AreZoO
25th September 2010, 06:10 PM
سوررآلیسم در شعر فرانسه
http://img.tebyan.net/big/1388/09/13834023980143562511216216688231125231.jpg
در نظام زیبایی شناختی قرن بیستم پدیده ای مهمتر از سوررئالیسم وجود ندارد و با این همه هیچ چیز مشكل تر از ارائه تعریف دقیقی از این جنبش نیست. اساس فعالیت سوررئالیسم در سال های 1924 و 1939 بود. آندره برتون ، لوئی آراگون و پُل الوار ، از مشهورترین نویسندگن سوررئالیست می باشند.
هدف نویسندگان و نقاشانی كه این جنبش را بنیان نهادند یا به آن پیوستند ، دستیابی نتایجی چون اشعار و تابلوهای نقاشی جدید كه در بدو امر ما را تحت تأثیر قرار می دهند نبود. قصد و نیت آنها این بود كه تا حدودی با توسل به خلاقیت های هنری كه آن را نه یك هدف بلكه دستاویزی برای حركت و جنبش تلقی می كردند بتوانند زندگانی جدید و انسان تازه ای بیافرینند.
قضاوت درباره سوررئالیسم فقط به عنوان یك مكتب ادبی ، تصویری غیر منصفانه و نادرست است . این مكتب به معنی خاص كلمه و به قول یكی از منتقدان (روبر برِشون) «یك انقلاب فرهنگی است زیرا دگرگونی افكار، تصاویر، اسطوره ها و عادات ذهنی را مطرح می كند و این عوامل ، شناخت انسان رااز خویش و جهان و در عین حال تعهد فرد را در جهان هستی تحت تأثیر قرار می دهند. »
سوررئالیسم كوشید تا بر بقایای فرهنگی كه قسمت اعظم آن از هم گسسته و از دست رفته بود و خود نیز در نابودی آن مشاركت داشت، انسان گرایی اصیلی را پایه گذاری كند و تمام ابعاد انسانی را كه بی انتها جلوه می كردند و همچنین آزادی انسان و تمایلات او را در نظر بگیرد.
تاریخچه سوررئالیسم را نمی توان از وقایع و طرز تفكری كه در فاصله بین دو جنگ وجود داشت مجزا كرد، از سوی دیگر نمی توان پژوهش های سوررئالیست ها را از تلاش برای نوآوری در زمینه های هنر ، فلسفه و سیاسیت كه اواخر قرن نوزدهم را متأثر می ساخت و به منقلب كردن آن عصر ادامه می داد متمایز دانست.
آندره برتون در جایی گفته : «ما به ویژه دستخوش انكار دائم و سرسختانه شرایطی بودیم كه در آن عصر ، اجباراً به ما تحمیل شده بود. اما این انكار به همین جا ختم نمی یافت بلكه انكاری حریصانه بود [...] و تمام تحمیلات ذهنی، اخلاقی و اجتماعی را نیز در بر می گرفت. ما شاهد بودیم كه این تحمیلات همواره و از هر سو به گونه ای طاقت فرسا بر دوش انسان سنگینی می كند. »
پس می بینیم كه نه تنها شرایط زندگی انسان بلكه تمام قید و بندهای فرهنگی كه به او تحمیل شده و او را از خود بیگانه كرده بود، زیر سوال رفت . پس انسان باید تغییر می كرد.
زیگموند فروید كه آثارش در ابتدای قرن منتشر شد ، اهمیت ضمیر ناخودآگاه ، قدرت رویاها و تمایلات را آشكار ساخت. پس، آندره برتون و دوستانش با كمك روانكاوی ، «نیروهای اصلی ذهن» را دریافتند و اگر چه به نظر می رسد كه بینش آنها از ضمیر ناخودآگاه و رویا از اكتشافات پزشك اهل وین دورتر و به ادراك و مكاشفه رمانتیك های آلمانی نزدیك تر باشد.
علاقه به دستیابی ذهنی آزاد از تحمیلات فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی تا حدودی مشخص می كند كه چرا سوررئالیست ها نسبت به خلاقیت های فرهنگ های بیگانه و به قولی «بدوی» شور و اشتیاق فراوان نشان می دادند و شاید همین امر ذوق و قریحه نژادشناسی میشل لیریس و آلفرد مترو را برانگیخت.
آندره برتون واقع گرایی را كه «با هر گونه پیشرفت ذهنی و اخلاقی دشمنی می ورزد» و خلاقیت های هنری را كه از این شیوه كم ارزش منشأ می گیرد ملامت و متهم كرد.
برتون و دوستانش كوشیدند تا روندی نظام یافته فراهم آورند كه قادر باشد زمینه هایی را كه تا آن زمان ناشناخته مانده بود به انسان بشناساند و نیروی آنها را بر انسان آشكار كند: زمینه هایی مثل ضمیر ناخودآگاه ، رویا و تمام شگفتی هایی كه دنیای منطق آنها را طرد می كند. در كنار برتون كه به دلیل صحت پژوهش های نظری و جذابیت شخصیتی ، به عنوان رهبر جنبش تعین شده بود ،بسیاری از هنرمندان با ذوق گردآمده و گروه را گسترش داده بودند. روایت رویاها، خوابهای هیپنوتیزمی، تداعی آزاد اندیشه ها و كلمات ، دامنه نامحدودی را برای كشف های جدید تشكیل می داد. در سال 1924 سوررئالیسم رسما ً بنیان نهاده شد. كلمه سوررئالیسم را نخستین بار آپولونیر به كار برد. بیانیه سوررئالیسم در همان سال به چاپ رسید . آندره برتون در این بیانیه واقع گرایی را كه «با هر گونه پیشرفت ذهنی و اخلاقی دشمنی می ورزد» و خلاقیت های هنری را كه از این شیوه كم ارزش منشأ می گیرد ملامت و متهم كرد.
او به ویژه با رمان مخالفت نمود و به عنوان سخنگوی یارانش، نیروهای تخیل و رویا را كه زندگی حقیقی انسان هستند، ستود و آنها را از عقل و خرد برتر شمرد، مؤثرترین سلاح برای دستیابی به شگفتی ها شعر بود مشروط بر آن كه شعر با توسل به نوشتار غیرارادی كه «گویش اندیشه» یا «نوشتار اندیشه» نیر نامیده می شود ، وسیله ای برای بیان آزادانه تمایلات و ضمیر ناخودآگاه باشد. آندره برتون اقدام سوررئالیسم را به صورت واژه ای در لغتنامه چنین تعریف كرد:
سوررئالیسم . اسم، مذكر، عمل غیرارادی مطلقاً روانی كه با توسل به آن عملكرد واقعی اندیشه را به كلام یا نوشتار یا هر روش دیگری بیان كنیم. اندیشه باید بدون دخالت هرگونه كنترل از جانب عقل، خارج از هر گونه دغدغه زیبایی شناختی یا اخلاقی القا شود.
دائره المعارف فلسفه:
سوررئالیسم بر پایه ایمان به واقعیت برتر برخی انواع تداعی كه تا زمان پیدایش این جنبش مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنین بر پایه نیروی برتر رویا و بازی های بی غرض اندیشه استوار است . سوررئالیسم قصد دارد تمام مكانیسم های دیگر رواین را برای همیشه نابود كند و در حل مسائل اصلی زندگی جایگزین آنها شود.
بدین ترتیب هدف والای سوررئالیسم به روشنی ابراز شده است. این جنبش به تمام انسان ها امكان می دهد تا اصالت خود را برخویشتن آشكار سازند زیرا سوررئالیسم گرایش دارد كه «كمونیسم عرصه نبوغ باشد» آزادی شخصیت در گرو آزادی زبان است. زبان از این پس به هیچ روی حقیقت مرموز بشر و دنیا را پنهان نمی كند . بلكه جولانگاه بی انتهای افشاگری هاست . از سویی گرچه دگرگون ساختن كامل زندگی ذهنی شور و شوقی پدید می آورد ، اما آیا میسر بود كه این امر را بدون همبستگی با هرگونه فعالیت سیاسی به انجام رساند؟ در حالی كه بشری با تمام تناقض هایش به پیش می رفت و این خطر وجود داشت كه سوررئالیست ها در حاشیه بمانند و یا در بطن محراب جدید زیبایی شناختی و فلسفی خود اسیر بمانند. تناقض هایی چون اوجگیری كاپیتالیسم ، جنگ های استعمار طلبانه و پیروزی انقلاب روسیه.
سوررئالیست ها اگر چه همكاری با گروه های سیاسی را پذیرفتندن اما نمی توانستند بپذیرند كه اهداف و پژوهش های آنها با اندیشه كاملاً نظام یافته یك حزب در هم آمیزد.
مانند همه جنبش ها رفته رفته كشمكش هایی در بطن گروه به وجود آمد.... اما با وجود تمام مسائل روند تجربیات و تحول جنبش كند نشد پس، دومین بیانیه سوررئالیسم رد سال 1929 پس از بحران های داخلی جدید به چاپ رسید و برای آندره برتون موقعیت مناسبی پدید آمد تا اصول اساسی جنبش و ضرورت دوگانه سیاسی ـ اخلاقی آن را خاطر نشان كند و بار دیگر اهداف خود و دوستانش را یادآوری كند.
بنابراین تلاش برای سازش بین تعهد سیاسی و كاوش آزادانه در ضمیر ناخودآگاه ادامه یافت و همین امر آخرین جدایی ها را به وجود آورد....
اگر چه پس از جنگ، سوررئالیسم به صورت یك گروه متشكل باقی نماند اما در عوض با كمك مشكل پسندترین نظریه پرداز خود (برتون) به صورت طرز تفكری باقی ماند كه بر ادبیات و زندگی تأثیر می گذارد.
سوررئالیست ها كوشیدند دیوارهایی را كه هستی خودآگاه و تنگ و محقر ما را از ضمیر ناخودآگاه جدا می كند، فروریزند و به قول،آنها «موجی از رویاها» را بر پهنه ذهن و ادراك ما گستردند و اسطوره شناسی جدیدی را بنیان نهادند كه از سنت های فلسفه باطنیه و علوم خفیه ، نشأت می گیرد . آنان كه تمدن جدید را غالباً محكوم می كردند توانستند نیروهای جاذبه آن را استخراج كنند. آنها نیروی شاعرانه شگرف شهر را جایگزین اسطوره فرسوده طبیعیت كردند ، رویدادهای شهر برای هر انسانی كه توانایی را به ما ارزانی داشتند . شاید اغراق آمیز نباشد كه گفته شود آنها عشق را از نو آفریدند . آنها نمی خواستند با توسل به تضادهای مصنوعی و اجباری بین روح و جسم تمایز قایل شوند و به همین دلیل با زیبایی و لطافتی تقریباً بی همتا درباره عشق جسمانی و معنوی شعر سرودند . عشقی كه بین دو انسان برگزیده عمیق ترین و حقیقی ترین نوع تبادل را ایجاد می كند و به آن دو امكان می دهد كه به وحدتی كه همگان مأیوسانه در جستجوی آن هستند دست یابند.
http://img.tebyan.net/big/1388/09/1442332968248206463166201219954170106205.jpg
سوررئالیست ها شعر را از تمام قیود و الزامات صوری آزاد كردند و نیز زبان را از تمام وظایف انتفاعی و بی ثمر آن رها كردند. هر گونه تقلید را مردود می شمردند و به حالت ارتجاعی ذهن و خود به خودی نشوتار و همچنین به پیشامد و اتفاق اطمینان می كردند و تا آن جا پیش رفتند كه عدم مسئولیت نویسنده «این دستگاه ساده ثبت و ضبط» دفاع كردند . آنها ایجاز و اختصار و خط خوردگی را خیانت به آزادی و حقیقت اندیشه می دانستند . در اشعار آنان كلمات به هم می آمیزند و دنیایی تازه و حیرت انگیز می آفرینند . بی تردید ، دستاورد اساسی سوررئالیسم همین «بررسی مجدد دنیا» با توسل به فعالیت ادبی است . بخش مهمی از ادبیات سنتی نتوانست در برابر بیان این تمایل مقاومت كند.
این سروده پل الوار ، نشان دهنده اهمیتی است كه جنبش سوررئالیسم به مقوله عشق می دهد و بیان مخالفتی است با پوچی، بی رحمی و خشونت دنیای معاصرش.
از اقیانوس به چشمه
از كوه به جلگه
شبح زندگی جارسیت
و سایه منفور مرگ
بین ما اما
سپیده ای سرمی زند
از جان هایی پر شرر
باتمام بودنشان
به گام هایی آرام پیش می رویم
طبیعت سلاممان می كند
روز به رنگ هامان جان می بخشد
آتش به چشم هامان
و دریا به یگانگی مان
و همه زندگان به ما می مانند
آنهایی كه دوستشان داریم
باقی اما ، همه وهم اند
دروغین و غرق در نیستی خویش
در برابرشان باید ایستاد
كه آنان با ضربه دشنه هاشان زنده اند
و گفتارشان همه ، بی مایه و دروغ است
و لب هایشان می لرزد
از لذت پژواك ناقوس های سربی
در ابهام صدای سكه ای سیاه
تنها یك قلب و دیگر هیچ
تنهای یك قلب یعنی تمام قلب ها
هر ستاره در آسمانی پر از ستاره
در بستری تپشناك از نور و نگاه
سر خوش از عیش
برای سرودن ساحل های مهربانی انسانی
و برای تویی كه دوستت دارم
و برای تمام انسان هایی كه دوستشان داریم
و آنهایی كه دوستی را دوست دارند
من سرانجام جاده را سد می كنم
با سیل رویاهای ناگزیر
و سرانجام خویش را دوباره پیدامی كنم
آری
جهان از آن ما خواهد بود
http://img.tebyan.net/big/1388/09/13834023980143562511216216688231125231.jpg
در نظام زیبایی شناختی قرن بیستم پدیده ای مهمتر از سوررئالیسم وجود ندارد و با این همه هیچ چیز مشكل تر از ارائه تعریف دقیقی از این جنبش نیست. اساس فعالیت سوررئالیسم در سال های 1924 و 1939 بود. آندره برتون ، لوئی آراگون و پُل الوار ، از مشهورترین نویسندگن سوررئالیست می باشند.
هدف نویسندگان و نقاشانی كه این جنبش را بنیان نهادند یا به آن پیوستند ، دستیابی نتایجی چون اشعار و تابلوهای نقاشی جدید كه در بدو امر ما را تحت تأثیر قرار می دهند نبود. قصد و نیت آنها این بود كه تا حدودی با توسل به خلاقیت های هنری كه آن را نه یك هدف بلكه دستاویزی برای حركت و جنبش تلقی می كردند بتوانند زندگانی جدید و انسان تازه ای بیافرینند.
قضاوت درباره سوررئالیسم فقط به عنوان یك مكتب ادبی ، تصویری غیر منصفانه و نادرست است . این مكتب به معنی خاص كلمه و به قول یكی از منتقدان (روبر برِشون) «یك انقلاب فرهنگی است زیرا دگرگونی افكار، تصاویر، اسطوره ها و عادات ذهنی را مطرح می كند و این عوامل ، شناخت انسان رااز خویش و جهان و در عین حال تعهد فرد را در جهان هستی تحت تأثیر قرار می دهند. »
سوررئالیسم كوشید تا بر بقایای فرهنگی كه قسمت اعظم آن از هم گسسته و از دست رفته بود و خود نیز در نابودی آن مشاركت داشت، انسان گرایی اصیلی را پایه گذاری كند و تمام ابعاد انسانی را كه بی انتها جلوه می كردند و همچنین آزادی انسان و تمایلات او را در نظر بگیرد.
تاریخچه سوررئالیسم را نمی توان از وقایع و طرز تفكری كه در فاصله بین دو جنگ وجود داشت مجزا كرد، از سوی دیگر نمی توان پژوهش های سوررئالیست ها را از تلاش برای نوآوری در زمینه های هنر ، فلسفه و سیاسیت كه اواخر قرن نوزدهم را متأثر می ساخت و به منقلب كردن آن عصر ادامه می داد متمایز دانست.
آندره برتون در جایی گفته : «ما به ویژه دستخوش انكار دائم و سرسختانه شرایطی بودیم كه در آن عصر ، اجباراً به ما تحمیل شده بود. اما این انكار به همین جا ختم نمی یافت بلكه انكاری حریصانه بود [...] و تمام تحمیلات ذهنی، اخلاقی و اجتماعی را نیز در بر می گرفت. ما شاهد بودیم كه این تحمیلات همواره و از هر سو به گونه ای طاقت فرسا بر دوش انسان سنگینی می كند. »
پس می بینیم كه نه تنها شرایط زندگی انسان بلكه تمام قید و بندهای فرهنگی كه به او تحمیل شده و او را از خود بیگانه كرده بود، زیر سوال رفت . پس انسان باید تغییر می كرد.
زیگموند فروید كه آثارش در ابتدای قرن منتشر شد ، اهمیت ضمیر ناخودآگاه ، قدرت رویاها و تمایلات را آشكار ساخت. پس، آندره برتون و دوستانش با كمك روانكاوی ، «نیروهای اصلی ذهن» را دریافتند و اگر چه به نظر می رسد كه بینش آنها از ضمیر ناخودآگاه و رویا از اكتشافات پزشك اهل وین دورتر و به ادراك و مكاشفه رمانتیك های آلمانی نزدیك تر باشد.
علاقه به دستیابی ذهنی آزاد از تحمیلات فرهنگی ، مذهبی و اجتماعی تا حدودی مشخص می كند كه چرا سوررئالیست ها نسبت به خلاقیت های فرهنگ های بیگانه و به قولی «بدوی» شور و اشتیاق فراوان نشان می دادند و شاید همین امر ذوق و قریحه نژادشناسی میشل لیریس و آلفرد مترو را برانگیخت.
آندره برتون واقع گرایی را كه «با هر گونه پیشرفت ذهنی و اخلاقی دشمنی می ورزد» و خلاقیت های هنری را كه از این شیوه كم ارزش منشأ می گیرد ملامت و متهم كرد.
برتون و دوستانش كوشیدند تا روندی نظام یافته فراهم آورند كه قادر باشد زمینه هایی را كه تا آن زمان ناشناخته مانده بود به انسان بشناساند و نیروی آنها را بر انسان آشكار كند: زمینه هایی مثل ضمیر ناخودآگاه ، رویا و تمام شگفتی هایی كه دنیای منطق آنها را طرد می كند. در كنار برتون كه به دلیل صحت پژوهش های نظری و جذابیت شخصیتی ، به عنوان رهبر جنبش تعین شده بود ،بسیاری از هنرمندان با ذوق گردآمده و گروه را گسترش داده بودند. روایت رویاها، خوابهای هیپنوتیزمی، تداعی آزاد اندیشه ها و كلمات ، دامنه نامحدودی را برای كشف های جدید تشكیل می داد. در سال 1924 سوررئالیسم رسما ً بنیان نهاده شد. كلمه سوررئالیسم را نخستین بار آپولونیر به كار برد. بیانیه سوررئالیسم در همان سال به چاپ رسید . آندره برتون در این بیانیه واقع گرایی را كه «با هر گونه پیشرفت ذهنی و اخلاقی دشمنی می ورزد» و خلاقیت های هنری را كه از این شیوه كم ارزش منشأ می گیرد ملامت و متهم كرد.
او به ویژه با رمان مخالفت نمود و به عنوان سخنگوی یارانش، نیروهای تخیل و رویا را كه زندگی حقیقی انسان هستند، ستود و آنها را از عقل و خرد برتر شمرد، مؤثرترین سلاح برای دستیابی به شگفتی ها شعر بود مشروط بر آن كه شعر با توسل به نوشتار غیرارادی كه «گویش اندیشه» یا «نوشتار اندیشه» نیر نامیده می شود ، وسیله ای برای بیان آزادانه تمایلات و ضمیر ناخودآگاه باشد. آندره برتون اقدام سوررئالیسم را به صورت واژه ای در لغتنامه چنین تعریف كرد:
سوررئالیسم . اسم، مذكر، عمل غیرارادی مطلقاً روانی كه با توسل به آن عملكرد واقعی اندیشه را به كلام یا نوشتار یا هر روش دیگری بیان كنیم. اندیشه باید بدون دخالت هرگونه كنترل از جانب عقل، خارج از هر گونه دغدغه زیبایی شناختی یا اخلاقی القا شود.
دائره المعارف فلسفه:
سوررئالیسم بر پایه ایمان به واقعیت برتر برخی انواع تداعی كه تا زمان پیدایش این جنبش مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنین بر پایه نیروی برتر رویا و بازی های بی غرض اندیشه استوار است . سوررئالیسم قصد دارد تمام مكانیسم های دیگر رواین را برای همیشه نابود كند و در حل مسائل اصلی زندگی جایگزین آنها شود.
بدین ترتیب هدف والای سوررئالیسم به روشنی ابراز شده است. این جنبش به تمام انسان ها امكان می دهد تا اصالت خود را برخویشتن آشكار سازند زیرا سوررئالیسم گرایش دارد كه «كمونیسم عرصه نبوغ باشد» آزادی شخصیت در گرو آزادی زبان است. زبان از این پس به هیچ روی حقیقت مرموز بشر و دنیا را پنهان نمی كند . بلكه جولانگاه بی انتهای افشاگری هاست . از سویی گرچه دگرگون ساختن كامل زندگی ذهنی شور و شوقی پدید می آورد ، اما آیا میسر بود كه این امر را بدون همبستگی با هرگونه فعالیت سیاسی به انجام رساند؟ در حالی كه بشری با تمام تناقض هایش به پیش می رفت و این خطر وجود داشت كه سوررئالیست ها در حاشیه بمانند و یا در بطن محراب جدید زیبایی شناختی و فلسفی خود اسیر بمانند. تناقض هایی چون اوجگیری كاپیتالیسم ، جنگ های استعمار طلبانه و پیروزی انقلاب روسیه.
سوررئالیست ها اگر چه همكاری با گروه های سیاسی را پذیرفتندن اما نمی توانستند بپذیرند كه اهداف و پژوهش های آنها با اندیشه كاملاً نظام یافته یك حزب در هم آمیزد.
مانند همه جنبش ها رفته رفته كشمكش هایی در بطن گروه به وجود آمد.... اما با وجود تمام مسائل روند تجربیات و تحول جنبش كند نشد پس، دومین بیانیه سوررئالیسم رد سال 1929 پس از بحران های داخلی جدید به چاپ رسید و برای آندره برتون موقعیت مناسبی پدید آمد تا اصول اساسی جنبش و ضرورت دوگانه سیاسی ـ اخلاقی آن را خاطر نشان كند و بار دیگر اهداف خود و دوستانش را یادآوری كند.
بنابراین تلاش برای سازش بین تعهد سیاسی و كاوش آزادانه در ضمیر ناخودآگاه ادامه یافت و همین امر آخرین جدایی ها را به وجود آورد....
اگر چه پس از جنگ، سوررئالیسم به صورت یك گروه متشكل باقی نماند اما در عوض با كمك مشكل پسندترین نظریه پرداز خود (برتون) به صورت طرز تفكری باقی ماند كه بر ادبیات و زندگی تأثیر می گذارد.
سوررئالیست ها كوشیدند دیوارهایی را كه هستی خودآگاه و تنگ و محقر ما را از ضمیر ناخودآگاه جدا می كند، فروریزند و به قول،آنها «موجی از رویاها» را بر پهنه ذهن و ادراك ما گستردند و اسطوره شناسی جدیدی را بنیان نهادند كه از سنت های فلسفه باطنیه و علوم خفیه ، نشأت می گیرد . آنان كه تمدن جدید را غالباً محكوم می كردند توانستند نیروهای جاذبه آن را استخراج كنند. آنها نیروی شاعرانه شگرف شهر را جایگزین اسطوره فرسوده طبیعیت كردند ، رویدادهای شهر برای هر انسانی كه توانایی را به ما ارزانی داشتند . شاید اغراق آمیز نباشد كه گفته شود آنها عشق را از نو آفریدند . آنها نمی خواستند با توسل به تضادهای مصنوعی و اجباری بین روح و جسم تمایز قایل شوند و به همین دلیل با زیبایی و لطافتی تقریباً بی همتا درباره عشق جسمانی و معنوی شعر سرودند . عشقی كه بین دو انسان برگزیده عمیق ترین و حقیقی ترین نوع تبادل را ایجاد می كند و به آن دو امكان می دهد كه به وحدتی كه همگان مأیوسانه در جستجوی آن هستند دست یابند.
http://img.tebyan.net/big/1388/09/1442332968248206463166201219954170106205.jpg
سوررئالیست ها شعر را از تمام قیود و الزامات صوری آزاد كردند و نیز زبان را از تمام وظایف انتفاعی و بی ثمر آن رها كردند. هر گونه تقلید را مردود می شمردند و به حالت ارتجاعی ذهن و خود به خودی نشوتار و همچنین به پیشامد و اتفاق اطمینان می كردند و تا آن جا پیش رفتند كه عدم مسئولیت نویسنده «این دستگاه ساده ثبت و ضبط» دفاع كردند . آنها ایجاز و اختصار و خط خوردگی را خیانت به آزادی و حقیقت اندیشه می دانستند . در اشعار آنان كلمات به هم می آمیزند و دنیایی تازه و حیرت انگیز می آفرینند . بی تردید ، دستاورد اساسی سوررئالیسم همین «بررسی مجدد دنیا» با توسل به فعالیت ادبی است . بخش مهمی از ادبیات سنتی نتوانست در برابر بیان این تمایل مقاومت كند.
این سروده پل الوار ، نشان دهنده اهمیتی است كه جنبش سوررئالیسم به مقوله عشق می دهد و بیان مخالفتی است با پوچی، بی رحمی و خشونت دنیای معاصرش.
از اقیانوس به چشمه
از كوه به جلگه
شبح زندگی جارسیت
و سایه منفور مرگ
بین ما اما
سپیده ای سرمی زند
از جان هایی پر شرر
باتمام بودنشان
به گام هایی آرام پیش می رویم
طبیعت سلاممان می كند
روز به رنگ هامان جان می بخشد
آتش به چشم هامان
و دریا به یگانگی مان
و همه زندگان به ما می مانند
آنهایی كه دوستشان داریم
باقی اما ، همه وهم اند
دروغین و غرق در نیستی خویش
در برابرشان باید ایستاد
كه آنان با ضربه دشنه هاشان زنده اند
و گفتارشان همه ، بی مایه و دروغ است
و لب هایشان می لرزد
از لذت پژواك ناقوس های سربی
در ابهام صدای سكه ای سیاه
تنها یك قلب و دیگر هیچ
تنهای یك قلب یعنی تمام قلب ها
هر ستاره در آسمانی پر از ستاره
در بستری تپشناك از نور و نگاه
سر خوش از عیش
برای سرودن ساحل های مهربانی انسانی
و برای تویی كه دوستت دارم
و برای تمام انسان هایی كه دوستشان داریم
و آنهایی كه دوستی را دوست دارند
من سرانجام جاده را سد می كنم
با سیل رویاهای ناگزیر
و سرانجام خویش را دوباره پیدامی كنم
آری
جهان از آن ما خواهد بود