PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟



diamonds55
1st December 2008, 04:40 PM
http://www.seemorgh.com/lifestyle/desktopmodules/icontent2/showimage.aspx?id=17512&t=y&w=300&h=200&type=1


در کتب آسمانی آمده، "خداوند سرچشمه عشق است."
اما اگر واقعاً خدا سرچشمه عشق است، چرا اینقدر رنج و بدبختی وجود دارد؟
چرا با عمل وحشیانه طبیعت اینهمه آدم در سال می‌میرند و چرا برای سیر کردن شکم صدها هزار انسان که از گرسنگی رنج می‌برند، غذای کافی وجود ندارد و چرا اینقدر ظلم و ستم بر مردم اعمال می‌شود؟ چرا اتفاقاتی مثل تراژدی که در شهر اوکلاهاما شاهد بودیم روی می‌دهد که دیوانه‌هایی به جان مردان، زنان و کودکان بی گناه بیفتند؟
در یکی از رمان‌های هیو والپول، یک مرد جوان می‌گوید، "میدانی وانسا، خدا نمی‌تواند وجود داشته باشد. باید به این مسئله ایمان پیدا کنی...از خودت بپرس، چطور می‌تواند خدا وجود داشته باشد و زندگی اینطور باشد؟ اگر خدایی بود باید از خودش دلگیر می‌شد."
یک نفر که موضوع سخنرانی این هفته ام را دیده بود می‌گفت، "اینم عجب سوالیه." و واقعاً هم همینطور است. چند شب پیش همسرم سوال کرد که موضوع سخنرانی این هفته ام چیست و وقتی به او گفتم که موضوع "چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟" است، گفت، "آره واقعاً چرا؟"
حتی وقتی نگاهی به این "چرا؟" می‌اندازم، صداهایی را می‌شنوم که در گوشم زنگ می‌زنند، "مال ما این نیستیم که متعجب باشید چرا، مال ما این است که فقط انجام دهید یا ........."
اولین مشکل در مواجهه با مشکل رنج کشیدن، نظریه قدیمی متداول بین خیلی از مسیحی‌هاست که اشتباه است بپرسیم، "چرا؟" نباید در مورد وجود انسان و مشکلات او از خدا گله کنیم.
اما پیشنهاد من برعکس این است. پرسیدن "چرا" نه تنها اشکالی ندارد بلکه اولین قدم به سمت آشتی با پروردگار درخلال درد و رنج است و کاملاً با سنت کتب آسمانی هماهنگ است:
حضرت موسی با قوم خود در بیابان به جانب خدا فریاد می‌زند، "خدایا چرا در حق این مردم بدی می‌کنی؟"
جدعون در زمان غم و ناراحتی می‌گوید، "اگر خدا با ماست، پس چرا این اتفاقات برای ما می‌افتد؟"
حضرت ایوب که نماد مواجهه با مشکلات و رنج‌هاست می‌گوید، "من زندگی خودم را دارم، آزادانه گله وشکایتم را ابراز می‌کنم و به تلخی روحم سخن می‌گویم. به خدا می‌گوید، آیا ستم دادن به من به نظرت درست است؟"
و اگر هنوز هم متقاعد نشده اید، سخنان خود حضرت عیسی را بشنوید: "خدای من، خدای من، چرا من را به خودم واگذاشته ای؟"

پس حالا که اینطور است، اجازه بدهید ما هم پیش برویم و بپرسیم، "چرا؟" "چرا خدا اجازه می‌دهد رنج ببریم؟"
پرسش "چرا" به چهار نوع مشکل و سختی نمود دارد که منجر به رنج و بدبختی می‌شود. اجازه بدهید نگاهی اجمالی به آنها بیندازیم:

1. بلایای طبیعی

گردبادی به یک شهر حمله ور می‌شود، سیل جامعه ای را نابود می‌کند، آتش قومی را در هم می‌کشد، و تصادفات که ھر سال جان تعداد بیشماری از مردم را می‌گیرد. مثلاً خدا نمی‌توانست وقتی یک هواپیما درحال سقوط کردن است، نیرو جاذبه را نگه دارد؟
ایده خیلی خوبی به نظر می‌رسد اما اگر نیروی جاذبه ناگهان قطع شود، همه جهان بر هم می‌ریزد.
شاید بتوان با مشکلات و سختی‌های ناشی از بلایای طبیعی کنار بیاییم اما درمورد این چطور:

2. بیماری‌ها

چرا خدا زندگی را طوری خلق کرده که بعضی از سلولهای بدن تخریب می‌شوند؟ آیا نمی‌توانست زندگی انسانها را طوری خلق کند که هیچوقت به بیماری و مریضی گرفتار نمی‌شدند؟
این هم در نظر اول ایده خوبی به نظر می‌رسد مخصوصاً وقتی صحبت از بیماری جوانها و کودکان باشد. اما وقتی زندگی واقعیت می‌شود همه انواع و اشکال زندگی نیز ممکن می‌شود، حتی سلولهای بیمار. خیلی از بیماریها متعلق به گذشته است و با پیشرفت علم پزشکی درمان آن پیدا شده است. به نظر می‌رسد که انسان باید همراه با خدا برای از بین بردن مشکلات و دشواری‌های انسان تلاش کند. بااینکه دردآور است اما گاهی اوقات فشار و چالش و درد زندگی است که باعث می‌شود بیشترین تلاش خود را به کار گیریم.
بیماری و مریضی با همه بدی که دارند اما بخشی از انسانیت و مرگ و میر انسان هستند. خداوند قصد نداشته است که در این جهان به انسان عمر جاودانه بدهد.

3. درد روحی و احساسی

چرا باید متحمل دردها و ناراحتی‌های روحی شدید بشویم؟ چه از دست دادن عزیزی باشد یا شاهد درد کشیدن یکی از عزیزان بودن، گاهی اوقات دردهای احساسی است که باعث می‌شود آن "چرا"ها به زبانمان بیاید.
خیلی خوب یادم می‌آید شبی را که با چشمهای گریان رو به آسمان نگاه می‌کردم و از خدا می‌پرسیدم، "چرا؟ چرا بایداینطوری شود؟" و خوب یادم می‌آید که همان موقع سوال دیگری به ذهنم آمد که "آیا برای فرار از این فقدان، دست از تجربه عشق می‌کشی؟"

4. بدی‌های انسانی

یک آهنگ معروف بود که می‌گفت، "چطور آدما میتونن اینقدر بی احساس باشن، چطور میتونن اینقدر سنگدل باشن؟"
نامهایی مثل جان واینه و جفری داهمر بعنوان نمونه‌هایی از بدترین نوع شر در زمین در ذهن همه ما حک شده اند. تیم مک ویگ هم به آن لیست اضافه شده است.
خوب گوش کنید. من کاملاً متقاعد شده ام که در صورت شر انسانی است که می‌توان شیطان واقعی را دید.
و هنوز هم... حتی در صورت شر انسانی مثل آنچه که شهر اوکلاهما دیدیم دقیقا آنچه سنت پاول نوشته را می‌بینیم: "همه چیز برای آنها که خداوند را دوست دارند، خوب پیش می‌رود." که می‌تواند تصویر آن مرد آتش نشانی را در شهر اوکلاهما فراموش کند که کودک یک ساله ای را از لاشه هواپیما بیرون می‌کشید. آن کودک به طرز تاسف برانگیزی جان سپرد. اما تصویر مرد آتش نشان و مادر آن کودک که شریک در غم از دست رفتن کودک همدیگر را در آغوش گرفته بودند به یاد ماندنی است. یعنی غریبه‌ها درمیان رنج و بدبختی با هم همدردی می‌کنند.
اینجا نکته مهمی است که درمواجهه با درد روحی و احساسی باید به یاد داشته باشید. وقتی آسیب روحی دیده ایم، به دنبال پاسخ‌های عقلانی و منطقی نیستیم. تصور کنید که به حادثه اوکلاهما نگاه می‌کردید و می‌پرسیدید، "خدایا چرا؟" و بعد یک فرمول علمی جادویی در آسمان با پاسخ ظاهر می‌شد... "به خاطر این است که x+y بر جذر y و...." آیا این راضیتان می‌کند؟ نه. راه حل اینجاست:
ما دنبال پاسخ برای مغزمان نیستیم بلکه به دنبال مرحمی برای زخممانیم.
وقتی آسیب روحی دیده ام، آسیب با مغزمان در ارتباط نبوده و روحمان را خدشه دار کرده است. بیشتر از اینکه به دنبال پاسخ چراهای خود باشیم، زجه می‌زنیم و از دردمان می‌گوییم. از این گذشته، آخرین باری که اتفاق فوق العاده ای برایتان افتاد و از خدا پرسیدید، "چرا من" کی بود؟
اجازه بدهید درسهایی برایتان عنوان کنم که شما را در دردها و ناراحتی‌ها به خدا نزدیکتر می‌کند

1. پرسیدن "چرا" از خدا اشتباه نیست.
به آخرین قسمت انجیل نگاه کنید....حتی پیامبر خدا نیز در رنج و بدبختی از خدا می‌پرسد، "چرا؟" و احساس تنهایی می‌کند.

2. خدا برای تنبیه ما رنج و ناراحتی نمی‌فرستد.
انجیل متی مسیحی به ما نشان می‌دهد که روح او بر غم و اندوه غالب شده بود. "روح من تا حد مرگ انباشته از درد است." تابه حال آنرا حس کرده ای؟ مسیح هیچ کار اشتباهی انجام نداده بود. درواقع، او کسی است که در هماهنگی کامل در بهشت با خدای خود زندگی می‌کند. اگر کسی در دنیا باشد که به هیچ وجه شایسته تحقیر، طرد شدگی و درد نباشد، اوست. پس خدا برای تنبیهمان درد و ناراحتی نمی‌فرستد.

3. خدا در رنج و تنهایی ما را تنها نمی‌گذارد، او هم کنار ما رنج می‌کشد.
کمی به آن فکر کنید. وقتی زجه می‌زنید که "چرا؟" برای کسی زجه می‌زنید که می‌داند این چرا چرا کردن‌ها، احساس تنهایی و طردشدگی و احساس درد فیزیکی و احساسی یعنی چه.
نه، خدا وقتی ما درد می‌کشیم غایب نیست و درست کنار ماست. یکی از دوستانم می‌گفت که در بدترین و دردآورترین تجربه زندگیش به سمت خدا زجه زده است که "وقتی پسرم مرد کجا بودی؟" بعد صدایی نرم و آرام را شنیده که می‌گوید، "من همانجا بودم که تو بودی وقتی پسرم مرد."
چرا درد و رنج و بدبختی زندگی ما را نابود می‌کند؟ چرا خدا اجازه همچنین چیزی را می‌دهد؟ هر پاسخ عقلانی به این سوال قاصر خواهد بود. فقط پذیرفتن اینکه خدا در همه دردها کنار ماست باعث می‌شود که از تاریکی بیرون بیاییم.
و آخر اینکه انجیل به ما یاد می‌دهد که خدا هر اشتباهی را درست می‌کند، هر قلب شکسته ای را ترمیم می‌کند و هر دل خالی که به سمت او آمده را پر می‌کند. "...خدا خودش با آنها خواهد بود. هر اشکی را از صورت‌ها می‌زداید. مرگ دیگر وجود نخواهد داشت. درد و زجه و ناراحتی دیگر وجود نخواهد داشت."
آنکه گفت، "به خاطر همه آن چیزهایی که دیده ام، برای چیزهایی که ندیده ام به خدا اعتماد میکنم" حقیقتاً راست گفته است.

rend_128
26th May 2009, 11:27 AM
نقش مصیبتها
526
در تکامل نفس
مصیبت

هیچ انسانی یافت نمی‏شود که سراسر زندگی او با شادی و نشاط آمیخته باشد، بلکه اقتضای طبیعت و زندگی مادی، وجود مصایب و سختی‏هاست و نمی‏توان تنها، انتظار خوشی و شادمانی دائمی از آن داشت و ناگزیر او با سختی‏ها و دشواری‏هایی دست به گریبان است. مصیبت‏ها و ناکامی‏ها جزو جدایی‏ناپذیر زندگی دنیایی است، ولی بی‏شک وجود آنها سازندگی نیز به همراه دارد؛ زیرا انسان‏ها در رویارویی با مشکلات و تنگناهای زندگی آبدیده می‏شوند و مسیر رشد و تعالی را می‏پیمایند. یکی از این دشواری‏ها، مصیبت و سپس برخورد با حوادث ناگوار و رخدادهاست. گاه انسان با فقدان مال یا اولاد و بستگان یا از دست دادن پست و مقام خود، دچار اضطراب و تشنج و چه بسا عدم کنترل روحی و روانی می‏گردد که اگر در این موارد صبر و شکیبایی را تکیه گاه خود قرار ندهد، تعادل روحی خود را از دست می‏دهد و از حریم بندگی خارج می‏شود، ولی اگر آدمی به یقین برسد که ملک حقیقی از آن خداوند است و مالک حق دارد هر کدام از داده‏های خود را هر وقت که خواست پس بگیرد، دیگر نباید زبان به گلایه گشاید و به درگاه حق شکوه کند.

مصایبی که انسان در گستره گیتی با آن دست به گریبان است؛ گاه ناشی از اعمال سوء و گناهان خود اشخاص است که مقصر اصلی خود فرد است و دیگر اینکه بسیاری از آنها زمینه امتحان و آزمایش دارند. خداوند در قرآن کریم در این باره می‏فرماید:

وَ لَنَبْلُوَکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ اْلأَمْوالِ وَ اْلأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرینَ الَّذینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. (بقره: 156)

شما را با اندکی از ترس و گرسنگی و کاهش مال و جان و حاصل زندگی می‏آزماییم. مژده بده آنهایی را که وقتی مصیبتی به آنها می‏رسد، صابر و شکیبا هستند و می‏گویند ما از خدا هستیم و به سوی او برمی‏گردیم.
انواع مصیبت

مصایب بر سه قسم هستند: گاه ممکن است به صورت امری قهری و طبیعی و جزو سنت عالم باشد که شیون و ناله و نارضایتی در برابر سنت طبیعی، کاری نامعقول است یا ناشی از سوء رفتار و کردار اشخاص است که در واقع واکنش عمل است و این قسم هم دور از انتظار نیست و طبیعت اعمال زشت و عصیان و طغیان در برابر خدا این پی‏آمدها را دارد. ازاین‏رو اگر بنا باشد گلایه و شکوه‏ای صورت گیرد، باید از دست خود شکوه و خویشتن را سرزنش کنند که بزرگان در این مورد گفته‏اند:;چو نیک در نگری آن که می‏کند فریاد ;ز دست خوی بد خویشتن به فریاد است


و یا اینکه جنبه آزمایش دارد که آیه 156 سوره بقره کاستی مال‏ها و جان‏ها و غیره را با آزمون و امتحان مرتبط می‏داند و شایسته نیست که توقع داشت آزمونی در کار نباشد، بلکه به دلیل توقعی که خلق از خالق دارد باید بندگی و اخلاص خود را به اثبات رساند و این مهم، جز با آزمون ممکن نیست. امتحان خالق از بنده، یک سنت است که باید آن را پذیرفت تا با صبر و تحمل و عبور از این مرحله دشوار و حساس به نتیجه دلخواه نایل آمد، همان‏گونه که انبیا و اوصیا نیز هر آزمونی را با صبوری پشت سر نهادند.
مصایب؛ مادر خوش‏بختی‏ها

بین آنچه ما به عنوان مصیبت و بدی می‏خوانیم و آنچه به نام کمال و سعادت می‏شناسیم، رابطه علّی و معلولی وجود دارد. بدی‏ها، مادر خوبی‏ها و زاییده آنها هستند.

همواره این‏گونه بوده است که نیک‏بختی‏ها و سعادت‏ها، در ضمیر گرفتاری‏ها و مصیبت‏ها، نهفته است، همچنان‏که گاهی نیز در درون سعادت‏ها، بدبختی‏ها تکوین می‏یابند: «یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَ یُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ؛ خدا شب را در شکم روز فرو می‏برد و روز را در شکم شب». (حج: 61)

هگل، فیلسوف معروف آلمانی قرن نوزدهم، سخن قابل توجهی در این‏باره دارد:

تنازع، قانون پیشرفت است. صفات و سجایای نیکو در معرکه هرج و مرج و اغتشاش عالم تکمیل و تکوین می‏شوند و شخص فقط از راه رنج و مسئولیت و اضطرار به اوج بالندگی فردی دست می‏یابد. رنج نیز امری معقول است و علامت حیات و محرک اصلاح. زندگی برای سعادت، آرامش و رضایت حاصل از آن نیست، بلکه برای تکامل است.

مصایب و شداید، برای تکامل بشر ضرورت دارند. اگر محنت‏ها و رنج‏ها نباشد، بشر تباه می‏گردد. قرآن کریم می‏فرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ فی کَبَدٍ؛ همانا انسان را در رنج و سختی آفرینش داده‏ایم.» (بلد: 4) آدمی باید مشقت‏ها را تحمل کند و سختی‏ها را بکشد تا هستی و زندگی راستین را لایق خود سازد. امیرالمؤمنین علی علیه‏السلام در یکی از نامه‏های خود به عثمان بن حنیف، فرماندار خویش در بصره، به این نکته اشاره فرموده است که:

در ناز و نعمت زیستن و از سختی‏ها دوری گزیدن، موجب ضعف و ناتوانی می‏شود و برعکس، زندگی کردن در شرایط دشوار و ناهموار، آدمی را نیرومند و چابک می‏سازد و جوهر هستی او را آبدیده و توانا می‏گرداند.

بلاها و گرفتاری‏ها برای کسانی‏که مقاومت می‏کنند و ایستادگی نشان می‏دهند، سودمند است و آثار نیکی در وجود آنان پدید می‏آورد، ازاین‏رو در چنین وضعی باید به آنان مژده داد.
بلا برای اولیا

وقتی خداوند عالم در حق بنده‏ای از بندگانش عنایت و لطف ویژه‏ای دارد، او را گرفتار سختی‏ها می‏کند. در حدیثی از امام محمد باقر علیه‏السلام آمده است:

انّ اللّه عزّوجلّ لیتعاهد المؤمن بالبلاء کما یتعاهد الرّجل اهله بالهدیّة من الغیبة.

خدا از بنده مؤمنش تفقد می‏کند و برای او بلاها را اهدا می‏کند، همان‏گونه که مرد در سفر برای خانواده خودش هدیه‏ای می‏فرستد.

در حدیثی دیگر از حضرت امام صادق علیه‏السلام آمده است: «انّ اللّه اذا احبّ عبدا غتّه بالبلاء غتّا؛ خدا زمانی که بنده‏ای را دوست بدارد، او را در دریای شداید غوطه‏ور می‏سازد».

خدای بزرگ بندگانی را که دوست دارد، در بلاها غوطه ور می‏کند تا ورزیده شوند و شناگری را خوب بیاموزند و با غرق شدن مبارزه کنند. انسان باید در دنیا سختی‏ها و دشواری‏ها را ببیند تا خروج از مشکلات را یاد بگیرد و آدمی تا رنج نبیند، پخته و کامل نشود.

در جایی دیگر از امام جعفر صادق علیه‏السلام روایت شده است:

گرفتارترین مردم انبیا هستند، در درجه بعد، کسانی که از حیث فضیلت پس از ایشان قرار دارند و سپس، هر کس که با فضیلت‏تر است؛ به‏ترتیب از بالا به پایین.

بلا از برای دوستان خدا لطفی است که سیمای قهر دارد، آن چنان‏که نعمت‏ها و عافیت‏ها، برای گمراهان و کسانی‏که مورد بی‏مهری پروردگار قرار می‏گیرند ممکن است عذاب‏هایی باشند، به‏صورت نعمت و قهرهایی باشند به شکل و قیافه لطف.
رضا به‏قضای الهی، تحمل و صبر

خداوند متعال در فطرت و نهاد آدمی به حکم انسان بودنش و اینکه فقط، او را در این زمین خاکی و عالم هستی اشرف مخلوقات خوانده است و با توجه به بهره‏گیری او از عقلانیت و خردورزی‏اش؛ توان و ظرفیت بالایی قرار داده است، مشروط بر گشودن چشم دل و جان به روی آنچه در اطرافش می‏گذرد. انسان عاقل و فهیم، در سخت‏ترین مراحل زندگی‏اش با یک تجزیه و تحلیل منطقی می‏تواند موجبات نزدیکی به خداوند و خشنودی او را فراهم آورد؛ با این نگرش که دنیا سرای آزمایش است و در این آزمایشگاه هر کس را به شیوه و ابزاری می‏آزمایند تا میزان ایمان و مقدار توان او سنجیده شود، چرا که: «موفقیت‏هایی که نصیب بشر شده است، عموما در سایه تحمل و بردباری بوده است».

فواید ارزنده بلا آن‏چنان است که پس از آن، صفت رضا به قضای الهی و خشنودی به آنچه خدا پیش می‏آورد شکل می‏گیرد. سعدی در این‏باره می‏گوید:;کوتاه دیدگان، همه راحت طلب کنند ;عارف، بلا، که راحت او در بلای اوست
;بگذار هر چه داری و بگذر که هیچ نیست ;این پنج روز عمر که مرگ از قفای اوست
;از دست دوست هر چه ستانی شکر بود ;سعدی رضای خود مطلب چون رضای اوست

راه‏های مقابله با رنج و مصیبت

1. برخورد فعال: گام نخست در راه صبر و استواری و استقامت در برابر آنچه برای آدمی به وقوع پیوسته است، شکر و سپاس به درگاه خداوند است. این‏گونه افراد هنگامی که با مصایب و بلایا روبه‏رو می‏شوند، به‏جای گریز از آن، با آغوش باز به پیشواز آن می‏روند و صبر می‏کنند؛ چرا که صبر سپاس‏گزاران صبر تلخ نیست، بلکه آن صبر همچون شهد شیرین است. آنان نیک می‏دانند که بلاها تربیت کننده روان آدمی و جلا دهنده روح انسان هستند، چنان که در برخی از دعاها آمده است: «اللّهمّ انّی اسئلک صبر الشّاکرین لک؛ خدایا از تو می‏خواهم که صبر سپاس‏گزاران را به من عنایت کنی».

برخورد فعال در رویارویی با مشکلات و بلایا، موجب بهره‏برداری از مصایب می‏شود و صبر و استقامت در برابر دشواری‏های ایجاد شده تکامل روحی فرد را در پی دارد.

2. برخورد انفعالی: اگر انسان به جای ایستادگی در برابر سختی‏ها فرار را انتخاب کند، بی‏تاب گردد و گلایه و شکوه سر دهد، در این صورت بلا واقعا برای او دردناک خواهد شد و این گونه است که پس‏از گرفتار شدن در گرداب مشکلات و توفان حوادث، دست و پا زدن بیهوده، به فرو رفتن آدمی در قعر مشکلات کمک می‏کند. با این حال، همه اینها مقدمه‏ای است برای ناامیدی و ناسپاسی و کفران نعمت و نهایت دوری از خدای بزرگ و مهربان و افتادن در پرتگاه خواری و ذلت.
بلا، وسیله رسیدن به کمال نفس

خداوند عالم برای تربیت و پرورش جان انسان‏ها دو برنامه تشریعی و تکوینی را قرار داده و در هر برنامه شداید و سختی‏هایی را گنجانیده است. در برنامه تشریعی، عبادت‏هایی همچون: نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق و... را واجب ساخته است تا برای بندگان تکالیفی ایجاد کند. همچنین صبر و استقامت در عمل به آنها، موجب تکامل نفس‏ها و پرورش استعدادهای عالی انسانی می‏شود و در برنامه تکوینی، هم مصایبی را بر سر راهشان قرار می‏دهد، همچون: گرسنگی، ترس، تلفات مالی و جانی و... که به طور قهری انسان را در برمی‏گیرد.

با توجه به این مقدمه، تأثیرات مصیبت و بلایا را در تکامل نفس به دو بخش تأثیرات دنیوی و اخروی تقسیم‏بندی می‏کنیم:
الف) تأثیرات دنیوی:

سختی و گرفتاری تربیت‏کننده فرد و هوشیارکننده انسان‏های خفته و تحریک‏کننده عزم‏ها و اراده‏هاست. شداید و تنگناهای زندگی، همچون صیقلی که به آهن و فولاد می‏دهند، هر چه بیشتر روان آدمی را درگیر خود سازد، او را مصمم‏تر و فعال‏تر و برّنده‏تر می‏کند. سختی و دشواری، پیشرفت انسان‏ها را در کارهای دنیوی‏شان به دنبال دارد و همچون اکسیری است که جان و روان آدمی را دگرگون می‏سازد.;همه عمر تلخی کشیده است سعدی ;که نامش بر آمد به شیرین زبانی


«ملت‏هایی که در دامان سختی‏ها و شداید به سر می‏برند، نیرومند و با اراده می‏شوند و مردم راحت‏طلب ناز پرورده، محکوم و بدبختند».
ب) تأثیرات اخروی:

از جمله تأثیرات اخروی بلایا و دشواری‏ها، خودشناسی هر چه بیشتر خویش است که این خود، مقدمه‏ای است برای معرفت حق. دیگر آنکه موجب آمرزش گناهان می‏شود. آدمی که عمری در بلایا غوطه‏ور باشد، قطعا پس از سختی‏های دنیوی و پشت سر نهادن آنها به آرامش در آن دنیا دست می‏یابد: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا، إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛ به درستی پس از هر سختی آرامشی است».
نتیجه‏گیری

مصایب و بلاها نعمت‏های بزرگی هستند که باید در برابر آنها سپاس‏گزار خدا بود، نعمت‏هایی هستند که در قالب قهر تجلی کرده‏اند، همچنان‏که گاهی قهرهایی به‏صورت لطف ظهور می‏کنند. از این قهرها باید به نوبه خود قدردانی کرد، ولی به هر حال باید توجه کرد که نعمت بودن نعمت و نقمت بودن نقمت به نوع واکنش ما در برابر آن بستگی دارد. ما می‏توانیم همه نقمت‏ها را به نعمت تبدیل کنیم تا چه رسد به آنچه در لباس نعمت بر ما رخ می‏نماید و در عین حال می‏توانیم با صبر و تحمل و سپاس‏گزاری به درگاه احدیت زمینه‏ساز تکوین و تکامل نفسانی خویش باشیم. ان شاء اللّه‏ .
سوده سادات تقوی
به نقل از : http://www.hawzah.net

diamonds55
26th May 2009, 02:58 PM
دوست عزیز ممنونم از تکمیل مطلب بنده محبت را تمام کردین @};-

غریبه
26th June 2009, 03:50 PM
یک جاده ای که میخواهیم درون ان حرکت کنیم مثلا جاده چالوس برای اینکه به دریا برسیم
این حوادث اتفاق می افتد(امیدوارم برای هیچ کدام اتفاق نیفتد و همیشه سلامت باشید)
ریزش کوه
ریزش تونل
لغزنده بودن جاده
خراب شدن ماشین
سرما خوردگی
تصادف
انحراف از جاده
و................................................ .
اما اینها همه جزو مسافرت و حرکت به دریاست
بعضی اتفاقها را میشود جلوی آن را گرفت
اما بهر حال بخشی از حوادث دنیا هم مقصر خود انسان است
ظلم
ظلم انسان به انسان
ظلم انسان در حق خودش
ظلم انسان در حق پروردگارش
و نوعی دیگر ظلم در سطح پایین تر
ظلم انسان در حق موجودات زنده دیگر حیوانت و نباتات

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد