PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : افسانه‌هاي امريكايي و منافع روسيه در خاور‌ميانه



Isengard
17th August 2010, 11:17 PM
افسانه‌هاي امريكايي و منافع روسيه در خاور‌ميانه
-------------------------------------------------------



http://iras.ir/files/fa/news/1389/5/25/853_267.jpg



ايراس: محققان مسايل خاور‌ميانه اغلب در بند پيش‌داوري‌ها و افسانه‌‌هايي قرار مي‌‌گيرند كه سياستمداران آمريكايي با علاقه زيادي آنها را ساخته و تبليغ مي‌كنند. واشنگتن طي نيم قرن اخير از اين منطقه سيمايي ساخته كه به با واقعيات موجود تطابقي ندارد. متاسفانه، به‌رغم اينكه روسيه در خاورميانه منافع ملموس و عيني دارد، اما روندها به ويژه تحولات اخير گواه آن است كه اين كشور نيز در برخي موارد از تبليغات امريكايي تأثير پذيرفته و به تبع آن در مواضع خود نيز تغييراتي را داده است. هرچند اين انتقادها از سوي مقامات كرملين رد شده و آنها بر هم‌راستايي سمت‌گيري‌هاي غربي خود با منافع روسيه تأكيد دارند، اما همچنان هستند كه بر منافع عيني در خاورميانه تأكيد كرده و خواستار بازبيني رويكرد كرملين در قبال اين منطقه هستند.

افسانة‌ ريشه‌‌هاي ‌تاريخي ‌مسايل امروزي ‌خاورميانه
برداشت مسلط در بين محافل تحليلي و خبري اين است ‌كه ‌علت ‌همه ‌مسايل ‌و ‌مشكلات ‌منطقه ‌خاور‌ميانه ‌در ‌اختلافات ‌داخلي ‌قومي، ‌مذهبي، ‌سرزميني ‌و ‌اقتصادي ‌و ‌نيز ‌در ‌سنتي بودن ‌رژيم‌هاي ‌حاكم در اين منطقه ‌نهفته ‌است. اما واقعيت اين است كه ‌خاور‌ميانه ‌در ‌طول ‌دو ‌قرن ‌اخير ‌صحنه ‌مبارزه ‌بي‌‌وقفه ‌و ‌شديد ‌نيروهاي ‌خارجي ‌بر ‌سر ‌بهره‌‌برداري ‌از ‌منابع ‌عظيم ‌منطقه ‌و ‌موقعيت ‌راهبردی ‌آن ‌بوده ‌است. ‌در ‌اين ‌رابطه ‌غربي‌ها ‌هميشه ‌برنده بوده‌اند، ‌زيرا ‌در ‌زمينه ‌بازي‌‌هاي ‌پشت ‌پرده‌اي ‌كه ‌ماهيت ‌سياست ‌خاورميانه ‌را ‌تشكيل ‌مي‌‌دهد، بسيار ماهر ‌هستند. ‌طبيعي ‌است ‌كه ‌اگر ‌بعضي ‌كشورهاي ‌منطقه ‌بخواهند ‌نقش ‌مستقلي ‌بازي ‌كنند، ‌غرب ‌با ‌اين منظور ‌مخالفت كرده ‌و ‌افسانه‌هاي ‌جديدي ‌درباره ‌توسعه ‌نيافته بودن ‌نخبگان ‌ملي ‌محلي ‌و ‌پيچيده ‌بودن ‌مشكلات ‌منطقه ساخته و تبليغ مي‌كند. ‌بعد ‌از ‌پايان ‌جنگ ‌جهاني ‌دوم، ‌خاور‌ميانه ‌به ‌داغ‌ترين ‌نقطه ‌جهان ‌تبديل ‌شده است. ‌رويارويي ‌شرق و غرب در اين منطقه نيز ‌با ‌فروپاشي ‌امپراتوري‌‌هاي ‌استعماري ‌شروع ‌شد ‌كه ‌هر ‌يك ‌از ‌آن‌ها ‌الگوي ‌توسعه ‌خود ‌را ‌به ‌كشورهاي ‌منطقه ‌عرضه ‌و به عبارتي تحميل كردند.


افسانة ‌دوستان ‌اتحاد ‌شوروي ‌و ‌محكم ‌بودن ‌مواضع آن ‌در ‌خاور‌ميانه
واقعيت اين است كه ‌مسكو ‌هرگز ‌نتوانسته ‌راهبرد ‌روابط ‌با ‌رژيم‌‌هاي ‌«ترقي‌خواه» ‌را ‌طراحي ‌كند ‌(چه ‌رسد ‌به ‌رژيم‌هاي ‌«ارتجاعي» ‌يعني ‌اقمار ‌آمريكا). ‌مقامات ‌حزبي ‌شوروي به‌جز ‌شعارها ‌و رهنمود‌‌‌هاي ‌عمومي ‌ايدئولوژيكي ‌چيز ديگري براي ابلاغ به ‌ديپلمات‌‌هاي ‌شوروي ‌در ‌خاور‌ميانه نداشتند تا آن‌ها بتوانند فعاليت خاصي داشته باشند. ‌لذا ‌شوروي ‌فقط ‌به تحولاتي در اين منطقه ‌واكنش‌‌نشان ‌مي‌‌داد ‌كه ‌نمي‌‌توانست آنها را ‌ناديده ‌بگيرد و نكتة قابل تأمل اين كه اين واكنش عموماً‌ ضعيف بود. ‌كشورهاي ‌خاور‌ميانه ‌كه ‌به ‌شوروي ‌قول ‌دوستي ‌مي‌‌دادند، ‌در ازاء اين دوستي، استمداد ‌كمك ‌اقتصادي ‌و ‌دفاع ‌در ‌برابر ‌دشمنان ‌خارجي ‌داشتند. ‌مسكو ‌شرايط ‌آن‌ها ‌را ‌قبول ‌مي‌‌كرد ‌و ‌طرح‌‌هاي ‌‌عظيم چندين ‌ميلياردي ‌را ‌اجرا ‌مي‌‌كرد، اما از اين تلاش‌هاي ‌هيچ ‌بهره‌اي ‌نمي‌‌گرفت.
اين در حالي بود كه ‌از ‌خود ‌گذشتگي مسكو ‌به ‌عنوان ‌ضعف آن ‌تلقي ‌شده ‌و ‌بر«دوستان» آن ‌اثر ‌فاسد‌‌كننده‌اي ‌مي‌‌گذاشت. بر همين اساس بود ‌كه ‌آن‌ها ‌بدون هرگونه تأملي شوروي ‌را ‌شانتاژ كرده ‌و به ضرر آن رفتار مي‌كردند. ‌در اين زمينه، مي‌‌توان ‌به ‌رفتار ‌سوريه ‌اشاره ‌كرد ‌كه ‌در ‌سال ‌1976 ‌همزمان ‌با ‌ديدار ‌آلكسي ‌كاسيگين، ‌رئيس ‌شوراي ‌وزيران ‌شوروي ‌از ‌دمشق، ‌نيروهاي ‌خود ‌را ‌به ‌لبنان ‌فرستاد. با ‌وجود ‌حضور ‌هزارها ‌متخصص ‌شوروي ‌در ‌خاور‌ميانه، ‌ما ‌نتوانستيم حتي «‌ديپلماسي ‌مردمي» ‌را در اين منطقه ‌برقرار ‌كنيم، ‌زيرا ‌«تماس ‌با ‌جمعيت ‌محلي ‌خارج ‌از ‌محيط ‌خدمت» ‌ممنوع ‌بود. ‌رفتار ‌متخصصين ‌شوروي ‌كه هميشه ‌به ‌شدت ‌صرفه‌جويي ‌مي‌كردند ‌تا ‌بتوانند ‌پولي ‌براي ‌خريد ‌ماشين ‌يا ‌منزل ‌جمع ‌كنند، نيز ‌براي ‌توسعه ‌روابط ‌مساعد ‌نبود. ‌با ‌وجود ‌تلاش‌‌هاي ‌شوروي ‌براي ‌جلب ‌نخبگان ‌نيمه‌‌فئودالي ‌و ‌نظامي ‌بروكراتيك ‌محلي، ‌نفوذ ‌آن ‌در ‌منطقه توسعه‌ نمي‌يافت. مقامات ‌محلي ‌مي‌‌ديدند ‌كه ‌رهبران ‌سالخورده ‌شوروي ‌قادر ‌نيستند ‌به ‌سرعت ‌تصميمات ‌سياسي ‌مهمي ‌بگيرند.
مسئولين ‌شوروي ‌طي ‌30 ‌سال ‌پاياني ‌اردوگاه ‌سوسياليستي ‌از زير بار هر گونه ‌مسئوليت ‌در ‌قبال ‌حل ‌اختلافات ‌در ‌كشورهاي ‌وابسته ‌شانه خالي مي‌كردند. ‌از ‌اين ‌نظر، ‌حوادث ‌قبل ‌از ‌بروز ‌جنگ ‌داخلي ‌در ‌يمن ‌در ‌سال ‌1986 ‌جالب ‌توجه ‌است ‌كه ‌مسكو ‌به ‌رهبران ‌يمن ‌جنوبي ‌هيچ راهبردي ‌توصيه ‌نكرد. اين در حالي بود كه ‌آن‌ها ‌منتظر ‌كمك ‌شوروي ‌براي ‌حل ‌و ‌فصل ‌اختلافات ‌قبيله‌اي خود ‌بودند. ‌رهبران ‌شوروي ‌كه ‌نتوانسته ‌بودند ‌نقش ‌داور ‌بي‌طرف ‌را ‌بازي ‌كنند، ‌صبر ‌كردند ‌تا ‌درگيري‌هاي ‌خونين ‌يمني خود به خود به ‌پايان ‌برسد. ‌بعد از آن ‌رهبر ‌گروه ‌برنده ‌را به مسكو دعوت كردند، ‌ولي نهايتاً نفوذ شوروي ‌در ‌اين ‌كشور ‌از ‌دست ‌رفت. ‌نمونه ‌ديگر ‌سياست ‌غير ‌معقولانه شوروي را مي‌توان در تحولات ‌سال‌‌هاي دهة ‌1980 ‌مشاهده كرد كه طي آن ‌گروهي ‌از ‌متخصصين ‌شوروي ‌به ‌رهبران ‌شوروي‌گراي ‌يمن ‌جنوبي ‌كمك ‌مي‌‌كردند ‌كه ‌به ‌يمن ‌شمالي ‌هجوم ‌ببرند، ‌در ‌حالي ‌كه ‌گروه ‌ديگري از ‌كارشناسان ‌شوروي ‌در ‌يمن ‌شمالي ‌مقدمات اعمال ضربه به يمن جنوبي ‌را در دست تهيه داشتند. در سوي ديگر، ايالات ‌متحده ‌رفتار ‌معقولانه‌اي‌در ‌خاور‌ميانه ‌از ‌خود به نمايش مي‌گذاشت ‌و ‌نه ‌تنها ‌با ‌نفوذ ‌شوروي ‌مقابله ‌مي‌‌كرد، ‌بلكه ‌تلاش داشت تا آزادي عمل ‌بازيگران ‌منطقه‌اي ‌را ‌كاهش ‌دهد ‌تا ‌آن‌ها ‌نتوانند ‌اربابان ‌آمريكايي ‌خود ‌را ‌به ‌چالش ‌بكشانند.


افسانة رهبران ‌تجمل‌پرست كشورهاي عربي خاورميانه
واقعيت آن است كه ‌حكام ‌منطقه ‌خاور‌ميانه آن قدر كه به نظر م‌رسد «‌ابتدايي» ‌نيستند. ‌اكثر ‌آنها ‌سعي ‌مي‌كنند ‌دولت‌ها ‌و ‌پايگاه ‌اجتماعي ‌خود ‌را ‌تقويت ‌كنند و هم‌ از اين رو ‌تصادفي ‌نيست ‌كه ‌كشورهاي ‌صادر ‌كننده ‌نفت ‌به ‌فكر ‌واگذاري ‌صنعت ‌نفت به بخش خصوصي ‌نيستند. ‌رهبران ‌دولت‌‌هاي ‌خاور‌ميانه ‌بارها به اين مهم انديشيده‌اند ‌كه ‌پول ‌كاغذي ‌آمريكايي ‌را ‌كه به تدريج ‌ارزش ‌خود ‌را ‌از ‌دست ‌مي‌‌دهد، ‌چگونه ‌خرج ‌كنند. اين پول‌ها را ‌در ‌بانك‌‌هاي ‌غربي ‌نگه ‌دارند، ‌براي ‌خريد ‌تسليحات ‌تحميلي ‌آمريكا ‌خرج ‌كنند ‌يا ‌قسمت‌هاي ‌سودآور ‌صنايع ‌آمريكا ‌و ‌اروپا ‌را ‌بخرند. ‌در ‌سال‌هاي دهة ‌1980 ‌كه ‌دولت‌‌هاي ‌حاشيه ‌خليج ‌فارس ‌سعي ‌كردند ‌گزينه ‌دوم ‌را ‌اجرا ‌كنند و سهام شركت‌هاي غربي را بخرند، ‌«بازار ‌آزاد» ‌اعتراض ‌شديدي ‌كرد. ‌وقتي طراحان ‌راهبرد ‌آمريكايي فهميدند ‌كه ‌درآمدهاي ‌كويت ‌از ‌محل ‌سرمايه‌‌گذاري ‌در ‌اقتصاد ‌غرب ‌از ‌درآمدهاي ‌نفتي ‌اين ‌كشور ‌بيشتر ‌است، ‌صدام ‌حسين ‌را ‌تحريك ‌كردند ‌كه ‌به ‌كويت ‌حمله ‌كند ‌و ‌سپس ‌عراق ‌را ‌كه ‌به ‌قدرت ‌منطقه‌اي ‌با ‌ادعاهاي ‌خاص ‌خود ‌تبديل ‌شد بود، ‌قلع ‌و ‌قمع ‌كردند.
پس ‌از ‌خروج ‌اتحاد ‌شوروي ‌از عرصه‌هاي ‌منطقه‌اي، ‌كشورهاي خاورميانه ‌طي ‌مدت ‌زيادي ‌نمي‌‌توانستند ‌با موج ‌جهاني ‌شدن ‌مقابله ‌كنند. ‌در ‌آن ‌زمان ‌ناظران ‌زيادي ‌فكر ‌مي‌كردند ‌كه ‌واشنگتن ‌به ‌آساني ‌سلطه ‌خود ‌را ‌بر ‌خاور‌ميانه ‌برقرار ‌كرده ‌است. در اين ميان، برخورد ‌آمريكايي‌ها ‌با ‌اسراييل نيز ‌به ‌تدريج ‌تغيير ‌‌‌كرد، ‌زيرا ‌اسراييل ‌از ‌متحد ‌اساسي واشنگتن ‌به ‌مانعي ‌بر ‌سر ‌راه ‌بهره‌برداري ‌از ‌منابع ‌عظيم خاورميانه ‌تبديل ‌شده بود. ‌ولي ‌كشورهاي ‌خاور‌ميانه ‌(از جمله امارات ‌متحده ‌عربي، ‌عربستان ‌سعودي ‌و ‌ايران) ‌كه ‌نمي‌‌خواستند ‌فقط ‌نقش ‌صادر ‌كنندگان ‌مواد ‌خام ‌را ‌بازي ‌كنند ‌و ‌ثروت‌‌هاي ‌ملي ‌خود ‌را ‌در ‌برابر ‌پول بي‌پشتوانه آمريكا ‌بفروشند، ‌خط ‌توسعه ‌صنايع ‌چندين ‌شاخه‌اي ‌خود ‌را ‌دنبال ‌كردند. ‌آن‌ها ‌از ‌دلارهاي ‌نفتي ‌براي ‌خريد ‌فناوري‌‌ها ‌و ‌تأمين ‌امنيت ‌اقتصادي ‌و ‌مالي ‌خود ‌استفاده ‌كردند. ‌طبيعي ‌است ‌كه ‌اين ‌وضع ‌باب ‌طبع ‌آمريكا ‌نيست. واقعيت اين است كه ‌آمريكا از ‌هيچ اقدامي ‌فروگذار ‌نمي‌كند ‌تا ‌جلوي ‌اعتلاي ‌قدرت‌‌هاي ‌مستقل ‌منطقه‌ خاوميانه ‌را ‌بگيرد.‌


افسانة ‌وقوع ‌اجتناب‌‌ناپذير ‌انقلاب ‌در ‌خاور‌ميانه
طراحان ‌راهبرد ‌آمريكايي ‌به ‌منظور ‌رسيدن ‌به ‌اهداف ‌خود ‌قصد ‌دارند ‌مرزهاي ‌كشورهاي ‌خاور‌ميانه ‌را ‌تغيير داده ‌و ‌نظريه ‌«هرج ‌و ‌مرج ‌سازنده» ‌را ‌كه ‌در ‌سال ‌2006 ‌توسط ‌كندوليزا ‌رايس ‌وزير ‌وقت ‌امور ‌خارجه ‌آمريكا ‌اعلام ‌شد، اجرايي ‌كنند. ‌در ‌نقشه‌‌هايي ‌كه ‌دولت ‌بوش ‌طراحي ‌كرده ‌بود، ‌تقسيم ‌بي‌رحمانه ‌دولت‌‌هاي ‌خاور‌ميانه پيش‌بيني ‌شده بود ‌كه ‌اين ‌تبلور ‌برخورد ‌سلطه‌جويانه ‌آمريكا ‌با ‌سرنوشت اين منطقه است. ‌فراموش ‌نكنيم ‌كه «‌زبيگنيو ‌برژينسكي» ‌كه ‌در ‌سياست ‌خارجي ‌باراك ‌اوباما، ‌رئيس ‌جمهور ‌آمريكا ‌نفوذ ‌زيادي ‌دارد، ‌طرفدار ‌اين ‌شيوه ‌عمل ‌است. ‌بديهي ‌است ‌كه ‌بحث ‌درباره ‌دموكراتيك ‌كردن ‌منطقه ‌و ‌ايجاد ‌دولت‌‌هاي ‌مدرن ‌به ‌جاي ‌دولت‌‌هاي ‌سنتي ‌قديمي، ‌چيزي ‌جز ‌بلوف ‌آمريكايي ‌نيست. ‌كافي ‌است ‌به ‌عراق ‌اشاره ‌شود ‌كه ‌در ‌زمان ‌اشغال اين كشور از سوي ‌آمريكا ‌به ‌منطقه‌اي ‌آزاد براي ‌گروه‌‌هاي ‌تروريستي ‌كه ‌كشورهاي ‌همسايه ‌را ‌تهديد ‌مي‌‌كنند، ‌تبديل ‌شده ‌است.


افسانة ‌نفت ‌به ‌عنوان ‌هدف ‌سياست ‌آمريكا ‌در ‌خاور‌ميانه
هرچند مردم ‌عادي ‌مي‌‌توانند ‌اين ‌افسانه ‌را ‌قبول ‌كنند، ‌ولي ‌كارشناسان ‌روابط ‌بين‌‌الملل ‌نبايد آن را باور كنند. ‌آنها ‌آمارهايي در اختيار دارند كه ‌نشان ‌مي‌‌دهد ‌نفت ‌خاور‌ميانه ‌تنها ‌18-16 درصد ‌نفت ‌وارداتي ‌و ‌13-12 درصد ‌نفت ‌مورد ‌مصرف ‌آمريكا ‌را ‌تشكيل مي‌دهد. ‌خاور‌ميانه ‌هرگز ‌صادر‌‌كننده ‌اساسي ‌نفت ‌به ‌آمريكا ‌نبوده، اما نفت اين منطقه در ‌بازار ‌مواد ‌انرژي‌زاي ‌اروپا ‌نقش ‌كليدي داشته و دارد ‌(45 درصد ‌نفت ‌مورد ‌مصرف ‌اروپا). ‌سهم نفت ‌اين ‌منطقه ‌در ‌واردات ‌چين ‌برابر ‌60 درصد‌، ‌كره ‌جنوبي ‌65 درصد ‌و ‌هند ‌75 درصد است. ‌ايالات ‌متحده ‌به ‌بهانه ‌تأمين ‌امنيت ‌انرژي ‌خود، ‌حضور ‌نظاميش ‌را ‌در ‌منطقه ‌گسترش ‌مي‌‌دهد. اين ‌در ‌حالي است ‌كه ‌اين ‌منطقه، منطقه ‌حياتي ‌نه ‌براي ‌آمريكا، ‌بلكه ‌براي ‌رقيبان اين كشور ‌در ‌امور ‌مالي ‌و ‌اقتصادي ‌جهان ‌است.


افسانة ‌«حساس ‌بودن» ‌سياست ‌خاور‌ميانه
اين ‌افسانه ‌ساخت ‌كارشناساني ‌است ‌كه درآمد خود را از محل ‌«دانش ‌استثنايي» ‌درباره ‌سياست ‌پيچيده ‌خاور‌ميانه تأمين مي‌كنند. اما واقعيت‌ها گواه آن است كه ‌اين ‌اطلاعات ‌براي ‌درك ‌ذهنيت ‌ملت‌هاي ‌منطقه ‌چندان ‌مهم ‌نيست. ‌همه ‌ملت‌هاي ‌خاور‌ميانه ‌به ‌دولت‌هايي ‌احترام ‌مي‌‌گذارند ‌كه ‌نه ‌تنها ‌زور ‌و ‌توان ‌واقعي ‌دارند، ‌بلكه ‌از ‌آن ‌به ‌نفع ‌خود ‌استفاده ‌مي‌كنند. ‌ولي ‌اگر ‌كشوري ‌توان ‌بالقوه قابل ملاحظه‌اي ‌داشته ‌باشد، ‌ولي ‌نتواند ‌از ‌آن ‌بهره ‌بگيرد، ‌به ‌اين ‌كشور ‌با ‌چشم ‌تحقير ‌نگريسته ‌و ‌از ‌آن ‌سوءاستفاده ‌مي‌‌كنند. ‌اين ‌واقعيت ‌خاور‌ميانه ‌است. ‌ويژگي‌هاي ‌ديگر ‌براي ‌درك ‌ذهنيت مردم و نخبگان ‌محلي در خاورميانه ‌مهم ‌نيستند. ‌همچنين ‌نبايد ‌فراموش ‌كرد ‌كه ‌نخبگان ‌خاور‌ميانه ‌روابط ‌خانداني ‌و ‌قبيله‌اي ‌خود ‌را ‌حفظ ‌مي‌كنند. ‌اتحاد ‌شوروي ‌اين ‌عامل ‌را ‌به ‌دلايل ‌ايدئولوژيكي ‌ناديده ‌مي‌‌گرفت ‌و ‌حالا ‌غربي‌ها ‌اشتباه ‌شوروي ‌را ‌تكرار ‌مي‌كنند.


افسانه ‌لاينحل ‌بودن ‌مسأله ‌فلسطين
‌اراده ‌سياسي، مسئله‌اي ‌است كه ‌قبل ‌از هرچيز ‌براي ‌حل ‌و ‌فصل ‌مناقشه ‌اسراييلي ‌– ‌فلسطيني ‌لازم ‌است. ‌بسياري ‌از ‌بازيگران ‌نمايشنامه ‌خاور‌ميانه ‌وضعيت ‌كنوني ‌را ‌براي ‌خود ‌مفيد ‌مي‌‌دانند ‌و ‌از ‌مسأله ‌فلسطيني ‌به ‌عنوان ‌برگ ‌برنده ‌استفاده ‌مي‌‌كنند. ‌واشنگتن ‌كه ‌به ‌بي‌ثباتي ‌منطقه ‌علاقه‌مند ‌است، ‌از ‌لاينحل ‌ماندن ‌اين ‌مسأله ‌راضي ‌است. ‌حتي ‌بروز ‌مناقشه ‌«ناگهاني» ‌در ‌خاور‌ميانه ‌با ‌توسل ‌به ‌سلاح‌‌هاي ‌هسته‌اي ‌باعث ‌ترس ‌و ‌نگراني ‌آمريكا ‌نخواهد ‌شد، ‌زيرا ‌اين ‌مناقشه ‌دور ‌از ‌مرزهاي ‌آمريكا ‌و ‌در ‌نزديكي ‌مرزهاي ‌حريفان ‌ژئوپلتيكي اين كشور رخ ‌خواهد داد.

منافع ‌روسيه در منطقه
مسكو ‌بايد ‌بفهمد ‌كه ‌مي‌‌تواند ‌از ‌طريق ‌تحكيم ‌مواضع ‌خود ‌در ‌منطقه ‌و ‌تبديل ‌شدن ‌به ‌ضامن ‌واقعي ‌امنيت ‌منطقه‌اي، مانع از ‌اجراي ‌سناريوي ‌آمريكا در اين منطقه شود. ‌ايالات ‌متحده ‌براي ‌تدارك ‌عمليات ‌جنگي ‌در ‌منطقه به ‌وقت ‌زيادي ‌نياز ‌دارد ‌(در ‌سال ‌1990 ‌براي ‌گرد ‌هم ‌آوردن ‌نيروهاي ‌نيم ‌ميليوني ‌آمريكا ‌در ‌عربستان ‌سعودي ‌شش ‌ماه ‌وقت ‌صرف شد). ‌در مقابل، ‌روسيه ‌و ‌كشورهاي ‌عضو ‌سازمان ‌پيمان ‌امنيت ‌‌جمعي ‌با ‌خاور‌ميانه ‌هم‌مرز ‌هستند ‌و ‌در صورت ‌لزوم ‌مي‌‌توانند ‌خيلي ‌سريع نسبت به ‌اوضاع و پيامدهاي پيش‌بيني‌ نشده در اين منطقه ‌واكنش ‌نشان ‌دهند. مسكو بايد ‌از ‌فروشنده ‌ساده سلاح به كشورهاي خاورميانه، ‌به ‌«پليس ‌منطقه‌اي» ‌تبديل ‌شود. ‌ديپلمات‌ها ‌و ‌خاورشناسان ‌روس ‌بايد ‌به ‌جاي ‌اينكه ‌درباره ‌روابط ‌ويژه‌اي ‌كه ‌در زمان ‌شوروي ‌شكل ‌گرفته بود، ‌صحبت كننده، ‌به ‌پيوندهاي ‌خود ‌با ‌فئودال‌هاي ‌محلي ‌افتخار ‌كنند و مسئوليت ‌معيني نيز در اين منطقه به عهده گيرند.
محكوم ‌كردن ‌شيوه ‌عمل ‌آمريكايي ‌بدون ‌اتخاذ ‌اقدامات ‌واقعي ‌براي ‌تأمين ‌امنيت ‌منطقه ‌كار ‌ساده‌اي ‌است. ‌ولي ‌در ‌شرايطي ‌كه ‌آمريكايي‌ها ‌براي ‌منحرف ‌كردن ‌توجه ‌از ‌بدهي‌‌هاي ‌خود ‌به ‌كشورهاي ‌خاور‌ميانه «‌ككتل ‌مولوتوف ‌و ‌كبريت» ‌توزيع ‌مي‌كند، ‌اين ‌نشانه ‌لاابالي‌گري ‌بازيگران ‌بزرگ ‌منطقه‌اي ‌است ‌كه ‌نمي‌‌توانند ‌در «‌خانه» ‌خود ‌نظم ‌برقرار ‌كنند. اگر روسيه در اسارت افسانه‌‌ها و قواعد بازي آمريكايي بماند، خاور‌ميانه بزودي به يك بشكه باروت تبديل شده و انفجار آن باعث خواهد شد كه جهانيان شكست هرم مالي آمريكا و بدهي‌هاي عظيم ايالات متحده را كه هرگز بازپرداخت نخواهد شد، فراموش كنند.


نويسنده:واسيلي برزوفسكي، مجله «اودناكو»

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد