m_salehy
15th September 2010, 06:03 PM
جایگاه خداوند در هستی و نقش او در سرنوشت انسان **
قسمت اول
قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به جرگه مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .
روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .
آنجا که می فرماید :
" آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مىگویند؛ و هر موجودى ، تسبیح و حمد او مىگوید ؛
ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید . " 1
و حتی فرشتگان نیز بر حسب فطرت خدادادیشان ، در سراسر هستی مشغول عبادت و تسبیح اند .
آنجا که می فرماید :
" (در آن روز) فرشتگان را مىبینى که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند. " 2
و یا امام علی (ع) می فرمایند :
" برخى از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند ، بىآنکه رکوعى کرده باشند ، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند .
صف در صف ، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود . خدا را مىستایند و
از ستودن ملول نمىگردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان
سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد . " 3
اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف " 4
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم که آشکار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم " 5
بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش بنشیند 6 .
و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .
این انسان سالها و سالها عمر سپری کرد 7 و روز به روز با کشف و شهود جدیدی به فهمی جدید از عالم درون و بیرون خود رسید تا آن گاه که خداوند حد رشد و بلوغش را لایق هدایتی جدید دانست و او را برگزید .
آنجا که می فرمایند :
" خداوند آدم را برای ایفای مسئولیت سنگین خلیفه الهی انتخاب نمود . " 8
و امانت خود را که همان تجلی گاه ذات حضرت ربوبی بود به او بسپرد .
آنجا که می فرمایند :
" ما امانت خود را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم ، آنها از حمل آن سر برتافتند ، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید ؛ او بسیار ظالم و جاهل بود ! " 9
در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .
آنجا که می فرمایند :
" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. " 10
و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .
آنجا که می فرماید :
" گفتیم : همگى از آن ، فرود آیید ! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند ." 11
و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد. 12
حال این انسان از آنجا که مختار بود تا کاشته خدایی وجودش را پرورش دهد و یا راه به بیراهه سقوط در اسفل السافلین دنیایی بپیماید ، به عبور در جاده رشد و بلوغ جدید، پا گذاشت .
اما بدان سبب که خداوند این مخلوقش را عبث و بیهوده نیافریده بود .
آنجا که می فرمایند :
" آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم ، و بسوى ما باز نمىگردید؟ " 13
و او را جز برای خود و عبودیت عاشقانه خود خلق نکرده بود .
آنجا که می فرمایند :
" من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند ! " 14
به هیچ زمانه ای تنهایش نگذاشت و هدایت او را بسوی راهی که در نهایت ، رسیدن به بارگاه الهی و آرام گرفتن در جوار حضرت ربوبی است ، را خود بر عهده گرفت .
قسمت اول
قبل از آن که انسان ( به مفهوم امروزین آن) به جرگه مجموعه خلقت الهی بپیوندد ، موجودات غیرانسانی بیشماری از قبیل جمادات ، نباتات ، جانوران و فرشتگان وجود داشتند ، که هر کدام برحسب هدایت غریزی خود ، که خداوند در تکوین آنها قرار داده است ، به حیات و ممات خود ادامه می دادند ، همانگونه که هنوز و آینده نیز ، به همین روال ادامه خواهند داد .
روزگاران گذشت و گذشت و هر موجودی به راه تکوینی خود می رفت و خداوند از تسبیح او راضی و خشنود .
آنجا که می فرماید :
" آسمانهاى هفتگانه و زمین و کسانى که در آنها هستند، همه تسبیح او مىگویند؛ و هر موجودى ، تسبیح و حمد او مىگوید ؛
ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید . " 1
و حتی فرشتگان نیز بر حسب فطرت خدادادیشان ، در سراسر هستی مشغول عبادت و تسبیح اند .
آنجا که می فرماید :
" (در آن روز) فرشتگان را مىبینى که بر گرد عرش خدا حلقه زدهاند و با ستایش پروردگارشان تسبیح مىگویند. " 2
و یا امام علی (ع) می فرمایند :
" برخى از آن فرشتگان ، پیوسته در سجودند ، بىآنکه رکوعى کرده باشند ، برخى همواره در رکوعند و هرگز قد نمىافرازند .
صف در صف ، در جاى خود قرار گرفتهاند و هیچ یک را یاراى آن نیست که از جاى خود به دیگر جاى رود . خدا را مىستایند و
از ستودن ملول نمىگردند . هرگز چشمانشان به خواب نرود و خردهاشان دستخوش سهو و خطا نشود و اندامهایشان
سستى نگیرد و غفلت فراموشى بر آنان چیره نگردد . " 3
اما از آنجا که همه آن مخلوقات ( غیر انسانی ) فقط به تبع غریزه و هدایت تکوینی و خلقت خداساخته شان ، به تسبیح و عبادت خداوند مشغولند و اراده ای بر این امر ندارند ، لذا با وجود آن همه ، حقیقت گنجینه خداوند بر کسی مکشوف نگشت و گاه زمانی بود که این " گنج " ، " مخفی " بود . تا آنگاه بود که حضرتش قصد کشف و تجلی خود و نمایش آن کردند .
آنجا که در حدیث قدسی می فرمایند :
" کنت کنزاً مخفیاً فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لکی أعرف " 4
" من گنج پنهان بودم . دوست داشتم که آشکار شوم . پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم " 5
بشر را خلق نمود و خصلتی منحصر به فرد ، که به هیچ مخلوق دیگری عطا نکرده بود ، در وجودش به ودیعت گذاشت . و آن چیزی نبود جز دانه ای که در مغز و آنگاه قلبش کاشته بود تا در یک مسیر رو به کمال ، آن گونه رشد یابد تا به میوه " باور " به خدای خالقش بنشیند 6 .
و آن گاه است که خداوند ، خود را در آئینه وجود او ، به کمال زیبایی و نهایت بزرگی و جلال خواهد دید .
این انسان سالها و سالها عمر سپری کرد 7 و روز به روز با کشف و شهود جدیدی به فهمی جدید از عالم درون و بیرون خود رسید تا آن گاه که خداوند حد رشد و بلوغش را لایق هدایتی جدید دانست و او را برگزید .
آنجا که می فرمایند :
" خداوند آدم را برای ایفای مسئولیت سنگین خلیفه الهی انتخاب نمود . " 8
و امانت خود را که همان تجلی گاه ذات حضرت ربوبی بود به او بسپرد .
آنجا که می فرمایند :
" ما امانت خود را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه داشتیم ، آنها از حمل آن سر برتافتند ، و از آن هراسیدند؛ امّا انسان آن را بر دوش کشید ؛ او بسیار ظالم و جاهل بود ! " 9
در ظرف وجودش استعداد خداگونه شدن ریخت .
آنجا که می فرمایند :
" سپس علم اسماء را همگى به آدم آموخت. " 10
و به دنیای زمینی ، برای بارور کردن آن استعداد ، برگرداند .
آنجا که می فرماید :
" گفتیم : همگى از آن ، فرود آیید ! هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، نه ترسى بر آنهاست، و نه غمگین شوند ." 11
و خلیفه خو د در زمینش قرار داد .
آنجا که می فرمایند :
" من در روى زمین، جانشینى قرار خواهم داد. 12
حال این انسان از آنجا که مختار بود تا کاشته خدایی وجودش را پرورش دهد و یا راه به بیراهه سقوط در اسفل السافلین دنیایی بپیماید ، به عبور در جاده رشد و بلوغ جدید، پا گذاشت .
اما بدان سبب که خداوند این مخلوقش را عبث و بیهوده نیافریده بود .
آنجا که می فرمایند :
" آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریدهایم ، و بسوى ما باز نمىگردید؟ " 13
و او را جز برای خود و عبودیت عاشقانه خود خلق نکرده بود .
آنجا که می فرمایند :
" من جنّ و انس را نیافریدم جز براى اینکه عبادتم کنند ! " 14
به هیچ زمانه ای تنهایش نگذاشت و هدایت او را بسوی راهی که در نهایت ، رسیدن به بارگاه الهی و آرام گرفتن در جوار حضرت ربوبی است ، را خود بر عهده گرفت .