touraj atef
21st September 2010, 04:47 PM
امروز در تقويم جهاني به نام روز جهاني آلزايمر شناخته شده است براي كساني كه شناختي از آلزايمر ندارند بايد بگويم آلزايمر نوعي بيماري مغزي است كه به آن ” فراموشي ” هم گويند در اين بيماري شخص دچار بيماري فراموشي مي شود و بعد شدت اين بيماري آنقدر بالا مي رود تا به مرگ شخص هم منتهي مي شود و …
امروز نمي خواهم از درد و بيماري و حتي مرگ صحبت كنم جهان امروز سراسر از درد و بيماري و مرگ هستند و لازم نيست كه باز ازآنها سخن بگويم امروز نگاهم به آلزايمر نگاه شيريني است شايد عجيب باشد كه به يكي از مهلك ترين بيماري جهان با ديده مثبت نگريست اما در ميان هر دردي مي توان درماني را يافت همان گونه كه در ميان درمانها دردي هم مي تواند باشد و از اين رو است كه دوست دارم امروز از آلزايمر خود خواسته و شفا بخش سخن گويم
آلزايمر خود خواسته و شفابخش ؟
آري مي توانيم در روزجهاني آلزايمر خود بخواهيم كه به فراموشي سپريم همه آن چيز هائي كه مي تواند ما را آزار دهد
چه چيزهائي ؟
دوست دارم با خود كلمات آلزايمر اين بازي را ادامه دهد يعني با آ- ل-ز-ا-ي-م-ر آري بياييم آلزايمر را از ياد بريم يعني
نخست آلزايمري روي تمامي آلامي داشته باشيم كه در گذشته داشته و آنها را به گذشته بسپاريم و به ياد اوشو فيلسوف شهير هندي بگوئيم ” گذشته حتي ارزش بخاطر سپردن هم ندارد “آلام در گذشته مي تواند از فرد و يا انتخاب و يا شرايط و حوادث آمده باشد بياييم گذشته را بپزيريم و از ياد ببريم او كه بود ؟آن حادثه چه شد ؟ چرا مرا رنج داد ؟ و…
دومين فراموشي مي تواند كلمه ” لعنت ” باشد از نفرتها و نفرين ها پرهيز كنيم گذشته اي كه به نفرت گذشت و لعن و نفرين داشت را به دور افكنيم كه هر نفرين نخست دامان روح و اعصاب و جسم ما را گيرد
سومين ” ز” است مي تواند ” زيور ” باشد در گذشته در پناه بسياري از زيورها رفتيم گاهي با جواني و زيبائي و حتي پول و تحصيلات خود را زيور داده و از خود دوري گزيديم بيائيم ” زيوز” ها را دور افكنيم و خود باشيم ز ريا و تزوير ها در گذريم
چهارمين باز “ا” است اين حرف مي تواند ” افروختن ” باشد به ياد داري چندين بار بي دليل و با دليل افروخته شدي و يا آن دور را افروختيم بيائيم آرامش به خود دهيم و نه بسوزانيم و نه افروخته شويم بيائيم از ياد نبريم كه انسان هستيم و بايد همواره انسان مانيم
پنجمين ” ي” است بيائيم اين بار هر چيزي كه ما را از ” يكي ” بودن ها و با ” يار “يگانه شدن هست را از ياد بريم به يگانگي رسيم
ششمين ” م ” است بيائيم ميراث خوار گذشته نباشيم همه آنچه كه ميرائي و مرگ خويشتن و مدح ديگري و ذم خود باشد را از ياد بريم
هفتمين ” ر” بيائيم از هر چه ما را ز ” رهائي ” و رسيدن به روح انساني ما است دور مي شود به دور افكنيم بيائيم مهر را به تمامي در آغوش گيريم و محو او باشيم و سعي كنيم مه يار را همواره مهربان و معبود بينيم
حكايت بسيار است اما به يمن ” هفت ” گانه آ- ل- ز- ا-ي-م- ر دوست دارم كه در همين مقال بسنده كنم
آلزايمري باش
/Www.lonelyseaman.wordpress.com/ tourajatef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/d8a2d984d8b2d8a7d98ad985d8b1.jpg?w=150&h=106 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/d8a2d984d8b2d8a7d98ad985d8b1.jpg)
امروز نمي خواهم از درد و بيماري و حتي مرگ صحبت كنم جهان امروز سراسر از درد و بيماري و مرگ هستند و لازم نيست كه باز ازآنها سخن بگويم امروز نگاهم به آلزايمر نگاه شيريني است شايد عجيب باشد كه به يكي از مهلك ترين بيماري جهان با ديده مثبت نگريست اما در ميان هر دردي مي توان درماني را يافت همان گونه كه در ميان درمانها دردي هم مي تواند باشد و از اين رو است كه دوست دارم امروز از آلزايمر خود خواسته و شفا بخش سخن گويم
آلزايمر خود خواسته و شفابخش ؟
آري مي توانيم در روزجهاني آلزايمر خود بخواهيم كه به فراموشي سپريم همه آن چيز هائي كه مي تواند ما را آزار دهد
چه چيزهائي ؟
دوست دارم با خود كلمات آلزايمر اين بازي را ادامه دهد يعني با آ- ل-ز-ا-ي-م-ر آري بياييم آلزايمر را از ياد بريم يعني
نخست آلزايمري روي تمامي آلامي داشته باشيم كه در گذشته داشته و آنها را به گذشته بسپاريم و به ياد اوشو فيلسوف شهير هندي بگوئيم ” گذشته حتي ارزش بخاطر سپردن هم ندارد “آلام در گذشته مي تواند از فرد و يا انتخاب و يا شرايط و حوادث آمده باشد بياييم گذشته را بپزيريم و از ياد ببريم او كه بود ؟آن حادثه چه شد ؟ چرا مرا رنج داد ؟ و…
دومين فراموشي مي تواند كلمه ” لعنت ” باشد از نفرتها و نفرين ها پرهيز كنيم گذشته اي كه به نفرت گذشت و لعن و نفرين داشت را به دور افكنيم كه هر نفرين نخست دامان روح و اعصاب و جسم ما را گيرد
سومين ” ز” است مي تواند ” زيور ” باشد در گذشته در پناه بسياري از زيورها رفتيم گاهي با جواني و زيبائي و حتي پول و تحصيلات خود را زيور داده و از خود دوري گزيديم بيائيم ” زيوز” ها را دور افكنيم و خود باشيم ز ريا و تزوير ها در گذريم
چهارمين باز “ا” است اين حرف مي تواند ” افروختن ” باشد به ياد داري چندين بار بي دليل و با دليل افروخته شدي و يا آن دور را افروختيم بيائيم آرامش به خود دهيم و نه بسوزانيم و نه افروخته شويم بيائيم از ياد نبريم كه انسان هستيم و بايد همواره انسان مانيم
پنجمين ” ي” است بيائيم اين بار هر چيزي كه ما را از ” يكي ” بودن ها و با ” يار “يگانه شدن هست را از ياد بريم به يگانگي رسيم
ششمين ” م ” است بيائيم ميراث خوار گذشته نباشيم همه آنچه كه ميرائي و مرگ خويشتن و مدح ديگري و ذم خود باشد را از ياد بريم
هفتمين ” ر” بيائيم از هر چه ما را ز ” رهائي ” و رسيدن به روح انساني ما است دور مي شود به دور افكنيم بيائيم مهر را به تمامي در آغوش گيريم و محو او باشيم و سعي كنيم مه يار را همواره مهربان و معبود بينيم
حكايت بسيار است اما به يمن ” هفت ” گانه آ- ل- ز- ا-ي-م- ر دوست دارم كه در همين مقال بسنده كنم
آلزايمري باش
/Www.lonelyseaman.wordpress.com/ tourajatef@hotmail.com
http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/d8a2d984d8b2d8a7d98ad985d8b1.jpg?w=150&h=106 (http://lonelyseaman.files.wordpress.com/2010/09/d8a2d984d8b2d8a7d98ad985d8b1.jpg)