Isengard
17th August 2010, 11:37 PM
واقعيت و ترديد پايان مسابقة تسليحاتي ميان روسيه و امريكا
-------------------------------------------------------------
http://uc-njavan.ir/images/ytawquiq5xetzki9bndf.gif
مقدمه
هرچند به تأكيد بسياري از تحليلگران، امريكا در مقطع حاضر نياز اساسي به عقد قرارداد كنترل و محدودسازي تسليحات راهبردي با روسيه نداشت، اما به دليل مشكلات خود در ساير حوزهها و زمينهها و به تبع آن نياز به جلب حمايت كشورهاي مختلف از جمله روسيه براي تلاش جمعي جهت رفع اين مشكلات به اين قرارداد تن داد. در مقابل، روسيه نيز كه در مقطع حاضر با مشكلات عديدة اقتصادي مواجه و تالي آن از منابع كافي براي حفظ سطح موجود و ارتقاء توانمنديهاي نظامي خود برخوردار نيست، به اين قرارداد متمايل شد. هرچند در اين شرايط، خوشبينهايي در زمينه همكاري بلندمدت دو كشور در زمينه كنترل تسليحات ابراز ميشود، اما واقعيتها نشان از ناپايداري توافق ميان دو طرف دارد.
چالشهاي جديد جهان چندقطبي
چندي پيش قرارداد ميان روسيه و امريكا درباره ادامه كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي منعقد شد كه ناظر بر كاهش تعداد زيادي از حملكنندههاي راهبردي و كلاهكهاي هستهاي بود. در سال 1991 كه ميخاييل گورباچف و جرج بوشِ پدر قرارداد اول درباره كاهش دو برابر خرجهاي هستهاي (از 12 تا 6 هزار عدد) را امضا كردند، معلوم بود كه اقتصاد شوروي بيش از اين نميتواند زرادخانه عظيم زمان جنگ سرد را مورد حمايت قرار دهد. در سال 2001 جرج بوشِ پسر، به ولاديمير پوتين پيشنهاد كرد قرارداد جديدي درباره محدود كردن پتانسيلهاي تهاجمي راهبردي را منعقد كرده و تعداد كلاهكها را تا سال 2012 تا 2200 عدد كاهش دهند. ولي در آن زمان اقتصاد روسيه به سختي از پس حفظ توازن با آمريكا براساس قراردادهاي سابق بر ميآمد. در سال 2010 كه دميتري مدويديف و باراك اوباما قرارداد سوم درباره تسليحات راهبردي تهاجمي را هماهنگ كردند، همه متوجه اين مهم شدند كه حملكنندههاي راهبردي روسيه فرسوده شده و بايد هرچه زودتر و حداكثر تا سال 2010 نوسازي شوند (آن هم به شرط كاهش دو برابر).
چرايي تمايل ايالات متحده به كاهش تسليحات خود
در مقابل دشواريهاي روسيه براي حفظ و ارتقاء توانمنديهاي راهبردي خود، آمريكا نه تنها در سال 1991، بلكه در سالهاي 2001 و 2010 براي حفظ تسليحات موجود و ساخت تسليحات جديدتر راهبردي از امكانات اقتصادي كافي برخوردار بود. اما چرا، ايالات متحده در هر دور از مذاكرات با روسيه به كاهش تسليحات خود تا سطوح قابل قبول روسيه رضايت داده و حتي مبتكر اين كاهشها بوده است؟ كارشناسان مسايل راهبردي توضيحات مختلفي در اين زمينه ارائه ميكنند. آنها معتقدند كه آمريكاييها هر بار روسيه را به روند كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي جلب ميكردند تا سپر ضدموشكي آمريكايي به راحتي بتواند از پس تعداد كمتر موشكهايي كه در دست روسيه باقي ميماند، برآيد. بر همين اساس بود كه رونالد ريگان به «ابتكار راهبردي دفاعي» خود علاقه زيادي داشت. جرج بوش پسر در سال 2001 از قرارداد درباره پدافند ضد موشكي خارج شد. اوباما هم از ايجاد سامانه محدود پدافند ضدموشكي امتناع نميكند، ولي نقش آن را به گونه ديگري مطمح نظر دارد.
ولي اين برنامههاي آمريكا تا كنون چه نتايج عملي در پي داشته است؟ ابتكار راهبردي دفاعي دوران ريگان جامه عمل نپوشيد. خروج از قرارداد درباره پدافند ضدموشكي براي آمريكاييها راه ايجاد سامانه نيرومند جهاني ضدموشكي را هموار كرد كه ميتوانست توان تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را تهديد كند. ولي ايالات متحده از اين امكان استفاده نكرد. در قراردادي كه جديداً در پراگ منعقد شده نيز تصريح شده كه «تسليحات دفاعي راهبردي كنوني به قابليت حيات و كارآيي تسليحات راهبردي تهاجمي طرفين لطمه نميزند».
فرمول «تسليحات دفاعي راهبردي كنوني» دربرگيرنده دو منطقه استقرار سپر ضدموشكي آمريكا در آلاسكا و كاليفرنيا و سامانه ضدموشكي روسي پيرامون شهر مسكو است. طبق برآورد كارشناسان، سامانههاي ضدموشكي فعلي ميتوانند تا 10 عدد كلاهك موشكهاي طرف مقابل را سرنگون كنند. اگر برنامه بوش در زمينه ايجاد منطقه موضعي سوم ضدموشكي در لهستان و چك عملي ميشد، ميتوانست چند كلاهك يا موشك پرتاب شده از خاك روسيه را سرنگون كند. اكنون شخصيتهاي رسمي روسيه هم قبول دارند كه استقرار سامانه ضدموشكي آمريكايي در درياي مديترانه، روماني و بلغارستان براي مقابله با موشكهاي ميانبرد و برد كوتاه، نميتواند توان راهبردي تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را كاهش دهد، مگر اينكه ضدموشكهاي آمريكايي به طور قابل توجهي نوسازي و روزآوري شود.
بنابراين، سامانههاي فعلي ضدموشكي ايالات متحده و روسيه ميتوانند خيلي كمتر از يك درصد از 1500 كلاهك راهبردي يكديگر را سرنگون كنند. طبق برآورد كارشناسان، خطر واقعي از محل استقرار سامانه ضدموشكي تنها در صورتي بروز مييابد كه اين سيستم بتواند 10 درصد از موشكها را سرنگون كند. اين وضعيت فرضي در قرارداد پراگ نيز منعكس شده است. اتفاق نظر درباره وجود ارتباط متقابل بين تسليحات راهبردي تهاجمي و تسليحات دفاعي را كه به موازات روند خلع سلاح هستهاي افزايش مييابد، مورد اشاره قرار گرفته است. روسيه به هنگام امضاي قرارداد اعلام كرد كه اين سند ميتواند تنها در صورتي اجرايي شود و قابليت حيات داشته باشد كه توسعة كيفي و كمي سيستمهاي ضدموشكي ايالات متحده متوقف شود. احتمال زيادي ميرود كه سناتورهاي آمريكايي در جريان تصويب اين قرارداد با محدود كردن رشد «كمي» سامانه ضدموشكي موافقت نكنند، ولي گسترش اين سامانه تا حدي كه بتواند به صورت «كيفي» تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را تهديد كند، در آينده نزديك ممكن نيست.
اما آيا هر نوع سامانه پدافند ضدموشكي در همه شرايط، مضر و نامطلوب است؟ روسيه تأسيسات ضدموشكي خود را كه پيرامون شهر مسكو نصب شده ، جمعآوري نميكند، زيرا در شرايط استفاده از اين سامانه، مقامات كشور در صورت آغاز حمله موشكي ناگهاني چند ساعت فرصت خواهند داشت تا اداره نيروهاي هستهاي را حفظ كرده و با كشف منشأ واقعي حمله موشكي اقدامات متقابل را انجام دهند.
زماني كه قرارداد درباره پدافند ضدموشكي هنوز اعتبار داشت، روسيه بارها از ايالات متحده سئوال ميكرد كه چرا آمريكاييها دور واشنگتن سيستم ضدموشكي مستقر نميكنند. پاسخ آمريكاييها براي ديپلماتهاي شوروي عجيب به نظر ميرسيد: افكار عمومي آمريكا اجازه نميدهند كه سيستم ضدموشكي تنها از مقامات اداري پايتخت دفاع كنند. به همين علت است كه در صورت بروز خطر و نامشخص بودن منشأ تجاوز (مانند حوادث 11 سپتامبر 2001)، رئيس جمهور آمريكا با هواپيمايي كه به عنوان قرارگاه نيروهاي راهبردي مجهز شده، بر فراز كشور پرواز ميكند. بر همين اساس بود كه آمريكاييها از ايجاد منطقه پدافند ضدموشكي پيرامون سكوهاي زيرزميني پرتاب موشكهاي خود در ايالت «داكوتاي شمالي» خودداري كردهاند.
اكنون ايالات متحده ايجاد سيستم محدود پدافند ضدموشكي را شروع كرده، زيرا نگران پرتاب موشكهاي «تكي» از سوي كشورهايي چون كره شمالي و ايران است. روسيه نگران هر نوع سامانه ضدموشكي آمريكا است و اين در حالي است كه موشكهاي كره شمالي ميتوانند نه تنها به ژاپن و جزاير هاوايي برسند، بلكه در دهها كيلومتري شهر روسي ولاديواستوك سقوط كنند. در سوي ديگر، شعاع برد موشكهاي ايراني شامل نه تنها اسراييل، چند كشور سنينشين خاورميانه و قسمت جنوب شرقي اروپا، بلكه جنوب روسيه تا ولگاگراد است. ايران و كره شمالي مشغول طراحي موشكهاي جديد با برد بيشتر هستند و نيز كلاهكهاي اين موشكها را نوسازي ميكنند. ممكن است زمان آن فرا رسيده باشد كه روسيه به ايجاد سامانههاي محدود ضدموشكي عليه كشورهاي ثالث، به صورت مستقل يا از راه همكاري با ايالات متحده و اروپا بپردازد؟
يك نكته عجيب ديگر اين است كه چين از نظر تسليحات راهبردي تهاجمي از ايالات متحده و روسيه به شدت عقب مانده باشد. لذا سامانه محدود پدافند ضدموشكي كه ايالات متحده همراه با ژاپن و كره جنوبي عليه موشكهاي كره شمالي مستقر ميكند، ميتواند توان موشكي آمريكا را كاملاً بيارزش كند. در اين ميان، چينيها هيچ گونه نگراني از خود بروز نداده و سعي نميكنند توان نظامي خود را به سطح توان آمريكا و روسيه ارتقاء دهند، ولو اينكه از توان اقتصادي كافي در اين زمينه برخوردار باشند. مقامات پكن بر اين عقيدهاند كه وجود توان نسبتاً كوچك تسليحات راهبردي تهاجمي براي بازدارندگي در مقابل روسيه و ايالات متحده براي آنها كافي است. بر همين اساس است كه پكن در شرايط حاضر بيشتر تمركز خود را به مسايل اقتصادي معطوف كرده است.
تهاجم صلحآميز
با عنايت به موارد بازگفته، مشخص نيست كه چرا واشنگتن، روسيه را طي سالهاي متمادي از پدافند ضدموشكي خود ميترسانده است. علاقهمندان به نظرية توطئه چند فرضيه را در اين خصوص مطرح ميكنند. فرضيه اول اين است كه در اتحاد شوروي و سپس در روسيه اين مسأله در مقاطعي مطرح ميشد كه مقامات مسكو از عدم كفايت منابع اقتصادي لازم براي تأمين سطح تسليحاتي در برابر ايالات متحده، نگران بودهاند. دقيقاً در همين مقطع بوده كه قرارداد جديد با آمريكا درباره كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي منعقد شده است.
فرض دوم اينكه صنايع دفاعي روسيه از بحث درباره پدافند ضدموشكي براي دريافت بودجه بيشتر براي نوسازي تسليحات راهبردي تهاجمي استفاده ميكند. نقطه نظر سوم اين است كه از خطر استقرار پدافند ضدموشكي (همراه با خطر گسترش ناتو به شرق) به عنوان وسيله مؤثر تأمين وحدت كشور در برابر خطر خارجي و تقويت نظام حكومتي روسيه استفاده شود. به عبارت ديگر، بحثهاي جدي درباره مرتبط كردن پدافند ضدموشكي با كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي مصرف داخلي دارد و به آمريكاييها ارتباط پيدا نميكند. كرملين از اين طريق بر آن است كه مردم را اين گونه توجيه كند كه طي مدتها آنها را بيدليل نترسانده و اينكه نگرانيهاي روسيه مبناي محكمي داشته است. اگر اين نقطهنظر كوچكترين پايه و اساسي داشته باشد، احتمال ميرود كه بعد از مدت معيني موضوع خطر ناشي از پدافند ضدموشكي دوباره در برنامههاي تلويزيون روسيه با تبليغات بيشتر منعكس شود.
اما با وجود تلاشهاي زياد درطرف روسي، مانند سابق معلوم نيست چرا ايالات متحده مرتباً در زمينه تسليحات راهبردي تهاجمي با روسيه كنار ميآيد. يكي از پاسخهاي احتمالي اين سئوال اين است كه ايالات متحده بعد از پايان جنگ سرد هرگز سعي نكرده روسيه را تحت فشار بيش از حدي قرار داده و آن را به بنبست بياندازد. وجود سطوح برابر تسليحات راهبردي تهاجمي باعث ميشود كه دو كشور خود را دو ابرقدرت برابر احساس كنند. نبايد از اين نيز غافل ماند كه در سالهاي اخير چگونگي خطرات براي امنيت جهاني تغيير كرده است. در حال حاضر خطر بروز جنگ بزرگ هستهاي به خطر درجه دو يا سه تقليل يافته است. مردم به دست تروريستها در پاكستان، افغانستان، عراق، شمال قفقاز و حتي در متروي مسكو كشته ميشوند. غربيها نيز اقدامات و عملياتهاي تروريستي را كه در خاك آنها رخ داده، فراموش نكردهاند. با وجود اينكه در ايالات متحده از سال 2001 تا كنون اعمال تروريستي رخ نداده، آمريكاييها نيز به خوبي ميدانند كه امنيت آنها پايدار نيست. هيچ ضمانتي نيز نيست كه مبارزه با تروريسم فرامليتي در افغانستان، پاكستان و عراق به موفقيت برسد.
زير همين شرايط است كه سيستم عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي در خطر از هم پاشيدگي قرار ميگيرد. اوضاع در كشورهاي مشكلزا در اين زمينه نگران كننده است. براي مثال، معلوم نيست انتقال قدرت در كره شمالي به رهبر جديد چگونه خواهد بود و اينكه رژيم پاكستان تا چه حدي پايدار است. فرضيهاي كه در اين خصوص مطرح ميشود مبني بر اين كه در صورت بروز مشكل براي تأسيسات هستهاي پاكستان، آمريكاييها ميتوانند سلاحهاي هستهاي اين كشور را به خارج انتقال دهند، حالت «هاليوودي» دارد. در هر حال توان صنايع هستهاي پاكستان از بين نخواهد رفت. آنچه كه اوضاع را وخيمتر ميكند، اين است كه جهان در آستانه حركت جهشي جديدي در زمينه انرژي هستهاي قرار گرفته است. به عبارت ديگر، ابعاد جابجايي مواد و فناوريهاي هستهاي گسترش يافته و خطر و احتمال دستيابي «نيروهاي ناباب» به اين مواد و فناوريها افزايش يافته است.
بحران جهاني نيز تمام اقتصاد جهان را متأثر كرده و اين تأثيرات ميتوانند ادامه يافته و دامنهدار تر شود. با اين ملاحظه، بازسازي نظام مالي و اقتصادي جهان نيازمند تشريك مساعي و حسن تفاهم هرچه بيشتر كشورها و ملتهاي جهان است. اما جهانيان نميتوانند با هم توافق كنند كه چه كسي بايد براي حفاظت از محيط زيست جهاني گذشت بيشتري كند. عدم شركت رهبران قدرتهاي نيرومند تكنولوژيكي جهان در مراسم تشييع جنازه رئيس جمهور لهستان به خاطر انفجارهاي آتشفشاني در ايسلند هشداري جدي در اين زمينه بود. از مراتب فوق معلوم ميشود كه بشريت با مجموعه جديدي از خطرات روبرو شده و بايد خود را براي حل و فصل آنها بسيج كند.
با اين وجود، كشورهاي زيادي در عرصة بينالملل به مانند سابق موفقيت ديگر كشورها را ضربهاي به منافع خود تلقي كرده و با اين فرض سعي ميكنند به ديگران لطمه بزنند. آنها فقط به منافع خود ميانديشند و از هر فرصتي استفاده ميكنند تا براي كشور ديگري كه حريف ژئوپلتيكي آنها محسوب ميشود، ناراحتيهاي بيشتري فراهم كنند. به نظر ميرسد كه ايالات متحده بالاخره فهميده كه نميتواند ملتهاي جهان را به قله «دمكراسي» بكشاند و بايد با رژيمهاي سياسي موجود در عرصة بينالملل به هر نحو ممكن كنار بيايد. واشنگتن همچنين به اين درك رسيده كه نميتواند همه مسايل امنيت جهاني را به تنهايي حل كند و اينكه كارآيي زور نظامي از «زور هوشمند» ديپلماتيك و اقتصادي كمتر است. بر همين اساس، واشنگتن پيشنهاد ميكند كه كشورهاي جهان به صورت جمعي با چالشهاي جديد مقابله كنند. به همين منظور گروه هفت به گروه بيست توسعه يافته و اكنون حدود 50 كشور كه در زمينه فناوريهاي هستهاي پيشرفت كردهاند، در تأمين امنيت مواد هستهاي تعامل دارند.
در اين ميان، راهبرد هستهاي نيز با تغييرات انقلابي روبهرو بوده است. ايالات متحده براي اولين بار تعهد كرده كه عليه كشورهايي كه در چارچوب قرارداد عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي (NPT) باقي ماندهاند، از سلاحهاي هستهاي استفاده نميكند. قرارداد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي كه در پراگ منعقد شد، گام مهم اول باراك اوباما در زمينه تنظيم روابط جديد با روسيه است. مشخص نيست «تهاجم صلحآميز» ايالات متحده تا چه زماني ادامه خواهد يافت و به نظر ميرسد نتيجة اين تلاش به چگونگي مشاركت شركاي آمريكا در اجراي تصميمات جمعي بستگي داشته باشد. بديهي است كه آمريكا براي مدت زيادي بار اساسي اين مسايل دشوار را به دوش خواهد كشيد، زيرا كشورهاي ديگر نميتوانند و نميخواهند نقش مالي و نظامي زيادي در اين زمينه ايفا كنند و در نقاط مختلف جهان به منظور اجراي تصميمات جمعي جان سربازان خود را به خطر بياندازند. ايالات متحده اميدوار است كه در مرحله اول حداقل كشوري اين تلاشها را به چالش نكشد. بايد از اين فرصت استفاده كرد و با رد كردن قالبهاي ذهني منسوخ، با از منظري جديد به جهان جديد نگريست.
نويسنده: ولاديمير كولاگين، استاد گروه روابط بينالملل و سياست خارجي دانشگاه روابط بينالملل وزارت امور خارجه روسيه، روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا»
به نقل از ایراس
-------------------------------------------------------------
http://uc-njavan.ir/images/ytawquiq5xetzki9bndf.gif
مقدمه
هرچند به تأكيد بسياري از تحليلگران، امريكا در مقطع حاضر نياز اساسي به عقد قرارداد كنترل و محدودسازي تسليحات راهبردي با روسيه نداشت، اما به دليل مشكلات خود در ساير حوزهها و زمينهها و به تبع آن نياز به جلب حمايت كشورهاي مختلف از جمله روسيه براي تلاش جمعي جهت رفع اين مشكلات به اين قرارداد تن داد. در مقابل، روسيه نيز كه در مقطع حاضر با مشكلات عديدة اقتصادي مواجه و تالي آن از منابع كافي براي حفظ سطح موجود و ارتقاء توانمنديهاي نظامي خود برخوردار نيست، به اين قرارداد متمايل شد. هرچند در اين شرايط، خوشبينهايي در زمينه همكاري بلندمدت دو كشور در زمينه كنترل تسليحات ابراز ميشود، اما واقعيتها نشان از ناپايداري توافق ميان دو طرف دارد.
چالشهاي جديد جهان چندقطبي
چندي پيش قرارداد ميان روسيه و امريكا درباره ادامه كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي منعقد شد كه ناظر بر كاهش تعداد زيادي از حملكنندههاي راهبردي و كلاهكهاي هستهاي بود. در سال 1991 كه ميخاييل گورباچف و جرج بوشِ پدر قرارداد اول درباره كاهش دو برابر خرجهاي هستهاي (از 12 تا 6 هزار عدد) را امضا كردند، معلوم بود كه اقتصاد شوروي بيش از اين نميتواند زرادخانه عظيم زمان جنگ سرد را مورد حمايت قرار دهد. در سال 2001 جرج بوشِ پسر، به ولاديمير پوتين پيشنهاد كرد قرارداد جديدي درباره محدود كردن پتانسيلهاي تهاجمي راهبردي را منعقد كرده و تعداد كلاهكها را تا سال 2012 تا 2200 عدد كاهش دهند. ولي در آن زمان اقتصاد روسيه به سختي از پس حفظ توازن با آمريكا براساس قراردادهاي سابق بر ميآمد. در سال 2010 كه دميتري مدويديف و باراك اوباما قرارداد سوم درباره تسليحات راهبردي تهاجمي را هماهنگ كردند، همه متوجه اين مهم شدند كه حملكنندههاي راهبردي روسيه فرسوده شده و بايد هرچه زودتر و حداكثر تا سال 2010 نوسازي شوند (آن هم به شرط كاهش دو برابر).
چرايي تمايل ايالات متحده به كاهش تسليحات خود
در مقابل دشواريهاي روسيه براي حفظ و ارتقاء توانمنديهاي راهبردي خود، آمريكا نه تنها در سال 1991، بلكه در سالهاي 2001 و 2010 براي حفظ تسليحات موجود و ساخت تسليحات جديدتر راهبردي از امكانات اقتصادي كافي برخوردار بود. اما چرا، ايالات متحده در هر دور از مذاكرات با روسيه به كاهش تسليحات خود تا سطوح قابل قبول روسيه رضايت داده و حتي مبتكر اين كاهشها بوده است؟ كارشناسان مسايل راهبردي توضيحات مختلفي در اين زمينه ارائه ميكنند. آنها معتقدند كه آمريكاييها هر بار روسيه را به روند كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي جلب ميكردند تا سپر ضدموشكي آمريكايي به راحتي بتواند از پس تعداد كمتر موشكهايي كه در دست روسيه باقي ميماند، برآيد. بر همين اساس بود كه رونالد ريگان به «ابتكار راهبردي دفاعي» خود علاقه زيادي داشت. جرج بوش پسر در سال 2001 از قرارداد درباره پدافند ضد موشكي خارج شد. اوباما هم از ايجاد سامانه محدود پدافند ضدموشكي امتناع نميكند، ولي نقش آن را به گونه ديگري مطمح نظر دارد.
ولي اين برنامههاي آمريكا تا كنون چه نتايج عملي در پي داشته است؟ ابتكار راهبردي دفاعي دوران ريگان جامه عمل نپوشيد. خروج از قرارداد درباره پدافند ضدموشكي براي آمريكاييها راه ايجاد سامانه نيرومند جهاني ضدموشكي را هموار كرد كه ميتوانست توان تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را تهديد كند. ولي ايالات متحده از اين امكان استفاده نكرد. در قراردادي كه جديداً در پراگ منعقد شده نيز تصريح شده كه «تسليحات دفاعي راهبردي كنوني به قابليت حيات و كارآيي تسليحات راهبردي تهاجمي طرفين لطمه نميزند».
فرمول «تسليحات دفاعي راهبردي كنوني» دربرگيرنده دو منطقه استقرار سپر ضدموشكي آمريكا در آلاسكا و كاليفرنيا و سامانه ضدموشكي روسي پيرامون شهر مسكو است. طبق برآورد كارشناسان، سامانههاي ضدموشكي فعلي ميتوانند تا 10 عدد كلاهك موشكهاي طرف مقابل را سرنگون كنند. اگر برنامه بوش در زمينه ايجاد منطقه موضعي سوم ضدموشكي در لهستان و چك عملي ميشد، ميتوانست چند كلاهك يا موشك پرتاب شده از خاك روسيه را سرنگون كند. اكنون شخصيتهاي رسمي روسيه هم قبول دارند كه استقرار سامانه ضدموشكي آمريكايي در درياي مديترانه، روماني و بلغارستان براي مقابله با موشكهاي ميانبرد و برد كوتاه، نميتواند توان راهبردي تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را كاهش دهد، مگر اينكه ضدموشكهاي آمريكايي به طور قابل توجهي نوسازي و روزآوري شود.
بنابراين، سامانههاي فعلي ضدموشكي ايالات متحده و روسيه ميتوانند خيلي كمتر از يك درصد از 1500 كلاهك راهبردي يكديگر را سرنگون كنند. طبق برآورد كارشناسان، خطر واقعي از محل استقرار سامانه ضدموشكي تنها در صورتي بروز مييابد كه اين سيستم بتواند 10 درصد از موشكها را سرنگون كند. اين وضعيت فرضي در قرارداد پراگ نيز منعكس شده است. اتفاق نظر درباره وجود ارتباط متقابل بين تسليحات راهبردي تهاجمي و تسليحات دفاعي را كه به موازات روند خلع سلاح هستهاي افزايش مييابد، مورد اشاره قرار گرفته است. روسيه به هنگام امضاي قرارداد اعلام كرد كه اين سند ميتواند تنها در صورتي اجرايي شود و قابليت حيات داشته باشد كه توسعة كيفي و كمي سيستمهاي ضدموشكي ايالات متحده متوقف شود. احتمال زيادي ميرود كه سناتورهاي آمريكايي در جريان تصويب اين قرارداد با محدود كردن رشد «كمي» سامانه ضدموشكي موافقت نكنند، ولي گسترش اين سامانه تا حدي كه بتواند به صورت «كيفي» تسليحات راهبردي تهاجمي روسيه را تهديد كند، در آينده نزديك ممكن نيست.
اما آيا هر نوع سامانه پدافند ضدموشكي در همه شرايط، مضر و نامطلوب است؟ روسيه تأسيسات ضدموشكي خود را كه پيرامون شهر مسكو نصب شده ، جمعآوري نميكند، زيرا در شرايط استفاده از اين سامانه، مقامات كشور در صورت آغاز حمله موشكي ناگهاني چند ساعت فرصت خواهند داشت تا اداره نيروهاي هستهاي را حفظ كرده و با كشف منشأ واقعي حمله موشكي اقدامات متقابل را انجام دهند.
زماني كه قرارداد درباره پدافند ضدموشكي هنوز اعتبار داشت، روسيه بارها از ايالات متحده سئوال ميكرد كه چرا آمريكاييها دور واشنگتن سيستم ضدموشكي مستقر نميكنند. پاسخ آمريكاييها براي ديپلماتهاي شوروي عجيب به نظر ميرسيد: افكار عمومي آمريكا اجازه نميدهند كه سيستم ضدموشكي تنها از مقامات اداري پايتخت دفاع كنند. به همين علت است كه در صورت بروز خطر و نامشخص بودن منشأ تجاوز (مانند حوادث 11 سپتامبر 2001)، رئيس جمهور آمريكا با هواپيمايي كه به عنوان قرارگاه نيروهاي راهبردي مجهز شده، بر فراز كشور پرواز ميكند. بر همين اساس بود كه آمريكاييها از ايجاد منطقه پدافند ضدموشكي پيرامون سكوهاي زيرزميني پرتاب موشكهاي خود در ايالت «داكوتاي شمالي» خودداري كردهاند.
اكنون ايالات متحده ايجاد سيستم محدود پدافند ضدموشكي را شروع كرده، زيرا نگران پرتاب موشكهاي «تكي» از سوي كشورهايي چون كره شمالي و ايران است. روسيه نگران هر نوع سامانه ضدموشكي آمريكا است و اين در حالي است كه موشكهاي كره شمالي ميتوانند نه تنها به ژاپن و جزاير هاوايي برسند، بلكه در دهها كيلومتري شهر روسي ولاديواستوك سقوط كنند. در سوي ديگر، شعاع برد موشكهاي ايراني شامل نه تنها اسراييل، چند كشور سنينشين خاورميانه و قسمت جنوب شرقي اروپا، بلكه جنوب روسيه تا ولگاگراد است. ايران و كره شمالي مشغول طراحي موشكهاي جديد با برد بيشتر هستند و نيز كلاهكهاي اين موشكها را نوسازي ميكنند. ممكن است زمان آن فرا رسيده باشد كه روسيه به ايجاد سامانههاي محدود ضدموشكي عليه كشورهاي ثالث، به صورت مستقل يا از راه همكاري با ايالات متحده و اروپا بپردازد؟
يك نكته عجيب ديگر اين است كه چين از نظر تسليحات راهبردي تهاجمي از ايالات متحده و روسيه به شدت عقب مانده باشد. لذا سامانه محدود پدافند ضدموشكي كه ايالات متحده همراه با ژاپن و كره جنوبي عليه موشكهاي كره شمالي مستقر ميكند، ميتواند توان موشكي آمريكا را كاملاً بيارزش كند. در اين ميان، چينيها هيچ گونه نگراني از خود بروز نداده و سعي نميكنند توان نظامي خود را به سطح توان آمريكا و روسيه ارتقاء دهند، ولو اينكه از توان اقتصادي كافي در اين زمينه برخوردار باشند. مقامات پكن بر اين عقيدهاند كه وجود توان نسبتاً كوچك تسليحات راهبردي تهاجمي براي بازدارندگي در مقابل روسيه و ايالات متحده براي آنها كافي است. بر همين اساس است كه پكن در شرايط حاضر بيشتر تمركز خود را به مسايل اقتصادي معطوف كرده است.
تهاجم صلحآميز
با عنايت به موارد بازگفته، مشخص نيست كه چرا واشنگتن، روسيه را طي سالهاي متمادي از پدافند ضدموشكي خود ميترسانده است. علاقهمندان به نظرية توطئه چند فرضيه را در اين خصوص مطرح ميكنند. فرضيه اول اين است كه در اتحاد شوروي و سپس در روسيه اين مسأله در مقاطعي مطرح ميشد كه مقامات مسكو از عدم كفايت منابع اقتصادي لازم براي تأمين سطح تسليحاتي در برابر ايالات متحده، نگران بودهاند. دقيقاً در همين مقطع بوده كه قرارداد جديد با آمريكا درباره كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي منعقد شده است.
فرض دوم اينكه صنايع دفاعي روسيه از بحث درباره پدافند ضدموشكي براي دريافت بودجه بيشتر براي نوسازي تسليحات راهبردي تهاجمي استفاده ميكند. نقطه نظر سوم اين است كه از خطر استقرار پدافند ضدموشكي (همراه با خطر گسترش ناتو به شرق) به عنوان وسيله مؤثر تأمين وحدت كشور در برابر خطر خارجي و تقويت نظام حكومتي روسيه استفاده شود. به عبارت ديگر، بحثهاي جدي درباره مرتبط كردن پدافند ضدموشكي با كاهش تسليحات راهبردي تهاجمي مصرف داخلي دارد و به آمريكاييها ارتباط پيدا نميكند. كرملين از اين طريق بر آن است كه مردم را اين گونه توجيه كند كه طي مدتها آنها را بيدليل نترسانده و اينكه نگرانيهاي روسيه مبناي محكمي داشته است. اگر اين نقطهنظر كوچكترين پايه و اساسي داشته باشد، احتمال ميرود كه بعد از مدت معيني موضوع خطر ناشي از پدافند ضدموشكي دوباره در برنامههاي تلويزيون روسيه با تبليغات بيشتر منعكس شود.
اما با وجود تلاشهاي زياد درطرف روسي، مانند سابق معلوم نيست چرا ايالات متحده مرتباً در زمينه تسليحات راهبردي تهاجمي با روسيه كنار ميآيد. يكي از پاسخهاي احتمالي اين سئوال اين است كه ايالات متحده بعد از پايان جنگ سرد هرگز سعي نكرده روسيه را تحت فشار بيش از حدي قرار داده و آن را به بنبست بياندازد. وجود سطوح برابر تسليحات راهبردي تهاجمي باعث ميشود كه دو كشور خود را دو ابرقدرت برابر احساس كنند. نبايد از اين نيز غافل ماند كه در سالهاي اخير چگونگي خطرات براي امنيت جهاني تغيير كرده است. در حال حاضر خطر بروز جنگ بزرگ هستهاي به خطر درجه دو يا سه تقليل يافته است. مردم به دست تروريستها در پاكستان، افغانستان، عراق، شمال قفقاز و حتي در متروي مسكو كشته ميشوند. غربيها نيز اقدامات و عملياتهاي تروريستي را كه در خاك آنها رخ داده، فراموش نكردهاند. با وجود اينكه در ايالات متحده از سال 2001 تا كنون اعمال تروريستي رخ نداده، آمريكاييها نيز به خوبي ميدانند كه امنيت آنها پايدار نيست. هيچ ضمانتي نيز نيست كه مبارزه با تروريسم فرامليتي در افغانستان، پاكستان و عراق به موفقيت برسد.
زير همين شرايط است كه سيستم عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي در خطر از هم پاشيدگي قرار ميگيرد. اوضاع در كشورهاي مشكلزا در اين زمينه نگران كننده است. براي مثال، معلوم نيست انتقال قدرت در كره شمالي به رهبر جديد چگونه خواهد بود و اينكه رژيم پاكستان تا چه حدي پايدار است. فرضيهاي كه در اين خصوص مطرح ميشود مبني بر اين كه در صورت بروز مشكل براي تأسيسات هستهاي پاكستان، آمريكاييها ميتوانند سلاحهاي هستهاي اين كشور را به خارج انتقال دهند، حالت «هاليوودي» دارد. در هر حال توان صنايع هستهاي پاكستان از بين نخواهد رفت. آنچه كه اوضاع را وخيمتر ميكند، اين است كه جهان در آستانه حركت جهشي جديدي در زمينه انرژي هستهاي قرار گرفته است. به عبارت ديگر، ابعاد جابجايي مواد و فناوريهاي هستهاي گسترش يافته و خطر و احتمال دستيابي «نيروهاي ناباب» به اين مواد و فناوريها افزايش يافته است.
بحران جهاني نيز تمام اقتصاد جهان را متأثر كرده و اين تأثيرات ميتوانند ادامه يافته و دامنهدار تر شود. با اين ملاحظه، بازسازي نظام مالي و اقتصادي جهان نيازمند تشريك مساعي و حسن تفاهم هرچه بيشتر كشورها و ملتهاي جهان است. اما جهانيان نميتوانند با هم توافق كنند كه چه كسي بايد براي حفاظت از محيط زيست جهاني گذشت بيشتري كند. عدم شركت رهبران قدرتهاي نيرومند تكنولوژيكي جهان در مراسم تشييع جنازه رئيس جمهور لهستان به خاطر انفجارهاي آتشفشاني در ايسلند هشداري جدي در اين زمينه بود. از مراتب فوق معلوم ميشود كه بشريت با مجموعه جديدي از خطرات روبرو شده و بايد خود را براي حل و فصل آنها بسيج كند.
با اين وجود، كشورهاي زيادي در عرصة بينالملل به مانند سابق موفقيت ديگر كشورها را ضربهاي به منافع خود تلقي كرده و با اين فرض سعي ميكنند به ديگران لطمه بزنند. آنها فقط به منافع خود ميانديشند و از هر فرصتي استفاده ميكنند تا براي كشور ديگري كه حريف ژئوپلتيكي آنها محسوب ميشود، ناراحتيهاي بيشتري فراهم كنند. به نظر ميرسد كه ايالات متحده بالاخره فهميده كه نميتواند ملتهاي جهان را به قله «دمكراسي» بكشاند و بايد با رژيمهاي سياسي موجود در عرصة بينالملل به هر نحو ممكن كنار بيايد. واشنگتن همچنين به اين درك رسيده كه نميتواند همه مسايل امنيت جهاني را به تنهايي حل كند و اينكه كارآيي زور نظامي از «زور هوشمند» ديپلماتيك و اقتصادي كمتر است. بر همين اساس، واشنگتن پيشنهاد ميكند كه كشورهاي جهان به صورت جمعي با چالشهاي جديد مقابله كنند. به همين منظور گروه هفت به گروه بيست توسعه يافته و اكنون حدود 50 كشور كه در زمينه فناوريهاي هستهاي پيشرفت كردهاند، در تأمين امنيت مواد هستهاي تعامل دارند.
در اين ميان، راهبرد هستهاي نيز با تغييرات انقلابي روبهرو بوده است. ايالات متحده براي اولين بار تعهد كرده كه عليه كشورهايي كه در چارچوب قرارداد عدم اشاعه سلاحهاي هستهاي (NPT) باقي ماندهاند، از سلاحهاي هستهاي استفاده نميكند. قرارداد درباره تسليحات راهبردي تهاجمي كه در پراگ منعقد شد، گام مهم اول باراك اوباما در زمينه تنظيم روابط جديد با روسيه است. مشخص نيست «تهاجم صلحآميز» ايالات متحده تا چه زماني ادامه خواهد يافت و به نظر ميرسد نتيجة اين تلاش به چگونگي مشاركت شركاي آمريكا در اجراي تصميمات جمعي بستگي داشته باشد. بديهي است كه آمريكا براي مدت زيادي بار اساسي اين مسايل دشوار را به دوش خواهد كشيد، زيرا كشورهاي ديگر نميتوانند و نميخواهند نقش مالي و نظامي زيادي در اين زمينه ايفا كنند و در نقاط مختلف جهان به منظور اجراي تصميمات جمعي جان سربازان خود را به خطر بياندازند. ايالات متحده اميدوار است كه در مرحله اول حداقل كشوري اين تلاشها را به چالش نكشد. بايد از اين فرصت استفاده كرد و با رد كردن قالبهاي ذهني منسوخ، با از منظري جديد به جهان جديد نگريست.
نويسنده: ولاديمير كولاگين، استاد گروه روابط بينالملل و سياست خارجي دانشگاه روابط بينالملل وزارت امور خارجه روسيه، روزنامة «نيزاويسيمايا گازييِتا»
به نقل از ایراس