AvAstiN
22nd August 2010, 05:48 PM
http://uc-njavan.ir/images/vx0g0x7355pe43dbzpz.jpg
تو را می ستایم؛ چنان که باران را؛ که او بر دشت های مرده می بارد و طراوت زندگی را در زیباترین لحظه محبت، به ارمغان می آورد و تو هم قطرات خیرخواهی و نوع دوستی را به یمن عشقی که محبوب در قلبت ریخته است، به بیماران رنجورش می چشانی.تو را می ستایم؛ چنان که خورشید را؛ که او گرمای لطفش را، در تمام دریچه ها و روزنه ها، بی دریغ می پراکند و تو نیز برای شکفتن گلبرگ سلامت در پیکر دردمند ساقه، نژاد و قومیت و فقر و غنا نمی شناسی! تو را می ستایم؛ چنان که اندام سبز درختی صبور در کرانه داغ جاده را؛ که او گستردگی خنک سایه اش را به مسافران ناتوان از رفتن، نثار می کند تا دوباره پای در راه نهند و با انتهای سپید جاده تلاقی کنند؛ و تو نیز، نسخه می نویسی به امید شفای حکیمانه اش، تا کسالت را از جان های مسافرانش بیرون کنی و به جاده لبریز از آینده، حضوری شاداب هدیه کنی.چه زیباست وقتی بالای نسخه ات می نویسی «یامَنْ اِسْمه دواء» و تمام جانت اقرار می کند به حضور دائم آن حکیم محض، در شبنم نوازش بندگانشتو می دانی نشانی خانه دوست، در حوالی پلک های بیماری است که در آستانه مرگ، دوباره به شاداب ترین روی حیات، لبخند می زندتو گرمای قلبی را لمس کرده ای که در سردترین لحظه سکون، برای قدرشناسی از مهربانیِ خالق، دوباره تپیده است
شاید برای همین، بوعلی را با آنکه فیلسوف بزرگی است، در هیئتِ طبیب مهربانی به یاد می سپاریم که دوره گَردِ هم دردی و همیاری با بندگانِ خدا شده است! شاید برای اینکه تبسم زیبای خداوند را در لحظه پرشکوه شفای بیماران دیده بود
http://i7.glitter-graphics.org/pub/1302/1302317rmgvf7jftc.gif
[golrooz] روز پزشک بر تمام وارثان واقعی ابنسینای بزرگ مبارک [golrooz]
http://i7.glitter-graphics.org/pub/1302/1302317rmgvf7jftc.gif
تو را می ستایم؛ چنان که باران را؛ که او بر دشت های مرده می بارد و طراوت زندگی را در زیباترین لحظه محبت، به ارمغان می آورد و تو هم قطرات خیرخواهی و نوع دوستی را به یمن عشقی که محبوب در قلبت ریخته است، به بیماران رنجورش می چشانی.تو را می ستایم؛ چنان که خورشید را؛ که او گرمای لطفش را، در تمام دریچه ها و روزنه ها، بی دریغ می پراکند و تو نیز برای شکفتن گلبرگ سلامت در پیکر دردمند ساقه، نژاد و قومیت و فقر و غنا نمی شناسی! تو را می ستایم؛ چنان که اندام سبز درختی صبور در کرانه داغ جاده را؛ که او گستردگی خنک سایه اش را به مسافران ناتوان از رفتن، نثار می کند تا دوباره پای در راه نهند و با انتهای سپید جاده تلاقی کنند؛ و تو نیز، نسخه می نویسی به امید شفای حکیمانه اش، تا کسالت را از جان های مسافرانش بیرون کنی و به جاده لبریز از آینده، حضوری شاداب هدیه کنی.چه زیباست وقتی بالای نسخه ات می نویسی «یامَنْ اِسْمه دواء» و تمام جانت اقرار می کند به حضور دائم آن حکیم محض، در شبنم نوازش بندگانشتو می دانی نشانی خانه دوست، در حوالی پلک های بیماری است که در آستانه مرگ، دوباره به شاداب ترین روی حیات، لبخند می زندتو گرمای قلبی را لمس کرده ای که در سردترین لحظه سکون، برای قدرشناسی از مهربانیِ خالق، دوباره تپیده است
شاید برای همین، بوعلی را با آنکه فیلسوف بزرگی است، در هیئتِ طبیب مهربانی به یاد می سپاریم که دوره گَردِ هم دردی و همیاری با بندگانِ خدا شده است! شاید برای اینکه تبسم زیبای خداوند را در لحظه پرشکوه شفای بیماران دیده بود
http://i7.glitter-graphics.org/pub/1302/1302317rmgvf7jftc.gif
[golrooz] روز پزشک بر تمام وارثان واقعی ابنسینای بزرگ مبارک [golrooz]
http://i7.glitter-graphics.org/pub/1302/1302317rmgvf7jftc.gif