PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : درست صحبت كردن را بياموزيد



MR_Jentelman
25th September 2010, 06:53 PM
امروزه بسياري از نظريه‌پردازان و صاحب‌نظران علوم ارتباطات بر اين عقيده‌اند كه مهارت‌هاي ارتباطي نقش بسيار مهمي در موفقيت انسان چه در زندگي كاري و اداري و چه در زندگي شخصي آنان دارد.

به جرات مي‌توان ادعا كرد كه يكي از مهم‌ترين دلايل شكست‌هايي كه انسان در زندگي خود با آن مواجه مي‌شود اين است كه قبل از اتخاذ تصميم و مبادرت به انجام يك كار (انتخاب شغل، ازدواج، تربيت فرزند و امثال آن)‌ سعي نكرده است كه مهارت‌‌هاي ارتباطي و رفتاري لازم براي انجام آن كار را كسب كند.
پژوهش‌هاي انجام شده حاكي از آن است كه مهارت‌هاي لازم براي برقراري ارتباط موثر را مي‌‌توان از طريق آموزش و تمرين ياد گرفت و البته كسب اين مهارت‌ها چندان آسان به نظر نمي‌رسد، در برقراري ارتباط با ديگران چنانچه يكي از طرفين صحبت، پيام طرف مقابل را به خوبي دريافت نكند و نفهمد كه منظور طرف مقابل از اين پيام چه بوده، ارتباط برقرار شده بي‌حاصل بوده است.
ريشه بسياري از سوءتفاهمات، رنجش‌ها و اختلافات و همچنين منشأ بسياري مشاجرات، اختلافات و نزاع‌هاي خانوادگي، عدم وجود فهم متقابل در صحبت‌ها است.
درواقع مي‌توان گفت ريشه بسياري از سوءتفاهمات، رنجش‌ها و اختلافات و همچنين منشأ بسياري مشاجرات، اختلافات و نزاع‌هاي خانوادگي، عدم وجود فهم متقابل در صحبت‌ها است، چراكه يكي از طرفين گفتگو يا بدتر از همه دو طرف گفتگو حرف يكديگر را نمي‌فهمند و برداشت درستي از پيام‌هاي ارسال شده ندارند.

درست صحبت كردن و بيان متناسب يكي از مهارت‌هاي اساسي ارتباطي در برقراري يك ارتباط موفق و موثر مي‌باشد. در بيان اهميت اين مهارت ضرب‌المثل‌هاي فراواني در ادب فارسي وجود دارد. از آن جمله «تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد» يا «پسته بي‌مغز چو دهن باز كند رسوا شود.» و از همه معروف‌تر ضرب‌المثل قديمي فارسي: «زبان سرخ، سر سبز مي‌دهد بر باد.»
به راستي آيا تاكنون به چگونگي و شيوه صحبت كردن با ديگران فكر كرده‌ايد؟
در حقيقت همه ما توانايي صحبت كردن را داريم، اما گاه لازم است براي ايجاد ارتباط يا استمرار ارتباطات خود مهارت‌هاي صحبت كردن را هم از نظر كمي و هم از نظر كيفي ارتقا دهيم. برخي از افراد از صحبت كردن با ديگران طفره مي‌روند يا نمي‌‌توانند به راحتي سر صحبت را با ديگران باز كنند و روابط موثري با ديگران داشته باشند.
روش‌هاي ساده‌اي وجود دارد كه به شما كمك مي‌كند تا بهتر با ديگران ارتباط برقرار كرده و مصاحبت و دوستي آنها را حفظ كنيد، مثلا اين كه به صحبت‌هاي طرف مقابل علاقه نشان دهيد، نظر مخالف و انتقاد خود را طوري بيان كنيد كه طرف شما ناراحت نشود، به نشانه‌هاي غيركلامي وي بيشتر توجه كنيد و مهم‌تر از همه اين كه سعي كنيد در صحبت كردن مودب باشيد.
http://img.tebyan.net/big/1389/03/616041541795620319323971391618619857183.jpg
چگونگي صحبت با افراد متفاوت
در مورد چگونگي صحبت كردن با افراد گوناگون و با ويژگي‌هاي متفاوت ابتدا بايد در نظر داشته باشيم كه طرف صحبت ما جزو كداميك از گروه‌هاي زير مي‌باشد و بعد با استفاده از رهنمودهاي ارائه شده بدانيم كه با هريك چگونه صحبت كنيم.

1 ـ تحليلگرها: معمولا تحليلگرها تمايل به كمال‌گرايي دارند، به عبارت ديگر آنها دوست دارند همه چيز را درباره يك موضوع بدانند. اطلاعات و تصميمات آنها معمولا دقيق و عاقلانه است و شايد به همين دليل آنها در تصميم‌گيري كند هستند. در ضمن آنها احساسات و عواطف خود را براي ديگران آشكار نمي‌كنند.
بنابراين در هنگام صحبت با تحليلگرها مي‌بايستي:
ـ قبل از شروع صحبت دقيقا بدانيد كه مي‌خواهيد درباره چه و چگونه صحبت كنيد.
ـ صريح باشيد و فقط درباره اصل موضوع صحبت كنيد چرا كه آنها از وقت تلف كردن بيزارند.
ـ هنگام صحبت با آنها دقيق و واقع‌بين باشيد و به آنها فرصت بدهيد تا بدانند كه شما قابل اعتماد هستيد.
ـ با آنها خودماني رفتار نكنيد، سعي كنيد رسمي باشيد و با صداي بلند نيز حرف نزنيد.
ـ آنها را تهديد نكنيد و سعي نكنيد با چرب‌زباني از آنها سوءاستفاده كنيد.

2ـ صميمي‌ها: افراد صميمي به مردم و دوستي با آنها خيلي اهميت مي‌دهند. احساسات افراد را درنظر مي‌گيرند و سعي مي‌كنند هرطور شده ديگران را ناراحت نكنند. در هنگام صحبت با اين دسته از افراد سعي كنيد:
ـ گفتگوي خود را با تعريف از آنان شروع كنيد به آنان صادقانه علاقه‌ نشان دهيد و فورا سر اصل مطلب نرويد.
ـ با آنان زياد درباره آمار و اطلاعات صحبت نكنيد چرا كه خيلي زود از شنيدن اين مسائل خسته مي‌شوند و بحث را قطع مي‌كنند.
ـ اگر با آنها مخالف هستيد، مواظب باشيد احساساتشان را جريحه‌دار نكنيد.
ـ در حين صحبت با آنها خودماني و غيررسمي باشيد.

3ـ بيانگرها: اين افراد دوست دارند اوقات خوشي داشته باشند، پرحرارت و مبتكر هستند و به سختي مي‌توانند افرادي را كه مثل خود آنها نيستند، تحمل كنند. در هنگام گفتگو و تبادل نظر با بيانگرها به ياد داشته باشيد:
ـ به آنها اجازه بدهيد كه از زمان گفتگو لذت ببرند و بخشي از زمان گفتگو را به مسائل دوستانه و آشنايي اختصاص دهيد.
ـ در مورد اهداف آنها و آنچه خوشحالشان مي‌كند، صحبت كنيد.
ـ در حين صحبت با آنان سرد و بي‌احساس نباشيد و براي آنان قانون وضع نكنيد.
ـ از آنها بخواهيد نظريات و عقايد خود را بيان كنند.

4ـ سلطه‌جوها: سلطه‌جوها افرادي قوي، قاطع و نتيجه‌گرا هستند كه گاهي اوقات نسبت به خودشان و ديگران جدي و سختگير مي‌باشند. اين افراد معمولا احساسات خود را براي ديگران آشكار نمي‌كنند و از كساني كه وقت خود را با صحبت‌هايي بي‌فايده تلف مي‌كنند نيز اصلا خوششان نمي‌آيد. در هنگام صحبت كردن با اين افراد نكات زير را در نظر داشته باشيد:
ـ فقط به اصل موضوع توجه كنيد و درباره موضوعات متفرقه صحبت نكنيد.
ـ به طور واضح و منطقي با آنان صحبت كنيد.
ـ هنگام صحبت با آنها بي‌نظم و بي‌برنامه نباشيد.
ـ سعي نكنيد به آنها دستور دهيد، چون مخالفت خواهند كرد.
ـ بعد از صحبت درباره موضوع اصلي، فورا آنها را تنها بگذاريد.
ملايم كردن صدا در بيان احساسات، هيجانات و حتي ترس نيز موثر واقع مي‌شود و اگر هميشه با نرمي و ملايمت صحبت كنيد، بهتر مي‌توانيد ديگران را متقاعد سازيد و مخاطب نيز افكارش را بر گفتار شما متمركز مي‌كند

البته تمامي نکاتي که در اين مقاله به آن اشاره مي کنيم با توجه به آموزه هاي ديني و فرهنگي ما ، در رابطه با نامحرم ،بايد بر مبناي بايد و نبايد هاي شرع و عرف مان باشد.
در ذيل به پاره‌‌اي از نكاتي كه به كارگيري آنها در صحبت كردن بسيار مهم مي‌باشد، پرداخته مي‌شود:
به آهستگي و با ملايمت صحبت كنيد. به طوري كه شنونده به تمامي گفته‌هايتان گوش دهد و معناي صحبت‌هايتان را نيز متوجه شود. اكثر افراد خيلي تند و سريع صحبت مي‌كنند و فقط در فكر اين هستند كه هم نظر و عقيده خود را مطرح كنند و هم نظر مخاطب را جلب كنند، غافل از اين كه بااين كار مخاطب نمي‌تواند جمله‌هايش را دنبال كند و نهايتا از صحبت كردن با وي خسته مي‌شود.

ملايم كردن صدا در بيان احساسات، هيجانات و حتي ترس نيز موثر واقع مي‌شود و اگر هميشه با نرمي و ملايمت صحبت كنيد، بهتر مي‌توانيد ديگران را متقاعد سازيد و مخاطب نيز افكارش را بر گفتار شما متمركز مي‌كند.هرگز آن طور كه خودتان مي‌پسنديد صحبت نكنيد، زيرا ممكن است مايل باشيد با صداي بلند صحبت كنيد، اما شنونده از صداي بلند شما بيزار باشد. بنابراين بايد بدانيد كه در چه محيطي با مخاطب صحبت مي‌كنيد و محيطي كه در آن به سر مي‌بريد ساكت است يا شلوغ، با توجه به اين مساله تن صداي خود را تنظيم كنيد.همچنين هيچ‌گاه به صورت يكنواخت و پي در پي صحبت نكنيد زيرا تن صداي شما در اين حالت براي شنونده كسل‌كننده مي‌شود. سعي كنيد با خنده، لبخند، حالت تعجب،‌ شوخي و... به آنچه كه بر زبان مي‌آوريد شكل دهيد.

نحوه صحبت كردن شما بيانگر ميزان احساساتتان از آنچه مي‌گوييد مي‌باشد به اين معنا كه وقتي شروع به صحبت مي‌كنيد،‌ هرجمله‌اي كه در صحبت‌هايتان به كار مي‌بريد، نشان‌دهنده احساسات شما از مساله مورد نظر مي‌باشد و ديگران با شنيدن صحبت‌ها و عقايد شما نسبت به آن مساله، به احساسات دروني‌تان پي مي‌برند. پس سعي كنيد هميشه از كلماتي استفاده كنيد كه مي‌دانيد در نگرش و روحيه طرف مقابل اثر مثبت مي‌گذارد و او را متقاعد مي‌سازد.تعيين حد و حدود شخصي بسيار ضروري است. برخي از افراد در حين اين كه روابط خوبي با ديگران دارند و با آنان گرم و صميمي هستند، اما اجازه نمي‌دهند كه آنان در زندگي خصوصي‌شان مداخله كنند. با توجه به اين مساله، سعي كنيد ‌هنگام گفتگو با ديگران، از مسائل خصوصي آنها كه ارتباطي به شما ندارد، صحبت نكنيد. اگر گوينده و شنونده، هر دو به اين قانون ساده احترام بگذارند و در صحبت كردن حد و حدود خود را بشناسند هميشه از بودن در كنار هم و هم‌صحبتي با يكديگر لذت خواهند برد.
ارتباط با ديگران منحصر به ارتباط كلامي نمي‌شود و افراد در گفتگو با ديگران دانسته يا ندانسته پيام‌هايي را نيز به صورت غيركلامي به مخاطب ارسال مي‌كنند. عواملي چون لهجه، طنين صدا، تاكيد و تكيه‌كلام‌ها و عوامل غيركلامي چون «چشم‌ها»، «حالت چهره»، «وضعيت قرار گرفتن بدن»، «حركات و اشارات»، «تماس جسمي» و‌ «طرز لباس پوشيدن و‌ آرايش سر و صورت» در درك و فهم مخاطب از پيام‌هاي ما بسيار موثر هستند
توجه به اين نكته نيز ضروري است كه برقراري ارتباط با ديگران منحصر به ارتباط كلامي نمي‌شود و افراد در گفتگو با ديگران دانسته يا ندانسته پيام‌هايي را نيز به صورت غيركلامي به مخاطب ارسال مي‌كنند. عواملي چون لهجه، طنين صدا، تاكيد و تكيه‌كلام‌ها و عوامل غيركلامي چون «چشم‌ها»، «حالت چهره»، «وضعيت قرار گرفتن بدن»، «حركات و اشارات»، «تماس جسمي» و‌ «طرز لباس پوشيدن و‌ آرايش سر و صورت» در درك و فهم مخاطب از پيام‌هاي ما بسيار موثر هستند ولي متاسفانه بسياري از افراد در صحبت‌هايشان، به اين مسائل بي‌توجه هستند و تصور مي‌كنند كه درك و فهم طرف مقابل تنها از طريق پيام‌هاي كلامي حاصل مي‌شود.توجه داشته باشيد ‌هنگام صحبت كردن استفاده از برخي كلمات براي افرادي كه سطح درك پايين يا متوسطي دارند، صحيح نيست. تصور نكنيد با استفاده از اين‌گونه كلمات مي‌توانيد هوش و استعداد خود را نشان دهيد. استفاده از كلمات تزئيني و مبهم مختص افراد پرگوست، افرادي كه زياد صحبت مي‌كنند، زياد مثال مي‌آورند و از كلمات ثقيل و سنگين استفاده مي‌كنند، بتدريج، زمان و مكان صحبت را از دست مي‌دهند، مخاطب را خسته و خود نيز اصل مطلب را فراموش مي‌كنند. پس سعي كنيد تا جايي كه مي‌توانيد از جملات كوتاه، مختصر و مفيد استفاده كنيد تا هم ارزش صحبت‌تان را بالا ببريد و هم رابطه خود را با ديگران گسترش دهيد.
هيچ يك از ما با مهارت‌هاي برقراري ارتباط از مادر متولد نشده‌ايم، بر خلاف تصور اكثر افراد، مهارت‌هاي ارتباطي، كاملا آموختني است و آگاهي از اين مهارت‌ها به ما كمك مي‌كند تا در برخورد با اشخاص مختلف اعم از پدر،‌ مادر،‌ همسر، فرزند، دوست يا همكار موفق‌تر ظاهر شويد


منبع : جام جم آنلاين

MR_Jentelman
25th September 2010, 06:57 PM
چگونه با دیگران صحبت کنیم؟





http://img.tebyan.net/big/1385/07/391742311564142212146322321522421271297241.jpg

همه مردم در تمام طول روز صحبت می کنند. اما آیا آنها همگی می دانند چگونه صحبت می کنند و یا چطور باید صحبت کنند؟
آیا هیچ پیش آمده بر اثر نوع صحبت طرف مقابل، منظور و سخن او را به گونه ای دیگر برداشت کنید و پس از مدت ها، متوجه شوید که اشتباه کرده اید؟
آیا ربطی بین سخن گفتن و موفقیت و محبوبیت، می بینید؟
یک کارمند بخش تبلیغات:
صحبت کردن ارتباط مستقیمی با کار دارد. اینکه چه بگویم، چطور بگویم و یا به قول معروف از چه دری وارد شوم تا بتوانیم برای موقعیت کاری ام، به نتیجه ای دلخواه برسم.
نوع صحبت، در کاری که دارم بسیار مهم است. اینکه چگونه موارد لازم و ظریف را رعایت کنم یا لحن در هنگام گفتن یا خواندن مطلب، با توجه به نوع و تفاوت آنها چگونه باشد و خیلی نکات دیگری که متاسفانه خیلی افراد از آنها کاملاً بی خبر و بی اطلاعند و فکر می کنند که خوب، گویندگی خیلی آسان است. به همین علت هم است که گفتار خیلی ها در حال حاضر به دل دیگران نمی نشیند.
یک کارمند آژانس مسکن:
صحبت کردن انسان، نمونه بارز شخصت اوست. حال این شخصیت ممکن است بنا به مقتضای پیش آمده، متفاوت باشد. مثلاً خود من، از زمانی که در آژانس مسکن مشغول به کار شدم، فهمیدم باید نوع صحبت کردنم را کمی تغییر بدهم. چرا؟ برای آنکه بتوانم در دل مشتری رخنه کرده و با جذابیت کلمه و نفوذ کلام، به او نشان دهم که آژانس درستی را برای یافتن ملک مورد نظر، انتخاب کرده است!!
یک فروشنده:
به نظر من حرف اول را در فروشندگی، زبان شیرین و به قول بعضی ها، چرب و نرم می زند. آقا و خانم هم ندارد. شما باید طوری با مشتری صحبت کنید که او دست خالی از مغازه بیرون نرود. پس می بینید که صحبت کردن چقدر مهم است، حتی بارها در روزنامه ها خوانده ایم فلانی آن قدر زبان شیرین و چرب و نرمی داشت و آنقدر زیبا و در ظاهر منطقی صحبت می کرد که تمام اطرافیانش را شیفته خود می کرد و در نهایت آنها را فریب می داد تا به چیزهایی که می خواهد برسد! البته این گونه افراد که از هنر صحبت کردن در موارد منفی و ریاکارانه بهره می برند، افراد خوبی نیستند، چون به نظر من، هنر صحبت کردن هم از آن چیزهایی است که باید مقدس شمرده . ساعت های مدیدی را صرف صحبت کردن، داستان سرایی، جر و بحث، تدریس و گاهی هم با خود حرف زدن می کنیم! در عین حال ساخت و ادای جمله، لحن و صوت ما به هنگام سخن گفتن و نحوه بیان و چگونگی سخن گفتن را نیز می توان از موارد مستقیم و مربوط به صحبت کردن دانست. چرا که تمامی موارد یاد شده در جذب مخاطب یا مخاطبان ما نقش مهمی داشته و می تواند قدرت ما را به عنوان معیاری کاملاً واضح برای آنکه متوجه شویم ، مخاطب ما تمایل به ادامه صحبت دارد یا خیر را مشخص نماید.
باید گفت شناخت، ایجاد راه مناسب به اضافه انتخاب کلمات و جمله ها و همین طور نکاتی که در سطور قبل قید گردید، همگی منتسب به علمی می شود به نام علم زبان شناسی. علم زبان شناسی نظمی است که برای درک طرز کار زبان، مورد استفاده قرار می گیرد. ربط بین افراد از طریق صحبت دو طرفه ، ایجاد حفظ و یا از هم گسیخته می شود و بدین ترتیب موجب می گردد تا راه مطمئنی برای درک چگونگی ایجاد، ماندگاری و یا گسسته شدن این ربط، فراهم آید. البته شاخه هایی از علم زبان شناسی بیشتر با تاریخ یا دستور زبان و یا آرایه های نمادی زبان مربوط می شوند. اما شاخه هایی در علم زبان شناسی به جامعه شناسی زبان، تحلیل، سخنرانی و زبان شناسی انسان شناسانه اختصاص یافته که بیشتر به این توجه دارد که مردم چگونه از زبان، در زندگی روزانه استفاده می کنند و چگونه مردمی با فرهنگهای متفاوت از زبان، آن هم به شیوه های گوناگون، بهره می گیرند.
به هر حال باید اذعان داشت، علم زبان شناسی است که می تواند به بشر بیاموزد چگونه می توان زندگی را در اختیار گرفت و روابط با دیگران را چه در محل کار، یا میهمانی ها و مصاحبه ها و از همه مهمتر در بین خانواده، بهبود بخشید.
فکر کنید در یک میهمانی نشسته اید، ناگهان احساس تنهایی می کنید، از خود می پرسید، "مردم این همه حرف مهم را از کجا می آورند که این چنین ممتد با یکدیگر صحبت می کنند؟" پاسخ این است که حرف مهمی در کار نیست بلکه مردم سعی می کنند موضوع مهمی برای صحبت پیدا کنند و بعد، درباره آن به گفت و گو بپردازند. گفت و گویی که در واقع به واسطه آن نشان داده می شود، افراد با یکدیگر مرتبط اند. به عبارتی صحبت میان افراد، از رابطه آنان سخن می گوید.

اجزای قابل توجه



اطلاعاتی که به وسیله معانی کلمات منتقل می شوند پیام و آنچه در باره روابط مخابره می شوند، تلقی در قبال یکدیگر و موقعیت و حرفی که می زنیم، فراپیام را تشکیل می دهند.
این همان فراپیام است که نسبت به آن واکنش شدید نشان می دهیم. به عنوان مثال اگر کسی در حالی که آرواره هایش را به هم فشرده و در حالی که کلمات را با غضب و فشار از دهانش خارج می کند به شما بگوید "من خشمگین نیستم" این پیام را از او نمی پذیرید و به جای آن فراپیام را از او قبول می کنید و نتیجه می گیرید که او خشمگین است. گفتن عباراتی نظیر "تو این را نگفتی اما طرز بیانت این معنا را داشت" یا "چرا این طور گفتی؟" یا "مسلم است اشکالی وجود دارد، لحن کلامت این را به خوبی نشان می دهد" واکنشهایی نسبت به فراپیامهای سخن هستند.
در حالیکه کلمات اطلاعاتی را منتقل می سازند، طرز سخن ما، بلندی صدا، سرعت حرف زدن، طرز ادای کلمات با تاکیدها، ذهنیت ما را مشخص می نمایند. سر به سر گذاشتن، توضیح دادن، تهمت زدن، اینکه احساسی دوستانه داریم یا خشمگین هستیم، آیا می خواهیم صمیمی تر شویم یا بیشتر فاصله بگیریم و غیره. به عبارت دیگر طرز گفتار ما معانی اجتماعی را مخابره می کند.
گرچه ما پیوسته در سخن خود نسبت به معنای اجتماعی واکنش نشان می دهیم اما حرف زدن در باره آن برایمان دشوار است. زیرا در فرهنگ تعاریف کلمات آن را نمی یابیم. اندیشیدن، دیدن و یا حرف زدن در باره نیروها و فرآیندهایی که برای آن نامی نداریم، حتی اگر اثرشان را احساس کنیم دشوار است. علم زبان شناسی واژه هایی در اختیارمان می گذارد که فرایندهای ارتباط را توصیف می کند و در نتیجه امکان دیدن، حرف زدن یا اندیشیدن در باره آنها را میسر نمی سازد.




منبع : شرق

MR_Jentelman
25th September 2010, 07:00 PM
( قسمت دوم )



http://img.tebyan.net/big/1385/07/437618413619353191188181212277415725435169.jpg


وقتی لب به سخن باز می کنیم، اغلب احساس می کنیم که صرفاً حرف می زنیم! اما سخن ما و طرز ادای آن از دایره امکانات وسیعی انتخاب می شود و دیگران نیز به این انتخابهای ما درست به همان شکل که به لباسهای ما واکنش نشان می دهند و آن را نشانه شخصیت و طرز تلقی ما می دانند، واکنش نشان می دهند. مثلاً پوشیدن کت و شلوار می تواند نشانه لباس پوشیدن رسمی یا نشانه احترام قائل بودن برای یک موقعیت باشد، حال آن که استفاده از یک پوشش بسیار عادی، نشانه خودمانی تلقی کردن یا جدی نگرفتن به شمار آید. شخصیت هایی نظیر رسمی یا خودمانی، آراسته یا ناآراسته و طرز تلقی هایی مانند احترام قایل شدن یا نشدن با طرز سخن گفتن نیز مشخص می شوند.
در هر صورت آنچه مسلم است آن است که هر حرفی باید به شکلی زده شود. هر سخن لحن، سرعت، مکث و بلندی خاص خود را دارد. ممکن است قبل از صحبت بدانیم یا ندانیم چه باید بگوئیم یا چه می خواهیم بگوئیم، مگر اینکه شرایط جلسه، حالت مسلم و مشخص داشته باشد. در عین حال هیچگاه قبل از سخن گفتن، تصمیمی بر اینکه کجا صدا را بلند یا کوتاه باید کرد و یا کجا تند یا سریع باید حرف زد، گرفته نمی شود. چون رعایت و به کار بستن تمامی این نکات بستگی به موقعیت دارد، اما همه عواملی است که ما منظور گوینده را درک می کنیم و در باره طرز فکر خود نسبت به نظرات یکدیگر تصمیم می گیریم.
سبک گفت و گو هرگز موضوعی فوق العاده و اضافی بر گفت و گو نیست بلکه بخش اصلی و جدانشدنی از آن است. جنبه های سبک گفت و گو، ابزار اولیه آن گفت و گو هستند. نشانه ها و علایم مهم در سخن گفتن، سرعت حرف زدن مکث ها و بلندی صداست که جملگی آنچه را ما آهنگ صدا و صحبت می شناسیم مشخص تر می سازند.
این نشانه ها در تمهیدات زبان شناسی به کار می روند که اساس صحبت و گفت و گو را شکل می دهند. مجموعه ای که نوبت گیری در گفت و گو، بیان نقطه نظرها و اینکه در جریان صحبت و گفت و گو چه می کنیم (گوش می دهیم، علاقه مندیم، قدرشناسی می کنیم، رفتار دوستانه داریم، انتظار کمک داریم یا پیشنهاد کمک می کنیم و ...) را مشخص ساخته و نشان می دهند که به هنگام گفت و گو، در چه اندیشه ای هستیم.

نشانه ها، سرعت و مکث در صحبت


سارا سعی داشت با همسر جدید سعید، در گفت و گو را باز کند. اما به نظر می رسید که مینا (همسر سعید) حرفی برای گفتن ندارد! در حالی که سارا احساس می کرد مینا حوصله گوش دادن به حرفهایش را ندارد، مینا به سعید گفت که سارا فرصت حرف زدن به او نمی دهد! که در حقیقت مشکل موجود با انتظار در باره سرعت و مکث کردن ارتباط داشت نه با حرف و حوصله داشتن یا نداشتن سارا و مینا!
باید دانست گفت و گو، یک بازی نوبتی برای سخن گفتن انسانها است! شما حرف می زنید، بعد نوبت به من و بار دیگر نوبت به شما می رسد. هر کس زمانی حرف می زند که مخاطب او حرفش را تمام کرده باشد. موضوع در ظاهر به همین سادگی است اما اینکه بدانیم طرف مقابل صحبت اش را تمام کرده است یا خیر، خود موضوعی مهم است. وقتی صدا ملایم تر می شود، وقتی گفته قبلی تکرار می شود، وقتی میان کلمات فاصله می افتد و صدا باز هم ملایم شود؟ آیا تکرار جمله به معنای نداشتن حرفی تازه می تواند باشد؟ آیا قصد، تاکید است؟ یا میان کلمات چه فاصله ای باید بیفتد تا معنای "دارم حرفم را تمام می کنم" یا "هنوز حرف دارم" یا "مکث کرده ام، اما حرفم هنوز تمام نشده است را بدهد؟"
طبیعی است که در میانه گفت و گو و صحبت با افراد، فرصتی صرف حل این مسایل نمی شود. بلکه به دلیل سالها تجربه در زمینه صحبت با اشخاص، فرد متوجه می شود که حرف پایان گرفته یا خیر. از طرفی وقتی عادات گفت و گو در طرفین مشابه باشد، یا نوع سخن گفتن یکی برای آن دیگری واضح و مشخص باشد، هیچ اشکالی بروز نمی کند اما اگر عادات دو طرف با هم متفاوت شد، ممکن است یکی از طرفین گفت و گو به این نتیجه برسد که آن دیگری یا به حرف او گوش نمی کرده یا اصولاً این طور تصور شود که صحبتی برای گفتن وجود ندارد. (مثالی که درباره سارا و مینا مطرح شد).
همچنین یکسان نبودن سبک و زمان و فرصت و مجال صحبت کردن، امکان دارد خصوصیات فرد را به جز آن چیزی که هست، نشان دهد و درست به همین دلیل است که اندکی تفاوت در سبک گفت وگو و موضوعاتی مانند مکث و غیره می تواند روی زندگی فرد تاثیر قابل ملاحظه ای داشته باشد.

بلندی صدا در سخن گفتن


وای از دست شوهرم! نمی دانید وقتی در خانه است چقدر بلند صحبت می کند. باور کنید از ده خانه آن طرف تر هم می شود صدایش را شنید. هر چه هم که می گویم بلند صحبت نکن، به خرجش نمی رود، دیگر کم کم دارم به بلند صحبت کردنش شک می کنم چون با یکی- دو نفر اینطور حرف نمی زند. مثلاً هر وقت برادر کوچکش یا یکی از دوستانش که از دوره دبیرستان با هم دوست هستند، به منزل ما می آیند، صحبت کردنش آهسته می شود! شما باشید شک نمی کنید؟!
هر حرف باید به لحن خاصی بیان گردد. در حال صحبت نیز شدت صدا می تواند کم و زیاد شود. بلندتر حرف زدن روابط میان نقطه نظرها را نشان می دهد. مثلاً می تواند حاکی از آن باشد که "صبر کن، حرفی دارم که باید بزنم" یا صبر کن، هنوز حرفم تمام نشده است یاعصبانی هستم و یا ... ملایم تر حرف زدن هم می تواند معانی خاص خود را داشته باشد. به عنوان مثال، خسته شدم، تو حرف بزن، یا خجالت می کشم با صدای بلند صحبت کنم. یا، حالا نوبت توست حرف بزنی و یا نشانه ای برای احترام و ادب به دیگری و دیگران.
بلندتر صحبت کردن از حد انتظار نیز می تواند برای شنونده، معانی مختلفی را در برداشته باشد. مثلاً فرد فاقد قدرت ابراز وجود باشد یا در جهت تحریک احساسات باشد، یا دستور تلقی شود و ... که به هر حال اگر با این مسئله نیز درست برخورد نشود، شنونده را دچار گیجی و سردرگمی از نیافتن ارتباط با شخص گوینده خواهد کرد.

آهنگ و زیر و بم صدا


عادت به لحن صدا از جانب افراد، گاه موجب می شود تا در برخورد با لحنی دیگر آن لحن غیرطبیعی جلوه کند. به عنوان مثال دو نفر که دارای فرهنگ دو گفت وگوی متفاوت اند، به طور قطع با توجه به فرهنگ خویش، با آهنگ و زیر و بم و در مجموع حالت مخصوص به خود سخن می گویند. حال اگر فردی شناخت مناسبی از مخاطب یا گوینده مقابل خود نداشته باشد، چه بسا در هنگامی که آن فرد آرام یا عصبانی است این گونه تصور کند که لحن طرف وی خسته کننده یا یکنواخت و یا خوشایند است.
آهنگ صدا ناشی از ترکیبی از سرعت، مکث، رسایی و از همه مهم تر تغییر زیر و بم آن صدا. در واقع حالت جسمانی دهان و حنجره آن را مشخص می سازد، زیر و بم صدا مانند رسایی یا ملایم بودن صدا نیز معانی نسبی متفاوتی دارد.
از آنجایی که نشانه هایی مانند تغییرات زیر و بم صدا (و نیز بلندی و سرعت گام صحبت) همچنین نشانه بیان های احساسی هستند احتمالاً تعجب آور نیست که زنها بیش از مردها، از تغییرات زیر و بم صدا استفاده می کنند. همانطور که مشخص است زنها هم اغلب به احساساتی بودن بیش از مردها، شهرت دارند. همین مطلب، در مورد افراد یک فرهنگ خاص نیز صدق می کند.
به هر حال بد نیست بدانیم وقتی قرار است من یا شما، در هر روز و ساعت از عمرمان، دقایق پی در پی و متوالی را صرف صحبت کردن کنیم، چه بهتر که در باره مقتضیات و نحوه صحبت کردن بیشتر بدانیم و مهمتر از آن، این داشته ها را به کار بندیم.


منبع : شرق

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد