PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله بررسی نوستالژی در دیوان رودکی ( قسمت اول )



AreZoO
25th September 2010, 08:02 PM
یاد یار مهربان آید همی

بررسی نوستالژی در دیوان رودکی

چکیده

http://img.tebyan.net/big/1388/10/1161813213555186209682150312286018040.jpg
نوستالژی واژه ای فرانسوی[nostaligia] است. این کلمه از ریشه یونانی و برگرفته از دو جزء [nostos] به معنی « بازگشت »و[algos] در مفهوم « درد ورنج » است. این کلمه در مفهومی کلی به درد و حسرت شخص بر گذشته ای خوشایند اطلاق می شود که اکنون جز یادی از آن باقی نمانده است؛خواه این درد و اندوه شخصی باشد خواه جمعی. به عبارت دیگر نوستالژی رفتاری است که ریشه در ضمیر ناخودآگاه شخص دارد و تجلی آن در اثر به جای مانده از وی می تواند از جنبه های گوناگون روانشناختی و سبک شناسی و زبانی حائز اهمیت باشد.در این مقاله بر آنیم نوستالژی را در اشعار بازمانده از این شاعر بلند آوازه از منظرِ ابزارِ کلام، تصویر و رنگ بررسی نماییم؛ زیرا به یاری همین گفتارها، تصاویر و رنگ هاست که می توان پایگاه اجتماعی شاعر، وضعیت اقتصادی، شخصیت و چگونگی عملکرد او و بالطبع ویژگی های جامعه زمان حیات وی را دریافت.
مقدمه

تلاش بشر برای برقراری ارتباط با سایرین و ایجاد قواعد و قراردادهایی كه در سایه آن‌ها بتواند ارتباطی كلامی ایجاد كند همواره مورد توجه بوده است. كلامی كه حاصل نزدیكی زبان و اندیشه اوست و به یاری آن توانسته تفكراتش را به فرد یا افراد دیگر منتقل كند. بی‌شك این كار یكی از نخستین اقدامات برای سامان‌دهی جامعه انسانی در ایجاد ابزار فهمیدن و فهماندن و برقراری ارتباط با دیگران است امری كه در نگاه صاحب‌نظران علم مردم‌شناسی از محورهای بنیادین پایداری زندگی فرهنگی جوامع انسانی محسوب می‌گردد. (روح الامینی، 1381، ص 14) این امر با پیشرفت جوامع كمابیش رنگین‌تر شده به طوری كه یكی از ابزار اساسی نویسندگان و شاعران برای همه فهم كردن آثار خود به منظور تأثیرگذاری بیشتر بر افكار و عقاید بشری گردیده است. زبان فرآورده و قابلیتی است كه موجودیت آن بدون حضور دیگری و تنها با حضور من امكان‌پذیر و قابل تصور نیست ... زبان، محصول ضرورت ارتباط من با دیگری و تمایل و تمنای تفاهم همزبانی و همدلی من با اوست (ملا صالحی، 1377، نیز رك: صفوی، 1380، ص 36).
زندگی در صورتی معنا می‌یابد كه بتوان با دیگران ارتباط برقرار نمود. بر همین اساس است كه برخی از صاحبان اندیشه زندگی را با گفت وگو برابر می‌دانند و معتقدند زندگی در گوهر خود گفت وگو است و زیستن یعنی شركت كردن در گفت وگو یعنی پرسیدن، گوش دادن، پاسخ دادن، موافقت كردن و ... (تودوروف، 1377، ص 184، به نقل از باختین) به كمك چنین زیستنی است كه بشر قادر خواهد بود فضایی بیافریند كه عقاید و افكارش در آن ببالد و شكوفا گردد.رودکی به چشم می خورد و باید آن را روش رودکی در پیام رسانی بنامیم استفاده از مفاهیم و مباحث نوستالژیکِ تاثیرگزار است که خواننده را بیش از پیش به حال و هوای فکری و فضای اندیشه شاعر نزدیک می سازد. از آنجا که نوستالژی1 در ادبیات ، رفتاری است که معمولا ناخودآگاه در شاعر یا نویسنده بروز کرده، متجلی می شود و از همین رو اهمیتی سبک شناختی پیدا می کند؛ لذا برای روشن شدن هرچه بهتر این مفاهیم طی سرفصل هایی در ضمن اشعار بلند و ارجمند رودکی که در نگاه اندیشمندان بزرگ ادب فارسی منتهای چیرگی و فخامت در کلام را می نمایانند(ر.ک: نفیسی، 1382، ص440) به این موارد خواهیم پرداخت. نکته ای که در این مبحث باید بدان اشاره نمود طرز سخن گفتن و شیوه ای است که هنگام برقراری ارتباط با سایرین می توان به کار گرفت آنچه هنگام مطالعه دیوان

انواع مفاهیم نوستالژیک بر اساس تقدیم وتاخر زمانی

در تقسیم بندی مفاهیم نوستالژیک دیوان رودکی می توان دو عنوان کلی « گذشته گرا » و « آینده گرا » را مطرح نمود. گذشته گرایی در این نوع مفاهیم خواننده را با اتفاقاتی که در گذشته دور یا نزدیک برای شاعر رخ داده آشنا خواهد ساخت. و مفاهیم نوستالژیک آینده گرا نیز آرزوهای دست نیافتنی شاعر را شکل می بخشند. حضور در مکانی که شاید هرگز امکانپذیر نباشد و یا دیدار با شخصی که ممکن است هیچ گاه اتفاق نیفتد در این دسته بندی مفهومی قرار می گیرد. از نمونه های نوستالژیک گذشته گرا قصیده گرانسنگ « بوی جوی مولیان » است که با استادی بر زبان رودکی جاری می شود.
امیر سامانی که به خاطر طراوت و خوشی مکان، حاضر به بازگشت به شهر و دیار و مقرّ حکومت نیست با سحر کلام شاعر- که در لایه های اعجازگون خود یاد یار و دیار را در اذهان زنده می کند- چنان منفعل می گردد که از تخت فرود آمده، بی موزه پای در رکاب خنگ نوبتی می آورد و روی به بخارا می نهد چنانکه رانین و موزه تا دو فرسنگ در پی امیر می برند به برونه و آنجا پای در رکاب می کند.(معین،1375، ص53)


آب جیحون از نشاط روی دوست

خنگ ما را تا میان آید همی

ای بخـــارا شــادباش ودیر زی

میر زی تو شادمان آید همی

(ش/ 43)
در همه ابیات این شعر نشانه های مفاهیم نوستالژیک گذشته گرا از نوع دور مشاهده می شود. مثال دیگر را در قصیده "دندانیه" می توان دید در این قصیده نیز شاعر از گذشته های دوری سخن می گوید که اکنون هیچ اثری از آنها نیست و تنها خاطره ای از آن همه خوشی و زیبایی به جای مانده است. در این قصیده تصاویر غمباری در برابر دیدگان خواننده ترسیم می شود که بیانگر حسرت بر دوران خوش گذشته است.





مرا بسود وفرو ریخت هر چه دندان بود

نبود دندان لا، بل چــــراغ تابان بود

سپید سیم رده بود ودر ومــرجان بود

ستاره سحـــری بود وقطره باران بود

یکی نماندکنون زان همه بســـود وبریخت

چه نحس بود همانا که نحس کیوان بود

نه نحس کیـــوان بود ونه روزگار دراز

چه بود منـت بگویم قضای کیوان بود

(ش/22)
در بررسی اشعار بازمانده از رودکی کمتربه نمودهای مفاهیم نوستالژیک آینده گرا برخورد می کنیم. به بیان دیگر وی بیشتر به یادکرد روزگاران دور و نزدیکی می پردازد که پشت سر نهاده و یا حسرت بر آینده ای که ممکن است هرگز به تماشا ننشیند. لازم به یاد آوری است که در برخی از تغزل های وی اوج هنرنمایی شاعرانه در دعوت به شادباشی و حتی گاه دعا جهت تایید ممدوح نیز وجود دارد.
دیر زیاد آن بزرگوار خداوند

جان گرامی به جانش اندر پیوند

دایم به جان او بلرزم زیراک
مادرآزادگــــان کم آرد فرزند

از ملکان کس چنو نبود جوانی

راد وسخندان وشیرمرد و خردمند

(ش/19)
انواع مفاهیم نوستالژیک از منظر تعداد

بر اساس دیدگاه بالا، دو زیرمجموعه « فردی وجمعی » شکل می گیرد که قصیده یا هر نوع قالب دیگر را تحت تاثیر قرار خواهد داد.( ر.ک: صفوی: فرهنگنامه ادبی فارسی، ص1396) از منظرجمعی، آنچه بر زبان شاعر می آید غصه ها و دردهایی است که خاطر مردم منطقه ای را آزرده و ایشان را در حقیقتی ناگوار مشترک ساخته است به طوری که یادکرد آن از زبان شاعر دردی همگانی را در اذهان زنده می کند. یکی از مفاهیم غمبار مشترک، که در حوزه جمعی قرار می گیرد مرگ بزرگان معاصر شاعر است که در مواقعی به نام خوانده می شوند و گاهی نیز به طور کلی از آنها یاد می شود.


مهتران جهان همه مردند

مرگ را ســـر همه فرو کردند

زیرخاک اندرون شدند آنان

که همه کوشــک ها برآوردند

از هزاران هزار نعمت وناز

نه به آخر به جز کفــن بردند؟

بود از نعمت آنچه پوشیدند

وانچه دادند وان کجا خوردند

(ش/ 21)
نمونه جمعی دیگر، قصیده " بوی جوی مولیان" است که شاعر حسرت مشترک درباریان و هم رتبه گان را بر زبان جاری می سازد. افرادی که آرزوی بازگشت به دیار و دیدار فرزندان دارند و تنها قدرت قلم و قریحه شاعری رودکی است که یاری رسان ایشان در این بازگشت است.
در کنار این نوع از مفاهیم صورت دیگری شکل می گیرد که آن را در زمره مفاهیم نوستالژیک فردی قرار خواهیم داد در این گروه، اشعاری جای می گیرد که بیانگر اندوه فردی وشخصی نویسنده/ شاعر است؛به بیان دیگر شاعر در شکل دهی این دسته از گفتارهای منظوم خود، دیگران را در هیچ غمی با خود همراه نمی سازد.
نمونه ای از این اشعار را در سوگ سروده ای که بر شهید بلخی سروده می خوانیم.


کاروان شهید رفت از پیش

وان ما رفته گیرو می اندیش

از شمار دو چشم یک تن کم

وز شمـار خرد هزاران بیش

(ش/30)
نمودی دیگر در مرگ شخصی"مرادی" نام است که شاعر در آن به بیان غمبار درگذشت وی پرداخته است.


مرد مرادی نه همانا که مرد

مرگ چنان خواجه نه کاریست خرد جان گرامی به پدر بازداد

کالبــد تیــره به مــادر سپــرد

گنج زری بود درین خاکدان

کو دو جهان را به جوی می شمرد

(ش/18)
در دسته دیگری از مفاهیم نوستالژیک فردی، شاعر در اندوه لحظات و داشته های خوش گذشته غمگنانه می سراید و اگر از شخص دیگری یاد می کند آن فرد بی شک معشوق خواهد بود.
کدام نحس برآمد کم از تو غایب کرد

کـدام باد بـلا بـود کز توام بربـود

یکیـم خلعت پوشیـد داغ فرقت تو

که تار اوست پشیمانی وغم دل پود

(ش/22)
در یکی دیگر از دوبیتیهای دلنشین او می خوانیم


من نه آنم که پیش از این بودم

تازگــی داشتــم بپـژمردم

دلــم از هـرسخـن بیــازارد

راست گویی که کودکی خردم

(ش/58)
همچنین:





بساکه مست درین خانه بودم وشادان

چنان که جاه من افزون بد از امیرو ملوک

کنون همانم وخانه همان وشهر همان

مرا نگویی کز چه شده ست شادی سوک
2 (ش/58)
در شعری دیگر از شهر زیبای بخارا یاد می کند و بر این باور است که نسیم روح نواز آن دیار، عطرخوش گل ها را به ارمغان می آورد.



3


هرباد که از سوی بخـارا به من آید

با بوی گل ومشک ونسیم سمن آید

بر هر زن وهر مرد کجا بروزد آن باد

گویی مگر آن باد همی از ختن آید

(ش113)
قصیده "دندانیه"شاعر را باید نمود آشکار دسته بندی اخیر دانست. در این قصیده وی از درد فردی خود که از کف دادن زیبایی جوانی و موقعیت های گذشته است سخن می گوید.




مرا بسود وفرو ریخت هر چه دندان بود

نبود دندان لا، بل چــراغ تابان بود

سپید سیـم رده بود ودرّ ومـرجان بود

ستاره سحری بود وقطره باران بود...

(ش/22)
اوج حسرت شاعر در بیتی نمود می یابد که آشکارا از نبود دندان های سپید خود یاد می کند.
یکی نماند کنون زان همه بسود بریخت / چه نحس بود همانا که نحس کیوان بود
(ش/22)
در چنین حسرتی، پای روزگار را هم به بازی می کشاند و او را در همه اتفاقات مقصر می داند در نگاه او آیین روزگار همیشه چنین بوده و هست که تلخ کامی ها، جایگزین شادی ها گردد.




جهان همیشه چنین است،
گرد گردان است

همیشه تا بود آیین، گرد گردان بود

همان که درمان باشد به جای درد شود

وباز درد همان کز نخست درمان بود

کهن کند به زمانی همان کجا نو بود

ونو کند به زمانی همان که خلقان بود

(ش/22)
ادامه دارد...

AreZoO
25th September 2010, 08:19 PM
گويي هزار دستان بود

بررسي نوستالژي در ديوان رودکي

بخش دوم(پاياني):

مفاهيم نوستالژيک براساس ميزان تداوم:

http://img.tebyan.net/big/1388/10/2044451113239135251203104532392032914820484.jpg
« واژه »، « رنگ » و « تصوير » نيز ابزار گفتاري شاعر در سرودن اشعار نوستالژيک است. در بخش واژه کلماتي که بار معنايي غم و درد دارند بيشترين بسامد را به خود اختصاص مي دهند که گاه به صورت کلمات بسيط و گاه مرکب/ مشتق و در مواقعي نيز در قالب صنايع ادبي به کار مي روند. در مبحث « رنگ » نيز شاعر هنگام سخن گفتن از زيبايي و توانمندي هاي گذشته خود از رنگ هاي شاد و پر حرارت و گرم مثل قرمز بهره مي گيرد، اما آنجا که زبان به بيان نداشته هاي امروزين خويش مي گشايد از رنگ هاي سرد، بي روح؛ بي تاثير مثل خاکستري بهره مي گيرد. « تصوير » نيز از جمله ابزار ارزشمند ديوان رودکي است که ابياتي از وي را – در بخش نوستالژيک- به تابلوهاي نقاشي زيبايي تبديل مي کند به طوري که خواننده به آساني مي تواند به جاي هر واژه يک مفهوم/ نقش قرار داده، تصوير مورد نظر را ترسيم کند.

در اين نوع دسته بندي، دو زيرمجموعه « آني » و « مستمر » جاي مي گيرد. در توضيح نوع نخست بايد گفت آن دسته از مفاهيم اند که ممکن است بخش هايي از ديوان هر شاعر را در برگيرند بدين معنا که سراسر ديوان شاعر، صورت نوستالژيک ندارد، بلکه جز در چند شعر – معمولا در ديوان اغلب شاعران نيز امري عادي است و ممکن است به مناسبت هاي مختلف سروده هايي اندوهبار هم داشته باشند- اين ويژگي مشاهده نمي شود.به عبارت ديگر شاعر يا نويسنده به ترسيم لحظه يا لحظاتي از گذشته در اثر خويش گرايش دارد.(ر.ک: همو،همان، ص1396) و اين نکته نيز از ويژگي هاي اشعار رودکي سمرقندي است؛ چراکه اساسا شعرهاي او آينه لحظات خوش زندگي است و وجود مفاهيم دردناک و غمبار هم، معمولا حاصل دوران پيري اوست که امري طبيعي است1. با توجه به آنچه در بالا آمد مي توان به اين نکته دست يافت که اعتقاد به مستمر بودن جنبه نوستالژيک در ديوان رودکي ادعايي نادرست است و شاعر جز در چند مورد در ساير اشعار به ترويج روحيه خوش باشي و اغتنام فرصت مي پردازد.
ميزان تاثير گزاري

قدرت بيان و توانايي قلم شاعر/نويسنده که کارگزار انديشه توانمند اوست بزرگترين و مهم ترين عامل در تاثيرگزاري برخواننده است. به بيان ديگر همان قدر که ضعف بيان و عدم تسلط بر ظرافت هاي زباني موجب گريز خواننده از اشعار يا نوشته هاي شاعر/ نويسنده خواهد بود قدرت او نيز برانگيزاننده احساسات و عواطف ايشان خواهد شد و رودکي از جمله شاعران توانمندي است که سحر کلامش نه تنها در روزگار حيات وي جاذب اذهان اطرافيان بوده بلکه پس از صدها سال هنوز خواننده را در باغ سرسبز انديشه خويش به مهماني مي خواند. از تاثير کلام او همين بس که اميري را به دور از کفش و کلاه شاهي به بخارا باز مي گرداند و بزرگاني را پس از ساليان دراز دوري به خانه و کاشانه به ديدار فرزندان و خانواده مي رساند.(معين،1375، ص53)
ابزار گفتاري در مفاهيم نوستالژيک


آنچه در بررسي اشعار فاخر نوستالژيک ديوان رودکي به چشم مي آيد به کارگيري ابزار « کلام »،« تصوير » و « رنگ » در ايجاد ارتباط کلامي با خواننده است. اين قدرت شاعري او سختي راه را در سرودن بر وي هموار ساخته است به طوري که فخامت در بيان او را نه تنها در تنه اصلي قصايد بلکه در تغزل هاي اشعارش نيز به خوبي مي توان مشاهده نمود. سخنان وي در عين استواري – که در قالب لغات بيان مي شود- بسيار ساده و روشن و بيانگر احساسات شاعرانه محض اوست. بدين ترتيب رودکي را بايد آغازگر ارجمند غزل ناميد؛ زيرا پيش از وي هيچ گونه مدرکي که پژوهنده را به شاعري پيشاهنگ تر در اين زمينه رهنمون شود در دست نيست.(صبور، 1384، ص149-152 نيزر.ک: ميرزايف، 1957، ص21 ) واژه، رنگ و تصوير از ابزارهاي اثر گذار اين شاعر بزرگ در آفرينش انديشه هاي فاخري است که در ديوانش به چشم مي خورد.
1- واژه: اگرچه ابزار اصلي هر شاعر در بيان حالات، احساسات، عواطف و تمايلات، واژه است و در بيان اندوه از گذشت لحظات ديرين هم - که اکنون تنها خاطره اي از آنها برجاست تا نوستالژي را در ديوان ايشان بيافريند- اين کلماتند که نقش اصلي و اساسي را بر عهده دارند اما براي دستيابي سريع به مفاهيم غمبار = غم سروده هاي شاعر بهتر است به کليدواژه هايي اشاره کنيم. کلمات و عباراتي مثل غيب/ غايب، بلا، نحس2، داغ فرقت3، درد4، بيابان5، شدن در مفهوم گذشتن و طي شدن6، گريه7، عصا وانبان8و... اينگونه کلمات ممکن است در قالب هاي دستوري بسيط/ مرکب/ مشتق به کار رفته و يا در صنايع ادبي و بياني مثل انواع تشبيه، استعاره، کنايه و حتي مجاز جايگاهي بيابند. در مواردي هم ممکن است شاعر از زمان گذشته افعال براي بيان آنچه در گذشته رخ داده استفاده کند که در اين حالت اين دسته از افعال معمولا در جايگاه رديف قرار خواهند گرفت9.
آنچه در اينگونه کلمات حائز اهميت است و در ديوان شاعر به شکل چشم گيري خودنمايي مي کند به کارگيري اصولي و هنرمندانه آنهاست؛ به عبارت ديگر در به کارگيري ترکيباتي که ايجاد فضاي غمبار و حزن آور مي کنند با مهارت خاص عمل مي کند.
2-رنگ : دومين عامل استحکام اشعار نوستالژيک رودکي بهره گيري از عنصر « رنگ » است. در اين روش وي زماني که به شرح حالات و ويژگي هاي گذشته مي پردازد معمولا از رنگ هاي گرم و شاد مثل سرخ در توصيفات خود بهره مي گيرد اما هنگامي که وضعيت کنوني خويش را به تصوير مي کشد خواننده با رنگ هاي سرد و بي روح مثل خاکستري برخورد مي کند. به طور مثال در توصيف موهاي خويش در دوران جواني از سياهي آنها ياد مي کند و زلف خود را به قطران شبيه مي سازد.
شد آن زمانه که رويش به سان ديبا بود/ شد آن زمانه که مويش به سان قطران بود
(ش/23)
همانطور که بيان شد وي در اشعارش- جز درابيات نوستالژيک- رنگ هاي شادي بخش و نشاط آور و پُر حرارت به کار مي گيرد و همين امر موجب شکل گيري تصاوير رنگين و پُر نقش و نگار مي گردد که نشان از گذشته اي پر رونق دارد.




3- تصوير: تصويرسازي هنر بزرگ رودکي است. خوانش اشعار او در مواقعي ما را با تابلوهايي زيبا و شگفت انگيز روبه رو مي کند که دنيايي را به کمک واژه ها به جنبش و حرکت درآورده است و اين همه حکايت از سحر شعر او دارد. اين تصاوير تنها روياهاي شيرين او نيستند گاهي هم حسرت نگفتني را در خود دارند که شايد جز وي کمتر کسي بتواند اينگونه استادانه به تصويرشان بکشد. در شعر شورانگيز " جوي موليان "شاعر در چند بيت – اگر نگوييم همه ابيات- تصاوير رنگيني مي آفريند.در بيت دوم اين شعر رودکي ، فردي را به تصوير کشيده است که در حال عبور از رود آموي لغزش سنگريزه ها و ريگ هاي آن را به شوق رسيدن به سرمنزل يار بر کف پاي به جان مي خرد و آن را حالتي چون پاي نهادن بر حريري نرم تصور مي کند. در حقيقت نماد پردازي هاي هنرمندانه اوست که اوج قدرت نمايي شاعرانه اش را نشان مي دهد.




رودآموي :نمادِ دوري وفاصله
ريگ : نمادِ سختي ورنج راه
حرير :نمادِ آسايش وآرامش



در اين تابلوي رنگين، صنعت تشبيه مهم ترين عامل پيروزي در آفرينش اين يادگار ماندگار است.
ريگ آموي ودرشتي راه او / زير پايم پرنيان آيد همي
(ش/43)
در اين شعر اگرچه رودکي به قصد برانگيختن حس وطن دوستي اميرساماني ذکر زيبايي هاي بخارا مي کند و حتي آن ديار را مخاطب قرار داده، به نوعي حيات انساني به آن مي بخشد اما در حقيقت دلتنگي خود را از گذشته اي نه چندان دور که در دياري سرسبز و زيبا به سر مي برده، بيان مي کند.




http://img.tebyan.net/big/1388/10/42188240236982712061072537515014312134131.jpg
بوي جوي موليان آيد همي

ياد يار مهــربان آيد همي

ريگ آموي ودرشتي راه او

زيرپايم پرنيـــان آيد همي

آب جيحون از نشاط روي دوست

خنگ ما را تا ميان آيد همي

اي بخارا شادباش ودير زي

مير زي تو شادمان آيد همي

ميرماه است وبخارا آسمان

ماه ســوي آسمان آيد همي

مير سرو است وبخارا بوستان

سرو سوي بوستان آيد همي...

اسب ما را زآرزوي روي او

زير ران جولان کنان آيد همي

(ش/43)




در نمونه اي ديگرنيز شاعر از تار وپود صنعت پارچه بافي براي تصويرآفريني کمک مي گيرد.
يکيم خلعت پوشيد داغ فرقت تو /که تار اوست پشيماني وغم دل پود
(ش/22)
اما بر خلاف همه پارچه ها اين پشيماني و اندوه نبودِ يار است که تار و پود پارچه را شکل مي بخشد.



10
نتيجه

با تکيه بر آنچه در ديوان رودکي سمرقندي آمده است مي توان به اين نتايج دست يافت:


1- بر اساس تقديم و تاخر زماني مفاهيم نوستالژيک در ديوان وي به دو دسته گذشته گرا و آينده گرا تقسيم مي شوند که در هر يک از اين دسته بندي ها نيز دو زير مجموعه زماني دور و نزديک جاي مي گيرد.
2- در مبحث بررسي اشعار وي از منظر تعداد، دو گروه اشعار نوستالژيک فردي و جمعي جاي مي گيرد که شاعر با توجه به موقعيت به بيان آمال و آرزوهاي خود و سايرين پرداخته است.
3- اگر از ديدگاه ميزان تداوم به « اندوه – سروده » هاي رودکي بنگريم بايد او را شاعري بدانيم که در ديوان وي مفاهيم نوستالژيک، صورت آني دارند نه مستمر. بدين معني که شاعر تنها در مواقعي خاص، به سرودن اشعار اندوهناک پرداخته و اين ويژگي در سرتاسر ديوان او به چشم نمي آيد زيرا در آن صورت بايد واژه مستمر را براي همه اشعار او به کار گرفت.
4- « واژه »، « رنگ » و « تصوير » نيز ابزار گفتاري شاعر در سرودن اشعار نوستالژيک است. در بخش واژه کلماتي که بار معنايي غم و درد دارند بيشترين بسامد را به خود اختصاص مي دهند که گاه به صورت کلمات بسيط و گاه مرکب/ مشتق و در مواقعي نيز در قالب صنايع ادبي به کار مي روند. در مبحث « رنگ » نيز شاعر هنگام سخن گفتن از زيبايي و توانمندي هاي گذشته خود از رنگ هاي شاد و پر حرارت و گرم مثل قرمز بهره مي گيرد، اما آنجا که زبان به بيان نداشته هاي امروزين خويش مي گشايد از رنگ هاي سرد، بي روح؛ بي تاثير مثل خاکستري بهره مي گيرد. « تصوير » نيز از جمله ابزار ارزشمند ديوان رودکي است که ابياتي از وي را – در بخش نوستالژيک- به تابلوهاي نقاشي زيبايي تبديل مي کند به طوري که خواننده به آساني مي تواند به جاي هر واژه يک مفهوم/ نقش قرار داده، تصوير مورد نظر را ترسيم کند.
5- در نگاهي ديگر خواننده به وجود سايه اي سنگين بر اشعار رودکي پي مي برد و آن ذکر حزن انگيز مواردي است که اکنون جز خاطره اي از آنها به جاي نمانده است. نخست ذکر زيبايي ظاهري که جسم وي را شامل مي شود هنر رودکي در اين بخش يادکرد جزئياتي مثل سپيدي دندان زلف و خط و خال و ابرو و قامت است. ديگر: ذکر پايگاه بلند اجتماعيي است که به واسطه قريحه شاعري و استعداد خداوندي در ميان درباريان به دست آورده است ولي اکنون اثري از آن جايگاه نيست. وسوم، ثروت و مکنتي که باز هم در سايه هنر شاعري و نوازندگي نصيب خود ساخته اما اکنون بايد روزگار عصا و انبان را تجربه کند، چرا که اموال و دارايي هاي گذشته را از کف داده است.
6- نکته ديگري که خواننده را هنگام خواندن ديوان رودکي متاثر مي سازد شکايت وي از روزگار است. در يکي از قصايد که جنبه نوستالژيک بيشتري دارد-دندانيه- با اين ابهام روبه رو مي شويم که آيا اين گفته ها و گلايه هاي شاعرانه دوران پيري وي از سرزنش مردم نشات مي گيرد؟ و آيا از نگاه تمسخرآميز معاصران دلي پر درد داشته است؛ هنگامي که مي سرايد:


تو رودکي را اي ماهرو کنون بيني

بدان زمانه نديدي که اين چنينان بود

بدان زمانه نديدي که در جهان رفتي

سرود گويان، گويي هزاردستان بود

(ش/24)




پي نوشت ها:

1- در اين مورد قصيده " دندانيه " يکي از قويترين اشعاري است که ممکن است بر زبان شاعري جاري گردد.
2-کدام نحس برآمد کم از تو غايب کرد/کدام باد بلا بود کز توام بربود(ش/22)
3- يکيم خلعت پوشيد داغ فرقت تو /که تار اوست پشيماني و غم دل پود(ش/22)
4- همان که درمان باشد به جاي درد شود/و باز درد همان کز نخست درمان بود(ش/ 22)
5- بسا شکسته بيابان که باغِ خرم بود/و باغ خرم گشت آن کجا بيابان بود(ش/23)
6- شد آن زمانه که رويش بسان ديبا بود/شد آن زمانه که مويش بسان قطران بود
چنان که خوبي، مهمان و دوست بود عزيز/بشد که باز نيامد عزيز مهمان (ش/23)
7- عجب آيد مرا زکرده خويش /کز در گريه ام، همي خندم (ش/25)
8- کنون زمانه دگر گشت و من دگر گشتم/عصا بيار، که وقت عصا و انبان بود (ش/25)
9- در نگاهي به قصيده معروف دندانيه مي توان رديف بود را به عنوان شاهدي بر مدعا بيان نمود.
( ش/22-3) و يا در صفحه 22/ش در دو بيت 65 و 66 نيز از فعل گذشته استفاده مي کند. غايب کرد، بربود و پوشيد از آن دسته است.
10- در تصحيح دانش پژوه "بوي جوي موليان آيد همي/ ياد يار مهربان آيد همي " آمده است.
11- در بيت " بدان مرغک مانم که همي دوش /به زار از برِ شاخک همي فنود"(ش/78)نيز همان تصويرسازي را که موجب شکل گيري يک تابلوي نقاشي مي شود را شاهديم.




کتابنامه:
1_ تودوروف، تزوتان: منطق گفت وگويي ميخائيل باختين، ترجمه داريوش كريمي، مركز، تهران، 1377
2_ روح‌‌الاميني، محمود: فرهنگ و زبان گفتگو به روايت تمثيلهاي مثنوي مولوي بلخي، چاپ اول، آگه، تهران، 1381
3_ رودکي، جعفربن محمد: ديوان شعر، تصحيح جعفر شعار، قطره، چاپ سوم، تهران، 1382
4_ رودکي، ابوعبدالله جعفربن محمد: ديوان رودکي، تصحيح منوچهر دانش پژوه، توس، چاپ اول، تهران، 1374
5_ صبور، داريوش: آفاق غزل فارسي، زوار، چاپ دوم، تهران، 1384
6_ صفوي، كورش: از زبان‌شناسي به ادبيات، ج‌اول: نظم، چاپ دوم، حوزه هنري، تهران 1380
7 _ فرهنگنامه ادبي ادبي فارسي: ج2، به سرپرستي حسن انوشه، سازمان چاپ وانتشارات وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، چاپ دوم، تهران، 1381
8 _ ملاصالحي، حكمت‌الله: «انديشه گفتگو و آرمان تفاهم»، اطلاعات، اسفند 1377
9 _ ميرزايف، عبدالغني: رودکي وانکشاف غزل، نشريات دولتي تاجيکستان، استالين آباد، 1957
10_ نفيسي، سعيد: محيط زندگي واحوال واشعار رودکي، چاپ چهارم، اميرکبير، تهران، 1382
11- نظامي عروضي سمرقندي : چهارمقاله، تصحيح علامه محمد قزويني، شرح و توضيح محمد معين، جامي، تهران،
دکتر بهناز پيامني

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد