منابع و امكانات كافي ندارد.
در مقابل، روسيه نيز نشان داده كه اجازه نخواهد داد مسايل امنيتي در حوزة نفوذ آن بدون مشاركت اين كشور حل و فصل شود. بر همين اساس است كه اعضاي ناتو (و نه همه آنها) از مداخله در اين مناقشات منصرف شدهاند. در اين بين، تحولات واقعي در روابط روسي –آمريكايي باعث شده كه بعضي سياستمداران غربي تصور كنند كه ميتوانند روسيه و از جمله دميتري مدويديف را وادار كنند كه ملاحظات غرب در خصوص حل اين چالشها را بپذيرند. ولي اين شيوه عمل نتيجه مثبتي نخواهد داد و ميتواند پديدهاي را به وجود آورد كه ايگور يورگنس، رئيس انستيتوي توسعه معاصر آن را «توقعات نامتقارن» ناميد. اين اصطلاح را ميتوان اين گونه تفسير كرد كه؛ روسيه در دهه 1990 در انتظار همكاري متقابلاً سودمند و صادقانه با غرب بود، اما غرب به واعدههاي خود به روسيه عمل نكرد. غرب از روسيه انتظار داشت كه بي چون و چرا، با اطاعت كامل و نامحدود در راستاي سياست غرب عمل كند، ولي اشتباه كرد. در نتيجه، هر دو طرف احساس فريب خوردگي ميكنند. اين «عدم تقارن انتظارات» باعث تشديد اختلافنظرها بين روسيه و ناتو در آينده نزديك خواهد شد.
اما آيا ميتوان از تكرار اشتباهات گذشته اجتناب كرد؟ طرفداران پيشرفت در روابط روسيه و ناتو (از جمله ايگور يورگنس) اعتقاد دارند كه بايد قبل از همه بر ناباوري و شك و ترديد ناشي از تجربه منفي روابط گذشته فايق آمد، اما خوشبيني بيش از حد نيز جايز نيست. يورگنس بر اين باور است كه؛ «ما به استفاده از «دريچه جديد امكانات»، به تبادل نظر سازنده و بهرهگيري از طرحهاي پيشنهادي نياز داريم. ما بيش از حد بر مسايل و مشكلات تمركز كردهايم و اين اقدام براي كارشناسان از همه آسانتر است، اما اين شيوه عمل ما را كجا خواهد برد؟» ظاهر اين پيشنهاد بسيار عالي است. اما اول بايد به خانم كلينتون پيشنهاد كرد كه درباره فدرال كردن مولداوي و شناسايي استقلال آبخازيا و اوستياي جنوبي از سوي ايالات متحده با روسيه مذاكره كند.
اين مذاكرات باعث پيشرفت واقعي در روابط خواهد شد. ولي اگر اين گونه مسايل در دستور قرار نگيرند، همه «پيشرفتهاي» بعدي تنها باعث ايجاد تصورات واهي و «توقعات نامتقارن» خواهد شد. در اين ميان، به نظر ميرسد اين روسيه است كه بايد تاوان اين موهومات را بدهد. مسأله مهم ديگر در رابطه با نوسازي روابط بين روسيه و ناتو، استفاده از سياست خارجي براي رسيدن به اهداف سياست داخلي است. غرب صراحتاً به مسكو تأكيد كرده كه «روسيه خودكامه» نبايد روي دوستي ناتو حساب كند. آنها بيدليل اين اين گونه اظهارنظر نميكنند. غربيها بر اين تأكيدند كه؛ «ما براي شما دورنماي عضويت در ناتو را باز ميكنيم، ولي شما بايد روسيه را «دموكراتيك» كنيد. گزينه ديگر غرب اين است كه؛ «ما براي شما دورنماي عضويت در سازمان تجارت جهاني را فراهم ميكنيم، ولي شما بايد تعرفههاي وارداتي را كاهش دهيد، از مالكيت فكري غربي دفاع كنيد و گوشت و مرغ آمريكايي بخريد».
دموكراتيك كردن روسيه در چارچوب بحث درباره پيشرفت در روابط روسيه با ناتو، اقدامي خطرناك است. روسيه بدون شك به نوسازي نظام سياسي خود نياز دارد، ولي سفارش دهنده اين تغييرات بايد داخلي و نه خارجي باشد. غربيها بابت «توسعه دموكراسي» حساب سنگيني براي روسيه خواهند نوشت. ميتوانند بگويند: «نفت و گاز مانع از توسعه دموكراسي ميشود و بايد به شركتهاي خارجي واگذار شود. در صنايع نظامي و سرويسهاي ويژه روسيه تنها دشمنان دموكراسي نشستهاند. دموكراتهاي راستين بايد پستهاي اين سازمانها را در اختيار بگيرند. تنها در اين صورت است پيشرفت واقعي در روابط با ناتو حاصل خواهد شد».
به عبارت ديگر، هر گونه مرتبط كردن مسايل امنيت با مسايل دموكراسي بايد كاملاً منتفي شود. كاملاً روشن است كه روسيه نميتواند مسأله توسعه اجتماعي و اقتصادي كشور را بدون توجه به توسعه نظام سياسي حل كند. شتابزدگي در اين زمينه جايز نيست، اما گفتگوي صادقانه با شركاي غربي مبرم و ضروري است. بديهي است كه روسيه نميتواند در شرايط رويارويي با ايالات متحده و اتحاديه اروپا به شكوفايي اقتصادي برسد. ولي آمريكاييها و اروپاييها نيز بايد بالاخره تصميم بگيرند كه روسيه نيرومند و دموكراتيك را متحد يا حريف خطرناك ژئوپلتيكي و اقتصادي خود محسوب نكنند. تا زماني كه غرب به اين سئوال پاسخ ندهد، هيچ پيشرفتي در مناسبات دو طرف امكانپذير نخواهد بود.
نويسنده: پاول بيكوف، معاون سردبير مجله «اكسپرت»، مجلة «اكسپرت»