AreZoO
4th September 2010, 05:04 PM
جام جم (طنز)
http://img.tebyan.net/big/1388/06/56248109213879910614262581421149515730254.jpg
« سالها دل طلب جام جم از ما می كرد»
نوع ال سی دی سامسونگ تمنا می كرد
داشتم گرچه یكی تی وی بیست ودوسه اینچ
دل ولی یكصد و ده اینچ تقاضا می كرد
هرچه می گفتمش این تلویزیون مالی نیست
عصبانی شده از بنده و دعوا می كرد
گرچه برنامه تی وی همه تكراری بود
چار چشمی همه را خوب تماشا می كرد
بابت دیدن یك لحظه فیلم كُره ای
بی خود از خود شده ، بدجور تقلا می كرد
زن من هم شده همدستش و با عشوه و ناز
وسط معركه خود را به دلم جا می كرد
بعد با خواستن مانتو و سرویس طلا
پیش من راز دل خویش هویدا می كرد
دخترم هم كه پدر سوخته بابا بود
هر چه می خواست بلافاصله پیدا می كرد
با چاخان كردن و لوس بازی بسیار مرا
خر نموده دوسه تا لیست مهیا می كرد
و درآتش زدن ِ پول زبان بسته من
پیروی از صنم وساغر و مینا می كرد
پسرم نیز كه بیكاره ولی دكتر بود
روز و شب پول مراخرج عطینا می كرد
http://img.tebyan.net/big/1388/06/2411881594514824123915714226548811711250.jpg
بر نمی خاست از او بو و بخاری اما
نور دیده طلب پاترول و مزدا می كرد
دست لامصب من یاور آن ها شد و هی
بی محل سفته و چك یكسره امضاء می كرد
تا به خود آمده دیدم كه طلبكار زبل
از برایم در ِ زندان اوین وا می كرد
از تبانی دل ودست وعیالات عزیز
روز وشب دیده روان اشك چو دریا می كرد
داخل بند شب و روز دل بیچاره
یاد جام جم و ال سی دی و این ها می كرد
بود «جاوید» در آن بند و برای دل من
كارگردان شده و معركه برپا می كرد
چون سلحشور شده گاهی و با خواندن وِرد
رفع عیب از رُخ پر چین زلیخا می كرد
گاه طناز تر از ده نمكی ها می شد
سوزوكی را به شبی شاهد و شیدا می كرد
یا كه مهران مدیری شده با صد چهره
مُفسدان را بنوازیده و رسوا می كرد
چارسالی شد و القـّصه پس از آزادی
باز هم دل طلب جام جم از ما می كرد
دیده را بسته و سركوب نمودم دل خویش
تا نبینم ستم و زحمت زندان چون پیش
محمد جاوید
http://img.tebyan.net/big/1388/06/56248109213879910614262581421149515730254.jpg
« سالها دل طلب جام جم از ما می كرد»
نوع ال سی دی سامسونگ تمنا می كرد
داشتم گرچه یكی تی وی بیست ودوسه اینچ
دل ولی یكصد و ده اینچ تقاضا می كرد
هرچه می گفتمش این تلویزیون مالی نیست
عصبانی شده از بنده و دعوا می كرد
گرچه برنامه تی وی همه تكراری بود
چار چشمی همه را خوب تماشا می كرد
بابت دیدن یك لحظه فیلم كُره ای
بی خود از خود شده ، بدجور تقلا می كرد
زن من هم شده همدستش و با عشوه و ناز
وسط معركه خود را به دلم جا می كرد
بعد با خواستن مانتو و سرویس طلا
پیش من راز دل خویش هویدا می كرد
دخترم هم كه پدر سوخته بابا بود
هر چه می خواست بلافاصله پیدا می كرد
با چاخان كردن و لوس بازی بسیار مرا
خر نموده دوسه تا لیست مهیا می كرد
و درآتش زدن ِ پول زبان بسته من
پیروی از صنم وساغر و مینا می كرد
پسرم نیز كه بیكاره ولی دكتر بود
روز و شب پول مراخرج عطینا می كرد
http://img.tebyan.net/big/1388/06/2411881594514824123915714226548811711250.jpg
بر نمی خاست از او بو و بخاری اما
نور دیده طلب پاترول و مزدا می كرد
دست لامصب من یاور آن ها شد و هی
بی محل سفته و چك یكسره امضاء می كرد
تا به خود آمده دیدم كه طلبكار زبل
از برایم در ِ زندان اوین وا می كرد
از تبانی دل ودست وعیالات عزیز
روز وشب دیده روان اشك چو دریا می كرد
داخل بند شب و روز دل بیچاره
یاد جام جم و ال سی دی و این ها می كرد
بود «جاوید» در آن بند و برای دل من
كارگردان شده و معركه برپا می كرد
چون سلحشور شده گاهی و با خواندن وِرد
رفع عیب از رُخ پر چین زلیخا می كرد
گاه طناز تر از ده نمكی ها می شد
سوزوكی را به شبی شاهد و شیدا می كرد
یا كه مهران مدیری شده با صد چهره
مُفسدان را بنوازیده و رسوا می كرد
چارسالی شد و القـّصه پس از آزادی
باز هم دل طلب جام جم از ما می كرد
دیده را بسته و سركوب نمودم دل خویش
تا نبینم ستم و زحمت زندان چون پیش
محمد جاوید