mjabbasi
21st October 2010, 12:12 AM
برای بیشتر ما، استفاده از توزیعهای لینوکس دسکتاپ مورد علاقهمان، تبدیل به زندگی دوم شده است. به یاد داریم زمانی که اولین بار به آن سوییچ کردیم، به نظر میرسید که برنامههای خاصی در لینوکس، عمل تعویض سیستم عامل را خیلی سادهتر میکند.
در این مقاله، میخواهیم بعضی از برنامههای مورد استفاده را براي شما معرفي کنیم. بعضی از برنامهها، ویژه دسکتاپ GNOME هستند از این رو برای کمک تا جایی که امکان داشته باشد معادلهای KDE آنها را هم مطرح کردهایم.
1. GNOME System Monitor یا KDE System Guard- این موردي است که میدانم بسیاری از کاربران با آن کلنجار نمیروند. اگر آنها بخواهند ببینند که چه اتفاقی در حال افتادن در لینوکس آنها است، به top یا دیگر ابزارهای خط فرمان اتکا میکنند.
از نظر من، میتوانم نیاز به یک ترمینال را خیلی ساده با در حال اجرا نگه داشتن اپلت GNOME روی نمایشگر خودم، رفع کنم. مزیت آن این است که اگر به آن نیاز داشته باشم، اپلت، برنامه Monitor را بیدرنگ باز میکند. برای کاربران KDE، من بسیاری از قابلیتهای مشابه را در KDE System Guard يافتهام.
2. Jungle Disk - بله، میدانم که این یک برنامه منبع آزاد نیست. به غیر از آن، این تنها ابزار پشتیبانگیری بسیار قابل اعتمادی است که من تاکنون روی هر پلتفرمی استفاده کردهام.
Jungle Disk اهمیتی نمیدهد که من چه سیستم عاملی انتخاب کردهام به علاوه این حقیقت که هیچگاه هیچ مشکلی به هر دلیل ممکن، در بازیابی دادههایم نداشتهام. دانستن اینکه یک وسیله ساده پشتیبانگیری خارجی دارم، برای من امنیت خوبی فراهم میکند. بنابراین به من اجازه کار روزانه بدون داشتن نگرانی بيجا مبنی بر از دست دادهها میدهد. در حالی که راهحلهای دیگر وجود دارد که کارهای مشابهی برای کاربران لینوکس انجام میدهد. این گزینهای است که من فهمیدهام سادهترین پیادهسازی و عدم پشیمانی را به همراه دارد.
3. Chrome - در حالی که بیشتر توزیعهای لینوکس با سایر مرورگرها مانند فایرفاکس، Konqueror یا Epiphany عرضه میشوند، هیچکدام قابل مقایسه با Chrome گوگل نیستند. Chrome همانند فایرفاکس افزونههایی برای انتخاب شدن دارد.
برخلاف فایرفاکس، Chrome مانند شیره افرا در یک روز سرد زمستانی چسبناک است و اجرا نمیشود. در دستگاههای با قدرت کمتر مانند نتبوکها، استفاده از فایرفاکس غیرمنطقی است زیرا هنگ میکند و اغلب به اندازهای کند میشود که هیچ مزیتی ندارد. در مقابل، Chrome به سرعت برق و باد اجرا میشود.
4. Evolution یا Kontact - من به شخصه قادر به کار کردن بدون یک مدیر اطلاعات شخصی (PIM یا Personal Information Manager) آراسته نیستم. در دسکتاپ GNOME من به اسم Evolution قسم میخورم. زمانی که از KDE استفاده میکنم، این (Kontact (Kmail، Kalendar و ... است. در هر دو مورد، من قادر به زیر نظر داشتن تقویمها و ایمیلهای خود، بدون نیاز به درگیر شدن با چندین و چند برنامه هستم.
در هر دو مورد، همچنین میتوانم با استفاده از ابزارهای کار گروهی، با وسایل قابل جابهجایی خود هماهنگ شوم. در واقع کشف Kontact در چند سال پیش بود که دادههای PIM مرا بعد از اینکه از مشکلات مایکروسافت آتلوک خسته شدم، از ویندوز به لینوکس آورد.
5. SANE - با پشتیبانی کردن از برنامههای نرمافزاری گوناگون اسکن کردن هم در GNOME و هم در KDE، SANE یک جادوی پشت پرده است که اسکن کردن اسناد و تصاویر را برای ما در دسکتاپ لینوکس تبدیل به واقعیت میکند. بدون دسترسی به پشتوانه SANE، هیچکدام از برنامههای اسکن کردنی که ما از آنها لذت میبریم وجود نخواهند داشت. به همین دلیل، من حمایت زیادی از SANE به عمل میآورم زیرا به من اجازه استفاده از اسکنرم بدون نیاز به اتکا به یک سیستم عامل دیگر را میدهد.
6. Parcellite یا Klipper - احتمالا یکی از جالبترین ویژگیهایی که در دسکتاپهای GNOME یا KDE یافت میشود، وجود یک مدیر کلیپبورد آراسته، برای نگهداشتن به ترتیب همه تفکرات لحظهای من است. برخلاف یک گزینه Copy and Paste استاندارد، استفاده از Parcellite یا Klipper به من توانایی کپی کردن چندین مورد برای پیست کردن به روش دلخواهم را میدهد.
7. GIMP - نحوه به پایان رسیدن کار روزانه من با GIMP اغلب مضحک است. در حالی که بعضیها استدلال خواهند کرد که این جایگزین فتوشاپ نیست، متوجه شدم که خیلی بیشتر از نیازهای من امکانات دارد و ابزارهای بسیار سریعي برای تطابق رنگ و برش تصویری فراهم میکند. مشخصا من از GIMP برای کارهای دیگری هم استفاده میکنم اما قابلیت آن برای اصلاح کردن یک تصویر بدون نیاز به ذخیره آن، استفاده از GIMP را برای کار من تبدیل به یک موهبت کرده است.
8. Samba - اگر یک فناوری شبکهبندی وجود داشته باشد که من متوجه شده باشم دسترسی به محتوا را سادهتر میکند، باید Samba باشد. با فرض اینکه کاربر بفهمد که چیزی بیشتر از کلیک راست و انتخاب تسهیم (share) وجود دارد، در زمان دسترسی به اسناد و تصاویر لینوکس از طریق ویندوز، Samba میتواند زندگی را بسیار بسیار سادهتر کند.
در حالی که من تمایل به تکیه کردن به یک روش SSH در زمانی که در حال کار هستم دارم، فهمیدهام که Samba بلیطی برای تسهیم فایل به روش مستقل از پلتفرم است. استفاده از Samba بدون هیچ تردیدی ثابت کرده است که زندگی مرا سادهتر ميکند.
9. CUPS - درست مانند استفاده از SANE در اسکن کردن، بدون توانایی چاپ کردن که قسمتی از آن مرهون CUOS است، دچار آشفتگی میشدم. با استفاده از ابزار CUPS، زمانی که تصمیم میگیرم دکمه جادویی چاپ را فشار دهم، چاپگر HP چندکاره من تقریبا فورا زنده میشود! بهتر از همه اینکه میتوانم چاپ بیسیم از طریق Samba و CUPS انجام دهم زیرا این دو با هم به خوبی کار میکنند.
10. PulseAudio - بیشتر افرادی که میشناسم، از PulseAudio متنفر هستند. دلایل آنها متفاوت است. اما تنفر داشتن در همه آنها مشترک است. به هر حال به نظر من، مدیریت صدا در لینوکس را بسیار بیشتر قابل رقابت با چیزی که در سیستمهای عامل انحصاری وجود دارد کرده است. زمانی که از اپلت PulseAudio استفاده میکنم، قادر به مدیریت صدا از تک تک منابع هستم بدون متوقف کردن صدای خروجی از یک بخش به منظور اجازه دادن به دیگری.
11. Gedit یا Kate - کاربران ویندوز ممکن است نوتپد را دوست داشته باشند اما نه به اندازه محبت من نسبت به Gedit و Kate. من بیشتر روزها از Gedit به عنوان ویرایشگر منتخبم در دسکتاپ GNOME استفاده میکنم. هر دو ویرایشگر، توانایی ویرایش کردن و ایجاد تغییرات در هم کلمات و هم کدهای نوشته شده به طور یکسان را به من میدهند.
12. Brasero یا K3B - دسترسی به یک برنامه CD/DVD رایتر آراسته، برای من یک اجبار در دسکتاپ لینوکس است مگر اینکه نخواهید مانند روش استفاده من به توزیع لینوکس روی بیاورید. زمان استفاده از GNOME متوجه شدم که Brasero نیازهای مرا با یک بله آنچناني رفع میکند. در KDE، اK3B اولین برنامه رایت سیدی مورد استفاده من است -- البته محبوب من هم هست.
13. OpenOffice - از زمانی که در مقابل کامپیوتر نشستم، از تعداد بیشماری مجموعه آفیس استفاده کردهام و تاکنون احساس نکردهام که چیزی غیر از Open Office واقعا نیازهای مرا برطرف کرده است.
جریان کاری که OpenOffice طی چند سال فراهم کرده، بسیار سیال بوده است، گرچه خیلی جذاب نیست. با وجود اینکه اکنون Google Docs به همراه سایر راه حلهای تحت وب را داریم با این حال، چیزی ذاتا راحت در حوزه مجوعه آفیس که به صورت محلی نصب میشود، وجود دارد.
14. F-Spot یا DigiKam - اولین تجربه من در استفاده از نرمافزار تحت لینوکس برای استخراج تصاویر از دوربین دیجیتالم، با یک نگارش اولیه از DigiKam بود. از روز اولی که از آن استفاده کردم، به آن علاقه يافتم. حال، سوای از اینکه GNOME را برای بیشتر کارها ترجیح میدهم، به استفاده از DigiKam در KDE بیشتر از استفاده از F-Spot در GNOME علاقه دارم. جدای از این، هر دو برنامه یک تجربه کاربری خوب برای مدیریت تصاویر فراهم میکنند.
15. Gparted یا QTPared – باید اعتراف کنم که بیشتر تجربیات اخیر من، با Gparted بوده است یعنی زمانی که توانست با موفقیت پارتیشنهای مرا مدیریت کند. مطمئنا میتوانم این کارها را از طریق خط فرمان انجام دهم اما Gparted و QTParted هر دو، راهنماهای تصویری بسیار خوبی در مورد چیزی که قرار است در پارتیشنهای من تغییر کند ارايه میکنند که هیچگاه از استفاده از آن پشیمان نشدهام.
16. Filezilla - بعد از امتحان کردن کلاینتهای بیشمار FTP شامل استفاده از ترمینالم برای مدیریت آپلودها به وب سرور خودم، همیشه به Filezilla بر میگشتم. با توجه به پایداری همیشگی و استفاده آسان، من احساس میکنم همینطور که کلاینتهای منبع آزاد FTP جلوتر میروند، Filezilla در کلاسی باقی میماند که همه آن کلاس متعلق به خود او است.
در این مقاله، میخواهیم بعضی از برنامههای مورد استفاده را براي شما معرفي کنیم. بعضی از برنامهها، ویژه دسکتاپ GNOME هستند از این رو برای کمک تا جایی که امکان داشته باشد معادلهای KDE آنها را هم مطرح کردهایم.
1. GNOME System Monitor یا KDE System Guard- این موردي است که میدانم بسیاری از کاربران با آن کلنجار نمیروند. اگر آنها بخواهند ببینند که چه اتفاقی در حال افتادن در لینوکس آنها است، به top یا دیگر ابزارهای خط فرمان اتکا میکنند.
از نظر من، میتوانم نیاز به یک ترمینال را خیلی ساده با در حال اجرا نگه داشتن اپلت GNOME روی نمایشگر خودم، رفع کنم. مزیت آن این است که اگر به آن نیاز داشته باشم، اپلت، برنامه Monitor را بیدرنگ باز میکند. برای کاربران KDE، من بسیاری از قابلیتهای مشابه را در KDE System Guard يافتهام.
2. Jungle Disk - بله، میدانم که این یک برنامه منبع آزاد نیست. به غیر از آن، این تنها ابزار پشتیبانگیری بسیار قابل اعتمادی است که من تاکنون روی هر پلتفرمی استفاده کردهام.
Jungle Disk اهمیتی نمیدهد که من چه سیستم عاملی انتخاب کردهام به علاوه این حقیقت که هیچگاه هیچ مشکلی به هر دلیل ممکن، در بازیابی دادههایم نداشتهام. دانستن اینکه یک وسیله ساده پشتیبانگیری خارجی دارم، برای من امنیت خوبی فراهم میکند. بنابراین به من اجازه کار روزانه بدون داشتن نگرانی بيجا مبنی بر از دست دادهها میدهد. در حالی که راهحلهای دیگر وجود دارد که کارهای مشابهی برای کاربران لینوکس انجام میدهد. این گزینهای است که من فهمیدهام سادهترین پیادهسازی و عدم پشیمانی را به همراه دارد.
3. Chrome - در حالی که بیشتر توزیعهای لینوکس با سایر مرورگرها مانند فایرفاکس، Konqueror یا Epiphany عرضه میشوند، هیچکدام قابل مقایسه با Chrome گوگل نیستند. Chrome همانند فایرفاکس افزونههایی برای انتخاب شدن دارد.
برخلاف فایرفاکس، Chrome مانند شیره افرا در یک روز سرد زمستانی چسبناک است و اجرا نمیشود. در دستگاههای با قدرت کمتر مانند نتبوکها، استفاده از فایرفاکس غیرمنطقی است زیرا هنگ میکند و اغلب به اندازهای کند میشود که هیچ مزیتی ندارد. در مقابل، Chrome به سرعت برق و باد اجرا میشود.
4. Evolution یا Kontact - من به شخصه قادر به کار کردن بدون یک مدیر اطلاعات شخصی (PIM یا Personal Information Manager) آراسته نیستم. در دسکتاپ GNOME من به اسم Evolution قسم میخورم. زمانی که از KDE استفاده میکنم، این (Kontact (Kmail، Kalendar و ... است. در هر دو مورد، من قادر به زیر نظر داشتن تقویمها و ایمیلهای خود، بدون نیاز به درگیر شدن با چندین و چند برنامه هستم.
در هر دو مورد، همچنین میتوانم با استفاده از ابزارهای کار گروهی، با وسایل قابل جابهجایی خود هماهنگ شوم. در واقع کشف Kontact در چند سال پیش بود که دادههای PIM مرا بعد از اینکه از مشکلات مایکروسافت آتلوک خسته شدم، از ویندوز به لینوکس آورد.
5. SANE - با پشتیبانی کردن از برنامههای نرمافزاری گوناگون اسکن کردن هم در GNOME و هم در KDE، SANE یک جادوی پشت پرده است که اسکن کردن اسناد و تصاویر را برای ما در دسکتاپ لینوکس تبدیل به واقعیت میکند. بدون دسترسی به پشتوانه SANE، هیچکدام از برنامههای اسکن کردنی که ما از آنها لذت میبریم وجود نخواهند داشت. به همین دلیل، من حمایت زیادی از SANE به عمل میآورم زیرا به من اجازه استفاده از اسکنرم بدون نیاز به اتکا به یک سیستم عامل دیگر را میدهد.
6. Parcellite یا Klipper - احتمالا یکی از جالبترین ویژگیهایی که در دسکتاپهای GNOME یا KDE یافت میشود، وجود یک مدیر کلیپبورد آراسته، برای نگهداشتن به ترتیب همه تفکرات لحظهای من است. برخلاف یک گزینه Copy and Paste استاندارد، استفاده از Parcellite یا Klipper به من توانایی کپی کردن چندین مورد برای پیست کردن به روش دلخواهم را میدهد.
7. GIMP - نحوه به پایان رسیدن کار روزانه من با GIMP اغلب مضحک است. در حالی که بعضیها استدلال خواهند کرد که این جایگزین فتوشاپ نیست، متوجه شدم که خیلی بیشتر از نیازهای من امکانات دارد و ابزارهای بسیار سریعي برای تطابق رنگ و برش تصویری فراهم میکند. مشخصا من از GIMP برای کارهای دیگری هم استفاده میکنم اما قابلیت آن برای اصلاح کردن یک تصویر بدون نیاز به ذخیره آن، استفاده از GIMP را برای کار من تبدیل به یک موهبت کرده است.
8. Samba - اگر یک فناوری شبکهبندی وجود داشته باشد که من متوجه شده باشم دسترسی به محتوا را سادهتر میکند، باید Samba باشد. با فرض اینکه کاربر بفهمد که چیزی بیشتر از کلیک راست و انتخاب تسهیم (share) وجود دارد، در زمان دسترسی به اسناد و تصاویر لینوکس از طریق ویندوز، Samba میتواند زندگی را بسیار بسیار سادهتر کند.
در حالی که من تمایل به تکیه کردن به یک روش SSH در زمانی که در حال کار هستم دارم، فهمیدهام که Samba بلیطی برای تسهیم فایل به روش مستقل از پلتفرم است. استفاده از Samba بدون هیچ تردیدی ثابت کرده است که زندگی مرا سادهتر ميکند.
9. CUPS - درست مانند استفاده از SANE در اسکن کردن، بدون توانایی چاپ کردن که قسمتی از آن مرهون CUOS است، دچار آشفتگی میشدم. با استفاده از ابزار CUPS، زمانی که تصمیم میگیرم دکمه جادویی چاپ را فشار دهم، چاپگر HP چندکاره من تقریبا فورا زنده میشود! بهتر از همه اینکه میتوانم چاپ بیسیم از طریق Samba و CUPS انجام دهم زیرا این دو با هم به خوبی کار میکنند.
10. PulseAudio - بیشتر افرادی که میشناسم، از PulseAudio متنفر هستند. دلایل آنها متفاوت است. اما تنفر داشتن در همه آنها مشترک است. به هر حال به نظر من، مدیریت صدا در لینوکس را بسیار بیشتر قابل رقابت با چیزی که در سیستمهای عامل انحصاری وجود دارد کرده است. زمانی که از اپلت PulseAudio استفاده میکنم، قادر به مدیریت صدا از تک تک منابع هستم بدون متوقف کردن صدای خروجی از یک بخش به منظور اجازه دادن به دیگری.
11. Gedit یا Kate - کاربران ویندوز ممکن است نوتپد را دوست داشته باشند اما نه به اندازه محبت من نسبت به Gedit و Kate. من بیشتر روزها از Gedit به عنوان ویرایشگر منتخبم در دسکتاپ GNOME استفاده میکنم. هر دو ویرایشگر، توانایی ویرایش کردن و ایجاد تغییرات در هم کلمات و هم کدهای نوشته شده به طور یکسان را به من میدهند.
12. Brasero یا K3B - دسترسی به یک برنامه CD/DVD رایتر آراسته، برای من یک اجبار در دسکتاپ لینوکس است مگر اینکه نخواهید مانند روش استفاده من به توزیع لینوکس روی بیاورید. زمان استفاده از GNOME متوجه شدم که Brasero نیازهای مرا با یک بله آنچناني رفع میکند. در KDE، اK3B اولین برنامه رایت سیدی مورد استفاده من است -- البته محبوب من هم هست.
13. OpenOffice - از زمانی که در مقابل کامپیوتر نشستم، از تعداد بیشماری مجموعه آفیس استفاده کردهام و تاکنون احساس نکردهام که چیزی غیر از Open Office واقعا نیازهای مرا برطرف کرده است.
جریان کاری که OpenOffice طی چند سال فراهم کرده، بسیار سیال بوده است، گرچه خیلی جذاب نیست. با وجود اینکه اکنون Google Docs به همراه سایر راه حلهای تحت وب را داریم با این حال، چیزی ذاتا راحت در حوزه مجوعه آفیس که به صورت محلی نصب میشود، وجود دارد.
14. F-Spot یا DigiKam - اولین تجربه من در استفاده از نرمافزار تحت لینوکس برای استخراج تصاویر از دوربین دیجیتالم، با یک نگارش اولیه از DigiKam بود. از روز اولی که از آن استفاده کردم، به آن علاقه يافتم. حال، سوای از اینکه GNOME را برای بیشتر کارها ترجیح میدهم، به استفاده از DigiKam در KDE بیشتر از استفاده از F-Spot در GNOME علاقه دارم. جدای از این، هر دو برنامه یک تجربه کاربری خوب برای مدیریت تصاویر فراهم میکنند.
15. Gparted یا QTPared – باید اعتراف کنم که بیشتر تجربیات اخیر من، با Gparted بوده است یعنی زمانی که توانست با موفقیت پارتیشنهای مرا مدیریت کند. مطمئنا میتوانم این کارها را از طریق خط فرمان انجام دهم اما Gparted و QTParted هر دو، راهنماهای تصویری بسیار خوبی در مورد چیزی که قرار است در پارتیشنهای من تغییر کند ارايه میکنند که هیچگاه از استفاده از آن پشیمان نشدهام.
16. Filezilla - بعد از امتحان کردن کلاینتهای بیشمار FTP شامل استفاده از ترمینالم برای مدیریت آپلودها به وب سرور خودم، همیشه به Filezilla بر میگشتم. با توجه به پایداری همیشگی و استفاده آسان، من احساس میکنم همینطور که کلاینتهای منبع آزاد FTP جلوتر میروند، Filezilla در کلاسی باقی میماند که همه آن کلاس متعلق به خود او است.