neginekimiya
29th September 2010, 12:16 PM
عجيبترين خصوصيت او اين بود كه تا پيش از به دنيا آمدنش، مادرش از باردار بودن خود خبر نداشت
http://www.nasimearamesh.com/imgs/bavar.gif
«باور» دختر چند ماهه اي است كه خصوصيات عجيبي دارد، عجيبترين خصوصيت او اين بود كه تا پيش از به دنيا آمدنش، مادرش از باردار بودن خود خبر نداشت! اتفاقي عجيب در علم پزشكي - كودكي كه به طرز عجيبي به دنيا آمد، پس از تولدش هم خصوصيات عجيبي دارد و به اذعان پزشكان، از هوش بالايي برخوردار است. اما اينكه چرا مادر اين كودك، متوجه نشد كه 37 هفته فرزندش را باردار است، در نوع خود جالب و شنيدني است.
http://www.nasimearamesh.com/imgs/bavar-2.gif
از 4، 5 روزگي مرا مي شناخت
مادرباور مي گويد: «همان طور كه مي دانيد وقتي بچه ها تازه به دنيا مي آ ند نمي توانند گردن خودشان را ثابت نگه دارند، ولي «باور» برعكس بچه هاي هم سنش كاملا گردنش را به اختيار خود نگه مي داشت و از همان ابتداي تولد با كنجكاوي به اطرافش نگاهش مي كرد. 4، 5 روزش بود كه متوجه شدم مرا به خوبي مي شناسد و در 10 روزگي افراد را از اشياء تشخيص مي دهد. باور از همان ابتداي تولدش به راحتي مي نشست و اين ويژگي ها همه نشان دهنده اين بود كه از هم سن و سالان خود متمايز است.»
جلوتر از ديگر نوزادان!؟
مادر در ادامه مي گويد: «باور از زماني كه به دنيا آمده از نظر جسمي، فكري، رشدي و رشد مغزي خيلي جلوتر از بچه هاي هم سن و سالش است. از همان ابتداي تولد، شايد از چند روزگي وقتي من با او صحبت مي كردم به صحبت هايم به دقت گوش مي داد. باور با حمام رابطه خوبي دارد و از بودن در حمام لذت مي برد و هيچ شكايتي نمي كند. بچه هاي همسن و سال باور اكثرا با حمام مشكل دارند و اين يكي از مواردي است كه او را از ديگر بچه ها متمايز مي سازد. باور از نظر شناخت افراد و اشياء نيز بسيار متفاوت است. به نكات مثبت حساس است و با افراد غريبه اي كه با او رابطه مثبت و خوبي داشته باشند به سرعت ارتباط عاطفي برقرار مي كند.»
از بارداري ام خبر نداشتم
اما عجيب ترين بخش ماجرا اينجاست که مادر از بارداربودن خود تا زمان زايمان اطلاعي ندارد ، مادر باور مي گويد: «من تا دو يا سه شب قبل از تولد باور از بارداري ام هيچ اطلاعي نداشتم و در ظاهر و جسم من هيچ آثاري وجود نداشت، پزشكان و دوستانم هم كه با آنها در ارتباط بودم از ظاهر من متوجه هيچ علامتي از بارداري نشده بودند. حتي پزشك متخصص زنان كه من در دو يا سه ماهگي بارداري ام به او مراجعه كرده بودم هم نتوانسته بود آن را تشخيص دهد. من در آن دوران شش ماه تحت نظر پزشك متخصص زنان بودم ولي متوجه نشده بود كه باردارم!خودم هم هيچ احساس خستگي و سنگيني نمي كردم! »
او همچنين ادامه مي دهد: «حتي پزشكان متخصص زنان و زايمان هم به من گفته بودند اگر تصميم به بارداري گرفتم بايد تحت درمان قرار گيرم و جالب اينكه من هيچ تصميمي براي بچه دار شدن نداشتم. مشكلي داشتم و به يك متخصص مراجعه كردم، نگو آن زمان دو ماه باردار بودم، اما پزشكان به اين موضوع شك نكرده بودند. عجيب اينكه در آزمايشات هم، هيچ نشانها ي مبني بر بارداري من يافت نشد. MRI مغزي هم يكي از مراحل درماني من بود زيرا فكر مي كردند كه شايد علت بالا رفتن پرولاكتين خون من تومور باشد ولي هيچ تومور و مشكل مغزي هم در من ديده نشد. نكته عجيب تر اين بود كه من خيلي ورزش مي كردم، حتي تقريبا 10 روز قبل از وضع حمل، در استخر و از ارتفاع شيرجه رفتم.»
همان شب فهميدم باردارم
«شب آخري كه فرداي آن باور به دنيا آمد دردهاي بسيار شديدي در ناحيه شكم احساس كردم. قبل از آن بايد بگويم من در طول اين مدت به غير از داروهايي كه پزشك زنان برايم تجويز كرده بود و خيلي هم خطرناك بودند داروهاي گياهي را كه به شدت براي جنين خطرناك است، نيز مصرف مي كردم. شب آخر وقتي با اين علايم درد به بيمارستان مراجعه كردم، پزشك اورژانس، راديولوژي و سونوگرافي تجويز مي كند، همان طور كه مي دانيد همه اين ها براي جنين بسيار خطرناك است، آنها احتمال مي دادند كه كيست يا آپانديس است و بايد روي من جراحي انجام دهند. ساعت 10 صبح قبل از اين كه به اتاق عمل بروم پزشك مرا مجددا براي سونوگرافي آماده كرد. متخصص سونوگرافي از من پرسيد، چرا مراجعه كرده اي و من در پاسخ گفتم درد در ناحيه شكم. دكتر سونوگراف با تعجب گفت:«يعني نمي داني كه بچه ات دارد به دنيا مي آيد؟!» واقعا از اين صحبت دكتر تعجب كرده بودم. باورم نمي شد، بيهوش شدم... در آن بيمارستان زايشگاه نبود، از اين رو مرا به زايشگاه منتقل كردند.
دكتر عبدالحسين پشـتيبان متخصص کودکان مي گويد: «شيرخوار «باور هنرجو» از نظر تكامل، رشد مغزي و توجه به محيط اطراف در حد بالايي قرار دارد و از هوش خلاق برخوردار است.»
همچنين دكتر هادي بخشنده مي گويد: «در مورخ 88/10/8 خانم جواني مراجعه كرد كه از درد شكم در عذاب بود... از وي سونوگرافي به عمل آورديم و متوجه شديم كه وي 37 هفته است حامله بوده، وقتي به او گفتيم، او اظهار بي اطلاعي كرد و اين براي ما هم عجيب بود. او به ما گفت كه ماه هاست زيرنظر يك متخصص زنان است، چگونه باردارم كه خودم متوجه نشده ام، پزشكم هم متوجه نشده، مگر امكان دارد... علايمي كه بيمار داشته در واقع دردهاي زايماني بود، كه با نگهداري، پيشگيري و ارجاع او به بيمارستان زنان، منجر به تولد ناباورانه نوزادي ديدني به نام «باور» شد.»
محسن باقری
مجله سبز
عکس ها: امیرحسین بزرگزادگان
http://www.nasimearamesh.com/imgs/bavar.gif
«باور» دختر چند ماهه اي است كه خصوصيات عجيبي دارد، عجيبترين خصوصيت او اين بود كه تا پيش از به دنيا آمدنش، مادرش از باردار بودن خود خبر نداشت! اتفاقي عجيب در علم پزشكي - كودكي كه به طرز عجيبي به دنيا آمد، پس از تولدش هم خصوصيات عجيبي دارد و به اذعان پزشكان، از هوش بالايي برخوردار است. اما اينكه چرا مادر اين كودك، متوجه نشد كه 37 هفته فرزندش را باردار است، در نوع خود جالب و شنيدني است.
http://www.nasimearamesh.com/imgs/bavar-2.gif
از 4، 5 روزگي مرا مي شناخت
مادرباور مي گويد: «همان طور كه مي دانيد وقتي بچه ها تازه به دنيا مي آ ند نمي توانند گردن خودشان را ثابت نگه دارند، ولي «باور» برعكس بچه هاي هم سنش كاملا گردنش را به اختيار خود نگه مي داشت و از همان ابتداي تولد با كنجكاوي به اطرافش نگاهش مي كرد. 4، 5 روزش بود كه متوجه شدم مرا به خوبي مي شناسد و در 10 روزگي افراد را از اشياء تشخيص مي دهد. باور از همان ابتداي تولدش به راحتي مي نشست و اين ويژگي ها همه نشان دهنده اين بود كه از هم سن و سالان خود متمايز است.»
جلوتر از ديگر نوزادان!؟
مادر در ادامه مي گويد: «باور از زماني كه به دنيا آمده از نظر جسمي، فكري، رشدي و رشد مغزي خيلي جلوتر از بچه هاي هم سن و سالش است. از همان ابتداي تولد، شايد از چند روزگي وقتي من با او صحبت مي كردم به صحبت هايم به دقت گوش مي داد. باور با حمام رابطه خوبي دارد و از بودن در حمام لذت مي برد و هيچ شكايتي نمي كند. بچه هاي همسن و سال باور اكثرا با حمام مشكل دارند و اين يكي از مواردي است كه او را از ديگر بچه ها متمايز مي سازد. باور از نظر شناخت افراد و اشياء نيز بسيار متفاوت است. به نكات مثبت حساس است و با افراد غريبه اي كه با او رابطه مثبت و خوبي داشته باشند به سرعت ارتباط عاطفي برقرار مي كند.»
از بارداري ام خبر نداشتم
اما عجيب ترين بخش ماجرا اينجاست که مادر از بارداربودن خود تا زمان زايمان اطلاعي ندارد ، مادر باور مي گويد: «من تا دو يا سه شب قبل از تولد باور از بارداري ام هيچ اطلاعي نداشتم و در ظاهر و جسم من هيچ آثاري وجود نداشت، پزشكان و دوستانم هم كه با آنها در ارتباط بودم از ظاهر من متوجه هيچ علامتي از بارداري نشده بودند. حتي پزشك متخصص زنان كه من در دو يا سه ماهگي بارداري ام به او مراجعه كرده بودم هم نتوانسته بود آن را تشخيص دهد. من در آن دوران شش ماه تحت نظر پزشك متخصص زنان بودم ولي متوجه نشده بود كه باردارم!خودم هم هيچ احساس خستگي و سنگيني نمي كردم! »
او همچنين ادامه مي دهد: «حتي پزشكان متخصص زنان و زايمان هم به من گفته بودند اگر تصميم به بارداري گرفتم بايد تحت درمان قرار گيرم و جالب اينكه من هيچ تصميمي براي بچه دار شدن نداشتم. مشكلي داشتم و به يك متخصص مراجعه كردم، نگو آن زمان دو ماه باردار بودم، اما پزشكان به اين موضوع شك نكرده بودند. عجيب اينكه در آزمايشات هم، هيچ نشانها ي مبني بر بارداري من يافت نشد. MRI مغزي هم يكي از مراحل درماني من بود زيرا فكر مي كردند كه شايد علت بالا رفتن پرولاكتين خون من تومور باشد ولي هيچ تومور و مشكل مغزي هم در من ديده نشد. نكته عجيب تر اين بود كه من خيلي ورزش مي كردم، حتي تقريبا 10 روز قبل از وضع حمل، در استخر و از ارتفاع شيرجه رفتم.»
همان شب فهميدم باردارم
«شب آخري كه فرداي آن باور به دنيا آمد دردهاي بسيار شديدي در ناحيه شكم احساس كردم. قبل از آن بايد بگويم من در طول اين مدت به غير از داروهايي كه پزشك زنان برايم تجويز كرده بود و خيلي هم خطرناك بودند داروهاي گياهي را كه به شدت براي جنين خطرناك است، نيز مصرف مي كردم. شب آخر وقتي با اين علايم درد به بيمارستان مراجعه كردم، پزشك اورژانس، راديولوژي و سونوگرافي تجويز مي كند، همان طور كه مي دانيد همه اين ها براي جنين بسيار خطرناك است، آنها احتمال مي دادند كه كيست يا آپانديس است و بايد روي من جراحي انجام دهند. ساعت 10 صبح قبل از اين كه به اتاق عمل بروم پزشك مرا مجددا براي سونوگرافي آماده كرد. متخصص سونوگرافي از من پرسيد، چرا مراجعه كرده اي و من در پاسخ گفتم درد در ناحيه شكم. دكتر سونوگراف با تعجب گفت:«يعني نمي داني كه بچه ات دارد به دنيا مي آيد؟!» واقعا از اين صحبت دكتر تعجب كرده بودم. باورم نمي شد، بيهوش شدم... در آن بيمارستان زايشگاه نبود، از اين رو مرا به زايشگاه منتقل كردند.
دكتر عبدالحسين پشـتيبان متخصص کودکان مي گويد: «شيرخوار «باور هنرجو» از نظر تكامل، رشد مغزي و توجه به محيط اطراف در حد بالايي قرار دارد و از هوش خلاق برخوردار است.»
همچنين دكتر هادي بخشنده مي گويد: «در مورخ 88/10/8 خانم جواني مراجعه كرد كه از درد شكم در عذاب بود... از وي سونوگرافي به عمل آورديم و متوجه شديم كه وي 37 هفته است حامله بوده، وقتي به او گفتيم، او اظهار بي اطلاعي كرد و اين براي ما هم عجيب بود. او به ما گفت كه ماه هاست زيرنظر يك متخصص زنان است، چگونه باردارم كه خودم متوجه نشده ام، پزشكم هم متوجه نشده، مگر امكان دارد... علايمي كه بيمار داشته در واقع دردهاي زايماني بود، كه با نگهداري، پيشگيري و ارجاع او به بيمارستان زنان، منجر به تولد ناباورانه نوزادي ديدني به نام «باور» شد.»
محسن باقری
مجله سبز
عکس ها: امیرحسین بزرگزادگان