Outta_Breathe1020
9th October 2010, 04:10 PM
زندگي، حكايتي است كه هم ميتواند توسط يك «ابله» روايت شود، هم توسط يك «بودا»
«اوشو»
«زندگي هر چه بخواهي همان را به تو ميدهد»
چندي پيش در بوستون بودم. يبمه شب پس از يك سمينار تصميم گرفتم در خيابانهاي شهر قديم بزنم. مردي را ديدم كه بي هدف و سرگردان به هر طرف ميرفت. سرانجام سر راهم را گرفت. قيافهاش نشان ميداد كه هفتهها در كنار خيابان خوابيده و ماهها سر و روي خود را اصلاح نكرده است. به من نزديك شد و گفت: «آقا ممكن است خواهش كنم ربع دلار به من قرض بدهيد؟»
گفتم: «همين! فقط ربع دلار». گفت: «بله. من فقط ربع دلار». توي جبيبم يك سكه ربع دلاري پيدا كردم و به او دادم و گفتم «زندگي هر چه بخواهي همان را به تو ميدهد.» مردك نگاهي از روي بهت به من كرد و دور شد.
همان طور كه از پشت سر نگاهش ميكردم به اين فكر كردم كه بين افراد شكست خورده و موفق چه فرقي است؟ اين شخص با من چه تفاوتي دارد؟ چطور است كه من ميتوانم هر موقع و هر جا تقريباً هر كاري را كه دلم بخواهد، انجام بدهم اما او كه تقريباً شصست سال از عمرش گذشته است در خيابانها زندگي ميكند و شخصيت خود را به خاطر ربع دلار كوچك مينمايد؟ آيا خداوند از آسمان فرود آمده و گفته است «رابينز تو آدم خودبي هستي تو بايد به رؤياها و آروزهايت برسي؟» گمان نميكنم، اين طور باشد. آيا كسي امكانات و منابع خاصي را در اختيار من گذاشته است؟ باز هم خيال نميكنم. روزگاري وضع من هم خيلي بهتر از او نبود. فقط مشروب نميخوردم و كنار خيابان نميخوابيدم زندگي همان چيزي را به ما ميدهد كه بخواهيم. «اگر ربع دلار بخواهيد ربع دلار گيرتان ميآيد، اگر هم در پي شادماني و موقعيت باشيد به آن ميرسيد.»
خداوند سرنوشت هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد، مگر آنكه آنان خود دست به تغيير دروني خود زنند.
«رعد – 11»
� اگر باور نداريد كه جهان خود را، خواه از طريق موفقيتها و خواه به علت شكستهاي خود ميسازيد؛ ناگزير دستخوش حوادث ميشويد. يعني از حالت فاعلي به حالت مفعولي ميافتيد. اگر من چنين عقيدهاي داشتم، بارم را ميبستم و به جستجوي فرهنگي ديگر، دنيايي ديگر و يا سيارهاي ديگر ميرفتم، اگر من نتيجهي نيروهاي اتفاقي بيرون باشم چه لزومي دارد كه اينجا بماند.
«آنتوني رابينز»
� بزرگترين دروغ دنيا چيست؟اين است كه ما در لحظهاي خاص، تسلط بر آنچه برايمان پيش ميآيد را از دست ميدهيم و سرنوشت، بر زندگيمان مسلط ميشود. اين بزرگترين دروغ دنياست!
«پائولوكوئيلو»
� سرنوشت هر كسي را «شخصيت» او تعيين ميكند.
«هراكليوس»
� اشخاص، هميشه گناه را به گردن شرايط مياندازند. من به شرايط، معتقد نيستم. مردان موفق شرايط را جستجو ميكنند و گر نيابند آن را ايجاد ميكنند.
«جرج برناردشاو»
� انسان، زاييدهي شرايط نيست بلكه خالق آن است.
«بنيامين ديزرائيلي»
� وظيفهي ما در قبال آينده فقط اين نيست كه آن را پيشگويي كنيم بلكه بايد كاري كنيم تا اين پيشگوييها به حقيقت بپيوندند.
«جان راجر»
گر نشان زندگي جنبندگي اسـت
خار در صحرا سراپا زندگي است
«پژمان بختياري»
چيزي را كه ما زندگي ميناميم اصلاً زندگي نيست! بلكه استخراج تدريخي مرگ تولد است. تولد يك چيز است و زندگي چيزي ديگر. براي به دست آوردن و نائل شدن به يك زندگي كامل بايد آن را شناخت. تفاوت بسياري بين زندگي كردن و سوزندان و مصرف كردن آن وجود دارد.
«اوشو»
افرادي كه در بستر مرگ، بلندترين فريادها را ميكشند مردمي هستند كه هرگز زندگي نكردهاند. آنها ناظر زندگي بودهاند نه شركت كنندههاي فعال زندگي آنها ريسك نكردهاند، آنها در كناري ايستادهاند.
«اليزابت كوبلر راس»
زندگي با مرگ از ميان نمي رود. زندگي، دقيقه به دقيقه، روزبهروز با هزارها طريق، غفلت و بيتوجهي از ميان ميرود.
«وينسنت بنت»
منبع: كتاب - شما عظیم تر از آن هستید که می اندیشید - نويسنده: مسعود لعلي
«اوشو»
«زندگي هر چه بخواهي همان را به تو ميدهد»
چندي پيش در بوستون بودم. يبمه شب پس از يك سمينار تصميم گرفتم در خيابانهاي شهر قديم بزنم. مردي را ديدم كه بي هدف و سرگردان به هر طرف ميرفت. سرانجام سر راهم را گرفت. قيافهاش نشان ميداد كه هفتهها در كنار خيابان خوابيده و ماهها سر و روي خود را اصلاح نكرده است. به من نزديك شد و گفت: «آقا ممكن است خواهش كنم ربع دلار به من قرض بدهيد؟»
گفتم: «همين! فقط ربع دلار». گفت: «بله. من فقط ربع دلار». توي جبيبم يك سكه ربع دلاري پيدا كردم و به او دادم و گفتم «زندگي هر چه بخواهي همان را به تو ميدهد.» مردك نگاهي از روي بهت به من كرد و دور شد.
همان طور كه از پشت سر نگاهش ميكردم به اين فكر كردم كه بين افراد شكست خورده و موفق چه فرقي است؟ اين شخص با من چه تفاوتي دارد؟ چطور است كه من ميتوانم هر موقع و هر جا تقريباً هر كاري را كه دلم بخواهد، انجام بدهم اما او كه تقريباً شصست سال از عمرش گذشته است در خيابانها زندگي ميكند و شخصيت خود را به خاطر ربع دلار كوچك مينمايد؟ آيا خداوند از آسمان فرود آمده و گفته است «رابينز تو آدم خودبي هستي تو بايد به رؤياها و آروزهايت برسي؟» گمان نميكنم، اين طور باشد. آيا كسي امكانات و منابع خاصي را در اختيار من گذاشته است؟ باز هم خيال نميكنم. روزگاري وضع من هم خيلي بهتر از او نبود. فقط مشروب نميخوردم و كنار خيابان نميخوابيدم زندگي همان چيزي را به ما ميدهد كه بخواهيم. «اگر ربع دلار بخواهيد ربع دلار گيرتان ميآيد، اگر هم در پي شادماني و موقعيت باشيد به آن ميرسيد.»
خداوند سرنوشت هيچ قومي را دگرگون نخواهد كرد، مگر آنكه آنان خود دست به تغيير دروني خود زنند.
«رعد – 11»
� اگر باور نداريد كه جهان خود را، خواه از طريق موفقيتها و خواه به علت شكستهاي خود ميسازيد؛ ناگزير دستخوش حوادث ميشويد. يعني از حالت فاعلي به حالت مفعولي ميافتيد. اگر من چنين عقيدهاي داشتم، بارم را ميبستم و به جستجوي فرهنگي ديگر، دنيايي ديگر و يا سيارهاي ديگر ميرفتم، اگر من نتيجهي نيروهاي اتفاقي بيرون باشم چه لزومي دارد كه اينجا بماند.
«آنتوني رابينز»
� بزرگترين دروغ دنيا چيست؟اين است كه ما در لحظهاي خاص، تسلط بر آنچه برايمان پيش ميآيد را از دست ميدهيم و سرنوشت، بر زندگيمان مسلط ميشود. اين بزرگترين دروغ دنياست!
«پائولوكوئيلو»
� سرنوشت هر كسي را «شخصيت» او تعيين ميكند.
«هراكليوس»
� اشخاص، هميشه گناه را به گردن شرايط مياندازند. من به شرايط، معتقد نيستم. مردان موفق شرايط را جستجو ميكنند و گر نيابند آن را ايجاد ميكنند.
«جرج برناردشاو»
� انسان، زاييدهي شرايط نيست بلكه خالق آن است.
«بنيامين ديزرائيلي»
� وظيفهي ما در قبال آينده فقط اين نيست كه آن را پيشگويي كنيم بلكه بايد كاري كنيم تا اين پيشگوييها به حقيقت بپيوندند.
«جان راجر»
گر نشان زندگي جنبندگي اسـت
خار در صحرا سراپا زندگي است
«پژمان بختياري»
چيزي را كه ما زندگي ميناميم اصلاً زندگي نيست! بلكه استخراج تدريخي مرگ تولد است. تولد يك چيز است و زندگي چيزي ديگر. براي به دست آوردن و نائل شدن به يك زندگي كامل بايد آن را شناخت. تفاوت بسياري بين زندگي كردن و سوزندان و مصرف كردن آن وجود دارد.
«اوشو»
افرادي كه در بستر مرگ، بلندترين فريادها را ميكشند مردمي هستند كه هرگز زندگي نكردهاند. آنها ناظر زندگي بودهاند نه شركت كنندههاي فعال زندگي آنها ريسك نكردهاند، آنها در كناري ايستادهاند.
«اليزابت كوبلر راس»
زندگي با مرگ از ميان نمي رود. زندگي، دقيقه به دقيقه، روزبهروز با هزارها طريق، غفلت و بيتوجهي از ميان ميرود.
«وينسنت بنت»
منبع: كتاب - شما عظیم تر از آن هستید که می اندیشید - نويسنده: مسعود لعلي