AreZoO
1st September 2010, 05:29 PM
نوروز سامانهاي از باورها و اسطورهها
گفتگوي حسين کرماني با مير جلال الدين کزازي
http://img.tebyan.net/big/1388/12/20143176920625511625139157621469214549180.jpg
استاد دکتر کزازي به پارسي روان سخن ميگويد. اينگونه شيرين بياني در همسخن او نيز تاثير ميگذارد و بعد از چند لحظه ميبيني که تو هم مي خواهي مانند او سخن بگويي.دکتر کزازي تازه از کلاس بيرون آمدهبود و هنوز دانشجويان دوره دکتري زبان و ادبيات پارسي رهايش نميکردند. از سوي ديگر بايد پس از اين گفتوگو به جايي ديگر ميرفت. هرچند گفتوگو کوتاه بود، اما او روان و ساده درباره خاستگاه و نمادهاي نوروز سخن گفت.
نخستين پرسش؛ خاستگاه نوروز کجاست و چيست؟
نوروز يکي از کهنترين جشنهاي ايراني است. بهدرستي و بيچندوچون، نميتوان خاستگاه نوروز را نشانداد. در ديگر فرهنگها و کشورها، ما به جشنها و آيينهايي باز ميخوريم که با نوروز، سنجيدنياند و هماننديهايي دارند. براي نمونه، جشن آغاز سال نزد بابليان و آشوريان کهن ، پيوندهايي با نوروز ما ميتواند داشت. اما آنچه هيچ گماني در آن نيست، ايناست که نوروز از روزگاران باستان در ايران جشن گرفته ميشده است. حتي اينانگاره هست که شهرياران هخامنشي، شهر شگفت و رازآلود تخت جمشيد را از آنروي ساخته و برافراخته بودهاند؛ که جشن و آيين نوروزي در آن برگزار بشود اما از سويي ديگر، آنچه ما امروز چونان جشن و آييننوروزي ميشناسيم و بزرگ ميداريم، آميزهاي از چند سامانهي گونهگون باورشناختي است، به سخن ديگر،چندين جشن و آيين باهم درآميختهاند و از آنميان جشن و آيين نوروز پديد آمده است. پارهاي از اين جشنها، جشنهاي اسطورهاي بودهاست؛ رخدادي که از جهان اسطورهها باز ميگردد؛ پارهاي از آن جشنها آييني و باورشناختي بودهاست، پارهاي ديگر جشنهاي کيهاني و گاهشمارانه است. هرکدام از اين جشنها، نمودي و نشاني در جشن و آيين نوروز برجاي نهاده است.
نوروز يکي از کهنترين جشنهاي ايراني است. بهدرستي و بيچندوچون،نميتوان خاستگاه نوروز را نشانداد.
به چند جشن باستاني که از همپيوندي آنها نوروز پديد آمدهاست اشاره ميکنيد؟
براي نمونه، شش جشن بزرگ آييني در ايران باستان برپاي داشته ميشدهاست که آنها را "گاهانبار" ميگفتهاند. جشنهايي که در پيوند بودهاست با دگرگونيهاي گيتي و رفتارهايي که در پيوند است با اين دگرگونيها. سرشت اين جشنها بهگونهاي است که بيشتر گوياي شيوهي کشاورزانه و دامپرورانه است در زيست. يکي از اين گاهانبارها که ششمين و فرجامين آنها هم هست "هَمَسپَتمَدَم " نام داشتهاست . پارهاي از ويژگيها و رسم و راههاي نوروزي باز ميگردد به اين گاهانبار و جشن باستاني. يا اگر بخواهيم نمونهاي از جشنهاي اسطورهاي بهدست بدهيم که براي بسياري از ايرانيان نيز آشنا است، ميتوانيم از رخدادي نمادين و اسطورهاي يادکنيم که در روزگار جمشيد رويداده است، آن رخداد اين است که تختي شگفت براي اين شهريار نمادين پيشدادي ميسازند، جمشيد بر اين تخت مينشيند و ديوان آنرا بر ميگيرند و به آسمان ميبرند. اين رخداد در چشم ايرانيان، آنچنان گرامي و گرانمايه بوده است که آنروز را جشن ميگيرند.
" مر آن روز را روز نو خواندهاند به جمشيد بر، گوهر افشاندند"
http://img.tebyan.net/big/1388/12/128591742022371621262299123225517113270110.jpg
نمونهاي ديگر از جشنهاي اثرگذار در نوروز که سرشتي کيهاني دارد، جشن بهار است؛ يعني جشن آغاز سال نو، خورشيد همواره نزد ايرانيان گرامي و ستوده بودهاست. از اينروي چون نخستين روز بهار همراه است با ترازمندي بهاري، بدين معنا که:
در نخستينروز از فروردينماه، روز و شب يکسان و همتراز ميشوند تا آنزمان چيرگي و افزوني با شب بوده است. شب در نمادشناسي ايراني پديدهاي است گجسته و اهريمني. ايرانيان از تاريکي همواره گريزان بودهاند و هستند و پيوسته روشنايي را گرامي ميداشتهاند و بدان درود ميگفتهاند. از اينروي همترازي روز و شب يا روشنايي و تيرگي، در چشم ايرانيان رخدادي کيهاني اما بسيار خجسته بوده است. چون از آنپس، روز چيرگي و فزوني ميگيرد و شب فرو ميشکند وفرو ميکاهد تا ميرسيم به ترازمندي خزاني.
از آنزمان، ديگربار روز و شب يکسان ميشوند، اما کار بهزيان روز و بهسود شب پيگرفته ميشود؛ روزگار اهريمني، بيشگون، زيانبار و روزگار تاريکي و سرما آغاز ميگردد. جشن نوروز آميزهاي از اين جشنهاي گونهگون است.
يا جشني ديگر، آييني، که در نوروز اثر نهادهاست جشن فروردينگان يا جشن بزرگداشت فروهر درگذشتگان، از مينو بهگيتي و بهديدار آنان ميآيد. از اينروي خواني ميگستردهاند براي ميهمانان شگرف مينوي به همانسان که همهي ما ايرانيان هنگامي که ميهماني را گرامي داريم، او را پذيرا ميشويم. هنجارها و رسم و راههايي هست که آنها را ميورزيم، به کار ميگيريم، ايرانيان در پذيرايي از اين ميهمانان هم آن رفتارها و آن هنجارها را بهکار ميگرفتهاند. براي نمونه، خانهها را ميرُفتهاند، جامهي نو در بر ميکردهاند و اين رسم و راهها هنوز در جشن و آيين نوروزي برجاي مانده است.
نمونهاي ديگر از جشنهاي اثرگذار در نوروز که سرشتي کيهاني دارد، جشن بهار است؛ يعني جشن آغاز سال نو، خورشيد همواره نزد ايرانيان گرامي و ستوده بودهاست.
گفتگوي حسين کرماني با مير جلال الدين کزازي
http://img.tebyan.net/big/1388/12/20143176920625511625139157621469214549180.jpg
استاد دکتر کزازي به پارسي روان سخن ميگويد. اينگونه شيرين بياني در همسخن او نيز تاثير ميگذارد و بعد از چند لحظه ميبيني که تو هم مي خواهي مانند او سخن بگويي.دکتر کزازي تازه از کلاس بيرون آمدهبود و هنوز دانشجويان دوره دکتري زبان و ادبيات پارسي رهايش نميکردند. از سوي ديگر بايد پس از اين گفتوگو به جايي ديگر ميرفت. هرچند گفتوگو کوتاه بود، اما او روان و ساده درباره خاستگاه و نمادهاي نوروز سخن گفت.
نخستين پرسش؛ خاستگاه نوروز کجاست و چيست؟
نوروز يکي از کهنترين جشنهاي ايراني است. بهدرستي و بيچندوچون، نميتوان خاستگاه نوروز را نشانداد. در ديگر فرهنگها و کشورها، ما به جشنها و آيينهايي باز ميخوريم که با نوروز، سنجيدنياند و هماننديهايي دارند. براي نمونه، جشن آغاز سال نزد بابليان و آشوريان کهن ، پيوندهايي با نوروز ما ميتواند داشت. اما آنچه هيچ گماني در آن نيست، ايناست که نوروز از روزگاران باستان در ايران جشن گرفته ميشده است. حتي اينانگاره هست که شهرياران هخامنشي، شهر شگفت و رازآلود تخت جمشيد را از آنروي ساخته و برافراخته بودهاند؛ که جشن و آيين نوروزي در آن برگزار بشود اما از سويي ديگر، آنچه ما امروز چونان جشن و آييننوروزي ميشناسيم و بزرگ ميداريم، آميزهاي از چند سامانهي گونهگون باورشناختي است، به سخن ديگر،چندين جشن و آيين باهم درآميختهاند و از آنميان جشن و آيين نوروز پديد آمده است. پارهاي از اين جشنها، جشنهاي اسطورهاي بودهاست؛ رخدادي که از جهان اسطورهها باز ميگردد؛ پارهاي از آن جشنها آييني و باورشناختي بودهاست، پارهاي ديگر جشنهاي کيهاني و گاهشمارانه است. هرکدام از اين جشنها، نمودي و نشاني در جشن و آيين نوروز برجاي نهاده است.
نوروز يکي از کهنترين جشنهاي ايراني است. بهدرستي و بيچندوچون،نميتوان خاستگاه نوروز را نشانداد.
به چند جشن باستاني که از همپيوندي آنها نوروز پديد آمدهاست اشاره ميکنيد؟
براي نمونه، شش جشن بزرگ آييني در ايران باستان برپاي داشته ميشدهاست که آنها را "گاهانبار" ميگفتهاند. جشنهايي که در پيوند بودهاست با دگرگونيهاي گيتي و رفتارهايي که در پيوند است با اين دگرگونيها. سرشت اين جشنها بهگونهاي است که بيشتر گوياي شيوهي کشاورزانه و دامپرورانه است در زيست. يکي از اين گاهانبارها که ششمين و فرجامين آنها هم هست "هَمَسپَتمَدَم " نام داشتهاست . پارهاي از ويژگيها و رسم و راههاي نوروزي باز ميگردد به اين گاهانبار و جشن باستاني. يا اگر بخواهيم نمونهاي از جشنهاي اسطورهاي بهدست بدهيم که براي بسياري از ايرانيان نيز آشنا است، ميتوانيم از رخدادي نمادين و اسطورهاي يادکنيم که در روزگار جمشيد رويداده است، آن رخداد اين است که تختي شگفت براي اين شهريار نمادين پيشدادي ميسازند، جمشيد بر اين تخت مينشيند و ديوان آنرا بر ميگيرند و به آسمان ميبرند. اين رخداد در چشم ايرانيان، آنچنان گرامي و گرانمايه بوده است که آنروز را جشن ميگيرند.
" مر آن روز را روز نو خواندهاند به جمشيد بر، گوهر افشاندند"
http://img.tebyan.net/big/1388/12/128591742022371621262299123225517113270110.jpg
نمونهاي ديگر از جشنهاي اثرگذار در نوروز که سرشتي کيهاني دارد، جشن بهار است؛ يعني جشن آغاز سال نو، خورشيد همواره نزد ايرانيان گرامي و ستوده بودهاست. از اينروي چون نخستين روز بهار همراه است با ترازمندي بهاري، بدين معنا که:
در نخستينروز از فروردينماه، روز و شب يکسان و همتراز ميشوند تا آنزمان چيرگي و افزوني با شب بوده است. شب در نمادشناسي ايراني پديدهاي است گجسته و اهريمني. ايرانيان از تاريکي همواره گريزان بودهاند و هستند و پيوسته روشنايي را گرامي ميداشتهاند و بدان درود ميگفتهاند. از اينروي همترازي روز و شب يا روشنايي و تيرگي، در چشم ايرانيان رخدادي کيهاني اما بسيار خجسته بوده است. چون از آنپس، روز چيرگي و فزوني ميگيرد و شب فرو ميشکند وفرو ميکاهد تا ميرسيم به ترازمندي خزاني.
از آنزمان، ديگربار روز و شب يکسان ميشوند، اما کار بهزيان روز و بهسود شب پيگرفته ميشود؛ روزگار اهريمني، بيشگون، زيانبار و روزگار تاريکي و سرما آغاز ميگردد. جشن نوروز آميزهاي از اين جشنهاي گونهگون است.
يا جشني ديگر، آييني، که در نوروز اثر نهادهاست جشن فروردينگان يا جشن بزرگداشت فروهر درگذشتگان، از مينو بهگيتي و بهديدار آنان ميآيد. از اينروي خواني ميگستردهاند براي ميهمانان شگرف مينوي به همانسان که همهي ما ايرانيان هنگامي که ميهماني را گرامي داريم، او را پذيرا ميشويم. هنجارها و رسم و راههايي هست که آنها را ميورزيم، به کار ميگيريم، ايرانيان در پذيرايي از اين ميهمانان هم آن رفتارها و آن هنجارها را بهکار ميگرفتهاند. براي نمونه، خانهها را ميرُفتهاند، جامهي نو در بر ميکردهاند و اين رسم و راهها هنوز در جشن و آيين نوروزي برجاي مانده است.
نمونهاي ديگر از جشنهاي اثرگذار در نوروز که سرشتي کيهاني دارد، جشن بهار است؛ يعني جشن آغاز سال نو، خورشيد همواره نزد ايرانيان گرامي و ستوده بودهاست.