Isengard
12th September 2010, 07:06 PM
تبعات منفي جنگ احتمالي عليه ايران بر روسيه و جهان
----------------------------------------------------------
ايراس: تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران كه به معني مواخذه و هشداري به اين كشور از سوي جامعه جهاني است، به آمريكا و اتحاديه اروپا اين بهانه را خواهد داد تا در آينده تحريمهاي شديدتري را عليه تهران اعمال كنند كه در عمل به معني اعلام جنگ اقتصادي عليه ايران است. در اين ميان، واشنگتن و برخي پايتختهاي غربي فشار بر ايران را به حوزة اقتصادي محدود نكرده و در برخي مقاطع با كوبيدن به طبل جنگ عليه ايران فضا را بيش از پيش خطرناك جلوه ميدهند. اما با عنايت به وضعيت خاص ايران، مناطق پيراموني آن و جهان كامل روشن است كه حمله به ايران بينظمي جهاني را شدت بخشيده و تبعات منفي غيرقابل پيشبيني را در سطوح و حوزههاي مختلف به دنبال خواهد داشت. از آنجا كه روسيه نيز از اين تبعات منفي بينصيب نخواهد بود، لذا مسكو نه تنها بايد به عنوان وظيفهاي بشردوستانه با هر گونه ادعاي حمله به ايران مخالفت كند، بلكه بايد اين مهم را به عنوان اصلي اساسي در راستاي منافع ملي خود مطمحنظر داشته باشد.
>>> تبعات منفي حمله به ايران
به علت وضعيت و حوزة جهاني تجارت در آمريكا و اروپا، تحريمهاي آنها نيز عليه هر كشور و سازماني حالت جهاني خواهد داشت. با اين ملاحظه، كشورهاي مورد تحريم از جمله ايران مشكل بتوانند از اين تحريمها اجتناب كرده و متأثر نشوند. به عنوان مثال، براي ساخت يك پالايشگاه در ارمنستان كه بايد نياز ايران به سوخت را تأمين كند (كه سرگئي شماتكو، وزير انرژي روسيه با همتايان خود درباره ساخت آن توافق كرده است)، سالها وقت لازم است. اعلام جنگ اقتصادي عليه ايران اين برداشت را ايجاد ميكند كه در آستانه يك جنگ معمولي (و نه اقتصادي) قرار داريم. «فشار بنزيني» و ترتيب دادن جنگ در حوزة انرژي (كه غربيها معمولاً روسيه را به اين اقدام متهم ميكنند)، شيوه عمل ديرينه ايالات متحده است. آمريكا در سال 1941 صدور محصولات نفتي به ژاپن را قطع كرد و در آن شرايط ژاپن مجبور شد بين تبعيت از منافع آمريكا يا حمله به آمريكا يكي را انتخاب كند. ناسازگاري كامل منافع ژاپن و آمريكا در اقيانوس آرام در سال 1941 آشكار بود، اما در مقطع حاضر چه مسئلهاي باعث ناسازگاري آمريكا با ايران ميشود؟
در غرب رسماً اين گونه اعلام و تبليغ ميشود كه غرب با امكان ساخت بمب اتم در ايران مخالفت است. رهبران غرب نيز بر اين مهم تأكيد ميكنند كه تهران قادر است در سالهاي2012-2011 اين بمب را توليد كند. عدم وابستگي مطلق ايران به ايالات متحده، تهران را به يك عنصر بيگانه براي غرب تبديل ميكند كه قطعاً قابل فهم نيست و به همين علت ترس و وحشتي برانگيخته و انديشه امكان دستيابي ايران بمب اتم غرب را به ترس و لرز مياندازد. به اين اعتبار، مخالفت غرب با مسئلة هستهاي ايران ناشي از پايبندي غرب به انديشه عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي نيست. وجود بمب اتم در اسراييل، هند، پاكستان و حتي كره شمالي آستانة آغاز جنگ هستهاي را نزديك نكرد. در اين ترس مسأله ديانت و مذهب نيز دخيل نيست. عربستان سعودي هم كشوري مذهبسالار است و حتي در اين كشور معيارهاي غربيِ دموكراسي و حقوق زن كمتر از ايران رعايت ميشود. مخالفت غرب با ايران هستهاي را با خصومت اين كشور با اسراييل نيز نميتوان توجيه كرد. بسياري از كشورهاي عربي طي مدت زيادي اسراييل را به رسميت نشناخته و با آن ميجنگيدند، ولي ايالات متحده اين كشورها را طرف قابل قبول همكاري و معامله دانسته و هماكنون نيز با برخي از آنها روابط نزديكي دارد.
مسأله اصلي در اين بين، استقلال و غيرقابل فهم بودن ايران از منظر غرب است. با توجه به اينكه هيچ خطري از اين جهت براي غرب قابل توجيه نيست، اما غرب با تأكيد بر اينكه ايران ميتواند در سال 2011 صاحب بمب اتم شود، امكان حمله به ايران تا پايان سال 2010 را تبليغ ميكند. ايالات متحده علاوه بر منافع راهبردي ناشي از ترس ابتدايي خود، بر اساس منافع مغرضانه سياسي نيز ميتواند به اين حمله دست بزند. انتخابات مياندورهاي نمايندگان كنگره آمريكا كه اوايل ماه نوامبر سال جاري برگزار ميشود، ميتواند براي باراك اوباما راه به سوي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 را صاف و هموار كرده و يا اين راه كاملاً ببندد. در شرايط نوميدي عمومي از دموكراتها، اصلاحات مالي نيز به او كمك نميكند. تنها برونرفت از اين وضعيت، به نمايش گذاشتن توان بزرگ آمريكا است كه هيچ حريفي نميتواند جلوي آن را بگيرد.
اين ضربه نظامي علاوه بر اوج گيري ميهندوستي در جامعة امريكايي، باعث علاقه لابي اسراييلي به باراك اوباما خواهد شد. اين گروه از رئيس جمهور فعلي آمريكا به خاطر برخورد خوب او با مسلمانان ناراضي هستند. همين عامل امكان تعيين دقيقتر زمان ضربه به ايران را به طور نسبي نشان ميدهد. چرا كه تا پايان ماه سپتامبر سلاحهاي دقيق به خاطر گرماي هوا موثر نيست. بنابراين، خطرناكترين زمان از نظر احتمال حمله به ايران، سه هفته اول ماه اكتبر است. عواقب اين ضربه نيز قابل پيشبيني است. ايران با يوگسلاوي و عراق فرق ميكند و صرف نظر از شدت ضربه اوليه قطعاً پاسخ خواهد داد.
اسراييل، هدف قابل دسترسي و مورد تنفر ايران است. ضربه ايران به اسراييل (برخلاف ضربات صدام حسين در سال 1991) بدون اينكه مهلك و كشنده باشد، بسيار حساس خواهد بود. اسراييل با درك اين واقعيت در انتظار ضربه مقابله به مثل ايران نخواهد نشست، بلكه از ترس ناشي از ايران، همراه با ايالات متحده به اهدافي كه براي اسراييل بزرگترين خطر را ايجاد ميكنند، ضربه پيشگيرانهاي وارد خواهد كرد و اين ضربه به احتمال قوي هستهاي خواهد بود. ايران علاوه بر ضربات موشكي به نيروهاي مسلح آمريكا و اسراييل، حتماً يك سري عمليات تلافيجويانه در خاك ايالات متحده را تهيه ديده است. نيروهاي ايراني نميتوانند به ايالات متحده خسارات جدي وارد كنند، اما ميتوانند به يك سري اعمال تروريستي حساس از نظر روانشناختي دست بزنند. از جمله ميتوانند از مواد راديواكتيو براي مسموم كردن مراكز تجاري و حمل و نقل شهرهاي بزرگ استفاده كنند. احتمال مي رود كه سرويسهاي ويژه آمريكا بخشي از مأموران ايراني را تحت كنترل خود در آورده باشند تا از تلاشهاي آنها براي اجراي اعمال تروريستي (در ازاي اعمال تحريمها يا به دليل ديگر) به عنوان بهانه براي آغاز جنگ عليه ايران استفاده كنند. بعد از آن ميتوان با مقامات ايراني همان كار را كرد كه با طالبان در ازاي عدم استرداد اسامه بن لادن كرده بودند.
----------------------------------------------------------
ايراس: تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد عليه ايران كه به معني مواخذه و هشداري به اين كشور از سوي جامعه جهاني است، به آمريكا و اتحاديه اروپا اين بهانه را خواهد داد تا در آينده تحريمهاي شديدتري را عليه تهران اعمال كنند كه در عمل به معني اعلام جنگ اقتصادي عليه ايران است. در اين ميان، واشنگتن و برخي پايتختهاي غربي فشار بر ايران را به حوزة اقتصادي محدود نكرده و در برخي مقاطع با كوبيدن به طبل جنگ عليه ايران فضا را بيش از پيش خطرناك جلوه ميدهند. اما با عنايت به وضعيت خاص ايران، مناطق پيراموني آن و جهان كامل روشن است كه حمله به ايران بينظمي جهاني را شدت بخشيده و تبعات منفي غيرقابل پيشبيني را در سطوح و حوزههاي مختلف به دنبال خواهد داشت. از آنجا كه روسيه نيز از اين تبعات منفي بينصيب نخواهد بود، لذا مسكو نه تنها بايد به عنوان وظيفهاي بشردوستانه با هر گونه ادعاي حمله به ايران مخالفت كند، بلكه بايد اين مهم را به عنوان اصلي اساسي در راستاي منافع ملي خود مطمحنظر داشته باشد.
>>> تبعات منفي حمله به ايران
به علت وضعيت و حوزة جهاني تجارت در آمريكا و اروپا، تحريمهاي آنها نيز عليه هر كشور و سازماني حالت جهاني خواهد داشت. با اين ملاحظه، كشورهاي مورد تحريم از جمله ايران مشكل بتوانند از اين تحريمها اجتناب كرده و متأثر نشوند. به عنوان مثال، براي ساخت يك پالايشگاه در ارمنستان كه بايد نياز ايران به سوخت را تأمين كند (كه سرگئي شماتكو، وزير انرژي روسيه با همتايان خود درباره ساخت آن توافق كرده است)، سالها وقت لازم است. اعلام جنگ اقتصادي عليه ايران اين برداشت را ايجاد ميكند كه در آستانه يك جنگ معمولي (و نه اقتصادي) قرار داريم. «فشار بنزيني» و ترتيب دادن جنگ در حوزة انرژي (كه غربيها معمولاً روسيه را به اين اقدام متهم ميكنند)، شيوه عمل ديرينه ايالات متحده است. آمريكا در سال 1941 صدور محصولات نفتي به ژاپن را قطع كرد و در آن شرايط ژاپن مجبور شد بين تبعيت از منافع آمريكا يا حمله به آمريكا يكي را انتخاب كند. ناسازگاري كامل منافع ژاپن و آمريكا در اقيانوس آرام در سال 1941 آشكار بود، اما در مقطع حاضر چه مسئلهاي باعث ناسازگاري آمريكا با ايران ميشود؟
در غرب رسماً اين گونه اعلام و تبليغ ميشود كه غرب با امكان ساخت بمب اتم در ايران مخالفت است. رهبران غرب نيز بر اين مهم تأكيد ميكنند كه تهران قادر است در سالهاي2012-2011 اين بمب را توليد كند. عدم وابستگي مطلق ايران به ايالات متحده، تهران را به يك عنصر بيگانه براي غرب تبديل ميكند كه قطعاً قابل فهم نيست و به همين علت ترس و وحشتي برانگيخته و انديشه امكان دستيابي ايران بمب اتم غرب را به ترس و لرز مياندازد. به اين اعتبار، مخالفت غرب با مسئلة هستهاي ايران ناشي از پايبندي غرب به انديشه عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي نيست. وجود بمب اتم در اسراييل، هند، پاكستان و حتي كره شمالي آستانة آغاز جنگ هستهاي را نزديك نكرد. در اين ترس مسأله ديانت و مذهب نيز دخيل نيست. عربستان سعودي هم كشوري مذهبسالار است و حتي در اين كشور معيارهاي غربيِ دموكراسي و حقوق زن كمتر از ايران رعايت ميشود. مخالفت غرب با ايران هستهاي را با خصومت اين كشور با اسراييل نيز نميتوان توجيه كرد. بسياري از كشورهاي عربي طي مدت زيادي اسراييل را به رسميت نشناخته و با آن ميجنگيدند، ولي ايالات متحده اين كشورها را طرف قابل قبول همكاري و معامله دانسته و هماكنون نيز با برخي از آنها روابط نزديكي دارد.
مسأله اصلي در اين بين، استقلال و غيرقابل فهم بودن ايران از منظر غرب است. با توجه به اينكه هيچ خطري از اين جهت براي غرب قابل توجيه نيست، اما غرب با تأكيد بر اينكه ايران ميتواند در سال 2011 صاحب بمب اتم شود، امكان حمله به ايران تا پايان سال 2010 را تبليغ ميكند. ايالات متحده علاوه بر منافع راهبردي ناشي از ترس ابتدايي خود، بر اساس منافع مغرضانه سياسي نيز ميتواند به اين حمله دست بزند. انتخابات مياندورهاي نمايندگان كنگره آمريكا كه اوايل ماه نوامبر سال جاري برگزار ميشود، ميتواند براي باراك اوباما راه به سوي پيروزي در انتخابات رياست جمهوري سال 2012 را صاف و هموار كرده و يا اين راه كاملاً ببندد. در شرايط نوميدي عمومي از دموكراتها، اصلاحات مالي نيز به او كمك نميكند. تنها برونرفت از اين وضعيت، به نمايش گذاشتن توان بزرگ آمريكا است كه هيچ حريفي نميتواند جلوي آن را بگيرد.
اين ضربه نظامي علاوه بر اوج گيري ميهندوستي در جامعة امريكايي، باعث علاقه لابي اسراييلي به باراك اوباما خواهد شد. اين گروه از رئيس جمهور فعلي آمريكا به خاطر برخورد خوب او با مسلمانان ناراضي هستند. همين عامل امكان تعيين دقيقتر زمان ضربه به ايران را به طور نسبي نشان ميدهد. چرا كه تا پايان ماه سپتامبر سلاحهاي دقيق به خاطر گرماي هوا موثر نيست. بنابراين، خطرناكترين زمان از نظر احتمال حمله به ايران، سه هفته اول ماه اكتبر است. عواقب اين ضربه نيز قابل پيشبيني است. ايران با يوگسلاوي و عراق فرق ميكند و صرف نظر از شدت ضربه اوليه قطعاً پاسخ خواهد داد.
اسراييل، هدف قابل دسترسي و مورد تنفر ايران است. ضربه ايران به اسراييل (برخلاف ضربات صدام حسين در سال 1991) بدون اينكه مهلك و كشنده باشد، بسيار حساس خواهد بود. اسراييل با درك اين واقعيت در انتظار ضربه مقابله به مثل ايران نخواهد نشست، بلكه از ترس ناشي از ايران، همراه با ايالات متحده به اهدافي كه براي اسراييل بزرگترين خطر را ايجاد ميكنند، ضربه پيشگيرانهاي وارد خواهد كرد و اين ضربه به احتمال قوي هستهاي خواهد بود. ايران علاوه بر ضربات موشكي به نيروهاي مسلح آمريكا و اسراييل، حتماً يك سري عمليات تلافيجويانه در خاك ايالات متحده را تهيه ديده است. نيروهاي ايراني نميتوانند به ايالات متحده خسارات جدي وارد كنند، اما ميتوانند به يك سري اعمال تروريستي حساس از نظر روانشناختي دست بزنند. از جمله ميتوانند از مواد راديواكتيو براي مسموم كردن مراكز تجاري و حمل و نقل شهرهاي بزرگ استفاده كنند. احتمال مي رود كه سرويسهاي ويژه آمريكا بخشي از مأموران ايراني را تحت كنترل خود در آورده باشند تا از تلاشهاي آنها براي اجراي اعمال تروريستي (در ازاي اعمال تحريمها يا به دليل ديگر) به عنوان بهانه براي آغاز جنگ عليه ايران استفاده كنند. بعد از آن ميتوان با مقامات ايراني همان كار را كرد كه با طالبان در ازاي عدم استرداد اسامه بن لادن كرده بودند.