AreZoO
1st October 2010, 03:45 PM
زبانشناسی جنسیت!
کنکاشی در پژوهش های زبانشناسی جنسیت
چكیده
http://img.tebyan.net/big/1389/02/1141516222213230242113602537813561622129.jpg
زبانشناسی جنسیت یکی از شاخه های مورد توجه در حوزه جامعه شناسی زبان است که به مطالعه تأثیر متغیر جنسیت بر ایجاد گوناگونی های زبانی می پردازد. از آنجا که بیشتر مفاهیم اجتماعی - فرهنگی و از جمله مفهوم جنسیت، مفاهیمی چند بعدی هستند، برداشت های تک بعدی و مطلق از این مفاهیم منجر به نوعی سطحی نگری به ویژه در حوزه های پژوهشی می شود. هدف این مقاله در درجه اول معرفی لایه های مختلف زبانشناسی جنسیت و به بیان دیگر جنبه های مختلف مسائل زبان و جنسیت است. سپس با تمهید این پایگاه نظری می کوشیم که وضعیت این رشته مطالعاتی نوپا را در پژوهش های ایرانیان روشن نماییم. اما این حوزه مطالعاتی نقیصه های متعددی دارد که از جمله آنها محدودنگری غیرروششناختی، نادیده انگاشتن نظریههای جنسیتی مطرح، در نظر گرفتن «بافت» به عنوان چند متغیر اجتماعی مجزا از هم و نه به عنوان شبکهای از رابطهها، در نظر گرفتن رفتار زبانی مردانه به عنوان هنجار می باشد.
1) مقدمه
یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه میان رشته ای زبانشناسی اجتماعی و یا جامعه شناسی زبان، زبان و جنسیت یا به تعبیر تخصصی تر زبانشناسی جنسیت [1] است. عنوان «زبان و جنسیت» در ظاهر ساده است تا آنجا که ممکن است تصور شود، دیگر نیازی به پژوهش در این حوزه وجود ندارد. حتی علاقه مندان به این حوزه نیز به طور معمول به ذکر چند تفاوت مشهور (و بعضاً نادرست) بین کاربردهای زبانی دو جنس قناعت می کنند و موضوع به همین جا ختم می شود. از دیدگاه زبانشناسی پرداختن به تاثیر متغیـــر جنسیت بر زبان موجه و ضروری است چون زبانشناس را قادر به توصیف دقیق تر زبان می کند. از دیگر سو پژوهش در این موضوع از دیدگاه جامعه شناسی ضرورت می یابد چرا که راهی برای آگاهی از جایگاه جنسیت ها در جوامع و تاثیر متقابــل آنها در شکل گیری ارتباط است. در واقع جامعه شناسان با کسب این نوع آگاهی ها زمینه را برای کار برنامه ریزان اجتماعی فراهم می آورند. هدف این مقاله در درجه اول ترسیم تصویری دقیق از حوزه وسیع زبانشناسی جنسیت و ابعاد مختلف آن است. به بیان دیگر، می خواهیم بدانیم حوزه مطالعاتی زبانشناسی جنسیت به چه مسائلی می پردازد.در درجه دوم به بررسی ضرورت های پژوهشی این حوزه در ارتباط با زبان فارسی خواهیم پرداخت. به نظر می رسد که آرائی غیر علمی درباره رابطه متغیر جنسیت و زبان در میان عوام و نیز متخصصان وجود دارد که معمولاً بدیهی و مسلم تلقی می شود. با پژوهش هایی از این قسم می توان به واقعیت این رابطه در ابعاد مختلف پی برد و در نتیجه اقدام به اصلاح و بازسازی آراء افراد و گروه ها نمود. در واقع اطلاع از واقعیت وضع موجود شیوه تاثیرگذاری متغیر جنسیت بر زبان برنامه ریزان اجتماعی و نیز برنامه ریزان زبان را قادر به اعمال تغییرات و تاثیرات جهت دار و سودمند خواهد نمود. پرسش های این پژوهش عبارتند از:
مطالعه درباره موضوع زبان و جنسیت مستلزم پرداختن به چه مؤلفه هایی است؟ مطالعه درباره زبان و جنسیت به طور خاص در مورد زبان فارسی و یا در مورد جامعه ایرانی اکنون در چه موقعیتی است؟ به بیان دیگر پایگاه مطالعاتی این موضوع در ارتـباط با زبان فارسی و جامعه ایرانی چه وضعیتی دارد و انجام چه نوع پژوهش هایی مورد نیاز است؟
2) مروری بر پیشینه زبانشناسی جنسیت
1-2)مطالعات غیرایرانیان
http://img.tebyan.net/big/1389/02/901901972221361991658515124924954153216131130.jpg
پژوهش های حوزه زبانشناسی جنسیت از اوایل دهه 70 میلادی آغاز گشت. این نوع پژوهش ها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تاثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوه تعامل بود (Wodak & Benke:2007).
ساپیر(1929)، لباو(1972)، لیکاف(1973)، برند(1975)، دوبوا و کراچ(1975)، براور و دیگران (1979)، براگین(1981)، ترادگیل(1983)، بارون(1986)، کامرون و دیگران(1989)، آرلیس(1991)، درالیک(1993)، جیمز و کلارک(1993)، تانن(1995)، روماین(1999)، میلز(2003)، گوردن(2003) و وارداف(2006)
از جمله افرادی هستند که درباره زبان شناسی جنسیت پژوهش هایی انجام داده اند. از آنجا که در آثار تانن(1995)، وارداف(2006) و وداک و بنکه(2007) می توان به اهم موضوعات مطرح شده در این حوزه دست یافت در زیر به ذکر فهرست وار موضوعات مطرح شده در این دو اثر می پردازیم.
تانن به زبانشناسی جنسیت از منظر گفتمانی می پردازد. او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست، بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن) که معمولاً تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصـود نهایی بسیار مهم است(Tannen, 1995:p138). وی یکـی از عـوامل دوام سبک های ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود می داند (Ibid, p139).
وارداف با تمایز گذاشتن میـــان «جنس زیست شناختی» و «جنسیت فرهنگی ـ اجتماعی»، مسئله جنسیت در زبان را بیشـــتر پدیده ای فرهنگی و بافت محور تلقی می کند (Wordhaugh,2006: p315-316). با این حال وی قائل به دو نظام جنسیتی طبیعی و دستوری در زبان ها می شود (Ibid, p320). بـــه علاوه او به تفاوت های آوایی و زبرزنجیری، واژگانی، دستوری، معنایی و گفتمانی یا ارتباطی نیز اشاره می کند (Ibid, p318-320). او به سه رویکرد غالب برای توجیه تفاوت های زبانی در دو جنس به شرح زیر اشاره می کند: تفاوت زیست شناختی زن و مرد، تسلط مرد بر زن و تفاوت اجتماعی زن و مرد. در رابطه با تفاوت های اجتماعی زن و مرد به گرایشات دو جنس به موضوعات متفاوت برای گفتگو اشاره می کند و تفصیل یا اختصار در کلام را ناشی از علائق زیربنایی هر یک می داند. سپس به استراتژی های ارتباطی نظیر بحث و مجادله، واکنش نشان دادن (سوال کردن، تشویق به صحبت کردن، تایید)، قطع گفتار، اهداف مختلف آن (همدلی، کنترل و مانند آن) و تفاوت آن در دو جنس می پردازد (Ibid, p326). به هر ترتیب، او اظهار نظرهای قاطعانه و بدون توجه به بافت را در مورد هر نوع مقایسه بین دو جنس مردود می داند. مبحث دیگری که وارداف مطرح می کند، مبحث جنسیت زدگی و امکان برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست.
وارداف معتقد است با تغییر صوری زبان ها نمی توان به تحولی اساسی در جهت رفع تبعیض های جنسیتی دست یافت. به نظر او این تبعیض ها وقتی رفع می شوند که مبانی فکری زنان و مردان تغییر کرده باشد (Ibid, p331).
2-2) مطالعات ایرانیان
http://img.tebyan.net/big/1389/02/66532431339313924124842482002131051527289.jpg
مدرسی
در توجیه تفاوت های زبانی زن و مرد بیشتر قائل به تفاوت های اجتماعی این دو گروه می باشد (مدرسی، 1368: صص170-160). او می گوید چون هر یک از دو جنس در برخی حوزه های فعالیتی فعال تر از جنس دیگر است، اصطلاحات مربوط به آن حوزه مردانه و یا زنانه تلقی می شود. مدرسی به الگوهای زبانی ویژه دو جنس نیز اشاره می کند و معتقد است که در صورتی که زنان و مردان هر جامعه از این الگوها پیروی نکنند، پایگاه اجتماعی ویژه خود را از دست خواهند داد و یا لااقل مورد تمسخر قرار خواهند گرفت. مدرسی به تفاوت میزان تفاوت های جنسیتی زبان های مختلف نیز اشاره می کند (همان، ص162). او به نقل از لیکاف پایگاه اجتماعی زنان را بی ثبات تر و متزلزل تر از مردان دانسته و انعکاس این پایگاه های اجتماعی را در زبان جستجو می کند (همان، صص 169-168). از جمله تفاوت های منظر گفتمانی زنان و مردان به این نکته اشاره می کند که زنان معمولاً از موضعی پرسشگر، مردد و حمایت طلب سخن می گویند درحالی که مردان از مواضعی پرخاشگرانه، رقیبانه و کنترل کننده گفتگو می کنند.
پاک نهاد جبروتی در توجیه تفاوت های جنسیتی موجود در زبان ها گرایش بیشتری به فرضیه تسلط مردان بر زبان و نابرابری دو جنس دارد (پاک نهاد جبروتی، 1381: صص36-35). البته او دو شیوه مختلف اجتماعی شدن پسران و دختـــــران در جوامع را در شکل گیری این نابرابری ها مؤثر می داند. به نظر او محـــدود شدن دختران به محیط خانه باعث می شود که آنها در یک محیط غیررقابتی رشد کنند اما پسران که آزادانه می توانند از منزل خارج شده و در محیط خارج از خانه باشند، رفتاری رقابتی و کنترل جویانه پیدا می کنند. او به موقعیت بالاتر مرد نسبت به زن در خانه و خارج از خانه اشاره کرده و به این وسیله موقعیت اجتماعی پایین تر زنان را میراثی فرهنگی تلقی می کند که در هر دو محیط خانه و خارج از خانه به کودکان منتقل می شود. با این حال جبروتی به تضاد پایگاه اجتماعی مردان در خانه و برخی موقعیت های اجتماعی و نیز تضاد جایگاه آرمانی شخصیت مادر(ترویج شده در جامعه) و پایگاه اجتماعی واقعی او اشاره می کند (همان، ص25). جبروتی با استناد به داده های پژوهش خود نتیجه می گیرد که در زبان فارسی نابرابری زبانی به نفع مردان وجود دارد.
کنکاشی در پژوهش های زبانشناسی جنسیت
چكیده
http://img.tebyan.net/big/1389/02/1141516222213230242113602537813561622129.jpg
زبانشناسی جنسیت یکی از شاخه های مورد توجه در حوزه جامعه شناسی زبان است که به مطالعه تأثیر متغیر جنسیت بر ایجاد گوناگونی های زبانی می پردازد. از آنجا که بیشتر مفاهیم اجتماعی - فرهنگی و از جمله مفهوم جنسیت، مفاهیمی چند بعدی هستند، برداشت های تک بعدی و مطلق از این مفاهیم منجر به نوعی سطحی نگری به ویژه در حوزه های پژوهشی می شود. هدف این مقاله در درجه اول معرفی لایه های مختلف زبانشناسی جنسیت و به بیان دیگر جنبه های مختلف مسائل زبان و جنسیت است. سپس با تمهید این پایگاه نظری می کوشیم که وضعیت این رشته مطالعاتی نوپا را در پژوهش های ایرانیان روشن نماییم. اما این حوزه مطالعاتی نقیصه های متعددی دارد که از جمله آنها محدودنگری غیرروششناختی، نادیده انگاشتن نظریههای جنسیتی مطرح، در نظر گرفتن «بافت» به عنوان چند متغیر اجتماعی مجزا از هم و نه به عنوان شبکهای از رابطهها، در نظر گرفتن رفتار زبانی مردانه به عنوان هنجار می باشد.
1) مقدمه
یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه میان رشته ای زبانشناسی اجتماعی و یا جامعه شناسی زبان، زبان و جنسیت یا به تعبیر تخصصی تر زبانشناسی جنسیت [1] است. عنوان «زبان و جنسیت» در ظاهر ساده است تا آنجا که ممکن است تصور شود، دیگر نیازی به پژوهش در این حوزه وجود ندارد. حتی علاقه مندان به این حوزه نیز به طور معمول به ذکر چند تفاوت مشهور (و بعضاً نادرست) بین کاربردهای زبانی دو جنس قناعت می کنند و موضوع به همین جا ختم می شود. از دیدگاه زبانشناسی پرداختن به تاثیر متغیـــر جنسیت بر زبان موجه و ضروری است چون زبانشناس را قادر به توصیف دقیق تر زبان می کند. از دیگر سو پژوهش در این موضوع از دیدگاه جامعه شناسی ضرورت می یابد چرا که راهی برای آگاهی از جایگاه جنسیت ها در جوامع و تاثیر متقابــل آنها در شکل گیری ارتباط است. در واقع جامعه شناسان با کسب این نوع آگاهی ها زمینه را برای کار برنامه ریزان اجتماعی فراهم می آورند. هدف این مقاله در درجه اول ترسیم تصویری دقیق از حوزه وسیع زبانشناسی جنسیت و ابعاد مختلف آن است. به بیان دیگر، می خواهیم بدانیم حوزه مطالعاتی زبانشناسی جنسیت به چه مسائلی می پردازد.در درجه دوم به بررسی ضرورت های پژوهشی این حوزه در ارتباط با زبان فارسی خواهیم پرداخت. به نظر می رسد که آرائی غیر علمی درباره رابطه متغیر جنسیت و زبان در میان عوام و نیز متخصصان وجود دارد که معمولاً بدیهی و مسلم تلقی می شود. با پژوهش هایی از این قسم می توان به واقعیت این رابطه در ابعاد مختلف پی برد و در نتیجه اقدام به اصلاح و بازسازی آراء افراد و گروه ها نمود. در واقع اطلاع از واقعیت وضع موجود شیوه تاثیرگذاری متغیر جنسیت بر زبان برنامه ریزان اجتماعی و نیز برنامه ریزان زبان را قادر به اعمال تغییرات و تاثیرات جهت دار و سودمند خواهد نمود. پرسش های این پژوهش عبارتند از:
مطالعه درباره موضوع زبان و جنسیت مستلزم پرداختن به چه مؤلفه هایی است؟ مطالعه درباره زبان و جنسیت به طور خاص در مورد زبان فارسی و یا در مورد جامعه ایرانی اکنون در چه موقعیتی است؟ به بیان دیگر پایگاه مطالعاتی این موضوع در ارتـباط با زبان فارسی و جامعه ایرانی چه وضعیتی دارد و انجام چه نوع پژوهش هایی مورد نیاز است؟
2) مروری بر پیشینه زبانشناسی جنسیت
1-2)مطالعات غیرایرانیان
http://img.tebyan.net/big/1389/02/901901972221361991658515124924954153216131130.jpg
پژوهش های حوزه زبانشناسی جنسیت از اوایل دهه 70 میلادی آغاز گشت. این نوع پژوهش ها در آغاز بیشتر معطوف به بررسی تاثیر متغیر جنسیت در رفتار کلامی افراد در سطح آوایی و نیز شیوه تعامل بود (Wodak & Benke:2007).
ساپیر(1929)، لباو(1972)، لیکاف(1973)، برند(1975)، دوبوا و کراچ(1975)، براور و دیگران (1979)، براگین(1981)، ترادگیل(1983)، بارون(1986)، کامرون و دیگران(1989)، آرلیس(1991)، درالیک(1993)، جیمز و کلارک(1993)، تانن(1995)، روماین(1999)، میلز(2003)، گوردن(2003) و وارداف(2006)
از جمله افرادی هستند که درباره زبان شناسی جنسیت پژوهش هایی انجام داده اند. از آنجا که در آثار تانن(1995)، وارداف(2006) و وداک و بنکه(2007) می توان به اهم موضوعات مطرح شده در این حوزه دست یافت در زیر به ذکر فهرست وار موضوعات مطرح شده در این دو اثر می پردازیم.
تانن به زبانشناسی جنسیت از منظر گفتمانی می پردازد. او معتقد است که برقراری ارتباط فقط به معنای ادای منظور و مقصود نیست، بلکه کیفیت ادای مقصود (فارغ از معنای آن) که معمولاً تحت تاثیر بافت فرهنگی یک جامعه است در شکل دهی به مقصـود نهایی بسیار مهم است(Tannen, 1995:p138). وی یکـی از عـوامل دوام سبک های ویژه گفتاری هر یک از دو جنس را تمایل هر یک به برقراری ارتباط بیشتر با همجنسان خود می داند (Ibid, p139).
وارداف با تمایز گذاشتن میـــان «جنس زیست شناختی» و «جنسیت فرهنگی ـ اجتماعی»، مسئله جنسیت در زبان را بیشـــتر پدیده ای فرهنگی و بافت محور تلقی می کند (Wordhaugh,2006: p315-316). با این حال وی قائل به دو نظام جنسیتی طبیعی و دستوری در زبان ها می شود (Ibid, p320). بـــه علاوه او به تفاوت های آوایی و زبرزنجیری، واژگانی، دستوری، معنایی و گفتمانی یا ارتباطی نیز اشاره می کند (Ibid, p318-320). او به سه رویکرد غالب برای توجیه تفاوت های زبانی در دو جنس به شرح زیر اشاره می کند: تفاوت زیست شناختی زن و مرد، تسلط مرد بر زن و تفاوت اجتماعی زن و مرد. در رابطه با تفاوت های اجتماعی زن و مرد به گرایشات دو جنس به موضوعات متفاوت برای گفتگو اشاره می کند و تفصیل یا اختصار در کلام را ناشی از علائق زیربنایی هر یک می داند. سپس به استراتژی های ارتباطی نظیر بحث و مجادله، واکنش نشان دادن (سوال کردن، تشویق به صحبت کردن، تایید)، قطع گفتار، اهداف مختلف آن (همدلی، کنترل و مانند آن) و تفاوت آن در دو جنس می پردازد (Ibid, p326). به هر ترتیب، او اظهار نظرهای قاطعانه و بدون توجه به بافت را در مورد هر نوع مقایسه بین دو جنس مردود می داند. مبحث دیگری که وارداف مطرح می کند، مبحث جنسیت زدگی و امکان برنامه ریزی جنسیتی زبان هاست.
وارداف معتقد است با تغییر صوری زبان ها نمی توان به تحولی اساسی در جهت رفع تبعیض های جنسیتی دست یافت. به نظر او این تبعیض ها وقتی رفع می شوند که مبانی فکری زنان و مردان تغییر کرده باشد (Ibid, p331).
2-2) مطالعات ایرانیان
http://img.tebyan.net/big/1389/02/66532431339313924124842482002131051527289.jpg
مدرسی
در توجیه تفاوت های زبانی زن و مرد بیشتر قائل به تفاوت های اجتماعی این دو گروه می باشد (مدرسی، 1368: صص170-160). او می گوید چون هر یک از دو جنس در برخی حوزه های فعالیتی فعال تر از جنس دیگر است، اصطلاحات مربوط به آن حوزه مردانه و یا زنانه تلقی می شود. مدرسی به الگوهای زبانی ویژه دو جنس نیز اشاره می کند و معتقد است که در صورتی که زنان و مردان هر جامعه از این الگوها پیروی نکنند، پایگاه اجتماعی ویژه خود را از دست خواهند داد و یا لااقل مورد تمسخر قرار خواهند گرفت. مدرسی به تفاوت میزان تفاوت های جنسیتی زبان های مختلف نیز اشاره می کند (همان، ص162). او به نقل از لیکاف پایگاه اجتماعی زنان را بی ثبات تر و متزلزل تر از مردان دانسته و انعکاس این پایگاه های اجتماعی را در زبان جستجو می کند (همان، صص 169-168). از جمله تفاوت های منظر گفتمانی زنان و مردان به این نکته اشاره می کند که زنان معمولاً از موضعی پرسشگر، مردد و حمایت طلب سخن می گویند درحالی که مردان از مواضعی پرخاشگرانه، رقیبانه و کنترل کننده گفتگو می کنند.
پاک نهاد جبروتی در توجیه تفاوت های جنسیتی موجود در زبان ها گرایش بیشتری به فرضیه تسلط مردان بر زبان و نابرابری دو جنس دارد (پاک نهاد جبروتی، 1381: صص36-35). البته او دو شیوه مختلف اجتماعی شدن پسران و دختـــــران در جوامع را در شکل گیری این نابرابری ها مؤثر می داند. به نظر او محـــدود شدن دختران به محیط خانه باعث می شود که آنها در یک محیط غیررقابتی رشد کنند اما پسران که آزادانه می توانند از منزل خارج شده و در محیط خارج از خانه باشند، رفتاری رقابتی و کنترل جویانه پیدا می کنند. او به موقعیت بالاتر مرد نسبت به زن در خانه و خارج از خانه اشاره کرده و به این وسیله موقعیت اجتماعی پایین تر زنان را میراثی فرهنگی تلقی می کند که در هر دو محیط خانه و خارج از خانه به کودکان منتقل می شود. با این حال جبروتی به تضاد پایگاه اجتماعی مردان در خانه و برخی موقعیت های اجتماعی و نیز تضاد جایگاه آرمانی شخصیت مادر(ترویج شده در جامعه) و پایگاه اجتماعی واقعی او اشاره می کند (همان، ص25). جبروتی با استناد به داده های پژوهش خود نتیجه می گیرد که در زبان فارسی نابرابری زبانی به نفع مردان وجود دارد.