PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله چيست اکسير و شاعري ؟ تزوير



AreZoO
25th September 2010, 01:26 PM
چيست اکسير و شاعري ؟ تزوير


شاعران در ستيز با شعر!


http://img.tebyan.net/big/1388/08/5711024312714453106164369625484130186241242.jpg
شاعران به نكوهش هر كس و هر چه زبان گشوده اند از جمله خود شعر! اين شعر ستيزي گونه اي "شعر ضد شعر" را پديد آورده که نمونه آن در ادبيات فارسي کم نيست.شاعران شعر ستيز , گاهي از منظر شرع به شعر نگريسته اند و به استناد بخشي از آيات پاياني سوره شعرا ، شاعران را مورد پيروي گمراهان و متاع سخن را اسباب سرگرداني شمرده اند. مرحوم اميري فيروزکوهي با طنزي دلنشين به اين ديدگاه اشاره دارد:
سرّ ما را آشکارا کرد در قرآن،امير !/غير شاعر هيچ قومي را خدا رسوا نکرد !

مخالفت شماري ديگر از شاعران با شعر از منظر حکمت و فلسفه است. چرا که شعر از ديدگاه منطق ، چيزي جز در هم پيوستن خيالات رنگين و چه بسا واهي و بي پايه و اساس نيست و ماجراي مخالفت فيلسوفان با شعر از روزگار يونان باستان سابقه دارد.جامي در هفت اورنگ آورده است :

جامي ! از شعر و شاعري باز آي

با خموشي ز شعر دمساز آي

شعر شَعر 1خيال بافتن است

بهر آن شَعر مو شکافتن است

به عبث شغل موشکافي چند

شعرگويي و شَعر بافي چند؟!

و انوري حتي شاهنامه فردوسي را با همه حکمت سراينده آن به دليل همين گرايش فلسفي در برابر شفاي بوعلي در نقصان مي بيند :
انوري! بهر قبول عامه چند از ننگ شعر

راه حکمت رو قبول عامه گو هرگز مباش...

در کمال بوعلي نقصان فردوسي نگر

هر کجا آمد شفا شهنامه گو هرگز مباش!
در نظر اين قبيل شاعران حکمت شعار, ژاژخايي ها و خيال بافيهاي شاعران که به عنوان نمونه نعل اسب ممدوح را به هلال ماه مانند کرده اند , از عواملي است که به بي اعتباري شعر افزوده است. مولوي مي گويد:
گر نسبتي کنند به نعل آن هلال را/زان ژاژ شاعران نفتد ماه از مهي

و اين ويژگي شعر که اکذب آن را احسن آن دانسته اند , دليل ديگري است بر پرهيز دادن از فن شعر. نظامي سروده است:
در شعر مپيچ و در فن او/چون اکذب اوست احسن او

http://img.tebyan.net/big/1388/08/216299114915612411621742081761501654416735.jpg
با ملاحظه خلق و خوي بسياري از شاعران در بسياري از دورانها که به گداصفتي و تملق گويي و مدح اصحاب قدرت متمايل بوده اند , بايد به کساني چون ناصر خسرو حق داد که زبان به نکوهش فن شعر بگشايند. ناصر ، شعر را همچون کتابت ، پيشه اي دنيوي مي داند که در روزگار وي به ابتذال دچار آمده و در مرتبتي فروتر از مطربان درباري نشسته است:

نگر نشمري اي برادر گزافه


به دانش دبيري و نه شاعري را...

اگر شاعري را تو پيشه گرفتي

يکي نيز بگرفت خنياگري را

تو برپايي آنجا که مطرب نشيند

سزد گر ببري زبان جري را..
.
و ديگري بنيان گذار قاعده شعر در گيتي و جمع شاعران را - بي هيچ استثنا و بلانسبتي ! - نفرين کرده و آنها را از خير دو عالم بي نصيب خواسته است :
يا رب اين قاعده شعر به گيتي که نهاد/که چو جمع شعرا خير دو گيتيش مباد !

و انوري در ابياتي که رنگ اعتراف دارد ، شاعري را پيشه اي غير ضرور در نظام عالم و فروتر از کناسي2 دانسته و شاعران را که مشتي گدا صفت اند ، از مردمي و آدميت بي بهره دانسته است:

اي برادر بشنوي رمزي ز شعر و شاعري

تا ز ما مشتي گدا کس را به مردم نشمري

باز اگر شاعر نباشد هيچ نقصان اوفتد

در نظام عالم از روي خرد گر بنگري؟!

آدمي را چون معونت شرط کار

شرکت است

نان ز کناسي خورد بهتر بود کز شاعري...
و خاقاني شاعران روزگار خود را – همچون منجمان و کيمياگران و فيلسوفان - مشتي فلک زده مي بيند که شعر آنان در ترازوي شرع و عقل شعيري 3ارزش ندارد:

در جهان هر کجا فلک زده اي ست

بينوايي به دست فقر اسير

شغل او شاعري است يا تنجيم

هوسش فلسفه ست يا اکسير

چيست تنجيم و فلسفه ؟ تعطيل

چيست اکسير و شاعري ؟ تزوير...

در ترازوي شرع و رسته عقل

فلسفه فلس دان و شعر شعير

به همين دلايل است که در گذشته بسياري از عالمان و عارفان و افراد متشخص اگر چه شاعراني توانا بودند , همواره پرهيز داشتند از اينکه ننگ شاعري بر پيشاني آنان بخورد. عطار در اسرار نامه از همين گروه است که مي خواهند آنان را به چشم شاعران ننگرند :
دگر کز شاعرانم نشمري تو/به چشم شاعرانم ننگري تو
http://img.tebyan.net/big/1388/08/481722321116990144159249829516910085156229.jpg
اما شيخ محمود شبستري به استناد عظمت و بزرگواري همين عطار که خود از شاعري پروا داشته راضي به اين مي شود که از شعر احساس سرشکستگي و ننگ نداشته باشد و البته هيچ افتخاري هم به آن نکند :
مرا از شاعري خود عار نايد/که در صد قرن چون عطار نايد

در روزگار ما , مشکلات ديگري نيز چون ژورناليسم و مصرفي شدن شعر و در غلتيدن در وادي نثر و سطحي نگري و ابتذال و معني گريزي و معني ستيزي و غلبه گرايشهاي افراطي و به اصطلاح " جيغ بنفشي" ... بر تن نژند شعر عارض شده و نگراني استادان زبان و ادب فارسي و احيانا حتي شاعران نوگرا را باعث گشته است.
پي نوشت ها:
1-پارچه مويين
2-نجاست روبي
3-جوي
محمدرضا ترکي

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد