PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله ادبيات ضدجنگ در ايران وغرب ( قسمت اول )



AreZoO
25th September 2010, 11:23 AM
ادبيات ضدجنگ در ايران وغرب

http://img.tebyan.net/big/1388/08/1431782511222219514316134174363515321116183.jpg
نگاه به مقوله ي جنگ در ادبيات غرب و ادبيات ما(ايراني-اسلامي)ريشه هاي متفاوتي دارد.در بررسي آثار کهن ادبي در اين دو حوزه به نکات جالب توجهي از اين تفاوت در ريشه و نگاه بر مي خوريم. حماسه ها که ارتباط مستقيمي با جنگاوري ها و جنگ ها دارند در اين دو حوزه ي ادبي اتفاقا از جايگاه ويژه اي برخوردارند.اگر حماسه هاي آفريده شده در يونان را به عنوان خاستگاه اوليه ي انديشه و ادبيات غرب بررسي کنيم و سپس نتايج اين بررسي را با مهم ترين حماسه ي ادبيات ايراني (شاهنامه ي فردوسي)در مقام مقايسه قرار دهيم به يک نتيجه ي بسيار مهم و کليدي دست پيدا مي کنيم و آن عبارت است از صلح طلبي تاريخي ذهنيت ايراني و جنگ طلبي تاريخي ذهنيت برتري جوي غرب.

در شاهنامه اغلب دلاوري ها ي قهرمانان آنگاه رخ مي دهد که چاره اي جز جنگيدن نيست.دفاع از سرزمين ،دفاع از مليت ،آيين ،ناموس و ...
در اغلب درگيري ها پيش از آغاز نبرد قهرمان ايراني با دشمن ،شاهد گفت و گوي قهرمان براي جلوگيري از بروز جنگ هستيم.انديشه اي که تحت تعاليم ديني اسلام در ايران پس از اسلام گسترش يافته است.در نبرد هاي شاهنامه شاعر همواره توجيهي اخلاقي براي آغاز جنگ است.و قهرمان اخلاقا ناگزير است از جنگيدن...گرچه مي توان استثنائاتي براي اين نظريه قايل شد.(از جمله اينکه در شاهنامه پس از آغاز جنگ ديگر قانون جنگ حاکم مي شود و کشتن امري است توجيه پذير.)اما به هر حال اين اثر اگر چه يک اثر جنگي است اما آيينه اي تمام نماست از نوعي صلح طلبي و آرامش جويي. و جنگ را نا پسند انگاشتن.
در شاهنامه قهرمانان جوانمردان و يلاني هستند که کشتن را ناگزير براي و طن ،همسر و مردم و عدالت و آزادي انتخاب کرده اند. .قهرمانان شاهنامه در عرصه ي دفاع شکل مي گيرند و نه در عرصه ي هجوم....
بر خلاف اين ذهنيت ،در ذهنيت ادبيات لاتين از يونان تا روم...و به خصوص در روم..قهرمانان گلادياتور ها هستند که به تناسب زور بازو و برنده بودن در جنگ هايي که هم چون مسابقه هاي فوتبال در استاديوم هايي بزرگ و براي تفريح جامعه برگزار مي شود ،مردم برايشان هورا مي کشند و مورد تقدير پادشاهان قرار گرفته و به متن افسانه ها و اشعار راه پيدا مي کنند...در تفاوت ذهنيت هنري و ادبي ايراني با غرب در خصوص مسئله ي جنگ همين استاديوم هاي آدم کشي کافي است..
نطفه ي حماسه هاس يونان و روم در استاديوم ها شکل مي گرفت ؛استاديوم هايي که گلادياتور ها در آن به خاطر کشتن و جنگيدن هايي بدون هدف والا مورد تشويق قرار مي گرفتند.

منشاء شکل گيري ادبيات صلح در غرب

http://img.tebyan.net/big/1388/08/3124410444139154198171942371119010982131254.jpg
با تمام ذهنيت مذکور که در اروپا ي باستان و جود داشت در عين حال و به خصوص در يونان برخي نخبه گان که به مضرات جنگ و آسيب هايي که از بابت آن به وجود مي آمد در پي چاره جويي بر آمدند.جنگ ها باعث تضعيف ثبات به وجود آمده در يونان مي شد و از اين بابت آثار سو ء اقتصادي به نخبه گان ثروتمند اين جوامع وارد مي گرديد .از سوي ديگر کثرت جنگ ها به حدي بود که کليت جامعه در تنگنا قرار مي گرفت....جنگ هايي که در ميان دولت شهر هاي يونان اتفاق مي افتاد بيش از همه نخبه گان و فلاسفه ي آنان را به صلح طلبي تر غيب مي کرد.المپيک يک حرکت فرهنگي و هنري براي فرار از جنگ بود.در ادامه ميان دو لت شهر هاي يوناني شوراهايي مختلط براي تثبيت روابط تشکيل شد و اين شورا ها آتش بس هايي براي تعليق جنگ در زمان بازي هاي المپيک بر قرار ساختند.

از سوي ديگر روم نيز تا آنجا گسترش يافته بود که موقتا عطش سردمداران آن را فرو مي نشاند.اما اين بار روم با معضلي جديد رو برو شده بود و آن شورش هاي استقلال طلبانه و عدالت خواهانه ي اتباع اجباري روم و برده گان در نقاط مختلف بود.همين مسئله امپراطوري روم را به سمت ترويج يک نوع فرهنگ صلح طلبي حکومتي رهنمون مي ساخت. «صلح مشهور رومي» از راه سرکوبي در گيري هاي مسلحانه در سراسر امپراطوري روم بر اتباع اين سرزمين تحميل شد و در ادامه رومي ها که به شدت براي حفظ سرزمين هاي خود نيازمند صلح بودند،در مقام پذيرش مسيحيت صلح طلب براي تخدير توده هاي خود بر آمدند.و فرمان آتش بس صلح در 1401 ميلادي بالاخره از سوي کليساي کاتوليک صادر شد و زمان جنگ به ماه هاي معيني محدود گرديد.

اين صلح طلبي نا کام ماند


ظهور اسلام ،مسيحيت را ناگزير از جنگ طلبي ساخت. و بار ديگر ادبيات نفرت در اروپا همه گير شد.نفرتي که بيش از همه مسلمانان را در ادبيات غرب هدف مي گرفت.شاعران اروپايي در سفر به سرزمين هاي اسلامي کوله باري از خاطرات و سفرنامه ها و اشعار ستيزه جويانه با خود به ارمغان آوردند.لامارتين شاعر فرانسوي يک بار براي زيارت به فلسطين سفر کرد و از تماشاي سرزمين هاي آباد اسلامي چنان دچار حسادت و عصبانيت شد که در شعري با نفرت شديد از آن ياد کرد.
جنگ جويي در غرب البته بعد از تکه تکه شدن سر زمين هاي اروپايي و ظهور امپراطوري هاي ملي در اين قاره ،براي مدت چند قرن پس از پايان جنگ هاي صليبي از حالت ضد اسلامي مطلق خارج و به حالتي درون اروپايي تغيير شکل داد.
شعر و ادبيات ناسيوناليستي در فرانسه،پروس ،اسپانيا و انگلستان قوام يافت که هدف آن برتري جويي هاي نژادي و اسطوره سازي جنگاوري هاي قدرت هاي آن روز اروپا بود.
اما در اين ميان جرياني اصيل از مذهبيون و اخلاق گرايان در جامعه ي غرب در حال شکل گيري بود که رشد اين جريان عاقبت در پايان قرن هجدهم باعث موضع گيري فلسفي و اخلاقي بخشي از نخبگان اروپا نسبت به جنگ گرديد.اين نخبه گان صلح طلبان ناميده شدند و دامنه ي حضورشان از عرصه ي سياست تا عرصه ي ادبيات و شعر گسترده شد.
صلح طلبان در ادبيات غرب خاستگاهي مسيح و کليسايي داشتند؛گرچه در برابر آنان نيز عده اي ديگر از درون کليسا جنگ هاي داد گرانه را به خصوص از زمان جنگ هاي صليبي با مسلمانان و سپس از زمان تجزيه ي درون آييني مسيحيت بين فرق مختلف ،ترويج مي کردند و اين تقابل همچنان ادامه داشت و تا مرز تکفير صلح طلبان در نقاط مختلف اروپا پيش مي رقت.
http://img.tebyan.net/big/1388/08/62851311913823779251218449158193925918.jpg
صلح طلبان در قدرت سهمي نداشتند و به ساز و کار هاي تبليغاتي هم چون شعر و رمان و انجمن هاي فرهنگي دست يازيده بودند.و از راه تقبيح جنگ و خشونت قصد پايان دادن به در گيري هاي روي زمين را داشتند.
صلح طلبان به موفقيت هاي چشمگيري دست پيدا کردن.مثلا در روسيه رماني از داستايوسکي باعث شد که تزار وقت متحول شده و دستور تعطيلي زندان سيبري را صادر کند.بدين ترتيب کم کم ادبيات صلح پيشرفت هاي ديگري کرد و جنبش صلح ،تحت تاثير آن در سراسر غرب از اروپا تا آمريکا به وجود آمد.
آغاز قرن نوزده شاهد ظهور تشکل هاي فرهنگي و سياسي بود که رگه هاي مذهبي و هنري داشتند.تحت تاثير اين فعاليت هاي مستمر پيس از سال 1815(جنگ واترلو) تا آغاز اولين جنگ جهاني هيچ جنگ ديگري که گسترده گي آنچناني داشته باشد در اروپا به وقوع نپيوست و روح دموکراتيک در کشورهاي اروپايي رو به گسترش نهاد.
با اين حال اين جريان دوران طلايي خود را با ظهور مجدد انديشه هاي نژاد پرستانه و قدرت مدار در اوايل قرن بيستم پايان يافته ديد.
دو جنگ بزرگ جهاني گرچه به عمر اين جريان پايان دادند اما در نهايت پس از پايان اين دو جنگ رويکرد ديگري از ادبيات صلح بر ويرانه هاي جنگ ايجاد شد.اين ادبيات صلح نوين با تجربه گرفتن از دوران تلخ فاشيسم و جنگ هاي جهاني به خصوص جنگ دوم ضديت با انديشه هاي نژاد پرستانه و تجاوز گرانه را پي گرفت .گرچه در همين اروپا و بيش از آن در آمريکا و در سوي ديگر در بلوک شرق(شوروي و کشور هاي تابعه)ادبيات جنگ و سلطه همچنان پر رنگ بود.هر چند محاسبه گري و موازنه ي قدرت نظامي بين اين دو بلوک از وقوع جنگ هاي بزرگ ديگر ممانعت مي کرد.

AreZoO
25th September 2010, 11:30 AM
ادبيات ضد جنگ در ايران و غرب(2)


بخش دوم :
http://img.tebyan.net/big/1388/08/15219811289732118019617757112071552419111.jpg (http://www.njavan.com/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/08/2051972353037118202692441492292154250200233.jpg)


در دوره ي پس از پايان جنگ دوم تا به امروز شاهد دو جريان عمده ي فرهنگي و هنري در غرب هستيم:
1- ادبيات صلح :

اين ادبيات بر ويرانه هاي ادبيات صلح قرن نوزدهم بنا شد و ماهيت انساني و اخلاق گرايانه ي خود را پي گرفت.مسيحيت و آيين هاي اصيل ديني با آن همچنان ممزوج بودند؛ گرچه با شيوع سکولاريسم بسياري نويسنده گان سکولار نيز به اين جريان پيوستند و جنگ را امري غير اخلاقي به صورت قرار دادي دانستند؛اما همچنان ادبيات صلح در غرب ماهيتي کليسايي و عرفاني دارد که در آن مفاهيمي چون عدالت ،حقوق انسان،ستم ستيزي و...به چشم مي خورد.

2- ادبيات سلطه:


در اين ادبيات که در دو بلوک ،ادامه يافت، روح جنگجويي با بلوک ديگر ترويج شد و از دل همين ادبيات آرنولد ها ،رمبو ها و ... پديد آمدند که علاوه بر هدف اوليه ي خو د يعني برتري جويي ،تاثير منفي زيادي در ايجاد رفتار هاي خشن و خطر آفرين در نوجانان و جوانان داشتند.....پس از فروپاشي بلوک شرق،ادبيات سلطه نيش تيز خود را متوجه جهان اسلام ساخت.گلادياتوريسم نويني با لعاب ضديت با تروريسم در پي توجيه جنگ ها و کشتار ها-البته به منظور ايجاد دموکراسي !- پا به عرصه ي شعر رمان و سينما گذاشت.از سوي ديگر بخشي از مسيحيت و صهيونيسم ادبي جنگجو هم به ياري اين جريان آمد و دوباره جنگ هاي دادگرانه ي صليبي تئوريزه و دراماتيزه شدند...و البته يهودي هاي آواره و صهيونيست ها ي مظلوم مثل هميشه کاراکتر هاي داستاني اين آثار ادبي بودند که بايد براي آنان حس دراماتيک مخاطبين شعله ور و اشک آنان در مي آمد.

ادبيات ايران، ادبيات صلح يا جنگ


در سراسر ادبيات ايران که تحت تاثير آموزه هاي ديني و عرفان اسلامي و يا حد اقل تصوف است،جنگ و خون ريزي همواره قبيح شمرده شده است .گرچه هميشه گروهي از شاعران مداح بوده اند که به توصيف جنگ هاي پادشاهان مشغول شده اند اما اينان در کليت جريان ادبي تاريخ ايران زمين جايي در خور تامل به دست نياورده اند.
شاعران و نويسنده گان معروفي چون مولوي (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2009/9/29/103546.html)، سعدي (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2009/4/21/89867.html)، حافظ (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2009/10/11/104624.html)و بيهقي و ... همواره به آرامش و صلح اهميت داده و آن را ستوده اند و جنگ را کار شياطين دانسته اند.ناصر خسرو که به مناطق مسيحي نشين سفر کرده در سفرنامه ي خود از اين که مسيحيان در سايه ي حکومت مسلمان در آرامش به سر مي برند به خود مي بالد و بي هيچ کينه اي از سرزمين هاي غير مسلمان توصيفاتي ارايه مي دهد.شايد کليت ادبي تاريخ گذشته ي ايران در همين بيت خلاصه شده باشد که:

آرامش دو گيتي تفسير اين دو حرف است / با دوستان مروت با دشمنان مدارا ( حافظ (http://www.njavan.com/celebrated_authors/2009/10/11/104624.html))

در نيمه ي دوم قرن اخير يکي از بزرگ ترين جنگ هاي تاريخ معاصر جهان و ايران به وقوع پيوست که تاثيرات زيادي بر ادبيات ايران گذاشت و به پيدايش «ادبيات دفاع مقدس » انجاميد. ادبيات دفاع مقدس ايران تفاوت هاي زيادي با ديگر جريانات ادبي جنگي جهان دارد که ريشه آن در تفاوت بنيادين جنگ ايران و عراق است.اين تفاوت ها از اين قرارند:
شاعران و نويسنده گان معروفي چون مولوي ، سعدي ، حافظ و بيهقي و ... همواره به آرامش و صلح اهميت داده و آن را ستوده اند و جنگ را کار شياطين دانسته اند

1- در اين جنگ مردم ايران نوع متفاوتي از رويکرد به جنگ را به نمايش گذاشتند که در طول تاريخ جنگ هاي جهان بي سابقه است.دور از انصاف است که به اين واقعيت اذعان نداشته باشيم که اين جنگ از سوي ايران يک جنگ کاملا دفاعي بود.با هر منطق به اين حادثه نگاه کنيم حق را به مردم ايران خواهيم داد..طبق جهاني ترين تئوري ها و انديشه ها دفاع از خويشتن امري است موجه و درخود ادبيات ضد جنگ غرب نيز قابل توجيه است.

2- اين دفاع از سوي مردم صورت گرفت و نه ارتش هاي ميليتاريست و مزدور.اين امر در تاريخ جنگ هاي بزرگ معاصر بي سابقه است.اين حقيقت ديگري است که بايد به آن اعتراف کرد.حقيقتي که حتي در جنگ دوم جهاني وجود نداشت و آنچه که تحت عنوان دفاع هاي مردمي در شوروي در برابر آلمان ها وجود داشت چندان امر روشني نيست و به نظر مي رسد که مسئله اي حزبي و توده اي بوده است تا يک حرکت مردمي.اما در ايران يک دفاع ديني و ملي مطرح بود و با در نظر گرفتن ارتباط محکمي که بين دين و مليت در ايران وجود دارد،عمومي بودن اين دفاع قابل باور است.

با در نظر گرفتن اين شاخصه ها مي توان صادقانه تر ادبيات دفاع مقدس را مورد بررسي قرار داد.
از ابتداي پيدايش ادبيات دفاع مقدس رويکرد هاي متفاوتي نسبت به اين ادبيات بروز يافت.اين رويکردها بدين قرارند:

1- رويکرد حماسي:
اين رويکرد طبيعتا در دوران جنگ مي بايد که وجود مي داشت.تحريک بيشتر مدم به حضور در جبهه ها ،کاستن از بار شديد استرس جنگ با روحيه دادن به مردم و...بخشي از اهداف سيستم تبليغاتي هر يک از طرفين جنگ است.در ايران بيان جلوه هاي ايثار و شهادت طلبي و نشان دادن مقام شهدا و جهادگران و پيوند دادن اين جنگ با حما سه ها ي صدر اسلام و حماسه ي عاشورا از مهم ترين محور هاي اين نگرش حماسي بود.

2- نگرش ضد جنگ روشنفکري:
اين نگرش بيشتر توسط عناصر ليبرال و التقاطي و نيز پس مانده هاي فرهنگي رژيم طاغوت و بيشتر با استفاده از رسانه هاي غرب از همان آغازين روز هاي جنگ پي گرفته شد.در شرايطي که منطقا مي بايست همه ي نيرو ها براي دفاع در برابر دشمني که بي ملاحظه وارد خاک کشور شده بود سينه سپر مي کردند ،عده اي که از همه ي ترکش هاي جنگ در امان بودند ناباورانه بدون توجه به اين واقعيت به تقليد از ادبيات صلح غرب پرداختند و در برابر دفاع مردم ايران و نظام اسلامي موضع گرفتند.
http://img.tebyan.net/big/1388/08/8425518376135242599782552011043785177120.jpg (http://www.njavan.com/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1388/08/68482522484166230516125106141767285177.jpg)
3- نگرش پايداري:اين نگرش به ويژه پس از جنگ و توسط نيروهاي فرهنگي زمان جنگ پي گرفته شد.در اين نگرش علاوه بر اين که حماسه ي صورت گرفته در دوران دفاع مقدس حضوري پر رنگ داشت؛نسبت به واقعيات تلخ جنگ نيز رو يکردي واکاوانه ايجاد شد.اينکه چرا جنگ در گرفت؟چرا جنگيديم؟چگونه مي توان از جنگ هاي ديگر پيشگيري کرد؟چه کساني در جنگ رويکرد خائنانه به ملت داشتند؟چگونه مي توان در جنگ هاي ديگري که اتفاق خواهد افتاد پيروز تر بود؟و...اين ها سؤالاتي بودند که در ادبيات پايداري بايستي به آن ها پاسخ داده شود.خلاصه اينکه اين ادبيات علاوه بر بعد حماسي و تقدير از اين بعد جنگ به تلخي ها (بعد تراژيک)نيز توجه و عنايت دارد و در ضمن مشروعيت دفاع را هرگز نه تنها زير سؤال نمي برد بلکه بر آن تاکيد دارد.

علاوه بر اين در مقايسه ي اين رويکردهاي مختلف به نکات جالب توجهي مي توان رسيد.اگر مقايسه اي داشته باشيم بين ادبيات ضد جنگ رو شنفکري ايران و غرب متوجه نکات تاسف باري مي شويم/از جمله:
1- ماهيت سکولاريستي و ضد ديني ادبيات ضد جنگ روشنفکري ايران...اما ماهيت ديني و اخلاق گرايانه ي نمونه ي غربي
2- ماهيت ضد سلطه ي ادبيات ضد جنگ در غرب و پيوند ادبيات ضد جنگ روشنفکري ايران با جريان سلطه و رسانه هاي آن.

دکتر رضا شيباني اصل - تبريز

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد