m_salehy
13th November 2010, 08:17 AM
سرنوشت انسان ، جبر یا اختیار 1
مقدمه :
در این مقال اندک ، قصد پرداختن به مباحث کلامی جبر و اختیار ( و قضا و قدر ) و استدلال های فلسفی نداشته ، که آنها ، مخاطب خاص دارند و نیازشان نامعلوم .
اما آنچه قصد نوشتنش است ، هدف آفرینش از نگاه مخاطب عام ، به زبانی ساده و نگاهی نو و هم چنین جایگاه انسان در کتاب آفرینش می باشد .
1- هدف از خلقت :
قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .
روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .
آنجا که می فرماید :
" تسبح له السماوات السبع و الارض و من فيهن و ان من شيء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم " 2
" آسمانهاى هفتگانه و زمين و کسانى که در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند؛ و هر موجودى ، تسبيح و حمد او مىگويد ؛
ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد . "
اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 3
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم "
بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش بنشیند .
و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .
آنجا که می فرمایند :
" و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " 4
" من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند ! "
بدین رو ، ایشان ، خلقت را عبث و بیهوده نیافرید و خود را غایت آن قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون " 5
" آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما برنمی گردید ؟ "
و برای این هدف ، در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .
آنجا که می فرمایند :
" علم ادم الاسما کلها " 6
" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "
و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .
آنجا که می فرماید :
" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 7
" گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پيروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند ."
و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" اني جاعل في الارض خليفة " 8
" من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد .
بنابر این ، این انسان خلیفه و جانشین حضرت حق شد روی زمین .
اما با این تفاوت که ؛ خداوند کامل مطلق است ، و انسان ، ناقصی که امکان و قابلیت اتصاف به همه اوصاف خداوندی را دارا بوده که اگر او را مطیع شد و در راه ، جز او را هدف قرار نداد ، همو خواهد شد .
آنجا که حضرتش می فرمایند :
" عبدى اطعنى اجعلك مثلى انا حىّ لا اموت اجعلك حىّ لا تموت، انا غنى لا افتقر اجعلك غنياً لا تفتقر أنا مهما أشاء يكون اجعلك مهما تشاء يكون " 9
" بنده من، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم. من زنده اى هستم كه مرگ ندارم، پس به تو نيز حياتى جاودانه مى دهم. من بى نيازى هستم كه فقر ندارم، تو را چنان غنا بخشم كه محتاج نگردى. من هر چه اراده كنم هستى مى يابد، تو را مقامى مى دهم كه هر چه اراده كنى پديد آيد. "
اما برای خداگونه شدن ، باید استعدادهای تکوینی و ذاتی انسان ، زمینه رشد یابد و امکان فعلیت .
و البته ، این عرصه و مقام را خداوند فقط به دنیای زمینی ارزانی کرده است .
حال برای آنکه انسان به جایگاه حقیقی خود آگاه گردد ، خداوند شیطان را بر سر راه او قرار داد تا راه و مقصدش را به صراحت به او گوشزد کند .
آنجا که از زبان شیطان خطاب به آدم می فرماید :
" فوسوس اليه الشيطان قال يا ادم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا يبلى " 10
" و شيطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد ، و ملکى بىزوال راهنمايى کنم؟! "
و آدم نیز با واقف شدن بر این مقام ، وسوسه شیطان را پذیرفت و راه دور و دراز سفر به بارگاه الهی را هر چند با سختی و احتمال کج رفتن به جان و هستی خود خرید .
آنجا که مولا علی (ع) می فرمایند :
" آه من قلة الزاد و طول الطريق- و بعد السفر و عظيم المورد . " 11
" آه از توشه اندک ، و درازى راه ، و دورى منزل ، و عظمت روز قيامت . "
و با این سرپیچی آگاهانه ، راه اخراج خود از عیش راحت بهشت را هموار کرد .
آنجا که حضرتش می فرماید :
" فَاَخْرَجَهُما ممّا كانا فيه " 12
" و آن دو را از آنچه در آن بودند ( بهشت ) ، بيرون كرد .
اما دنیای زمینی ، نه محل شکنجه انسان بود ، که مانند زمینی که محل کاشت و رشد دانه میوه است ، جایگاه انزال وحی الهی بر او شد تا بستر رشد و کمال او گردد .
آنجا که امام همام علی (ع) می فرمایند :
" ان الدنیا ... مسجد احباء الله و مصلى ملائکة الله- و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله- اکتسبوا فيها الرحمة و ربحوا فيها الجنة ." 13
" دنيا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند .
2- سرنوشت انسان ؛ هم جبری و هم اختیاری
بنابر این ، سر نوشت انسان از دو روی متضاد جبر و اختیار تشکیل شده است :
· یک قالب و مسیر جبری و آن فعلیت بخشیدن به همه استعدادها و قابلیت هایی که خداوند برای همو شدن در وجودش قرار داده است .
· و از طرف دیگر یک اختیار که از کدام راه ، مسیر فوق را بپیماید .
او می تواند راه مستقیم از انسان آدم گونه بودن ، بسوی انسان خدا گونه شدن را در مسیر فعلیت بخشیدن به ارزشها و ملکات اخلاقی ، انتخاب کند و در کوتاهترین زمان ممکن همان شود که خداوند اراده کرده است .
آنجا که می فرمایند :
" ان اعبدونی هذا صراط مستقیم . " 14
" مرا بپرستيد که راه مستقيم اين است . "
و یا می تواند راه غیر مستقیم از انسان بسوی خدا را در مسیر انحرافی گذر از ارزشها و ملکات غیر اخلاقی و مادی انتخاب کرده و پس از رسیدن به بن بست نهایی دنیای مادی ، دوباره به مسیر اصلی بسوی خدا باز گردد .
آنجا که خداوند می فرمایند :
" والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الضمئان مائا حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجد الله عنده " 15
" کسانى که کافر شدند ، اعمالشان همچون سرابى است در يک کوير که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد ؛ امّا هنگامى که به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد ، و خدا را نزد آن مىيابد که حساب او را بطور کامل مىدهد "
و این همانست که خداوند برای آنکه بنده اش را از غفلت و کج رفتن بیدار کند ، پیامبرانی را فرستاد و هدف نهایی و مقصود از خلقت را که در روز الست و ایام اخراج از بهشت اولیه به او اعلام کرده بود به او گوشزد نماید .
آنجا که می فرماید :
" و اذ اخذ ربک من بني ادم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم ا لست بربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا يوم القيامة انا کنا عن هذا غافلين . " 16
" و (به خاطر بياور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين کرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»!
و با این ارسال پی در پی رسولان ، هر دو راه مستقیم و غیر مستقیم رسیدن به بارگاه الهی را بصراحت بیان کرد .
آنجا که می فرماید :
" و هديناه النجدين . " 17
" و هر دو راه ( مستقیم و غیر مستقیم ) را به او نمایاندیم . "
و در انتخاب این دو راه ، هیچ اجبار و اکراهی بر بنده اش نکرد .
آنجا که می فرماید :
" لا اکراه في الدين " 18
" در قبول دين ، اکراه و اجبارى نيست . "
اما آنها که هدف را می یابند و رسیدن به آن را از مسیر مستقیم ،اراده و اختیار می کنند ،خداوند راه های خود را به آنها می نمایاند .
آنجا که می فرماید :
" الله يهدي من يشاء الى صراط مستقيم . " 19
" هرکس بخواهد ، خداوند او را به راه مستقیم هدایت خواهد کرد . "
و این نشان دادن راه ، توسط خداوند ، به آن اندازه که توان روحی و درک انسان بپذیرد خواهد بود .
آنجا که می فرماید :
" و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا . " 20
" و آنها که در راه ( یافتن ) ما تلاش کنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم کرد؛ "
و این راه ها نیز به تعداد انسانهایی است که خداوند خلق کرده است .
آنجا که گفته شده است :
" و قد قال الحكمأ و العرفأ الطريق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق . " 21
" حكما و عرفا گفتهاند كه راههاي بسوی خدا به تعداد مخلوقات است. "
و البته آنها که راه به انحراف رفته و خود فریفته ظواهر دنیا و امیال مادی دنیا کرده اند ، به هر آنچه بخواهند می رسند .
آنجا که می گوید :
" و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها " 22
" و هر کس که دنیا و مزد تلاش دنیایی خود را بخواهد ، به او خواهیم داد . "
اما باید بدانند ، که راه به بیراهه می روند و نهایتا آن راه به بن بست رسیده و خواهند برگشت . ولی دیگر آنقدر دیر شده که رسیدن به هدف نهایی و جنت ماوی الهی ، بسیار دیرتر از آنی اتفاق خواهد افتاد که می بایست .
چرا که سیر تحول و عینیت بخشیدن به استعدادها و ملکات خداگونه شدن ، در دنیا می تواند آنقدر سریع اتفاق افتد که همان طول عمر دنیایی هر شخص ، کافیست ؛ ولی راه را پیمودن ( پس از مرگ ) و در دنیای آخرت ، آنقدر کند است که گفته اند یک روز آن معادل 50000 سال این دنیاست و آن وقت است که این انسانی که راه کج رفته ، واصل شدگان به آرامش خداوندی و ماوی گزیدگان جنت لقای او را می بیند و دوری سفر و راهی که در پیش دارد و حسرت از آنچه در دنیا از دست داده است .
اما دیگر دیر شده ، که هر کس به هر مقدار از راه ، که کج رفته ، باید عذاب وحشتناک حسرت دور افتادن از خدای رحمان را بچشد تا زنگارهای ناشی از غفلت و هوس های زمینی از روح او زدوده شود .
آنجا که پروردگار عزیز می فرمایند :
" ساصليه سقر - و ما ادراک ما سقر - لا تبقي و لا تذر - لواحة للبشر . " 23
" (امّا) بزودى او را وارد سَقَر مىکنم ! - و تو نمىدانى «سقر» چيست! - (آتشى است که) نه چيزى را باقى مىگذارد و نه
چيزى را رها مىسازد ! - پوست را بکلّى دگرگون مىکند! ( زنگارهای روح را بکلی می برد و آن را خالص و پاکیزه می کند ) "
و پس از آن است که راه بسوی مستقر نهایی ، که همان مکان نور و آرامش و حضور خدای رحمان و جمیل است ، باز خواهد شد .
آنجا که رب جلیل می فرمایند :
" الى ربك يومئذ المستقر " 24
" آن روز ، قرارگاه نهايى ، تنها بسوى پروردگار تو است . "
3- و در یک کلام
1- خداوند انسان را برای خود آفرید و در وجودش قابلیت آنچه که برای مثل خود شدن نیاز داشت ، قرار داد .
( نفخت فیه من روحی 25 )
2- این انسان راهی جز رفتن بسوی جایگاه ابدی خود ، و آن بارگاه الهی ، ندارد . ( سرنوشت جبری انسان )
(الیه مرجعکم جمیعا وعدالله حقا انه یبدو الخلق ثم یعیده 26 )
3- برای این مقصد ، دو راه مستقیم و غیر مستقیم در اختیار او گذارده شده است . ( سرنوشت اختیاری انسان )
(و قل الحق من ربکم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر 27 )
4- می تواند با گزینش راه کوتاه و مستقیم عبور از ملکات اخلاقی و ارزشهای الهی ، مقصود را دریابد .
( ومن یعتصم بالله فقد هدی إلى صراط مستقیم 28 )
5- و یا می تواند عمر را در تلاش یافتن مطامع دنیایی و آراستن ظاهر فریبای آن تلف کرده به بیراهه رفته و آن گاه از بن بست آن بازگشته و راهی بس طولانی برای رسیدن به مقصود حقیقی برگزیند .
( و من يتبدل الكفر بالايمان فقد ضل سواء السبيل 29 )
6- نتیجه کج رفتنها ، عذاب جهنم است که باید زنگارهای روح را بزداید و آن را خالص گردانده تا لایق هدایت الهی گشته و آن گاه بازگشت به مسیر اصلی ، از بهشت تا جنت لقای الهی .
( والذین کفروا اعمالهم کسراب .. و وجد الله عنده 30 )
زیر نویسها :
1- به مطالب زیر از همین نویسنده مراجعه شود :
· چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما – http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm (http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm)
· جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان - http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm (http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm)
· نگاهي نو به نزول آدم به دنيا تا صعود او به بارگاه حق - http://mahsan.parsiblog.com/849741.htm
· دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی - http://mahsan.parsiblog.com/1212178.htm
2- سوره اسرا – آیه 44
3- بحارالانوار، ج 84 ، ص 198
4- سوره ذاریات – آیه 56
5- سوره مومنون ،آیه 115
6- سوره بقره – آیه 31
7- سوره بقره – آیه 38
8- سوره بقره – آیه 30
9- جواهر السنية فى الاحاديث القدسيه، محمد بن حسن بن على بن حسين حرّعاملى، ص 284.
10- سوره طه – آیه 120
11- نهج البلاغه – حکمت 77
12- سوره بقره – آیه 36
13- نهج البلاغه – حکمت 131
14- سوره یس – آیه 61
15- سوره نور - آیه 39
16- سوره اعراف – آیه 172
17- سوره بلد – آیه 10
18- سوره بقره – آیه 256
19- سوره بقره – آیه 213
20- سوره عنکبوت – آیه 69
21- شرح الاسمأ الحسني، حاج ملا هادي سبزواري، ج 1، ص 245
22- سوره آل عمران – آیه 145
23- سوره مدثر – آیات 26 تا 29
24- سوره قیامت – آیه 12
25- سوره ص – آیه 72
26- سوره نور – آیه 10
27- سوره کهف – آیه29
28- سوره آل عمران – آیه 101
29- سوره بقره – آیه 108
30- سوره نور - آیه 39
تحقیق : محمد صالحی – 19 / 8 / 89 -- http://mahsan.parsiblog.com /
مقدمه :
در این مقال اندک ، قصد پرداختن به مباحث کلامی جبر و اختیار ( و قضا و قدر ) و استدلال های فلسفی نداشته ، که آنها ، مخاطب خاص دارند و نیازشان نامعلوم .
اما آنچه قصد نوشتنش است ، هدف آفرینش از نگاه مخاطب عام ، به زبانی ساده و نگاهی نو و هم چنین جایگاه انسان در کتاب آفرینش می باشد .
1- هدف از خلقت :
قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .
روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .
آنجا که می فرماید :
" تسبح له السماوات السبع و الارض و من فيهن و ان من شيء الا يسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبيحهم " 2
" آسمانهاى هفتگانه و زمين و کسانى که در آنها هستند، همه تسبيح او مىگويند؛ و هر موجودى ، تسبيح و حمد او مىگويد ؛
ولى شما تسبيح آنها را نمىفهميد . "
اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" كنت كنزاً مخفياً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لكي أعرف " 3
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم كه آشكار شوم . پس خلق را آفريدم تا شناخته شوم "
بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش بنشیند .
و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .
آنجا که می فرمایند :
" و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون " 4
" من جنّ و انس را نيافريدم جز براى اينکه عبادتم کنند ! "
بدین رو ، ایشان ، خلقت را عبث و بیهوده نیافرید و خود را غایت آن قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" افحسبتم انما خلقناکم عبثا و انکم الینا لاترجعون " 5
" آیا گمان کردید که ما شما را بیهوده آفریدیم و بسوی ما برنمی گردید ؟ "
و برای این هدف ، در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .
آنجا که می فرمایند :
" علم ادم الاسما کلها " 6
" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. "
و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .
آنجا که می فرماید :
" قلنا اهبطوا منها جميعا فاما ياتينکم مني هدى فمن تبع هداي فلا خوف عليهم و لا هم يحزنون " 7
" گفتيم : همگى از آن ، فرود آييد ! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پيروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگين شوند ."
و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" اني جاعل في الارض خليفة " 8
" من در روى زمين، جانشينى قرار خواهم داد .
بنابر این ، این انسان خلیفه و جانشین حضرت حق شد روی زمین .
اما با این تفاوت که ؛ خداوند کامل مطلق است ، و انسان ، ناقصی که امکان و قابلیت اتصاف به همه اوصاف خداوندی را دارا بوده که اگر او را مطیع شد و در راه ، جز او را هدف قرار نداد ، همو خواهد شد .
آنجا که حضرتش می فرمایند :
" عبدى اطعنى اجعلك مثلى انا حىّ لا اموت اجعلك حىّ لا تموت، انا غنى لا افتقر اجعلك غنياً لا تفتقر أنا مهما أشاء يكون اجعلك مهما تشاء يكون " 9
" بنده من، مرا اطاعت كن تا تو را مانند خود سازم. من زنده اى هستم كه مرگ ندارم، پس به تو نيز حياتى جاودانه مى دهم. من بى نيازى هستم كه فقر ندارم، تو را چنان غنا بخشم كه محتاج نگردى. من هر چه اراده كنم هستى مى يابد، تو را مقامى مى دهم كه هر چه اراده كنى پديد آيد. "
اما برای خداگونه شدن ، باید استعدادهای تکوینی و ذاتی انسان ، زمینه رشد یابد و امکان فعلیت .
و البته ، این عرصه و مقام را خداوند فقط به دنیای زمینی ارزانی کرده است .
حال برای آنکه انسان به جایگاه حقیقی خود آگاه گردد ، خداوند شیطان را بر سر راه او قرار داد تا راه و مقصدش را به صراحت به او گوشزد کند .
آنجا که از زبان شیطان خطاب به آدم می فرماید :
" فوسوس اليه الشيطان قال يا ادم هل ادلک على شجرة الخلد و ملک لا يبلى " 10
" و شيطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آيا مىخواهى تو را به درخت زندگى جاويد ، و ملکى بىزوال راهنمايى کنم؟! "
و آدم نیز با واقف شدن بر این مقام ، وسوسه شیطان را پذیرفت و راه دور و دراز سفر به بارگاه الهی را هر چند با سختی و احتمال کج رفتن به جان و هستی خود خرید .
آنجا که مولا علی (ع) می فرمایند :
" آه من قلة الزاد و طول الطريق- و بعد السفر و عظيم المورد . " 11
" آه از توشه اندک ، و درازى راه ، و دورى منزل ، و عظمت روز قيامت . "
و با این سرپیچی آگاهانه ، راه اخراج خود از عیش راحت بهشت را هموار کرد .
آنجا که حضرتش می فرماید :
" فَاَخْرَجَهُما ممّا كانا فيه " 12
" و آن دو را از آنچه در آن بودند ( بهشت ) ، بيرون كرد .
اما دنیای زمینی ، نه محل شکنجه انسان بود ، که مانند زمینی که محل کاشت و رشد دانه میوه است ، جایگاه انزال وحی الهی بر او شد تا بستر رشد و کمال او گردد .
آنجا که امام همام علی (ع) می فرمایند :
" ان الدنیا ... مسجد احباء الله و مصلى ملائکة الله- و مهبط وحي الله و متجر اولياء الله- اکتسبوا فيها الرحمة و ربحوا فيها الجنة ." 13
" دنيا سجدهگاه دوستان خدا، نمازگاه فرشتگان الهى، فرودگاه وحى خدا، و جايگاه تجارت دوستان خداست، که در آن رحمت خدا را به دست آوردند، و بهشت را سود بردند .
2- سرنوشت انسان ؛ هم جبری و هم اختیاری
بنابر این ، سر نوشت انسان از دو روی متضاد جبر و اختیار تشکیل شده است :
· یک قالب و مسیر جبری و آن فعلیت بخشیدن به همه استعدادها و قابلیت هایی که خداوند برای همو شدن در وجودش قرار داده است .
· و از طرف دیگر یک اختیار که از کدام راه ، مسیر فوق را بپیماید .
او می تواند راه مستقیم از انسان آدم گونه بودن ، بسوی انسان خدا گونه شدن را در مسیر فعلیت بخشیدن به ارزشها و ملکات اخلاقی ، انتخاب کند و در کوتاهترین زمان ممکن همان شود که خداوند اراده کرده است .
آنجا که می فرمایند :
" ان اعبدونی هذا صراط مستقیم . " 14
" مرا بپرستيد که راه مستقيم اين است . "
و یا می تواند راه غیر مستقیم از انسان بسوی خدا را در مسیر انحرافی گذر از ارزشها و ملکات غیر اخلاقی و مادی انتخاب کرده و پس از رسیدن به بن بست نهایی دنیای مادی ، دوباره به مسیر اصلی بسوی خدا باز گردد .
آنجا که خداوند می فرمایند :
" والذین کفروا اعمالهم کسراب بقیعه یحسبه الضمئان مائا حتی اذا جائه لم یجده شیئا و وجد الله عنده " 15
" کسانى که کافر شدند ، اعمالشان همچون سرابى است در يک کوير که انسان تشنه از دور آن را آب مىپندارد ؛ امّا هنگامى که به سراغ آن مىآيد چيزى نمىيابد ، و خدا را نزد آن مىيابد که حساب او را بطور کامل مىدهد "
و این همانست که خداوند برای آنکه بنده اش را از غفلت و کج رفتن بیدار کند ، پیامبرانی را فرستاد و هدف نهایی و مقصود از خلقت را که در روز الست و ایام اخراج از بهشت اولیه به او اعلام کرده بود به او گوشزد نماید .
آنجا که می فرماید :
" و اذ اخذ ربک من بني ادم من ظهورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم ا لست بربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا يوم القيامة انا کنا عن هذا غافلين . " 16
" و (به خاطر بياور) زمانى را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذريه آنها را برگرفت؛ و آنها را گواه بر خويشتن ساخت؛ (و فرمود:) «آيا من پروردگار شما نيستم؟» گفتند: «آرى، گواهى مىدهيم!» (چنين کرد مبادا) روز رستاخيز بگوييد: «ما از اين، غافل بوديم؛ (و از پيمان فطرى توحيد بىخبر مانديم)»!
و با این ارسال پی در پی رسولان ، هر دو راه مستقیم و غیر مستقیم رسیدن به بارگاه الهی را بصراحت بیان کرد .
آنجا که می فرماید :
" و هديناه النجدين . " 17
" و هر دو راه ( مستقیم و غیر مستقیم ) را به او نمایاندیم . "
و در انتخاب این دو راه ، هیچ اجبار و اکراهی بر بنده اش نکرد .
آنجا که می فرماید :
" لا اکراه في الدين " 18
" در قبول دين ، اکراه و اجبارى نيست . "
اما آنها که هدف را می یابند و رسیدن به آن را از مسیر مستقیم ،اراده و اختیار می کنند ،خداوند راه های خود را به آنها می نمایاند .
آنجا که می فرماید :
" الله يهدي من يشاء الى صراط مستقيم . " 19
" هرکس بخواهد ، خداوند او را به راه مستقیم هدایت خواهد کرد . "
و این نشان دادن راه ، توسط خداوند ، به آن اندازه که توان روحی و درک انسان بپذیرد خواهد بود .
آنجا که می فرماید :
" و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا . " 20
" و آنها که در راه ( یافتن ) ما تلاش کنند، قطعاً به راههاى خود، هدايتشان خواهيم کرد؛ "
و این راه ها نیز به تعداد انسانهایی است که خداوند خلق کرده است .
آنجا که گفته شده است :
" و قد قال الحكمأ و العرفأ الطريق الي اللّه بعدد انفاس الخلايق . " 21
" حكما و عرفا گفتهاند كه راههاي بسوی خدا به تعداد مخلوقات است. "
و البته آنها که راه به انحراف رفته و خود فریفته ظواهر دنیا و امیال مادی دنیا کرده اند ، به هر آنچه بخواهند می رسند .
آنجا که می گوید :
" و من يرد ثواب الدنيا نؤته منها " 22
" و هر کس که دنیا و مزد تلاش دنیایی خود را بخواهد ، به او خواهیم داد . "
اما باید بدانند ، که راه به بیراهه می روند و نهایتا آن راه به بن بست رسیده و خواهند برگشت . ولی دیگر آنقدر دیر شده که رسیدن به هدف نهایی و جنت ماوی الهی ، بسیار دیرتر از آنی اتفاق خواهد افتاد که می بایست .
چرا که سیر تحول و عینیت بخشیدن به استعدادها و ملکات خداگونه شدن ، در دنیا می تواند آنقدر سریع اتفاق افتد که همان طول عمر دنیایی هر شخص ، کافیست ؛ ولی راه را پیمودن ( پس از مرگ ) و در دنیای آخرت ، آنقدر کند است که گفته اند یک روز آن معادل 50000 سال این دنیاست و آن وقت است که این انسانی که راه کج رفته ، واصل شدگان به آرامش خداوندی و ماوی گزیدگان جنت لقای او را می بیند و دوری سفر و راهی که در پیش دارد و حسرت از آنچه در دنیا از دست داده است .
اما دیگر دیر شده ، که هر کس به هر مقدار از راه ، که کج رفته ، باید عذاب وحشتناک حسرت دور افتادن از خدای رحمان را بچشد تا زنگارهای ناشی از غفلت و هوس های زمینی از روح او زدوده شود .
آنجا که پروردگار عزیز می فرمایند :
" ساصليه سقر - و ما ادراک ما سقر - لا تبقي و لا تذر - لواحة للبشر . " 23
" (امّا) بزودى او را وارد سَقَر مىکنم ! - و تو نمىدانى «سقر» چيست! - (آتشى است که) نه چيزى را باقى مىگذارد و نه
چيزى را رها مىسازد ! - پوست را بکلّى دگرگون مىکند! ( زنگارهای روح را بکلی می برد و آن را خالص و پاکیزه می کند ) "
و پس از آن است که راه بسوی مستقر نهایی ، که همان مکان نور و آرامش و حضور خدای رحمان و جمیل است ، باز خواهد شد .
آنجا که رب جلیل می فرمایند :
" الى ربك يومئذ المستقر " 24
" آن روز ، قرارگاه نهايى ، تنها بسوى پروردگار تو است . "
3- و در یک کلام
1- خداوند انسان را برای خود آفرید و در وجودش قابلیت آنچه که برای مثل خود شدن نیاز داشت ، قرار داد .
( نفخت فیه من روحی 25 )
2- این انسان راهی جز رفتن بسوی جایگاه ابدی خود ، و آن بارگاه الهی ، ندارد . ( سرنوشت جبری انسان )
(الیه مرجعکم جمیعا وعدالله حقا انه یبدو الخلق ثم یعیده 26 )
3- برای این مقصد ، دو راه مستقیم و غیر مستقیم در اختیار او گذارده شده است . ( سرنوشت اختیاری انسان )
(و قل الحق من ربکم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليکفر 27 )
4- می تواند با گزینش راه کوتاه و مستقیم عبور از ملکات اخلاقی و ارزشهای الهی ، مقصود را دریابد .
( ومن یعتصم بالله فقد هدی إلى صراط مستقیم 28 )
5- و یا می تواند عمر را در تلاش یافتن مطامع دنیایی و آراستن ظاهر فریبای آن تلف کرده به بیراهه رفته و آن گاه از بن بست آن بازگشته و راهی بس طولانی برای رسیدن به مقصود حقیقی برگزیند .
( و من يتبدل الكفر بالايمان فقد ضل سواء السبيل 29 )
6- نتیجه کج رفتنها ، عذاب جهنم است که باید زنگارهای روح را بزداید و آن را خالص گردانده تا لایق هدایت الهی گشته و آن گاه بازگشت به مسیر اصلی ، از بهشت تا جنت لقای الهی .
( والذین کفروا اعمالهم کسراب .. و وجد الله عنده 30 )
زیر نویسها :
1- به مطالب زیر از همین نویسنده مراجعه شود :
· چرایی وجود و حضور دیگران در سرنوشت ما – http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm (http://mahsan.parsiblog.com/-1549197.htm)
· جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان - http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm (http://mahsan.parsiblog.com/1713221.htm)
· نگاهي نو به نزول آدم به دنيا تا صعود او به بارگاه حق - http://mahsan.parsiblog.com/849741.htm
· دنیا مدرسه تربیت ارواح انسانی - http://mahsan.parsiblog.com/1212178.htm
2- سوره اسرا – آیه 44
3- بحارالانوار، ج 84 ، ص 198
4- سوره ذاریات – آیه 56
5- سوره مومنون ،آیه 115
6- سوره بقره – آیه 31
7- سوره بقره – آیه 38
8- سوره بقره – آیه 30
9- جواهر السنية فى الاحاديث القدسيه، محمد بن حسن بن على بن حسين حرّعاملى، ص 284.
10- سوره طه – آیه 120
11- نهج البلاغه – حکمت 77
12- سوره بقره – آیه 36
13- نهج البلاغه – حکمت 131
14- سوره یس – آیه 61
15- سوره نور - آیه 39
16- سوره اعراف – آیه 172
17- سوره بلد – آیه 10
18- سوره بقره – آیه 256
19- سوره بقره – آیه 213
20- سوره عنکبوت – آیه 69
21- شرح الاسمأ الحسني، حاج ملا هادي سبزواري، ج 1، ص 245
22- سوره آل عمران – آیه 145
23- سوره مدثر – آیات 26 تا 29
24- سوره قیامت – آیه 12
25- سوره ص – آیه 72
26- سوره نور – آیه 10
27- سوره کهف – آیه29
28- سوره آل عمران – آیه 101
29- سوره بقره – آیه 108
30- سوره نور - آیه 39
تحقیق : محمد صالحی – 19 / 8 / 89 -- http://mahsan.parsiblog.com /