PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : طنز سينمايي



عرفاني
23rd August 2010, 05:28 PM
فن تدوين فيلم

فرض بفرمايي،بلانيست،فيلمي ساخته ايد وحالا ميخواهيد آن را مونتاژ كنيد. هيچ كاري ندارد. كافيست فيلم هاي گرفته شده را دوروبرتان بچينيد ، فيلمنامه را جلويتان گذاشته ، پابه پاي آن سروته نماها را گل هم كنيد.اما بي شك هنوز راه نيفتاده متوجه مي شويد ،پا نداريد. يعني اينكه موضوع فيلم هاي گرفته شده هيچ ربطي به فيلنامه ندارد . اول فكر ميكنيد شايد سناريو دوستان را اشتباهي جاي سناريوي خودتان بر داشته ايد . روي جلد را نگاه مي كنيد مي بينيد،خير. نوشته اثرخود شماست . درمي مانيد. اين جا من به دادتان ميرسم .جاي نگراني نيست ،اين طبيعي ترين قانون فيلمسازي است ، بخصوص مرحله تدوينش.
حالا مي گويم چه بايد كرد:نخست ازجايتان تكان نخورده ، به شخص دستيار تهيه امركنيد برود از بازار پانزده كيلو و سه چارك سريشم اصل بگيرد . تا بازگشت او بنشينيد ببينيد قصۀ فيلنامه تان چه بوده .
(دو مرد در يك هواپيما فمعلوم نيست ازكجا آمده اند و دارند با كجا ميروند .«الف»كيفي پراز پول به همراه دارد پس به ناچار پولدار است.«ب»كبف به همراه ندارد وبه سرنوشت محتوم بي پولي گرفتار است.«ب»در يك لحظه تصميم مي گيرد هنگام سوخت گيري هواپيما «الف»را بكشد وكيف اورا بردارد . اين كار راهم مي كند .اما بعدها حتما به چنگ پليس مي افتد و از كردۀ خود پشيمان مي شود . پايان)
اما وقتي اين سناريو به صورت فيلم درمي آيد قصه اش چنين مي شود :
(دو مرد در يك ميني بوس ، معلوم نيست ازكجا آمده اند و دارند به كجا مي روند .«الف»چمداني پراز پول به همرا دارد ،«ب»خيلي بي پول است . دريك لحظه تصميم مي گيرد وقتي به تونل رسيدند، «الف» را در شرايطي قرار بدهد كه دختر او را براي پسرش بگيرد . اين كار راهم مي كند . اما وسط كارتوي هم آوردن سروته قصه به هم مي ماند . حالا همين طور بمانيد تاخدمتتان عرض كنم . از آن لحظه به بعد ، هرجا تريبوني گير آورديد ، فيلم هاي روان وقصه دار را بكوبيد . هي از كلمه اي با نام « امپرسيونيسم » دفاع كنيد ، فيلمتان را به اين سبك نسبت دهيد و اينكه اصلي ترين مرحلۀ خلق قصۀ فيلم وقت مونتاژ است . سرتدوين است كه تازه فيلم ساخته مي شود. بقيه مراحل جزو تداركات است . با اين حساب ، وقتي دستيار تهيه تان با پانزده كيلو و سه چارك سريشم اصل وارد شد ، امر كنيد برود سريشم ها را پس بدهد چند بسته چسب دوقلوي پنچ تني بخرد . مي دانيد كه اين نوع چسب قادر است ده ها شيء ، موضوع ، و نماي نچسب را چنان به هم بچسباند كه با فشار كششي به قدرت پنچ تن هم قصه و مونتاژ ازهم وانرود.
فرق معامله زياد است. نگران نباشيد . ديگر به فيلم نامه فكر نكنيد . مگرقرار است سناريو را مخلوط راش ها كرده به خورد تماشاچي بدهيد؟
اصلا چه كسي گفته يك فيلم خوب بايد قصه اي درست ومحكم داشته باشد؟
در اين صورت وقتي بااين نوع چسب فيلمتان را مونتاژ كرديد ، قصه كه مهم نيست .
تصاوير قضايا چنين خواهد بود :
در صحرا مردي باچمدان روي يك صندلي نشسته . يك مرد دارد در تونلي قدم مي زند و جاي دستۀ يك چمدان در دست راستش خاليست . يك مرد دارد از كوه بالا مي رود . يك زن هم در كوير دارد شير بز مي دوشد. پايان
[khande][khande][nishkhand][nishkhand][nishkhand][khande][khande][nadidan][nadidan][nadidan][taajob][taajob][khande][khande][khande][khande]
[golrooz] تقديم به همه جوامع فيلمسازان ، از دست ما ناراحت نشيد فقط جنبه شوخي بود ببخشيد به هرحال .[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد