ارغنون
16th November 2010, 04:31 PM
به دوستی زنگ زدم، فرزند 18 سالهاش گوشی را برداشت
گفتم: فلانی هستم
گفت: میدانم
پرسيدم: پدرتان هستند؟
پرسيد: کارش داريد؟
گفتم: با اجازهی شما
داد زد: پدر، گوشی
پدرش داد زد: کيه؟
گفت: من از کجا بدانم، ميگه فلانیام
به فرزند دوست گفتم: قربانت
گفت: باشه
دوستم پشت تلفن حاضر شد. چند دقيقهيی حرف زديم و در خاتمه گفتم: قربانت.
گفت: خواهش میکنم
گفتم: فلانی هستم
گفت: میدانم
پرسيدم: پدرتان هستند؟
پرسيد: کارش داريد؟
گفتم: با اجازهی شما
داد زد: پدر، گوشی
پدرش داد زد: کيه؟
گفت: من از کجا بدانم، ميگه فلانیام
به فرزند دوست گفتم: قربانت
گفت: باشه
دوستم پشت تلفن حاضر شد. چند دقيقهيی حرف زديم و در خاتمه گفتم: قربانت.
گفت: خواهش میکنم