PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مرغك دريائي من



touraj atef
24th October 2010, 12:16 PM
به افقي چشم دوزم كه من و دريا و نسيمي وجود دارد كه صورتم را نوازش مي دهد
نسيم بازي ها دارد
ز سوي دريا آيد و پاي كوبي و دست افشاني دارد
ومرغان دريائي را عاجز از رفتن سوي بي كران خاكستري سازد
نگاهي به مرغ دريائي كنم
هيچگاه او را چنين نزديكم نيافته ام
مرغك مرا بيند و خود او هم باور ندارد اين ديو دو پاي چنين نزديكش باشد و او بال نگشايد و رها زسوي ترسها نشود
اما نسيم دريا كه حال بيشتر حكايت طوفاني را دارد اين اذن را ندهدكه باز ترس چيره شود و مرغك بينوا فرار ز دو پاي خوفناك كند
او را مي نگرم
مي دانم كه ترس سرا پاي وجودش را در برگرفته است و صد البته
تسليم …
آري تسليم به سرنوشتي شوم كه او را زماوايش دور ساخته
ومن كه از ديار ترس هاي بي كران پنهان و آشكار بوده ام
او را نظاره كنم و چه بي قرار ز يزدانم خواهم كه تواني دهد مرا كه مرغك دريائي را گويم
نترس
اعتمادكن
هر دو پائي به دنبال اسارت تو نيست
اما نمي دانم شايد اگر توان سخن گفتن به گويش دريائي مرغ هم داشتم باز مي توانستم او را به گونه اي سخن گويم كه
پس از چندي
مرا پر فريب و طمع كار نداند
آيا خواهم توانست او را اطمينان بخشم
كه عشق مي تواند كاغذي نباشدو قضاوت كاغذي كه دلدادگي را پاره پاره و دل شكسته اي را به باد سپارد ؟
از اندرونم برون آيم دوست ندارم به هيچ جز مرغكم انديشم
مرغكم ؟
به اين كلام انديشم
مرغكم
مرغكم
آيا باز حكايت ملك و ملك داده ام ؟
از انديشه مالكيت هراسانم
هيچگاه در پي اسارت نبودم
نخواستم كه اولين باشم كه خواسته هايم را بنمايم
صبر داشتم
در انتظار ماندم تا متهم نشوم
اما شدم
متهم به دروغ
دوروئي
رسام عشق كاغذي
و حتي
بيش از مقدار بهينه شدن
مي دانم
و مي دانم
كه شيطان صفتي را آشكار ذم اما در خفا مدحش مي كنند
مي دانم
حكايت دوروئي همواره از آن دگري است كه من باشم
آري آنگه كه من مي شوم
تهمت
و دشنام
و سهم من همه اين باشد
باز نسيمم مرا به خود آورد صورتم را سوي مرغكم برم كه تنها خواهان
رهائي او از ترس هستم
حتي نفس كشيدنهايم را همره نسيم كنم تا مرغكم آرام گيرد
و او آرام و آرام سويم آيد
در جلوي ديدگانم به دريا نزديك شود
و پرواز نمي كند
آري پرواز نمي كند
گوئي او هم حكايتي را برايم تكرار مي كند
ناخدا بگذار تا بگذر
بگذار تا آن كه ترا دوست داشت بماند
آن جعلي گفتارهاي عاشقانه به نسيم روزگار واگذار شود
بگذار كلام حقيقت بماند
كه اگر باورش باشد
حتي مرغ دريائي هم آدمي را ديو دو پاي نداند
مرغكم
پرواز نكرد
و نشانم داد
گر دلي را پذيرش دل باشد
عشق كاغذي
قضاوت كاغذي
حكايت كاغذي
راستي هاي كاغذي
را بايد به نسيم سپرد
و من
به نسيم سپرم
و نزديك مرغ دريائي شوم
كه مي دانم
حال به دلم بيش از دريا
دل بسته است
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com

http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/10/darya.jpg?w=150&h=112 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/10/darya.jpg)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد