شجاعت يا صداقت

[touraj atef]

دخترم مي گفت كه بازي جديدي را در مدرسه مي كنند و آن اين است كه يكي از بچه هاي كلاس در جلوي ديگران مي ايستد و بقيه بچه ها از او مي پرسند ” صداقت ” را انتخاب مي كني يا ” شجاعت ” را ؟ و بچه ها هر كدام انتخابي دارند عده اي صداقت را انتخاب مي كنند و حسابي در دردسر مي افتند و با سوالهاي خيلي سخت گير مي افتند و برخي هم كه به شجاعت جواب مثبت داده اند بايد تن به كارهاي سختي بدهند از جمله رقصيدن در مقابل خانم مدير مدرسه كه به نظر مي آيد چون فيلم ” رقصنده با گرگها ” براي بچه ها هيجان داشته باشد اما نكته جالب اينجا بود كه آيلي مي گفت اكثر بچه ها دوست دارند كه گزينه ” شجاعت ” را انتخاب كنند و كمتر كسي است كه حاضر باشد ” صداقت ” را انتخاب كند زيرا شجاعت را نوعي كار خطر ناك مي داند اما صداقت را غير ممكن مي پندارد وقتي آيلي اين قصه ها را به من گفت از او پرسيدم
- حالا اگر يكي هر دو ” صداقت ” و ” شجاعت ” را انتخاب كرد چي ؟
با كمي ترديد نگاهم كرد و بعد پاسخ داد
- مگه ميشه ؟
و من لبخندي زدم و بار ديگر پرسيدم
- مي داني تركيب صداقت و شجاعت چيست ؟
و آيلي تنها نگاهم كرد و من به او پاسخ دادم
- انسان بودن
آيلي همچنان ناراضي از پاسخهاي كوتاه من ادامه داد
- چرا انسان بودن ؟
و من اين گونه ادامه دادم
- دخترم ! شجاعت اين نيست كه كارهاي بي هوده انجام دهيم و حتي ممكن اين كارهائي كه اسمش را شجاعت گذاشتي معني جز حماقت ندهد پس يادت باشد گاهي وقتها بزرگترين شجاعت همان صداقت هست
آيلي لبخندي زد و بار ديگر پرسيد
- يعني بزرگترين شجاعت همان صداقت هست؟
مي دانستم بايد هم براي آيلي اين حرف كمي عجيب باشد زيرا در روزگاري كه همه چيز دو گانه هست و حكايت اندروني و بيروني هاي منزلهاي روزگار قديم تبديل به يك قلب و روح و كلام و كردار و انديشه و اجتماع بيروني و اندروني شده است و در تمامي روز آن چيز كه يافت نمي شود همان صداقت هست پس بايد هم براي دختركم اين جمله “بزرگترين صداقت همان شجاعت هست ” عجيب باشد و شايد به همين دليل است كه همه آنها حتي با اين كه حرفي براي مخفي كردنها نداشته و همچنان به دور از حبابها و ادعاهاي ما بزرگترها هستند كه در گير هزاران انديشه و فكر و قضاوت و مكتب و درس و استاد گفتن ها و به اصطلاح عشق آموختن ها البته از نوع مجازي آن هستيم باز هم بايد شجاعت را كه رگه هائي از حماقت را به خود گرفته است را قبول داشته باشند اما اين تنها يك قصه از تمامي غصه ها است زيرا آيلي و دوستانش هم هيچگاه فكر نمي كردند كه صداقت و يا شجاعت نمي تواند از هم جدا شوند و در روزگار ما اگر همه ما به خود آئيم و خود را بخوبي بشناسيم و بگوئيم كه اشتباه كرديم و سواستفاده كرديم و ريا كرديم و دروغ گفتيم و به دنبال منافع شخصي بوديم هر جا كه به نفعمان بود سكوت و هرچه كه به ضررمان بود فرياد زديم و دنياي دو گانگي هايمان را هيچگاه دور نريختيم و حتي در اندروني و بيروني ما براي خودمان هم عادي شده است پس بايد هم صداقت و شجاعت را به دور افكنده و شجاعت را در انتقاد به ديگران و تهمت زدن به آنها كه نمي دانند و نمي فهمند و گناه كار هستند و دنياي انسانيت كمرنگ هست و چرا دنياي من انسان اين همه خالي از هم نوع هست بايد گذرد وقتي در روزگارمان با قوي ترين ميكروسكوپهاي دنيا زندگي و اشتباهات ديگران( البته به زعم ما )را مي خواهيم ببينيم اما حاضر نيستيم با همين ميكروسكوپها خود فريبي و فرافكني و قضاوتهاي خود را ديده و آنها را ناديده بنگاريم بايد هم صداقت را ناديده و حماقت را شجاعت معني كنيم
به آيلي نگاه مي كنم كه در گير دو كلمه صداقت و شجاعت شده است اميد دارم اجتماع ما كه شايد قرنها است اسير دو پنجه شوم ” ترس ” و ” احساس گناه ” شده است روز ي به خود آيد به فرزندان ما درس شجاعت به همراه صداقت و يا صداقت به همراه شجاعت دهد و من هم به مناسبت روز كودك آرزو مي كنم كه بار ديگر همه ما به كودك درون خود رويم با خود صادق باشيم و دروغ و پليدي و شعار و ادعا و فرافكني ها را به دور افكنيم و شجاعت داشته باشيم كه خود را بپذيرم و سعي نكنيم ديگران را به سوي آن چيزي كه نيستيم سوق دهيم
باشد كه چينن بادا



mwww.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.co (http://www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.co)

http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/10/d985d986-d988-d8a2d98ad984d98a.jpg?w=150&h=112 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/10/d985d986-d988-d8a2d98ad984d98a.jpg)