kamanabroo
14th November 2010, 01:18 AM
نحوه ارتباط امام باقر(علیه السلام) با خانواده
http://img.tebyan.net/big/1386/09/12717490721602161592246011111213140147238185.jpg
زندگى امام، آینه تمام نماى زندگى شرافتمندانه انسانهاى موحد و متعالى است. یكى از بارزترین ویژگیهاى امام جامعیت اوست.
توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحى غافل نمىسازد و روى آورى به معنویات و عبادت و بندگى، وى را از پرداختن به زندگى مادى و روابط اجتماعى و اصلاح جامعه باز نمىدارد .
در حالى كه انسانهاى معمولى، در بیشتر زمینهها گرفتار افراط و تفریط مىشوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشهنشینى كشیده مىشوند و اگر به كار و تلاش رو آورند، از انجام بایسته وظایف عبادى و معنوى، دور مىمانند!
كار و تلاش در اوج زهد و تقوا
انسانهاى كم ظرفیت و كوتهاندیش، گمان مىكنند كه لازمه زهد و تقوا، این است كه خرقهاى پشمینه بر دوش افكنده و زاویه خلوتى را انتخاب كنند و روى از خلق بگردانند تا به خدا نزدیك شوند!
اینان گمان مىكنند كه تلاش براى تأمین معاش و كسب روزى، مخالف زهد و توكل است، و وظیفه انسان فقط ذكر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مىباشد و روزى از هر جا كه باشد مىرسد ! ولى برنامه امامان (ع)، و از جمله امام باقر (ع) غیر از این بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگى خدا، اهل كار و تلاش بودهاند، و از این كه دیگران روزى آنها را تأمین كنند و خرج زندگى ایشان را بپردازند، بشدت بیزار بودهاند.
محمد بن منكدر یكى از زهاد معروف عصر امام باقر (ع) است كه همانند طاووس یمانى و ابراهیم بن ادهم و عدهاى دیگر، داراى گرایشهاى صوفیانه بوده است.او خود نقل مىكند:
در یكى از روزهاى گرم تابستان، از مدینه به سمت یكى از نواحى آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواى گرم، محمد بن على (ع) را ملاقات كردم كه با بدنى فربه و با كمك دو نفر از خدمتكارانش مشغول كار و رسیدگى به امور زندگى است.با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمى، به فكر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه كنم.
به آن حضرت نزدیك شدم و سلام كردم.
او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت.
فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم:
خداوند، كارهایت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنین شرایطى به فكر دنیا و طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنین حالتى به سراغ شما بیاید، چه خواهید كرد!
امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین كارهاست كه خود را از تو و دیگر مردم بىنیاز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم).
من زمانى از خدا بیمناك هستم كه هنگام معصیت و نافرمانى خدا، مرگم فرا رسد!
محمد بن منكدر مىگوید:
پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض كردم: خداى رحمتت كند، منمىخواستم شما را موعظه كنم، اما شما مرا راهنمایى كردید. 1
امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین كارهاست كه خود را از تو و دیگر مردم بىنیاز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم)
حضور سازنده و مؤثر در جامعه
امام باقر (ع) با این كه توجه به استغناى نفس و لزوم تلاش براى كسب معاش داشت و عملا در این راستا گام مىنهاد، اما هرگز زندگى خود را وقف تأمین معاش نكرده بود، بلكه همت اصلى آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.
این درست است كه نباید براى تأمین زندگى، سربار دیگران بود، ولى این نكته را نیز باید در نظر داشت كه هدف اصلى و عالى زندگى، دستیابى به رفاه، و ثروت نیست و نباید در طریق تلاشهاى دنیوى، از ارزشهاى اصیل زندگى غافل بود.
امام باقر (ع) در روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمى و عملى را براى جامعه خویش داشت.
حضور در مجامع علمى و تأسیس جلسات فرهنگى، یكى از بهترین و ارزندهترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تكامل اجتماعى در ابعاد اخلاقى و معنوى و اقتصادى و...منوط به تكامل فكرى و فرهنگى است.
http://img.tebyan.net/big/1386/09/1769722814312514767846202761301311646538.jpg
براى تبیین نقش حیاتى امام باقر (ع) در جامعه اسلامى، یاد همین نكته كافى است كه:
جمع عالمان بر این عقیده اتفاق دارند كه فقیهترین مردم در آغاز سلسله فقیهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بشمار مىآیند. 2 و سخن حسن بن على الوشاء 3 كه از معاصران امام رضا (ع) مىباشد، خود گواهى روشن بر مدعاى ماست كه مىگوید: نهصد شیخ و بزرگ راوى حدیث را در مسجد كوفه مشغول تدریس یافتم كه همگى از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) نقل حدیث مىكردند.4
محققان بر این عقیدهاند كه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در حقیقت بنیانگذار دانشگاه اهل البیت هستند كه حدود شش هزار رساله علمى از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است .
اصول اربعمائه همان رسالههاى چهار صد گانهاى است كه در میان محدثان شیعه، به عنوان كتب اصول شناخته مىشود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مىآید، و چه بسا بیشتر محتویات كتب چهارگانه شیعه (كافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از همین رسالههاى اربعمائه گرفته شده باشد .5
مرجعیت و پاسخگویى به پرسشهاى مردم
ابو بصیر مىگوید: امام باقر (ع) در مسجد الحرام نشسته بود و گروه زیادى از دوستدارانش برگرد او حلقه زده بودند.در این هنگام طاووس یمانى به همراه گروهى به من نزدیك شد و پرسید: آن مردم در اطراف چه كسى حلقه زدهاند؟
گفتم: محمد بن على بن الحسین (باقر العلوم علیه السلام) است كه نشسته و مردم دور او گرد آمدهاند.
طاووس یمانى گفت: من نیز به او كار داشتم.آنگاه پیش رفت، سلام كرد و نشست و گفت: آیا اجازه مىدهید مطالبى را از شما بپرسم؟
امام باقر (ع) فرمود: آرى بپرس! 6 طاووس یمانى سؤالهایش را مطرح كرد و امام (ع) به او پاسخ بایسته را ارائه داد. ابو حمزه ثمالى نیز مىگوید: در مسجد رسول خدا نشسته بودم كه مردى پیش آمد، سلام كرد و گفت: تو كیستى؟
به او گفتم: مردى از اهل كوفهام.چه مىخواهى و در جستجوى چه هستى؟
مرد گفت: آیا ابو جعفر، محمد بن على (ع) را مىشناسى؟
گفتم: بلى، به آن گرامى چه كار و حاجتى دارى؟
گفت: چهل مسأله آماده كردهام تا از وى سؤال كنم و آن چه حق بود بپذیرم.
ابو حمزه مىگوید: از آن مرد پرسیدم، آیا تو فرق بین حق و باطل را مىدانى؟
مرد گفت: آرى...
در این هنگام امام باقر (ع) وارد شد در حالى كه گروهى از اهل خراسان و مردم دیگر در اطراف وى بودند و مسایل حج را از آن حضرت مىپرسیدند.
آن مرد نیز نزدیك امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در میان گذاشت و جواب لازم را دریافت داشت. 7
این نمونهها و موارد دیگر، بروشنى مىنمایاند كه امام باقر (ع) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نیازهاى مختلف آنان رسیدگى مىكرده است.
رسیدگى به محرومان
درباره امام باقر (ع) گفتهاند: هرگز شنیده نشد كه نیازمندى نیازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفى، مواجه شده باشد.
امام باقر (ع) همواره توصیه مىكرد كه وقتى نیازمندان به شما رو مىآورند و یا شما مىخواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نامها و عناوین را درباره آنان به كارگیرید و با عناوین و اوصاف زشت و بى ارزش و با بى احترامى با ایشان برخورد نكنید.8
امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم با این كه از نظر امكانات مالى، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق مىكرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر سایر روزها برترى دارد.9
و نیز این سخن را هم امام صادق (ع) فرموده است:
در یكى از روزها به حضور پدرم رسیدم در حالى كه میان نیازمندان مدینه، هشت هزار دینار، تقسیم كرده و یازده برده را آزاد ساخته بود. 10
گروهى از مردم به حضور امام باقر (ع) رسیدند، در حالى كه امام خضاب كرده بود.
تازه واردان، از علت خضاب كردن آن حضرت، جویا شدند. امام (ع) فرمود: چون زنان از آراستگى شوهر خویش شادمان مىشوند، من براى همسرانم خضاب كرده و خود را آراستهام
سخاوت و مروت نسبت به دوستان
http://img.tebyan.net/big/1386/09/148702225230139191137109243198102971716976.jpg
عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید مىگویند: ما هرگز به ملاقات امام باقر (ع) نرفتیم، مگر این كه به وسیله هدایا و پوشاك و امكانات مالى، از ما استقبال و پذیرایى كرده، مىفرمود : اینها را از قبل براى شما تدارك دیده بودم. 11
ظاهرا منظور امام از بیان جمله اخیر این بوده است كه دوستان و میهمانانش احساس شرم و نگرانى نكنند و گمان نبرند كه با دریافت آن هدایا و امكانات، بر زندگى شخصى امام باقر (ع) كم و كاستى را تحمیل كردهاند.سلمى یكى از خدمتكاران خانه امام باقر (ع) است.او مىگوید:
برخى از دوستان و آشنایان امام باقر (ع) به میهمانى آن حضرت مىآمدند و از نزد وى بیرون نمىشدند، مگر این كه بهترین غذاها را تناول كرده و چه بسا گاهى لباس و پول از آن گرامى دریافت مىكردند.
شكیبایى و بردبارى در روابط اجتماعى
شرط اصلى حضور سازنده و مفید در جامعه، برخوردارى فرد از صبر و شكیبایى است.این ویژگى به عالیترین شكل آن در زندگى امام باقر (ع) مشهود است.
شخصى به او خطاب مىكند: اى سگ، و اى سگ زاده!
اما او در پاسخ مىگوید، این سخن تو درست نیست، زیرا سگ بر چهار دست و پا راه مىرود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمىاندیشد، ولى من چنین نیستم و... 12
صمیمیت و محبت با دوستان
یكى از دوستان امام باقر (ع) به نام ابى عبیده مىگوید: در سفر، رفیق و همراه، امام باقر (ع) بودم.در طول سفر همیشه نخست من سوار بر مركب مىشدم و سپس آن حضرت بر مركب خویش سوار مىشد. (و این نهایت احترام و رعایت حرمت بود.
زمانى كه بر مركب مىنشستیم و در كنار یكدیگر قرار مىگرفتیم، آن چنان با من گرم مىگرفت و از حالم جویا مىشد كه گویى لحظاتى قبل در كنار هم نبودهایم ودوستى را پس از روزگار دورى جسته است.
به آن حضرت عرض كردم:
اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونهاى رفتار مىكنید كه از دیگران سراغ ندارم، و براستى اگر دیگران دست كم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: آیا نمىدانى كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با یكدیگر مصافحه كنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مىریزد و در منظر لطف خدایند تا از یكدیگر جدا شوند. 13
محبت و عاطفه نسبت به خانواده
محبت و عاطفه نسبت به فرزندان و اعضاى خانواده در اوج رعایت ارزشهاى دینى و الهى، چیزى است كه تنها در مكتب اهل بیت به صحیحترین شكل آن دیده مىشود.كسانى كه از مكتب اهل بیت (ع) دور ماندهاند، چه آنان كه اصولا پایبند به دین نیستند و چه آنان كه دین را از طریق غیر اهل بیت دریافت كردهاند، در ایجاد تعادل میان عواطف و ارزشها گرفتار افراط و تفریط شدهاند.
گروهى آنچنان دلبسته به فرزند و زندگى هستند كه همه قوانین و ارزشهاى دینى و اجتماعى را فداى آن مىكنند، و دستهاى آنچنان گرفتار جمود و جهالت شدهاند كه گمان كردهاند، توحید و محبت به خدا مستلزم بىعاطفگى و بى مهرى نسبت به غیر خداست.این گروه دوستى و محبت زن و فرزند را عار مىدانند و در مرگعزیزانشان، حتى از قطرهاى اشك دریغ دارند، ولى در مكتب امام باقر (ع) خبرى از این افراط و تفریطها نیست.
گروهى نزد امام باقر (ع) شرفیاب شدند و به خانه آن حضرت وارد گشتند.اتفاقا یكى از فرزندان خردسال امام باقر (ع) مریض بود و آنان آثار غم و اندوه فراوانى را در آن حضرت مشاهده كردند.امام باقر از مریضى فرزند به گونهاى نگران و ناراحت بود كه آرامش نداشت. آن گروه با مشاهده این وضع با خود گفتند كه اگر این كودك طورى بشود (بمیرد) ممكن است امام باقر (ع) چنان ناراحت و غمگین شود و از خود عكس العملهایى نشان دهد كه ما از ایشان انتظار نداشته باشیم. در همین اندیشه بودند كه ناگهان صداى شیون شنیده شد و دانستند كه كودك جان سپرده و اطرافیان بر او مىگریند، اما همچنان از وضع امام باقر (ع) بیخبر بودند كه ایشان با صورتى گشاده بر آنان وارد شد، بر خلاف آنچه قبلا از آن حضرت مشاهده كرده بودند.
میهمانان گفتند: وقتى كه ما وارد شدیم و حال مضطرب شما را دیدیم، ما نیز نگران وضع و حال شما شدیم!
امام (ع) فرمود: ما دوست داریم كه عزیزانمان سالم و بى رنج و درد باشند، ولى زمانى كه امر الهى سر رسید و تقدیر خداوندى محقق شد، خواست خداوند را مىپذیریم و در برابر مشیت او تسلیم و راضى هستیم. 14
این بیان، مىنمایاند كه برخوردارى از روحیه رضا و تسلیم به معناى كنار نهادن عواطف و احساسهاى طبیعى نیست، بلكه عواطف در جاى خود باید ابراز شود و در اوج ابراز عواطف انسانى، روحیه رضا و تسلیم در برابر حكم الهى را نیز باید حفظ كرد.
امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم با این كه از نظر امكانات مالى، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق مىكرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر سایر روزها برترى دارد
احترام به حقوق اجتماعى مؤمنان
زراره گوید: امام باقر (ع) براى تشییع جنازه مردى از قریش، حضور یافت و من هم با ایشان بودم. در میان جمعیت تشییع كننده عطاء نیز حضور داشت.
http://img.tebyan.net/big/1386/09/25425122723919511156263297211581984014102.jpg
در این میان، زنى از مصیبت دیدگان فریاد و ناله بر آورد.
عطاء به زن مصیبت زده گفت: یا ساكت مىشوى، یا من بازخواهم گشت! و در این تشییع، شركت نخواهم جست.
اما، آن زن ساكت نشد و به زارى و افغان ادامه داد.و عطاء هم بازگشت و تشییع را ناتمام گذاشت.
من براى امام باقر (ع) قضیه عطاء را باز گفتم (و در انتظار عكس العمل امام بودم) .امام فرمود: به راه ادامه دهیم و جنازه را همچنان تشییع كنیم، زیرا اگر بنا باشد كه به خاطر مشاهده یك عمل اشتباه و سر و صداى بیجاى یك زن، حقى را كنار بگذاریم (و به وظیفه اجتماعى خود نسبت به مؤمنى عمل نكنیم) حق مسلمانى را نادیده گرفتهایم.
زراره گوید: پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و بر آن نماز خواندیم و مراسم تدفین ادامه یافت.در این میان، صاحب عزا پیش آمد، از امام باقر (ع) سپاسگزارى كرد و به ایشان عرض كرد: شما توان راه رفتن زیاد را ندارید، به همین اندازه كه لطف كرده و در تشییع جنازه شركت كردهاید، متشكریم و اكنون بازگردید!
زراره مىگوید: من به امام گفتم: اكنون كه صاحب عزا به شما رخصت بازگشت داده، بهتر است بازگردید، زیرا من سؤالى دارم كه مىخواهم از محضرتان استفاده كنم.
امام فرمود: به كار خود ادامه بده، ما با اجازه صاحب عزا نیامدهایم تا با اجازه او بازگردیم.تشییع جنازه یك مؤمن، فضل و پاداشى دارد كه ما به خاطر آن آمدهایم.به هر مقدار كه انسان به تشییع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد، از خداوند پاداش مىگیرد. 15
رعایت حقوق و نیازهاى روحى همسران
زاهد نمایان و تنگ نظرانى كه عبادت و تقوا را در انزوا و كسالت و جمود مىبینند و با ترك شؤون زندگى و رفتارهاى اجتماعى در صدد راهیابى به مقامات معنوى هستند! واقعیات حیات را نادیده گرفته و به جاى پیروى از تمامیت وحى، تشخیصهاى نادرستشان را، ملاك حق مىشمرند، تشكیل زندگى خانوادگى را مانع وصول به حق پنداشته و رعایت حقوق و نیازهاى طبیعى و واقعى همسران را در خور دنیا گرایان مىدانند! و در جهت ضدیت با فطرت و طبیعت و نظام هستى بر مىخیزند، اما در مكتب اهل بیت (ع) و در زندگى امام باقر (ع) اثرى از این گونه حركتها نیست، بلكه هر حقیقتى در جاى خود مورد توجه قرار گرفته است.از آن جمله نیازهاى روحى همسران است كه معمولا در نگاه انسانهاى سطحى مورد غفلت و بیمهرى قرار مىگیرد، ولى در زندگى امامان (ع) به عنوان یك واقعیت مورد توجه بوده است.
گروهى از مردم به حضور امام باقر (ع) رسیدند، در حالى كه امام خضاب كرده بود. 16
تازه واردان، از علت خضاب كردن آن حضرت، جویا شدند.
امام (ع) فرمود: چون زنان از آراستگى شوهر خویش شادمان مىشوند، من براى همسرانم خضاب كرده و خود را آراستهام. 17
عدم تحمیل ایده هاى خویش بر همسران
حسن زیات بصرى مىگوید: من به همراه یكى از دوستانم به منزل امام باقر (ع) رفته، بر او وارد شدیم.
برخلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقى مفروش، آراسته و زینت شده یافتیم و بر دوش وى پارچهاى به رنگ گلهاى سرخ مشاهده كردیم.محاسن را قدرى كوتاه كرده و بر چشمان سرمه كشیده بود. (باید توجه داشت كه در آن عصر و محیط سرمه كشیدن مردان رایج بوده است) .
ما مسایل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤالهایمان را پرسیدیم و ازجا برخاستیم .هنگام خارج شدن از منزل، امام به من فرمود: همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیایید.
گفتم بسیار خوب، خواهیم آمد.
چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولى این بار به اتاقى وارد شدیم كه در آن، جز یك حصیر، هیچ امكاناتى نبود و امام پیراهنى خشن بر تن داشت.
در این هنگام امام به رفیق من رو كرد و فرمود: اى برادر بصرى! اتاقى كه دیشب مشاهده كردى و در آنجا نزد من آمدى از همسرم بود كه تازه با او ازدواج كردهام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امكاناتى است كه او آورده است.
اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونهاى رفتار مىكنید كه از دیگران سراغ ندارم، و براستى اگر دیگران دست كم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود. امام باقر (ع) فرمود: آیا نمىدانى كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با یكدیگر مصافحه كنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مىریزد و در منظر لطف خدایند تا از یكدیگر جدا شوند
او خودش را براى من آراسته بود و من نیز مىبایست عكس العمل مناسبى داشته باشم و خودم را براى او بیارایم و بىتفاوت نباشم.امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده كردى، به قلبت گمان بد راه نداده باشى.
رفیق من در پاسخ امام گفت: به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولى اكنون خداوند آن بد گمانى را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم.18
http://img.tebyan.net/big/1386/09/17421927187711091106110723682211663212126.jpg
آنچه از این حدیث استفاده مىشود، این است كه امام از همسرش انتظار ندارد كه چون او بر حصیر بنشیند و لباس خشن بر تن كند.
امام با این كه در قلمرو اعمال فردى خود، از تجمل پرهیز دارد، ولى در زندگى خانوادگى و حتى اجتماعى، عواطف و نیازهاى روحى همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد و تجمل حلال را ممنوع نمىشمارد و در مواردى لازمهم مىداند.
حكم بن عتیبه مىگوید: بر امام باقر (ع) وارد شدم در حالى كه اتاقش آراسته و لباسش رنگین بود، من همچنان به اتاق و لباس آن حضرت خیره شده بودم و نگاه مى كردم.امام كه آثار شگفتى را در من مشاهده كرده بود، فرمود: اى حكم نظرت درباره آنچه مىبینى چیست؟
عرض كردم: درباره عمل شما چگونه مىتوانم داورى كنم (شما امام هستید و جز كار بایسته انجام نمىدهید)، ولى در محیط ما، جوانان كم سن و سال چنین مىپوشند، نه بزرگسالان!
امام فرمود: اى حكم، چه كسى زینتهاى الهى و خدادادى را ممنوع ساخته است! (پوشیدن این لباس زیبا و شیك، حرمت شرعى ندارد) ولى خوب است بدانى كه این اتاق، از آن همسر من است و تازه با او ازدواج كردهام و تو مىدانى كه اتاق ویژه خود من چگونه اتاقى است. 19
رعایت جمال و زى شرافتمندانه
ائمه (ع) به تناسب شرایط زمانى و مسؤولیتهاى اجتماعى خود، زندگى مىكردهاند.
در حالات على (ع) دیده شده است كه آن حضرت در دوران حكومت و فرمانروایى خویش، كفشهایش را خود وصله مىزد و از سادهترین و كم بهاترین جامهها استفاده مىكرد، ولى آن حضرت شیوه زندگى خود را براى همگان تجویز نمىنمود و مىفرمود: من چون حاكم جامعه هستم، وظیفه خاصى دارم و باید در حد پایینترین طبقات جامعه زندگى كنم تا آنان با مشاهده وضع من، در خوداحساس آرامش و رضایت كنند.
اما سایر امامان، از آنجا كه مسؤولیت حكومت را بر عهده نداشتهاند و در شرایط اجتماعى ویژهاى زندگى مىكردهاند، كه چه بسا استفاده از لباسهاى كم بها و وصلهدار موجب تضعیف موقعیت اجتماعى آنان و توهین به شیعه مىشد، و بازتاب منفى داشته است، بر اساس وظیفه، آداب صحیح اجتماعى را رعایت كرده، به جمال و زى شرافتمندانه در جامعه اهتمام مىورزیدهاند .
امام باقر (ع) حتى در مورد چگونگى اصلاح محاسن خویش به مرد پیرایشگر رهنمود مىدهد. 20و در انتخاب لباس براى خویش، عزت و شرافت و زى شایسته را در نظر دارد! چنان كه گاه لباس فاخر و تهیه شده از خز مىپوشد. 21 و براى لباس رنگهاى جذاب و پر نشاط انتخاب مىكند.22
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
كتاب: زندگى سیاسى امام باقر (ع)، ص 211
نویسنده: احمد ترابى
1 ـ رأیت الباقر (ع) و هو متكىء على غلامین اسودین.فسلمت علیه فرد على على بهر و قد تصبب عرقا فقلت: اصلحك الله لوجاءك الموت و انت على هذه الحال فى طلب الدنیا، فخلى الغلامین من یده و تساند و قال: لو جاءنى و انا فى طاعة من طاعات الله اكف بها نفسى عنك و عن الناس، و انما كنت اخاف الله لو جاءنى و انا على معصیة من معاصى الله، فقلت: رحمك الله اردت ان اعظك فوعظتنى.ارشاد مفید 2/159، مناقب 4/201، كشف الغمة 2/330، الفصول المهمة 213، بحار 46/ .287
2 ـ المناقب 2/295، ائمتنا 1/ .351
3 ـ حسن بن على الوشا از شخصیتهاى برجسته امامیه و از اصحاب امام رضا (ع) مىباشد كه نجاشى درباره او گفته است «كان من وجوه هذه الطائفة» و «كان عینا من عیون هذه الطائفة» .اعیان الشیعة 5/ .195
4 ـ اعیان الشیعة 5/ .194
5 ـ سیرة الائمة الاثنى عشر 2/ .202
6 ـ كان ابو جعفر الباقر (ع) جالسا فى الحرم و حوله عصابة من اولیائه، إذ اقبل طاووس الیمانى فى جماعة، فقال: من صاحب الحلقة؟ قیل: محمد بن على...قال: ایاه اردت، فوقف علیه و سلم و جلس ثم قال: اتأذن لى فى السؤال؟ فقال الباقر (ع) قد اذناك فسلم قال: ...بحار 46/ .355
7 ـ عن ابى حمزة الثمالى قال: كنت جالسا فى مسجد رسول الله (ص) اذ اقبل رجل فسلم فقال من انت یا عبد الله...بحار 46/ .357
8 ـ كان علیه السلام لا یسمع من داره یا سائل بورك فیك، و یا سائل خذ هذا، و كان علیه السلام یقول: سموهم باحسن اسمائهم.احقاق الحق 12/ .189
9 ـ عن ابى عبد الله (ع) : كان ابى اقل اهل بیته مالا و اعظمهم مؤونة و كان یتصدق كل جمعة بدینار و كان یقول الصدقة یوم الجمعة تضاعف كفضل یوم الجمعة على غیره من الایام .بحار 46/295، الانوار البهیة 122، اعیان الشیعة 1/ .653
10 ـ روى عن ابى عبد الله (ع) قال: دخلت على ابى یوما و هو یتصدق على فقراء اهل المدینة بثمانیة آلاف دینار، و اعتق اهل بیت بلغوا احد عشر مملوكا...بحار 46/ .302
11 ـ قال عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید بن عمیر، مالقینا ابا جعفر محمد بن على (ع) الا و حمل الینا النفقة و الصلة و الكسوة، و یقول: هذه معدة لكم قبل ان تلقونى.بحار 46/287، كشف الغمة 2/ .334
12 ـ ر ك: الانوار البهیة .123
13 ـ عن ابى عبیدة قال: كنت زمیل ابى جعفر (ع) و كنت ابدا بالركوب ثم یركب هو، فاذا استوینا سلم و ساءل مساءلة رجل لا عهد له بصاحبه و صافح، قال: و كان اذا نزل نزل قبلى فاذا استویت انا و هو على الأرض سلم و ساءل مساءلة من لا عهد له بصاحبه، فقلت: یا ابن رسول الله انك لتفعل شیئا ما یفعله من قبلنا، و ان فعل مرة لكثیر، فقال: اما علمت ما فى المصافحة، ان المؤمنین یلتقیان فیصافح احدهما صاحبه فما تزال الذنوب تتحات عنهما كما یتحات الورق عن الشجر و الله ینظر الیهما حتى یفترقان.
14ـ كان قوم اتوا ابا جعفر (ع) فوافقوا صبیا له مریضا، فرأوا منه اهتماما و غما و جعل لا یقر، قال فقالوا: و الله لئن اصابه شىء إنا لنتخوف ان نرى منه ما نكره، قال: فما لبثوا ان سمعوا الصیاح علیه فاذا هو قد خرج علیهم منبسط الوجه فى غیر الحال التى كان علیها فقالوا له: جعلنا الله فداك لقد كنا نخاف مما نرى منك ان لو وقع ان نرى منك ما یغمنا فقال لهم: إنا لنحب ان نعافى فیمن نحب فاذا جاء امر الله سلمنا فیما یحب.عیون الأخبار، ابن قتیبه 3/66، بحار 11/ .86
15ـ حضر ابو جعفر (ع) جنازة رجل من قریش و انا معه و كان فیها عطاء فصرخت صارخة فقال عطاء: لتسكتن او لنجرعن قال: فلم تسكت، فرجع عطاء قال: فقلت لأبى جعفر (ع) ان عطاء قد رجع قال: و لم؟ قلت صرخت هذه الصارخة فقال لها: لتسكتن او لنرجعن فلم تسكت فرجع فقال : امض بنا فلو انا اذا رأینا شیئا من الباطل مع الحق تركنا له لم نقض حق مسلم، قال: فلما صلى على الجنازة قال ولیها لابى جعفر: ارجع مأجورا رحمك الله فانك لا تقوى على المشى فأبى ان یرجع، قال فقلت له: قد اذن فى الرجوع و لى حاجة ارید ان اسالك عنها فقال: امض فلیس باذنه جئنا و لا باذنه نرجع، انما هو فضل و اجر طلبناه فبقدر ما یتبع الجنازة الرجل یؤجر على ذلك.بحار 46/301 ـ
16 ـ خضاب، نوعى آراستن موها یا پوست بدن با تغییر دادن رنگ آن به وسیله حنا یا سایر داروهاى رنگى است.
17 ـ عن ابى الحسن (ع) قال: دخل قوم على ابى جعفر (ع) فرأوه مختضبا فسألوه فقال: انى رجل احب النساء فأنا اتصبغ لهن.بحار 46/ .298
18 ـ دخلت على ابى جعفر (ع) انا و صاحب لى فاذا هو فى بیت منجد، و علیه ملحفة وردیة، و قد حف لحیته و اكتحل، فسألنا عن مسائل، فلما قمنا، قال لى: یا حسن! قلت: لبیك قال : إذا كان غدا فأتنى أنت و صاحبك، فقلت: نعم جعلت فداك، فلما كان من الغد دخلت علیه و اذا هو فى بیت لیس فیه الا حصیر و اذا علیه قمیص غلیظ، ثم اقبل على صاحبى، فقال: یا اخا البصرة! انك دخلت على امس و انا فى بیت المرأة و كان امس یومها، و البیت بیتها، و المتاع متاعها، فتزینت لى، على ان اتزین لها كما تزینت لى، فلا یدخل قلبك شىء، فقال له صاحبى: جعلت فداك قد كان و الله دخل فى قلبى، فأما الآن فقد و الله اذهب الله ما كان، و علمت ان الحق فیما قلت.بحار 46/ .293
19 ـ دخلت على ابى جعفر (ع) و هو فى بیت منجد و علیه قمیص رطب و ملحفة مصبوغة قد أثر الصبغ على عاتقه، فجعلت انظر الى البیت و انظر فى هیئته فقال لى: یا حكم و ما تقول فى هذا؟ فقلت: ما عسیت ان اقول و أنا أراه علیك، فأما عندنا فانما یفعله الشاب المرهق، فقال: یا حكم من حرم زینة الله التى اخرج لعباده؟ فأما هذا البیت الذى ترى فهو بیت المرأة، و انا قریب العهد بالعرس، و بیتى البیت الذى تعرف.الكافى 6/446، بحار 46/ .292
20ـ عن محمد بن مسلم، قال: رأیت ابا جعفر (ع) و الحجام یأخذ من لحیته فقال: دورها.بحار 46/ .299
21 ـ قال: رأیت على ابى جعفر محمد بن على (ع) جبة خز و مطرف خز.طبقات ابن سعد 5/321، سیر اعلام النبلاء 4/ .407
http://www.tebyan.net/Nazar/image/teb_vote04.gif (javascript:Clickheretoprint())
http://img.tebyan.net/big/1386/09/12717490721602161592246011111213140147238185.jpg
زندگى امام، آینه تمام نماى زندگى شرافتمندانه انسانهاى موحد و متعالى است. یكى از بارزترین ویژگیهاى امام جامعیت اوست.
توجه به علم، او را از اخلاق و فضایل روحى غافل نمىسازد و روى آورى به معنویات و عبادت و بندگى، وى را از پرداختن به زندگى مادى و روابط اجتماعى و اصلاح جامعه باز نمىدارد .
در حالى كه انسانهاى معمولى، در بیشتر زمینهها گرفتار افراط و تفریط مىشوند، اگر به زهد و عبادت بپردازند، به عزلت و گوشهنشینى كشیده مىشوند و اگر به كار و تلاش رو آورند، از انجام بایسته وظایف عبادى و معنوى، دور مىمانند!
كار و تلاش در اوج زهد و تقوا
انسانهاى كم ظرفیت و كوتهاندیش، گمان مىكنند كه لازمه زهد و تقوا، این است كه خرقهاى پشمینه بر دوش افكنده و زاویه خلوتى را انتخاب كنند و روى از خلق بگردانند تا به خدا نزدیك شوند!
اینان گمان مىكنند كه تلاش براى تأمین معاش و كسب روزى، مخالف زهد و توكل است، و وظیفه انسان فقط ذكر گفتن و پرداختن به نماز و روزه مىباشد و روزى از هر جا كه باشد مىرسد ! ولى برنامه امامان (ع)، و از جمله امام باقر (ع) غیر از این بوده است.آنان، در اوج زهد و تقوا و در نهایت عبادت و بندگى خدا، اهل كار و تلاش بودهاند، و از این كه دیگران روزى آنها را تأمین كنند و خرج زندگى ایشان را بپردازند، بشدت بیزار بودهاند.
محمد بن منكدر یكى از زهاد معروف عصر امام باقر (ع) است كه همانند طاووس یمانى و ابراهیم بن ادهم و عدهاى دیگر، داراى گرایشهاى صوفیانه بوده است.او خود نقل مىكند:
در یكى از روزهاى گرم تابستان، از مدینه به سمت یكى از نواحى آن، خارج شدم، ناگاه در آن هواى گرم، محمد بن على (ع) را ملاقات كردم كه با بدنى فربه و با كمك دو نفر از خدمتكارانش مشغول كار و رسیدگى به امور زندگى است.با خود گفتم: بزرگى از بزرگان قریش، در چنین ساعت گرم و طاقت فرسا و با چنین وضعیت جسمى، به فكر دنیا است! به خدا سوگند، باید پیش رفته و او را موعظه كنم.
به آن حضرت نزدیك شدم و سلام كردم.
او نفس زنان و عرق ریزان، سلامم را پاسخ گفت.
فرصت را غنیمت شمرده، به او گفتم:
خداوند، كارهایت را سامان دهد! چرا بزرگى چون شما در چنین شرایطى به فكر دنیا و طلب مال باشد! براستى اگر مرگ در چنین حالتى به سراغ شما بیاید، چه خواهید كرد!
امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین كارهاست كه خود را از تو و دیگر مردم بىنیاز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم).
من زمانى از خدا بیمناك هستم كه هنگام معصیت و نافرمانى خدا، مرگم فرا رسد!
محمد بن منكدر مىگوید:
پس از شنیدن این سخنان، به آن حضرت عرض كردم: خداى رحمتت كند، منمىخواستم شما را موعظه كنم، اما شما مرا راهنمایى كردید. 1
امام باقر (ع)، دست از دست خدمتكاران برگرفت و ایستاد و فرمود:
به خدا سوگند، اگر در چنین حالتى مرگ به سراغم آید، بحق در حالت اطاعت از خداوند، به سراغم آمده است.این تلاش من خود اطاعت از خداست، زیرا با همین كارهاست كه خود را از تو و دیگر مردم بىنیاز مىسازم (تا دست حاجت و تمنا به كسى دراز نكنم)
حضور سازنده و مؤثر در جامعه
امام باقر (ع) با این كه توجه به استغناى نفس و لزوم تلاش براى كسب معاش داشت و عملا در این راستا گام مىنهاد، اما هرگز زندگى خود را وقف تأمین معاش نكرده بود، بلكه همت اصلى آن حضرت، حضور سازنده و مؤثر در جامعه بود.
این درست است كه نباید براى تأمین زندگى، سربار دیگران بود، ولى این نكته را نیز باید در نظر داشت كه هدف اصلى و عالى زندگى، دستیابى به رفاه، و ثروت نیست و نباید در طریق تلاشهاى دنیوى، از ارزشهاى اصیل زندگى غافل بود.
امام باقر (ع) در روزگار خود، بزرگترین تأثیر علمى و عملى را براى جامعه خویش داشت.
حضور در مجامع علمى و تأسیس جلسات فرهنگى، یكى از بهترین و ارزندهترین نوع حضور در جامعه و خدمت به اجتماع مسلمانان بوده و هست، زیرا هر گونه تكامل اجتماعى در ابعاد اخلاقى و معنوى و اقتصادى و...منوط به تكامل فكرى و فرهنگى است.
http://img.tebyan.net/big/1386/09/1769722814312514767846202761301311646538.jpg
براى تبیین نقش حیاتى امام باقر (ع) در جامعه اسلامى، یاد همین نكته كافى است كه:
جمع عالمان بر این عقیده اتفاق دارند كه فقیهترین مردم در آغاز سلسله فقیهان شش نفرند و آن شش نفر از اصحاب و شاگردان امام باقر (ع) و امام صادق (ع) بشمار مىآیند. 2 و سخن حسن بن على الوشاء 3 كه از معاصران امام رضا (ع) مىباشد، خود گواهى روشن بر مدعاى ماست كه مىگوید: نهصد شیخ و بزرگ راوى حدیث را در مسجد كوفه مشغول تدریس یافتم كه همگى از امام صادق (ع) و امام باقر (ع) نقل حدیث مىكردند.4
محققان بر این عقیدهاند كه امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در حقیقت بنیانگذار دانشگاه اهل البیت هستند كه حدود شش هزار رساله علمى از فارغ التحصیلان آن به ثبت رسیده است .
اصول اربعمائه همان رسالههاى چهار صد گانهاى است كه در میان محدثان شیعه، به عنوان كتب اصول شناخته مىشود و از جمله آن شش هزار رساله به شمار مىآید، و چه بسا بیشتر محتویات كتب چهارگانه شیعه (كافى، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار) از همین رسالههاى اربعمائه گرفته شده باشد .5
مرجعیت و پاسخگویى به پرسشهاى مردم
ابو بصیر مىگوید: امام باقر (ع) در مسجد الحرام نشسته بود و گروه زیادى از دوستدارانش برگرد او حلقه زده بودند.در این هنگام طاووس یمانى به همراه گروهى به من نزدیك شد و پرسید: آن مردم در اطراف چه كسى حلقه زدهاند؟
گفتم: محمد بن على بن الحسین (باقر العلوم علیه السلام) است كه نشسته و مردم دور او گرد آمدهاند.
طاووس یمانى گفت: من نیز به او كار داشتم.آنگاه پیش رفت، سلام كرد و نشست و گفت: آیا اجازه مىدهید مطالبى را از شما بپرسم؟
امام باقر (ع) فرمود: آرى بپرس! 6 طاووس یمانى سؤالهایش را مطرح كرد و امام (ع) به او پاسخ بایسته را ارائه داد. ابو حمزه ثمالى نیز مىگوید: در مسجد رسول خدا نشسته بودم كه مردى پیش آمد، سلام كرد و گفت: تو كیستى؟
به او گفتم: مردى از اهل كوفهام.چه مىخواهى و در جستجوى چه هستى؟
مرد گفت: آیا ابو جعفر، محمد بن على (ع) را مىشناسى؟
گفتم: بلى، به آن گرامى چه كار و حاجتى دارى؟
گفت: چهل مسأله آماده كردهام تا از وى سؤال كنم و آن چه حق بود بپذیرم.
ابو حمزه مىگوید: از آن مرد پرسیدم، آیا تو فرق بین حق و باطل را مىدانى؟
مرد گفت: آرى...
در این هنگام امام باقر (ع) وارد شد در حالى كه گروهى از اهل خراسان و مردم دیگر در اطراف وى بودند و مسایل حج را از آن حضرت مىپرسیدند.
آن مرد نیز نزدیك امام نشست و مطالب خود را با آن حضرت در میان گذاشت و جواب لازم را دریافت داشت. 7
این نمونهها و موارد دیگر، بروشنى مىنمایاند كه امام باقر (ع) چگونه مورد رجوع مردم بوده و به نیازهاى مختلف آنان رسیدگى مىكرده است.
رسیدگى به محرومان
درباره امام باقر (ع) گفتهاند: هرگز شنیده نشد كه نیازمندى نیازش را به آن حضرت اظهار داشته و با پاسخ منفى، مواجه شده باشد.
امام باقر (ع) همواره توصیه مىكرد كه وقتى نیازمندان به شما رو مىآورند و یا شما مىخواهید آنان را صدا بزنید، بهترین نامها و عناوین را درباره آنان به كارگیرید و با عناوین و اوصاف زشت و بى ارزش و با بى احترامى با ایشان برخورد نكنید.8
امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم با این كه از نظر امكانات مالى، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق مىكرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر سایر روزها برترى دارد.9
و نیز این سخن را هم امام صادق (ع) فرموده است:
در یكى از روزها به حضور پدرم رسیدم در حالى كه میان نیازمندان مدینه، هشت هزار دینار، تقسیم كرده و یازده برده را آزاد ساخته بود. 10
گروهى از مردم به حضور امام باقر (ع) رسیدند، در حالى كه امام خضاب كرده بود.
تازه واردان، از علت خضاب كردن آن حضرت، جویا شدند. امام (ع) فرمود: چون زنان از آراستگى شوهر خویش شادمان مىشوند، من براى همسرانم خضاب كرده و خود را آراستهام
سخاوت و مروت نسبت به دوستان
http://img.tebyan.net/big/1386/09/148702225230139191137109243198102971716976.jpg
عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید مىگویند: ما هرگز به ملاقات امام باقر (ع) نرفتیم، مگر این كه به وسیله هدایا و پوشاك و امكانات مالى، از ما استقبال و پذیرایى كرده، مىفرمود : اینها را از قبل براى شما تدارك دیده بودم. 11
ظاهرا منظور امام از بیان جمله اخیر این بوده است كه دوستان و میهمانانش احساس شرم و نگرانى نكنند و گمان نبرند كه با دریافت آن هدایا و امكانات، بر زندگى شخصى امام باقر (ع) كم و كاستى را تحمیل كردهاند.سلمى یكى از خدمتكاران خانه امام باقر (ع) است.او مىگوید:
برخى از دوستان و آشنایان امام باقر (ع) به میهمانى آن حضرت مىآمدند و از نزد وى بیرون نمىشدند، مگر این كه بهترین غذاها را تناول كرده و چه بسا گاهى لباس و پول از آن گرامى دریافت مىكردند.
شكیبایى و بردبارى در روابط اجتماعى
شرط اصلى حضور سازنده و مفید در جامعه، برخوردارى فرد از صبر و شكیبایى است.این ویژگى به عالیترین شكل آن در زندگى امام باقر (ع) مشهود است.
شخصى به او خطاب مىكند: اى سگ، و اى سگ زاده!
اما او در پاسخ مىگوید، این سخن تو درست نیست، زیرا سگ بر چهار دست و پا راه مىرود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمىاندیشد، ولى من چنین نیستم و... 12
صمیمیت و محبت با دوستان
یكى از دوستان امام باقر (ع) به نام ابى عبیده مىگوید: در سفر، رفیق و همراه، امام باقر (ع) بودم.در طول سفر همیشه نخست من سوار بر مركب مىشدم و سپس آن حضرت بر مركب خویش سوار مىشد. (و این نهایت احترام و رعایت حرمت بود.
زمانى كه بر مركب مىنشستیم و در كنار یكدیگر قرار مىگرفتیم، آن چنان با من گرم مىگرفت و از حالم جویا مىشد كه گویى لحظاتى قبل در كنار هم نبودهایم ودوستى را پس از روزگار دورى جسته است.
به آن حضرت عرض كردم:
اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونهاى رفتار مىكنید كه از دیگران سراغ ندارم، و براستى اگر دیگران دست كم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: آیا نمىدانى كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با یكدیگر مصافحه كنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مىریزد و در منظر لطف خدایند تا از یكدیگر جدا شوند. 13
محبت و عاطفه نسبت به خانواده
محبت و عاطفه نسبت به فرزندان و اعضاى خانواده در اوج رعایت ارزشهاى دینى و الهى، چیزى است كه تنها در مكتب اهل بیت به صحیحترین شكل آن دیده مىشود.كسانى كه از مكتب اهل بیت (ع) دور ماندهاند، چه آنان كه اصولا پایبند به دین نیستند و چه آنان كه دین را از طریق غیر اهل بیت دریافت كردهاند، در ایجاد تعادل میان عواطف و ارزشها گرفتار افراط و تفریط شدهاند.
گروهى آنچنان دلبسته به فرزند و زندگى هستند كه همه قوانین و ارزشهاى دینى و اجتماعى را فداى آن مىكنند، و دستهاى آنچنان گرفتار جمود و جهالت شدهاند كه گمان كردهاند، توحید و محبت به خدا مستلزم بىعاطفگى و بى مهرى نسبت به غیر خداست.این گروه دوستى و محبت زن و فرزند را عار مىدانند و در مرگعزیزانشان، حتى از قطرهاى اشك دریغ دارند، ولى در مكتب امام باقر (ع) خبرى از این افراط و تفریطها نیست.
گروهى نزد امام باقر (ع) شرفیاب شدند و به خانه آن حضرت وارد گشتند.اتفاقا یكى از فرزندان خردسال امام باقر (ع) مریض بود و آنان آثار غم و اندوه فراوانى را در آن حضرت مشاهده كردند.امام باقر از مریضى فرزند به گونهاى نگران و ناراحت بود كه آرامش نداشت. آن گروه با مشاهده این وضع با خود گفتند كه اگر این كودك طورى بشود (بمیرد) ممكن است امام باقر (ع) چنان ناراحت و غمگین شود و از خود عكس العملهایى نشان دهد كه ما از ایشان انتظار نداشته باشیم. در همین اندیشه بودند كه ناگهان صداى شیون شنیده شد و دانستند كه كودك جان سپرده و اطرافیان بر او مىگریند، اما همچنان از وضع امام باقر (ع) بیخبر بودند كه ایشان با صورتى گشاده بر آنان وارد شد، بر خلاف آنچه قبلا از آن حضرت مشاهده كرده بودند.
میهمانان گفتند: وقتى كه ما وارد شدیم و حال مضطرب شما را دیدیم، ما نیز نگران وضع و حال شما شدیم!
امام (ع) فرمود: ما دوست داریم كه عزیزانمان سالم و بى رنج و درد باشند، ولى زمانى كه امر الهى سر رسید و تقدیر خداوندى محقق شد، خواست خداوند را مىپذیریم و در برابر مشیت او تسلیم و راضى هستیم. 14
این بیان، مىنمایاند كه برخوردارى از روحیه رضا و تسلیم به معناى كنار نهادن عواطف و احساسهاى طبیعى نیست، بلكه عواطف در جاى خود باید ابراز شود و در اوج ابراز عواطف انسانى، روحیه رضا و تسلیم در برابر حكم الهى را نیز باید حفظ كرد.
امام صادق (ع) مىفرماید: پدرم با این كه از نظر امكانات مالى، نسبت به سایر خویشاوندان، در سطح پایینترى قرار داشت و مخارج زندگى وى، سنگینتر از بقیه بود، هر جمعه به نیازمندان انفاق مىكرد و مىفرمود: انفاق در روز جمعه، داراى ارجى فزونتر است، چنان كه روز جمعه، خود بر سایر روزها برترى دارد
احترام به حقوق اجتماعى مؤمنان
زراره گوید: امام باقر (ع) براى تشییع جنازه مردى از قریش، حضور یافت و من هم با ایشان بودم. در میان جمعیت تشییع كننده عطاء نیز حضور داشت.
http://img.tebyan.net/big/1386/09/25425122723919511156263297211581984014102.jpg
در این میان، زنى از مصیبت دیدگان فریاد و ناله بر آورد.
عطاء به زن مصیبت زده گفت: یا ساكت مىشوى، یا من بازخواهم گشت! و در این تشییع، شركت نخواهم جست.
اما، آن زن ساكت نشد و به زارى و افغان ادامه داد.و عطاء هم بازگشت و تشییع را ناتمام گذاشت.
من براى امام باقر (ع) قضیه عطاء را باز گفتم (و در انتظار عكس العمل امام بودم) .امام فرمود: به راه ادامه دهیم و جنازه را همچنان تشییع كنیم، زیرا اگر بنا باشد كه به خاطر مشاهده یك عمل اشتباه و سر و صداى بیجاى یك زن، حقى را كنار بگذاریم (و به وظیفه اجتماعى خود نسبت به مؤمنى عمل نكنیم) حق مسلمانى را نادیده گرفتهایم.
زراره گوید: پس از تشییع، جنازه را بر زمین نهادند و بر آن نماز خواندیم و مراسم تدفین ادامه یافت.در این میان، صاحب عزا پیش آمد، از امام باقر (ع) سپاسگزارى كرد و به ایشان عرض كرد: شما توان راه رفتن زیاد را ندارید، به همین اندازه كه لطف كرده و در تشییع جنازه شركت كردهاید، متشكریم و اكنون بازگردید!
زراره مىگوید: من به امام گفتم: اكنون كه صاحب عزا به شما رخصت بازگشت داده، بهتر است بازگردید، زیرا من سؤالى دارم كه مىخواهم از محضرتان استفاده كنم.
امام فرمود: به كار خود ادامه بده، ما با اجازه صاحب عزا نیامدهایم تا با اجازه او بازگردیم.تشییع جنازه یك مؤمن، فضل و پاداشى دارد كه ما به خاطر آن آمدهایم.به هر مقدار كه انسان به تشییع ادامه دهد و به مؤمن حرمت نهد، از خداوند پاداش مىگیرد. 15
رعایت حقوق و نیازهاى روحى همسران
زاهد نمایان و تنگ نظرانى كه عبادت و تقوا را در انزوا و كسالت و جمود مىبینند و با ترك شؤون زندگى و رفتارهاى اجتماعى در صدد راهیابى به مقامات معنوى هستند! واقعیات حیات را نادیده گرفته و به جاى پیروى از تمامیت وحى، تشخیصهاى نادرستشان را، ملاك حق مىشمرند، تشكیل زندگى خانوادگى را مانع وصول به حق پنداشته و رعایت حقوق و نیازهاى طبیعى و واقعى همسران را در خور دنیا گرایان مىدانند! و در جهت ضدیت با فطرت و طبیعت و نظام هستى بر مىخیزند، اما در مكتب اهل بیت (ع) و در زندگى امام باقر (ع) اثرى از این گونه حركتها نیست، بلكه هر حقیقتى در جاى خود مورد توجه قرار گرفته است.از آن جمله نیازهاى روحى همسران است كه معمولا در نگاه انسانهاى سطحى مورد غفلت و بیمهرى قرار مىگیرد، ولى در زندگى امامان (ع) به عنوان یك واقعیت مورد توجه بوده است.
گروهى از مردم به حضور امام باقر (ع) رسیدند، در حالى كه امام خضاب كرده بود. 16
تازه واردان، از علت خضاب كردن آن حضرت، جویا شدند.
امام (ع) فرمود: چون زنان از آراستگى شوهر خویش شادمان مىشوند، من براى همسرانم خضاب كرده و خود را آراستهام. 17
عدم تحمیل ایده هاى خویش بر همسران
حسن زیات بصرى مىگوید: من به همراه یكى از دوستانم به منزل امام باقر (ع) رفته، بر او وارد شدیم.
برخلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقى مفروش، آراسته و زینت شده یافتیم و بر دوش وى پارچهاى به رنگ گلهاى سرخ مشاهده كردیم.محاسن را قدرى كوتاه كرده و بر چشمان سرمه كشیده بود. (باید توجه داشت كه در آن عصر و محیط سرمه كشیدن مردان رایج بوده است) .
ما مسایل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤالهایمان را پرسیدیم و ازجا برخاستیم .هنگام خارج شدن از منزل، امام به من فرمود: همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیایید.
گفتم بسیار خوب، خواهیم آمد.
چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولى این بار به اتاقى وارد شدیم كه در آن، جز یك حصیر، هیچ امكاناتى نبود و امام پیراهنى خشن بر تن داشت.
در این هنگام امام به رفیق من رو كرد و فرمود: اى برادر بصرى! اتاقى كه دیشب مشاهده كردى و در آنجا نزد من آمدى از همسرم بود كه تازه با او ازدواج كردهام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امكاناتى است كه او آورده است.
اى فرزند رسول خدا! شما در معاشرت و لطف و محبت به همراهان و رفیقان به گونهاى رفتار مىكنید كه از دیگران سراغ ندارم، و براستى اگر دیگران دست كم در اولین برخورد و مواجهه، چنین برخورد خوشى با دوستانشان داشته باشند، ارزنده و قابل تقدیر خواهد بود. امام باقر (ع) فرمود: آیا نمىدانى كه مصافحه (نهادن دست محبت در دست دوستان و مؤمنان) چه ارزشى دارد؟ مؤمنان هر گاه با یكدیگر مصافحه كنند و دست دوستى بفشارند، گناهانشان همانند برگهاى درخت فرو مىریزد و در منظر لطف خدایند تا از یكدیگر جدا شوند
او خودش را براى من آراسته بود و من نیز مىبایست عكس العمل مناسبى داشته باشم و خودم را براى او بیارایم و بىتفاوت نباشم.امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده كردى، به قلبت گمان بد راه نداده باشى.
رفیق من در پاسخ امام گفت: به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولى اكنون خداوند آن بد گمانى را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم.18
http://img.tebyan.net/big/1386/09/17421927187711091106110723682211663212126.jpg
آنچه از این حدیث استفاده مىشود، این است كه امام از همسرش انتظار ندارد كه چون او بر حصیر بنشیند و لباس خشن بر تن كند.
امام با این كه در قلمرو اعمال فردى خود، از تجمل پرهیز دارد، ولى در زندگى خانوادگى و حتى اجتماعى، عواطف و نیازهاى روحى همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد و تجمل حلال را ممنوع نمىشمارد و در مواردى لازمهم مىداند.
حكم بن عتیبه مىگوید: بر امام باقر (ع) وارد شدم در حالى كه اتاقش آراسته و لباسش رنگین بود، من همچنان به اتاق و لباس آن حضرت خیره شده بودم و نگاه مى كردم.امام كه آثار شگفتى را در من مشاهده كرده بود، فرمود: اى حكم نظرت درباره آنچه مىبینى چیست؟
عرض كردم: درباره عمل شما چگونه مىتوانم داورى كنم (شما امام هستید و جز كار بایسته انجام نمىدهید)، ولى در محیط ما، جوانان كم سن و سال چنین مىپوشند، نه بزرگسالان!
امام فرمود: اى حكم، چه كسى زینتهاى الهى و خدادادى را ممنوع ساخته است! (پوشیدن این لباس زیبا و شیك، حرمت شرعى ندارد) ولى خوب است بدانى كه این اتاق، از آن همسر من است و تازه با او ازدواج كردهام و تو مىدانى كه اتاق ویژه خود من چگونه اتاقى است. 19
رعایت جمال و زى شرافتمندانه
ائمه (ع) به تناسب شرایط زمانى و مسؤولیتهاى اجتماعى خود، زندگى مىكردهاند.
در حالات على (ع) دیده شده است كه آن حضرت در دوران حكومت و فرمانروایى خویش، كفشهایش را خود وصله مىزد و از سادهترین و كم بهاترین جامهها استفاده مىكرد، ولى آن حضرت شیوه زندگى خود را براى همگان تجویز نمىنمود و مىفرمود: من چون حاكم جامعه هستم، وظیفه خاصى دارم و باید در حد پایینترین طبقات جامعه زندگى كنم تا آنان با مشاهده وضع من، در خوداحساس آرامش و رضایت كنند.
اما سایر امامان، از آنجا كه مسؤولیت حكومت را بر عهده نداشتهاند و در شرایط اجتماعى ویژهاى زندگى مىكردهاند، كه چه بسا استفاده از لباسهاى كم بها و وصلهدار موجب تضعیف موقعیت اجتماعى آنان و توهین به شیعه مىشد، و بازتاب منفى داشته است، بر اساس وظیفه، آداب صحیح اجتماعى را رعایت كرده، به جمال و زى شرافتمندانه در جامعه اهتمام مىورزیدهاند .
امام باقر (ع) حتى در مورد چگونگى اصلاح محاسن خویش به مرد پیرایشگر رهنمود مىدهد. 20و در انتخاب لباس براى خویش، عزت و شرافت و زى شایسته را در نظر دارد! چنان كه گاه لباس فاخر و تهیه شده از خز مىپوشد. 21 و براى لباس رنگهاى جذاب و پر نشاط انتخاب مىكند.22
تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیان
كتاب: زندگى سیاسى امام باقر (ع)، ص 211
نویسنده: احمد ترابى
1 ـ رأیت الباقر (ع) و هو متكىء على غلامین اسودین.فسلمت علیه فرد على على بهر و قد تصبب عرقا فقلت: اصلحك الله لوجاءك الموت و انت على هذه الحال فى طلب الدنیا، فخلى الغلامین من یده و تساند و قال: لو جاءنى و انا فى طاعة من طاعات الله اكف بها نفسى عنك و عن الناس، و انما كنت اخاف الله لو جاءنى و انا على معصیة من معاصى الله، فقلت: رحمك الله اردت ان اعظك فوعظتنى.ارشاد مفید 2/159، مناقب 4/201، كشف الغمة 2/330، الفصول المهمة 213، بحار 46/ .287
2 ـ المناقب 2/295، ائمتنا 1/ .351
3 ـ حسن بن على الوشا از شخصیتهاى برجسته امامیه و از اصحاب امام رضا (ع) مىباشد كه نجاشى درباره او گفته است «كان من وجوه هذه الطائفة» و «كان عینا من عیون هذه الطائفة» .اعیان الشیعة 5/ .195
4 ـ اعیان الشیعة 5/ .194
5 ـ سیرة الائمة الاثنى عشر 2/ .202
6 ـ كان ابو جعفر الباقر (ع) جالسا فى الحرم و حوله عصابة من اولیائه، إذ اقبل طاووس الیمانى فى جماعة، فقال: من صاحب الحلقة؟ قیل: محمد بن على...قال: ایاه اردت، فوقف علیه و سلم و جلس ثم قال: اتأذن لى فى السؤال؟ فقال الباقر (ع) قد اذناك فسلم قال: ...بحار 46/ .355
7 ـ عن ابى حمزة الثمالى قال: كنت جالسا فى مسجد رسول الله (ص) اذ اقبل رجل فسلم فقال من انت یا عبد الله...بحار 46/ .357
8 ـ كان علیه السلام لا یسمع من داره یا سائل بورك فیك، و یا سائل خذ هذا، و كان علیه السلام یقول: سموهم باحسن اسمائهم.احقاق الحق 12/ .189
9 ـ عن ابى عبد الله (ع) : كان ابى اقل اهل بیته مالا و اعظمهم مؤونة و كان یتصدق كل جمعة بدینار و كان یقول الصدقة یوم الجمعة تضاعف كفضل یوم الجمعة على غیره من الایام .بحار 46/295، الانوار البهیة 122، اعیان الشیعة 1/ .653
10 ـ روى عن ابى عبد الله (ع) قال: دخلت على ابى یوما و هو یتصدق على فقراء اهل المدینة بثمانیة آلاف دینار، و اعتق اهل بیت بلغوا احد عشر مملوكا...بحار 46/ .302
11 ـ قال عمرو بن دینار و عبد الله بن عبید بن عمیر، مالقینا ابا جعفر محمد بن على (ع) الا و حمل الینا النفقة و الصلة و الكسوة، و یقول: هذه معدة لكم قبل ان تلقونى.بحار 46/287، كشف الغمة 2/ .334
12 ـ ر ك: الانوار البهیة .123
13 ـ عن ابى عبیدة قال: كنت زمیل ابى جعفر (ع) و كنت ابدا بالركوب ثم یركب هو، فاذا استوینا سلم و ساءل مساءلة رجل لا عهد له بصاحبه و صافح، قال: و كان اذا نزل نزل قبلى فاذا استویت انا و هو على الأرض سلم و ساءل مساءلة من لا عهد له بصاحبه، فقلت: یا ابن رسول الله انك لتفعل شیئا ما یفعله من قبلنا، و ان فعل مرة لكثیر، فقال: اما علمت ما فى المصافحة، ان المؤمنین یلتقیان فیصافح احدهما صاحبه فما تزال الذنوب تتحات عنهما كما یتحات الورق عن الشجر و الله ینظر الیهما حتى یفترقان.
14ـ كان قوم اتوا ابا جعفر (ع) فوافقوا صبیا له مریضا، فرأوا منه اهتماما و غما و جعل لا یقر، قال فقالوا: و الله لئن اصابه شىء إنا لنتخوف ان نرى منه ما نكره، قال: فما لبثوا ان سمعوا الصیاح علیه فاذا هو قد خرج علیهم منبسط الوجه فى غیر الحال التى كان علیها فقالوا له: جعلنا الله فداك لقد كنا نخاف مما نرى منك ان لو وقع ان نرى منك ما یغمنا فقال لهم: إنا لنحب ان نعافى فیمن نحب فاذا جاء امر الله سلمنا فیما یحب.عیون الأخبار، ابن قتیبه 3/66، بحار 11/ .86
15ـ حضر ابو جعفر (ع) جنازة رجل من قریش و انا معه و كان فیها عطاء فصرخت صارخة فقال عطاء: لتسكتن او لنجرعن قال: فلم تسكت، فرجع عطاء قال: فقلت لأبى جعفر (ع) ان عطاء قد رجع قال: و لم؟ قلت صرخت هذه الصارخة فقال لها: لتسكتن او لنرجعن فلم تسكت فرجع فقال : امض بنا فلو انا اذا رأینا شیئا من الباطل مع الحق تركنا له لم نقض حق مسلم، قال: فلما صلى على الجنازة قال ولیها لابى جعفر: ارجع مأجورا رحمك الله فانك لا تقوى على المشى فأبى ان یرجع، قال فقلت له: قد اذن فى الرجوع و لى حاجة ارید ان اسالك عنها فقال: امض فلیس باذنه جئنا و لا باذنه نرجع، انما هو فضل و اجر طلبناه فبقدر ما یتبع الجنازة الرجل یؤجر على ذلك.بحار 46/301 ـ
16 ـ خضاب، نوعى آراستن موها یا پوست بدن با تغییر دادن رنگ آن به وسیله حنا یا سایر داروهاى رنگى است.
17 ـ عن ابى الحسن (ع) قال: دخل قوم على ابى جعفر (ع) فرأوه مختضبا فسألوه فقال: انى رجل احب النساء فأنا اتصبغ لهن.بحار 46/ .298
18 ـ دخلت على ابى جعفر (ع) انا و صاحب لى فاذا هو فى بیت منجد، و علیه ملحفة وردیة، و قد حف لحیته و اكتحل، فسألنا عن مسائل، فلما قمنا، قال لى: یا حسن! قلت: لبیك قال : إذا كان غدا فأتنى أنت و صاحبك، فقلت: نعم جعلت فداك، فلما كان من الغد دخلت علیه و اذا هو فى بیت لیس فیه الا حصیر و اذا علیه قمیص غلیظ، ثم اقبل على صاحبى، فقال: یا اخا البصرة! انك دخلت على امس و انا فى بیت المرأة و كان امس یومها، و البیت بیتها، و المتاع متاعها، فتزینت لى، على ان اتزین لها كما تزینت لى، فلا یدخل قلبك شىء، فقال له صاحبى: جعلت فداك قد كان و الله دخل فى قلبى، فأما الآن فقد و الله اذهب الله ما كان، و علمت ان الحق فیما قلت.بحار 46/ .293
19 ـ دخلت على ابى جعفر (ع) و هو فى بیت منجد و علیه قمیص رطب و ملحفة مصبوغة قد أثر الصبغ على عاتقه، فجعلت انظر الى البیت و انظر فى هیئته فقال لى: یا حكم و ما تقول فى هذا؟ فقلت: ما عسیت ان اقول و أنا أراه علیك، فأما عندنا فانما یفعله الشاب المرهق، فقال: یا حكم من حرم زینة الله التى اخرج لعباده؟ فأما هذا البیت الذى ترى فهو بیت المرأة، و انا قریب العهد بالعرس، و بیتى البیت الذى تعرف.الكافى 6/446، بحار 46/ .292
20ـ عن محمد بن مسلم، قال: رأیت ابا جعفر (ع) و الحجام یأخذ من لحیته فقال: دورها.بحار 46/ .299
21 ـ قال: رأیت على ابى جعفر محمد بن على (ع) جبة خز و مطرف خز.طبقات ابن سعد 5/321، سیر اعلام النبلاء 4/ .407
http://www.tebyan.net/Nazar/image/teb_vote04.gif (javascript:Clickheretoprint())