faridbensaeed
4th December 2008, 09:37 AM
اهميت تزريق گاز به مخازن نفت
با تزريق گاز در مخازن نفتي کشور, به ازاي هر يک ميليون فوت مکعب گاز طبيعي تزريق شده به مخازن نفت, ميتوان بهطور متوسط حدود 150 بشکه نفت اضافي توليد نمود. از اينرو, بنده اعتقاد دارم گازهايي که در آينده از فازهاي مختلف پارس جنوبي قرار است استحصال نماييم, بايد مقدار قابل توجهي از آنها را به چاههاي نفتي تزريق کنيم که ظرفيت توليد بالايي دارند. البته فازهايي جهت تزريق اختصاص داده شده است، ولي با توجه به نياز زياد گاز به منظور تزريق، بايد فازهاي ديگري را به اين امر اختصاص داد.
چاههاي نفتي مورد نظر جهت تزريق، عمدتاً در حوزة اهواز مارون، آغاجاري و گچساران واقع هستند. همة اين حوزهها بايد به دقت مطالعه شوند. اين موضوع که گاز کدام منطقه با کدام ترکيب و با چه فشار و از چه مسيري به کدام چاه و مخزن تزريق شود, بحث بسيار مهمي است که نياز به مطالعات دقيقي دارد. هماکنون, در ناحيه هفتگل و بيبيحکيمه گچساران عمليات تزريق گاز انجام ميشود و عمل تزريق گاز نتايج موفقيتآميزي داشته است. بهطور سرانگشتي, اگر ما 17 ميليارد دلار سرمايهگذاري در امر تزريق گاز داشته باشيم, حدود 560 ميليارد دلار نفت اضافي ميتوانيم برداشت کنيم. از اينرو, بحث تزريق در درازمدت بسيار اقتصادي و درآمدزاست. همچنين گاز تزريق شده را دوباره ميتوان استحصال نمود. بطور کلي, اگر ما يک درصد ازدياد برداشت از مخازن نفت خود داشته باشيم با توجه به ميزان ذخاير نفت درجا در کشور که حدود 500 ميليارد بشکه است، 5 ميليارد بشکه نفت اضافي بدست ميآوريم که با احتساب هر بشکه نفت خام حدود 20 دلار، درآمد 100 ميليارد دلاري عايد کشورمان ميشود. يعني يک درصد ازدياد برداشت، معادل 100 ميليارد دلار درآمد است. بنابراين تزريق گاز به ميادين نفتي امري اجتنابناپذير است."
در زمينه استفاده از گازهايي که در حال حاضر سوزانده ميشود به اين نکته میتوان اشاره کرد که : "گازهايي که همراه نفت توليد ميشود در مرحله تفکيک اول و حتي تفکيک دوم, پس از شيرينسازي, عمدتاً به منظور مصرف وارد خطوط لوله سراسري ميشود. اگر ما برنامهريزي درستي براي استفاده از آنها نداشته باشيم, اين گازها سوزانده ميشود. قسمت اعظم گازي که هم اکنون در کشور سوزانده ميشود, در مرحلة سوم تفکيک نفت از گاز بدست ميآيد. اين گاز اصولاً فشار پاييني دارد. براي آنکه فشار آنرا بالا ببريم نياز به سرمايهگذاري داريم تا از طريق خط لوله آن گازها را به سر چاهها انتقال بدهيم و دوباره آنرا تحت فشار به چاهها تزريق کنيم؛ در حاليکه گازي که از طريق مخازن مشترک پارس جنوبي استحصال ميشود، گاز تحت فشار است و چون فشارش بالاست براي تزريق مناسبتر است. ولي اين فرض که بايد گازهاي همراه را هم جمعآوري کرد، گرچه هزينهبر است, به اعتقاد من اتفاقاً اولويت دارد و بايد به جمعآوري گازهايي که به دليل پايينبودن فشارشان در حال حاضر سوزانده ميشوند، توجه خاصي داشته باشيم و در چاههاي نفت واقع در دريا بهتر است از گازهاي همراه براي امر تزريق استفاده کنيم.
اگر بخواهيم عمليات تزريق گاز را از طريق استفاده از گازهاي همراه داشته باشيم, در دو مرحله احتياج به افزايش فشار داريم. يک مرحله افزايش فشار گاز به منظور انتقال گاز تا سر چاههاي نفت و دوم تقويت فشار براي تزريق به چاه که همة اينها مستلزم سرمايهگذاري مناسب از جمله در تهيه و تدارک دستگاههاي مورد نياز و بهکارگيري تکنولوژي لازم و از همه مهمتر تربيت نيروي انساني متخصص مورد نياز است."
جمعبندي:
"به هرحال, به نظر من بايد اولويت برنامهريزي کشور را در استفاده از ذخاير گاز، به تزريق گاز به چاههاي نفت اختصاص بدهيم. جمعآوري و تقويت فشار گازهاي همراه نفت و جلوگيري از سوزاندن آنها هم بسيار مهم است؛ چون هر قدر نفت بيشتري توليد شود, گاز همراه بيشتري توليد شده و باعث ميشود در صورت فقدان برنامهريزي منسجم, گاز بيشتري را مجبور شويم بسوزانيم.
اين موضوع که, چه ميزان گاز بايد به مخازن تزريق شود, بستگي به ميزان برداشت نفت خام از مخازن دارد. آن را هم بايد تقسيمبندي کنيم که چه ميزان آن بايد به مصرف داخل برسد.
در زمينه استفاده از گاز در مصارف داخلي, بخش مهمي از سرمايهگذاري ما بايد در جهت مصرف گاز در صنايع پتروشيمي باشد. بنده قوياً معتقدم که اگر قرار است در بخش صنعت نفت و گاز سرمايهگذاري کنيم؛ به نحوي خروجي آن بايد مربوط به صنعت پتروشيمي باشد. زيرا ميتواند ارزش افزوده بيشتري توليد کند. در ضمن زنجيره صنعت پتروشيمي, اشتغالزا بهشمار ميرود و فرآورده آن قابل صدور به خارج کشور نيز است و علاوه بر آن محصولات پتروشيمي بهعنوان خوراک واحدهاي توليدي و صنعتي باعث رونق اقتصادي و جذب و حفظ نيروهاي متخصص داخلي ميگردد."
در زمينه برنامهريزي براي استفاده مطلوب از گاز, شايد صادرات گاز براي کشور بويژه از طريق خط لوله در کوتاهمدت جوابگو باشد, ولي در بلندمدت اصلاً قابل پيشبيني نيست و ريسکهاي بسياري را بوجود ميآورد که از مطلوبيت اقتصادي چنين طرحهايي ميکاهد."
ما انتظار داريم که گاز طبيعي در نزديکي شهرهاي بزرگ کشور و يا در مسير خطوط لوله سراسري در مخازن زيرزميني ذخيره شود. (مثل ذخيره گاز در مخزن سراجة قم براي استفاده در تهران که در حال حاضر مطالعه براي ذخيرهسازي گاز در اين مخزن ادامه دارد.) از اين طريق, در تعدادي از مخازن نفتي که در حال حاضر غيرقابل استفاده هستند يا برداشت نفت از آنها اقتصادي نبوده، ميتوان گاز را ذخيره کرد و اين امکان بوجود ميآيد؛ در شرايطي که ما با حداکثر مصرف روزانه مواجه هستيم, از گاز اين مخازن استفاده نماييم. به عبارت ديگر انتقال گاز طبيعي از مرزهاي مشترک به داخل کشور و تزريق آن براي افزايش بازيافت نفت در داخل کشور, بهمنظور صيانت از نعمتهاي الهي نفت و گاز براي نسل آينده و جلوگيري از سوزاندن گازهاي استحصالي طي اين مدت, يکي از رسالتهاي ملي و مذهبي ما است."
با تزريق گاز در مخازن نفتي کشور, به ازاي هر يک ميليون فوت مکعب گاز طبيعي تزريق شده به مخازن نفت, ميتوان بهطور متوسط حدود 150 بشکه نفت اضافي توليد نمود. از اينرو, بنده اعتقاد دارم گازهايي که در آينده از فازهاي مختلف پارس جنوبي قرار است استحصال نماييم, بايد مقدار قابل توجهي از آنها را به چاههاي نفتي تزريق کنيم که ظرفيت توليد بالايي دارند. البته فازهايي جهت تزريق اختصاص داده شده است، ولي با توجه به نياز زياد گاز به منظور تزريق، بايد فازهاي ديگري را به اين امر اختصاص داد.
چاههاي نفتي مورد نظر جهت تزريق، عمدتاً در حوزة اهواز مارون، آغاجاري و گچساران واقع هستند. همة اين حوزهها بايد به دقت مطالعه شوند. اين موضوع که گاز کدام منطقه با کدام ترکيب و با چه فشار و از چه مسيري به کدام چاه و مخزن تزريق شود, بحث بسيار مهمي است که نياز به مطالعات دقيقي دارد. هماکنون, در ناحيه هفتگل و بيبيحکيمه گچساران عمليات تزريق گاز انجام ميشود و عمل تزريق گاز نتايج موفقيتآميزي داشته است. بهطور سرانگشتي, اگر ما 17 ميليارد دلار سرمايهگذاري در امر تزريق گاز داشته باشيم, حدود 560 ميليارد دلار نفت اضافي ميتوانيم برداشت کنيم. از اينرو, بحث تزريق در درازمدت بسيار اقتصادي و درآمدزاست. همچنين گاز تزريق شده را دوباره ميتوان استحصال نمود. بطور کلي, اگر ما يک درصد ازدياد برداشت از مخازن نفت خود داشته باشيم با توجه به ميزان ذخاير نفت درجا در کشور که حدود 500 ميليارد بشکه است، 5 ميليارد بشکه نفت اضافي بدست ميآوريم که با احتساب هر بشکه نفت خام حدود 20 دلار، درآمد 100 ميليارد دلاري عايد کشورمان ميشود. يعني يک درصد ازدياد برداشت، معادل 100 ميليارد دلار درآمد است. بنابراين تزريق گاز به ميادين نفتي امري اجتنابناپذير است."
در زمينه استفاده از گازهايي که در حال حاضر سوزانده ميشود به اين نکته میتوان اشاره کرد که : "گازهايي که همراه نفت توليد ميشود در مرحله تفکيک اول و حتي تفکيک دوم, پس از شيرينسازي, عمدتاً به منظور مصرف وارد خطوط لوله سراسري ميشود. اگر ما برنامهريزي درستي براي استفاده از آنها نداشته باشيم, اين گازها سوزانده ميشود. قسمت اعظم گازي که هم اکنون در کشور سوزانده ميشود, در مرحلة سوم تفکيک نفت از گاز بدست ميآيد. اين گاز اصولاً فشار پاييني دارد. براي آنکه فشار آنرا بالا ببريم نياز به سرمايهگذاري داريم تا از طريق خط لوله آن گازها را به سر چاهها انتقال بدهيم و دوباره آنرا تحت فشار به چاهها تزريق کنيم؛ در حاليکه گازي که از طريق مخازن مشترک پارس جنوبي استحصال ميشود، گاز تحت فشار است و چون فشارش بالاست براي تزريق مناسبتر است. ولي اين فرض که بايد گازهاي همراه را هم جمعآوري کرد، گرچه هزينهبر است, به اعتقاد من اتفاقاً اولويت دارد و بايد به جمعآوري گازهايي که به دليل پايينبودن فشارشان در حال حاضر سوزانده ميشوند، توجه خاصي داشته باشيم و در چاههاي نفت واقع در دريا بهتر است از گازهاي همراه براي امر تزريق استفاده کنيم.
اگر بخواهيم عمليات تزريق گاز را از طريق استفاده از گازهاي همراه داشته باشيم, در دو مرحله احتياج به افزايش فشار داريم. يک مرحله افزايش فشار گاز به منظور انتقال گاز تا سر چاههاي نفت و دوم تقويت فشار براي تزريق به چاه که همة اينها مستلزم سرمايهگذاري مناسب از جمله در تهيه و تدارک دستگاههاي مورد نياز و بهکارگيري تکنولوژي لازم و از همه مهمتر تربيت نيروي انساني متخصص مورد نياز است."
جمعبندي:
"به هرحال, به نظر من بايد اولويت برنامهريزي کشور را در استفاده از ذخاير گاز، به تزريق گاز به چاههاي نفت اختصاص بدهيم. جمعآوري و تقويت فشار گازهاي همراه نفت و جلوگيري از سوزاندن آنها هم بسيار مهم است؛ چون هر قدر نفت بيشتري توليد شود, گاز همراه بيشتري توليد شده و باعث ميشود در صورت فقدان برنامهريزي منسجم, گاز بيشتري را مجبور شويم بسوزانيم.
اين موضوع که, چه ميزان گاز بايد به مخازن تزريق شود, بستگي به ميزان برداشت نفت خام از مخازن دارد. آن را هم بايد تقسيمبندي کنيم که چه ميزان آن بايد به مصرف داخل برسد.
در زمينه استفاده از گاز در مصارف داخلي, بخش مهمي از سرمايهگذاري ما بايد در جهت مصرف گاز در صنايع پتروشيمي باشد. بنده قوياً معتقدم که اگر قرار است در بخش صنعت نفت و گاز سرمايهگذاري کنيم؛ به نحوي خروجي آن بايد مربوط به صنعت پتروشيمي باشد. زيرا ميتواند ارزش افزوده بيشتري توليد کند. در ضمن زنجيره صنعت پتروشيمي, اشتغالزا بهشمار ميرود و فرآورده آن قابل صدور به خارج کشور نيز است و علاوه بر آن محصولات پتروشيمي بهعنوان خوراک واحدهاي توليدي و صنعتي باعث رونق اقتصادي و جذب و حفظ نيروهاي متخصص داخلي ميگردد."
در زمينه برنامهريزي براي استفاده مطلوب از گاز, شايد صادرات گاز براي کشور بويژه از طريق خط لوله در کوتاهمدت جوابگو باشد, ولي در بلندمدت اصلاً قابل پيشبيني نيست و ريسکهاي بسياري را بوجود ميآورد که از مطلوبيت اقتصادي چنين طرحهايي ميکاهد."
ما انتظار داريم که گاز طبيعي در نزديکي شهرهاي بزرگ کشور و يا در مسير خطوط لوله سراسري در مخازن زيرزميني ذخيره شود. (مثل ذخيره گاز در مخزن سراجة قم براي استفاده در تهران که در حال حاضر مطالعه براي ذخيرهسازي گاز در اين مخزن ادامه دارد.) از اين طريق, در تعدادي از مخازن نفتي که در حال حاضر غيرقابل استفاده هستند يا برداشت نفت از آنها اقتصادي نبوده، ميتوان گاز را ذخيره کرد و اين امکان بوجود ميآيد؛ در شرايطي که ما با حداکثر مصرف روزانه مواجه هستيم, از گاز اين مخازن استفاده نماييم. به عبارت ديگر انتقال گاز طبيعي از مرزهاي مشترک به داخل کشور و تزريق آن براي افزايش بازيافت نفت در داخل کشور, بهمنظور صيانت از نعمتهاي الهي نفت و گاز براي نسل آينده و جلوگيري از سوزاندن گازهاي استحصالي طي اين مدت, يکي از رسالتهاي ملي و مذهبي ما است."