touraj atef
27th September 2010, 11:17 AM
شايد يكي از سخت ترين كارهاي ممكن در خيابانهاي تهران اين باشد كه نقش پياده را باز كني و براستي پياده بودن در صفحه شطرنج شهر بسيار سخت تر از پياده بودن در صفحه شطرنج واقعي است در خيابانهائي كه اكثرا بدون محل عبور عابر پياده بوده و تازه اگر چنين محلي هم موجود باشد باز نمي توان مطمئن بود كه از كنارت دوچرخه و يا موتور سيكلت و حتي اگر جا دهد اتوموبيلي رد نشود, بايد تصور كرد كه در خياباني كه فاقد اين محل با اندكي قابليتهاي امنيت باشد چه اتفاقي مي افتد .
روز گذشته با تمامي شجاعتي كه در خود سراغ داشتم از يكي از اين خيابانهاي بدون محلي براي عابر پياده رد مي شدم كه اتوموبيلي كه به نظر مي آمد راننده اش علاقه زيادي به حضور در مسابقات اتوموبيل راني و يا حداقل استخدام در آتش نشاني بعنوان راننده و يا انتخاب بعنوان راننده آمبولانس است از كنارم رد شد اتوموبيل يك راكب ايراني بود كه خدا مي داند از چند قطعه بين المللي با كيفيت … ام ساخته شده است او بي توجه به من و دخترم از كنار ما ردشد و بي نگاهي به ما كه در گير پاشيدن آب هنگام عبور اين مجنون سرعت از روي گودالي بوديم به حركت خود ادامه داد چند متري كه بالاتر رفت دستمال كاغذي به بيرون پرتاب كرد و سرانجام سر كوچه غيبش زد اما هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه او را ديديم كه با اتوموبيل ديگري تصادم كرده و با اين كه از پشت به آن راكب زده و بنا بر بديهي ترين و عاقلانه ترين و ابتدائي ترين قانون زانندگي و انساني و منطقي مقصر بود باز مشغول جر و بحثهاي از نوع خود خواهي خاص ايراني مي كرد كه معتقد است كه “تنها او حق دارد و همه دنيا نادان هستند” نگاهي كه به او مي كردم به ياد حكايت بخشش افتادم براي خيلي از ما فصه نبخشيدن ها چون حكايت اين عاشق خود و سرعت هست خيلي از ما چون او عبور دو عابر پياده اي كه تازه يكي از آنها كودكي را نمي بينيم و حاضر نيستيم به آنها حتي يك نيش ترمز را ببخشيم وقتي در ادامه با پرتاب آشغالهاي خود به خيابان حاضر نيستيم فضاي پاك را به همشهريهاي خود ببخشيم بايد هم در تصادفي كه خود مقصريم همه را خطا كار جز خود دانيم قصه خيلي از ما نبخشيدن و چشم نپوشيدن از همان اولين خطا ها تازه به شرط آن كه خطا باشد خواهد بود بسياري از ما دوست داريم خشم و غرور و نفرت و زياده خواهي خود را تا آستانه اي پيش ببريم كه براي خود و نزديكانمان فاجعه بيافرينيم خيلي از ما همچنان در دردهاي گذشته هستيم و همچنان با دشمناني كه بوده و يا اصولا هيچگاه نبوده اند در حال ستيز هستيم خيلي از ما نمي دانيم كه عمر خود را نبايد در مرداب نفرت و حسرت گذرانيم و بايد در درياي اميد و بخشش زندگي كنيم براي خيلي از ما حكايت عبور كردن از سر سوزن و عدم توانائي از عبور از دروازه بزرگ بخشش وجود دارد براي بسياري از آشنايان و حتي خود ما شعر و شور و گرفتن دستي كه سرمائي دارد و با اميد ما گرم مي شود چون شوخي است براي ما كه حتي در بيان و كلام سخن از عشق و مهر مي كنيم بخشيدن و باور بخشش و بي بهانه عشق ورزيدن شبيه ناممكن ترين اتفاقهاي دنيا است و دوست داريم بتازيم و نبينيم كه آن تلخي گذشت و شايد اصلا وجود نداشت براي خيلي از ما مهر يزدان به فراموشخانه رفته است و همواره در پي لعن و نفرين آن ديگري هستيم خيلي از ما همچنان عشق را افسانه پنداريم و زندگي در عاشقانه هاي بي انتها را توهمي بزرگ مي پنداريم براي برخي از ما توهين و قضاوت كردن عادت شده است حتي دوست داريم خود را تا آن درجه در برج عاج بدانيم كه بفهميم كسي كه نگاشته يا حرف زده و يا عمل كرده است از روي دل بوده يا نبوده است و براي دل افراد هم قاضي شده ايم بسياري از ما مي خواهيم تمامي تلخي هاي حوادث زندگي چون طلاق و خيانت و بي مهري … مي تواند به وسعت انتقام از همه عالميان در ادامه زندگي باشد و..
نگاهي به آن راننده خشمگين و پر ادعا مي كنم و مي دانم حتي پس از مقصر دانستنش توسط پليس باز هم لعن و نفرين به همه كساني مي فرستد كه از سوي او ملقب به ” هيچكس ” و ” هيچ چيز ” شده اند غافل از اين كه آن كه ديگران را هيچ داند خود هيچ هست و خواهد ماندباشد كه اين گونه نباشيم
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/adam-va-hava.jpg?w=150&h=113 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/adam-va-hava.jpg)
روز گذشته با تمامي شجاعتي كه در خود سراغ داشتم از يكي از اين خيابانهاي بدون محلي براي عابر پياده رد مي شدم كه اتوموبيلي كه به نظر مي آمد راننده اش علاقه زيادي به حضور در مسابقات اتوموبيل راني و يا حداقل استخدام در آتش نشاني بعنوان راننده و يا انتخاب بعنوان راننده آمبولانس است از كنارم رد شد اتوموبيل يك راكب ايراني بود كه خدا مي داند از چند قطعه بين المللي با كيفيت … ام ساخته شده است او بي توجه به من و دخترم از كنار ما ردشد و بي نگاهي به ما كه در گير پاشيدن آب هنگام عبور اين مجنون سرعت از روي گودالي بوديم به حركت خود ادامه داد چند متري كه بالاتر رفت دستمال كاغذي به بيرون پرتاب كرد و سرانجام سر كوچه غيبش زد اما هنوز چند دقيقه اي نگذشته بود كه او را ديديم كه با اتوموبيل ديگري تصادم كرده و با اين كه از پشت به آن راكب زده و بنا بر بديهي ترين و عاقلانه ترين و ابتدائي ترين قانون زانندگي و انساني و منطقي مقصر بود باز مشغول جر و بحثهاي از نوع خود خواهي خاص ايراني مي كرد كه معتقد است كه “تنها او حق دارد و همه دنيا نادان هستند” نگاهي كه به او مي كردم به ياد حكايت بخشش افتادم براي خيلي از ما فصه نبخشيدن ها چون حكايت اين عاشق خود و سرعت هست خيلي از ما چون او عبور دو عابر پياده اي كه تازه يكي از آنها كودكي را نمي بينيم و حاضر نيستيم به آنها حتي يك نيش ترمز را ببخشيم وقتي در ادامه با پرتاب آشغالهاي خود به خيابان حاضر نيستيم فضاي پاك را به همشهريهاي خود ببخشيم بايد هم در تصادفي كه خود مقصريم همه را خطا كار جز خود دانيم قصه خيلي از ما نبخشيدن و چشم نپوشيدن از همان اولين خطا ها تازه به شرط آن كه خطا باشد خواهد بود بسياري از ما دوست داريم خشم و غرور و نفرت و زياده خواهي خود را تا آستانه اي پيش ببريم كه براي خود و نزديكانمان فاجعه بيافرينيم خيلي از ما همچنان در دردهاي گذشته هستيم و همچنان با دشمناني كه بوده و يا اصولا هيچگاه نبوده اند در حال ستيز هستيم خيلي از ما نمي دانيم كه عمر خود را نبايد در مرداب نفرت و حسرت گذرانيم و بايد در درياي اميد و بخشش زندگي كنيم براي خيلي از ما حكايت عبور كردن از سر سوزن و عدم توانائي از عبور از دروازه بزرگ بخشش وجود دارد براي بسياري از آشنايان و حتي خود ما شعر و شور و گرفتن دستي كه سرمائي دارد و با اميد ما گرم مي شود چون شوخي است براي ما كه حتي در بيان و كلام سخن از عشق و مهر مي كنيم بخشيدن و باور بخشش و بي بهانه عشق ورزيدن شبيه ناممكن ترين اتفاقهاي دنيا است و دوست داريم بتازيم و نبينيم كه آن تلخي گذشت و شايد اصلا وجود نداشت براي خيلي از ما مهر يزدان به فراموشخانه رفته است و همواره در پي لعن و نفرين آن ديگري هستيم خيلي از ما همچنان عشق را افسانه پنداريم و زندگي در عاشقانه هاي بي انتها را توهمي بزرگ مي پنداريم براي برخي از ما توهين و قضاوت كردن عادت شده است حتي دوست داريم خود را تا آن درجه در برج عاج بدانيم كه بفهميم كسي كه نگاشته يا حرف زده و يا عمل كرده است از روي دل بوده يا نبوده است و براي دل افراد هم قاضي شده ايم بسياري از ما مي خواهيم تمامي تلخي هاي حوادث زندگي چون طلاق و خيانت و بي مهري … مي تواند به وسعت انتقام از همه عالميان در ادامه زندگي باشد و..
نگاهي به آن راننده خشمگين و پر ادعا مي كنم و مي دانم حتي پس از مقصر دانستنش توسط پليس باز هم لعن و نفرين به همه كساني مي فرستد كه از سوي او ملقب به ” هيچكس ” و ” هيچ چيز ” شده اند غافل از اين كه آن كه ديگران را هيچ داند خود هيچ هست و خواهد ماندباشد كه اين گونه نباشيم
www.lonelyseaman.wordpress.com/tourajatef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/adam-va-hava.jpg?w=150&h=113 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/adam-va-hava.jpg)